سینماپرس: پوستر فیلم سینمایی «لباس شخصی» به کارگردانی امیرعباس ربیعی منتشر شد.
به گزارش سینماپرس، پوستر فیلم سینمایی «لباس شخصی» به کارگردانی امیرعباس ربیعی و تهیهکنندگی حبیب والینژاد با طراحی سینمای دهه ۶۰ رونمایی شد.
طراحی این پوستر برعهده خانه طراحان انقلاب اسلامی بوده است.
روز گذشته اولین اکران «لباس شخصی» در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر برگزار شد.
مهدی نصرتی، توماج دانش بهزادی، مجید پتکی، میلاد افواج، عماد درویشی، مهیار شاپوری، احمد لشینی، شهاب بهرامی، روزبه رئوفی، کیوان محمودنژاد، نجلا نظریان و ماهمنیر بیطاری از بازیگران این فیلم هستند.
در خلاصه داستان «لباس شخصی» آمده است: بهترین حربه برای ضربه، دوستی است. چون پیچیدگی در سادگی اوست. به لباس شخصی ها بیشتر شک کن!
این فیلم اولین تجربه امیرعباس ربیعی در مقام کارگردان است.
به گزارش سینماپرس، سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر از ۱۲ بهمن ۱۳۹۸ رسما کلید خورد. در روز ابتدایی به غیر از فیلمهای مستند و کوتاه، سه فیلم در بخش سودای سیمرغ؛ “سه کام حبس”، “قصیده گاو سفید” و “عامه پسند” در سینمای رسانه (پردیس ملت) بر روی پرده نقره ای سینما به نمایش درآمد.
*پدیده بازیگر همسری در روز اول
در اولین روز جشنواره، شاهد پدیده بازیگر همسری بودیم. کارگردان فیلم «سه کام حبس»، همسرش «سمیرا حسنپور» را جلوی دوربین برده بود و در «قصیده گاو سفید» هم «مریم مقدم» بازیگر نقش اصلی بود. سالهای پیش مرسوم بود که کارگردانها از هنرنمایی فرزندانشان در فیلمها بهره میبردند. اما امسال این میراث معنوی از بازیگر به همسر منتقل شده است. احتمالا کارگردانها با خودشان چرتکه انداختهاند و دیدهاند این طوری خرج کمتری روی دست تهیه کننده میگذارند. استفاده از بازیگران اندک یکی دیگر از روشهای پایین آوردن هزینه تولید فیلم است. در اولین روز شاهد بودیم که فیلم «عامهپسند» فقط سه بازیگر داشت و بقیه نقش و سهمی کمتر از سیاهی لشکر داشتند. سهیل بیرقی در نشست خبری فیلم درباره این نکته کلی فلسفهبافی کرد که بقیه نقشها خود مردمی هستند که دارند فیلم را تماشا میکنند و ما به این علت در تمام نماها روی سه بازیگر متمرکز شدهایم. توضیحی که چندان قانع کننده نبود.
*روز فیلمهای اجتماعی و زنانه
دیروز خیلی از خبرنگاران و منتقدان و عکاسان زودتر به پردیس ملت آمدند تا مراسم احوالپرسی و روبوسی با همکاران یک سال ندیده را سر فرصت انجام بدهند و از اکرانها جا نمانند. روز شنبه سه فیلم با ژانر اجتماعی اکران شد که هر سه دغدغههای زنانه داشتند.
*پلیس تنبل «سه کام حبس»
درست از زمانی که پای شیشه و شیشهکشی به فیلم «سه کام حبس» باز شد همه ذهنها به سمت دو فیلم «ابد و یک روز» و «متری شش و نیم» رفت. البته دو فیلم فقط به لحاظ مضمون اصلی با هم شباهت دارند. هر چقدر که پلیس فیلمهای روستایی زبر و زرنگ است، اینجا پلیس بیخاصیت و بیتاثیر است. در فیلمهای سعید روستایی پلیس برای کشف قاچاقچیان مواد مخدر به آب و آتش میزند؛ اینجا ولی پلیس در بیشتر لحظات غایب است و اجازه میدهد معتادان و قاچاقچیان هر کاری دلشان خواست بکنند. چند کیلو شیشه بدون اطلاع پلیس در شهر جابجا میشود. زن جوان خیلی راحت از دست پلیسی که خانه را محاصره کرده فرار میکند. پلیس نمیفهمد که در ماشین پراید و لابلای قطعات موتورسیکلت شیشه جاسازی شده است.
*آدم با یه کیلو جنس میره توی خیابون؟
وقتی فیلم را میبینی احساس میکنی که فیلمنامه علاوه بر کاراکتر پلیس، چند شخصیت دیگر هم کم دارد. خانواده زن و شوهر اصلی قصه (با بازی محسن تنابنده و پریناز ایزدیار) را چرا نمیبینیم؟ مسلما بدون نمایش دوستان و اقوام آدمهای اصلی و نحوه روابط میان این مجموعه آدمهای اصلی و فرعی نمیتوان ادعایی درباره شخصیتپردازی داشت. در بخشی از فیلم محسن تنابنده از پریناز ایزدیار میپرسد: «آدم با یه کیلو جنس میره توی خیابون؟» اتفاقا این سوالی است که مخاطب باید از کارگردان بپرسد. آدم قاچاقچی زبر و زرنگ فیلم احیانا دوست و رفیقی ندارد که مجبور نشود همسرش را به ماموریت خرده فروشی مواد مخدر بفرستد؟ حتما دارد. ولی فیلمنامهنویس به سراغ آنها نمیرود تا مظلومیت زن آسیبدیده قصه را بیش از پیش به رخ بکشد. از آنجا سقوط ناخواسته زن به منجلاب فساد و تباهی در یک فرایند منطقی صورت نمیگیرد، اشک و آهش احساسات مخاطب را تحریک نمیکند. احتمالا به همین خاطر است که یک نفر از زن میپرسد: «تو چرا هر جا میری زخم و زیلی برمیگردی؟»
* کلکسیون بدبختی
«سه کام حبس» کلکسیونی از بدبختیها و مصیبتها را پیش روی مخاطب قرار میدهد. تجمع این همه آدم بیچاره و به آخر خط رسیده در یک فیلم سینمایی ایرانی اتفاقی کم نظیر است. کل فیلم را که زیر و رو کنید یک آدم نرمال و سربراه پیدا نمیکنید. همه یا دزد و معتاد و قاچاقچی هستند یا رشوهبگیر و کلاهبردار و آدمکش. انگار همان سربازی که رشوه گرفت بهترین و خوشقلبترین آدم داستان بود. بامزه نیست؟
هر چه قصه جلوتر میرود دامنه مصیبت و فاجعه در فضای اثر گستردهتر میشود. فیلم اگر چند دقیقه دیگر ادامه مییافت احتمالا شاهد سرقت مسلحانه و ترور و آدمربایی هم میبودیم.
سامان سالور اگر یک بار فیلم «ابد و یک روز» را در ذهنش مرور کند، حتما یادش میآید که آنجا در کنار معتاد، دانشآموز نخبه آیندهدار هم داشتیم و همه چیز اینقدر تلخ و سیاه و چرک نبود.
ایده دزدیدن مواد مخدر شاید در اولین بار بتواند مظلومیت زن قصه را نشان بدهد؛ ولی تکرار سه بارهاش (یک بار در سکانس خیابان و بار دیگر در محل قرار) حاصلی جز کاهش باورپذیری قصه ندارد.
*طولانیترین فیلم
«قصیده گاو سفید» ساخته بهتاش صناعیها طولانیترین فیلم روز اول بود که زمانش از مرز دو ساعت گذشت. تا کنون فیلمهای متنوعی درباره خطای احتمالی اقشار مختلف جامعه از جمله پزشکان و معلمان ساخته شده. اما کمتر کسی به سراغ سوژه بکر خطای احتمالی قضات رفته است. صناعیها در این فیلم با طرح جزییات این خطا، یک معمای اخلاقی را مطرح میکند. این که قاضی مورد نظر برای جبران خطا و اشتباهش چه مسیری را باید انتخاب کند؟ «قصیده گاو سفید» در نیمه اول و دومش بین دو شخصیت زن تنها و مرد قاضی سرگردان است و نمیتواند هیچ کدام را به عنوان قهرمان اصلی انتخاب کند. از این جنبه فیلم دچار دوپارگی شده و در یک نیمه به انزوای زن میپردازد و در نیمه دیگر دلمشغولی مرد را روایت میکند.
*فروش بخاری «عامه نپسند» در فصل تابستان
سهیل بیرقی مدعی است که درباره طغیان زنان و تلاش و تکاپوی آنها فیلم میسازد. هر چقدر فیلم جدیدش «عامه پسند» را زیر و رو کردیم، متوجه نشدیم منظورش از طغیان و جنگندگی چیست. فهیمه خانم (با بازی معتمدآریا) به نصیحت اطرافیان توجهی نمیکند و با لجبازی تمام وارد مسیری اشتباه میشود. او که الفبای اقتصاد را نمیداند و تصور درستی از نیاز مشتری ندارد، در پروژه افتتاح «کافیشاپ» شکست میخورد و ورشکسته میشود. با گوشهای خودم شنیدم که آقای کارگردان در نشست خبری فیلم، علت شکست اقتصادی فهیمه را «عامه پسند» نبودن رفتارش ذکر کرد. آیا کسی که وارد عرصه اقتصاد میشود نباید محصولش را بر اساس نیاز عامه مردم عرضه کند؟ مثلا اگر کسی در هوای گرم تابستان بخاری بفروشد و کالایش بیمشتری بماند باید سلیقه عامه مردم را زیر سوال ببرد؟ روایت «عامهپسند» نشان میدهد که کافیشاپ قبل از پلمپ شدن رونقی ندارد و کممشتری است. این که فیلمنامهنویس اصرار دارد علت شکست اقتصادی فهیمه (معتمدآریا) را توطئههای دوستش (باران کوثری) و پلمپ اماکن جلوه دهد، به نوعی پاک کردن صورت مساله است.
مهمترین سوالی که در هنگام تماشای فیلم پیش میآید این است که یک زن میانسال پایتختنشین چرا این قدر سادهلوح و کندذهن است؟ چرا زمانی که همه به او میگویند افتتاح کافی شاپ در شهرستان مورد نظر، آب در هاون کوبیدن است او باز هم روی خواستهاش پافشاری میکند؟
فیلمنامه «عامه پسند» علاوه بر ضعفهای مضمونیاش به لحاظ ساختاری هم گام رو به عقب بیرقی محسوب میشود. رفت و برگشتهای زمانی کارکرد خاصی در روایت ندارند. اگر همه فلشبکها و فلش فورواردها را حذف و قصه را به صورت کلاسیک تماشا کنیم، قصهپردازی دچار هیچ خدشهای نمیشود. دو سوم ابتدایی فیلم بسیار ملالآور است و گره اصلی تازه در دقیقه هفتاد و پنجم داستان شکل میگیرد. آنجاست که فهیمه متوجه میشود نمیتواند از عهده دخل و خرج کافیشاپش برآید. از اینجا به بعد کارگردان فرصتی برای گرهگشایی ندارد و با چند نمای کوتاه پایانی سرهمبندی شده را تحویل مخاطب میدهد.
*بدون موسیقی متن
شباهتهای فیلم سانس دوم و سوم یکی از نکات جالب اکران روز شنبه بود. انگار که قرعهکشی در کار نبوده و فردی تعمدا «قصیده گاو سفید» و «عامه پسند» را در کنار هم قرار داده است. در هر دو فیلم با قابهای ثابت و ساکن مواجه هستیم که در خدمت ضرباهنگ کند قصه هستند. در هر دو فیلم صدای اشیا جایگزین موسیقی متن شده است. هم در فیلم اول و هم در فیلم دوم روی این نکته تاکید میشود که مالکان به زنهای تنها(مطلقه و بیوه) واحد مسکونی اجاره نمیدهند و …
*منتقدان گل و بلبلی
امسال در جلسات پرسش و پاسخ، یک منتقد محترم هم گروه تولید فیلم و مجری را همراهی میکند. دیروز منتقدان محترم تاکید کردند که همه چیز فیلم گل و بلبل است و اثر مورد نظر تاریخ سینمای ایران را به دو دوره قبل و بعد از خود تقسیم کرده است. رضا درستکار توضیح داد که همه چیز فیلم «قصیده گاو سفید» چقدر به اندازه است و آنتونیا شرکا هم تاکید کرد که «عامه پسند» چه تصویر باشکوهی از زنان ارائه داده است. اگر قرار است منتقدها در نشست خبری فقط تعریف و تمجید کنند، باید اسم و عنوان دیگری برایشان در نظر بگیریم.
سالن نشستهای خبری با فضای محدودی که دارد خیلی زود پر میشود و عدهای مجبورند ایستاده ماجرا را دنبال کنند. با این حساب باید منتظر باشیم که در جلسات پرسش و پاسخ فیلمهای مهم و جنجالی امسال، رقابت شدیدی برای یک وجب جای ایستادن شکل بگیرد.
*تسنیم
اما نخستین اتفاق شائبه برانگیزی که در این جشن رخ داد، تغییر نام این جشن به «شب منتقدان» بود. تغییر عنوانی که به جعفر گودرزی دبیر جشن نسبت داده میشود و با تغییرنام جشن انجمن منتقدان به شب منتقدان زمینه رخدادهای فرامتنی غیر سینمایی را فراهم آورد. اما نکته مهم این است که در ادوار اخیر جشن منتقدان خانه سینما هیچگاه بدون حواشی به کار خود پایان نداده و در چند سال اخیر در میزانسنهای مختلفی این جشن طوری طراحی میشود که با حواشی سیاسی فرامتنی روبرو باشد.
روز پنج شنبه شب از میزانسن متلکپرانیهای شبه سیاسی جعفر پناهی به محمد حسین مهدویان و مازیار میری به مریلازارعی خبری نبود، اما یک خط هماهنگ طراحی شده وجود داشت تا برخی سینماگران پالسهای مطبوعاتی خود را به رسانههای مخالف ارسال کنند.
فضای جشن انجمن منتقدان نیز گرم و بیحاشیه پیش میرفت تا اینکه «همایون غنیزاده» زمینه بروز مخالف خوانی را فراهم آورد. سال گذشته غنیزاده برای گرفتن نخستین جایزهاش روی سن جشنواره فجر «کارگر افغانستانی» یکی از رستورانهایش را روی سن جشنواره فیلم فجر فرستاد تا نشان دهد به جای گرفتن جوایز بیشتر به یک دنبال ارائه یک شوء رسانهای است.
غنی زاده در جشن انجمن منتقدان خانه سینما، تندیس بهترین خلاقیت و استعداد درخشان برای فیلم «مسخره باز» را دریافت کرد و زمانی که روی سن رفت به رویدادهای آبان ماه اشاره کرد و گفت: باید از آبان ٩٨ صحبت کرد و اتفاقا این سکوت کردن است که قباحت دارد و ما هنرمندان نسبت به جامعه مسئول هستیم و نباید آنها را تنها گذاشت. روزی مرگ افکار دگم هم فرا می رسد. وی در پایان تاکید کرد: این جایزه را به روح کشته راه وطن پویا بختیاری و خانواده اش تقدیم می کنم.
لاکچریترین کارگردان سینما و تئاتر که چندین رستوران مجلل در تهران دارد، از مسئولیت اجتماعی نسبت به مردم سخن بر زبان میآورد و البته سرنوشت پناهجوی افغانی که روی سن فرستاد چه شد؟ احتمالا خود غنی زاده هم نمیداند.
حالا فکر میکنید که چرا غنی زاده چنین واکنش هایی از خود نشان میدهد. بی شک این کارگردان و افرادی نظیر او به واسطه برگزاری چنین نمایشهایی به جشنوارههای فرنگی پالس میفرستند تا از رقابت با پناهی و رسول اف در جشنوارههای فرنگی جانمانند.
دیگرانی نیز چون ستار اورکی، هومن بهمنش، روی سن رفتند تا بخشی از این پازل و نحوه اعتراض را تکمیل کنند و البته در این جشن بیشتر شمایل روشهای منسوخ گذشته را امتحان کردند اما شیوه اعتراض آنان چندان به خوراک رسانهای تبدیل نشد و اغلب اظهار نظرها دکوراتیو به نظر میرسید.
اما همایون غنیزاده که میدانست با چنین اظهاراتی افراد دیگری خط او را دنبال خواهند کرد به صورت هدفمند آتش تهیه را در جشن انجمن منتقدان خانه سینما ریخت. آتش تهیه غنیزاده را حامد بهداد شعلهورتر کرد. بهداد در چنین مناسبتهایی حرکتی سینوسی را طی میکند، چون یک روز جایزهاش را در همین جشن در سالهای قبل به محسن حججی تقدیم کرد و در جشن اخیر برای اینکه از غافله عقب نماند وقتی برای دریافت تندیس بهترین بازیگر در این بخش برای فیلم «قصر شیرین» روی سن رفت با حرکاتی هیجاتی رو به هوتن شکیبا گفت: هوتن جان موبایل مرا بده و از روی موبایل شروع به قرائت کرد و گفت: ٢۶ آبان تولدم بود و امشب تولدم مادرم است. وی در ادامه پیامی از مادر خود که گفته بود درباره تولدت هیچ پیامی نگذار و در کنار مردمت باش را قرائت کرد. وی ادامه داد: عرصه سخن کوتاه نمی شود بلکه تمام می شود. نشاطت می میرد و امیدت از بین می رود. هزار جمله و شعر حفظ کردم اما مجال نیست. ما خود مردمیم نه برچسب سلبریتی که به ما چسبانده اند. از آبان امسال تا خود امروز انقدر احساس نزدیکی و قرابت به مردم و سرزمینم نداشتم.
ویدئوی سخنان حامد بهداد در جشن انجمن منتقدان خانه سینما
بهداد ادعا میکند که ما خود مردم هستیم. مخاطبان سخنان اخیر حامد بهداد کافیست به صفحه اینستاگرام حامد بهداد رجوع کنند، اگر آن مقام مهم اجرایی کشور، خودش روز جمعه ماجرای گرانی بنزین را فهمید، حامد بهداد اندکی خیلی دیرتر فهمید که گرانی بنزین چه تاثیر نامطلوبی در روند وضعیت معیشتی مردم دارد.
دقیقا در روزهایی که گرانی بنزین گریبان مردم ایران گرفت حامد بهداد در صفحه اینستاگرام خود چنین متنی را منتشر کرد: به اتفاق کوهیار کلاری و سپهر میکائیلیان رفتیم برای یکی از موزیکایی که بتازگی ساختم ویدیو کلیپ بسازیم. سوار ماشین شدیم و رفتیم برای فیلمبرداری کنار ساحل سانتا مونیکا. کوهیار وسط راه پرسید عموجان چی شد که شما یاد کلیپ ساختن افتادی؟ جواب دادم حوصله مون سر رفته عزیز باس یه کاری کرد. سپهر میکائیلیان زد زیر خنده سر تکون داد که یعنی همین درسته باید یه کاری کرد. یه نمای ساده و ایدهء ساده رو با هم اوکی کردیم و فیلم و به سبک قدیم جا زدیم تو قوطی یه دوربین سوپر ١۶ کوکی که غنیمت پیدا کرده بودیم و رو سه پایه گذاشتیم و قر قر فیلمبرداری. کار که تموم شد با یه توپ والیبال که از قبل تو صندوق عقب ماشین بود شروع کردیم به بازی. یکی مون اضافه وزن داشت یکی چلاق بود یکی بازی ش گند بود. خندیدیم. کم کم هوا خنک شد و برگشتیم سمت خونه هامون. دلم میخواست یه سوپ داغ بزنم حالم جا بیاد. سردم بود. بچهها وقت نداشتن. نخود نخود شد و هر کی رفت سی خود. آبان ١٣٩٨
عکس بالا نیز اثبات میکند زمانی که با گرانی بنزین سفرههای مردم ایران کوچکتر میشد، حامد بهداد چگونه در آرامشی عجیب مشغول نوشیدن قهوه خود در سانتامونیکا و کالیفرنیا است و برخی عکسهای او در صفحات مجازیاش اثبات میکند او نیز از آن دسته هنرمندانی است که در شرایطی نرخ بنزین تغییر کرد، ایشان مشغول نوشیدن قهوه در سانتا مونیکا بود. وقتی شایعه دستمزدی ۴ میلیاردی او درباره سریال دل مطرح میشود و گرداننده کانال کات آنرا به اشتراک میگذارد، بیشتر مشخص میشود که قلب حامد بهداد برای مردم ایران چقدر میتپد. در حالی که با وضع قوانین جدید از سوی دولت ترامپ، مردم ایران سفر به آمریکا برایشان امری بسیار دشوار است، حامد بهداد از آرامشی که در آمریکا دارد لذت میبرد و سئوال مهم اینجاست در این شرایط چگونه سفر به آمریکا برای امثال بهداد اینقدر آسان است!؟
نوید محمدزاده نیز سناریو حامد بهداد را ادامه داد و پس از دریافت جایزه اش گفت: جایزه ام را به خانواده هایی که عزیزترین کسان خود را در سانحه هوایی و خطای انسانی و فاجعه و… از دست دادند تقدیم می کنم.
محمد زاده از زمان رونمایی “عصبانی نیستم” ادای مردمی بودن را اجرا میکند تا مسیر حضور در جشنوارههای مختلف را برای خود هموار کند و گرنه مشخص است، مردم و سفره مردم برای این جماعت تنها یک بهانه برای اروپا و آمریکا گردی است.
به تازگی ویدئو کوتاهی از سخنرانی امام خمینی(ره) در فضای مجازی منتشر شده است که جان کلام و سنگ بنای این گزارش است. امام(ره) در این سخنرانی می فرماید: «یه کسی که پنجاه سال مغزش را آنها تربیت کردند. این هر چی هم که ضربه از غرب به این مملکتش میخورد، باز هم از آنها تعریف میکند!.ما خودمان میخواهیم خودمان را اداره کنیم. کشور باید تصفیه بشود از این مغزهای پوسیده ای که عاشق آمریکا هستند و عاشق غرب هستند.»
*مشرق
اما نخستین اتفاق شائبه برانگیزی که در این جشن رخ داد، تغییر نام این جشن به «شب منتقدان» بود. تغییر عنوانی که به جعفر گودرزی دبیر جشن نسبت داده میشود و با تغییرنام جشن انجمن منتقدان به شب منتقدان زمینه رخدادهای فرامتنی غیر سینمایی را فراهم آورد. اما نکته مهم این است که در ادوار اخیر جشن منتقدان خانه سینما هیچگاه بدون حواشی به کار خود پایان نداده و در چند سال اخیر در میزانسنهای مختلفی این جشن طوری طراحی میشود که با حواشی سیاسی فرامتنی روبرو باشد.
روز پنج شنبه شب از میزانسن متلکپرانیهای شبه سیاسی جعفر پناهی به محمد حسین مهدویان و مازیار میری به مریلازارعی خبری نبود، اما یک خط هماهنگ طراحی شده وجود داشت تا برخی سینماگران پالسهای مطبوعاتی خود را به رسانههای مخالف ارسال کنند.
فضای جشن انجمن منتقدان نیز گرم و بیحاشیه پیش میرفت تا اینکه «همایون غنیزاده» زمینه بروز مخالف خوانی را فراهم آورد. سال گذشته غنیزاده برای گرفتن نخستین جایزهاش روی سن جشنواره فجر «کارگر افغانستانی» یکی از رستورانهایش را روی سن جشنواره فیلم فجر فرستاد تا نشان دهد به جای گرفتن جوایز بیشتر به یک دنبال ارائه یک شوء رسانهای است.
غنی زاده در جشن انجمن منتقدان خانه سینما، تندیس بهترین خلاقیت و استعداد درخشان برای فیلم «مسخره باز» را دریافت کرد و زمانی که روی سن رفت به رویدادهای آبان ماه اشاره کرد و گفت: باید از آبان ٩٨ صحبت کرد و اتفاقا این سکوت کردن است که قباحت دارد و ما هنرمندان نسبت به جامعه مسئول هستیم و نباید آنها را تنها گذاشت. روزی مرگ افکار دگم هم فرا می رسد. وی در پایان تاکید کرد: این جایزه را به روح کشته راه وطن پویا بختیاری و خانواده اش تقدیم می کنم.
لاکچریترین کارگردان سینما و تئاتر که چندین رستوران مجلل در تهران دارد، از مسئولیت اجتماعی نسبت به مردم سخن بر زبان میآورد و البته سرنوشت پناهجوی افغانی که روی سن فرستاد چه شد؟ احتمالا خود غنی زاده هم نمیداند.
حالا فکر میکنید که چرا غنی زاده چنین واکنش هایی از خود نشان میدهد. بی شک این کارگردان و افرادی نظیر او به واسطه برگزاری چنین نمایشهایی به جشنوارههای فرنگی پالس میفرستند تا از رقابت با پناهی و رسول اف در جشنوارههای فرنگی جانمانند.
دیگرانی نیز چون ستار اورکی، هومن بهمنش، روی سن رفتند تا بخشی از این پازل و نحوه اعتراض را تکمیل کنند و البته در این جشن بیشتر شمایل روشهای منسوخ گذشته را امتحان کردند اما شیوه اعتراض آنان چندان به خوراک رسانهای تبدیل نشد و اغلب اظهار نظرها دکوراتیو به نظر میرسید.
اما همایون غنیزاده که میدانست با چنین اظهاراتی افراد دیگری خط او را دنبال خواهند کرد به صورت هدفمند آتش تهیه را در جشن انجمن منتقدان خانه سینما ریخت. آتش تهیه غنیزاده را حامد بهداد شعلهورتر کرد. بهداد در چنین مناسبتهایی حرکتی سینوسی را طی میکند، چون یک روز جایزهاش را در همین جشن در سالهای قبل به محسن حججی تقدیم کرد و در جشن اخیر برای اینکه از غافله عقب نماند وقتی برای دریافت تندیس بهترین بازیگر در این بخش برای فیلم «قصر شیرین» روی سن رفت با حرکاتی هیجاتی رو به هوتن شکیبا گفت: هوتن جان موبایل مرا بده و از روی موبایل شروع به قرائت کرد و گفت: ٢۶ آبان تولدم بود و امشب تولدم مادرم است. وی در ادامه پیامی از مادر خود که گفته بود درباره تولدت هیچ پیامی نگذار و در کنار مردمت باش را قرائت کرد. وی ادامه داد: عرصه سخن کوتاه نمی شود بلکه تمام می شود. نشاطت می میرد و امیدت از بین می رود. هزار جمله و شعر حفظ کردم اما مجال نیست. ما خود مردمیم نه برچسب سلبریتی که به ما چسبانده اند. از آبان امسال تا خود امروز انقدر احساس نزدیکی و قرابت به مردم و سرزمینم نداشتم.
ویدئوی سخنان حامد بهداد در جشن انجمن منتقدان خانه سینما
بهداد ادعا میکند که ما خود مردم هستیم. مخاطبان سخنان اخیر حامد بهداد کافیست به صفحه اینستاگرام حامد بهداد رجوع کنند، اگر آن مقام مهم اجرایی کشور، خودش روز جمعه ماجرای گرانی بنزین را فهمید، حامد بهداد اندکی خیلی دیرتر فهمید که گرانی بنزین چه تاثیر نامطلوبی در روند وضعیت معیشتی مردم دارد.
دقیقا در روزهایی که گرانی بنزین گریبان مردم ایران گرفت حامد بهداد در صفحه اینستاگرام خود چنین متنی را منتشر کرد: به اتفاق کوهیار کلاری و سپهر میکائیلیان رفتیم برای یکی از موزیکایی که بتازگی ساختم ویدیو کلیپ بسازیم. سوار ماشین شدیم و رفتیم برای فیلمبرداری کنار ساحل سانتا مونیکا. کوهیار وسط راه پرسید عموجان چی شد که شما یاد کلیپ ساختن افتادی؟ جواب دادم حوصله مون سر رفته عزیز باس یه کاری کرد. سپهر میکائیلیان زد زیر خنده سر تکون داد که یعنی همین درسته باید یه کاری کرد. یه نمای ساده و ایدهء ساده رو با هم اوکی کردیم و فیلم و به سبک قدیم جا زدیم تو قوطی یه دوربین سوپر ١۶ کوکی که غنیمت پیدا کرده بودیم و رو سه پایه گذاشتیم و قر قر فیلمبرداری. کار که تموم شد با یه توپ والیبال که از قبل تو صندوق عقب ماشین بود شروع کردیم به بازی. یکی مون اضافه وزن داشت یکی چلاق بود یکی بازی ش گند بود. خندیدیم. کم کم هوا خنک شد و برگشتیم سمت خونه هامون. دلم میخواست یه سوپ داغ بزنم حالم جا بیاد. سردم بود. بچهها وقت نداشتن. نخود نخود شد و هر کی رفت سی خود. آبان ١٣٩٨
عکس بالا نیز اثبات میکند زمانی که با گرانی بنزین سفرههای مردم ایران کوچکتر میشد، حامد بهداد چگونه در آرامشی عجیب مشغول نوشیدن قهوه خود در سانتامونیکا و کالیفرنیا است و برخی عکسهای او در صفحات مجازیاش اثبات میکند او نیز از آن دسته هنرمندانی است که در شرایطی نرخ بنزین تغییر کرد، ایشان مشغول نوشیدن قهوه در سانتا مونیکا بود. وقتی شایعه دستمزدی ۴ میلیاردی او درباره سریال دل مطرح میشود و گرداننده کانال کات آنرا به اشتراک میگذارد، بیشتر مشخص میشود که قلب حامد بهداد برای مردم ایران چقدر میتپد. در حالی که با وضع قوانین جدید از سوی دولت ترامپ، مردم ایران سفر به آمریکا برایشان امری بسیار دشوار است، حامد بهداد از آرامشی که در آمریکا دارد لذت میبرد و سئوال مهم اینجاست در این شرایط چگونه سفر به آمریکا برای امثال بهداد اینقدر آسان است!؟
نوید محمدزاده نیز سناریو حامد بهداد را ادامه داد و پس از دریافت جایزه اش گفت: جایزه ام را به خانواده هایی که عزیزترین کسان خود را در سانحه هوایی و خطای انسانی و فاجعه و… از دست دادند تقدیم می کنم.
محمد زاده از زمان رونمایی “عصبانی نیستم” ادای مردمی بودن را اجرا میکند تا مسیر حضور در جشنوارههای مختلف را برای خود هموار کند و گرنه مشخص است، مردم و سفره مردم برای این جماعت تنها یک بهانه برای اروپا و آمریکا گردی است.
به تازگی ویدئو کوتاهی از سخنرانی امام خمینی(ره) در فضای مجازی منتشر شده است که جان کلام و سنگ بنای این گزارش است. امام(ره) در این سخنرانی می فرماید: «یه کسی که پنجاه سال مغزش را آنها تربیت کردند. این هر چی هم که ضربه از غرب به این مملکتش میخورد، باز هم از آنها تعریف میکند!.ما خودمان میخواهیم خودمان را اداره کنیم. کشور باید تصفیه بشود از این مغزهای پوسیده ای که عاشق آمریکا هستند و عاشق غرب هستند.»
مشرق همزمان با اعلام تحریم عدهای از سینماگران گزارشی را منتشر کرد که جشنواره فجر فرصتی برای سینماگران خواهد بود تا عملیات سیاسی خود را برای فراهم کردن خوراک خبری بیبیسی، ایران (سعودی) اینترنشنال ، من و تو و سایرین، گسترش دهند تا از یک سیاستبازی عجیب و غریب مسیر جشنوارههای فرنگی هموار و اخذ پاسپورتهای اروپایی و آمریکایی آسانتر شود و دبیر جشنواره قطعا از طریق توییترش نمیتواند این فضاسازی بشدت ساختگی را اداره کند.
*مشرق
سینماپرس: مهشید ناصری گفت: همسرم من را به پروژه «پدران» معرفی کرد و در لحظات آخر به مجموعه ملحق شدم.
به گزارش سینماپرس، مهشید ناصری یکی از بازیگران اصلی فیلم سینمایی «پدران»، درباره چگونگی شکل گیری همکاری با این پروژه به خبرنگاران جوان گفت: لحظات آخر به جمع بازیگران فیلم ملحق شدم، هدایت هاشمی همسرم، من را معرفی کردند و سالم صلواتی پس از بررسی، تاییدیه را دادند و همکاری آغاز شد؛ این از تجارب اولیه نقش بلند من در حوزه سینماست.
او افزود: نقشم حدود ۱۶ سال از سن واقعی ام بزرگتر است که این موضوع برای من چالش بزرگی به وجود آورد؛ ساخت و پرداخت آن نیز به چالشهای رسیدن به نقش اضافه میکرد، اما با داشتن گروهی حرفهای و بی حاشیه همه چیز به خوبی پیش رفت.
این بازیگر در خصوص یکی از سختترین سکانسهای فیلم گفت: سختترین قسمت کار که هنوز استرس آن وجود دارد، دویدن از وسط اتوبان به اتفاق علیرضا ثانی فر بود، این صحنه چالش و استرس زیادی برای گروه داشت، چون ما جلوی ماشینها را نگرفتیم و باسرعت تردد داشتند و به یکباره عرض اتوبان را باید طی میکردیم.
این بازیگر بیان کرد: شخصیتهای قصه، تفاوت نسلها و افکار آنها که در فیلم مطرح میشود را در جامعه امروز زیاد میبینیم البته به نسبت قبل کمتر و کمتر میشود، اما باز هم زیاد است و باید تلاش کرد این گپ و فاصله کاهش یابد. البته نمیتوان گفت اصلا فاصلهای نباشد و همه از بین برود، چون غیر ممکن است؛ بالاخره هرکسی در زمان خودش و با تربیت و طرز فکر متناسب با آن رشد کرده و الان هم برای فرزندانش پیاده میکند.
در خلاصه داستان «پدران» به کارگردانی سالم صلواتی آمده :رویارویی دو نسل میتواند حادثه بیافریند؛ در «پدران» حادثهای دو نسل را رو در روی یکدیگر قرار میدهد.