سینماپرس: کارگردان مستند «شورش علیه سازندگی» همزمان با اکران اینترنتی این مستند بیان کرد در این اثر تلاش شده است غبار از یک مقطع تاریخی در کشور که کمتر به آن پرداخته شده، برداشته شود.
به گزارش سینماپرس، مصطفی شوقی کارگردان مستند «شورش علیه سازندگی» با موضوع اعتراضات مردم مشهد و اسلامشهر در دهه ۷۰ شمسی که به تازگی در اینترنت عرضه شده است، در گفتگو با مهر، درباره دلیل استفاده نکردن از تصاویر آرشیوی در این مستند گفت: به اعتقاد من کار مستندساز دست بردن در تاریخ نیست و نباید به بهانه نبود تصویر از مقطع خاصی تصاویر مقاطع دیگری از یک شهر یا منطقه را نشان داد. این کاری است که ما در «شورش علیه سازندگی» از آن پرهیز کردیم و هرچه در اختیارمان بود را در این کار در معرض دید مخاطب قرار دادیم.
وی افزود: مقطعی در تاریخ معاصر ایران وجود دارد که هیچ خبر و اطلاعاتی از آن در دسترس نبود و ما صرفاً از این واقعه غبارزدایی کردیم. «شورش علیه سازندگی» درباره شورشهای معیشتی مردم مشهد در سال ۷۱ و اسلامشهر در سال ۷۳ است و شاید عدهای بگویند چرا در این مستند تصاویر آرشیوی کمی استفاده شده که این نکته نیاز به توضیح دارد.
کارگردان مستند «اسدالله علم، مردی برای تمام فصول» ادامه داد: یادمان باشد که درباره مقطعی از تاریخ صحبت میکنیم که اساساً مانند امروز دسترسی مردم به جریان اطلاعات فراهم نبود. در روزگاری که شبکههای مجازی وجود نداشتند و اینترنت به مفهوم امروزی در دسترس نبود ۲ اعتراض سراسری در ۲ نقطه متفاوت از ایران رخ داده است که سالها در یک غباری پنهان مانده بود و هیچ حرفی از آن زده نشده بود.
شوقی خاطرنشان کرد: شاید سادهترین کار برای من بهعنوان مستندساز استفاده از تصاویر آرشیوی از شهرهای مشهد و اسلامشهر در دهههای قبل بود اما وقتی وارد این کار شدیم متوجه شدیم که اتفاقا در مورد شهر مشهد به گفته بسیاری از شاهدان عینی افراد مختلفی با دوربین فیلمبرداری و عکاسی در حال ثبت وقایع اعتراضات مردم علیه سیاستهای تعدیل اقتصادی دولت سازندگی بودند اما از اسلامشهر هیچ منبع تصویری موجود نیست.
کارگردان مستند «شورش علیه سازندگی» در پاسخ به این پرسش که خلا نبود تصاویر آرشیوی را چگونه جبران کردید، گفت: نکته مهم این است که بسیاری از افرادی که در آن دوران مسئولیت داشتند اساساً علاقهای به صحبت درباره آن مقطع تاریخ ایران را نداشتند و ما از طریق آرشیو شخصی یکی از افراد که نامش برای ما محفوظ است به اسناد و تصاویر خوبی دست پیدا کردیم که در مستند هم استفاده شد. اما برای روایت حادثه مشهد که سه روز طول کشید از طریق روایت شاهدان عینی به یک کروکی دقیق رسیدیم که برای اولین بار کروکی دقیق اعتراضات مردم مشهد در سال ۷۱ در «شورش علیه سازندگی» به تصویر کشیده شده است و مخاطب با دیدن این مستند متوجه خواهد شد نقطه آغاز، اوج گیری و پایان اعتراضات در کجا بوده است.
شوقی در پایان گفت: موضوع درباره اسلامشهر متفاوت است و ما اجازه دسترسی به هیچ سند و تصویری درباره اعتراضات مردم اسلامشهر پیدا نکردیم. از این حادثه چند عکس موجود است که یک عکس آن خیلی مشهور است و اطلاعاتی دیگری در اختیار ما قرار نگرفت.
سینماپرس: فیلم سینمایی «سرب» به کارگردانی مسعود کیمیایی و «دوئل» به کارگردانی احمدرضا درویش ۱ و ۲ خرداد از شبکه چهار سیما پخش می شود.
به گزارش سینماپرس، سرب به نویسندگی و کارگردانی مسعود کیمیایی داستان یک زوج جوان یهودی ایرانی را در اواخر دهه۲۰ خورشیدی روایت میکند که خواهان عزیمت به سرزمین موعود (سرزمین های اشغالی فلسطین) هستند اما پس از مواجهه با مخالفت سازمان یهودی هاگانا و کشته شدن عمویشان به دست آنها مجبور به فرار شده و درگیر ماجراهای پس از آن میشوند…
در این فیلم که روز پنجشنبه ۱ خرداد ساعت ۲۰:۳۰پخش می شود، جلال مقدم، فریماه فرجامی، امین تارخ، جمشید مشایخی و فتحعلی اویسی بازی کرده اند.
فیلم سینمایی «دوئل» به کارگردانی احمدرضا درویش جمعه ۲ خرداد ماه ساعت ۲۰:۳۰ از شبکه چهارپخش می شود.
داستان فیلم حول یک گاوصندوق میچرخد. در بحبوحه جنگ عدهای تلاش میکنند از خروج یک گاو صندوق از کشور جلوگیری کنند. نقش اول فیلم، زینال، در این بین به حسن نیت آنها شک کرده و سعی میکند گاو صندوق را از چنگ آنها در بیاورد. گاو صندوق در اروند غرق میشود و زینال اسیر میشود. داستان فیلم ۲۰ سال بعد و پس از آزادی زینال ادامه مییابد و در حین درگیری برای تصاحب گاوصندوق حقایقی کهنه آشکار میشود.
سعید راد، پژمان بازغی، پریوش نظریه، کامبیز دیرباز، انوشیروان ارجمند، پرویز پرستویی و هدیه تهرانی در این فیلم سینمایی مقابل دوربین بهرام بدخشانی بازی کردند. مجید انتظامی موسیقی متن این فیلم را ساخت و مصطفی خرقهپوش این اثر را تدوین کرد. این فیلم برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی، بهترین فیلمبرداری، بهترین طراحی صحنه، بهترین تدوین، بهترین صداگذاری، بهترین جلوههای ویژه و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد.
گفتنی است، واحد تامین برنامه شبکه چهار سیما هر هفته روزهای پنجشنبه و جمعه ساعت ۲۰:۳۰ بهترین آثار سینمایی ایران و جهان را تقدیم علاقه مندان به هنر هفتم می کند.
سینماپرس: بازیگر نقش «سعید» در «بچه مهندس۳» گفت: در ابتدا برای نقش جواد جوادی رفتم، اما گفتند که به دنبال بازیگر کم سن و سالی هستند.
به گزارش سینماپرس، «خیام وقار کاشانی» بازیگر نقش «سعید» در سریال «بچه مهندس ۳» در گفتوگو با فارس گفت: تا به اینجا پخش سریال بازخوردهای خوبی از جانب مخاطبان دریافت کردیم و مخاطب جذب داستان و قصه این سریال شده است.
بازیگر سریال «پنجمین خورشید» درباره سابقه این سریال در فصل گذشته و ارتباط آن با میزان مخاطبانش نیز گفت: منظورم از سابقه سابقه اسمی بود. شاید الان در داستان خیلی فلش بک یا ارتباط قوی با فصل های قبل نداشته باشیم ولی به لحاظ اسمی باعث شده بیشتر دیده شود.
این بازیگر درباره همکاری خود با گروه سریال «بچه مهندس» نیز گفت: من ابتدا برای بازی در نقش جواد جوادی رفتم اما آقای غفاری گفتند از لحاظ سنی با این نقش هماهنگی نداری و چهره کم سن و سال تر می خواستند. بعد از مدتی آقای کریمی با من تماس گرفت و ویژگی های نقش سعید را برایم گفت و فیلم نامه را خواندم و به سریال پیوستم.
بازیگر سریال «زندگی از نو» ادامه داد: در حال حاضر که خروجی نقش سعید را می بینم ارتباط بهتری با او برقرار کردم و همیشه سعی کردم حجم حضور نقشم برایم خیلی مهم نباشد و میزان تاثیرگذاری اش برایم اولویت دارد.
وقار کاشانی درباره ارتباط خود با کاراکتر سعید نیز عنوان داشت: ویژگی های سعید به لحاظ تخصصی برای من واقعا غریبه بود و تا به حال فردی شبیه به او را حتی از نزدیک هم ندیده بودم، اما هرچه پیش رفتیم با آقای وارسته و غفاری و گپ و گفت هایی که داشتیم در جریان گذشته زندگی سعید قرار گرفتم و همین خیلی به من کمک کرد.
وی ضمن بیان ویژگی های فیلم نامه این سریال نیز ادامه داد: یکی از ویژگی های فیلم نامه و کارگردانی این سریال این است که هر کدام از شخصیت ها تک قصه ای برای خود دارند و در اجرا نیز به آنها به خوبی پرداخته می شود و هرکدام به یک سرانجامی می رسند.
بازیگر سریال «دلدار» درباره علاقه خود به شخصیت سعید نیز گفت: به نظرم تکلیف این شخصیت معلوم بود و یک شروع و پایان و اوج و فرودی داشت که مشخص بود و اینطور نبود که بابت شخصیتش مخاطب دچار آزار و اذیت شود. سعید کاراکتری قابل قبول و پذیرفتنی است.
سریال «بچه مهندس۳» به کارگردانی علی غفاری و تهیه کنندگی سعید سعدی هر شب از شبکه دو سیما پخش می شود.
سینماپرس: سریالهای تلویزیون برای ماندگاری، نیازمند قصههای جذابند و “بچهمهندس” به این راه فکر کرد که با ورود مأمورهای امنیتی به داستانش، در ماراتن سریالهای رمضانی سر بلند کند، اما گاهی اشتباهات در فرم و حاشیهسازی بیمورد، داستان را از مسیر اصلی دور میکند.
به گزارش سینماپرس، دو سال پیش که پرورشگاهی به نام “خورشید” دستمایه سریالی رمضانی تلویزیون شد شاید کمتر بینندهای فکر میکرد این ماجرا به سه فصل برسد و “جواد جوادیِ” کنجکاو و بیسرپرست به نخبهای تأثیرگذار و سرنوشتساز تبدیل شود. سریالی که کودکانه آغاز شد و این روزها درباره موضوعات مختلفی در دوره جوانی صحبت میکند. قهرمانش در پرورشگاه بزرگ شده، با مادرش “گلچهره” در فصل قبل روبرو شده اما او را نشناخته و حالا با کولهباری از سختیهای گذشته به دانشگاه امیرکبیر آمده و او را به عنوان نخبهای بزرگ میشناسند. دوران کودکی “جواد جوادی” ما را یادِ داستانهای رمانگونهای چون “بابا لنگدراز” میانداخت که سجاد ابوالحسنی آن را به رشته تحریر درآورد. نویسندهای که او را با سریالهایی همچون “پنج کیلومتر تا بهشت” و “خداحافظ بچه” بیشتر میشناسیم.
یونا تدیّن سوپراستار سریال
قصهای را به دست علی غفاری کارگردان رساند که با انتخاب درست بازیگران کودک، یکی از بهترینهای رمضانی تلویزیون شد. تا جایی نقشها و بازیها درست کنار هم قرار گرفتند و به دل نشستند که بینندگان تلویزیون، “یونا تدیّن” را سوپراستار سریال نامیدند. کودکی از یکسالگی در تیزرهای تبلیغاتی بازی میکرد و بعد از این کار بیشتر در کارها از او استفاده میکنند و حتی در فیلم “قصه شیرین” رضا میرکریمی کاندیدای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در جشنواره سی و هفتم فیلم فجر شد.
نویسنده عوض شد
فصل دوم “بچهمهندس” به سراغ قلمی قدیمیتر رفت و حسن وارسته آمد تا “بچهمهندس” وارد مراحل جدّیتری از زندگی شود و داستان را وارد دوران نوجوانی “جواد جوادی” کرد اما این برهه خیلی مورد استقبال مخاطب قرار نگرفت و حتی بسیاری عنوان کردند که باید پایانِ “جواد جوادی” را اعلام کنیم و این داستان دیگر کششِ جلو رفتن ندارد.
تب و تاب ماجراهای پشت پرده “فرار مغزها”
فصل سوم هرچند ضعیف و خارج از فضایِ معمول دراماتیک، به آنتن رخ نشان داد اما رفته رفته بیننده جدیاش گرفت و با آن همراه شد. شاید یکی از نقاطی که نویسنده و کارگردان به این نتیجه رسیدند “بچهمهندس” را از آن قصههای معمول به فضای جدیتری در حوزه درام سوق دهند تب و تاب ماجراهای پشتپرده “فرار مغزها” و دزدی مافیای نخبگان و دانشمندان علمی است که داستان را وارد فضای امنیتی کرد. اساساً تیم جوانانِ سریال بهتر میتوانست باشد و بازیگران تئاتر کارِ علی غفاری به عنوان کارگردان را به بهتر جلو میبردند.
قلابی که درست انداخته نشد/ جوادی که هنوز خودی نشان نداده!
در قسمتهای ابتدایی، “بچهمهندس” نتوانست قلاب داستانش را بیندازد و مخاطب را پای تلویزیون بنشاند اما رفته رفته داستان با حوادثِ معمایی و امنیتی خودش را از این ورطه، نجات داد. اما کماکان معمولی بودن بازیگران در شخصیتپردازی و نقشی که برعهده دارند، نشان میدهد در حوزه بازیگری چه انتخاب و چه هدایت، سریال با ضعف بزرگی روبرو است. حتی “روزبه حصاری” در مقاطعی زیاد درونگرا و زمانهایی بیموقع برونگرا میشود. بازیگری که هنوز در جریان ایفای نقش قهرمان قصه سریال رمضانی شبکه دو سیما، نتوانسته مثل جوادیهای قبلی خودی نشان دهد و بتواند در مدارِ ایفای نقش درست، برای مخاطب جذابیت ایجاد کند.
بحث تولید و دغدغه استفاده از نیروهای داخلی
حضور مأمور امنیتی (کامران تفتی) و فضای دزدی و هکِ سایبری، ما را یادِ داستانهای جذاب و به روزِ سریالهای خارجی میاندازد. بحث تولید و فضای توجه به نیروهای داخلی هم دغدغه دیگری بود که کارگردان در سریال گنجانده تا در بستر فضای نخبگانی و دانشگاهی و حتی عاشقانه به سبکِ درامهای معمول درباره حوزه اشتغال جوانان، استفاده از اندیشه نیروهای داخل به جای ترجیحِ خارجی صحبت شود.
مأمور امنیتی که هنوز در “برادرجان” مانده!
ضعفهایی در شخصیتپردازی، انتخاب بازیگر و بازیگردانی مشهود است و در بازی سه جوانِ قصه (قاسم و جواد و مسعود) به وضوح میبینیم که هنوز نتوانستهاند را در میان فضای دراماتیک نمایشی، بدرخشند و یا به قولی به باورپذیری نقش نزدیک کنند. این ضعف در ایفای نقش حتی مواقعی متوجه بازیگران خوبی همچون “فرهاد قائمیان” هم میشود، مأمور امنیتی (کامران تفتی) که به جای خودش! شخصیتِ داستانی که میتوانست متفاوتتر، جذابتر و متناسب با ریتمِ اکشن و معمایی داستان، جلو برود نه اینکه کماکان در حنیف سریال “برادر جان” بماند!
حلقه مفقوده سریال/ درخشش دخترِ نقش منفی
حلقه مفقوده سریال علاوه بر ضعفِ در افتتاح داستان، ماندگار نشدن شخصیتهای داستان فصل سوم است. شاید کمتر کسی “یونا تدیّن” را با نقش “بچه مهندس” فراموش کند اما بازیگرانِ “بچهمهندس ۳” و به خصوص شخصیتهایی همچون قاسم، جواد و مسعود خیلی سخت در ذهنشان بماند. سازندگان “بچهمهندس” در کنار توجه به فیلمنامه، همچون فصل اول و تا حدودی فصل دوم میتوانستند به انتخابهای بهتری برای بازیگرانش برسند. البته که نسیم باقریان بازیگر نقش “الناز مافی” و مهشید جوادی بازیگر نقش “مرضیه” بیش از دیگر بازیگرانِ جوان قصه بازیهای موفقی از خود نشان دادهاند.
کوادکوپترِ “بچهمهندس” در دستان نیروهای امنیتی
از جمله نکات قابل اشاره که با واقعیات جامعه همسانی ندارد، رشته تحصیلی این جوانان است. رشتهای سخت و مورد نیاز کشور که همه دانشجویانش در این مجموعه، رها و بیپشتیبانیاند. در کنار نقش امنیتی، بهتر بود نوعی چتر پنهان حفاظتی هم برای این دانشجویان در داستان طراحی میشد. ما همه میدانیم که رشته خاص هوافضا، چقدر موردنیاز است و آنگاه این دانشجویان، از نخبه تا پخمه، همه رها هستند و مفهومی از ملیّت، حمیت و وفاداری در آنان دیده نمیشود و حتی برخورد امنیتی با نخبگانش را مرتب به رخ میکشند که تا ۲۵ قسمت سریال، نیروی امنیتی، کوادکوپتر (یکی از انواع وسایل پهپاد) اینها را پس نداد. این را باید طعنه سریال به جریان برخورد نادرست با چنین اندیشههایی بدانیم یا چیز دیگر، بعداً معلوم میشود.
شتابزدگی و دور شدن از ماندگاری
اما با این اوصاف شخصیتپردازی بهتر و کاراکترپذیری مناسب میتوانست “بچهمهندس ۳” را ماندگارتر کند. مشکلی که سریالهای تلویزیون در کنار مخاطبگریزی با آن مواجهند، شتابزدگی در ساخت است که به شخصیتپردازی لطمه جدّی و اساسی میزند. نکتهای که عمده بازیگران کاربلد هم به آن انتقاد دارند و جالب است که اغلب نمیدانند آینده کاراکتری که بازی میکنند به کجا میرسد. این هم به شتابزدگی در تصویربرداری و هم آماده نبودن فیلمنامه و عجله برای کلید زدن سریالها برمیگردد.
“بیبیگوهر” کمتأثیر/ کارگردان باید مراقب خردهداستانها باشد
یکی از نقشهایی که تا به این جای کار کمتر توانسته با مخاطب ارتباط بگیرد و یا به قولی بود و نبودش خیلی فرقی نمیکند نقش “بیبیگوهر” است که ثریا قاسمی ایفا میکند؛ درست است که یک درام داستانی برای باورپذیری بیشتر به همه موقعیتها و اتفاقات طبیعی نیازمند است اما پرداختن به خرده داستانها گاهی وقتی کارگردان را برای باز کردن گرههای داستانی گرفتار میکند و در پایان داستان مخاطب را با این عبارت روبرو میکند “چرا اینطور شد؟ “
ورود ناشیانه به چالشها و حاشیهها
فرهاد قائمیان بازیگری است که معمولاً بارها از پَسِ نقشهای با هیبت و ژانرهای امنیتی و جاسوسی و حتی اکشن و پلیسی برآمده اما آنطوری که انتظار میرفت هنوز در نقش “صادق توفیقی” (رئیس دپارتمان دانشکده هوافضای دانشگاه امیرکبیر) ظاهر نشده است. “بچه مهندس” اشکال دیگری هم دارد و آن ورود ناشیانه به چالشها و حاشیههایی است که هم سریال را از مسیر و خاستگاه اصلیاش دور میکند و هم برای “بچهمهندس” آبی گرم نمیکند.
پیشنهاد ازدواج خانم کارخانهدار
حاشیه پیشنهاد ازدواج خانم کارخانهدار (فرناز رهنما) به مسعود تابش دردی از سریال دوا نکرد و اتفاقاً نشان داد که دستِ کارگردان خالی بوده که سراغ چنین حاشیه نخنما شدهای رفته است. نباید به سمتی برویم سریالهایمان به این سبک و سیاق در فضای مجازی وایرال شوند! همان اتفاقی که برای برخی سریالها میافتد که سعی میکنند با حاشیهسازی به جایی برسند نه با فیلمنامه، کارگردانی و بازیگری! جالب است که در محافل رسانهای و فرهنگی هم افتخار میکنند که به هر قیمتی دیده میشوند.
خواستگاری دختر از پسر تابوشکنی تلویزیونی نیست؛ چرا که پیش از این نمونههای نمایشیاش را سراغ داریم و نمایش آن در این سریال با این همه داستان و اتفاق چه ضرورتی داشت؟
سریالهایی که از آرمانهایشان دور شدند! / جواد جوادی را میتوان ادامه داد
با همه این اوصاف “بچهمهندس” درسی هم برای برخی دنبالهسازان تلویزیونی داشت که میتوان رفته رفته پخته شد و جلو رفت؛ داستانهای جذابی که در گامهای اولیه سریالهای خوبی شدهاند امّا ناخودآگاه به دلیل فاصلهگرفتن از هدفگذاریهای ساختمان اولیه فرمِ سریال از مسیر درست و اصولیاش خارج شدهاند و در واقع به هدفها و آرمانهایش پشت کردهاند؛ “بچهمهندس” یکی از سریالهای چند فصلی که رفته رفته توانست مسیر رشد و نمو خودش را حفظ کند و از اهدافش فاصله نگیرد. توجه به مضمون، محتوا و قصه داشتن دغدغه سریال بوده و در فصل سوم این دغدغه را پررنگتر نشان داده است و حتی میتوان گفت شخصیت “جواد جوادی” ظرفیت فصلهای بعدی را دارد به شرط آنکه معرفی قهرمان و الگو، در جای خودش درست اتفاق بیفتد.
ما به ساخت سریالهای علمی نیاز داریم
محمدتقی فهیم منتقد سینما و تلویزیون دیدگاهش نسبت به این سریال تلویزیونی را در اختیار خبرنگار تسنیم قرار داد. او گفت: ما به ساخت سریالهای علمی که به حوزههای نخبگانی و دانشگاهی توجه کند نیاز داریم؛ رویکردهایی که “بچهمهندس” در فصل سوم به آنها توجه کرده است. بر این باورم که قسمت اول ملودرام سوزناک غمناکی بود، اگرچه در بخشهایی هم گرایشهای طنزآمیزی داشت؛ اما در فصل دوم افت کرد و نتوانست به آن توفیقات اولیهاش ادامه دهد. در سری سوم کار جاندارتر شد و با مبنا و تحلیل مخاطب را با خودش همراه میکند. راهبری و استراتژی داشتن اتفاق مهمی است که دستاندرکاران “بچهمهندس” از آن غافل نشدهاند در عین اینکه جاذبههای سرگرمکنندگی و کشمکشهای عاشقانه و عاطفی هم دارد.
کمتر به سراغِ نخبهها رفتهاند
در سریالها کمتر به سراغ مقولههای علمی رفتهاند و پیشرفتهای علمی و دستاوردهای دانشمندان نخبهمان، جایی در پرده سینما و یا اثر نمایشی تلویزیونی نداشتهاند. در صورتیکه این حوزه به شدت نیازمندِ خلق آثار دراماتیک نمایشی است، شهید دادهاند و رشد و پیشرفتهای غیرقابل انکاری که باید همگان از پهنا و وسعتش آگاه شوند. جوانانی که همچون جوانانِ “بچهمهندس” خلاق و نوآور و مبتکرند. در این میان پرداختن به شخصیتی همچون “صادق توفیقی” (رئیس دپارتمان دانشکده هوافضای دانشگاه امیرکبیر) هم توجه به ریشههای دوران دفاع مقدس دارد. مهندسین جوانِ مبتکری که در جنگ، دستاوردهای ارزشمندی را به جای گذاشتند. امروز همان مردان پرافتخار در کنار جوانها با تجربههای بهتری دست به کارهای علمی موثر و مهمی میزنند. “بچه مهندس” به این زمینههای مهم توجه کرده و از این جهت امتیازهای مثبتی را به خودش اختصاص میدهد.
میتوان پشتِ این محتوا و سریال ایستاد
سریال به عرصههای علمی، تولید و حوزه دانشگاهی ادای دین میکند و نشان میدهد که چقدر برخی از اساتید متعهد ما در این سالها خدماتی داشتهاند که پنهان است و در “بچهمهندس” بروز و ظهور میکند. حتی این حق را به دانشجویان میدهد که حرفهایشان را صریح بزنند و حتی اعتراض کنند؛ این همان نگاه اندیشهورزانه به حوزه جوانان است. میتوان پشتِ این محتوا و سریال ایستاد و امتیازات خوبی را برایش قائل شد. اما در ساختمان و فُرم، “بچهمهندس” دچار مشکل است. علی غفاری کارگردان و حسن وارسته نویسنده تجربههای خوبی دارند و به رویداد و موقعیتها توجه داشتهاند. داستان خوب جلو میرود و هر قسمت بخشی از ماجراها روایت میشود اما جاهایی افت میکند. اگر کارگردان روی بازیها تمرکز بیشتری میکرد موفقتر میشد. خصوصاً در بخش جوانانِ قصه ضعفهای زیادی وجود دارد که با هدایت و انتخاب درستتر، شاهد بازیهای درخشانتری بودیم.
“بچهمهندس” در روزهای اول سکته کرد
روزهای اول شروعِ داستان، به “بچهمهندس” آسیب وارد شد؛ چون با از هم گسیختگی و نوعی “سکته” داستان را شروع کرد تا مخاطب گرفتارِ قلاب داستان شود زمانبرد. شاید بدترین اتفاق، تغییر یکباره بازیگر نقش جواد جوادی بود که میتوانست این چرخش دوران بهتر اتفاق بیفتد. الان چند قسمتی است سریال راه افتاده و شکل گرفته و داستان در جریانِ ماجراهای معمایی، کارآگاهی و امنیتی قرار گرفته است. معمولی بودن بازیگرها خصوصاً قاسم، مسعود و جواد قدری ضربه زده و هدایتی که میتوانست بازی بهتری از فرهاد قائمیان، کامران تفتی و دیگر بازیگرهای صاحبنامِ سریال بگیرد.
بیشتر بخوانید
واکنش نویسنده “بچه مهندس” به گمانهزنیها درباره سرنوشت جواد جوادی/ چرا همه بازیگر را تحویل میگیرند؛ مگر نویسنده خلق نمیکند!؟
چرا برای سرزبان افتادن حاشیهساز میشویم؟
موضوع بعد فضای حاشیهای بود که به یک باره نویسنده و کارگردان دستمایهاش قرار دادند. انگار هرجایی که کم میآورند باید برای ایجاد جذابیت به سراغش بروند. اینجا هم باید قصهگویی کرد و کشمکشهای قهرمان و ضدقهرمان ایجاد کرد نباید فیلمها و سریالهایمان به سمتی بروند که برای جاافتادن و سرزبانها افتادن از حاشیه و چالش کمک بگیرند. اتفاقی که برای برخی از سریالهای تلویزیونی مثل “پایتخت” هم افتاد. خواستگاری دختر از پسر اصلاً جذاب نبود و تابوشکنی هم تلقی نمیشود. چون قبلاً شاهدش بودهایم و اتفاق جدیدی برای مخاطب نیست. اما این موضوع غیرمتعارف و غیرمورد پذیرش برای خانوادهها چرا باید به یک باره در “بچهمهندس” اتفاق بیفتد؟ در حالیکه موضوعات مهمی مثل دانشجویان، ترور دانشمندان علمی و اختراعات و… وجود دارند. کاری که انگلیسیها در کارهای جاسوسی و امنیتیشان میکنند و اینجا به یک باره داستان را به سمت موضوعات خیلی دمدستی و غیرقابل پذیرش مخاطب میبرند. نباید از سریالهای دمدستی ترکیهای وام بگیریم و برای ایجاد جذابیت میتوان از المانهای سریالهای خوب دنیا بهره برد.
میتوانیم باز هم منتظر “بچهمهندس” باشیم
بخشهای پلیسی و امنیتی سریال بسیار جذاب و درستند، زیرا به هر حال دانشجویان همواره با این خطر مواجهند که در مسیر کاریابی آیندهشان دچار لغزش بشوند. امروز دانشگاههای ما دچار لغزش سیاسی است و گروههایی به دنبال انهدام سلامت جامعهاند. از این جهت راجع به دانشجویان و محیطهای دانشگاهی و کرسیهای آزاداندیشی باید کارهای متنوعی تولید کنیم. من امیدوارم در ادامه سریال، اتفاقاتی را مخاطب ببیند که شگفتزده شود و قهرمان داستان با عبور از بحران، به الگویی مناسب تبدیل شود. این داستان ظرفیت ادامه دارد و میتوانیم در فصلهای بعدی هم منتظر “بچهمهندس” باشیم. کاری که در خارج از کشور میکنند و سریالهایشان را پرقسمت در فصلهای متعدد میسازند و لازمه سریالسازی است.
*تسنیم
سینماپرس: مدیر گروه اجتماعی شبکه یک سیما گفت: اول بودن برای ما اهمیت ندارد راههای اول شدن ساده است ما تلاش میکنیم بهترین کار را برای دستیابی به هدفمان انجام بدهیم و مخاطب هم راضی باشد.
به گزارش سینماپرس، در شب های ماه مبارک رمضان، تلویزیون به سنت هر ساله ویژه برنامه های متنوعی را روانه آنتن کرد که یک گروه از این برنامه های مختص ویژه برنامه های افطار بود. امسال ۳ برنامه اصلی «دعوت» (شبکه یک)، «مکث» (شبکه دو) و «مثل ماه» (شبکه سه) به روی آنتن رفتند که طبق ۲ نظرسنجی صورت گرفته از سوی مرکز تحقیقات سازمان صداوسیما، برنامه «دعوت» از بین برنامه های نام برده بالاترین رتبه را در جذب مخاطب از آن خود کرده بود.
از نکات قابل توجه این برنامه ۵ ساله این است که یک روحانی به نام حجت الاسلام محمد برمایی آن را اجرا می کند. موضوعی که خیلی ها در ابتدای امر آن را نه تنها عامل موفقیت بلکه عاملی برای ندیدن برنامه می دانستند و دلیلشان هم این بود که احتمالا وقتی قرار است یک روحانی پای کار بیاید، با یک برنامه سفارشی روبرو خواهیم بود که تنها به توصیه می پردازد.
اما در ادامه اداره خوب برنامه از سوی برمایی این تصورات را شکست و مخاطبان بسیاری به برنامه علاقه مند شدند.
پیشتازی «دعوت» در جذب مخاطب بهانه ای برای گفت و گو با «فضل الله شریعت پناهی» مدیر گروه اجتماعی شبکه یک سیما شد که متن آن را در ادامه می خوانید:
**آقای شریعت پناهی با توجه به اینکه برنامه «دعوت» توانسته طبق آمار مرکز تحقیقات صدا و سیما پرمخاطبترین برنامه مناسبتی تلویزیون شناخته شده، مدیران شبکه یک سیما چقدر برای این برنامه پنجساله برنامهریزی و ریل گذاری داشته اند و این برنامهریزی تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟
-ببینید؛ سال گذشته ما برای برنامه دعوت تنها دو هفته پیش از ماه مبارک رمضان فرصت برای پیشتولید داشتیم اما خدا را شکر امسال فرصت بیشتری در اختیار برنامه «دعوت» قرار گرفت و این به نظرم موضوع مهمی بود که می توان گفت یکی از دلایل موفقیت برنامه است. از طرف دیگر موضوع برنامه سال گذشته ازدواج و آشنایی و پیش از آن بود اما امسال موضوع سختتر و گستردهتر شد و به تحکیم بنیان خانواده میپردازد.
همچنین امسال در «دعوت» به دنبال این بودیم که سوژههای برنامه شبیه سال گذشته نباشد و ضمن اینکه نمونههای مشابه هم در دیگر شبکههای سیما نداشته باشد. ضمن اینکه معتقدم دلیل دیگر موفقیت برنامه، برنامهریزی، تحقیق و پژوهش خوبی بود که پیش از پخش انجام شد و زمان داشتیم و توانستیم سوژههای خوبی در سطح کشور پیدا کنیم.
**شیوع کرونا برنامه ریزی های شما را دچار تغییر و تحول نکرد؟
-قطعا تاثیرگذار بود. البته به دلیل شرایطی که با شیوع کرونا به وجود آمد نتوانستیم برخی از خانوادهها که ساکن شهرهای دیگر بودند را به برنامه بیاوریم. بالاخره یکسری از سوژه ها متعلق به استان های دیگر ما بودند که قسمت نشد از حضورشان بهره مند شویم. همچنین تغییر دیگری که به دلیل شیوع کرونا در برنامه ایجاد شد، این بود که برنامه ریزی شده بود که ساختار برنامه به گونهای باشد تا مردم هم در استودیو حضور داشته باشند، اما این هم به دلیل شرایط موجود امکان پذیر نشد.
قطعا اگر برنامه با آن ایده اصلی و اولیه روی آنتن میرفت خروجی بهتری داشت. نظرسنجی بعدی مرکز تحقیقات صداوسیما نیز اواخر ماه مبارک رمضان است و امیدواریم در آن مقطع هم شاهد رشد بیشتری در آمار جذب مخاطبان برنامه باشیم.
در نهایت به نظرم اگر هر برنامهای، برنامهریزی و طراحی خوبی داشته باشد، میتواند موفق شود. به طور کلی برنامهریزی و نزدیک بودن تفکر گروه برنامهساز به هم در رشد برنامه دعوت موثر بود و توانست ما را به نتیجه دلخواه برساند.
**با توجه به اینکه اشاره کردید برنامه طبق برنامه ریزی های صورت گرفته دقیق روی آنتن نرفت و مجبور به ایجاد تغییراتی در طراحی آن شدید، فکر می کنید تا اینجای کار چقدر توانسته اید موفق عمل کنید؟
-من نسبت به سال گذشته از برنامه رضایت بیشتری دارم اما از طرفی هم توقع بیشتری دارم. یکی از دلایل آن هم این است که ما مدیران گروه اجتماعی شبکه یک سیما هیچ گاه به کم راضی نبوده و نیستیم و دوست داریم برنامهها مدام با کیفیتتر از قبل تولید شوند. خدا را شکر گروه برنامهساز برنامه دعوت هم توانستند با وجود مشکلاتی که در کشور وجود دارد کار را به خوبی جلو ببرند و موفق باشند. ما هم راضی هستیم. البته شاید میشد بهتر باشیم اما دستمان بسته بود و همان طور که گفتم مثلا میشد مهمانان بهتری بیایند که یا درگیر بیماری بودند و یا ترسیدند به تهران بیایند.
در نهایت امسال نقاط اوج بیشتری در مقایسه با سال گذشته داشتیم. سعی هم کردیم که نقاط ضعف و قدرت برنامه سال گذشته را بررسی کنیم و گروه هم تجربه خوبی در این زمینه داشت. در مجموع حس خوبی به برنامه امسال داریم.
**با توجه به اینکه برنامه دعوت ۵ سال است که به روی آنتن می رود، امکان دارد که همین برنامه را نظیر تجربه سایر شبکه ها، در سال آینده هم ادامه بدهید و دعوت روی آنتن برود؟
-واقعیت این است که ما نباید به تکرار بیافتیم و اگر برای سال بعد هم به ساختار جدید، خوب، متفاوت و در حقیقت فکر جدیدی در برنامه «دعوت» برسیم، قطعا برنامه ادامهدار خواهد بود. ضمن اینکه طی سال های اخیر بیشتر شبکهها به روایت داستان و قصهگویی در برنامهها رو آوردهاند پس ما هم باید در این زمینه متفاوت عمل کنیم، خیلی دقیق روی ساختار برنامه سال آینده فکر کنیم و همچنین مقتضیات زمان را که مصادف با انتخابات ریاست جمهوری خواهد بود را نیز در نظر بگیریم. تمام اینها مستلزم برنامهریزی درست است و باید بعد از پایان «دعوت» برای سال آینده فکر و برنامهریزی کنیم.
**خانواده مهمترین نهاد اجتماعی است که از اهمیت بسیار بالایی هم برخوردار است. با توجه به اینکه موضوعات مهمی در این حوزه وجود دارد، این امکان هست که برنامه «دعوت» در طول سال ادامه پیدا کند، شاید با ساختاری متفاوتتر؟
-دو پیشفرض در این خصوص وجود دارد. اول اینکه اگر برنامه دعوت مدت زمان زیادی روی آنتن باشد، جذابیت خود را از دست میدهد. به این دلیل که ممکن است از لحاظ کار پژوهشی و سوژهیابی به روزمرگی بیافتیم و این موضوع به کار لطمه بزند. از طرفی دیگر زمانی که گروه سالی یکبار برنامه میسازد، تمام انرژی خود را برای آن یکبار میگذارد درست مانند کسی که برای المپیک آماده میشود. جذابیت این برنامه نیز در این است که یک ماه در سال روی آنتن میرود.
به نظر من برنامه دعوت باید برای ماه مبارک رمضان باشد و تنها در این زمان به روی آنتن برود. البته اگر گروه برنامهای دیگر با ساختار، اسم و ایده متفاوتی برای طول سال برنامه تولید کند مشکلی به وجود نخواهد آمد اما محدودیتهایی از لحاظ کنداکتور وجود دارد که جا برای برنامهای جدید نیست. به نظرم در مناسبتهایی مانند عید قربان تا عید غدیر، فرصت بیشتری وجود دارد و شاید دعوت بتواند با اسم دیگری روی آنتن بیاید. سال گذشته هم بحث بر این بود که شبکه یک سیما برنامهای برای ازدواج داشته باشد اما فشردگی جدول پخش این اجازه را نمیدهد و تنها یکبار در هفته فرصت پخش چنین برنامهای وجود داشت که البته با پخش یکبار در هفته نمیتواند مخاطب چندانی جذب کند.
**یکی از گلایه هایی که نسبت به برنامه های نزدیک به ساعت افطار وجود دارد، فضای غم آلود و ناراحت کننده ای است که دارد و مخاطب بیشتر شاهد روایت هایی است که غم در آنها موج می زند. در برنامه دعوت چقدر تلاش شده تا برنامه به این سمت نرود؟
-این موضوع بسیار مهم است و توجه به امیدبخش بودن برنامهها در شبکه یک سیما همواره وجود داشته است. برنامههای پیش از افطار مخاطب بیشتر و فضای معنویتری دارند اما جای حزنانگیز بودن نیست و نباید با این مقوله اشتباه گرفته شود. ما در برنامه «دعوت» به دنبال خانوادههایی بودیم که قصه خوبی داشته باشند، فراز و فرودهای داستان که روایت می شود، هم شاهد غم باشیم و هم گاهی امید را ببینیم. اما تمام سختیها را پشت سر گذاشته و اکنون خانوادهای موفق است.
در عین حال مخاطب هم با تماشای نمونه قابل لمسی از یک خانواده موفق امید به زندگی پیدا کند. این امیدبخشی در سال آینده هم هست اما متفاوتتر البته شاکله اصلی خانواده است و جنس مهمانها هم حتما تغییر میکند.
شاید بهتر باشد که بگویم مبحث برنامه نیز تحکیم خانواده نخواهد بود و باید یک پله بالاتر برویم و شاید به تکریم خانواده پرداختیم یا کامل برنامه را زیر و رو کردیم ولی در هر صورت حتما خانواده جزو اولویتهای ما خواهد بود.
**در مسیر تولید برنامه دعوت، گروه اجتماعی شبکه یک سیما چقدر با تیم تحقیق و پژوهش برنامه و در حقیقت سوژهیابیها و محتوا همراه بوده است؟
-در مورد تمام سوژههایی که گروه تحقیق و پژوهش برنامه معرفی کرد، صحبت کردیم و در مواردی احساس کردیم که سوژه مرتبط با موضوع خانواده نیست و دوستان هم پذیرفتند. در مواردی هم من و مدیر شبکه عضوی از گروه پژوهش بودیم و حتی سوژه هم معرفی کردیم. اما اجباری نبود و دست گروه در انتخاب سوژه ها باز بود. باید با گروه برنامهساز به این نتیجه میرسیدیم که سوژه از جنبههای مختلف مناسب برنامه هست یا خیر. در برنامه دخالت نمیکردم اما نظر میدادم که بهطور مثال این سوژه مناسب برنامه نیست یا هست. به نظر میرسد هرچقدر جلوتر میرویم حساسیتهای گروه برنامهساز و شبکه بیشتر میشود. امسال سوژه بد نداشتیم اما همیشه به دنبال چیزی بیشتر از اهدافمان هستیم.
**سال گذشته حضور حجت الاسلام محمد برمایی به عنوان مجری با نگرانیهایی همراه بود اما امسال برنامه در مسیر درستتری پیش میرود و به نظر می رسد آقای برمایی هم هدایتگری بهتری نسبت به سال گذشته دارد. آیا این نگرانی ها امسال هم وجود داشت؟
-بله. در حقیقت سال گذشته دلنگرانی وجود داشت که آیا یک روحانی میتواند مجری یک برنامه اجتماعی باشد؟ اما من اعتقاد داشتم که حضور او به عنوان مجری کمک زیادی به برنامه میکند. به این دلیل که محمد برمایی در حوزه ازدواج و خانواده کار کرده است و تخصص دارد. همچنین خط قرمزها را میشناسد و میداند چه سوالی مطرح کند. از طرفی من محمد برمایی به عنوان یک رسانهای قبول دارم و او چند سال در تلویزیون فعالیت کرده و نبض مخاطب را میشناسد. برمایی میداند مخاطب امروزی تلویزیون چه انتظاری دارد و سعی کرده لحن عامیانه و جوانپسندتری داشته باشد که مردم احساس صمیمیت بکنند.
**اینکه برنامه باید بهتر باشد با تلاش و انتخاب گروه خوب امکان پذیر است اما شبکه چقدر مصر نگهداشتن یک برنامه روی آنتن است؟
-این به انتخاب شبکه بستگی دارد. زمانی شبکه تصمیم میگیرد برنامه معارفی روی آنتن برود که در آن صورت مسئولیت برعهده گروه معارف است تا ما که گروه اجتماعی هستیم. یا تصمیم بر پخش برنامه اقتصادی باشد. اما در حوزه اجتماعی نام «دعوت» تبدیل به یک برند شده است. اگر ترمیمی در ساختار برنامه نداشته باشیم، به تکرار میافتیم. از طرفی نمیتوانیم برنامهای تفریحی باشیم و باید با حضور متخصصان رسانه و افراد آشنا به این حوزه به گفت و گو بنشیم و به ساختار درستی برسیم. در مجموع ما به دنبال حفظ برند «دعوت» هستیم.
**امسال شبکه یک از لحاظ برنامه و هم سریال رشد خوبی داشت. حفظ این جایگاه برای شما چقدر اهمیت دارد؟
-اول بودن برای ما اهمیت ندارد راههای اول شدن ساده است ما تلاش میکنیم بهترین کار را برای دستیابی به هدفمان انجام بدهیم و مخاطب هم راضی باشد. مردم به شادی و امیدبخشی نیاز دارند و ما به دنبال این هستیم که براساس اهداف بالادستی خودمان راهی را طی کنیم که هم به اهدافمان برسیم و هم مورد پسند مخاطب باشیم.
زمانی برنامههای مذهبی کممخاطبترین برنامهها در تلویزیون بودند. یک بخشی از آن به دلیل ضعف برنامهسازان در این حوزه بود که تصور میکردند محدودیتهای زیادی در برنامههای معارفی وجود دارد.
اما با آمدن «ماه عسل» تحول ایجاد شد و برنامهسازان به این باور رسیدند که میتوان مفاهیم معنوی و معارفی را در قالبهای جدید بیان کرد. به طور مثال اگر محمد برمایی در ساختاری معارفی حاضر میشد به این اندازه مورد اقبال قرار نمیگرفت. باید بهترین مباحث را در بهترین ساختار بیان کرد.
گروه اجتماعی میتواند به موضوعات مختلف ورود کند. به نظر من ساختار و فرم بر محتوا ارجحیت دارد چرا که چیزی که در وهله اول برای مخاطب جذاب تر از ویژگیهای بصری است و بعد مخاطب به سمت محتوا کشیده میشود. در گذشته کمتر به ساختار توجه میشد اما در سالهای اخیر به این موضوع توجه شده است البته گاهی هم به تکرار میافتد و همه از یک ساختار جدید کپیبرداری میکنند اما ساختارهای جدید زیاد است. تلاش میکنیم سال آینده برنامه «دعوت» با ساختاری جدید روی آنتن برود.
*فارس
سینماپرس: استاد دانشگاه و کارگردان تئاتر عنوان کرد: من هیچ زمان مخالف تئاتر تجاری نبودم اما تئاتر تجاری عوامل، سرمایه گذاران و شرایط خاص خود را دارد که متفاوت از تئاتر فرهنگی است.
به گزارش سینماپرس، شرایط کرونایی و تعطیلی سالن های نمایشی این روزها فرصتی را فراهم کرده تا بهتر بتوانیم برخی چالش ها و مشکلات عرصه تئاتر را با هنرمندان در میان بگذاریم.
از جمله مسائلی که این روزها از سوی برخی صاحب نظران و اساتید تئاتر دانشگاه مطرح می شود، وضعیت فارغ التحصیلان تئاتر در دانشگاه ها، دیدگاه آنها به کار حرفه ای و همینطور نوع تئاتر در خور شأن مردم، تفاوت نگاه به تئاتر تجاری و تئاتر فرهنگی است.
دکتر محمدرضا خاکی، پیشکسوت عرصه تئاتر و کارگردان، مترجم نمایشنامه نویسی و استاد دانشگاه در ارتباط با این موضوعات نظراتش را مطرح می کند که در ادامه می خوانیم:
*آقای دکتر پروسه اجرای نمایش آتش سوزی های شما داستان مثنوی چند من کاغذ شده است، از لغو اجرا در تالار وحدت تا تعطیلات و بعد هم کرونا آیا هنوز هم تصمیم دارید این کار را به صحنه ببرید یا اینکه مشغول فعالیت نمایشی دیگری شده اید؟
-ببینید خب من این روزها که مشغول چند کار ترجمه و نمایشنامه هستم، هر چند انتشاراتی ها و ناشران و سالن های تئاتر هم تعطیل اند اما خودم را سرگرم می کنم تا ببینیم شرایط در آینده به چه صورت می شود.
اما درباره آتش سوزی ها که پرسیدید باید بگویم که قبل تر از شرایط کرونا از سال گذشته با تعدادی از دوستان تصمیم داشتیم کار را برای جشنواره تئاتر دانشگاهی به اجرا ببریم، آن زمان هنوز این شیوع ویروس کرونا نشده و سالن ها باز بود.
تصورم این بود که اگر با یک عده نیروی جوان این نمایش را روی صحنه ببریم هم به آنها فرصتی برای عرض اندام داده ایم و هم اینکه خودمان با افراد جدیدی تجربه کسب می کنیم، منتها متأسفانه تجربه خوبی برایم نشد چرا که این روزها شاهد هستیم که بسیاری از نیروهای هنری جوان دانش آموخته دانشگاهیمان یک شبه می خواهند ره صد ساله طی کنند.
*از چه لحاظ؟
-بگذارید اینطور بگویم که متأسفانه این روزها در دانشگاه های ما اخلاق درس نمی دهند، یک زمانی در مدارس انضباط داشتیم مثلا فرد برای غیبت ها یا چیزهای دیگر اخلاقی اش نمره انضباطی داشت اما الان شرایط دیگر در دانشگاه ها و بعد هم در زندگی ها طوری شده که افراد آموزش خیلی چیزها را نمی بینند و به نوعی اخلاق هنری ندارند. خیلی ها هنوز تصور درستی از واقعیت های رشته تئاتر ندارند، یک الگوهایی در ذهن تشکیل داده اند که در بسیاری مواقع با واقعیت جور نیست هنوز هیچ چیز نشده می خواهند کار لاکچری انجام دهند و به همه چیز برسند در واقع سوپراستار بشوند و مشهور و پولدار!
در حالی که کجا دوره ای که ما دانشجو بودیم و کار شروع کردیم اینطور بودیم از بزرگان عرصه تئاتر استاد مشایخی و انتظامی و نصیریان اصلا به این چیزها فکر هم نمی کردند چه برسد زمانی که دانشجو بودند به هرحال ما هم زمان انتخاب افراد متوجه انضباط کاری و اخلاقی آنها نمی شویم و این یک شانس است که ممکن است افراد از دست بدهند.
*آقای دکتر نقدی به برخی هنرجویان و دانشجویان مطرح کردید اینکه می خواهند یک شبه ره صد ساله بپیمایند، آیا شما مقصر را فقط خود افراد می دانید؟
-خیر اجازه دهید با یک مثال توضیح دهم، دانشجوی ما امروزه بدون هیچ پیشینه آموزشی به سمت یک رشته تحصیلی می آید حتی می توانم قاطع بگویم که نود و نه درصد دانشجویان تئاتر حاصل یک اتفاق به سمت این رشته آمده اند. اولا کنکورهای دانشگاه ما برای رشته تئاتر جدی نیستند مثلا دانشگاه آزاد تقریبا همه داوطلبان را می پذیرد درحالیکه نباید اینطور باشد من سالهاست که در دانشگاه تدریس میکنم و متاسفم که این را میگویم بیشتر برگه های امتحانی دانشجویان تحصیلات تکمیلی که تصحیح میکنم پر از اغلاط املایی است و همین ضعف مطالعاتی و پیشینه آموزشی را نشان میدهد.
متاسفانه یک زبان صریح نویسی نشآت گرفته از فضای مجازی در دانشگاه ها هم باب شده است و همانطور که صحبت می کنند، می نویسند، برخی واقعا صحیح نوشتن را فراموش کرده اند حتی مترجمان ما هم دچار این وضعیت شده اند.
با همه این نقدهایی که میکنم باید بگویم که خیلی ها همین الان هم در تئاتر ما درخشیده اند و می درخشند و خوب جلو رفته اند و آموزش دیده اند منتها باید درباره این مسائل هم فکر کنیم تا اکثرا شرایط بهبود پیدا کند.
*تصورتان برای بازگشایی سالن های نمایشی چیست به نظرتان این اتفاق به زودی خواهد افتاد یا خیر؟
-من بعید می دانم به این زودی ها سالن ها باز شوند، تا جایی که من می بینم فعلا در هیچ کجای جهان و کشورهای مهد تئاتر سالن ها بازگشایی نشده و وضعیت پیچیده است بهرحال یک چیزهایی الگوی جهانی و استاندارد دارد ما نمی توانیم خارج از آن باشیم مگر اینکه یک مرتبه شب بخوابیم و صبح بیدار شویم ببینیم که ویروس کلا از بین رفته است همانطور که یک پزشکی در جنوب فرانسه گفته بود که تا انتهای خرداد این ویروس از بین خواهد رفت! امیدواریم واقعا اینطور شود.
به نظر من کرونا یک جاهایی برای تئاتر ما سبب خیر هم شد. منظورم این است که شرایط تئاتر ما خیلی هم خوب نبود که البته بدتر شده باشد
به نظر من کرونا یک جاهایی برای تئاتر ما سبب خیر هم شد. منظورم این است که شرایط تئاتر ما خیلی هم خوب نبود که البته بدتر شده باشد. یک زمانی خاطرم می آید به یک سالن خصوصی رفتم مدتی پیش که زمانی روی صندلی نشستم احساس کردم هیچ امنیتی ندارم و حتی یک کپسول ضدحریق هم در این سالن وجود نداشت خب چطور اسم این سالن را ما سالن خصوصی گذاشتیم درحالیکه هیچ امنیتی این سالن ندارد!؟
کجای دنیا گفته اند که اگر یک آپارتمانی را یک فردی اجاره کند و چند صندلی و یک فضا برای اجرا داشته باشد، تئاتر خصوصی می شود؟ به نظر من ما جسارت زیادی در حق امنیت تماشاگر انجام می دهیم چرا که خیلی استانداردها را دارا نیستیم. بهرحال همان زمان فکر میکردم که امیدوارم شرایط این تئاترهای خصوصی بهتر شود یا اینکه همه با هم یک کمپانی بشوند و پول بگذارند، سالن استاندارد بسازند.
*شرایط تئاترهای دولتی و خصوصی در سالن های بزرگ دنیا به چه صورت است؟
-تئاتر خصوصی در اروپا دویست تا سیصد سال است که وجود دارد و البته بیشتر تئاترها هم خصوصی هستند اما در برابر این تئاتر خصوصی، تئاتر دولتی وجود دارد و همین تئاترهای دولتی هم ده ها بازیگر، طراح صحنه، کارگردان و سایر عوامل ثابت دارند، حقوقشان را ماهانه می گیرند و همه چیزشان فراهم است ما تئاتر دولتی مان کجا است مثلا همین تئاتر شهر ما آیا بازیگر ثابت دارد؟ یا گروه کارگردان و طراحانش کجا هستند؟ چنین چیزی وجود ندارد و تنها یک تعداد گروه می آیند و نوبت می گیرند و اجرا می روند.
به نظر من یکی از مسائلی که لازم است این روزهای کرونایی بیشتر مسئولان توجه کنند این است که ازاین فرصت ایجاد شده در تعطیلات سالن ها برای بررسی شرایط موجود استفاده کنند یعنی یک بحث هایی ایجاد کنیم که چالش داشته و بتواند تأثیری در تئاتر ما داشته باشد مثل بررسی مسئله فرهنگ و تأثیر در تئاتر، چطور در عرصه تئاتر برنامه ریزی کنیم، نسبتمان با مخاطب چیست، چطور مخاطب را جذب تئاتر کنیم، وضعیت عمومی تئاتر و آینده تئاتر به چه صورت خواهد بود و تغییر فضاهای تئاتری به چه صورتی می تواند اتفاق بیافتد نه اینکه فقط به اقتصاد تئاتر آن هم از نوع ناجورش توجه کنیم.
*الان در فضاهای مجازی در ارتباط با کلاس های بازیگری و همینطور تئاترهای آن لاین زیاد تبلیغات وجود دارد، نظرتان در این رابطه چیست؟
-بله میبینم که در فضاهای مجازی چه خبر است همین آموزش بازیگری و تئاتر آن لاین، مگر چنین چیزی ممکن است که در فضای مجازی آموزش بازیگری بدهیم؟ مثل این است که کلاس آموزش شنا در فضای مجازی برگزار کنیم فرد در تصور خودش شنا کند!؟
*الان صحبت هایی مبنی بر پرداخت خسارت سالن های نمایشی خصوصی است به نظر شما دولت می بایست از سالن ها در این شرایط حمایت کند؟
-من مخالف اینکه دولت از سالن ها حمایت کند، نیستم ولی حرفم این است که اول باید یک تئاترهایی نشان دهند که چه نقشی در تولید اقتصادی و فرهنگی جامعه دارند، بهرحال همه این سالن ها شرایط یکسانی ندارند برخی واقعا تولیدکننده هستند و گردش اقتصادی خوبی دارند، اسم سالن خاصی را نمی آورم که بگویم کدام منظم تر، جدی تر و با برنامه تر هستند، اما تئاتری که می رویم و می بینیم مثل یک مسافرخانه فقط اجاره مکانش را می دهد و مخاطبان احساس عدم امنیت در آنها می کند، واقعا تعریف تئاتر خصوصی دارد؟
در برخی از این سالن ها اگر یک آتش سوزی صورت بگیرد یا یک پروژکتور از بالای سر هنرمند به زمین بخورد و آسیبی به کسی بزند، تعریفی وجود ندارد که آیا بیمه ای برای هنرمند یا مخاطب هست یا خیر؟ ما امروزه به گفتمان هایی در زمینه استانداردسازی وضعیت عمومی و ارتقای تئاتر نیاز داریم تا ببینیم چطور از این فرصت استفاده کنیم.
در هیچ جای دنیا تئاتر فقط به معنای اجرای صِرف نیست
در هیچ کجای دنیا تئاتر فقط به معنای اجرای صِرف نیست. امروزه وضعیت نمایشنامه نویسی ما اصلا خوب نیست و موضوع و مضامینی که مسئله اصلی تئاتر ما است، مشخص نیست همه اینها راجع به کارگردان، طراح و سایر عوامل دیگر تئاتر نیز مطرح است نباید فقط فکر کنیم که همه چیز فقط بازیگر است هر چند شاید ما جزو معدود کشورهایی باشیم که یک نفر در عرصه هنری آن هم کارگردان، هم بازیگر و طراح و نویسنده و دراماتورژ است اینطور نمی شود خود این یک نابسامانی را نشان میدهد و همه ناگزیر می شوند که هر طور شده یک کاری انجام دهند درحالیکه تشخص کاری در این حرفه از بین رفته است.
*این تشخص کاری به چه معناست آیا یک هنرمند فقط باید در یک جایگاه فعالیت کند؟
-ببینید به هرحال هر کسی باید درجایگاه خود شناخته شده باشد و کار کند اما اگر قرار باشد من همه کار انجام دهم، این نشان می دهد که ما چقدر از واقعیت های علمی و فرهنگی تئاتر دور افتادیم و فقط آن را در عرصه فروش و گیشه نگاه می کنیم. اگر امروزه بخواهیم بگوییم یک تئاتری خوب بوده، می گوییم چقدر فروش کرده است!
*یعنی شما مسئله گیشه را نادیده می گیرید؟
-خیر، گیشه و تئاتر تجاری مطرح است و بهرحال همه جای دنیا وجود دارد. من هم مخالف تئاتر تجاری نیستم منتها تئاتر تجارتی، تجارتی است و کنندگان واقعی، سرمایه ها، نوع تولید و فضای خاص خود را دارد اما ما الان میدانیم تئاتر فرهنگی و تجاری ما کجا ایستاده وآموزش دانشگاه ما در چه سطح و لولی قرار دارد و اصلا چه کسی مدرس و کارگردان است الان که دیگر طوری شده که همه مدرس تئاتر شده اند. امروزه یک عنوان هایی در تئاتر می بینیم که اصلا وجود خارجی در هیچ دانشگاهی در دنیا ندارد دیگر اصلا حوصله اش را هم نداریم که درباره اش صحبت یا بحث کنیم.
*آقای دکتر شما از جمله افرادی هستید که از سال های دور در خانه تئاتر عضو بوده و فعالیت کردید اما هنوز شاهد هستید که حرفه تئاتر به عنوان شغل در وزارت کار تعریف نشده است، علتش چیست و چه کم کاری در این رابطه صورت گرفته است؟
-بله ما الان نزدیک بیست سال است که خانه تئاتر داریم من هم جزو اولین کسانی هستم که موقع نوشتن اساسنامه و شکل گیری خانه تئاتر فعالیت گرفتم حتی گفتم باید در نهاد کاری کشور به عنوان شغل ثبت شویم این را هم گفتم که هر عضوی باید به تناسب شغل و درآمدش، به صندوق بیکار یو بازنشستگی پول پرداخت کند تا در شرایطی مثل الان استفاده کند.
در هر حال همان زمان خودم هم پیگیری کردم یادم هست آقای غریب پور هم عضو بوده و درجلسات ما که در خانه هنرمندان برگزار می شد، حضور داشتند من به وزارت کار مراجعه کردند آنها هم مخالفت نکردند و گفتند که خودتان شرایط شغلی خود را تعریف کنید، اما خیلی ها آن زمان با ما همراهی نکردند، حتی یادم می آید بخشی از اساسنامه شغلی تئاتر فرانسه را هم من ترجمه کردم و برای دوستان خواندم یک عده حتی ناراحت شدند که چرا ما باید کارگر تعریف شویم! خب همه کسانی که کار میکنند کارگر هستند حال باید نوع کار مشخص شود.
متآسفانه هنوز تئاتر به عنوان شغل تعریف نشده است اما امروزه شاهدیم که یک عده دوستان در خانه تئاتر در حال تلاش هستند تا تئاتر را به عنوان شغل ثبت کنند ما نیاز به این چیزهای پایه ای داریم تا بتوانیم تئاتر را جلو ببریم، وگرنه اینکه مدام غر بزنیم نمایش اجرا نمی شود و سالن ها تعطیل است چه اتفاقی می افتد؟ مثلا خیلی از این نمایش هایی که تا به حال صحنه رفته کجا را گرفته، از متن تا چیزهای دیگر چه تأثیری گذاشته است؟
*نکته پایانی؟
-هنرمندان تئاتر نیازمند این هستند که با دوستی و تفاهم با هم گفت وگو کنند، بهرحال خیلی از دوستان تجربیات زیادی دارند که می بایست منتقل شود، نقاط قوت و ضعف هم شناخته شود تا شرایط تئاتر در وضعیت کنونی بسامان شود، مخصوصا اینکه این روزها پی بردیم که نقش نهادهای صنفی مثل خانه تئاتر چقدر مهم است و این صنف هم می بایست و می تواند با بدنه تئاتر کشور ارتباط بیشتری برقرار کند.
*فارس
سینماپرس: این روزها نیز تبلیغ کالاهای مختلف توسط ستارههای سینما و تلویزیون ایران بیش از همیشه اوج گرفته و تلویزیون که در سالهای طولانی تبلیغهایی با تصاویر بازیگران را پخش نمیکرد، دیگر هیچ ممانعتی برای این مسئله قائل نیست. در ادامه سعی کردیم به تاریخچه این موضوع در ایران بپردازیم.
به گزارش سینماپرس، تبلیغ کالاهای مختلف توسط سلبریتیها محدود به ایران نبوده و همه ما تبلیغات برندهای خارجی را با حضور ستارههای دنیای سینما و ورزش به خاطر داریم. مثلا تبلیغ «روغن موتور کاسترول» با حضور دیوید بکهام، یا تبلیغ «نایک» با حضور کریس رونالدو، یا تبلیغات «پپسی» و «آدیداس» با حضور لیونل مسی و حتی تبلیغ «ژیلت» با حضور راجر فدرر تنیسور مشهور جهان.
این روزها نیز تبلیغ کالاهای مختلف توسط ستارههای سینما و تلویزیون ایران بیش از همیشه اوج گرفته و تلویزیون که در سالهای طولانی تبلیغهایی با تصاویر بازیگران را پخش نمیکرد، دیگر هیچ ممانعتی برای این مسئله قائل نیست. اما مسئلهای که کشور ما را در زمینه حضور چهرههای هنری و ورزشی در تبلیغات متفاوت از کشورهای دیگر میکند، عدم وجود قوانین و ضوابط مشخص در زمینه حضور چهرههای هنری و ورزشی است. البته به هر ترتیب مسئولان زیربط هربار که در مقام پاسخگویی در این موضوع قرار میگیرند، با رد شبهههای مطرح شده، اعلام میکنند که همه چیز شفاف است و هیچ مسئلهای در این زمینه وجود ندارد.
به بهانه گسترده شدن تبلیغ کالاهای مختلف توسط سلبریتیهایی همچون نوید محمدزاده، آتیلا پسیانی، شقایق دهقان و افراد دیگر سعی کردیم به مرور فراز و فرود این موضوع در سالهای گذشته بپردازیم.
تبلیغات سلبریتیها و خطشکنی کریم باقری
در دو دهه گذشته، تبلیغات کالاهای مختلف توسط سلبریتیهای ایرانی در حال پیمودن مسیری بود تا تبدیل به روندی معمول شود. در دهه ۷۰ پای چهرهها با خطشکنی از طرف فوتبالیستها به تبلیغات تجاری باز شد. به عنوان مثال سال ۷۶ کریم باقری با تولیدکننده یک محصول بهداشتی قرارداد بست که البته این اتفاق با مخالفتهای بسیاری مواجه شد. ولی همین موضوع زمینه را برای ورود بازیگران به تبلیغات تجاری را هم فراهم آورد. جالب آنکه ناگهان این کار به دلایلی نامعلوم به طور کل برای سلبریتیها ممنوع اعلام شد و تا چند سال خبری از تبلیغاتی به این شکل نبود.
بیلبوردهای شهری با رنگ تبلیغات برندهای مختلف توسط سلبریتیها
نمیتوان به طور دقیق گفت، اما شواهد باقی مانده اینطور میگوید که در دوران ممنوعیت تبلیغ در آگهیهای تلویزیونی، جمشید مشایخی اولین کسی بود که سال ۸۲ چهرهاش برای تبلیغ برند یک کولر گازی، روی بیلبوردهای تبلیغاتی شهرها رفت. اتفاقی که نقدهای وسعیی به دنبال داشت اما این اقدام او راه را برای سلبریتیهای دیگر هموار کرد.
محمدرضا گلزار یکی از پرکارترین بازیگرها در زمینه تبلیغات بوده که همچنان نیز مورد توجه برندهای مختلفی است. او سالها برای چند کمپانی ایرانی تبلیغ کرد و همچنین سفیر برندهای خارجی در ایران نیز بوده است. «گام باتلر» که شرکتی دارویی است، تقریبا بیشترین همکاری تبلیغاتی را با او انجام داده است. البته گلزار در تبلیغات برند «ایکات»، «هایپ» و «ساناستار» نیز حضوری فعال داشته است.
بهرام رادان نیز به واسطه معروفیتی که بیشتر به واسطه چهرهاش داشت، توانست حضوری فعال را روی بیلبورهای شهری تجربه کند. تابلوهای تبلیغاتی برند «نوین چرم» یکی از پرسر و صداترین تبلیغاتی است که در این سالها با چهره بهرام رادان و بهنوش طباطبایی روی بیلبوردهای شهری رفته است. البته رادان یکی از مدلهای عکس در ژورنال این تولیدی نیز بوده و در چند تیزر نوین چرم نیز بازی کرده است.
درست در روزهایی که حضور بازیگرها در تبلیغهای شهر جدی شده بود و برندهای مختلف برای جلب رضایت چهرههای شناخته شده از هم سبقت میگرفتند، مهران مدیری با چای عرفان روی بیلبوردهای شهری رفت. اتفاقی که در دوران خود سروصدای زیادی به همراه داشت و برخی اعلام کردند که مدیری برای این کار ۱۰۰ میلیون تومان دستمزد دریافت کرده که در آن زمان مبلغی به مراتب بیشتر از دستمزد او برای تولید سریالهای تلویزیونی بود. البته مدیری در سالهای اخیر با جلب نظر اسپانسری به نام «اول مارکت» نیز حضوری فعال در زمینه تبلیغات داشته است.
حمید گودرزی، رضا یزدانی، پوریا پورسرخ، امیرعلی دانایی، رضا کیانیان، بهاره رهنما، ایرج نوذری، بهنوش بختیاری، مهناز افشار، الیکا عبدالرزاقی و امین زندگانی نیز ازجمله چهرههایی بودند که در زمان ممنوعیت پخش تبلیغ با حضور بازیگران از تلویزیون به تبلیغ کالاهایی پرداختند که روی بیلبوردهای شهری تبلیغ میشد و همچنان مورد تقاضای صاحبان برندهای مختلف بود. اما به ناگاه فعالیت چهرهها در تبلیغات بازرگانی به هر شکل ممنوع شد و این مدل از تبلیغات فرودی چند ساله را تجربه کرد.
ظهور ماهواره، آزادی تبلیغات توسط سلبریتیها
ممنوعیتها تاجایی پیش رفت که موجبات نزدیکی چهرههای سرشناس ایرانی به تبلیغات شبکههای ماهوارهای را فراهم آورد. به عنوان مثال حسین رضازاده (قهرمان وزنهبرداری جهان) و ناصر حجازی (دروازبان سابق تیم ملی ایران) با تبلیغ یک شرکت املاک در شبکههای ماهوارهای تمام توجهات را معطوف خود کردند.
این موضوع تاجایی پیش رفت که در اولین روزهای سال ۸۷، سازمان تربیت بدنی در بیانیهای حضور قهرمانان ملی را در تبلیغات شبکههای ماهواره ممنوع کرد؛ اما این ممنوعیت مورد پذیرش رضازاده و حجازی قرار نگرفت و آنها به کار خود مشغول بودند و قصد داشتند در سری جدید تبلیغات دو بنگاه خرید و فروش املاک نیز شرکت کنند. (بر اساس اخباری که در آن زمان منتشر شده، دستمزد رضازاده برای این تبلیغ ۲۰۰ میلیون تومان و دستمزد حجازی ۴۰ میلیون تومان بوده است.)
شاید بتوان گفت همین مسئله که نزدیکی بیشتر سلبریتیها به شبکههای ماهوارهای را به همراه داشت، سبب شد تا بالاخره دستور لغو این ممنوعیت صادر شود.
با توجه به دستورالعمل وزارت ارشاد که از اواخر دهه ۸۰ تا اوایل دهه ۹۰ شرکت هنرمندان بهویژه بازیگران را در تبلیغات بازرگانی غیر قانونی اعلام کرده بود، آگهیهای تلویزیونی تنها با بهره بردن از صدای برخی از بازیگران پخش میشد اما لغو این ممنوعیت، تبلیغات کالاهای مختلف با حضور سلبریتیهای ایرانی را وارد فاز تازهای کرد.
در دستورالعمل جدید که با امضای مدیرکل بازرگانی صداوسیما به شرکتهای تبلیغاتی ارسال شده، آمده بود: «به منظور ارتقای ظرفیت و بهبود سطح کیفی آگهیهای بازرگانی، به اطلاع میرساند استفاده از تصاویر هنرمندان و بازیگران سریالها و انیمیشنهای ایرانی در تولید کالاها و محصولات داخلی حسب نظر اداره کل بازرگانی بلامانع است.»
رونق تبلیغات تلویزیونی با حضور سوپراستارهای سینمایی
بنابراین مجددا حضور سلبریتیها در تبلیغات رونق گرفت و اکنون حتی شاهد هنرنمایی بازیگران مختلفی در آگهیهای تلویزیونی هستیم.
سروش جمشیدی که زمانی با کاراکتر «قیمت» در مجموعه «دورهمی» به شهرت رسید، چند ماهی است که هر شب در شبکههای مختلف تلویزیون پشت تریبونی قرار گرفته و در قامت استندآپ کمدی به تبلیغ یک محصول غذایی میپردازد.
امیرحسین آرمان هم بازیگر دیگری بوده که به تازگی در سریال مانکن به شهرت بیش از گذشته رسید. او این روزها مشغول تبلیغ برای یک برند پوشاک بوده و گاه هرشب با تست کت و شلوارهای این برند خودنمایی میکند.
پژمان جمشیدی که حالا چهره محبوب سینما و تلویزیون لقب گرفته است، علاوه بر حضور فعال در سینما و تلویزیون، به تبلیغ یک برند فرش نیز مشغول است که اتفاقا از تلویزیون نیز پخش میشود.
امین حیایی که روزگاری یکی از سوپراستارهای سینمای ایران به شمار میآمد نیز این روزها به رغم حضور فعال به عنوان یکی از داوران برنامه «عصر جدید» و بازی در فیلمهای مختلف، به تبلیغ یک برند سس میپردازد.
نوید محمدزاده سوپراستار این روزهای سینمای ایران بوده که در تصمیمی جالب توجه، این روزها به تبلیغ یک برند آب میوه پرداخته است.
آتیلا پسیانی، شقایق دهقان، نیما فلاح و سحر ولدبیگی از دیگر چهرههایی هستند که این روزها علاوه بر فعالیتهای دیگرشان، ما آنها را در تبلیغ کالاهای مختلف میبینیم. جدا از اینکه این اتفاق ممکن است سرمایه اجتماعی بازیگران را با مسئلهای جدی مواجه کند، به هر ترتیب در نقاط مختلف جهان مرسوم بوده و ستارههای مختلف در دنیا با این کار منبع درآمد تازهای را برای خود فراهم کردهاند. در هالیوود میزان تولید و فروش پروژههای مختلف و دستمزد بازیگران به صورت کاملا شفاف مشخص بوده و افراد باتوجه به امنیت شغلی که اتحادیههای مختلف برای آنها فراهم میکنند، موظف به پرداخت مالیاتهای سنگینی هستند که بهطور واضح در اختیار رسانهها است. اما در ایران همچنان از اتحادیههایی اینچنین خبری نیست و حتی برای فعالان حوزه هنر شغل به معنای درست تعریف نشده است. به همین دلیل فرایند تعیین دستمزدها مشخص نبوده و به تبع میزان مالیات افراد نیز مشخص نیست. گسترش این مدل از فعالیت سلبریتیها و گسترش آن به حوزه تبلیغات موجب عدم شفافیت بیشتر در این زمینه خواهد شد.
*ایلنا
سینماپرس: بزرگترین گردهمایی انیمیشن جهان که به دلیل ویروس کرونا به صورت آنلاین برگزار میشود، اسامی شرکت کنندگان در بخش رسمی این دوره را اعلام کرد.
به گزارش سینماپرس به نقل از ورایتی، فستیوال انسی ۲۰۲۰ فرانسه که بزرگترین گردهمایی انیمیشن جهان است، نام شرکتکنندگان بخش رقابتی اصلی فیلم سینمایی و بخش جنبی اصلی یعنی کونترهشامپ خود را اعلام کرده است.
هیچ عنوانی از ایالات متحده در این بخشها حضور ندارد: حضور آمریکا هم در استودیوها و هم در پلتفرمهای جهانی احتمالاً وقتی حس میشود که انسی اسامی پروژههای ادامهدار و نمایشی خود را هفته دیگر اعلام میکند.
اما سختیهای کار برگزاری آنلاین فستیوالی به این بزرگی خود را نشان داد چون انسی تایید کرد تمام فیلمهایی که در بخش رقابت رسمی و کونترهشامپ حضور دارند ممکن است آنلاین پخش نشوند. از فرنچایز ژاپنی «لوپین ۳: نخستین» گرفته تا آثار بزرگترین کارگردانان انیمیشن اروپا، فستیوال انسی تنوع بالایی دارد.
فستیوال در بیانیهای گفت: «در صورتی که بعضی فیلمها را نتوان به تمام مخاطبان ارایه داد، ما از تهیهکنندگان خواستهایم یک قسمت حداقل ۱۰ دقیقهای یا یک مستند کوتاه از فیلم برای نمایش تهیه کنند».
البته هیات داوران تمام فیلمها را به صورت کامل تماشا خواهد کرد. این هیات برای بخش اصلی فیلمها شامل کورین دتومب رییس توسعه شرکت تهیه فرانسوی فولیمژ، بنوا پاوان خبرنگار فرانسپرس و دومینیک سوتن میشود.
در بخش رقابتی رسمی انسی مانند همیشه بیشتر تمرکز بر فیلمهای اروپایی و آسیایی است. در میان شرکتکنندگان اصلی اروپایی میتوان از «خانواده بیگفوت» ساخته بن استسن، «خونآشام کوچک» ساخته جوآن اسفار و «کودکی مارتا جین کاناری» ساخته رمی شایه یاد کرد. نامزدهای آسیایی نیمی از بخش کونترهشامپ را به خود اختصاص دادهاند که از جمله آنها می توان به «اون کاگو: صدای ما!» و همچنین «جادوگر شامان» ساخته جی-هون آن اشاره کرد.
از دیگر فیلمهای قابل توجه بخش رقابتی میتوان از «داستان جینجر» ساخته کنستانتین شرکین از روسیه، «ناهوئل و کتاب جادویی» به کارگردانی حرمان آکونیا از شیلی، «داستان خرس» ساخته استودیو انیمیشن برنده جایزه اسکار پانکروبات و «بکشش و این شهر را ترک کن» فیلم سیاه و سفید ساخته پول ماریوش ویلزینسکی نام برد.