مهلت ثبت نام بخش رقابتی تمام شد/ آغاز بررسی ۱۴۷ آلبوم
مهلت ثبت نام در بخش رقابتی سی و ششمین جشنواره موسیقی فجر در حالی به پایان رسید که آثار ارسال شده توسط هیات انتخاب آثار و گروه مورد ارزیابی قرار می گیرند.
مهلت ثبت نام در بخش رقابتی سی و ششمین جشنواره موسیقی فجر در حالی به پایان رسید که آثار ارسال شده توسط هیات انتخاب آثار و گروه مورد ارزیابی قرار می گیرند.
سینماپرس: اکبر حر کارگردان سینما در خصوص جای خالی سلبریتی های بی سواد در واکنش به ترور دانشمند برجسته ملی شهید محسن فخری زاده گفت: سلبریتی ها میوه های گندیده ای هستند که تنها قبله آمال شان غرب است؛ این ها از قبل برکت جمهوری اسلامی ایران به شهرت و محبوبیت و ثروت رسیدند اما متأسفانه هیچ وقت به جامعه و مرم خدمت نکردند و عرق و اعتقادات ملی برایشان پوچ است!
کارگردان فیلم های سینمایی «ما ایستاده ایم» و «شمارش معکوس» در گفتگو با خبرنگار سینماپرس افزود: بنده بارها متذکر شده ام که متأسفانه فضای هنری ما ملی نیست. قبله این قبیل سلبریتی ها غرب است و غرب زده ها امروزه در گوشه گوشه سینمای ایران رسوخ کرده اند.
وی ادامه داد: متأسفانه کسانی که در خانه سینما هستند ملی فکر نمی کنند و تنها در بعضی مواقع شاهد موضع گیری های آن ها به هواداری از برخی جریان های سیاسی و جناحی هستیم که نفعی برایشان در پی دارد به عنوان مثال آن ها در زمان انتخابات ریاست جمهوری گذشته هواداری بی خود از دولت روحانی کردند که امروزه حتی خودشان هم از این هواداری پشیمان شده اند!
این سینماگر سپس با تأکید بر اینکه بیانیه جمعی از سینماگران برای خالی نبودن عریضه و به شدت خنثی بود تصریح کرد: هنرمند نباید عملکردش منفعلانه و از سر استیصال، ناچاری یا ترس باشد! هنرمند کسی است که پیشروی میدان باشد و همیشه در صحنه از آب و خاک و ناموس و حیثیت کشورش در مقابل بیگانگان و دشمنان حمایت کند.
حر در خاتمه اظهاراتش متذکر شد: محرز است برخی از این سلبریتی ها و هنرمندان وابستگی شدیدی به سیاست غرب دارند و تابع دستورات غربی ها هستند و تنها برای آن ها خوش رقصی می کنند! متأسفانه ما بارها و بارها شاهد آن بوده ایم که برخی از این هنرمندان و سلبریتی ها در وجوه تخریبی و منفی و پا به پای دشمنان نظام و انقلاب اسلامی حرکت کرده اند و در جاهایی واکنش نشان داده اند که منافع ملی را زیر سوأل برده است!
دومین دوره کنسرت های آنلاین موسیقی ایرانی از روز بیست و هفتم آذر سال جاری به میزبانی تالار رودکی تهران پیش روی مخاطبان قرار می گیرد.
سینماپرس: علیرضا داوودنژاد میگوید: امروز شاهدیم که تقلیل یک جشنواره بزرگ ملّی به نمایش چندفیلم در یک سالن برای چند داور آخرین دستاورد برای این سینمای پر افتخار است.
به گزارش سینماپرس، با صحبتهای دیروز دبیر جنشواره فیلم فجر مبنی بر اینکه مردم در این جشنواره حضور نخواهند داشت و تنها داوران جشنواره فیلمها را تماشا میکنند و در صورتی که شرایط کرونایی کشور بهتر شد در وهله اول خبرگاران و هنرمندان و در مرتبه بعد در صورتی که اوضاع بهبود بیشتری پیدا کرد مردم میتوانند در سینماهای مردمی فیلمها را تماشا کنند، موج اظهارات مخالفان و موافقان برگزاری جشنواره آغاز شد.
عدهای در این میان میگویند که چراغ جشنواره خاموش نشود و به همین صورت جشنواره بدون مردم برگزار شود و عدهای دیگر میگویند که جشنواره بدون مردم همان بهتر که برگزار نشود. برخی هم در این میان میگویند که جشنواره با حضور مردم برگزار شود اما با رعایت پروتکلهای بهداشتی حداکثری.
در این خصوص نظر علیرضا داوودنژاد نویسنده و کارگردان با سابقه سینما را جویا شدیم. چهرهای که در جشنوارههای متعدد فیلم فجر حضور داشته است و چندبار نامزد سیمرغ بلورین فیلم فجر شد و برای فیلم «نیاز» برنده سیمرغ بهترین فیلم و برای فیلمهای «کلاس هنرپیشگی»، «مصائب شیرین» و «فراری» برنده سیمرغ بلورین جایزه ویژه هیئت داوران از این جشنواره شد.
کارگردان «نیاز» در ابتدا درباره برگزاری جشنواره بدون حضور مردم بیان کرد: جشنواره در واقع به خاطر توجهی که در میان مردم و اصحاب فرهنگ و هنر ایجاد میکند و سینما را در مرکز دید قرار میدهد، کاربرد دارد و در غیر این صورت که مردم و اهالی رسانه به تماشای فیلم ننشینند، چنگی به دل نمیزند و شاید تنها کاربردش این باشد که دل صاحبان فیلمها شاد شود و تا حدودی برای فیلمها جنبههای تبلیغی داشته باشد.
وی در ادامه فرضیه عدم برگزاری جشنواره را نیز تأیید نمیکند و میگوید: اما نکته دیگر هم این است که برگزار نشدن جشنواره و اینکه هیچ اتفاقی نیفتد و سینما همچنان در تعطیلی و سکوت بماند هم خوب نیست.
کلاً فکر میکنم اگر اقدامات و توجه مسئولین بیشتر متمرکز بر مسائل اصلیتر سینمای کشور بود، امروز جشنواره هم میتوانست با اجرایی متفاوت فایدههای زیادی داشته باشد.
اگر از سال گذشته که کرونا همهگیر شد و مردم را به خانهنشینی بیشتر کشاند و با بسته شدن سالنهای سینما بیش از ۱۰۰ فیلم آماده نمایش ایرانی، پشت در سالنهای نمایش زمینگیر شد، مسئولان دولتی و صنفی روی تقویت نمایش خانگی کار میکردند و به «سینما آنلاین» و «VOD» پروبال میدادند و برای معرفی و تبلیغ و مخاطبسازی آنها کار فراگیر و اثرگذار میکردند و برای کاهش ناامنی این بازار با جدیت تلاش میکردند و با تقویت جریان اطلاعرسانی در آنها اطمینان به این رسانهها را افزایش میدادند، شاید امروز میتوانستیم علاوه بر برخورداری از یک بازار پررونق و تازه نمایش، شاهد یک جشنواره فجر با شکوه مجازی نیز در سراسر کشور باشیم و همه ملّت را به مشارکت در این جشنواره دعوت کنیم.
این اتفاق میتوانست آینده سینما را در ایران تحت تأثیر قرار بدهد و منظومه سرمایهگذاری، تهیه، تولید، توزیع و نمایش فیلم در ایران را متحول کند. اما چه میتوان کرد که سینما همچنان گرفتار رکود مدیریتی و کُمای صنفی مانده است و بعضی منافع فردی و گروهی مانع از پا گرفتن تحولات گرهگشا در سینمای ما است و امروز شاهدیم که تقلیل یک جشنواره بزرگ ملّی به نمایش چندفیلم در یک سالن برای چند داور آخرین دستاورد برای این سینمای پر افتخار است.
ذوالفقار عسگریان در نوازندگی رها و آزاد بود؛ برای او مهم موسیقی بود و نه چیز دیگر. برای همین مرز برای او معنا نداشت؛ مردانشاهی درباره ذوالفقار میگوید عسگریان باید ساز میزد و در عین اینکه قاعدهمند بود، بیقاعده نیز نوازندگی میکرد و این رهایی در نوازندگی ذوالفقار، بارزترین ویژگی سبک او بود.
سینماپرس: علت وجود سینمای ترور در آمریکا و خوب نشان دادن تروریستهای آمریکایی این است که همینها آمریکا را بنیان گذاشتند و همینها آمریکای حال حاضر را میچرخانند.
به گزارش سینماپرس، مسأله ترور در سینمای هالیوود ریشهای تاریخی دارد که از سویی به تاریخ آمریکا و شکلگیری غرب وحشی برمیگردد و از سوی دیگر و البته همراستا با ریشه اول به تاریخ سینمای وسترن و نقطههای آغازین قتل و خشونت در هالیوود.
این دو مسأله به مرور زمان سینمای ترور و خشونت را شکل داده و باعث شدهاند که در سالهای بعد با شکلگیری بدمنهای شرقی مانند مسلمانان در سینما دست به کشتار آنان بزنند. بنابراین سینمای ترور از یک تبارشناسی دقیقی در تمام ادوار تاریخ سینمایی برخوردار است که برای فهم بهتر و جامع از سینمای ترور باید آن را شناخت. یکی از چهرههایی که تاریخ سینما را درس میدهد و به عنوان منقد سینمای هالیوود میشناسیمش سعید مستغاثی نویسنده کتاب «حکایت سینماتوگراف» است. وی به عنوان منتقد در برنامههای سینمایی مانند نقد سینما حضور داشته و مدتی رئیس انجمن منتقدان سینمایی بوده است.
با او درباره ریشه ترور و خشونت در سینمای هالیوود صحبت کردیم تا ریشههای تاریخی خشونت در سینما را برای ما تبارشناسی کند.
* آقای مستغاثی ترور در هالیوود از کجا آغاز میشود؟ آیا میتوان در سینمای آغازین هالیوود نیز نشانههایی از تروریسم را پیدا کرد؟
اگر ترور را به معنای قتل، کشتن و ایجاد رعب و وحشت در نظر بگیریم این موضوع در سینمای غرب خصوصاً هالیوود یکی از محوریترین سوژهها برای ساخت فیلمهای سینمایی است که در عموم ژانرهای سینمایی اعم از درام، کمدی، علمی-خیالی، وحشت و … دیده میشود. علت این موضوع نیز مشخص است زیرا از سویی سینمای هالیوود مبتنی بر منابع کلاسیک هنری و نمایشی و ۳۶ وضعیت معروف نمایشی استوار است که از میان این ۳۶ وضعیت ۲۰ وضعیت به طور مستقیم و ۹ وضعیت به طور غیرمستقیم به قتل و خشونت و ترور اشاره دارد.
شکلگیری جامعه و تاریخ آمریکا که مبتنی بر خشونت و قتل و غارت بوده نیز در این امر نیز مؤثر است. به طور مشخص به قتل عام سرخپوستان توسط فاتحان این قاره و بردهداری میتوان اشاره کرد که نمونههای مشخصی از خشونت در تاریخ آمریکا است. بنابراین غربِ وحشیِ وحشی با همان فیلمهای معروف و مشخصی که در خاطر داریم شکل میگیرد.
وسترن آغازگر تروریسم هالیوودی
اولین فیلم وسترن در سال ۱۹۰۲ به نام «سرقت بزرگ قطار» توسط «ادوین اس پورتر» ساخته میشود. این فیلم جزو اولین فیلمهای سینمایی آمریکا است. در این فیلم عدهای با وحشت و ترور دست به سرقت میزنند. این فیلم بر اساس ماجرای واقعی ساخته شده بوده است که در آن شخصیتهایی به نام «آلن پارکر» و «هری لنگ» دست به سرقت زدند.
فیلم «بوچ کسیدی و ساندنس کید» نیز بر اساس داستان این دو راهزن ساخته میشود. بنابراین میتوان بوچ کسیدی و ساندنس کید را جزو اولین تروریستهای تاریخ سینما نامید که بعدها نیز درباره آنها فیلمهای تروریستی دیگری ساخته شد. نکته مهم این است که این تروریستها در مقام قهرمانان سینما رو میشوند و شخصیتهای محبوباند. بنابراین تاریخ سینمای آمریکا با خشونت و ترور و با معرفی تروریستها به عنوان قهرمانان آغاز میشود.
بنابراین میتوان وسترن را اولین ژانر سینمایی نامید که ترور و تروریسم را نمایش داده است. بنابراین خیلی از فیلمهای وسترن معروف درباره همین تروریستهایی است که درباره آنها میخوانیم؛ اغلب اینها هفتتیرکشهاییاند که مأموریتهایی را انجام میدهند یا افراد یاغیاند که فیلمهای معروفی هم درباره آنها ساخته شد. مانند راهزنی به نام «ویلیام بانی» که تبدیل به یکی از قهرمانهای سینمایی میشود یا شخصیت دیگری به نام «پت گارِت» که مأمور قانون میشود یا شخصیتهای دیگری مانند «ریچارد بروکس»، «جسی جیمز» و «دنیل بون»؛ همه اینا شخصیتها شیشلولبندها و غارتگران معروفی بودند که در فیلمهای هالیوودی تبدیل به قهرمانان سینما شدند. یا راهزن و دزد بودند و ایجاد رعب و وحشت میکردند.
یا فیلم «دلیجان» ساخت «جان فورد» با بازی «جان وین» نیز درباره یکی دیگر از همین آدمکشها به نام «رینگو کید» است. اینها همه هفتتیرکشهای حرفهای بودند که برای قتل و غارت استخدام میشدند.
نمایی از دلیجان با بازی جان وین
مثال دیگر «کید شیلینگ» یا «تیم استراون» است در فیلم «کت بالو» ساخته «الیوت سیلورستاین» با بازی «لی ماروین» و «جین فوندا» محصول سال ۱۹۶۵ درباره هفتتیرکشی است که به استخدام دختر مزرعهداری در میآید که انتقام پدرش را بگیرد. این ماجرا نیز در فیلم «شهامت واقعی» ساخته میشود و یکبار دیگر در سال ۱۹۶۹ توسط «هنری هاتاوی» که نقش آن را «جان وین» بازی میکند و اسکار هم میگیرد و همان فیلم را باز هم در سال ۲۰۱۰ برادران کوئن میسازند که درباره هفتتیرکش معروفی است به اسم «روستر کاکبرگ» که در استخدام دختر نوجوانی در میآید تا انتقام خون پدرش را بگیرد.
پوستر فیلم کت بالو
خیلی از این هفتتیرکشها و جایزه بگیرها در واقع برای پول کار میکردند حتی در فیلمهای بسیار خوب و مثبتی مانند «خوب بد زشت»، خوبِ ماجرا کسی است که پول بیشتری از یکی از طرفهای ماجرا میگیرد و آدم میکشد و یا غارتگران را نجات میدهد. یا در فیلم «حرفهایها» ساخته «ریچارد بروکس» حتی شما میبینید که قانونگذارها در این میان همان تروریستها هستند، مانند قاضی «روی بین» کهاز اولین قانونگذارهای آمریکا است، خودش یک گردنبگیر و غارتگر و راهزنی بوده است که با اسلحه برای خودش قانون میگذارد؛ جمله او معروف است که اسلحه من قانون من است.
نمایی از فلیم خوب بد زشت
دو فیلم درباره او ساخته شده است یکی به نام «وسترنر» توسط «ویلیام وایلر» در سال ۱۹۴۰ با بازی «گری کوپر» و «زندگی دوران قاضی روبین» ساخت «جان هیوستون» در سال ۱۹۷۲ با بازی پل نیومن. یا شخصیت وایات ارپ که شخصیت معروف است. اما از همه جذابتر جان هالیدی استکه آن را همواره در کنار یکی از اسطورههای آمریکا به نام وایات ارپ در جدال معروف اوکی کرال میبینیم. او خودش پزشک بود اما بعد از کشتن دو سیاه پوست در سال ۱۸۷۰ به دالاس میرود و در قمارخانهای ساکن میشود و آنجا نیز یک سرباز را میکشد و به هر صورت به تامبستون میرود و با وایات ارپ آشنا میشود و ماجراهایی دارد که درباره آن چند فیلم ساخته میشود مانند قانونی برای تامبستون، کلمانتین عزیز، جدال در اوکی کرالو یا فیلمی به همین نام وایات ارپ ساخته لارنس کاسدان در سال ۱۹۹۴.
پوستر غربی یا همان وسترنر ویلیام وایلر
به نظرم صحنه جالبی در فیلم «زینهای شعلهور» ساخته «میل بروکس» است که در آن مجموعهای از این وسترنرهای تروریست را توصیف میکند. در این صحنه کلانتر قلابی فیلم میخواهد با عدهای درگیر بشود برای همین به یک نفر میگوید که برو و همه افراد را خبر کن و بعد این جوری تعبیر میکند که همه دزدها، راهزنها، غارتگرها، باجبگیرها، بانکزنها، قاتلین، مزدوران، جنایتکاران، احمقها، شرورها، بدسابقهها، قاچاقچیها، الواتها، دزدها، همه را بگو بیایند برای کمک.
پوستر فیلم زینهای شعلهور
در این صحنه همه خصوصیات تروریستی وسترنرها بیان میشود همانهایی که قهرمانهای همیشگی سینمای آمریکا و هالیوودند.
گانگسترها بخش دیگری از این تروریستها رادر سینمای آمریکا تشکیل میدهند، ژانر معروف گانگستری از معروفترین ژانرها است و درباره گروههای مافیایی و گانگستری در شهرهایی مانند شیکاگو است که دم و دستگاه دارند و به خرید و فروش مواد مخدر و مشروبات الکلی مشغول بودند و با گرفتن پول، آدمکش قراردادی میشدند. برای دفاع از قلمروها و دفاع از آنها و انحصارات خودشان با گروهها درگیر میشدند و ایجاد رعب و وحشت میکردند و اماکن و مراکز آموزشی را به آتش میکشیدند.
اینها در سینمای هالیوود جایگاه خیلی عمیقی دارند؛ از فیلمهای دهه ۱۹۳۰ مانند «دشمن مردم» ساخته «ویلیام ولمن»، «صورت زخمی» ساخته «هاوارد هاکس» گرفته تا فیلمهای «پدرخوانده» ساخته فرانسیس فورد کاپولا حتی نوع کمدی آن نیز بوده است مانند «جیبی پر از معجزه».
نمایی از فیلم صورت زخمی با بازی آل پاچینو
در همه این فیلمها در واقع گانگسترها بسیار خوب به تصویر کشیده میشوند و آنها نمادی از قدرت و شجاعت و عظمت میشوند و مرگشان ترحم برانگیز است. مثلاً در پدرخوانده رئیس این باند یعنی خود پدرخوانده با بازی «مارلون براندو» انسانی سمپاتیک و جذاب و در حقیقت کاراکتر محبوب فیلم است و جانشینش مایکل همین طور.
در واقع میتوان نتیجه گرفت که علت وجود سینمای ترور در آمریکا و خوب نشان دادن تروریستهای آمریکایی و موافقان سیاستهای آمریکا این است که همینها آمریکا را بنیان گذاشتند و همینها آمریکای حال حاضر را میچرخانند. همینها که امروز تروریسم دولتی را بها میدهند. این یکی از دلایل اصلی این نوع سینما و گستردگی آن است زیرا خود این تروریستها در تاریخ خشن آمریکا این کشور را به وجود آوردهاند. بنابراین هالیوود وظیفه خودش احساس میکرد که باید از این افراد، چهرههای خوبی در پرده سینما برای مخاطب ارائه بدهد تا بتوانند حضور تروریست را در حاکمیت آمریکا و نهادهای مختلف این کشور توجیه کنند.
یکی دیگر از انواع سینمای ترور در ژانر وحشت تعریف میشود. فیلمهای مختلفی را میتوان در سینمای آمریکا، هالیوود و غرب نام برد از «مرگ خسته» در اروپا گرفته تا «مطب دکتر کالیگاری» تا فیلمهای دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ مانند روانی هیچکاک و دهه ۱۹۹۰ مانند سکوت برهها و این اواخر مانند اویل دد، ۲۸ روز، فیلمهای زامبی و انواع اقسام فیلمها که کم نیستند.
نمایی از فیلم ترسناک مطب دکتر کالیگاری
از سوی دیگر بیشتر قهرمانهای سینمایهالیوود و آمریکا تروریستاند مانند «جیمز باند» که یکی از محبوبترین قهرمانان است و با پذیرش مأموریت به آدمکشی میپردازد و همینطور مجموعه فیلمهای مأموریت غیر ممکن با بازی تام کروز یا امثال که بسیارند، همه تروریستاند. در واقع برای کارهای تروریستی و همینطور تروریسم دولتی مأموریت انجام میدهند، چرا که مأمورین سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی انگلیس و آمریکا مانند ام آی سیکس و سیا هستند و کاراکترهایی بسیار جذاب و سمپاتیک ارائه میشود.
دنیل کریگ آخرین کاراکتر جیمزباند
البته تروریستهایی هم در سینمای آمریکا وجود دارند که تروریستهای بدند که از میان شرقیها و مسلمانان بیشتر دیده میشود و در فیلمهای متعددی به عنوان تروریسم نمایش داده میشوند و سینمای آمریکا مشخصاً نسبت به آنها موضعگیری کرده است.
نکته جالب این است که یکی از اساتید دانشگاه آمریکا به نام پروفسور «جک شاهین» استاد دانشگاه ایلینویز، مستندی دارد به نام «حلقه فیلمهای عرب بد»؛ او در این مستند میگوید برای ۳۰ سال فیلمهای هالیوودی را به تعداد ۱۰۰۰ فیلم تماشا کرده است؛ از فیلمهای سینمای صامت گرفته تا امروز را تماشا کرده است.
در اغلب این فیلمها یگ الگوی غالب خطرناک از مسلمانان ارائه میشود که این پستی نه یک انحراف اخلاقی بلکه یک نکته ماهوی و طبیعی آنها است. هالیوود مسلمانان را ماهیتاً تروریست نشان میدهد. جملهای معروف است که هر تروریستی مسلمان نیست اما هر مسلمانی تروریست است. مانند فیلم دروغهای راست جیمز کامرون یا محاصره. فیلمهای متعددی وجود دارد که در آن مسلمانان همواره در قالب تروریستاند.
پوستر فیلمهای دروغهای حقیقی
در فیلمهای دیگری مانند «قلمرو» ساخته پیتر برگ، «مجموعه دروغها» ساخته ریدلی اسکات، «سرینا» ساخته استیون گیگن، «محفظه رنج» ساخته کاترین بیگلو نیز نوع تروریسمی که به مسلمانان نسبت داده میشود تروریسم جعلی است و باعث شده است که حتی خیلی از چهرههای علمی خودشان نیز به آن اشکال بگیرند.
پوستر مجموعه دروغها با بازی دیکاپیریو و کرو
حتی چهرهای مانند «برژینسکی» در مقاله معروف خودش در سال ۲۰۰۷ میگوید این اقدام را متوقف کنید و به رسانههای آمریکا میگوید که اینقدر مسلمانان را با این عناوین جعلی نشان میدهید که باعث هولوکاست دیگری در جهان خواهد شد.
پس متوجه شدیم که چرا سینمای آمریکا مملو از ترور و تروریست است گروه بنیانگذاران تاریخ آمریکا که در واقع با سران ایدئولوژیک و آمریکا رابطه خوب دارند اینها تروریست خوباند و مخالفان سیاستهای آمریکا تروریستهای بدند.
فیلمهای نولان نیز با تروریسم مرتبط است از فیلم اول او یعنی ممنتو که درباره یک پلیسی است که قتلی را مرتکب شده است و به خاطر نمیآورد و با عکسها و تصاویر متوجه قتل میشود گرفته تا فیلم بیخوابی که باز هم درباره پلیسی است که در حین مأموریت دچار قتل میشود. فیلم تلقین نیز به تروریسم فکری میپردازد که به نوعی به گذاشتن یک فکر در ذهن یک نفر دیگر میپردازد که میتوان آن را ترور فکری نامید.
نمایی از فیلم تنت
همانطور که گفتم آمریکا به عنوان کشوری اسلحهساز و با دارا بودن ۱۸۰ پایگاه نظامیدر جهان و مأموریت آخرالزمانی که برای خودش قائل است مجبور است که در فیلمهایش به این مسائل بپردازد و آنها را بیان کند تا بتواند آنها را توجیه کند.
در حقیقت ترور و تروریسم برای آمریکا یک بازی روتین است مانند عنوان فیلم «جاسوس بازی» با بازی «برد پیت» که در جایجای دنیا به آدمکشی میپردازند و در ویتنام به صورت تکتیرانداز افسران ویتکنگی را میکشند یا در برلین و یا لبنان و اسم فیلم هم جاسوس بازی است یعنی کشتن برایش مانند یک بازی است زیرا بدنه و تاریخ سینمای آمریکا بر اساس همین قتل و کشتن بنا شده است. فیلمهایی مانند «سریع و خشن» و «ایکس مِن» و … همه فیلمهای تروریستی و خشناند. همواره اینکه تروریستی را منفی نشان میدهند و تروریستی را مثبت خودش منجر به اعتراض روشنفکران آمریکا است.
* البته در این میان چندتا فیلمی که به نقد آمریکا و جریان جنگسالار در آن میپردازد ساخته شده است مانند منطقه سبز؛ به نظر شما این نوعی تناقض در هالیوود نیست؟
تناقضی در کار نیست اگر فیلمها را با دقت ببینیم در جهت حمایت از تروریسم بوده است و اغلب هم ترویستها را مسلمان نشان داده است. مانند مجموعه دروغها یا قلمرو؛ همه شعارهایی که به صورت ضدامپریالیستی مطرح میشود و در دهن تروریستها گذاشته میشود که شگرد آنها است.
از اول هم اینطور بوده است، از فیلمهایی که درباره جنگ عراق ساخته شد از سال ۲۰۰۶ این شگرد وجود داشته است. در فیلم «محفظه رنج» و «برادران» و فیلمهای دیگر حتی تا همین اواخر در سال قبل در فیلم «یک جنگ خصوصی» حمایتش را از جبهه النصره و علیه دولت سوریه و مقاومت نشان داده است یا کلاهسفیدها که در حمایت تروریستهای کلاهسفید است که از تکفیریها حمایت کرده است یا سریال «هوملند» و… حتی با سریالی مانند «فرار از زندان» در یمن و عراق میروند و طبق معمول مقاومت را تروریست جلوه دادهاند و گروههای همراه خودشان را مخالف تروریست.
پوستر فیلم یک جنگ خصوصی
فیلمهایی که به نوعی در نقد آمریکا بوده است بسیار محدود و اصلاً مطرح نشدند اما در مقابل آنها در همان سالها فیلمهای زیادی ساخته شد. مانند «۱۳ ساعت در بنغازی» و … که همواره همان موضع را دارند و گروههایی که با ایدئولوژیها انقلاب اسلامی همراهاند تروریستاند و در جهت مقابل غربگراها یا افرادی که مورد حمایت نیروهای غربی، ضدتروراند.
هیچ وقت این طور نبوده است که دست داشتن آمریکا در ایجاد داعش نشان داده شود. نهایتاً فیلم «مایک نیکولز» با بازی «جولیا رابرتز» و فیلم «منطقه سبز» که اشاره شد و به خاطر همین اشارهها مهجور ماندند. فیلمهایی که بخواهند چیزی را خارج از قاعده نمایش بدهند از جریان اصلی کنار زده میشوند و از جایزه و اکران خوبی برخوردار نیستند. جریان اصلی سینمای آمریکا در جهت سیاستهای این کشور است یعنی تروریست نشان دادن مقاومت و ضدتروریست بودن خودشان و جریان تکفیریها است.
*تسنیم
عالیم قاسم اف خواننده موسیقی کشور آذربایجان و علیرضا قربانی خواننده موسیقی ایرانی به آهنگسازی حسام ناصری و ماهان میرعرب یک تک آهنگ مشترک را منتشر می کنند.
سینماپرس: وقتی از پشت پرده سیاست حرف می زنیم غالبا لابی گری هایی در ذهن متبادر می شود که در پی آن مناسبات قدرت نه مبتنی بر قواعد بازی که دور زدن آنها شکل می گیرد. لابی گری هایی که پشت آن رقم های بزرگی از پول و نقدینگی جابه جا می شود و قدرت سیاسی با مقتضیات قدرت مالی دچار قبض و بسط می شود.
به گزارش سینماپرس، مستند «لابی پول» که از شبکه پرس تی وی پخش شده است، با پرداختن به این سوژه در مناسبات سیاسی آمریکا تلاش می کند تا به رمزگشایی و در واقع پرده برداری از این موضوع دست بزند و نقش آن را در رخدادی مثل انتخابات مورد بررسی قرار دهد. از این رو می توان این مستند را نوعی مستند افشاگرانه دانست که به پرتوافکنی بر پشت پرده انتخابات و اساسا مناسبات قدرت در آمریکا می پردازد.
در واقع مستند روایتی از لابی گری ثروت و صاحبان سرمایه برای به قدرت نشاندن نامزدهای انتخاباتی در آمریکاست و چنانچه در فیلم می بینیم این مسئله درباره همه نامزدهای انتخاباتی اعم از کنگره، سنا، ریاست جمهوری و … صدق می کند که مبین این واقعیت است که لابی گری به مثابه بخشی از مکانیزم قدرت در مناسبات و تحولات سیاسی این کشور بوده و به عنوان یک خصیصه انتخاباتی نقش مداخله گرانه ای در بازی های قدرت در آمریکا دارد. در خوانش این مستند می توان به این نتیجه رسید که پول نقش مهمی در آمریکا دارد و این محدود به تاجران و فعالان اقتصادی یا صاحبان صنایع بزرگ نیست بلکه ساحت سیاست را هم دربرمی گیرد و سیاستمداران نیز در این بازی سهیم هستند.
روایت این مستند از نقش پول و لابی گری ها در آمریکا تاکیدی است بر اینکه در نظام سرمایه داری، سیاستمداران و سیاست هم وابسته به سرمایه داران و مناسبات پولی است و این مسئله در نهایت می تواند شعارهای دموکراتیک و نقش و حضور مردم در تعیین سرنوشت سیاسی خود را به چالش کشیده و زیر سوال ببرد. اینکه سیاست لابی گرانه ذاتا نمی تواند ساختاری دموکراتیک داشته باشد. در تحلیل هایی که در گفت و گو با کارشناسان در مستند صورت گرفت می توان به این برداشت ها رسید. تحلیل هایی که به آشنایی زدایی از هدف یا پیام سوژه می انجامد و چه بسا ذهنیت غالب یا کلیشه ای از مناسبات سیاسی و قواعد قدرت در آمریکا را شکسته و مخاطب را در برابر واقعیت هولناکی قرار می دهد که می تواند باورهای دموکراتیک بسیاری را تضعیف کرده و حتی اعتماد عمومی به سیاستمداران را دچار خدشه کند.
آنچه از پس تماشای این مستند و رویکرد تحلیلی آن به دست می آید وابستگی صاحبان ثروت به صاحبان قدرت است و نشان می دهد پول نقشی مهمتر از تمهیدات و فعالیت های حزبی و جناحی و رسانه ای در شکل گیری و ساختار قدرت دارد. اگرچه باز هم در مستند شاهد نقش رسانه ها نه در نقد لابی گری که در شکل گیری آن داریم. البته با رسانه های منتقد هم مواجه می شویم که با رویکردی نقادانه به این سوژه می پردازند و دچار دردسرهایی هم می شوند. مستند «ابی پول» را می توان نوعی مستند اعتراضی به سیاست آمریکایی و نقش لابی های مالی و پولی در آن دانست.
اولین نمای مستند که با شروع آن می بینم اعتراض های مردمی نسبت به این لابی گری ها مقابل کنگره ملی آمریکاست در حالی که اوباما در داخل ساختمان در حال سخنرانی است. افتتاحیه مستند از این صحنه تاکیدی نمادین است به نقد مردمی به کاخ سیمانی سیاست که در آن شفافیتی وجود ندارد. اساسا وقتی از لابی و لابی گری حرف می زنیم بیش از هر چیز از عدم شفافیت و صداقت سخن می گوییم.
در ادامه این صحنه با کات خوردن دوربین به کاخ سفید در یک نمای لانگ شات، قاب دروربین نیز واجد رویکرد مفهومی شده و سوژه خود را به کلیت ساختار سیاسی در آمریکا تعمیم می دهد.
واقعیت این است که مفهوم لابیگری در آمریکا به فعالیتهایی اشاره دارد که طی آن گروهی از افراد که انگیزهها و علایق مشترکی دارند، با استخدام نماینده، وکیل یا حقوقدانانی حرفهای که روابط سیاسی بالایی دارد، از طریق بحث و گفتمان سعی بر اثرگذاری بر تصمیمات نهادهای قانونگذاری همچون کنگره آمریکا را دارند.
این رفتار، پدیدهای مورد اختلاف و در اکثر اوقات منفی در میان مردم و اصحاب رسانه تلقی میشود. بعضی اوقات مفهوم لابی، با مفهوم رشوه و رشوهخواری در نزد عموم اشتباه گرفته میشود، درحالی که این دو کاملا متفاوت از هم هستند.
یکی از موقعیت های پارادوکسیکال مطرح شده در مستند تناقضی است که میان قانون اساسی آمریکا درباره لابی گری و واقعیت سیاسی وجود دارد. در متمم اول قانون اساسی آمریکا، قوانین مربوط به لابی آمده است که بسیار پیچیده و قاطع هستند. اگر فرآیند لابی در چارچوبی غیر از این قوانین صورت گیرد، مجازاتهای شدیدی برای عامل آن به همراه خواهد داشت اما در بطن کنش های سیاسی و مناسبات قدرت، خلاف این قانون رخ می دهد. از جمله سویه های تکان دهنده این مستند آمار و ارقامی است که درباره میزان لابی گری ها و در واقع هزینه لابی گری ارائه می شود.
مستند «لابی پول» تصویری از پرس تی وی درباره پول سیاسی در آمریکاست.
* سید رضا صائمی
دومین دوره کنسرتهای آنلاین موسیقی ایرانی ـ دستگاهی به مدت چهار شب و در هر شب دو اجرا، روزهای بیست و هفتم تا سی آذرماه سال جاری در تالار رودکی برگزار میشود.