سینماپرس: جدیدترین قسمت از برنامه «نردبان» با نقد و بررسی مستند «زینت، یک روز بهخصوص» سراغ سوژههایی رفته است که در حاشیه قرار گرفته بودند.
به گزارش سینماپرس، سومین قسمت از فصل جدید برنامه تلویزیونی «نردبان» جمعه شب سوم مرداد ماه روی آنتن شبکه مستند میرود. در این برنامه مستندسازان و نظریهپردازان مطرح سینمای مستند از داخل و خارج ایران در گفتوگوهایی اختصاصی با «نردبان»، از تجربیات خود در فیلمسازی و عکاسی مستند میگویند و سینمای مستند ایران را مورد بررسی قرار خواهند داد.
این قسمت از برنامه «نردبان» با موضوع «صدای بیصدایان» به نقد و بررسی مستند «زینت، یک روز بهخصوص» پرداخته و سراغ اشخاصی میرود که پیش از این ناشناخته و در حاشیه بودند اما سینمای مستند اتفاقات خاص زندگی آنان را به تصویر و معرفیشان کرد.
مستند «زینت، یک روز بهخصوص» ماجرای زندگی متفاوت بانو زینت دریایی و از نخستین زنان جزیره قشم است که به کار اداری بیرون از خانه روی میآورد. او تنها زن بومی جزیره است که در اولین انتخابات شوراهای شهر و روستا سال ۱۳۷۷ خود را نامزد شورای سلخ کرد. این فیلم مستند به بحثهای مرتبط با نامزدی او بهعنوان یک زن میپردازد.
پخش کامل گفتوگوی اختصاصی نردبان با بیل نیکولز، نظریهپرداز مشهور سینمای مستند و مولف بسیاری از کتابهای این حوزه اتفاق ویژه دیگر این برنامه است. او در گفتوگویی تصویری درباره آخرین تحقیقات خود صحبت کرده و به ارزیابی وضعیت سینمای مستند ایران میپردازد.
در قسمت دیگر برنامه، فرهاد ورهرام مستندساز برجسته کشورمان مهمان تصویری برنامه خواهد بود. او با موضوع تاثیر متقابل سوژه و فیلم مستند به بررسی موردی فیلم «زینت، یک روز بهخصوص» میپردازد. همچنین مجموعه مستند «ساختن یک آدمکش» معرفی میشود. این مستند درباره کسی است که توسط نظام قضایی آمریکا به اشتباه به زندان افتاده و سالیان زیادی را در آنجا سپری میکند. این فیلم به این شخصیت صدا میدهد.
گفتوگو در مورد فیلمهای مستندی که صدای بی صدایان بودهاند، با ذکر مصادیقی متعددی انجام شده اما با توجه به محدودیتهای برنامه، پخش کامل آن مقدور نیست، فایل کامل این بخش در سایت شبکه مستند به اشتراک گذاشته خواهد شد.
«نردبان»، مجموعه برنامه تلویزیونی شبکه مستند است که تلاش میکند فیلم و عکاسی مستند را در دو بخش آماتور و تخصصی به علاقهمندان آموزش دهد. این برنامه با اجرای محمد شکیبانیا، کارگردانی اصغر احمدپور و تهیهکنندگی اصغر احمدپور و فاطمه بور بور با آیتمهایی متنوع جمعهها ساعت ۱۸ روی آنتن شبکه مستند میرود.
سینماپرس: احتمالا کشورهای عربی و اروپایی و آمریکایی و حتی خود اسرائیل پشت تولید این سریال قرار داشتهاند تا نشان دهند که دنیای بدون اسرائیل با یک آمریکای تجزیه شده و با حاکمیت مسلمانان چگونه دنیای بیرحمی است.
به گزارش سینماپرس، اوایل ماه رمضان امسال بود که یک دفعه خبر و گزارشی درباره یک سریال تلویزیونی در اغلب رسانههای دیداری و نوشتاری و خبرگزاریهای داخلی به خصوص رسانههای جبهه انقلاب پیچید که از آن تفسیرهای تقریبا مشابهی ارائه شد و براساس آن، تحلیلهای اغلب یکسانی بیرون آمد.
اینکه سریالی به نام «النهایه» یا «پایان» با عنوان انگلیسی «The End» از شبکههای «أون دراما» و «أون إی» تلویزیون مصر در حال پخش است. اما این خبر آنگاه جنجالیتر شد که در دنباله اخبار و گزارشهای یاد شده آمده بود در همان اوایل نخستین قسمت این سریال (که زمان آن در سال ۲۱۲۰ میلادی میگذرد یعنی به ۱۰۰ سال دیگر مربوط است) در یک کلاس درس اعلام میشود رژیم صهیونیستی اسرائیل در جنگی به نام «جنگ آزادی بیتالمقدس» نابود شده و ایالات متحده آمریکا که متحد اصلی آن رژیم بود، در همان جنگ، به قطعات و دولتهای کوچکتر تقسیم شده است.
همین دو خط خبر که در واقع مربوط به ۱۰ دقیقه ابتدایی قسمت اول سریال «النهایه» بود، باعث شد که بسیاری از خبرگزاریها و پایگاههای خبری و رسانههای دیداری و شنیداری یاد شده که اغلب متعلق به دوستان انقلابی و متعهد بودند، سر از پا نشناخته و توجه نداشتند ۱۰ دقیقه ابتدایی حتی یک فیلم کوتاه یا داستانی بلند هم نمیتواند مقصود و منظور و محتوای اصلی آن را بازگوید چه برسد به یک سریال ۳۰ قسمتی که هنوز معرفی کاراکترهای اصلی و ماجراهای اولیهاش هم شکل نگرفته است.
اگر اینگونه بود که با ۱۰ دقیقه ابتدایی یک فیلم یا سریال میتوانستیم، حتی به موضوع و داستان و جهتگیری و سمت و سوی آن پیببریم، در اینصورت مثلا پس از ۱۰ دقیقه تماشای فیلم «دراکولای برام استوکر» نتیجه میگرفتیم که کنت دراکولای خونآشام در واقع یک سلحشور و رزمنده شجاع و دلیر بوده یا از همان اوایل فیلم «پدر خوانده»، مایکل کورلئونه را یک آدم دست و پاچلفتی ارزیابی میکردیم و یا مثلا برداشتمان از شخصیت رضا خوشنویس سریال «هزاردستان» در قسمت اول، به جز یک مرد آرام و هنرمند و متین نبود که در عمرش حتی به یک مورچه هم آزار نرسانده است!
به هر حال، اغلب تحلیلهایی که براساس همان ۱۰ دقیقه نخست قسمت اول سریال «النهایه» صورت گرفت، این بود گویا با یک سریال جدی ضد صهیونیستی مواجه هستیم که یک پیشگویی کاملا انقلابی را به تصویر کشیده است. برخی از همان رسانههای خودی هم همین ۱۰ دقیقه را چماقی کرده و بر سر رسانه ملی کوبیدند که حتی مصریها در ماه رمضان چه سریالهایی میسازند و تلویزیون ما چه میسازد! (البته قصد ندیده گرفتن تسامح و کوتاهی رسانه ملی در ساخت سریالهای تلویزیونی منطبق بر آرمانها و ارزشها و باورهای مردم از جمله تولید آثار ضد صهیونیستی را ندارم.)
گفتند سریال «النهایه» خشم صهیونیستها را برانگیخته و اطلاعیه نمایشی وزارتخارجه اسرائیل را بهانه همین تحلیل کردند. حتی برخی شبکههای تلویزیونی در بخشهای مهم خبری خود، قسمتی را به تحلیل این سریال اختصاص دادند!
اما بعضی دوستان هوشمند هم اگرچه به آغاز جنجالی سریال «النهایه» و خبر نابودی رژیم صهیونیستی اشاره کرده و آن را در یک سریال مصری، مثبت تلقی کردند اما برای اظهار نظر قطعی، دعوت به صبر تا پخش آخرین قسمت آن نمودند. خصوصا اینکه سریال «النهایه» توسط کمپانی «سینرجی» Synergy، نزدیک به هیئت حاکمه مصر و شخص ژنرال السیسی تهیه شده بود و در شبکه «أون إی» نمایش داده میشد که یک شبکه تفریحی مصری است که توسط طارق بن عمار تونسی و نجیب ساویرس مصری ایجاد شد و در سال ۲۰۱۶ میلادی «احمد ابو هشیمه» از نزدیکان نظامیان کودتاگر مصری، سهم این دو شخص را خریداری کرد.
گرچه گفته میشود که رژیم صهیونیستی به صدمین سال خود نرسیده، نابود شد و آمریکا هم تجزیه شده اما جهان بدون اسرائیل و آمریکا که در شهر قدس و به خصوص بخش شرقی آنکه مسجدالاقصی هم در آن قرار دارد، مشاهده میکنیم، جهانی مملو از پلیدی و جنایت و خباثت و دنائت است که شاید بهترین موجود آن، رباتی به نام «عزیز» است که از قتلعام ۳۰ سال قبل رباتها، جان سالم به در برده.
اما در همان قسمت اول سریال «النهایه» (اگر دوستان عنایت میکردند و بدون تعجیل در ارائه تحلیل، لااقل این قسمت را تا به انتها ملاحظه میفرمودند) اگرچه گفته میشود که رژیم صهیونیستی به صدمین سال خود نرسیده، نابود شد و آمریکا هم تجزیه شده اما جهان بدون اسرائیل و آمریکا که در شهر قدس و به خصوص بخش شرقی آنکه مسجدالاقصی هم در آن قرار دارد، مشاهده میکنیم، جهانی مملو از پلیدی و جنایت و خباثت و دنائت است که شاید بهترین موجود آن، رباتی به نام «عزیز» است که از قتلعام ۳۰ سال قبل رباتها، جان سالم به در برده.
دو کمپانی جهانی به نام «انرژی کو» (که بستههای کوچک مکعبی حاوی انرژی میسازد) و «گرین کو (که مواد غذایی تولید میکند) بر کلیت این جهان حاکم هستند و آدمهای دیگر را مثل برده در چنگال استثمار خود گرفتهاند. وضعیت و ساختار شهر اگرچه ناشی از جنگ هستهای که اتفاق افتاده به خرابهای میماند اما تکنولوژی ارتباطی و اطلاعاتی فوق پیشرفتهای از نوع سایبورگ برآن تسلط دارد و با الغای کاربرد پول و بانک و… همه چیز با همان مکعبهای کوچک انرژی معامله میشود که هر یک ۳ نقطه (واحد انرژی مذکور) ظرفیت دارد.
شخصیت اصلی فیلم یک مهندس انرژی به نام «زین» است که در همان کارگاههای «انرژی کو» کار میکند، با همسری به نام «رضوه» (که مدیر کارگاهی از «گرین کو» ست) و بچهای به نام «یحیی» که بعدا به دنیا میآید. زین به دلیل نبوغش، مکعبی از انرژی ساخته که ۳۰ نقطه ظرفیت انرژی آن است یعنی ۱۰ برابر سایر مکعب ها.
در این شهر قدس، یک سازمان امنیتی وجود دارد که یکی از مدیران ارشد آن به نام «مونس»، نقش بیشتری ایفا میکند. سازمان امنیتی که از «گرین کو» باج میگیرد تا به باندهای قاچاق که بیرون شهر و یا در قسمت غربی قدس هستند باج دهد تا آنها به شهر حمله نکنند!
عاشق قدیمی مهندس زین به نام «صباح» که به دلیل شدت عشق، درصدد ساخت رباتی از زین است و این کار را با کمک یک متخصص به نام «عزیز» و شاگردش «سعاده» انجام میدهد که بعدا متوجه میشویم «عزیز» یک ربات بوده و از قضا مثبتترین شخصیت این سریال به شمار میرود. ولی زین رباتیک وقتی حافظه زین اصلی بر رویش بارگذاری میشود به یک ترمیناتور تبدیل شده که قصد دارد همه چیز و همه کس را نابود کند.
هر نوع آموزشی برای کودکان ممنوع است و در همان ابتدای سریال مشاهده میکنیم که مونس و گروهی از ماموران امنیتی به یکی از مراکز مخفی آموزشی حمله کرده و عدهای از جمله یک بچه را کشته و بقیه را هم به تبعید در مناطق آلوده به مواد هستهای میفرستند.
رشوهگیری و دزدی و غارت و شارلاتان بازی در این شهر قدس بیداد میکند و همه البته با نامها و عناوین و اسمهای اسلامی، به شنیعترین و بدترین کارها و اعمال دست میزنند، حتی معدود بازماندگان جنگ علیه اسرائیل ناگزیر با دزدی و دروغ و فریب دادن دیگران زندگی میگذرانند.
نبوغ مهندس زین، او را به شهر دیگری به نام «واحه» میکشاند که ظاهرا مخفی است و البته برخلاف قدس، بسیار مدرن و با معماری قرن بیست و دومی! و گویا مثل تئوری «دکتر استرنج لاو» و یا زیر دریایی فیلم «۲۰۱۲» به مکان زندگی دانشمندان و نخبگان تبدیل شده است. او که توسط یکی از دوستان سابقش به نام «ادهم» به آن شهر آمده، با ماموریت و موقعیت جدیدی مواجه میشود که گویا باید با استفاده از تخصصاش و همان مکعبهای ۳۰ نقطهای، زرهی برای «واحه» بسازند تا در مقابل حمله عنقریب «انرژی کو» مصون بمانند. اهالی «واحه» و سرپرست گروه مهندسین آن به نام «شاکر»، این موضوع را هدفی مقدس دانسته که باید با فداکاری و ایثار بدان رسید.
«یاسر سامی» که براساس فیلمنامه «آمر سمیر عاطف» (نویسنده فیلم «فرار از تلآویو»)، سریال را کارگردانی کرده، مهندس زین در واحه و زین رباتیک در قدس را به طور موازی وارد ماجراهای متعددی میکند و تقریبا از قسمت ۲۲، آنها را به یک فضای آرماگدونی میبرد با همان فرمولهای رایج آرماگدون اوانجلیستی یعنی ویرانی جهان و کشته شدن اکثریت مردم جهان در یک جنگ هستهای و بازگردانده شدن دنیا به زندگی بدوی و سپس ظهور منجی آخرالزمان و حاکمیت او که در اینجا ویژگیهای مسیحاگونه هم برای خودش قائل است از جمله اینکه صدها سال با یک هیبت و شکل و قیافه زندگی کرده و حالا میخواهد در مقابل مردم، مرده را زنده کند!
تنها تفاوتی که آرماگدون سریال «النهایه» با فرمولهای آرماگدون اوانجلیستها یا مسیحیان صهیونیست دارد، اسم عربی و اسلامی منجی است که «صدیق» نامیده میشود! و مریدانش از قاسم و شاکر و سلیمه گرفته تا شیلا و ادهم و فارس و… و. همگی هویت اسلامی و عربی دارند.
البته این جناب منجی با همه نقشهچینی و طرح عظیم چند صد ساله و نیروی عجیب و غریب و عملیات بزرگ و بعد از نارو زدن به همه مریدان و یک برنامه احمقانه و آبکی، خودش با سفینهاش مثل انتهای فیلم «سیاره میمونها» (فرانکلین جی شافنر-۱۹۶۷) مثل دست مجسمه آزادی از زیر خاک بیرون میزند!
یاسر سامی، سریال «النهایه» را به شکل هالیوودی ساخته که رد پای بسیاری از فیلمهای به اصطلاح علمی تخیلی و آخرالزمانی را در آن مشاهده میکنیم؛ از «هوش مصنوعی» ساخته استیون اسپیلبرگ گرفته تا «ترمیناتور ۲» به کارگردانی جیمز کامرون (که حتی جنگ نابودگر خوب و بد را مثل T-۸۰۰ و مرد جیوهای بازسازی کرده) و «روزهای عجیب» ساخته کاترین بیگلو و «دکتر استرنج لاو» اثر استنلی کوبریک و «۲۰۱۲» و «جنگهای ستارهای» (با آن شهرهای پست مدرن) و…
چنین پروداکشن عظیمی که با امکانات تولید و ابزار کامپیوتری سطح بالا امکانپذیر شده و نیاز به بودجه هنگفت داشته قطعا از سطح و توان تلویزیون مصر و سایر نهادهای فرهنگی و هنری این کشور خارج به نظر میرسد. احتمالا مراکز و موسسات متعددی از کشورهای عربی و اروپایی و آمریکایی و حتی خود اسرائیل پشت تولید این سریال قرار داشتهاند تا نشان دهند که دنیای بدون اسرائیل با یک آمریکای تجزیه شده و با حاکمیت مسلمانان چگونه دنیای بیرحم و فاجعه باری خواهد بود.
«یاسر سامی» اگرچه پیش از این بیشتر با کلیپهایش معروف شد و به جز چند کار کوتاه ویدئویی و یک سریال گمنام به نام «ناصر السعید»، اثر دیگری در کارنامهاش به چشم نمیخورد، در سریال «النهایه» با ریتمی مناسب و شخصیتپردازی مفصل و تاکید بر جزئیات توانسته کاری قابل قبول ارائه دهد اگرچه برخی بازیگران اصلا مناسب نقش نبوده و برخی دیالوگها، شعر و شعاری است، در برخی بخشها، داستانهای موازی متعدد و بعضا داستانکهای بیربط ایجاد شده که قصه اصلی را از یاد میبرد، بخشهای متعددی کاریکاتور نمونههای هالیوودی شده و اشتباهات فاحشی هم در روایت و ساختار به چشم میخورد اما به هرحال پیش بردن چندین داستان پر فراز و نشیب در طول ۳۰ قسمت به طوری که تماشاگر زده نشود و در پایان هر قسمت با تمهید مناسبی، انگیزه خود را برای دیدن قسمت بعد حفظ نماید، کار دشواری بوده که «یاسر سامی» البته با فیلمنامه حجیم و جزیی نگر «آمر عاطف»، از پس آن برآمده است.
اما به نظر میآید سطحی کردن تشکیلات شبهماسونی فیلم تحت عنوان جلسات «محبت» و لوث نمودن تفکر آرماگدونی (که مثلا در فیلمهایی مثل «آگاهی» و «رمز داوینچی» و «ترمیناتور» و حتی «جنگهای ستارهای» و «ارباب حلقهها» و… بسیار جدی و تکان دهنده نشان میدهد) از ندانم کاری و آماتوریسم سازندگان سریال «النهایه» نبوده بلکه آنها با هوشمندی به سفارش سرمایهگذاران عمل کردهاند.
شاید نیازی به اشاره نباشد که تشکیلات فراماسونری در طول حیات چندین و چند قرنی خود، همواره از سریترین و نهان روشترین تشکلهای تاریخ به شمار آمده که این نهان روشی حتی تعجب سرویسهای جاسوسی و اطلاعاتی غرب را نیز برانگیخته است اما همین تشکیلات با عوامل و عناصر خود، آثار بسیاری اعم از کتاب و فیلم و نمایش و… برای روایت گوشههایی از فعالیتها و کارنامه و تاریخ و روشهای خود تولید و انتشار داده که در زمینه سینما میتوان به فیلمهای «رمز داوینچی» و «فرشتگان و شیاطین» و «جهنم» و «گنجینه ملی» و «جمجمه و استخوانها» و «چشمان باز بسته» و… و فیلمهای مستند متعددی اشاره نمود که تقریبا در همه آنها، کمپانیها و موسسات و مراکز و نهادهای وابسته به فراماسونری حضور جدی داشته و طبعا در اغلب آثار فوق نیز به اصطلاح رازهای خود را پنهان نگاه داشته و در واقع اسرار سوخته خود را اگر چه مخوف به نمایش درآوردهاند. اسراری که دیگر پنهان نبوده و سازمانی که شکل و شمایل دیگری یافته است.
از طرف دیگر، تشکیلات فراماسونری همواره درصدد بوده که خود را تشکلی ساده و معمولی و بدون برنامهریزیهای دقیق و سادهلوح و گیج و گول نشان دهد که هیچ ارتباطی با توطئههای جهانی و فجایعی که خیلی برنامهریزی شده در طول تاریخ حداقل ده قرنی هزاره دوم اتفاق افتاده، نداشته است! و تنها گروهی از بنایان آزاد بودهاند که برای تحقق برابری و برادری گردهم آمده اند!
در سریال «النهایه»، هم در مورد تشکیلات شبهماسونی «محبت»، چنین حکایاتی را مشاهده میکنیم و هم در مورد «آرماگدون» که در طرح و سناریوی غرب صلیبی/صهیونی جایگاهی دیرین و محکم و تعیینکننده داشته و دارد و به شهادت تاریخ و اسناد معتبر آن، نتیجه و ماحصل بیش از ۲۰ قرن تکاپوی کانونهای جهان وطن معلومالحال است و البته سریال «النهایه» این هدف درازمدت و آخرالزمانی ریشهدار را نیز در حد یک دیوانهبازی و یک منجی کاریکاتوری بیاصل و نسب مالیخولیایی به نام «صدیق» خلاصه کرده است!
در سینمای امروز غرب و به خصوص آمریکا، هالیوود دیگر به هیچوجه قصد بر تبرئه کردن آمریکا و غرب از جنایات و خبائث و ظلمهای تاریخی ندارد، چون دیگر اظهر منالشمس بوده و قابل انکار به نظر نمیرسد. بنابراین به جای انکار واقعیات، آنها را با جعلیات درهم میآمیزند تا مناسبترین بستههای رسانهای جعلی را تولید کنند.
آنها خود را ظالم و دیکتاتور و حتی نژادپرست و ستمکار نشان میدهند اما در مقابل، دشمنانشان را بسیار بدتر از خود به تصویر میکشند مانند آنچه در امثال فیلمهای «بازیهای گرسنگی» و همین فیلم «جوکر» نشان دادند که آری، سرمایهداری و کاپیتالیسم، جبار و استثمارگر و بردهکش بوده و هست اما دشمنان این سرمایهداری و کاپیتالیسم اگر به حکومت برسند بسیار ستمکارتر و جبارتر از آنها خواهند بود مانند وقتی در «بازیهای گرسنگی»، منطقه ۱۳ و مبارزان و آزادیخواهان علیه «کاپیتول» به حکومت رسیده و یا اعمال خشونتبار و مخرب جوکر و دار و دسته نقاب بر صورتش در گاتهام سیتی و علیه توماس وین و اعوان و انصارش، روی همه جنایات سرمایهداران را سفید میکند. یعنی در واقع این دسته از فیلمها و سریالها، مخاطب را در برابر یک انتخاب ذهنی میان بد و بدتر قرار میدهند به نحوی که حتی به طور غیر محسوسی در مقابل بدتر، طرفدار بد شود.
متاسفانه در اینگونه موارد اغلب برخی از دوستان دچار توّهم شده و همین که فیلم یا سریالی نقاطی منفی از غرب و آمریکا نشان میدهد، ذوق زده شده و بدون توجه به ادامه و غایت و نهایت آن، نتیجهگیریهای مورد نظر خود را ارائه میدهند!
در سریال «النهایه» نیز چنین استدلال حاکم است و دنیای بدون اسرائیل و آمریکا را به شدت وحشی و خونخوار و ظالم و فریبکار نشان میدهد حتی در سطح منجیها و نجاتدهندهها و آزادیبخشها…
*کیهان
سینماپرس: با تشدید نگرانیها بابت اوجگیری شیوع کرونا هواداران سینما باید زمان بیشتری را در انتظار تماشای فیلمهایی چون «یک جای کاملا ساکت۲»، «تاپ گان» و «آواتار» بمانند.
به گزارش سینماپرس به نقل از ورایتی، پارامونت و دیزنی در دو بیانیه جداگانه اعلام کردند نه تنها «یک جای کاملاً ساکت» که «تاپ گان» و «آواتار» نیز زمان اکرانشان را به تعویق انداختند.
پارامونت اعلام کرد «یک جای کاملاً ساکت ۲» با بازی جان کراسینسکی و امیلی بلانت ۲۳ آوریل ۲۰۲۱ راهی سینماها میشود. این فیلم قرار بود ۶ سپتامبر ۲۰۲۰ اکران شود.
«تاپ گان: ماوریک» ادامهای بر کلاسیک ۱۹۸۶ با بازی تام کروز نیز به ۲ جولای ۲۰۲۱ منتقل شد و تقریباً تاریخ اکرانش ۶ ماه به تعویق افتاد. این فیلم ابتدا قرار بود ۲۳ دسامبر ۲۰۲۰ راهی سینماها شود.
پارامونت گفته باید از تماشای فیلم در سینما لذت برد و برای این کار باید شرایط فراهم شود.
همچنین گفته شد «سونیک خارپشت ۲» نیز در حالی که فیلم اصلی از فیلمهای پرفروش در گیشه بود ۸ آوریل ۲۰۲۲ راهی سینماها خواهد شد.
«یک جای کاملاً ساکت ۲» یکی از فیلمهای مهم سال ۲۰۲۰ و از اولین فیلمهایی بود که با شیوع ویروس کرونا اکرانش به تعویق افتاد. این فیلم در اصل قرار بود ۲۰ مارس راهی سینماها شود اما با شروع کرونا تاریخ اکرانش به ۴ سپتامبر موکول شد و حالا یک بار دیگر نمایش آن به تعویق میافتد.
این در حالی است که «تنت» کریستوفر نولان نیز تاکنون چند بار به تعویق افتاده و بار آخر هنوز تاریخی برای اکرانش تعیین نشده است.
در همین حال دیزنی نیز نمایش «جنگ ستارگان» و «آواتار» را به تعویق انداخت. این کمپانی نیز اعلام کرد تغییرات اساسی در تقویم اکرانش ایجاد کرده و از این میان «جنگ ستارگان» و «آواتار» تا یک سال دیرتر اکران میشوند.
قرار است هر سال از ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۸ دیزنی یک «جنگ ستارگان» جدید یا ادامههای «آواتار» را اکران کند.
اکنون تاریخهای جدید برای «آواتار» جیمز کامرون اعلام شده است و هر دسامبر از سال ۲۰۲۲ یکی از دنبالههای این فیلم دیده خواهد شد. «آواتار ۲» ۱۶ دسامبر ۲۰۲۲، «آواتار ۳» ۲۰ دسامبر ۲۰۲۴، «آواتار ۴» ۱۸ دسامبر ۲۰۲۶، و «آواتار ۵» ۲۲ دسامبر ۲۰۲۸ اکران میشوند.
به این ترتیب «آواتار» دوم که نخستین ادامه بر فیلم اصلی است با فاصله ۱۳ ساله از فیلم اصلی که سال ۲۰۱۴ اکران شد، دیده خواهد شد.
در همین حال سهگانه «جنگ ستارگان» نیز حدود کریسمس هر سال از سال ۲۰۲۳ اکران میشود. اولین فیلم از این سهگانه ۲۲ دسامبر ۲۰۲۳، دومین فیلم ۱۹ دسامبر ۲۰۲۵، و سومین فیلم ۱۷ دسامبر ۲۰۲۷ راهی سینماها میشود.
سینماپرس: شب گذشته دورهمی مهران مدیری، میزبان مینا جعفرزاده بازیگر پیشکسوت بود.
به گزارش سینماپرس، شب گذشته مهران مدیری میزبان مینا جعفرزاده بازیگر سینما و تلویزیون بود.
جعفرزاده درباره شروع فعالیت هنری خود گفت: در دوران دبیرستان یک سال به اردوی رامسر رفته بودم و در آمفی تئاتر محل برگزاری اردو نمایشی اجرا شد که من هم در آن بازی داشتم. فریدون توفیقی (مجری رادیو) بازی مرا دید و من هم علاقه مندی خودم را به انجام کار نمایشی رادیو اعلام کردم و با حمایت او ابتدا در بخش نمایش های رادیویی ویژه کودکان مشغول کار شدم و پس از مدتی به بخش نمایشی بزرگسالان راه یافتم.
وی ادامه داد: اولین نمایشنامه ای که در رادیو کار کردم، نمایشنامه الیور توئیست به کارگردانی زنده یاد صادق بهرامی بود که در آن به جای شخصیت الیور توئیست در کودکی حرف زدم.
بازیگر «اخراجی ها» درباره مخالف پدرش با فعالیت در حرفه بازیگری گفت: پدرم بازاری بود و خیلی دوست نداشت من در کار بازیگری باشم. کار اول من به کارگردانی شهلا ریاحی بود، به ایشان گفتم که پدرم مخالف هستند. در نهایت قرار شد حرفی نزنم تا کار پخش شود و پدر به یکباره با بازی من در یک فیلم مواجه شود.
وی افزود: برای پدرم نظر باجناقش مهم بود؛ چون خیلی حاشیه درست می کرد و از او می ترسید. عمویم با من سر تمرین ها می آمد. روزی که قرار شد فیلم پخش شود، ما هر ترفندی زدیم تا پدر از خانه بیرون برود، نشد. کار پخش شد و به همراه پدرم آن را دیدیم. باجناق پدرم به خانه ما زنگ زد و به پدرم گفت که ما کار را دوست داشتیم، اما پدرم به من گفت که این اولین و آخرین کار بازیگری من در سینماست. واقعا هم حرف پدرم را گوش کردم و تا مدت ها برای سینما پیشنهاد داشتم اما نپذیرفتم، نهایتا استخدام صدا و سیما شدم.
وی درباره حال و هوای حضورش در رادیو گفت: روزهای خوش من در رادیو بوده است. حتی زمانی که گفتند به ساختمان شیشه ای برویم، روی درب تمام استودیوها نوشته بودم که من مینا جعفر زاده دوست ندارم، به ساختمان شیشه ای بروم.
جعفرزاده درباره آشنایی خود با همسرش بهمن زرین پور (کارگردان سینما) توضیح داد: آن روزها دو نفر به هم علاقه مند می شدند، با هم ازدواج می کردند و بین ما این علاقه بیشتر از طرف همسرم بود. ما با هم همکار بودیم. ایشان یک طنز خاصی داشت و آن روزها به همه می گفت، بالاخره خانم جعفرزاده را عقدش می کنم و مهرش هم کفترهای امام رضا (ع) است.
وی عنوان کرد: زمانی که به خواستگاری آمد، پدرم مخالف بود و گفت چون شیرینی و دسته گل با خودش نیاورده و اینکه با شلوار لی آمده خواستگاری. خلاصه چند نفر با پدرم صحبت کردند تا قبول کرد.
جعفرزاده توضیح داد: در فامیل ما مهریه رسم نیست و پدرم شرط گذاشت تا مهریه داشته باشیم. گفت چون هنرمندان زن نگهدار نیستند، این مهریه دست و پای طرف را می بندد(خنده) سر سفره عقد پدر گفتند ۱۵۰ هزار تومان مهریه، اما بهمن گفت ۲۰۰هزار تومان. پدرم صدا زد و گفت چرا مهریه را زیاد کردید و بهمن گفت من عدد رند را دوست دارم. (خنده)
جعفرزاده درباره خط قرمز کاری اش عنوان کرد: خط قرمز من این بود که فقط پول را نبینم و برای پول هر کاری انجام ندهم.
این بازیگر درخصوص نقش مورد علاقه اش اظهار کرد: من همیشه عاشق این بودم که نقش یک معتاد را بازی کنم و خیلی هم برای آن تمرین کرده بودم. البته در این سن (۷۴ سالگی) هم اگر پیشنهاد شود قبول می کنم، چون بامزه تر از جوانی اش می شود.
در پایان گفت و گو جعفرزاده از مهران مدیری سوال کرد: خیلی سال بود شما را ندیده بودم، چرا موهایتان این قدر سفید شده، روزگار یا سن؟
مدیری گفت: دلیلش روزگار عجیب است؛ وگرنه از زمانی که پیش شما در رادیو بودم فقط ۳۰ سال گذشته (خنده).