فیلم سینمایی ” هزارتو “
کارناوال فریب در هزارتو
هزارتو ساخته امیر حسین ترابی درباره گم شدن بردیا فرزند پنج ساله ی امیر علی و نگار (با بازی شهاب حسینی و ساره بیات) است .
فیلمی با تم خیانت و بی شک تاثیر گرفته و وام دار سینمای اصغر فرهادی .
با این تفاوت که فرهادی در فیلم هایش با همین تم به فرم و محتوا می رسد و از آن معنا ایجاد می کند .
در هزارتو چیزی به تم اضافه نمی شود که هیچ بلکه خبری هم از فرم نیست و تعلیق به معنای واقعی آن ایجاد نمی شود .
جز اینکه هر چند دقیقه یکبار مخاطب را با شخصیت واقعی کاراکترها روبرو کرده
و هرلحظه به پلید بودن آنها پی برده و بی اعتماد تر از لحظه قبل می شویم.
هزارتو ای که پایانی برای آن نیست.
یک ازدواج مشکوک داریم بین زنی(نگار) با شریک و دوست همسر از دنیا رفته اش،
یک رابطه نامشروع که حاصلش بچه ای بوده و بسیاری دروغ و ریاکاری های دیگر،از جمله برادر نگار با بازی بد پژمان جمشیدی
جمشیدی در هزارتو مرز بین کمدی و جدی را گم کرده و نمی تواند بازی خوبی ارائه دهد
او موقعیت بسیار جدی ای در این فیلم دارد ولی باز همان بازی کمیک نه چندان دلچسب گذشته را حفظ می کند و…
در پایان به تنها کسی که اعتماد داریم نگار است ، که برملا می شود او نیز به دوست قدیمی و بسیار صمیمی اش خیانت کرده.
فیلم با اولین تصویر بردیا و سپس لانگ شات از محلی که او در آن است تمام می شود
می توان گفت این جزو بدترین پایان بندی هاست ،
چرا که مخاطب را رها کرده و از سرنوشت کودک پنج ساله آگاه نمی سازد.
فیلم به لحاظ بازی های روانی که دارد ، تجربه آزار دهنده ای نیست .
البته این موضوع دلیلی بر عدم ضعیف بودن آن نمی شود .
شهاب حسینی و ساره بیات سوپر استارهایی هستند که باعث جذب مخاطب به گیشه و فروش قابل قبول آن کافی هستند .
و این بدان معنا نیست که فیلم دارای فرم ومحتوای خوبی است .
باید بدانیم سینمای مدرن سینمایی است که در آن حرف تازه ای به میان بیاید
اما در اینجا با ساختار به شدت از مد افتاده ای روبره هستیم که فرم درآن تبدیل به محتوا نمی شود و الکن باقی می ماند.
ندا رضایی
مجله الکترونیک دفتر سینمایی