X

جزئیات وبلاگ

دفتر سینمایی

یادی از زنده‌یاد علی سلیمانی توسط سیدجواد هاشمی در کربلای معلی

مهیار عبداللهی مجری «سدره» شب گذشته در بخشی از برنامه به زنده‌یاد علی سلیمانی و ارادتش به اباعبدالله الحسین (ع) اشاره کرد و سیدجواد هاشمی با مخاطب قرار دادن زنده‌یاد علی سلیمانی گفت: لحظاتی که نفس‌های آخر را می‌کشیدی و من بالای سرت بودم و کادر درمان سعی می‌کردند نفست را برگردانند؛ با هر ضربه‌ای که به سینه‌ات می‌خورد یک «یا حسین (ع)» از نفست بیرون می‌زد. سیدعلی حواست باشد این‌جا یادت کردیم. می‌خواستم زودتر نامش را ببرم که شما زودتر گفتی معلوم است که امام حسین (ع) خواسته اسمت امشب در کربلا برده شود.

بازیگر «پرواز در شب» ادامه داد: کامبیز دیرباز، مجید واشقانی، غلامرضا صنعت‌گر و بسیاری دیگر از دوستان خواستند یادشان کنیم و اینجا در کنار ضریح اباعبدالله (ع) اسمشان را می‌آورم تا سند زنده‌ای باشد برای این‌که یادتان کردم.

هاشمی در شب ملقب به حضرت قاسم (ع) بیان کرد: ۳۶ هزار نوجوان شهید داریم که یک آمار بی‌نظیر است. انگار ۳۶ هزار قاسم بن الحسن داریم. انقدر این داستان‌ها عجیب و درخشان است که هر کدام از آن‌ها می‌تواند بن‌مایه چندین برنامه و فیلم و سریال شود. نمی‌دانم چرا بلد نیستیم خوب معرفی‌شان کنیم.‌ای کاش می‌شد بیشتر تحقیق کرد و بیشتر خواند و نوشت تا نوجوانی که در ۱۳ سالگی همه وجود خود را قربانی اعتقادش می‌کند بهتر شناخته شود.

بازیگر «اخراجی‌ها» ادامه داد: امروز نوجوانانی که در هیات‌ها و کنار دسته‌ها مذهبی قرار می‌گیرند از خانواده‌هایی با انواع اعتقاد و تفکرات مختلف می‌آیند و به نظرم لازم است با معرفت بیشتری به واقعه کربلا نگاه کنند و آن را بهتر بشناسند. 

سیدجواد هاشمی پیرامون لحظه وداع گفت: زمان وداع با ضریح حرم‌های مقدس همه عقب عقب می‌روند و چشم از حرم برنمی‌دارند، چون می‌خواهند تا آخرین لحظه فقط تماشا کنند. لحظه آخرِ وداع امام حسین (ع) با حضرت زینب (س) چگونه است؟ شنیده‌ایم امام حسین لحظه خداحافظی عقب عقب می‌رود و چشم از زینب (س) برنمی‌دارد. می‌خواهد بگوید نگران نباش. ای‌کاش می‌شد همه کربلا تا تهران را عقب عقب برمی‌گشتم.

بازیگر «حماسه مجنون» اذعان کرد: زمان جنگ عطشی داشتیم برای رفتن به کربلا. من ۱۶ سالم بود و همه آرزویم این بود یک روزی مشرف شوم و امام حسین (ع) اذن دخول دهد. سال‌ها نصیبم نشد. آن عطش به قدری برای من لذت‌بخش است که هنوز به آن فکر می‌کنم. اما وقتی اجازه داده شد این اذن دخول مستمر شد و نمک‌گیر شدم. این حرف‌ها غم‌انگیز نیست همه شیرین است.

مشاهده خبر از سایت منبع

اشتراک گذاری

نظرتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *