X

بایگانی فروردین 13, 1398

دفتر سینمایی

دنبال رادیو تصویری نیستیم – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: حمید شاه‌آبادی با اشاره به برنامه‌سازی میدانی شبکه‌های رادیویی، گفت: تعدادی از برنامه‌هایمان را به سمت برنامه میدانی می‌بریم یعنی همه برنامه‌ها ضرورت ندارد در داخل استودیوها اجرا شوند.

به گزارش سینماپرس، حمید شاه‌آبادی معاون صدا با توجه به ارتقاء مخاطب رادیوی جمهوری اسلامی ایران نسبت به نرم جهانی،‌ تصریح کرد: مخاطب همیشه برای ما اهمیت داشته و در راستای میل مخاطب حرکت کرده‌ایم و البته از مصلحت موردنیاز واقعی دور نشویم.  همکاران ما به طور ویژه با نرم‌افزارهای متعدد در لحظه از واکنش مخاطبین خودشان متوجه می‌شوند. از همکاران و شنوندگان تقاضا دارم این تعامل را در سال جدید بیشتر کنند. وقتی ما خودمان را به علایق و سلایق مخاطبین نزدیک کنیم مخاطبین ما برای استفاده از رادیو بیشتر ترغیب می‌شوند. امیدواریم روز به روز بهتر بشویم.

وی در پاسخ به این سوال که آیا قصد تصویری کردن رادیو را دارید، افزود: ما دنبال رادیو تصویری نبودیم. چرا که اعتقاد داریم باید صددرصد پیام از طریق رادیو و صوت برای مخاطب انجام شود و رادیو نما یک تصویر مکمل نیست بلکه تصویری است که در واقع مفهوم یک پیام را کامل کند. با توجه به اینکه در منازل ما اکثراً از تلویزیون رادیو می‌شنوند به جای یک تصویر سیاه، یک تصویری را پخش می‌کنیم که یک ارزش افزوده به فهم و درک مخاطب عنایت کند. عنوان و ساعت پخش هرچه مرتبط‌تر با مفهوم و پیام منتشر شده باشد بهتر می‌شود. رادیونماها کار خودشان را شروع کردند و البته پهنای باند بسیار کمی دارند و قدرت تعویض عکس‌های ما تقریبا هر ۳۰ ثانیه یک بار است. در واقع ما دنبال رادیوی تصویری نیستیم بلکه به دنبال اضافه کردن یک ارزش افزوده‌ای به مخاطب هستیم.

شاه‌آبادی در خصوص اجرای مسابقات رادیویی و شبهه‌ای که درباره مسابقات تلویزیون وجود دارد و همچنین نسبت به خروج هنرمندان «صبح جمعه با شما» از استودیو و با مردم اجرا کردن، گفت: ما البته تعدادی از برنامه‌هایمان را به سمت برنامه میدانی می‌بریم یعنی همه برنامه‌ها ضرورتاً نباید در داخل استودیوها اجرا شود. مسابقه‌ها هم به گونه‌ای است که مخاطب را با برنامه و جوایز بسیار محدود درگیر می‌کند. همیشه ما از جوایزی که بر روی یک برنامه سوار بشود و پیام یک برنامه را تحت‌الشعاع قرار بدهد اجتناب کردیم دوستان ما هم در بخش‌های دیگر مراقبت می‌کنند. مسابقه ما کاملاً با هدف درگیر شدن مخاطب با موضوع برنامه انجام می‌شود نه یک اتفاقی که بر برنامه سوار بشود.

* تسنیم

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

«راهی پر از اشک و خون» که به ثمر نشست – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: «خون دلی که لعل شد» شامل خاطرات رهبر معظم انقلاب از سال‌های مبارزه با رژیم ستمگر شاهنشاهی است؛ راهی که ایشان از آن با تعبیر «راهی پر از اشک و خون» توصیف کردند.

به گزارش سینماپرس، کتاب ۴۲۴صفحه‌ای «خون دلی که لعل شد» به‌همت محمّدعلی آذرشب گردآوری شده است. این کتاب ترجمه‌ فارسی کتاب «إنّ مع الصّبر نصراً» زندگینامه رهبر معظّم انقلاب است که توسط انتشارات انقلاب اسلامی چاپ و روانه‌ بازار نشر شد.

کتاب حاضر شامل بیان حکمت‌ها، درس‌ها و عبرت‌هایی است که به‌فراخور بحث‌ها بیان شده و هر کدام از آنها می‌تواند چراغ راهی برای آشنایی مخاطب کتاب به‌ویژه جوانان عزیز با فجایع رژیم منحوس پهلوی، و همچنین  سختی‌ها، مرارت‌ها و رنج‌های مبارزان و در مقابل، پایمردی‌ها، مقاومت‌ها، خلوص و ایمان انقلابیون باشد. در ادامه بخش‌هایی از این کتاب به مناسبت ۱۲ فروردین، روز جمهوری اسلامی منتشر می‌شود. رهبر معظم انقلاب در این بخش از خاطرات، به سال‌های مبارزه و تبعید در دوره رژیم پهلوی اشاره کرده‌اند:

وقتی در عنفوان جوانی، ندای امام خمینی(ره) را از همان آغاز نهضت ایشان لبیک گفتم و راه مقاومت در برابر قدرت حاکمه ستمگر را در پیش گرفتم، می‌دانستم این راه، راهی پر از اشک و خون است؛ لذا از نظر روحی، برای همه گونه زجر و شکنجه آمادگی داشتم. وقتی با نخستن تجربه بازداشت در شهر بیرجند روبرو شدم، این آمادگی در من آشکارا ظهور یافت. در نتیجه همین آمادگی- علی‌رغم زندان‌ها و بازداشت‌ها و تهدیدها و انواع جنگ روانی و شکنجه بدنی- توانستم به لطف و فضل و توفیق خداوند، راه را ادامه دهم.

از آغاز نهضت اسلامی در سال ۱۳۴۱ تا پیروزی انقلاب اسلامی، شش‌بار بازداشت و زندانی شدم. یک‌بار هم بازداشت و سپس تبعید شدم. دفعات بی‌شماری هم برای بازجویی و تحقیق به مقر «ساواک» فراخوانده شدم.

مقدّمتاً باید بگویم که نظام‌ها و قوانین موجود، براساس حکمت و مصلحت انسانی، از موضوع «زندان» غافل نبوده‌اند. در شریعت اسلامی نیز زندان احکام خاص خود را دارد. در جمهوری اسلامی هم زندان هست، اما – بدون آنکه بخواهم منکر وجود برخی اشتباهات شوم- در جهت اصلاح زندانیان و بازپروری و گاه آموزش کار به آنها، تا پس از خروج افراد از زندان، بتوانند زندگی آبرومندی را در پیش بگیرند.

 ولی در زندان‌های شاه وضع چنین نبود؛ زیرا آن زندان‌ها یا برای انتقام جویی بود، یا به این هدف بود که شخص در توقیف بماند تا نتواند کاری انجام دهد. این واقعیت را من شخصاً در تمام دوران رنج و زجری که در زندان‌های طاغوت کشیدم، لمس کردم… م.

***

نخستین خبرهای انقلاب

سرآغاز اخبار انقلاب، آن زمان که در ایرانشهر بودیم، به ما رسید. حادثه قم در نوزده دی‌ماه ۱۳۵۶ رخ داد. سپس حوادث به دنبال یکدیگر پیش آمد. به‌مناسبت چهلم شهدای قم، حادثه تبریز پیش آمد؛ و به مناسبت چهلم شهدای تبریز، حادثه یزد و حوادث بزرگ دیگر در سایر شهرها واقع شد.

وقتی اخبار قم به ما رسید، در قبال آن، موضع شگفت‌زدگی توأم با ناباوری داشتیم؛ چون جو سیاسی اختناق‌آمیز بود و در آن، نشانه‌ای از یک تحرک اجتماعی مردمی دیده نمی‌شد. وانگهی، انتظار نمی‌رفت که وضع به گونه‌ای بالا بگیرد که به حد رویارویی و شهادت‌طلبی برسد. این حادثه، مقدماتی هم نداشت تا باعث شود آن را باور کنیم؛ بلکه به صورت پیش‌بینی نشده و ناگهانی رخ داد. واقعاً در حد خود، رخدادی بزرگ بود که به گونه‌ای غیر منتظره و بدون هیچ‌گونه علائم و مقدمات قبلی به وقوع پیوست.

وقتی حوادث در پی هم رخ داد، دریافتیم که حادثه بزرگی  در حال شکل‌گیری است. من رخدادها را به دقت پیگیری می‌کردم. جوان‌هایی بودند که مرا در جریان جزئیات همه اموری که رخ می‌داد، قرار می‌دادند؛ از جمله طلبه‌ای به نام صالحی، اهل قم، که آن زمان در آغاز جوانی و فعالیت و تحرک بود.

در گیرو دار آن رخدادها، آقای صدوقی از یزد به من نامه کوتاهی نوشت و از من خواست تا درباره جریاناتی که در کشور می‌گذرد، برای او بنویسم و بفرستم. فرصت را مناسب دیدم تا از طریق آقای صدوقی روحانیون کشور را مورد خطاب قرار دهم، با آنها حرف بزنم و تحلیل عمیقی از آنچه در جریان است و مواضع و تدبیری که باید اتخاذ کنند، در اختیارشان قرار دهم؛ زیرا روحانیون عملاً وارد میدان رهبری مردم شده بودند و این، نیازمند پختگی، عمق، تأمل در حوادث، ترسیم آینده، و هشیاری در قبال توطئه‌ها بود. چنین ویژگی‌ایی در علمایی که در غیر از حوزه‌های قم و مشهد و یا در جای دیگری جز تهران بودند، به ندرت یافت می‌شد، زیرا بیشتر آنها قبلاً وارد مقوله رهبری وقایع سیاسی، آن هم در این وسعت نشده بودند.

نامه‌ای در دو صفحه بزرگ برای آقای صدوقی نوشتم و در آن، نظرم را درباره وقایع جاری، ‌ از بُعد سیاسی و دینی بیان کردم. ایشان مجدداً طی نامه‌ای، از من سپاسگزاری کرد و خواستار اطلاعات بیشتری شد. لذا هشت صفحه بزرگ راجع به «مسئولیت علما در قبال انقلاب اسلامی و رویارویی با توطئه‌های دشمنان» برای ایشان نوشتم، که این متن به شکل جزوه و بدون نام منتشر شد و در مشهد، یزد و جاهای دیگر توزیع شد.

وقتی اثرات مثبت و پراهمّیّت این‌گونه نوشته‌ها را در تبیین و ترویج موضع رهبران در قبال رخدادها دیدم، به نوشتن ادامه دادم؛ از جمله اینکه با استفاده از فرصت وقوع حوادث بزرگ شیراز، یک نامه‌ چهارپنج صفحه‌ای به آیت‌اللّه دستغیب نوشتم و در آن، ایشان و همه‌ علمای شیراز را مورد خطاب قرار دادم. نامه‌ای هم از جیرفت به آقای شریعتمداری نوشتم. علّت نوشتن نامه به آقای شریعتمداری، انتشار اظهارات او در روزنامه‌ها بود، که کسانی را «تندرو» خوانده بود.

روش آقای شریعتمداری این بود که در اظهارات خود، هم رژیم حاکم و هم مردم را راضی کند؛ و البتّه کفّه سنگین‌تر این اظهارات، مربوط به رضایت خاطر رژیم حاکم می‌شد! زیرا رژیم معنی این اظهارات را می‌فهمید و در قبال آن، موضع قاطعانه می‌گرفت؛ ولی توده مردم را می‌شد با یک موضع‌گیریِ متزلزل و سست، فریب داد. عبارت «تندروها» خطرناک و حسّاس بود؛ زیرا اگر بر سر زبان‌ها می‌افتاد، همه‌ی کسانی که در مسیر انقلاب و پیرو خطّ امام خمینی(اعلی‌اللّه‌مقامه) بودند، تندرو به شمار می‌آمدند و محکوم به تندروی می‌شدند. لذا نامه‌ای به او نوشتم و او را از عواقب بیان چنین اظهاراتی برحذر داشتم. به او گفتم: چنین سخنی، به رژیم بهانه می‌دهد تا به کشتار توده‌های مردم انقلابی به عنوان «مبارزه با تندروی»، دست بزند؛ و بار گناه این کار بر دوش شما خواهد بود. وقتی نگارش این نامه را به پایان بردم و آن را امضا کردم، پیش از آنکه نامه را بفرستم، خبر کشتار «جمعه‌ سیاه» (هفده شهریور ۱۳۵۷) که در میدان ژاله -میدان شهدای کنونی- رخ داده بود، رسید. در حاشیه‌ نامه نوشتم: این، سرآغاز عملیّات قلع‌وقمع تندروها! است.

ورود من به جیرفت، مصادف بود با برکناری جمشید آموزگار از نخست وزیری، و روی کار آمدن شریف امامی. این قضّیه، نشان از تسریع در روند زنجیره‌ای حوادث داشت. بحران سراسر کشور را فراگرفت و اوضاع به سمتی پیش رفت که کنترل از دست رژیم خارج شد و فشارها نیز کاهش یافت. این عدم کنترل رژیم، شامل تبعیدی‌ها هم شد. برخی از تبعیدی‌ها بدون اجازه از جیرفت رفتند؛ از این عدّه، برخی گرفتار نشدند و نجات یافتند و برخی هم در تهران بازداشت شدند. برخی از آنها حاضر نشدند به جیرفت برگردند؛ مانند آقای محمّدجواد حجّتی کرمانی که به سنندج تبعید شده بود و بعد به او گفتند باید به جیرفت بروی. ایشان وقتی به تهران رسید، حاضر نشد به جیرفت برود و در تهران ماند و لذا، چند روزی بازداشت شد. ولی من در جیرفت ماندم تا نگویند گریخت یا از تبعیدگاه خسته شد. نمی‌خواستم مرا مانند برخی برادران در حال فرار دستگیر کنند، چون این کار در شأن من نبود. لذا ماندم تا حکم پایان تبعیدم رسماً صادر شود، و می‌دانستم به زودی این اتّفاق می‌افتد.

آزادی از تبعید

شبی رئیس پلیس آمد و به من گفت: شما آزادی! من هیچ تعجّب یا خوشحالی از خود نشان ندادم و با این خبر با بی‌تفاوتی برخورد کردم. از این موضع من خیلی متعجّب شد. گفتم: می‌خواهم در جیرفت بمانم! تعجّبش بیشتر شد و به من اصرار کرد که فرصت را مغتنم بشمرم و بروم. به او گفتم: نه، اینجا می‌مانم. من از این حرف مقصودی داشتم، زیرا احتمال می‌دادم آزادی من توطئه‌ای برای از بین بردن من در جادّه باشد. شنیده بودم که برخی از تبعیدی‌ها را در مسیر بازگشت، در تصادف ساختگی از بین برده‌اند. من این خبر را از رادیو شنیدم که در آن ایّام مذاکرات مجلس شورا را پخش می‌کرد، و این خبر را یکی از اعضای مجلس گفت. در آن هنگام در مجلس هرج‌ومرج عجیبی بود. برخی نمایندگان  از سر خودشیرینی می‌خواستند از انقلابیون دفاع کنند. وانگهی، اصرار رئیس پلیس نیز احتمال چنان توطئه‌ای را تقویت می‌کرد.

تصمیم گرفتم خروجم از جیرفت بدون اطّلاع رژیم باشد. کسی را به بم نزد دوستم حاجی صدّیقی که راننده‌ کامیون بود، و فرد دیگری به نام یزدان پناه فرستادم تا آن دو را به جیرفت بیاورد. وقتی آمدند، به آنها گفتم: قصد دارم از جیرفت فرار کنم. و جریان را برایشان گفتم. گفتند: شما را شبانه می‌بریم، و لازم است اتومبیل و اثاثیّه‌ شما در جیرفت بماند تا رژیم متوجّه رفتن شما از شهر نشود. من در خانه اثاث و وسایل فراوانی داشتم که غالباً کسانی که به دیدنم آمده بودند، برایم آورده بودند. وسایل ضروری را برداشتم و بقیّه را گذاشتم. به آنها گفتم: این وسایل، وقف تبعیدی‌هایی است که به جیرفت می‌آیند. امّا خوشبختانه کسی از آنها استفاده نکرد؛ انقلاب به یاری خدا بالا گرفته بود و با لطف و فضل او به پیروزی رسید.

سحرگاه از جیرفت خارج شده و به بم رفتیم. بعداً یکی از برادران ماشین مرا به بم آمورد. دو روز در بم ماندم و با اهالی دیدار کردم. سپس به طرف کرمان راه افتادیم، که سفری جالب و سرشار از خاطرات زیبا بود. در این سفر، شبانه حرکت می‌کردیم. چند دلیل برای احساس یک شادیِ عمیق وجود داشت: آزادی، اوج‌گیری انقلاب اسلامی مردم، آینده‌ روشن. اینها همه همراه بود با لذّت سفرشبانه در مسیری سرورانگیز.

در یکی از مدارس علمیّه‌ کرمان اقامت کردم. بعد به بازار رفتم تا کفش و جوراب بخرم؛ زیرا من در ایرانشهر و جیرفت به خاطر گرمای شدید، جوراب نمی‌پوشیدم؛ و این وضع، در کرمان مناسب نبود. امّا برای کفش پول نداشتم؛ لذا به خرید جوراب اکتفا کردم.

یکی از تبعیدی‌های کرمان، شیخ عبّاس پورمحمّدی-اهل رفسنجان- بود. او ابتدا به بندر لنگه تبعید شده بود و سپس به علّت بیماری، برای درمان به کرمان منتقل شده و در خانه‌ مشجّری متعلّق به یکی از تجّار کرمان سکونت داشت. وقتی فهمید به کرمان آمده‌ام، مرا به آنجا دعوت کرد و اصرار کرد که بمانم. من پذیرفتم و دو روز در کرمان ماندم. این دو روز هم تماماً دیدار و ملاقات بود؛ زیرا کرمانی‌ها از قبل با من آشنایی داشتند و لذا به دیدارم می‌آمدند و من از صبح تا شب با گروه‌هایی که برای دیدار به آن خانه می‌آمدند، ملاقات می‌کردم.

در کرمان، خبر اعمال فشار رژیم عراق بر امام و محاصره‌ بیت ایشان به ما رسید. سپس به یزد رفتم. آقای صدوقی، رهبر این شهر- به معنای واقعی کلمه- بود. مواضع و وظایف مردم را در تمام امور مبارزاتی و سیاسی و اقتصادی مشخّص می‌کرد و همه چیز به آنها می‌آموخت. با شجاعت تمام در صحنه‌ انقلاب حضور داشت و بدون واهمه از چیزی و کسی، همچون شیر با رژیم می‌جنگید. در ساعات آخر شب، بدون محافظ، در خیابان‌ها و کوچه‌ها رفت‌وآمد می‌کرد.

در یزد بودم که شنیدم امام به پاریس عزیمت‌کرده‌اند. از یزد با هواپیما به تهران و از آنجا به مشهد رفتم. در مشهد ماندم و مشغول فعّالیّت‌های انقلابی بودم، تا اینکه به فرمان امام راحل- در جریانی که جای ذکر آن نیست- برای حضور در شورای انقلاب، به تهران فراخوانده شدم.

در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ انقلاب به پیروزی رسید. در اواسط سال ۱۳۶۰ به ریاست جمهوری انتخاب شدم. فاصله‌ میان آزادی من از تبعید تا عضویّت در شورای انقلاب، حدود چهارماه ماه بود. همچنان که بین آزادی و انتخاب به ریاست جمهوری، سه سال فاصله شد!

«لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ. بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ». «سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین».

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

جان مالکوویچ وارد دنیای فلسفه شد – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: جان مالکوویچ با امضای قراردادی وارد پروژه‌ای درباره سنکا فیلسوف رومی شد.

به گزارش سینماپرس به نقل از آسوشیتدپرس، جان مالکوویچ در فیلمی از روبرت شونتکهبا عنوان «سنکا- درباره خلق زلزله‌ها» نقش‌آفرینی می‌کند.

در این فیلم رابطه سنکا با نرون امپراتور بررسی شده‌است.

مالکوویچ پیشتر در کمدی اکشن شونتکه یعنی «سرخ» یا «رِد» در سال ۲۰۱۰ بازی کرده بود.

«سنکا- درباره خلق زلزله‌ها» توسط فریدر اشلیش تهیه کننده برلینی تولید می‌شود.

فیلمسازان امیدوارند این فیلم را در شهر «وَرزَزات» در جنوب مراکش فیلمبرداری کنند. این شهر پیشتر میزبان فیلم‌های «وسوسه مسیح» مارتین اسکورسیزی و «قلمروی بهشت» ریدلی اسکات بود.

این فیلم دوران تاریخی روم در سال ۶۵ پس از میلاد را بررسی می‌کند.

شونتکه چند سالی را صرف بررسی رابطه بین سنکا و نرون کرد و این فیلمنامه را با همکاریمتیو وایلدر بر مبنای منابع تاریخی و متون اوریجینال به جای مانده از سنکا نوشت. این فیلمنامه بر دوره‌ای تمرکز دارد که نرون از حقه‌ای استفاده کرد تا سنکا را وادار کند تا دست به خودکشی بزند.

لوکیوس سِنِکا که به سنکای جوان مشهور بود در سال ۴ پیش از میلاد می‌زیست. وی اهل رم، فیلسوف رواقی، سیاستمدار، نمایشنامه نویس،  معلم و مشاور نرون بود که مجبور شد به اتهام همدستی در توطئه قتل امپراتور خودکشی کند.

از سنکا ۹ نمایشنامه تراژدی و یک کمدی به جا مانده‌است. او معتقد بود طبیعت معیاری است که انسان باید هماهنگ با آن زندگی کند و اصل برابری انسان‌ها را قبول داشت.

وی در جوانی به رم رفت و در آنجا مطالعات فلسفی زیادی انجام داد و به دلیل توان بالایی که در عرصه سخن‌سنجی و فن خطابه داشت، به سنا راه یافت و ابتدا در نقش معلم نرونجوان مشغول به کار شد و وقتی نرون بر تخت سلطنت نشست، به عنوان مشاور او معرفی شد، اما در نهایت از شاگرد خود حکم مرگ دریافت کرد.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

بی‌بندوباری روی دیگر «قدرت» است – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: چه فیلم «سوگلی» را دوست داشته باشیم، چه نه؛ نمی‌توانیم از دقت لنزگذاری، وایپ‌ها و حرکات شلاقی دوربین بگذریم که فیلم را دارای شناسنامه بصری‌ای کرده که تنها مختص به لانتیموس است.

به گزارش سینماپرس، سیدسعید هاشم‌زاده درخصوص فیلم سوگلی می‌گوید: اگر صف کاندیداتوری جشنواره‌ها و آکادمی اسکار را کنار بگذاریم و اگر لانتیموس، کارگردان «کشتن گوزن مقدس» و «لابستر» را نشناسیم، حضور سه بازیگر مجرب و هنرمند را نمی‌توانیم در فیلم «سوگلی» نادیده بگیریم. یک درام زنانه با بازی‌هایی دیدنی و غیرقابل تکرار.

راشل وایز باز هم در اثری از لانتیموس درخشیده و اما واتسون بعد از «لالالند» باز هم توانایی‌های خودش را نشان داده؛ در اوج این توانایی الیویا کلمن است که بازی برونگرای درخشانی را ارائه می‌دهد و بعد از مدت‌ها تصویری نابهنگام از ملکه انگلستان می‌سازد. تصویری که مماس و در پرسپکتیوی درست از پرداخت شخصیتی نویسنده فیلمنامه است و باگریم و طراحی لباس عجین شده و ترکیبی دقیق را به‌دست می‌دهد.

یورگوس لانتیموس؛ فیلمساز مولف

ترکیب‌های دقیق، یا بهتر بگوییم ترکیب‌بندی‌های این فیلم بی شک مدیون کارگردان نابغه‌ای است که از زمان ساخت «لابستر» تا حالا رشدی دوچندان کرده و ایده‌پرداز داستان و تصویری فوق‌العاده شده است.

ماجرا از این قرار است که ردپای کوبریک در فیلم‌های گذشته لانتیموس بیش از پیش دیده می‌شد، فضاسازی سرد، معماری مدرن، استفاده از لانگ شات و… اما «سوگلی» و دیدنش به ما می‌گوید که لانتیموس از این تحت‌تاثیر بودن عبور کرده است.

چه فیلم را دوست داشته باشیم، چه نه؛ نمی‌توانیم از دقت لنزگذاری،  وایپ ها و حرکات شلاقی دوربین بگذریم که فیلم را دارای شناسنامه بصری‌ای کرده که تنها مختص بهلانتیموس است. از این جلوتر نیز نشانه‌گذاری‌های بصری و صوتی لانتیموس قابل دریافت است.

استفاده از اسلوموشن و موسیقی باروک و کلاسیک از دیگر عناصری است که لانتیموس را به سمت یک واژه بیش از پیش سوق می‌دهد؛ فیلمساز مولف.

چرا خوب؟ چرا بد؟

فیلم «سوگلی» یک درام تاریخی محسوب می‌شود. تاریخی که بارها از لابیرنت‌های گوناگونقصر ملکه به دست ما رسیده است و خبر از یک رسوایی اخلاقی نزد ملکه انگلستان می‌دهد. رسوایی جنسی او که در پاورقی‌های تاریخ بارها به آن اشاره شده و لانتیموس این بار این رسوایی را به شکلی دراماتیک و در کشمکشی میان دو سوگلی نشان داده است. رسوایی‌ای که تا آخر بدون توقف نشان داده می‌شود.

تمرکز و تاکید لانتیموس روی نگاه جنسیتی در دربار ملکه و این مسئله که قدرت و بی‌بند وباری دو روی یک سکه هستند بیش از پیش در اثر لانتیموس جلب نظر می‌کند و گاه زیاده از حد به نظر می‌رسد.

این زیاده‌گویی در تصویر و داستان گاه هدف مدنظر لانتیموس در فیلم را به سمت و سوی دیگری سوق می‌دهد و می‌توان گفت فیلم را به تصویرپردازی‌های رادیکال کوبریک نزدیک می‌کند.

بهترین سکانس

لانتیموس از موتیف‌های زیادی در فیلم‌هایش استفاده می‌کند. این موتیف گاه هماهنگی تکرار شده در موسیقی و تصویر است و گاه موتیف یک موقعیت. در سکانس‌های شکار و تیراندازی که یک دوئت میان ابیگل و مارلبرو است اتفاقات قدم به قدم شکل عوض می‌کند و در آخرین شکار،  ابیگل آنقدر زود شکار خود را صید می‌کند و به آن تیراندازی می‌کند کهخون آن بر روی چهره مارلبرو می‌پاشد، نشانه‌ای از بالا گرفتن رقابت دو سوگلی که به خون، یک نماد شکسپیری، منجر خواهد شد.

فیلم «سوگلی» ۹۲ میلیون دلار فروش داشته است و این یک موفقیت برای آثار غالباً کم‌مخاطب لانتیموس است اما برخی منتقدان، فیلم را فمینیستی توصیف کرده‌اند که نشان از کژفهمی آنان از چنین مفاهیمی دارد. امثال جاشوا راس کاف از تایم اوت نیز با دیگر منتقدان هم نظر بودند که فیلم سه بازیگر درخشان دارد که کارگردانی لانتیموس را پشت سر می‌گذارند.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

تمسخر تلویزیونی رابطه ترامپ و روسیه با نقش‌آفرینی رابرت دنیرو – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: رابرت دنیرو با حضور در برنامه زنده تلویزیونی به بازخوانی طنزآمیز گزارش «مالر» درباره دروغ‌های ترامپ در جریان انتخابات ریاست جمهوری پرداخت.

به گزارش سینماپرس، به نقل از ورایتی، بعد از اینکه «رابرت مالر» دادستان ویژه پروندهبررسی ارتباط دولت دونالد ترامپ با روسیه، گزارش خود را منتشر کرد، برنامه پرطرفدار تلویزیونی «پخش زنده شنبه شب» کمی حرف برای گفتن درباره آن داشت و بخش آغازین و اصلی اپیزود جدید این برنامه کاملاً به این مسئله اختصاص یافت.

شنبه شب رابرت دنیرو در این برنامه، دوباره نقش مالر را بازی کرد که داشت از روی گزارشش می‌خواند و ای دی برایانت نقش دادستان کل ویلیام بار را ایفا کرد و الک بالدوینهم یک بار دیگر ترامپ شد.

با وجود اینکه مالر با نقش‌آفرینی دنیرو اقرار کرد نتوانسته یک «نتیجه‌گیری قطعی» درباره اتهام جلوگیری از اعمال عدالت توسط رئیس‌جمهور داشته باشد، شخصیت دادستان کل گفتخودش کاملاً چنین نتیجه‌گیری‌ای داشته و ترامپ کاملاً پاک است. شخصیت ترامپ هم در پاسخ گفت «بالاخره خلاص شدم!»

در مورد توطئه و همکاری با دولت روسیه، شخصیت مالر گفت «چند مورد مشکوک» وجود دارد که به تیم ترامپ مربوط می‌شود، اما او نتوانسته ارتباطی مجرمانه برقرار کند. تیم مالرچند نفر را محکوم به زندان کرد که شخصیت دادستان کل آن‌ها را «افرادی بسیار خوب» خواند. ترامپ هم گفت «عفو آن‌ها از همین حالا در برنامه است.»

مالر گفت مدارک بسیاری فراهم کرده است ولی در پاسخ وی شخصیت دادستان کل گفت بسیاری از این شواهد توسط خود رئیس‌جمهور در تلویزیون زنده فراهم شده است. ترامپ گفت: «روسیه، اگر داری تماشا می‌کنی برو بخواب. بابایی برد.»

در نهایت شخصیت ترامپ گفت «اگر می‌خواهی به شیطان شلیک کنی بهتر است تیرت خطا نرود» که در اینجا کیت مک‌کینون در قالب شخصیت رودی جولیانی وکیل ترامپ وارد صحنه شد و این دو درباره این صحبت کردند که چطور توانستند قسر در بروند!

اواخر اپیزود، آن سوی نتایج گزارش مالر در کرملین نشان داده شد.  بک بنت در نقش ولادیمیر پوتین ظاهر شد و وقتی متوجه شد گزارش مالر نتوانسته ثابت کند ترامپ با روسیه همکاری کرده، ژنرال‌های او بسیار شوکه شدند چون باور داشتند «رئیس‌جمهور آمریکا برایروسیه کار می‌کرد.» پوتین در واکنش می‌گوید: هرگز نگفته ترامپ برایش کار می‌کرده و نمی‌داند وقتی هیچ چیزی علیه ترامپ نداشته چرا ترامپ تا این حد با او خوب بوده است. او گفت: «فکر می‌کنم فقط از من خوشش می‌آید. اصلاً از کارهای این یارو سر در نمی‌آورم!»

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

چه کسی با خراب کردن سینما بازیگر شد؟ – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: وین دیز بازیگر محبوب فیلم سینمایی «سریع و خشن» با خراب کردن یک سینما در شهر نیویورک پا به این عرصه گذاشت.

به گزارش سینماپرس، وین دیزل بازیگر و کارگردان ۵۱ ساله آمریکایی با نام اصلی مارک سینکلر وینسنت است که بیشتر به خاطر سری فیلم‌های «سریع و خشن» شناخته می‌شود. او برای کسب درآمد شغل نگهبانی را در پیش گرفت و پس از آن هم نام خود را به وین دیزل تغییر داد و همچنین در نوجوانی در رشته‌های بدنسازی و کشتی کج نیز سابقه فعالیت داشته است.

مادر او یک روانشناس ایتالیایی و پدر خوانده‌ش نیز اهل نیویورک است و هنوز پدر واقعی خود را ندیده است.

اگرچه او از سنین پایین به بازیگری علاقه داشت، اما اولین فعالیت سینمایی او به طور ناخواسته شکل گرفت و زندگی او را تغییر داد؛ زمانی که وین دیزل هفت ساله بود به همرا برادر و دوستانش به یک سینما در نیویورک رفتند تا این سینما را تخریب کنند. اما رییس آن سینما به جای زنگ زدن به پلیس به آن‌ها پیشنهاد بازی در یک فیلم را داد و این به اولین تجربه اکشن این بازیگر تبدیل شد.

پس از سپری کردن دوران دبیرستان در دانشگاه هانتر ثبت نام کرد، ولی پس از گذشت سه سال از آنجا اخراج شد و دوباره به هالیوود بازگشت تا دوران جدیدی از بازیگری اش را شروع کند. او یک سال با تمام وجود تلاش کرد، ولی نتوانست هیچ احساسی در هالیوود ایجاد کند و با هدف این که در هالیوود جایی باز کند، تصمیم گرفت به نیویورک بازگردد.

مادرش به او کتابی از ریک اشمیت به نام «فیلم سازی با بودجه‌ی خودروی دسته دوم» را هدیه داد. او با مطالعه‌ی این کتاب به خوبی یاد گرفت چگونه کنترل زندگی اش را در دست بگیرد و خودش فیلم بسازد؛ و بدین صورت فیلمی کوتاه به نام «Multi-Facial» را مبتنی بر تجربیات خودش به عنوان یک بازیگر نوشت و فیلم برداری از آن در کمتر از سه روز حدود سه هزار دلار هزینه در برداشت. فیلم او توانست در جشنواره فیلم کن در سال ۱۹۹۵ مورد تایید قرار گیرد.

از دیگر فیلم‌های او می‌توان به فیلم‌های نجات سرباز رایان، ولگردها و نگهبانان کهکشان اشاره کرد.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

بررسی صنایع حساس به تحریم و ظرفیت‌های رونق تولید در مستند «سیمرغ» – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: مجموعه مستند «سیمرغ» از تولیدات شبکه افق است که اقتصاد مقاومتی را در چالش‌های نفت، پتروشیمی، کشاورزی و… به تصویر می‌کشد.

به گزارش سینماپرس، مجموعه مستند «سیمرغ» یکی از تولیدات شبکه افق است که با محوریت اقتصاد مقاومتی و توجه به دانشمندان داخلی و شرکت‌های دانش بنیان ساخته شد. این مستند تلویزیونی که برگرفته شده از داستان سیمرغ منطق‌ الطیر عطار و داستان رسیدن سیمرغ به قله قاف و عبور آنان از سختی‌ها است، روایتی متفاوت از فعالیت کاری دانشمندان بومی کشور است که با تلاش خود و با تکیه بر علم و دانش، به مبارزه با تحریم‌ها می‌پردازند. یکی از قسمت‌های این مجموعه مستند «به نام پدر» نام دارد که در نهمین جشنواره مردمی فیلم عمار نیز حضور داشت و توانست یکی از جایزه‌های این مستند را نام خود ثبت کند. محمد تقی رحمتی که تهیه‌کننده و کارگردان این مجموعه مستند ۷ قسمتی است، راجع به شرایط تولید این مجموعه، پژوهش‌های آن و ادامه روند ساخت این مجموعه توضیح داد.

*در مورد ایده شکل گیری مجموعه مستند «سیمرغ» توضیح دهید.

نگاه ما توجه به اقتصاد مقاومتی بود/ معرفی دو صنعت مهم و حساس کشور در تحریم‌ها

اصل مجموعه مستند سیمرغ با نگاه اقتصاد مقاومتی صورت گرفت. دید  ما به این مساله این بود که در ۲ تحریم سنگین اخیر یعنی در سال‌های ۹۱ و ۹۲، با نوسانات ارزی زیادی روبه‌رو بودیم و همین مساله شرایط اقتصادی کشور را دچار تغییر کرد. بر همین اساس، سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی توسط رهبر معظم انقلاب ابلاغ شد. با همین رویکرد، تحقیقات خود را برای ساخت یک مجموعه مستند آغاز کردیم. در جریان تحقیقات و اسنادی که از مرکز پژوهش‌های مجلس به دست آوردیم، به این نتیجه رسیدیم که در زمان تحریم، ۲ صنعت بیش‌ترین نوسانات و تغییرات را داشتند؛ یکی صنایع غذایی و دیگری صنایع نفتی بود. صنایع غذایی و کشاورزی بالاترین تورم را داشت چرا که جز خوراک مردم بود و تقاضای بسیار بالایی را داشت. هم‌چنین صنایع نفتی به دلیل این که مواد اولیه صنایع مختلف را تامین می‌کرد، از تقاضای نسبتا بالایی برخوردار بود و تورم زیادی را ایجاد می‌نمود. علاوه بر این، این دو صنعت، از مهم‌ترین صنایع کشور بودند و رابطه مستقیمی با صنعت و تغذیه مردم داشتند. در حقیقت، محور اصلی ما در مجموعه مستند سیمرغ، دو بخش بود؛ صنایع غذایی و کشاورزی و صنایع نفتی.

*چرا دو صنعت نفتی و غذایی را انتخاب کردید؟

حساسیت صنایع پتروشیمی کشور؛ آمریکایی‌ها قبل از این که ما را تحریم مالی کنند، تحریم پتروشیمی می‌کنند

وقتی به تاریخ تحریم‌ها نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که بلافاصله بعد از اعمال تحریم‌ها، در زمینه غذا، علوفه‌های دامی و … دچار مشکل می‌شویم و از آن‌جا که به صورت دانش‌بنیان وارد این مساله نشده و نگاه علمی بدان نداشته‌ایم، با کوچک‌ترین تحریم، کشاورزی ما دچار مشکلات عدیده می‌شود و ضربه می‌خورد. جالب است بدانید که آمریکایی‌ها قبل از این که ما را تحریم مالی کنند، تحریم پتروشیمی می‌کنند. چرا که می‌دانند با تحریم پتروشیمی، مواد اولیه ما دچار مشکل شده و صنعت ما می‌خوابد. در این‌جا است که اهمیت توجه به اقتصاد مقاومتی و دانش بنیان شدن صنایع مشخص می‌شود. در زمان تحریم، بسیاری از شرکت‌های چینی با دور زدن قانون تلاش کردند که در این دو حوزه به ما کمک کنند اما دانشمندان ما با فعالیت علمی خود، برگ دیگری از این مساله را نشان دادند.

چالش‌هایی که می‌تواند تبدیل به فرصت شود

دقت کنید که ما می‌توانیم با تبدیل نفت خود به دیگر صنایع پتروشیمی، آن را با ارزش افزوده بسیار بسیار بیش‌تری به فروش برسانیم. بنابراین، این اهرم در دست ما قرار دارد که باید از آن استفاده کنیم ما می‌توانیم درب چاه‌های نفت خود را ببندیم و با استفاده از این اهرم، قدرت خود را به کشورهای منطقه و بیرون آن نشان بدهیم. به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، اگر بتوانیم دو صنعت کشاورزی و نفتی را بومی کنیم، دشمن دیگر نمی‌تواند شما را تحریم کند چرا که کاری از دستش ساخته نیست. کاری که دشمن این روزها انجام می‌دهد استفاده از همین ضعف است.

*در مورد دلیل نام‌گذاری این مجموعه مستند توضیح بدهید. سیمرغ اشاره‌ای به داستان منطق‌الطیر عطار است؟

«سیمرغ»، از کتاب منطق‌الطیر عطار گرفته شده است. جایی که هدهد، مرغان مختلف را دعوت می‌کند تا به قله قاف بروند. عده‌ای از آنان بهانه می‌روند و از نشدنی بودن این کار حرف می‌زنند اما ۳۰ مرغ این دعوت را پذیرفته و با گذر از هفت خان به مقصد نهایی می‌رسند. جالب است که عطار وقتی این داستان را تعریف می‌کند، همت عالی این ۳۰ مرغ را مورد ستایش قرار می‌دهد. ما با الهام‌گیری از این نام، می‌خواستیم بگویم که راه ایستادگی در برابر تحریم‌های دشمن و برپا ساختن اقتصاد مقاومتی، از بین خود ما می‌گذرد و خودمان باید این راه را هموار کرده و مجهز شویم.

*در ۷ قسمت ابتدایی این مجموعه به سراغ صنایع نفتی و زیر مجموعه‌های آن رفتید. اهمیت توجه به این بخش در چه بود؟

نمایش پتانسیل‌ها و ظرفیت‌های علمی کشور اصل هدف ساخت «سیمرغ» / مخاطب ما مسئولین نیز هستند

در خان اول از مجموعه مستند «سیمرغ» به صنایع نفتی و قاچاق آن پرداختیم. به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، برای این که اقتصاد ما به سمت مقاومتی شدن برود، باید از قاچاق در امان بماند چرا که از بین بردن این باگ، اولین گام برای اصلاح است و قبل از هر چیز باید مورد توجه قرار گیرد. در همین بخش به سراغ تولیدکنندگان رفتیم و مشکلات آنان را جویا شدیم. باید بگویم که مخاطب ما در این بخش، علاوه بر مردم، مسئولین نیز بودند چرا که آنان باید با مشکلات تولیدکنندگان آشنا بوده و در جهت رفع آن برآیند. در خان دوم «سیمرغ» قصد داریم که به صنایع پایین دستی نفت و پتروشیمی بپردازیم و در بخش بعدی به سراغ صنایع غذایی و کشاورزی خواهیم رفت.

هدف ما از ساخت این مجموعه مستند نمایش پتانسیل‌ها و ظرفیت‌ها است. در حقیقت، قصد داشتیم تا قدرت علمی و اقتصادی شرکت‌های ایرانی را به نمایش بگذاریم. این مساله علاوه بر این که باعث ایجاد انگیزه و نشاط در مخاطب عام می‌شود، به مسئولان یادآوری می‌کند که ما این قدرت و استعداد را داریم و باید از آن استفاده کنیم. کافی است تا اراده کنیم و علیرغم تمام سختی‌ها بلند شویم. در مجموعه مستند «سیمرغ» وارد زندگی کاری تعدادی از مهندسین که قدرت‌های علمی و اقتصادی کشور هستند شدیم. بسیاری از این افراد شناخته نشده‌اند و کسی آنان را نمی‌شناسد اما کارهای بسیار مهمی را رقم زده‌اند.

*برنامه‌تان برای ساخت ادامه این مجموعه چیست؟ خان دوم چه زمانی ساخته می‌شود؟

خان دوم «سیمرغ» به صنایع غذایی و کشاورزی می‌پردازد

تاکنون ۶ قسمت از سیمرغ که مربوط به خان اول آن است ساخته شده است و ۴ قسمت از آن به روی آنتن شبکه افق رفته است. البته بنا به دلایلی، ۲ قسمت از این مجموعه تاکنون پخش نشده است اما مقرر شده است که در پخش مجدد آن، این ۲ قسمت نیز اضافه شده و به نمایش دربیاید. هم‌چنین خان دوم این مجموعه پس از رفع موانع مالی تولید خواهد شد و به زودی به نمایش در خواهد آمد. در این خان، تمرکز ویژه‌ای بر روی صنایع غذایی و کشاوزی خواهیم داشت و بسیاری از ناگفته‌های این صنعت را بیان خواهیم کرد. به نظرم توجه به این دو صنعت، یکی از اولویت‌های بسیار مهم کشورمان در وضعیت فعلی است. این مساله، یک موضوع ملی است و ساخت چنین مجموعه‌هایی باید در اولویت قرار داشته باشد. از همین منظر، شرکت‌های دانش بنیان برای بومی‌سازی دانش و صنعت بسیار مهم هستند.

*مستند «به نام پدر» یکی از قسمت های همین مجموعه بود که در جشنواره عمار به نمایش درآمد و اتفاقا جایزه نیز گرفت. داستان این مستند چه بود؟

محمد تقی رحمتی در مورد مستند «به نام پدر» که در جشنواره عمار جایزه بهترین مستند را دریافت کرد، توضیح داد و گفت: به نام پدر یکی از قسمت‌های مجموعه مستند «سیمرغ» بود که به مساله قاچاق و اثرات مخرب آن می‌پرداخت. در زیر متن و لایه‌های زیرین آن به قدرت متخصصین کشور اشاره می‌شد. این مستند داستانی از مهندس نوید نجات‌بخش است که دست به کار بزرگی زده و دستگاهی را تولید می‌کند که تا پیش از آن، تنها ۳ کشور آن را تولید می‌کردند. شتابنده‌ خطی دستگاه بسیار مهمی در پزشکی است که به کمک آن و با استفاده از اشعه‌های پر قدرت، تومور مغزی را از بین می‌برند. هم‌چنین این دستگاه، کاربرد بسیار مهم دیگری نیز دارد و آن هم استفاده در اداره گمرک به منظور اسکن کانتینرهای ورودی به کشور و جلوگیری از قاچاق کالا است. این مستند موفق شد جایزه جشنواره عمار را دریافت کند. در ابتدایی که این مستند را می‌ساختم، می‌ترسیدم که مبادا انگ سیاسی بودن و چپ یا راستی به ما بزنند. باید بگویم که ایران برای ما از همه چیز مهم‌تر بود و تلاش کردیم که کارمان رنگ و بوی سیاسی نگیرد. اگر مساله سیاسی را وارد می‌کردیم، مخاطب‌ کارمان نصف می‌شد و این اصلا خوب نبود. ما می‌خواستیم که یک کار بدون زبان بسازیم و بگوییم که مهندسان بزرگ ایرانی نهایت تلاش خود را می‌کنند، بدون این که دیده شوند. خوشبختانه استقبال بسیار خوبی از این مستند به عمل آمد و بسیاری از مردم آن را دوست داشتند.

* تسنیم

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

سینمای ایران جایگاه کیفی بالاتری ار دیگر کشورهای منطقه دارد – اخبار سینمای ایران و جهان

سیماپرس: فرهاد اصلانی یکی از دستاوردهای داوری در جشنواره جهانی فیلم فجر را آشنایی بیشتر خود با سینمای کشورهای منطقه دانست.

به گزارش سینماپرس، فرهاد اصلانی که در سی و ششمین جشنواره جهانی فیلم فجر داور بخش «جلوه گاه شرق» بود حضور در جمع داوران این رویداد بین المللی را فرصتی مناسب برای خود ارزیابی کرد و گفت: داوری ما در بخش آسیا بود و این موضوع فرصتی برای من پیش آورد تا فیلم های منطقه را ببینم که تجربه ای دوست داشتنی بود.  
بازیگر فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده» با اشاره به این که قبل از داوری در جشنواره جهانی فیلم فجر تصوری تا این حد دقیق از سینمایی کشورهای منطقه نداشته است، عنوان کرد: در مقایسه ای که در آن دوره انجام دادم، متوجه شدم سینمای ایران واقعاً در جایگاهی بالاتر از کشورهای منطقه قرار دارد و این برای شخص من دست‌آورد مهمی بود.
وی در مورد داورهای خارجی و نگاه آنها به سینمای ایران نیز گفت: آنها کاملاً تحت تاثیر کیفیت و سوژه های متفاوت آثار ایرانی بودند تا آنجا که در آن دوره در بخش «جلوه گاه شرق» دو جایزه به سینمای ایران رسید.
اصلانی در پایان عنوان کرد: از لحاظ اجرایی جشنواره جهانی فیلم فجر معقول و با کیفیت برگزار می شود ولی برای رسیدن به کیفیت جشنواره های بزرگ جهانی هنوز باید تلاش کنیم.  
فرهاد اصلانی بازیگر ایرانی سال ۹۷ در سی و ششمین جشنواره جهانی فیلم فجر به همراه عمار جمال فیلمبردار از عراق، سالومه دموریا بازیگر از گرجستان، احمد بویاجی اوغلو منتقد و تهیه کننده از ترکیه و سوهان پانشا تهیه کننده از مالزی داور بخش «جلوه گاه شرق» بود.
آدرس سایت رسمی جشنواره Fajriff.com و پست الکترونیکی جشنواره [email protected] است.
سی‌وهفتمین دوره جشنواره جهانی فیلم فجر از ۱۸ تا ۲۶ آوریل ۲۰۱۹ (۲۹ فروردین تا ۶ اردیبهشت ۱۳۹۸) به دبیری رضا میرکریمی در تهران برگزار می‌شود.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

اقدام بی‌سابقه تلویزیون در پخش «مستند شجریان»/ چه کسانی شجریان را ممنوع الکار می‌خواستند؟ +فیلم – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: استاد آواز ایران با وجود تجربه تاریخی عارف قزوینی، سال ۱۳۸۸، در همان مسیری گام برداشت که از داخل ایران برایش طراحی شده بود.

به گزارش سینماپرس،  مستند «شجریان، از سپیده تا فریاد» که روز ۱۰ فروردین ماه از شبکه افق سیما پخش شد، با تهمیدات رسانه‌ای حرفه‌ای‌تر می‌توانست مخاطب گسترده‌تری داشته باشد. نحوه اطلاع رسانه‌ای در مورد پخش این مستند، چندان حرفه‌ای و در خور شأن اثر و شخصیت محوریِ مورد ارزیابی این مستند نبود. این قضاوت مشمول قبل از بررسی اثر می‌شود. وقتی اثر بسیار مهمی در شبکه افق پخش می‌شود، انتظار می‌رود با استمداد تبلیغاتی از مرجعیت شبکه یک سیما، پربیننده بودن شبکه ۳ و خاص بودن شبکه چهارم، امکان پخش چند آنونس را برای مستند فراهم می‌آوردند.

به هر حال قبل از ارزیابی چیستی و چگونگی محتوا، سویه و رویه، مشی و روش و نحوه ساخت، مهمترین مسئله این است که یک هم‌آوایی هماهنگ میان شبکه‌های سیما وجود داشته باشد، تا به محض پخش اثر بسیار مهمی، مثلمستند «شجریان، از سپیده تا فریاد» ، در کنار تبلیغات برنامه‌های صرفاً سرگرمی‌ساز سیما، آثار اندیشه‌محور و خاص‌تر در معرض تبلیغات قرار بگیرند. به هر نام پخش مستند مذکور آنقدر اهمیت پیدا کرد که زمان تکرار نوبت دوم در شبکه افق، فضای مجازی بانی اطلاع رسانی شد، آنهم نه از طریق شبکه‌های مختلف سیما. در مورد این مستند خاص باید چندین نکته مهم در فرامتن و متن اثر بپردازیم.

۱- اگر مستند را از پایان یعنی از انتها (تیتراژ) تحلیل کنیم به نتایج قابل اعتنایی دست خواهیم یافت. این مستند به دلیل تحقیقات گسترده و شیوه ساختی که سازندگانش در پیش گرفته‌اند یک مستند بسیار حرفه‌ای است. تیم کوچک ساخت و استفاده از متن بشدت تحقیق شده، نشان می‌دهد، مستندسازی پرهزینه مرسوم در سیما، اگر از هدایتگری حرفه‌ای برخوردار باشد، می‌تواند بدون هزینه‌های کلان، اعتبار بیشتری نسبت به مستندهای بی‌خاصیت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ورزشی پرهزینه داشته باشد. نمایش اسامی تیم کوچک تولید موید اعتبار سازندگان و تسلطشان به سوژه است. این مستند با کمترین نیروی انسانی ممکن ساخته شده، اما اثر بشدت حرفه‌ای و کنجکاوی‌برانگیز است که از زوایای مختلفی، وجه متفاوتی از زندگی استاد آواز ایران را بررسی می‌کند.

دلایل ممنوعیت شجریان توسط خاتمی وزیر ارشاد وقت

۲- به هر روی، آوردن نام استاد شجریان در عنوان مستند، این شائبه را بوجود می‌آورد که سازندگان با محوریت قرار دادن سلوک سیاسی «استاد آواز ایران» قصد هیاهوی سیاسی داشته‌اند؛  یا قصدشان این بوده که در ساز و کار شبکه افق (با توجه به رویکرد این شبکه) خودشان را مطرح کنند؛  این روش در حوزه مستندسازی سیما بسیار مرسوم و ساده است. مستندسازان فرصت طلب فراوانی با توجه به رویکردهای سیاسی روز، چهره‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ورزشی را محور قرار داده و در موردشان مستندهایی ساخته‌اند، تا خودشان را مطرح کنند ومستندسازان ماجراجوی فراوانی برای مطرح کردن نام خودشان، بدون نگاه دقیق به تاریخ اقدام به تخریب شخصیت محوری می‌کنند.

این فرض به این دلیل مطرح می‌شود که با این فن فرصت‌طلبانه از شهید آوینیتا غلامرضا تختی، در لیست مستندسازان قرار داشته‌اند و اغلب آثار ساخته شده، روی مدار شور و برای مطرح شدن مؤلفان ساخته شده‌اند. اما مستندی که از استاد شجریان در شبکه افق به نمایش درآمد، از مدار شور خارج و روی باند شعور حرکت کرد. چون قضاوت در مورد استاد شجریان، در این مقطع حساس کنونی، ممکن است به جهت دهی‌های سیاسی و نوعی اغتشاش در فضای فرهنگی منجر شود.

حضور «حمیدرضانوربخش» که از رگ گردن به استاد نزدیک‌تر است، در این مستند غنیمت بزرگی محسوب می‌شود.  داریوش پیرنیاکان فعلی که در مستند حضور دارد، با داریوش پیرنیکان دهه شصت و هفتاد بسیار متفاوت است و حقایق را به زبان می‌آورد و حضور استاد «حسین علیزاده» که اعتبار دوچندانی به همه قضاوت‌های مؤلفان خواهد بخشید. همین نام‌های بزرگ و توازن نریشین‌ها و قضاوت بزرگان در متن مستند، آنرا از قضاوت‌گری سیاسی یکسویه‌نگر دور می‌کند.

۳-  «حمیدرضا بوالی» مهمترین نویسنده این مستند، با استناد به کارنامه مطبوعاتی‌اش در قضاوت‌های روزمره سیاسی نمی‌گنجد. اگر او را با استناد به نوشته‌هایش تحلیل کنیم، به استناد نقدی که درباره فیلم «دکتر ژیواگو» در ویژه نامه مجله ۲۴ نوشت، مرزی‌بندی های سیاسی را نمی‌توان به او نسبت داد. با استناد به عملکرد نویسنده و پژوهشگر این مستند، می‌توان تمام قضاوت‌های یکسویه‌نگرانه پس از پخش این مستند در فضای مجازی را به چالش کشید. برخی نام‌ها استقلال معین سیاسی خاصی دارند که در دسته‌بندی‌ها و دعواهای سیاسی جایی نخواهند داشت. عملکرد مؤلف (بوالی) در مقام پژوهشگر و نویسنده از مرزبندی‌های جناحی فراتر می‌رود و نام نویسنده اصلی مستند، در میان تنش‌ها و برخوردهای جناحی جایی نخواهد داشت.

با این استناد دقیق و موشکافانه مخاطبی که این مستند را از شبکه افق تماشا خواهد می‌کند، یا آنرا از سایت تلویبیون خواهد دید، باید این مسئله را با خودش را حل کند که با یک بازخوانی تاریخی وفادارانه و غیرجناحی در مورد یک هنرمند فاخر و نامدار مواجه است. این فرض‌ها را بدون در نظر گرفتن نام، پیشینه و عقبه سازندگان مطرح کردیم تا به نتیجه عدم تحریف دست پیدا کنیم.

۴- از زمان پخش این مستند تاکنون قضاوت‌های متعددی در فضای مجازی و توئیتر منتشر شده است.  عده‌ای می‌گویند شبکه افق و مؤلفان قصد تطهیر شجریان را دارند و عده‌ای دیگر معتقد به ترور پرسوناژ استاد شجریان هستند. اما اگر قضاوت ما درباره مستند و استاد شجریان، با توجه به محتوای اثر و در نظر گرفتن انضمام‌های فرمی و پیوست‌های تاریخی، موجب حصول نتیجه همدلانه می‌شود. در متن مستند،  کوچک‌ترین بی‌حرمتی سیاسی، علی رقم طرح موضوعات ملتهب، نسبت به استاد آواز ایران اتفاق نیفتاده است و این مسئله بزرگترین حسن اثر محسوب می‌شود.

۵- متأسفانه ما در حوزه تاریخ‌نگاری هنری و موسیقیایی با ضعف‌های بسیار بزرگی روبرو هستیم که تاریخ را محدود به موضوعات معاصر می‌دانیم. اگر دایره آگاهی رسانی رسانه‌ای محدوده وسیع‌تری داشت، قبل از این مستند باید در مورد عارف قزوینی مستند می‌ساختیم. ساخت چنین مستندی اگر در رسانه ملی محقق می‌شد به یقین امروز می‌توانستیم قضاوت شفاف‌تری نسبت به این استاد شجریان داشته باشیم.

دلایل ممنوعیت شجریان توسط دولت سازندگی هاشمی رفسنجانی

ترتیب قرائت تاریخ در این مستند، زمینه تطبیق سلوک ایشان را با عارف قزوینی فراهم می‌آورد. تاریخ به همان صورتی که برای عارف قزوینی شاعر و تصنیف‌ساز رقم خورد، برای استادشجریان در شکل مشابهی تکرار می‌شود. «عارف قزوینی» نیز با وجود داشتن پدری منبری، عمامه را برداشت و ترک روضه خوانی کرد. او رابطه بسیار خوبی با شاهزادگان قاجار داشت اما با غزل‌های خود به موفقیت مشروطیت کمک شایانی کرد و دلبستگی به مشروطیت، باعث رانده شدن او از دستگاه قاجار شد.

این بخش از زندگی عارف قزوینی شباهت کاملاً ملموسی به سلوک استاد شجریان دارد. استاد شجریان، به عنوان هنرمند شاخصی در جشن هنر شیراز حضور داشت. اما ناگهان تغییر رویکرد داد و بواسطه تأثیر هوشنگ ابتهاج (سایه) و گروه چاوش تصنیف سپیده را در بحبوبه انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ خواند.

خدمات موسیقی شجریان به انقلاب

ایران ای سرای امید، بر بامت سپیده دمید / بنگر کزین رَهِ پُرخون، خورشیدی خجسته رسید

اگرچه دل‌ها پُرخون است، شکوهِ شادی افزون است / سپیده ی ما گلگون است وای گلگون است، که دستِ دشمن درخون است

ای ایران غمت مَرِساد / جاویدان شکوهِ تو باد

اه ما، راه حق، راه بهروزی است / اتحاد، اتحاد، رمز پیروزی است

صلح و آزادی، جاوِدانه در همه جهان خوش باد / یادِگارِخونِ عاشقان، ای بهار

عارف قزوینی هم در مراسم تشییع پیکرکلنل محمدتقی خان پسیان در مراسم تشییع او فریاد برآورد

این سر که نشان سرپرستی است / امروز رها ز قید هستی است

با دیده عبرتش ببینید / کاین عاقبت وطن‌پرستی است

اما پس از مشروطیت عارف دچار یک انحراف سیاسی شد و مواضع رادیکالی حتی نسبت به مشروطیت اتخاذ کرد. در تاریخ هم آمده است که سیاست‌زدگی عارف قزوینی زیست سیاسی‌اش سلوک هنری‌اش را در مرز نابودی قرار داد. این بخش از زندگی عارف قزوینی موجب کوچ مقطعی او به ترکیه شد. (مصادف با جنگ جهانی اول)

استاد شجریان هم به همان مسئله مبتلا شد و کوچ در سال ۱۳۸۸ از ایران و برگزاری چندین کنسرت در خارج از کشور، نتوانست درب‌های تازه‌ای را برای او بگشاید. چون موسیقی کلاسیک ایرانی، تنها در ایران گردش مالی و مخاطب دارد. مخاطبان موسیقی ایرانی در خارج از کشور، عطش خود را با موسیقی پاپ سیراب می‌کنند. به همین دلیل تور خواننده‌ای نظیر محسن یگانه در آمریکا و اروپا از مخاطبان بیشتری نسبت به کنسرت استاد شجریان برخوردار است.

۶- در متن مستند به مصاحبه «حمیدرضا نوربخش» با استاد شجریان درروزنامه ایران اشاره می‌شود و تمامی آن جملات بازهم نقل قول‌های عارف قزوینی پس از بازگشت به ایران را در ذهن تداعی می‌کند. وقتی شرایط کار برای عارف به دلیل مواضع سیاسی و ضد مذهبی‌اش بسته‌تر می‌شود در یک فراز تاریخی می‌گوید:

“آخر این چه بدبختی بود که دامن گیر من شده‌است. فرمانفرما با من بد، سلیمان میرزا بد، قوام‌السلطنه بد، تقی‌زاده هم بد، نصرت‌الدوله بد، ملک‌الشعرا بد، مرتجع و آزادی خواه هر دو دشمن، من از هر طرف هدف تیر کینه خواهی شده.

فرجام استاد شجریان با مصاحبه‌ای به قصد تعدیل مواضع گذشته، نتیجه معکوسی برای ایشان داشت و اصرار به عدم پخش صدایش از رسانه ملی، به این جدا افتادگی ایشان بیشتر دامن زد.

شجریان فقط به دلیل عبارت خس و خاشاک پای در راه دیگری نهاد؟

۷- تمام دلخوری‌های استاد شجریان آنطور که ایشان در مصاحبه‌هایشان در خارج از کشور نقل کردند، تنها از عبارت” خس و خاشاک” رئیس دولت دهم بود و به دلیل همین عبارت استفاده شده، پای در مسیر جدا افتاده‌ای همچون عارف قزوینی گذاشت. نقل قول احمدی‌نژاد در متن مستند وجود دارد و در این سال‌ها بدرستی قضاوت و شنیده نشده است. طرح این بحث، به دلیل حمایت از ادبیات همواره مخدوش رئیس جمهور سابق نیست، اما محمود احمدی‌نژاد “خس و خاشاک” را از ۴۰ میلیون شرکت کننده در انتخابات ۱۳۸۸ و ۷۰ میلیون جمعیت ایرانی جدا می‌کند و اگر جملات استفاده شده توسط رئیس دولت دهم را دوباره بررسی کنیم، شرکت کنندگان در انتخابات و افرادی که در انتخابات به رقیب سیاسی‌اش رأی داده‌اند را در دایره خس و خاشاک نمی‌گنجاند. او خس و خاشاک را افرادی خارج از این دایره توصیف می‌کند و هیچگاه هواداران رقیب را خس و خاشاک خطاب نمی‌کند.

۸- استاد آواز ایران با وجود تجربه تاریخی عارف قزوینی در همان مسیری گام برداشت که از داخل ایران برایش طراحی شده بود. با نمایش جزئیات در مستند «شجریان، از سپیده تا فریاد» اگر با استناد به جزئیات تمامی وقایع مرتبط با کمی آگاهی بیشتری بررسی کنیم، کاملاً مشخص است برای استاد آواز ایران، پازل‌های سیاسی پساهشتادو هشتی کاملاً چیده شد. آن حلقه هدایت‌گر موسیقایی که در داخل کشور فعالیت می‌کنند و اتاق فکر شاخصی در حوزه موسیقی دارند، نخستین مصاحبه استاد شجریان با بیژن فرهودی (مجری سابق صدای آمریکا)، گفت‌وگوی حضوری با جمشید چالنگی، حضور در مستند پژواک روزگار (صادق صبا) محصول بی‌بی‌سی فارسی را از قبل طراحی کردند. زمانی که جنبش سبز متوقف می‌شود با تغییر دولت، مصاحبه دیگری با استاد شجریان در روزنامه ایران منتشر می‌شود تا بازی از دست رفته دوباره احیا شود. در واقع پازل‌های ورود به بازی اتفاقات پسا ۸۸ برای ایشان چیده شده بود تا در صورت رخداد سیاسی ملتهب‌تری او به این بازی ورود کند.

گواه طرح چنین ادعایی همکاری استاد شجریان با «صادق صبا» در اردیبهشت ۱۳۸۸ است که استاد در این مستند با مدیر وقت بخش بی‌بی‌سی فارسی، درباره زندگی عمر خیام گفت‌وگو می‌کند. صادق صبا دوبار در بهمن ۱۳۸۷ و اردیبهشت ۱۳۸۸ برای ساخت دو مستند با شجریان دیدار داشته است. این دیدارها هم محصول همان اتاق فکر طراح است. البته مستند «شجریان، از سپیده تا فریاد» برای تحلیل تغییر رویکردهای استاد شجریان سعی می‌کند به قرائت‌های رسمی اکتفا کند تا استادکار موسیقی کلاسیک ایرانی در یک قرن اخیر از تمامی تقصیرها مبرا باشد.

۹- مستند «شجریان، از سپیده تا فریاد» قضاوتش یکسویه نیست و استاد شجریان را متهم نمی‌کند و صرفاً به بازخوانی تاریخ اکتفا می‌کند. اما پس از پخش این مستند، موجی از قضاوت‌های سیاسی در فضای مجازی منتشر می‌شود تا زحمت خاص سازنندگان و پرهیزشان از حقنه کردن هرگونه قضاوتی پایمال شود. به هر حال کارگردان این اثر مهدی طوسی، فعال رسانه‌ای شناخته شده‌ای است که کارنامه بسیار روشنی دارد. او در دوران فعالیتش در حوزه روزنامه‌نگاری و برنامه‌سازی، هیچگاه متهم به یکسویه‌نگری نشده و کارنامه بسیار شفافی دارد و همین سابقه می‌تواند دستمایه خوبی باشد که صرفاً هر بیننده‌ای را مجاب کند که با یک بازخوانی تاریخی، هم‌سرنوشتی استاد شجریان با عارف قزوینی ارزیابی می‌شود، با این تفاوت که عارف قزوینی، عاقبت چندان خوشایندی نداشت، اما استاد به رغم حرکات سیاسی زیگراگی، همچنان معتبر است و احترام و جایگاه شاخص او همچنان حفظ شده است. بازهم مجالی فراهم می‌شود تا تصنیفی که ایشان به زیبایی اجرا کرده را به بهانه پخش این مستند تکرار کنیم.

بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند

تا کار خود ز آبروی جانان گشاده ایم

چون لاله می مبین و قدح در میان کار

این داغ بین که بر دل خونین نهاده ایم

مشاهده خبر از سایت منبع