سینماپرس: کاوه دهقانپور گفت: در سینمای ما انگار فقط باید یک عده کار کنند و رابطهها بر همه چیز مقدم است.
به گزارش سینماپرس، کاوه دهقانپور کارگردان سینما درباره مشکلاتی که برای اکران “سقف مات” به وجود آمده به خبرنگاران جوان، گفت: این فیلم مدت بسیار کوتاهی در بخش هنر و تجربه اکران شد، اما پس از مدتی از ادامه اکران آن جلوگیری کردند و حالا با گذشت بیش از یکسال از آن جریان، قرار است در شبکه نمایش خانگی توزیع شود.
وی افزود: متاسفانه هیچ دلیلی برای این کار و بازیهایی که به ضرر ما تمام شد ارائه ندادند و همه چیز در حد ابهام باقی مانده برای اثری که پروانه ساخت و نمایش دارد باقی مانده است.
دهقانپور اظهار کرد: همیشه دغدغه من این بوده که مانند دیگر کشورهای پیشرو در سینما از جوانها حمایت شود اما متاسفانه در سینمای ما به جز باندبازی و مافیاگری و سرکوب نیروهای مستعد و جوان چیزی نمیبینیم و تلاش کردنهای حرفهای و درست تضمینی برای ادامه راه نیست.
وی ادامه داد: به عنوان نمونه پس از سالها کار کردن وقتی فیلمنامهای را به دفتر تهیه کنندهای ارائه میدهید به شما میگویند برو و سرمایه فراهم کن و من هم کارت تهیه کنندگی ام را میدهم و تولید را آغاز میکنیم. این چه سینمایی است؟ اگر من سرمایه داشتم یا میتوانستم فراهم کنم که تهیه کننده بسیار است! پس هنر، تجربیات و کارنامه ام چه سودی برای من دارد؟ چرا نسل ما را اینچنین سرکوب میکنید؟
یا سرمایه جور کن یا نوید محمدزاده را بیاور!
کارگردان فیلم طمع اضافه کرد: وقتی اتفاقات را کنار هم میچینیم به این نتیجه میرسیم که فقط برخیها باید کار کنند و رابطهها باعث فعال شدن یا عدم فعالیت عدهای میشود. نوید محمدزاده بازیگر بسیار خوبی است، اما چرا سینمای ما نباید مانند محمدزادهها را کشف و معرفی کند؟ مگر این بازیگر چقدر میتواند کارکترهای مختلف بازی کند که تا این حد به او پیشنهاد میدهند؟ مقولهای که میتواند به خود این بازیگر هم لطمه سنگینی بزند! به عنوان نمونه در یک دفتر برای ساخت فیلمم رفتم گفتند یا نوید محمدزاده را بیاور و یا سرمایه فراهم کن، واقعا این چه صحبتی است و چرا سینما به این جا رسیده است؟
وی افزود: از طرفی جریان پولشویی که با چشمهای خودم نمونههای آن را دیده ام لطمه بزرگی به سینما وارد کرده است و بسیاری از مشکلات کنونی به این جریان ربط پیدا میکند. من حدود بیست فیلم کوتاه و بلند کار کرده ام و در چندین جشنواره بین المللی کاندید شدم، ولی چرا امثال من نباید به خاطر عدهای خاص که قرار است همیشه دیده شوند، برای کشور خودمان فعالیت کنیم و دیده شویم؟
این کارگردان عنوان کرد: همیشه میدانستم و دیده بودم رابطهها بر ضابطهها حکم فرماست، اما هیچ وقت درگیر آن نشدم تا جایی که دامن من را هم گرفت و واقعا طاقتم به تنگ آمده است چون حتی با داشتن پروانه ساخت و نمایش، نشان دادند کاری که میخواهند میتوانند انجام دهند. اتفاق تلخ دیگر اینکه کارگردانی “گربه سیاه” را از چنگم در آوردند و نارضایتی من از سرمایه گذار است، چون با او قرارداد داشتم.
وی افزود: اینقدر فضای تولید و فعالیت در سینما کثیف شده که برخی مواقع دلم میخواهد کنار بکشم، اما نمیتوانم، چون من بچه سینما هستم و عمر و زندگی ام را در اینجا گذاشتم و حرفه دیگری هم بلد نیستم. متاسفانه وزارت ارشاد و خانه سینما هم به جای اینکه طرف حق و افراد زیر مجموعه شان را بگیرند از آدمهای خودشان و بیرون از مجموعه سینما حمایت میکنند.
دهقانپور بیان کرد: امیدوارم وضعیت سینما رو به بهبودی برود و فرقی بین آدمها گذاشته نشود.
وی درباره جدیدترین فعالیت خود توضیح داد: فیلم سینمایی “لختگی” را با موضوع مسائل و مشکلات اجتماعی میسازم، حمید یونسی و حسن وارسته نویسندگان آن هستند و لوکیشنها در شمال ایران خواهد بود.
گفتنی است کاوه دهقانپور پیش از این کارگردانی فیلم هایی، چون پازل، تیرگی، طوقی، ایشتیویگو، مکان، یک شب سیاه، زخم بسته، طمع، دست روزگار و… را انجام داده است.
وقتی از “بهمن دان” بازیگر قدیمی سینما و تلویزیون میپرسیم چرا نیستید؟ جوابهای قابل توجهی میدهد. درباره سریال “معمای شاه” و نقش “حسنعلی منصور” صحبت میکند و حتی از سینما، تئاتر و تلویزیونِ فعلی و برخی از رفتارهای سلبریتیها گلایه میکند.
به گزارش سینماپرس، دهه هفتادیها با فیلمهای سینماییاش مثل “هدف” خاطره دارند و دهه هشتادیها هم “زیرزمین” و “زیرتیغ” بهمن دان را فراموش نمیکنند. حتی وقتی با آن قامتِ زیبا و شخصیتپردازی هنرمندانهاش نقشِ “حسنعلی منصور” را میپذیرد و در “معمای شاه” تلویزیون ایفای نقش میکند. سریالی که جزو الفویژههای صداوسیما به شمار میرود؛ داستان زندگی محمدرضا پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی را به تصویر میکشد. در این مجموعه تلویزیونی ۱۲۰ بازیگر اصلی و ۸۵۳ بازیگر فرعی حضور دارند. ۹۱۰ سکانس دارد و کل بازیگران سریال ۱۶۰۰ نفرند. مجموعه “معمای شاه” در خصوص جریانات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی در دوره پادشاهی محمدرضا پهلوی است.
در سینما، تئاتر و تلویزیونِ امروز، نام برخی از بازیگران کاربلد را کمتر میشنویم؛ یکی از این نامهای ارزشمند و خاطرانگیز، بهمندان است. بازی که فعالیت هنریاش را با تئاتر در گروه آناهیتا آغاز کرد و سال ۱۳۷۱ به صورت حرفهای به عنوان بازیگر در فیلم “هدف” ایفای نقش کرد. کارنامه خیلی پُرپیمانی از تعدد آثار ندارد اما وسواس در انتخاب و ماندگاری آثار نشان میدهد که بهمندان چرا امروز او مثل خیلی از کاربلدهای سینما و تلویزیون ما کمتر کار میکند؟ حتماً آثار از آن جذابیت و پختگی برخوردار نیستند. اگر نگاهی به آثارش در سینما بیندازیم حتماً نمیتوانیم آثاری مثل “موش”، “حرکت اول”، “سنگ، کاغذ، قیچی”، “قصه دلها”، “هرچی تو بخوای”، “شیرهای جوان”، “پرواز خاموش”، “حماسه قهرمانان”، “توفان شن”، “متهم”، “گارد ویژه” و “ویرانگر” و در تلویزیون هیچوقت “زیرزمین”، “آفتاب و زمین”، “عشق سالهای جنگ”، “زیرتیغ”، “چهل سرباز”، “محاکمه”، “چشمهای نامحسوس” و “معمای شاه” را از خاطر ببریم.
سابقه حضور بهمندان روی صحنه تئاتر را هم نباید نادیده بگیریم؛ وقتی این بازیگر در نمایشهای بسیار زیادی ابتدا در نقشهای درجه دوم و سوم و سپس در نقشهای اصلی به بازیگری پرداخت و کمکم توانست مهارت و استعداد خودش را به همگان ثابت کند. از دهه ۶۰ توانست به صورت حرفهای وارد تلویزیون شود. نکته بسیار جالب در رابطه با زندگی این هنرمند این است که او تنها فعالیت خود را به حوزه بازیگری و هنرهای رزمی معطوف نکرده و در بسیاری از زمینههای دیگر هم دستی بر آتش دارد. به طوری که مدتی به عنوان تکنسین رادیولوژی در بیمارستان مهر تهران کار میکرد و این روزها بعد از فارغالتحصیل در رشته معماری، به ساخت و ساز مشغول است. یکی از ویژگیهای بارز این بازیگر، فیزیک ظاهریاش است که به درد آدمهای خبیث فیلمها میخورد و از همین رو در اکثر فیلمها هم در چنین نقشهایی بازی کرد و در اکثر پروژهها خصوصاً در مجموعه تلویزیونی”بازی پنهان” تواناییهای او را آشکار کرد.
او بارها در جریان گپ و گفتهایش به دغدغه ساخت کارهای دفاعمقدسی و نشان دادن رشادتها و استقامتها در برابر دشمن اشاره کرده که باید در قالب آثار هنری به نمایش گذاشته شود. تاریخ را باید برای آیندگانمان بازگو کنیم که هیچوقت از خاطرهها نرود. به همین خاطر است که “طوفانشن” اثر خاطرانگیزش را نمیتوان از خاطرهها برد؛ اثری که درباره حمله آمریکاییها برای آزادی گروگانهای سفارت آمریکا در ایران است. بهمندان در جریان گفتوگو با تسنیم به این دغدغهها و نبودنش در این ایام اشاره کرده و حتی به بسیاری از سریالهای نمایشخانگی و سینمایی که به جز طنزهای مبتذل، و فیلمهای عشق و عاشقی دختر و پسری که مضمونش مثلتهای عشقی است چیزی ندارد گلایه دارد.
او معتقد است نباید آنقدر ضعیف روایت کنیم که ادب، فرهنگ و هنر و تاریخ و خیلی از اتفاقات بشردوستانه و جهادگونهمان دیده نشوند. کودکان، نوجوانان و اقشار مختلف جامعه باید از فرهنگ و اتفاقات مهم کشورشان آگاهی داشته باشند اما ما در این زمینه فرهنگسازی نکرده و غفلت کردهایم. دان درباره کمکاریاش تأکید کرده که پیشنهاداتی برای بازی میشود اما نمیپذیرد؛ چون تمایل ندارد در هر پروژهای ایفای نقش کند.
با عدهای مواجهیم که پول میدهند و نقش میخرند
مشروح این گپ و گفت را در ادامه بخوانید:
* آقای دان! خیلی خوشحالم که بعد از مدتها صدای گرم شما را میشنوم. چرا نیستید و واقعاً در تیتراژ بسیاری از کارها جای نامتان خالیست؟
کی هست؟ که من نیستم. در واقع شاید بگویم که همه نیستند. کسانی که برای سینما پول میآوردند و بازیهای هنرمندانهای را هم برای قابِ تلویزیون و هم پرده سینما، خلق میکردند و مردم دوستشان داشتند، نیستند. من هم مثل آنها! واقعیت این است من هم مثل خیلیها میگویم فیلمنامه و اتفاقی که امروز کمتر شاهدش هستیم مثل سمفونی که همه نوازندهها روی نت بزنند و خارج نزنند، خروجی خوبی داشته باشیم. امروز با عدهای مواجهیم که پول میدهند و نقش میخرند و به هر قیمتی دنبال دیده شدناند و اینها چیزی نیست که امروز مورد تأیید ما باشد و مردم هم نمیپسندند؛ در نتیجه میآیند و میروند. الان سینمایی نداریم و بیشتر به سمت کارهای سوپرمارکتی رفتند. در واقع فیلمهای نمایشخانگی که در سوپرمارکتها میفروشند و البته هزاران نقد به آنها وارد است.
احتمال دارد به سینما برگردم
قبل از عید نوروز در میان فیلمنامههای بد و غیرحرفهای که بدستم میرسد و رد میکنم کاری را پسندیدم که حرفهای بود. “میز قرمز” با نام جدید “جزیره” به کارگردانی نوید اسماعیلی و تهیهکننده غلامرضا آزادی اما این کار در هنگامِ شروع با کرونا مواجه شد و در نتیجه فعلاً متوقف شده است و احتمال دارد تا پایان خردادماه راه بیفتد. من نقش اول این کار را خواهم داشت و شاید بعد از مدتها به سینما برگردم. البته که نقد دیگری هم بر عمده کارها وارد است که وقتی فیلمنامه را میخوانیم با کاری مواجهیم که به مراتب بعد از بازی و تدوین به گونهای دیگر درمیآید. به قولی تازه در پایان همه این فرآیندها میبینیم “کُت تن کیست؟ “. شاید بیش از ۱۰ فیلمنامه را رد کردهام و فقط روی یکی دو فیلم سینمایی دارم فکر میکنم شاید به نتیجه برسم.
ازکاربلدها هم میخواهند که اسپانسر بیاورند
* کاری برای تلویزیون ندارید؟ چرا سریالهای تلویزیون مثل گذشته پرفروغ نیستند؟
تلویزیون از پَسِ هزینههای جاریاش بربیاید دیگر به تولید فیلم نمیرسد. تلویزیون پرسنل زیادی دارد و هزاران نفر مشغولند اما دریغ از خروجی که باید داشته باشند. در صورتی که برخی از تلویزیونهای دیگر کشورها را نگاه میکنیم با ۵- ۶ نفر پرسنل، مخاطب را پای گیرندههایشان نگه میدارند. به خاطر پرسنل زیاد و هزینههایی که باید حقوق این کارکنان را تأمین کند کمتر میتواند سراغ کارهای فاخر و دیدنی برود؛ در واقع گذشتهاش را تکرار کند. مجبور است به سراغ اسپانسرها و حامیان مالی برود و از تهیهکنندگان و هنرمندان کاربلد هم بخواهد اسپانسر بیاورند. اتفاقاً ما اسپانسر هم بردیم سریال ورزشی بسازیم به ما گفتند ۶۵ درصد از این ۴ میلیارد هزینه را که اسپانسر ما متقبل میشد به عنوان حق پخش برمیداریم و مابقی را در اختیار شما قرار میدهیم که تولید را آغاز کنید. اما واقعاً با این مابقی چه کاری میتوانستیم انجام بدهیم؟
بیاحترامیهایی که به مخاطبین میشود/ معضل شوخیهای جنسی
* بسیاری از شما کاربلدها را مخاطب دوست دارد در قابِ تلویزیون یا پرده سینما ببیند؟
ما در فضایی فعالیت میکنیم که تصمیم دستِ مخاطب نیست و تهیهکننده و حتی کارگردان به مخاطب احترام نمیگذارند. سینمای ما از سال ۸۰ به سمت دیگری رفت و به سینمای تجاری لمپنیزم سوپرمارکتی تبدیل شد. سینمایی که پول حرف اول را میزند و دوست و آشنا جلوی دوربینش قرار میگیرند و در نهایت بیننده هم محتوایی عایدش نمیشود. یادم میآید در زمان قبل از انقلاب میگفتند فیلمها را با پدر و مادر نمیتوان دید و الان با بچهها نمیشود دید. حتی فیلمهایی در تلویزیون و بسیار در نمایشخانگی دچار این معضل شدهاند که خانوادگی نمیتوانیم بینندهاش باشیم. شوخیهای جنسی سینما به نمایشخانگی و حتی بعضاً در تلویزیون سرایت کرده است. شیوه حرفزدن و دیالوگ گفتن ما در تئاتر، نمایشخانگی و تلویزیون تغییر کرده است. شومنهایی که در بیرون و برخی در تلویزیون، مخاطب دور خودشان جمع میکنند جوک نمیگویند بلکه با برخی از صحبتهایش تابوهایی را میشکنند که بیاحترامی به خانوادههای ایرانی است.
این سینما و تئاتر نیست!
جالب است برای شما بگویم بعد از سالها با اصرار زیاد قبول کردم تماشاگر تئاتری باشم. در میانه تماشای این نمایش تصمیم گرفتم بروم و بعداً به من گفتند آقای دان کجا رفتید و من گفتم این چه مسخرهبازی است. متعجبم به این تئاترها مجوز پخش میدهند که فرهنگ ایرانی را زیر سؤال میبرند و هدف دیگری ندارند. واقعاً این نمایشها و تصاویر تلویزیونی و سینمایی را نمیتوان نامش را فرهنگ گذاشت. ما مردم با فرهنگ جهانیم و چنین چیزهایی نداشتیم که همهچیز را برایمان مسخره کنند و مخاطب به جز خندیدن و آدمها به جز تحقیر شدن، هیچ محتوایی را منتقل نمیکنند. این سینما و تئاتر نیست تا جایی همهچیز را به نقطه تخریب میرسانند که شخصیتی در تلویزیون میگویند این همه بازیگر بیسواد! من هم تأیید میکنم واقعاً اگر مقداری سواد و شعور هنرمندی داشته باشند این دیالوگها را به کار نمیبرند و اصلاً بازی در چنین آثاری که بیشتر بیاحترامی به مخاطب ایرانی است، را نمیپذیرند.
من بازیگری نیستم که با پول کثیف کار کنم
مردم در کوچه و خیابان به من میگویند، حتی زنگ میزنند و ایمیل میدهند که چرا نیستید و از من میخواهند باشم. پاسخ میدهم که منتظرم نباشید، چون در موقعیت جالبی قرار نداریم که بخواهم بازی کنم، بیشتر تمام گذشتهام را از بین میبرم. نوستالژی مخاطب را از برخی کارها و نقشهایم را با انتخابی نادرست، خراب نمیکنم. به من کارهایی پیشنهاد دادند که وقتی طرح و کلیت فیلمنامه را برایم تعریف میکنند به سازندگان اثر میگویم روی من چه حساب کردید، چنین پیشنهادهای شرمانهای میدهید؟ حتی به من گفتهاند پولش خوب است. اگر قاچاق موادمخدر کنم پولش از اینها بهتر است اما حاصر نیستم شرافتم و آنچه را که در این سینما و تلویزیون به مخاطب عرضه کردهام با این نوع کارها زیر سؤال ببرم. از من خواستهاند نقش خانسالاری را بازی کنم و بافور دست بگیرم یا دیالوگهای بیتربیتی در فیلمنامه دیدهام من این نوع کارها را هیچوقت نمیپذیرم. چون اشاعهدهنده فرهنگ ایرانیام و قرار نیست با این کارهای احمقانه به کسانی که دوستم دارند فرهنگهای غلطی را عرضه کنم. بیشتر مشمئزکننده خواهم شد تا فرهنگساز! در کنار اثر خوب، پولی که به میدهند هم باید تمیز باشد. من بازیگری نیستم که با پول کثیف کار کنم.
نمایی از نقش حسنعلی منصور در سریال “معمای شاه”
من نمیتوانم از ایران بروم، گرینکارت بگیرم و به ملتم بخندم
من خودم را از سینما بیرون کشیدم و به هر قیمتی برای بازی کردن نمیروم. متأسفم برای دوستانی که افتخارشان این است که پولشان را به آمریکا میبرند، گرینکارت میگیرند و یا آنجا دفتری میزنند و خانهای برای خودشان دست و پا میکنند. من از این نوع دودوزهبازیها متنفرم؛ مگر من نمیتوانستم در آن کارها باشم و پول آنچنانی بگیرم. قبلاً سریال “پول کثیف” جواد افشار را بازی کردم و میدانم این چارچوب و قاعده چیست. نمیتوانم به آدمهایی پشت کنم که امروز محتاج نان شبشان هستند و رختی ندارند به تن کنند و من پول هنگفت برخی از پروژههای ضدهنری را بگیرم و از ایران بروم؛ مگر من مهاجرت کنم و به ریش ملتم بخندم. بروم آنجا التماس کنم به من گرینکارت بدهند. آدمهایی که برخیهایشان تا دیروز پول اتوبوس هم نداشتند و الان در آمریکا به ریشِ ما میخندند! خواهشاً شما دیگر از ایران و سینما و فرهنگ و هنر حرف نزنید بروید و به آمال و آرزوهایتان بپردازید.
چرا به خاطر بازی در “معمای شاه” پشیمان باشم؟
* میگویند که برای برخی از بازیگرانِ سریال “معمای شاه” اتفاقاتی افتاد و یکی از آن تبعات، کمکاری و حتی بیکاری است؛ شما هیچوقت از بازی در این سریال، پشیمان نشدید؟
اصلاً. چنین چیزی نیست. چرا باید پشیمان شویم؟ موقعی که انتخاب میشوید فیلمنامه را هنرمند میخواند یا پروژه را میپذیرد و یا رد میکند. وقتی کاری را قبول میکنید پای همه تبعات و همهچیزش باید بایستید. به من خیلی گفتند با من مصاحبه کردند پشیمان نیستی گفتم نه. چرا باید پشیمان باشم؟ انتخاب کردم. سعی می کنم درست بازیاش کنم. با توجه به سریال استرسآوری که بود در زمان کار کردن تمام سعی و کوششمان این بود که درست کار کنیم. کاراکتر خوبی بود حسنعلی منصور. هنرمندان و عواملی که در “معمای شاه” کار کردند همه آدمهای درستی بودند و درست انتخاب شده بودند و در نتیجه درست کار کردند. اینکه بگوییم از این لحاظ بیکار شدند نه چنین چیزی نبوده است.
میدانستم سینما برای کسانی که در آن کار میکنند حُکم عقرب دارد
* پس کمکاریتان به این مقوله ربطی نداشت؟
فکر میکنید خداوند برای ما یک کار سینما را گذاشته؟ الان این همه آدمی که از سینما پول نگرفتند، اتفاق خاصی افتاد. من جایگاه سینما را از ابتدا میشناختم کار سوم و چهارمم سینما را قرار دادم. چون میدانستم سینما برای کسانی که در آن کار میکنند حُکم عقرب دارد. عقرب همیشه نیش میزند تو نمیتوانی از سینما خوشت بیاید و سینما به تو لطف کند، هیچ لطفی به تو نمیکند. با همه این اوصاف از سینما و تلویزیون ممنونم که محبوبیت مردمی به ما داد. برخی از بازیگران در کارهای دولتی و بیمارستان و جاهای مختلف بودند وقتی بازیگر شدند از آن کارها استعفا دادند و حالا درماندهاند که چرا از آن کارها بیرون آمدند؛ در سینما میآیند و میروند و نمیتوان روی پول و اقتصادش حساب کرد.
وقتی تاریخ را نمیخوانند حداقل در صفحه تلویزیون ببینند
* ساخت آثار تاریخی مثل سریالهای “معمای شاه” را چقدر در تلویزیون لازم میدانید و باید چگونه ساخته شوند که مؤثر باشند؟
خیلی خوب و لازمند. سریالهایی مثل “هزاردستان” همیشه ماندگارند چون درباره تاریخ این مملکت صحبت میکنند. اگر در سریالی که میسازید نگاه مغرضانهای به تاریخ نداشته باشید و پژوهشگرایانه و محققانه به تاریخ بپردازید، بسیار مؤثر و ماندگار میمانند و برای آیندگان لازم و واجبند. جامعه ما باید بدانند در تاریخ این کشور چه اتفاقاتی افتاده و چه حوادثی رخ داده است. وقتی تاریخ را نمیخوانند حداقل در صفحه تلویزیون ببینند. نگاه ما به تاریخ صدسال پیش نگاه آن روز نیست نگاه امروز است! این اشکال دارد. اینقدر که با فیلم میتوانید در دلها و یادها و نگاهها نفوذ کنید با حرفزدن این اتفاق نمیافتد. فیلم خیلی تأثیر دارد و البته داستان و کارگردان خوب هم حائز اهمیتند. واقعاً هر کسی نباید وارد این حرفه شود و فیلم تاریخی بسازد.
ماجرای حضور در دوبلاژ و دوبله سریال “محاکمه”
* صدای خوبی دارید و فعالیت دوبلوری هم داشتید؛ چرا ادامه ندادید؟
با آقای خسروشاهی کار کردم و کار “محاکمه” را به جای نقش خودم صحبت کردم و خیلی هم به من گفتند دوبلور بمان و من گفتم نمیتوانم کار کنم. دوبله کار بسیار سختی است و من متأسفانه برایم سخت بود که دوبله بزرگانی را از دست داد که هیچوقت جایشان پُر نخواهد شد. اساتیدی همچون حسین عرفانی که یاد و خاطرهشان همیشه در ذهن جامعه ایرانی میماند.
چرا “بهمن دان” مهمان برخی از برنامههای پربیننده نمیشود؟
* کمتر در برنامههای تلویزیونی پرطرفدار مهمان میشوید؛ دلیل خاصی دارد؟
همیشه دوست داشتم چراغ خاموش کار کنم و اهل هیاهو نیستم. در برنامههایی هم مهمان شدم و اصولاً دعوتی را رد نکردهام. اینکه مثلاً به برخی از برنامههای پربیننده مثل “دورهمی” مهران مدیری نرفتهام اولاً نه دعوت شدهام و نه میلی داشتم که بگویم به این برنامهها بروم. چون اصولاً از تخریب شخصیتی خوشم نمیآید که به برخی از برنامهها بروم که از ابتدا مهمان را تحقیر میکنند و زیر سؤال میبرند. برخی از برنامهها آنتن را پُر میکنند و در آن برنامهها حاضر نشدهام. از طرفی هیچوقت نگفتم که به فلان برنامه میروم چقدر میدهید و برایم مهم نبوده است. برنامهای رفتم که اسپانسر هم داشتند و حتی به ما قول و وعدهای هم دادند برای من هیچوقت این چیزها مهم نبوده است. شاید این جمله تأثیرگذاری باشد که میگویم “این بادهها جواب مستی ما را نمیدهد. “
دوست دارم فیلمی درباره شهدای نیروی دریایی ارتش بسازم
* کدام از کارهایتان را از همه بیشتر دوست دارید؟
همه کارهایی که انتخاب کردهام برایم قابل احترام و دوستداشتنیاند اما “توفانشن” را بیشتر دوست دارم. کاری راجع به نیروی دریایی ارتش و روزهای آخر جنگ دارم و دغدغهام این است آن کار را بسازم. مدتها هم رایزنی کردهام اما نیروی دریایی به من جواب دادند با شما شراکت میکنیم اما پول نداریم. آخر این کار را روزی خواهم ساخت؛ آن زمان چهار میلیارد برآورد کرده بودیم و امروز بخواهیم بسازیم ۴۰ میلیارد پول لازم دارد.
برخی از نابابها، هنر ما را تسخیر میکنند
* تلویزیون درگیر معضلاتی مثل تهیهکنندگی شده و برخی از بازیگران مثل شما که گفتید هنوز هم از تلویزیون طلبدارید این مشکل را با تلویزیون دارند…
۵، ۶ تهیهکننده اصلی چندین تهیهکننده را در زیرشاخههای خودشان دارند و بارها بازیگران با این تهیهکنندگان اسپانسری که هیچ نگاهِ هنر و هنرمندی ندارند مواجه میشوند؛ در واقع هم آبرو و اعتبارشان را برای کار تلویزیونی میگذارند و هم سرآخر به پولشان هم نمیرسند. زمانی باید در تلویزیون کار کنی که همه با تو شفاف باشند. واقعاً یکسری آدمهایی که در سینما و تلویزیون و تئاتر بودهاند که به خاطر شهرتشان به بیراهه رفتهاند، چه کسانی برای حفظ و ارتقاء هویت و اعتبار هنرمندان قدم برمیدارند؟ از موقعیت برخی هنرمندان جوان سوء استفاده شد؟ واقعاً خروجی بسیاری از کارهایمان به جای راه درست فرهنگی، مسیر نادرستِ فرهنگی را طی میکنند. برخی از اطرافیان به من بارها گفتهاند شما کجا کار میکنید آقای دان؟ برخی از نابابها، هنر ما را تسخیر میکنند و آن را به جای ارتقاء فرهنگ، به سقوط فرهنگ میکشانند.
از فیلمسازی و سینما کار کردن فقط این رنگ و لعابها را یاد گرفتهاند؟
* در سریالهای نمایشخانگی مخاطب حسرت میخورد آن خانهها و ماشینهای آنچنانی را میبیند؛ بیشتر از سریال، فرهنگ لاکچری و غربی را به مخاطب القاء میکنند چرا برخی از دوستانتان هم به سمت این مسیر رفتهاند؟
متأسفم نظارهگر این اشاعه فرهنگ نادرست کاخنشینیام و این حسرتهایی که شما میگویید. خودکشیها، بزن و بکوبها، بزهکاریها و لباسهای آنچنانی را تبلیغ میکنیم. من به جهت علاقهام به برخی از کارهای خیر مثل آزادی زندانیان، از اداره زندانها خبر دارم که مردم را به سمت و سویی کشاندهایم که به خاطر نداشتنِ پول خریدن مانتو و ماشین آنچنانی، به هر بزهکاری تن دادهاند حتی تنفروشی! چرا باید در این کاخها فیلمبرداری کنند؟ حتماً میگویند از نظر زیباییشناسی و قاب تصویر اتفاق خوبی است. واقعاً این ماشینها و خانهها و لباسهای آنچنانی وصله ناجوری در دنیای فرهنگ و هنر است. چرا به این سمت میروید که حال مخاطب بد شود؟ از فیلمسازی و سینما کار کردن فقط این رنگ و لعابها را یاد گرفتهاند؟
ماجرای بریز و بپاشهای سریال “شهرزاد”
* واقعاً این پولها از کجا میآید؟ چرا که وقتی میگوییم چرا فلان کارهای فاخر و شخصیتهای قهرمان و تاریخی ساخته نمیشوند میگویند پول نداریم پس چطور این کارها ساخته میشوند؟ سر سریال “شهرزاد” دیدیم. من خودم تعجب کردم این همه پول به پا شد. این همه بریز و بپاش و حتی یکی از دوستان به من گفت من فلان قرارداد نجومی را بستهام که ماهانه پرداخت میشود. بسیار جا خوردم بعداً ماجرای دادگاهها پیش آمد همهچیز مشخص شد که با پول سالم و کارکرده نمیتوان چنین ریخت و پاشهایی را کرد. کسانی که با فلان وزیر غیرمربوط به فرهنگ و هنر ارتباط نزدیک دارد و میآید در سینمای خانگی سرمایهگذاری میکند. این پولها نصیب کسانی شد که به آمریکا رفتند و این آقا را نشان میدهند با لباس زندان به دادگاه میرود. جالب است که برخی از همانها، میگویند ما این پولها را برگردانیم، کدام پول را برگردانند؟ چند نفر از این کشور رفتند و پولشان را با خودشان بردند. شاید خانهای در اینجا داشته باشند و قدری هم پول، اما پول اصلی را با خودشان بردند؛ پول کثیف نصیب جاهای کثیف شد. یک مصاحبهای داشتم و گفتم اینجا معلوم میشود به شخصی برای دو سه سکانس، یک و نیم میلیارد پول میدهند چقدر اشتباه است که امروز وقتی کرونا میآید مرکز تحقیق و پژوهش بودجه اندکی دارد. آیا نیاز است به فلان بازیگر برای سه سکانس آن هزینه هنگفت را بدهیم زمانی که به این مرکزها نیاز مبرم داریم؟ واقعاً لازم است برای سریالی مثل “پایتخت” پولهای آنچنانی قائل شویم و امثال این کارها که چه کسانی ذینفعند و میلیاردها پول میگیرند؟
آرزوی “بهمن دان”
* آرزوی “بهمن دان” چیست و دوست دارد چه کاری بسازد و یا در کدام سریال و فیلم نقش ایفا کند؟
هرچیزی باید درست باشد و دوست دارم در کارهای خوب و اصولی باشم. من سریالی را بازی میکردم به نام “تکسواران” که تهیهکننده با سیمافیلم مشکل پیدا کرد و کار خوابید. بعدها به جای من مجید مظفری و فاطمه گودرزی را به جای فریبا متخصص انتخاب کردند و کار هم به “ایلدا” تغییر نام داد. من میگویم باید به جای نگاه شخصی پایمان را فراتر بگذاریم و نگاههای کلان فرهنگ و هنر را به سیاستگذاریهایمان انتقال دهیم. دوست دارم همان فیلمی که میخواستم و اشاره کردم درباره روزهای آخر جنگ و شهدای نیروی دریایی ارتش را بسازم. داستان سهند و سبلان دو کشتی آبهای خلیج فارس را به پرده سینما بیاورم.
سینماپرس: کارگردان سریال «معمای شاه» گفت: ساعت ها با بازیگر نقش امام (ره) حرف زدم و اول جهان بینی خودش را مورد بررسی قرار دادم. واقعیت امر این بود کسی که می خواهد چنین نقشی را بازی کند باید به آن شخصیت اعتقاد داشته باشد.
به گزارش سینماپرس، تا به حال فیلم و سریال هایی با حضور و درباره امام خمینی (ره) ساخته شده است که هر کدام به نوبه خود سعی داشتند تا بُعدی از شخصیت امام را به نمایش بگذارند. در این میان «معمای شاه» تنها سریالی است که به صورت گسترده به زندگی این شخصیت بزرگ انقلابی پرداخته است. به مناسبت سالروز ارتحال بنیان گذار انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) با محمدرضا ورزی کارگردان این سریال تاریخی درباره جزئیات انتخاب بازیگر شخصیت امام (ره)، حفظ منویات این شخصیت بزرگ تاریخی، بازخوردهای مردم و … گفتوگو کردیم.
** شما شخصیت امام خمینی (ره) را فقط در سریال «معمای شاه» داشتید؟
– بله و در سریال های قبلیم به آن مقطع حضور امام در کشور ورود نکردیم.
** چطور شد که تصمیم گرفتید شخصیت امام (ره) را در سریال «معمای شاه» بیاورید؟
– این اتفاق برای اولین بار می افتاد و اتفاق بسیار حساسی بود یعنی می توانست تاثیر معکوس هم داشته باشد. به طور معمول اتفاق هایی که برای اولین بار در کارهای نمایشی رخ می دهد، مقداری فضای ریسک پذیری اش زیاد است. اما من احساس می کردم ارزشش را دارد که برایش زمان بگذاریم و مقاومت کنیم و حتی توجیهاتی برای مسئولین امر داشته باشیم. خوشبختانه مدیرانی که در آن سالها برای این اتفاق تصمیم گرفتند هوشمندانه این تصمیم را گرفتند و همینجا جا دارد از آقای مهدی فرجی و علی دارابی و مهندس ضرغامی تشکر کنم که حمایت کردند این اتفاق بیفتد وگرنه ممکن بود در اثر محافظه کاری مسئول مربوطه این اتفاق صورت نگیرد.
** یعنی می خواهید بگویید جسارت می خواست؟
– بله به شدت اما خب پشتوانه این دوستان و مدیران با تمام قدرت پشتیبانی کردند تا این اتفاق به درستی بیفتد و خداراشکر خروجی اش هم آبرومندانه شد چه در خصوص شبیه سازی، تصویر و صدا.
** چقدر طول کشید تا به طور قطع گزینه نهایی نقش امام (ره) انتخاب شد؟
– تقریبا شش ماه طول کشید که به این رسیدیم کدام بازیگر باید این نقش را بازی کند. نمی توانم نام ببرم اما ۵ نفر برای ایفای نقش امام (ره) تست شدند و پنجمین نفر آقای شکرخدا گودرزی بود.
** آقای گودرزی چه ویژگی هایی داشت که برای این نقش انتخاب شد؟
-احساس کردم او فردی فرهیخته، با سواد، بینش خاصی داشت و خودش نویسنده و کارگردان تئاتر بود.
** یعنی شخصیت درونی او برای شما مهم بود؟
– بله دقیقا برایم مهم بود که نگاهش چه طور نگاهی است. ساعت ها با او حرف زدم و اول جهان بینی خودش را مورد بررسی قرار دادم. واقعیت امر این بود کسی که می خواهد چنین نقشی را بازی کند باید به آن شخصیت اعتقاد داشته باشد.
** و آقای گودرزی به شخصیت امام (ره) معتقد بود؟
– بله خیلی زیاد.
** چطور با آقای گودرزی آشنا شدید؟
– در سال ۹۱ امیر دژاکام تئاتری به نام ساقی را روی صحنه برد و آقای گودرزی در این نمایش نقش شاعری را بازی می کرد که در مدح امیر المومنین شعر می سرود.
** نمایش «ساقی» را به این نیت دیدید که بازیگر نقش امام (ره) را از میان بازیگرانش انتخاب کنید؟
– نه، از آنجایی که با آقای دژاکام دوست هستم اغلب کارهایش را می بینم و برای تماشای این اثر هم از من دعوت کردند. آن زمان آقای عجمی دستیارم کنارم نشسته بود و یک لحظه روی نحوه بیان شکرخدا گودرزی متمرکز شدم که چقدر با احساس و تاثیرگذار شعر می گوید و قامت، صورت، پیشانی برجسته و بلندی که داشت باعث شد همان جا به یکباره به دستیارم بگویم، امام را پیدا کردم!
** آن زمان شما در مرحله پیش تولید «معمای شاه» بودید؟
– بله، اواخر پیش تولید بودیم و به دنبال بازیگری بودیم که قرار است شخصیت امام را بازی کند. روز اول که تئاتر را دیدم و تمام شد دو روز فکر کردم و بعد به آقای دژاکام گفتم که می خواهم دوباره برای دیدن تئاتر شما بیایم و او خیلی تشکر کرد از این حیث که خیلی ممنونم دوباره می خواهی تئاترم را ببینی و به او گفتم اگر امکان دارد صندلی سمت راست سالن تئاتر شهر را به من بده. دفعه اول صندلی وسط نشسته بودم.
برای بار دوم به سالن تئاتر شهر رفتم و روی صندلی سمت راست نشستم و این بار دیگر فقط آقای گودرزی را در نمایش می دیدم و دیگر هیچ بازیگر دیگری را نمی دیدم. بعد که تمام شد دو روز دیگر به آقای دژاکام گفتم می خواهم دوباره تئاترت را ببینم و تعجب کرد و گفت اولین بار است که می بینم یک نفر تا این اندازه علاقه مند است و من هم تائید کردم و گفتم اگر می شود این بار صندلی سمت چپ و درست نزدیک ترین محل به سن سالن تئاتر شهر را به من بده و علیرغم مخالفت هایی که داشت و می گفت آنجا جای خوبی نیست اما قبول نکردم و گفتم من همان صندلی را می خواهم و رفتم نشستم و بعد از پایان نمایش گفتم که به آقای گودرزی بگویید به دفتر من بیاید. وقتی به دفتر آمد گفتم معمولا برای بازی در سریال و فیلم به شما متن می دهند، گفتوگو می کنند و چنانچه به تفاهم رسیدند، تست گریم انجام می شود. اما اینجا ما می خواهیم شما اول تست گریم شوید. اشکالی دارد؟ آقای گودرزی تعجب کرد و گفت نه.
** آقای گودرزی می دانست که قرار است برای کدام شخصیت این سریال گریم شود؟
– نه هنوز نگفته بودم و گفتم شما حالا به اتاق گریم بیایید متوجه می شوید که موضوع چیست و قبول کرد. تا به اتاق گریم آمد روی آینه عکس حضرت امام (ره) قرار گرفته بود و با دیدنش تعجب کرد و شوکه شد.
** حتی نمی دانست که شما به دنبال بازیگری برای ایفای نقش امام (ره) هستید؟
– نه، شوکه شده بود و وقتی متوجه شد خیس عرق شد. در هر حال آقای خلج گریمور سریال مشغول گریم شد و زمانی که بعد از ۴ ساعت گریم به پایان رسید با آقای گودرزی خداحافظی کردیم چونکه همیشه بعد از تست گریم ها ساعت ها می نشستیم و با آقای خلج درباره گریم ها صحبت می کردیم و در این مورد هم طی صحبت هایمان ایرادهایی که در گریم وجود داشت را با هم در آوردیم. در ادامه تست دو و سه و چهار هم انجام شد.
** بعد از پایان تست اول وقتی آقای گودرزی خود را در آینه دید چه گفت؟
– اصلا شوکه شده بود و می گفت این قصه به چه شکل است؟ و گفتم حالا قرعه به نام تو افتاده است و اقبالت گفته. خلاصه که بعد از ۲۵ بار تست گریم در ۶ ماه و زمانی که مطمئن شدیم که گزینه نهایی مان است، اولین سکانس جلوی دوربین رفت.
** و اینکه چرا صدای شخصیت امام (ره) را به عهده بازیگر نگذاشتید؟
– آقای گودرزی خیلی اصرار داشت که صدای شخصیت هم صدای خودش باشد اما من مخالفت کردم و گفتم باور مخاطب مهم است و خدا رحمت کند مرحوم بیژن علیمحمدی آمد و صدای امام (ره) را اتود کرد.
** و در ادامه چه شد؟
– یکسال با همان یک سکانسی که تصویربرداری کرده بودیم کلنجار می رفتیم و به افراد مختلف نشان می دادیم و درباره آن مطالعه می کردیم و این پروسه یکسال طول کشید. بعد از یکسال گفتم که آن سکانس هایی که گرفتیم را دور می ریزیم و از آنجایی که یک جای کار اشکال داشت و متوجه آن شده بودم، بعد از این یکسال شروع به ضبط کردن سکانس هایی شدیم که حضرت امام (ره) قرار بود حضور داشته باشند و نتیجه شد آن چه که دیدید.
** چرا آن سکانس ها را دور ریختید؟
– وقتی آقای گودرزی را جلوی دوربین بردیم به اندازه دو سکانس تصویربرداری کردیم و یکسال از کار فاصله گرفتم تا اشکال های کار را ببینم و در این مدت خطاهایی که در گریم و بازی وجود داشت را متوجه شدم و در جهت رفعش برآمدم. بعد از این مدت دوباره همین دو سکانس را به علاوه مابقی سکانس های شخصیت امام (ره) ضبط کردیم.
** برای انتخاب بازیگر نقش امام چقدر با خانواده ایشان هم فکری کردید و چقدر نظرشان برای شما مهم بود؟
– ما با خانم فاطمه طباطبایی عروس حضرت امام مشورت های بسیاری کردیم حتی عکس تست گریم را برایشان فرستادیم و با آقای گودرزی خدمتشان رفتیم که در آن مقطع از کار راضی بودند. در ادامه خدمت آقای سید حسن خمینی و سید علی خمینی رفتیم و مشورت هایی کردیم و آنها نیز توصیه هایی به ما داشتند. همچنین دیدارهایی با صادق طباطبایی، سید جعفر کریمی، حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی و حجت الاسلام رحیمیان که از نزدیکان امام بودند نیز داشتیم.
** آن لحظه که به طور قطعی به آقای گودرزی گفتید که قرار است این نقش را بازی کند چه واکنشی داشت؟
– همانطور که گفتم شوکه شده بود و یک جورهایی باورش نمی شد. در همین مدت مطالعه های زیادی درباره شخصیت امام (ره) داشت و روی این شخصیت کار کرد و زحمت کشید، شاید بهتر باشد بگویم به اندازه همان یکسالی که ما فاصله گرفتیم او مدام در حال تحقیق و مطالعه بود و پلان های واقعی و فیلم های سخنرانی امام را روی پرده بزرگ برایش نمایش می دادیم و تمام حالات، ویژگیها، سکنات و … را در وجود خود ضبط کرد و به گونه ای شد که وقتی شکرخدا گودرزی را با گریم و لباس شخصیت امام (ره) به قم و نزد مرحوم سید جعفر کریمی که از نزدیکان امام (ره) بود و اخیرا به رحمت خدا رفت، بردم آقای کریمی خشکشان زد و آنقدر حال به خصوصی پیدا کرد که من به آقای گودرزی گفتم وقتی به داخل اتاق آقای کریمی می آیی، امام (ره) باش و خودت نباش و آنقدر مرحوم سید جعفر خوشحال شد که شروع به حرف زدن کرد و کتابش را به من هدیه داد.
** آقای گودرزی از قبل چقدر روی شخصیت و زندگی امام (ره) مطالعه داشت و این برای شما مهم بود؟
– پیشنهادی که به او دادم این بود که ابتدا اشعار امام (ره) را مطالعه کند و اول ابعاد عرفانی شخصیت امام (ره) را دریابد و بعد به سراغ شخصیت سیاسی امام برود و این قراری بود که با هم گذاشتیم. بعد از آن به سمت ابعاد سیاسی، فقهی و مذهبی شان رفتیم یعنی در مورد مرجعیت امام (ره) به طور کامل شناخت پیدا کرد همچنین شخصیت سیاسی شان و … و در کل شخصیت امام (ره) را به طور کامل شناخت بعد جلوی دوربین آمد.
** حین تصویربرداری بازخوردهایی از مردم هم داشتید؟
– امام (ره) سخنرانی در حیاط منزلشان در قم داشتند که باید با حضور طلبه ها انجام می شد. همان سخنرانی که می گفتند: «علمای اسلام به داد اسلام برسید». برای همین سکانس ما واقعا طلبه ها را از مدرسه های مختلفی به آنجا آورده بودیم. لحظه ای که امام می فرمودند «رفت اسلام» طلبه ها باید گریه می کردند و آنقدر این کاراکتر را باور کرده بودند که به طور طبیعی و واقعی گریه کردند و ما هیچ تصنعی در کار ندیدیم و خودمان هم تحت تاثیر قرار گرفتیم. دیگر به گونه ای شده بود که تصویربرداری ما سخت شده بود و از اقصی نقاط قم برای دیدن امام به صحنه تصویربرداری می آمدند. حتی مسجد شیخ انصاری واقع در نجف را بازسازی کردیم و ما که داخل دکور مشغول ضبط بودیم می دیدیم که چه جمعیتی بیرون ایستاده که امام را ببیند.
** و می توانستند کاراکتر امام را ببینند؟
– نه نمی توانستیم فقط به اندازه یک لحظه که در را باز می کردیم دست تکان می دادند. برای خودمان خیلی جالب بود انگار که باید همان طور از هنرپیشه نقش امام محافظت می کردیم و در مسیرهایی که باید از هتل با گریم و لباس از حرم عبور می کردیم و به مسجد اعظم قم می رسیدیم کمی کارمان را سخت تر می کرد.
** چند روز در مسجد اعظم ضبط داشتید؟
– ما دو هفته در قم کار می کردیم. در مسجد اعظم، منزل حضرت امام، مسجد سلماسی و … تصویربرداری داشتیم.
** حضور شخصیت امام در این سریال چند سکانس بود؟
– خیلی فکر کنم حدود ۶۰ سکانس چراکه حضور امام در آن زمان بسیار برجسته بود.
** قبل از اینکه سریال «معمای شاه» را بسازید چقدر شخصیت امام را می شناختید؟
– به دلیل علاقه فردی خودم به این شخصیت چون این شخصیتی برجسته در جهان بود و بحث ایران و انقلاب اسلامی در مرحله دوم است. مرحله اول برجستگی شخصیت علمی، سیاسی و حتی امام یک فیلسوف بود. من از خیلی سال های دور کتاب نهضت امام خمینی سید حمید روحانی را خوانده بودم و کتاب تاثیرگذاری است و یکی از منابع پژوهشی من بود. قبل از ساخت معمای شاه نسبت به امام شناخت خوبی داشتم و در تمام زندگی امام ورود پیدا کرده بودم و تحقیق و مطالعه داشتم. روی اشعارشان مطالعه داشتم و به اشعارشان علاقه مند بودم و حتی یادم است در دوره ای که دبیرستان بودم شعر (من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم) که از اشعار امام بود را به صورت سرود در آورده و در مدرسه خواندیم. می خواهم بگویم از زمانی که سن کمی داشتم به امام علاقه مند بودم.
امام جزو شخصیت هایی است که هر آدمی از کودکی به او علاقه مند می شود و جزوی از خاطره های کودکی و نوجوانی ما است و در همه احوالات با هم زندگی کردیم. یکی می پرسید شما امام را از نزدیک دیدید؟ گفتم بله میلیون بار ایشان را از نزدیک دیدم منتهی نه با چشم جسمانی خودم یک وقت هایی آدم کسی که محبوبش است و دوستش دارد را با قلبش می بیند و من همیشه اینطور بودم و بسیاری از افراد هم به این شکل بودند و هستند. فکر می کنم بسیاری از مردم این شناخت را نسبت به امام پیدا کردند حداقل در ۸ سال دفاع مقدس شما منویات ایشان را از ایوان جماران می توانستید به وضوح ببینید.
** بعد از ساخت سریال «معمای شاه» چقدر این شناخت تغییر و وسعت پیدا کرد؟
– فرقی برایم نمی کرد. علاقه من همان علاقه ای بود که از قبل در وجودم شکل گرفته بود. شناخت لازم و کافی درباره شخصیت ایشان داشتم و بعد به سراغشان رفتم.
** برای دوبله صدای این شخصیت چرا مرحوم بیژن علیمحمدی را انتخاب کردید؟
– از قبل او را می شناختم و می دانستم که حنجره طلایی دارد و در تنوع صداهایی که تا آن زمان گفته بود تردید نداشتم. حتی قبل از اینها او را پیش آقای سید حسن خمینی بردم و آقای خمینی در ابتدا صدای بیژن را گوش کرد و بلافاصله گفت خودش است! بعد صدا را نزد آقای هاشمی رفسنجانی بردیم و گفت: خود امام است! و حتی یک ذره با صدای ایشان تفاوت ندارد و با علم بر این قضیه ما حضور بیژن را در این سریال قطعی کردیم که اتفاقا یکی از کارهای برجسته او شد.
** ضبط سکانس های امام چند روز طول کشید؟
– در طول یکسال بعد از دور ریختن قبلی ها این ها را ضبط کردیم. یک وقت هایی یک ماه فیلمبرداری می کردیم و سه ماه کار نمی کردیم و در این زمان استراحتی هم به بازیگر نقش امام می دادیم برای اینکه برای هر جلسه ۴ ساعت گریم می شد و در طول مدت بازی اش نمی توانست غذا بخورد!
** فکر می کنید از این امتحان سربلند بیرون آمدید؟
– بله خودم این احساس را دارم حالا دیگران را نمی دانم. این یک توفیق الهی بود و اتفاقی بود که من فکر می کنم از دست ما خارج بود.
*فارس
سینماپرس: حکایت امروز ما پدیده ی عجیب الخلقه، مونگول، نرسیده، نشده و شترگاوپلنگی بنام پادکستِ “مکث” است و به آن اضافه کنید نشریه ی به قول دوستان “گاهنامه ای” که با عنوان خانه تئاتر منتشر شده.
به گزارش سینماپرس، محمد دانشور، روزنامه نگار و فعال رسانه ای در مطلبی با عنوان «از کرامات شیخ ما اینست، شیره را خورده می گوید شیرین است» نوشت: ما آدم ها بعضاً کارهایی میکنیم که کرده باشیم، به این معنا که خود نیز دلیل انجام آن کار را نمیدایم. یعنی هدفی را دنبال نمیکنیم یعنی کنش را به عنوان فرآیندی تاثیر گذار بر اجتماع بشری تلقی نمیکنیم یعنی حرفی میزنیم فعلی انجام میدهیم که نه معنا و نه کارکرد آن را میدانیم خلاصه که کاری میکنیم که کرده باشیم که شوآف کنیم ویا اینکه جایی دیدیم و شنیدیم و با کلاس بوده و … خوشمان آمده و به خود گفتیم اااا… ا. چرا ما نه؟ پس با شادمانی بی حد و حصری پا در کفشی کردیم که نه میدانیم ماهیت اش چیست و کارکردش و نه اصلا بلدیم آنرا بپوشیم و اساسا این کفش به پای ما گشاد است. خب دیگر آخر ما آدمیم. دوست داریم. دست بچه مردم میبینیم و دلمان میخواهد!
حکایت امروز ما پدیده ی عجیب الخلقه، مونگول، نرسیده، نشده و شترگاوپلنگی بنام پادکستِ “مکث” است و به آن اضافه کنید نشریه ی به قول دوستان “گاهنامه ای” که با عنوان خانه تئاتر منتشر شده.
کانون روابط عمومی و تبلیغات خانه تئاتر که دیر زمانی نیست، پای بر عرصه ی هستی نهاده البته که این خلقت نیز خود طالعی ۶ماهه بوده به یکباره متولد شده. کار نداریم که در کدام پارتی و کدام قهوه خانه ی مشت قنبر و بین کدام فعالین صنفی اعلان عمومی برگزاری انتخابات طرح شد که به یکباره هیات مدیره ای چونان نقش رعد بر آسمان پدید امد. عجیب نیست خب گاهی در تولد نوزاد میچرخد از سر می اید و… به هر روی امد و از قضا باید استفاده ی تمام و کمال کرد از این یک سر و دوگوش!
نشستند و فکر کردند و تمام مشکلات نه تنها صنف بلکه بشریت را حل کردند. نشریه منتشر کردند که در تاریخ بشریت چنان یگانه است که تو گویی طرحی نو درافکنده شده و دگردیسی در عرصه ی رسانه!
سردبیر محترم این به اصطلاح نشریه چنان سیاست گذاری کرده اند و چنان اهداف، چشم انداز، سازوکار این کانون را ترسیم کرده که خود اندر کف آن مانده!
در سفارش و یا تولید محتوای این نشریه الحق والانصاف او را سعی وافری بوده و فراغتِ خاطر، این ویژگی بویژه در مطالب هیات مدیره محترم که چوبکاری کرده و دُرفشانی فرمودند و قلم فرسایی کردند بیش از همه نمود می کند! واضحات و مبرهنات و بدیهیات را چنان افاضه فرمودند که تو گویی امروز روز است و فردا، فردا! و اساساً پای فراتر رفته و تمام معادلات و ساختارهای تاریخ نشریات را به چالش کشیده و از بولتن داخلی یک کانون صنفی به انفجار رسانه ای دنیا تبدیل شده و این واقعیت را منکوب کرده که همه ی بزرگان عرصه ی رسانه پیش این پدیده انگشت حیرت به دهان گذاشته و لنگ انداخته که :((گل درآمد از حموم، عروس درآمد از حموم)).
این تلاش حداکثری سردبیر محترم ما را برآن داشت که منکوب شویم که روح مرحومه ی مغفوره، جنت مکان خلداشیان، “آریانو فالوچی” در او حلول کرده! پس لازم دانستیم از علل این میزان خلاقیت رمزگشایی کنیم، بلکه بخت ما نیز باز شود. اندرون سوابق ایشان یافتیم که خود نگاشته اند: کارشناسی علوم ارتباطات؛ پس یافتیم که این همه توانمندی در این دانشگاه کی تدریس شده که ما نیاموختیم. تمام رسانه هایی که در سوابق ایشان درج شده بود را شخم زدیم، دریغا از کلمه ای که به نام نامی حضرت سردبیر چاپ شده باشد.
حال آنکه امروز یک دانشجوی ترم یک علوم ارتباطات و حتی یک فعال رسانه ای در حد کارآموز هم مشخصات، ویژگی ها و وظایف یک سردبیر را می داند و می داند که یک نشریه ی صنفی چه منتشر می کند، مطالب از که و از چه است و…
جالب اینکه خب ما معنی گرداوری آنهم گرداوری بدیهیات را با سردبیری اشتباه گرفته ایم. گرفتاری آنجا فوران می کند که همه چیز در این نشریه بلاتکلیف بوده مطالب به جهت اظهار فضل دوستان چیدمان شده. سوال اینجاست که ما اگر کاری را بلد نیستیم چرا برون سپاری نمیکنیم! ما دوست داریم سردبیر باشیم؟ بلدیم؟ بلد نیستیم؟ اما دوست داریم سردبیر باشیم؟ سردبیری باکلاس است؟ در رزومه میزنیم سردبیر نشریه… ه.؟ خب تا حالا این امکان را نداشتیم؟ و هزاران سوال دیگر…
شاهکار بشریت در پادکست “مکث”، خلق می شود: آنچنان افاضات جناب مستطاب ریاست هیات مدیره تکرارِ مکررِ بدیهیات و واضحات بود چیزی در آن نیافتیم جز توصیه ی ایشان به سواد رسانه ای! حال آنکه مخاطبین این پادکست چه طیفی هستند؟ اگر پادکست از سوی یک کانون صنفی منتشر شده به طبع مخاطب اش اعضاء هستند. پس سوال دیگر این است، مگر اعضاء کانون روابط عمومی، تبلیغات و رسانه ی خانه تئاتر عاری از سواد رسانه ای هستند که در نخستین شماره ی خود رئیس چنین توصیه ای دارد و هزاران سوال دیگر. به طور کلی این کانون صنفی در دو فعالیت تخصصی خود آنچنان تاثیرگذار آمد که معنای کاربردی و دقیق ضرب المَثَلی کهنه را دقیق یافتیم که:((از کرامات شیخ ما اینست، شیره را خورده میگوید شیرین است. ))
سینماپرس: شرکت چینی «بیلیبیلی» سهام مستندهای شبکه «نشنال جئوگرافی» را خریداری کرد.
به گزارش سینماپرس به نقل از ورایتی، شبکه نشنال جئوگرافی سهام مستندهای خود را طی قراردادی تجاری به شرکت چینی «بیلیبیلی» واگذار کرد. این توافق شامل ۸۵ عنوان فیلم مستند می شود و نزدیک به ۴۰۰ ساعت از سریال های مستند این شبکه برای مخاطبان چینی پخش خواهد شد. همچنین تعداد ۳۵ عنوان از فیلم های مستند به صورت انحصاری در داخل چین نمایش داده خواهد شد.
در اواخر ماه می پخش مستند «کیهان: جهان های محتمل» به دنبال نمایش مستند برنده جایزه امی با عنوان «کیهان: اودیسه فضا زمان» با استقبال چینی ها مواجه شد.
عناوین دیگر تحت پوشش این قرارداد عبارتند از: «اَبَرسازه ها: شگفتی های مهندسی» که بر موضوع ایستگاه فضایی بین المللی متمرکز است، «خاستگاه ها: سفر بشر»، که دوران کلیدی تاریخ بشر را بررسی می کند، چشم اندازی جالب از جنگ در «بحبوحه جنگ جهانی دوم» «بازی های مغز» (فصل ۴) که به بررسی علوم شناختی می پردازد و «عجیب ترین حیوانات جهان» (فصل های ۲ و ۳) که عجیب ترین موجودات قلمرو حیوانات را به نمایش می گذارد.
«کارلی لی» معاون مدیر شرکت «بیلیبیلی» در مورد این قرارداد گفت: ارائه باکیفیت ترین محتواها از شبکه «نشنال جئوگرافی» نیاز امروز مردم ما برای فهم و شناخت از کیهان و هستی بوده و حس کنجکاوی آن ها را اقناع می کند.
مستند بخش مهم و بزرگی از شرکت چینی «بیلیبیلی» را تشکیل می دهد. در فصل اول سال ۲۰۲۰ که با قرنطینه و تعطیلی های بحران کرونا مصادف شد، تماشای برنامه های مستند بیلیبیلی در مقایسه با همین بازه زمانی در سال گذشته، ۱۰۰ درصد افزایش یافت.
شرکت بیلیبیلی جزئیاتی در مورد مبلغ این قرارداد و چگونگی آن ارائه نکرد.
خانه بنیانگذار انقلاب اسلامی در جماران، خانهای کوچک با داستانهایی جالب و شنیدنی است.
کتاب «اندیشههای ماندگار امام خمینی (ره)» اثر نادر حاجی شمسائی، در هفت فصل گردآوری شده است.