نمایشگاهی از «آیینهای جهان نوروز»
نمایشگاه بخش ویژه هجدهمین جشن تصویر سال با عنوان «آیینهای جهان نوروز» در سه رشته عکس، پوستر و کارتون روز دوشنبه (۹ فروردینماه) در فرهنگسرای نیاوران آغاز به کار میکند.
نمایشگاه بخش ویژه هجدهمین جشن تصویر سال با عنوان «آیینهای جهان نوروز» در سه رشته عکس، پوستر و کارتون روز دوشنبه (۹ فروردینماه) در فرهنگسرای نیاوران آغاز به کار میکند.
سینماپرس: همزمان با آغاز سال ۱۴۰۰ تعدادی از اهالی سینمای کشور با انتقاد از وضعیت به شدت بحرانی سینما، خواستار توجه جدی مدیران سینمایی به اوضاع اسفبار کنونی شدند و تأکید کردند: مدیران سینمایی ناکارآمدی خود را در بحران کرونا بیش از پیش به اثبات رساندند و برخلاف آنکه ما توقع داشتیم تدبیری جدی برای اوضاع بغرنج سینما اندیشه کنند هیچ فکر اساسی برای بهبود وضعیت سینما نکردند؛ امروزه اقتصاد سینما به شدت فلج شده و سرمایه گذاران نیز با این شرایط میل شان را برای ادامه فعالیت در سینما از دست داده اند و اگر وضعیت به همین صورت پیش برود دیگر چیزی از سینما باقی نخواهد ماند و ما باید به زودی فاتحه سینما را برای همیشه بخوانیم.
به گزارش سینماپرس مدت های مدیدی است که مشکلات متعدد و دامنه دار سینمای کشور را دچار بحران هایی عجیب کرده؛ مدیریت ناکارآمد، ایجاد گعده های خودمانی بین سیاست گذاران، بی توجهی به بیکاری و خانه نشینی بخش اعظمی از سینماگران، گسترش ابعاد فاجعه بار ابتذال در سینمای کشور و… از جمله این مشکلات است و این مسائل باعث شده تا صداهای مخالف از عملکردهای نادرست مدیران فعلی سازمان سینمایی از گوشه و کنار شنیده شود؛ همزمان با سال نو از برخی از اهالی سینما از انتظارات شان سوأل کرده ایم و آن ها هم انتظارات خود را از مسئولان سینمای کشور بیان کرده اند؛ سحر مصیبی، سیروس الوند، مریم بحرالعلومی و مهدی صباغ زاده جزو افرادی بودند که در بخش دوم این گفتگو از انتظارات خود از مدیران سینمایی به سینماپرس گفتند؛ ماحصل گفتگوی ما با این سینماگران در ذیل نقل شده است.
*****************
مدیران سینمایی ناکارآمدی خود را در بحران کرونا بیش از پیش به اثبات رساندند
سحر مصیبی کارگردان سینما با انتقاد شدید از وضعیت بحرانی سینمای کشور اظهار داشت: عدم مدیریت که همواره در سینمای ایران وجود داشته و دارد در سال ۹۹ بیش از هر زمان دیگری خود را نشان داد.
وی ادامه داد: مدیران سینمایی ناکارآمدی خود را در بحران کرونا بیش از پیش به اثبات رساندند و برخلاف آنکه ما توقع داشتیم تدبیری جدی برای اوضاع بغرنج سینما اندیشه کنند هیچ فکر اساسی برای بهبود وضعیت سینما نکردند و به طور کل سینما را به حال خود رها کردند و با این شرایط مشخص نیست چه بلایی در انتظار سینمای کشور خواهد بود.
شاهد یک دشمنی و عداوت با بخش خصوصی سینما هستیم
سیروس الوند کارگردان پیشکسوت سینما نیز به سینماپرس گفت: سینما یا هر صنعت دیگری به جز سینما نیاز به تولید دارد و زمانی که تولید متوقف شود هر صنعتی با بحران جدی مواجه می گردد؛ سینما نیز به عنوان یک هنر-صنعت این روزها با بحران جدی روبرو است چرا که تولید در آن خوابیده و مدیران سینمایی هیچ اهتمامی برای روند افزایشی تولیدات ندارند.
وی ادامه داد: یکی دیگر از معضلات مهم و اساسی سینمای ما این است که نه تنها به بخش خصوصی هیچ کمک شایسته ای برای حضور و فعالیت در سینما نمی شود بلکه گویا یک دشمنی و عداوتی با بخش خصوصی و تولیدات آن وجود دارد و فیلم های تولید شده در این بخش هیچ گاه مورد توجه مادی و معنوی مدیران قرار نمی گیرند و همین باعث شده تا ما شاهد نابودی کامل بخش خصوصی در سینما باشیم.
سینمای ایران نیازمند مدیرانی با تدبیر و کاربلد است تا با تبیین یک استراتژی اصولی موجبات بهبود این هنر-صنعت را فراهم آورند
مریم بحرالعلومی کارگردان سینما نیز با اذعان به مشکلات پیچیده و گسترده در سینمای کشور اظهار داشت: سینمای ایران نیازمند مدیرانی با تدبیر و کاربلد است تا با تبیین یک استراتژی اصولی موجبات بهبود این هنر-صنعت را فراهم آورند.
وی در گفتگو با سینماپرس ادامه داد: یکی از مهمترین معضلات امروز سینمای ایران عدم حمایت از صاحبان سرمایه در بخش خصوصی است؛ البته امروزه واژه بخش خصوصی در سینما کارکرد زیادی ندارد اما به هر حال هنوز هستند فیلم هایی که واقعا با سرمایه های شخصی ساخته می شوند و بی تردید مدیران سینمایی باید از این آثار یک حمایت جدی تری داشته باشند و اکران مناسبی برای آن ها در نظر بگیرند.
بحرالعلومی خاطرنشان کرد: معضل اساسی امروز سینمای ایران مسأله اکران است؛ البته مدیران نباید فکر کنند همین که اسما فیلمی اکران شود کفایت می کند، خیر اینطور نیست! یک فیلم باید برای اکران حمایت شود که یکی از این حمایت ها می تواند حمایت تبلیغاتی شهری و تلویزیونی باشد. ما نیازمند یک مدیریت اصولی هستیم که بتواند با ایجاد تفاهم نامه و… با نهادهای اجرایی کمکی برای اکران آثار کند.
وی در پاسخ به این سوأل که به عقیده شما باید از صاحبان آثار حمایت مادی شود اظهار داشت: خیر، همه چیز پول نیست! اتفاقا من با اینکه مدیران بخواهند به صورت مستقیم به آثار پول و وام و… بدهند مخالفم. همانطور که عرض کردم ما نیازمند تبیین یک استراتژی هدفمند و مشخص از سمت مدیران هستیم تا فیلم ها بتوانند بهتر دیده شوند. مدیران باید هرآنچه در توان دارند انجام دهند تا فیلم ها بازگشت سرمایه داشته باشند.
این سینماگر تأکید کرد: اگر سرمایه صاحبان آثار برنگردد تولید در بخش خصوصی سینما به صورت کامل فلج می شود و این اتفاق بسیار تلخ و گزنده ای است که مدیران باید از آن حذر کنند. در هر صورت من امیدوارم وضعیت سینما در سال ۱۴۰۰ بهتر شود که اگر بهتر نشود ما با بلای عظیمی مواجه خواهیم شد اما مسأله آنجا است که هیچ چیز قابل پیش بینی نیست چون ما انتخابات ریاست جمهوری و تغییر و تحولات مدیریتی و همچنین مسأله ای مانند ورژن های جدید ویروس منحوس کرونا را داریم که تکلیف مان با آن ها مشخص نیست اما در هر صورت من جزو دسته افراد امیدواری هستم که آرزویم بهبودی شرایط هنر هفتم است.
سینماداران و تهیه کنندگان به بن بست رسیده اند!
مهدی صباغ زاده تهیه کننده و کارگردان پیشکسوت سینما در گفتگو با سینماپرس با بیان اینکه سینماداران و تهیه کنندگان به بن بست رسیده اند اظهار داشت: مدیران باید از سینماداران، پخش کنندگان و تهیه کنندگان در سال جدید حمایت های ویژه داشته باشند.
وی ادامه داد: امروزه اقتصاد سینما به شدت فلج شده و ضرر اصلی این معضل اقتصادی را این ۳ دسته می بینند همچنین سرمایه گذاران بخش خصوصی نیز با این شرایط دیگر میل شان را برای ادامه فعالیت در سینما از دست داده اند و اگر وضعیت به همین صورت پیش برود دیگر چیزی از سینما باقی نخواهد ماند و ما باید به زودی فاتحه سینما را برای همیشه بخوانیم.
این سینماگر پیشکسوت تأکید کرد: اهالی سینما جز کار و فعالیت در سینما هیچ راه دیگری برای امرار معاش و گذران زندگی شان بلد نیستند، مدیران سینمایی باید در این بحران اقتصادی و بحران کرونا خودی نشان داده و به داد سینماگران برسند. در حال حاضر بیش از یک سال است سینما لنگ لنگان به پیش رفته و دیگر کم کم حتی توان این لنگ لنگان حرکت کردن خود را نیز نخواهد داشت و تا دیرتر نشده باید تدبیری برای این معضلات اساسی اندیشه شود.
مصاحبه تلویزیونی مگان مارکل، عروس ملکه انگلیس و شاهزاره هری با اپرا وینفری بازخوردهای زیادی در فضای مجازی به همراه داشت اما او اولین نفری نبود که در یک گفتوگوی تلویزیونی سکوتش را شکست و درباره حقایق زندگی و اطرافیانش سخن گفت.
خشایار اعتمادی از خوانندگان حاضر در پروژه موسیقایی «منو بشناس» درباره دلایل و انگیزههای حضورش در یکی از پرخوانندهترین آثار موسیقایی منتشر شده درباره «ایران» توضیحاتی ارائه کرد.
سینماپرس: «سرزمین آوارگان» در سالی که گذشت توانست جوایز بسیاری از جشنوارهها و جشنهای مختلف دریافت کند که مهمترین آنها شیر طلای جشنواره فیلم ونیز و جایزه بهترین فیلم درام گلدن گلوب هستند. این فیلم قطعاً یکی از مهمترین فیلمهای چند سال اخیر سینمای جهان و حتی قرن ۲۱ است، فیلمی که از سینمای مستقل آمریکا در آکادمیها و جشنهای پایان سال میدرخشد و خود را به نوعی به سینمای جریان اصلی تحمیل میکند.
علی ناصری/ قطعاً بعد از موفقیتهای چشمگیر «سرزمین آوارگان» سینمای مستقل آمریکا را باید جدیتر دنبال کرد، هر چند که به نظر میرسد با فیلم سینمایی «جاودانهها» کلوئی ژائو هم که حال با دو فیلم «سوارکار» و «سرزمین آوارگان» به یک نام معتبر در سینمای جهان تبدیل شده، باید مراقب این باشد که با فیلمسازی در هالیوود در خدمت جریان اصلی قرار نگیرد و یک فیلمساز مستقل باقی بماند چرا که قطعاً قرار گرفتن در خدمت جریان اصلی و سینمای تجاری هویتی که او را صاحب اعتبار کرده از او میگیرد.
«سرزمین آوارگان» به عنوان فیلمی که فیلمسازش واقعاً با موضوعی که مطرح میکند مسأله دارد و یکی از دغدغههایش است به دنبال تسکین دردی مشترک و انسانی است، یک درد اجتنابناپذیر و همیشگی و یک ترس ماندگار در وجود هر انسان که جدایی است و از دست دادن کسانی که دوستشان داریم. فیلمی که احساسی درونی از انسان را به وجد میآورد اما از فضای سانتیمانتال و مبتذل فاصله گرفته و تنها گهگاه با وسواس و ملایمت به سمت احساسات میرود و ناگهان از آن فاصله گرفته و مخاطب را به برداشتی جدید از آنچه که میتواند مدام با آن درگیر باشد، دعوت میکند.
القای این حس که جداییها با وجود اجتنابناپذیر بودنشان، دائمی نیستند و تلاش انسان برای بازگشت به گذشته یا حداقل ادامه زندگی در کنار آنهایی که دوستشان دارد میتواند نتیجهبخش باشد اگر چه در فیلم حس میشود اما هدفی نیست که «سرزمین آوارگان» دنبال کند بلکه فیلمساز به دنبال بیان مضمونی تازهتر است و به وسیله در کنار هم قرار دادن انسانهایی دنیا دیده و پخته که خود سبک زندگیشان را انتخاب کردهاند، تنها اجتماعی برای همدردی، اتحاد و در نتیجه معنا بخشیدن به شکلی دیگر از زندگی به وجود آورده و انسان را در کنار عشق و صمیمیت به آشتی با تنهایی و استقلال دعوت میکند.
در واقع «سرزمین آوارگان» دو نوع تنهایی را با مخاطبش در میان میگذارد که یکی را مورد مذمت قرار داده و به تأیید دیگری میپردازد. این فیلم برای خلق چنین مضمونی در لبه پرتگاه خطرناکی قدم میگذارد که ممکن است با هر اشتباه فیلمنامهنویس و کارگردان به سمت نگاهی کودکانه و مبتذل سوق پیدا کند اما تیزهوشی ژائو باعث شده در واقع تا جایی که امکان دارد فیلمی با فاصله از قضاوت درباره کاراکتر اصلیاش و وفادار به رئالیسم ساخته شود به طوری که واقعی بودن شخصیت اصلیاش به قدری احساس میشود که مخاطب میتواند تصمیمات عجیبش را در موقعیتهایی که شاید هر انسان تصمیمی مخالف او میگرفت بپذیرد و حتی به او حق بدهد.
فیلم «سرزمین آوارگان» با هویتی منحصر به سینمای مستقل آمریکا میتواند برای هر مخاطبی در دنیا حسی نوستالژیک از برانگیخته شدن احساسی بدهد که شاید مدتهاست به فراموشی سپرده شدهاند، چرا که فرار «فرن» از زندگی شهری و ماشینی شاید آرزوی انسانهای بسیاری باشد که میتواند در راستای دستیابی به احساساتی مرده به وجود آید و فاصله گرفتن فیلمساز از قضاوت کاراکترش باعث میشود که مخاطب در یک درگیری احساسی با «فرن» و خودش قرار بگیرد.
کلوئی ژائو به درستی مخاطبش را هر بار با برخوردی متفاوت نسبت به مفهوم تنهایی و جدایی به درگیری احساسی دعوت میکند و به طور مداوم در پلان بعدی با فاصله گرفتن از این فضا کاراکترش را تنها در جامعهای به ظاهر خشمگین رها کرده تا به کشف و تجربهای جدید در معنای جدایی، هجرت و تنهایی دعوت کند.
عجیب است که در این تنش و تلاشِ «فرن» برای زندگی در عین آوارگی، مخاطب بیش از هر چیز میتواند معنای زیستن را پیش از زنده بودن درک کند. قطعاً در نقد و بررسی و تحسین فیلم «سرزمین آوارگان» نباید بازی خوب فرانسیس مکدورمند را هم فراموش کرد، بازیگری که به خوبی برای این نقش انتخاب شده و با توجه به فیزیک و چهرهای که اثر کمتری از ظرافتهای زنانه در آن دیده میشود با تیزهوشی خودش در بازیگری به تعادلی درست در ایجاد حس شکنندگی یک زن و قدرتمندی او در گروی تجربیاتی که کسب کرده، رسیده و به واقعی جلوه دادن کاراکتر «فرن» بسیار کمک کرده است.
ابراهیم اصغری تهیهکننده فیلم سینمایی «تکتیرانداز» به کارگردانی علی غفاری که در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و سیمرغ بهترین فیلم از نگاه ملی و بهترین جلوههای ویژه میدانی را دریافت کرد، در گفتگو با خبرنگار مهر درباره پخش تلویزیونی این فیلم پیش از اکران سینمایی بیان کرد: از نظر فنی فیلم سینمایی «تکتیرانداز» قابلیتهایی را دارد که تماشای آن در سینما قطعاً برای مخاطب جذابتر خواهد بود اما دلیلی که این تصمیم از سوی بنیاد فرهنگی روایت فتح و سازمان بسیج بهعنوان مالکان این فیلم گرفته شد، این بود که در شرایط اقتصادی حاکم بر کشور و محدودیتهای موجود، این فیلم در نخستین روزهای سال نو، بهعنوان عیدی به مردم ایران هدیه شود.
وی افزود: شاید این فیلم قهرمانمحور بتواند رضایت مردم را حداقل برای دو ساعت جلب کند تا انشالله بعدها در شرایط بهتر بتوانیم فیلم را اکران کنیم.
اصغری درباره ارگانی بودن فیلم «تکتیرانداز» و تأثیر این پشتوانه اقتصادی در اتخاذ این تصمیم هم توضیح داد: سازمان بسیج و بنیاد فرهنگی روایت، طبیعتاً خود را خادم مردم میدانند و به همین دلیل چنین تصمیمی را گرفتهاند که تصمیمی منطقی هم هست. این فیلم از آن جهت به مردم هدیه شده که داستانش درباره یکی از قهرمانان سالهای دفاع مقدس است.
اصغری: با توجه به شرایطی که کرونا بهوجود آمده و شاهدیم اکران در سینماهای کشور چه وضعی دارد، تصمیم به پخش تلویزیونی فیلمها میتواند تصمیمی درست هم تلقی شود. کمااینکه طبیعتاً تلویزیون هم در ازای پخش این آثار حق پخشی را پرداخت میکند تهیهکننده «تکتیرانداز» در پاسخ به اینکه اگر فیلم محصول بخش خصوصی بود آیا باز هم راضی به «هدیه دادن آن به مردم» میشدید یا نه هم گفت: با توجه به شرایطی که کرونا بهوجود آمده و شاهدیم اکران در سینماهای کشور چه وضعی دارد، تصمیم به پخش تلویزیونی فیلمها میتواند تصمیمی درست هم تلقی شود. کمااینکه طبیعتاً تلویزیون هم در ازای پخش این آثار حق پخشی را پرداخت میکند.
وی ادامه داد: اگر در ادامه ما بتوانیم شرایطی را برای اکران عمومی و بعد از آن عرضه اینترنتی فیلم فراهم بیاوریم، فیلم «تکتیرانداز» همچنان قابلیتهای بالایی برای جذب مخاطب دارد و میتواند هزینههای خود را بازگرداند.
اصغری درباره مذاکرات مالی با تلویزیون برای پخش فیلم هم گفت: توافق نسبتاً مناسبی از نظر اقتصادی با سازمان صداوسیما صورت گرفته است که بخشی از هزینههای فیلم را تأمین خواهد کرد.
این تهیهکننده که در نشست رسانهای «تکتیرانداز» در جشنواره فجر رقم حدودی هزینهشده برای این فیلم را ۱۰ میلیارد تومان اعلام کرده بود درباره نسبت حقپخش پرداختی از سوی تلویزیون با این هزینه هم توضیح داد: هزینه دقیق این توافق در روزهای آتی مشخص میشود اما بنده امید دارم که ۵۰ درصد هزینههای فیلم در این توافق تأمین شود. فیلم در حال حاضر تنها دو نوبت اجازه پخش از تلویزیون را دارد و بعد از آن برای اکران عمومی و اکران اینترنتی آن تصمیمگیری خواهیم کرد.
وی در پایان تأکید کرد: واقعیت این است که مهمترین دلیلی که باعث شد به این تصمیم برای پخش تلویزیونی فیلم تن بدهیم، هدیه شدن آن به مردم بود. فیلم داستانی درباره یک قهرمان دارد که غرور ملی ایرانیان را به تصویر میکشد و موجب تهییج مخاطب میشود.
عیدی روایت فتح به مردم است
مجتبی کوچکی قائممقام بنیاد فرهنگی روایت فتح هم در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به شرایط ادامهدار شیوع ویروس کرونا در سال جدید از تصمیم این بنیاد برای پخش فیلم سینمایی «تکتیرانداز» در ایام تعطیلات نوروز از دو شبکه اول و سوم سیما خبر داد و گفت با تصمیم جسورانهای که گرفته شد سعی کردیم عیدی را به مردم نجیب این سرزمین هدیه کنیم.
قائممقام بنیاد فرهنگی روایت فتح در خصوص چرایی پخش تلویزیونی پیش از اکران سینمایی علیرغم بیسابقه بودن چنین تصمیمی توضیح داد: با توجه به ادامه شرایط شیوع بیماری در سال آینده و احتمال اینکه کشور شرایط اکران مطلوبی در سال آینده نداشته باشد، بنیاد فرهنگی روایت فتح تصمیم جسورانهای گرفت و بنا شد اکران این فیلم برای اولین بار در خانههای مردم این سرزمین اتفاق بیافتد. اکرانی که بدون آسیب رساندن به مردم خواهد بود و چشمان بسیاری از مردم میزبان آن هستند. این اکران، عیدی بنیاد فرهنگی روایت فتح به مردم نجیب این سرزمین در آغاز سال ۱۴۰۰ است.
کوچکی: سازمان صداوسیما در یک تعامل بسیار خوب فقط دو بار پخش این فیلم را در نوروز ۱۴۰۰ بر عهده دارد و ما در طول سال ۱۴۰۰ با روشهای متنوع به فعالیت نمایشی و جانبی آن میپردازیم کوچکی همچنین در خصوص نحوه تعامل با صداوسیما با فیلم تکتیرانداز نیز اشاره کرد: سازمان صداوسیما در یک تعامل بسیار خوب فقط دو بار پخش این فیلم را در نوروز ۱۴۰۰ بر عهده دارد و ما در طول سال ۱۴۰۰ با روشهای متنوع به فعالیت نمایشی و جانبی آن میپردازیم. نظام ترویج و توزیع این فیلم بهاحتمالزیاد بسیار متفاوت از محصولات شبیه به خود خواهد بود که تمرکز بیشتر بر معرفی قهرمان این سرزمین، شهید عبدالرسول زرین خواهد بود تا آئین اکران و سنتهای مرسوم آن.
قائممقام بنیاد فرهنگی روایت فتح با اشاره به عدم اکران فیزیکی در سینما و احتمال قاچاق فیلم نیز گفت: همانطور که عرض کردم مدل اکران این فیلم متفاوت خواهد بود و سعی میکنیم با روشهای خلاق بتوانیم بخش زیادی از مزایای اکران را به دست آوریم. وقتی فیلمی برای پرده سینما تولید میشود بهتر است در شرایطی که علاقهمندان به این نوع نمایش را نیز به اقناع یا سطح رضایت برساند، نمایش داده شود. برای این نوع نمایش نیز در سال آینده فکرهایی کردهایم. درباره مسئله قاچاق فیلم هم باید بگویم موضوعی است همهگیر و صرفاً به پخش تلویزیونی وابسته نیست. در بستر نمایشهای اینترنتی هم این موضوع اتفاق میافتد. تکرار و اصرار به نمایشهای غیر سینمایی فرهنگعامه مردم را به سمت حفظ و دفاع از حقوق معنوی عادت میدهد و به یک رفتار اجتماعی تبدیل میشود. در کل برای هدفی بزرگ همچون معرفی قهرمان شهید عبدالرسول زرین این خطرپذیری را باید پذیرفت و تردید نباید کرد.
کوچکی همچنین درباره برنامههای سینمایی سال جدید بنیاد فرهنگی روایت فتح نیز توضیح داد: گروه یاران و هنرمندان روایت فتح در حوزه تولید فیلم داستانی کوتاه و بلند مصمم هستند برای روایت فتوحات این سرزمین هرساله محصول جدیدی را تولید و روانه بازار فرهنگی کنند. به یاری خداوند مابعد از چند سال نداشتن تولیدات فاخر در ژانر سینمای دفاع مقدس هرساله بتوانیم شاهد تولید جدیدی به همراه رویشهای جدید باشیم.
خبرگزاری مهر – گروه هنر- زهرا منصوری: این گزارش را ابتدا میخواستم با مرثیهای درباره روزهای کرونایی آغاز کنم، بگویم که چه روزهای سیاهی بر ما گذشت و میگذرد، بگویم که در سایه بیتدبیریها چه عزیزانی را از دست دادیم و چه دردهایی که روی سینهمان سنگینی میکند، بنویسم از حسرت مدیریت صحیح در فرآیند واکسیناسیون و اینکه چه رنجی کشیدیم از قِبَل از دست دادن شغلهایمان و کم عرض شدن سفرههایمان، که هر چه هم که کردیم نتیجهاش شد شنیدن سخنان آن کارشناس تلویزیونی که معتقد بود ما قانع نیستیم و از ما میخواست که سفرههایمان را از این هم تهیتر کنیم!
اما نه، راستش را بخواهید خودم هم اگر جایی چنین مطلبی به چشمم میخورد، احتمالاً سرم را برمیگرداندم، از خواندنش منصرف میشدم و میگفتم که من این مطالب را از بَرم، که من اینها را زیستهام.
بهتر دیدم دست به دامان خیال شوم، بیایید تصور کنیم که به روزهای قبل از این پاندمی که البته چندان هم خوش نبود، برگشته و زندگی را از سر گرفتهایم، بیاید مثل فیلمها به دنیای خیالانگیز فرداها برویم، به روزهایی که در آغوش کشیدن عزیزان و دوستانمان این همه پروتکل ندارد، به روزهایی که بی محابا و بی برنامه گاهی تفریح خواهیم کرد و بازهم گاهی به سینما میرویم؛ همان جایی که در تمام این سالها خیالپردازی را در آن تمرین کرده بودیم. گاهی قصهها و شخصیتها روی پرده خنده را به ما هدیه میدادند و گاهی به دلمان چنگ میزدند؛ سینمایی که پرده بزرگ نقرهایاش جاذبه تماشای فیلم را برای ما دوچندان میکرد.
حالا بیاید ابرهای خیال را مثل همان حالتهایی که بیشتر در انیمیشنها دیدهایم، کنار بزنیم. واقعیت زندگی این روزهای ما و سالی که پشتسر گذاشتیم، متفاوت از این تصاویر خیالانگیز بود، روزهایی که حتی واقعگراترین فیلمها هم نمیتوانست به تصویرش بکشد. سینما خود نیز در این یک سال قربانی شرایط کرونایی شد. آخر سینما هم به موازات دیگر وجوه زندگیمان مدیران بی تدبیر کم نداشت! در این یک سال سینما افرادی را به خود دیده که منشا اثر بودهاند و برخی از چهرهها هم گرچه میتوانستند اثرگذار باشند، انفعال را برگزیدند.
این گزارش صرفاً درباره پنج چهرهای است که در سال ۹۹ چه به لحاظ مثبت چه به لحاظ منفی محل اثر بودهاند؛ پنج چهرهای که آنها را انتخاب کردهایم تا شاید با تمرکز بر کارنامه و عملکرد آنها روایتی از سال رکورد سینمای ایران در سایه کرونا را ثبت کنیم.
شرح بیشتر از این گزارش را در زیر بخوانید:
مجید مجیدی؛ حضور جهانی در سال رکورد سینما
از جشنواره سی و هشتم تا حالا، مجید مجیدی باکس خبری محافل رسانهای را به خود اختصاص داده است. تا همین چند هفته پیش چشمهایمان به سر خط خبری رسانههای آن ور آبی دوخته شده بود تا پپریانکا چوپرا و نیک جوناس، نام ساخته جدید مجید مجیدی یعنی «خورشید» را در میان پنج نامزد نهایی بخش بینالملل اسکار نود و سوم اعلام کنند، فیلمی که از خوان اول گذشته و در میان ۱۵ فیلم منتخب این رویداد سینمایی قرار گرفته بود تا امیدوار باشیم این بار کسی به غیر از اصغر فرهادی میتواند در میان دارندگان این جایزه سینمایی جا بگیرد؛ امیدی که البته نقش بر آب شد.
«خورشید» اما داستانی طول و دراز دارد، ماجراهایش از همان زمانی آغاز شد که سهمش سه سیمرغ به انضمام یک لوح تقدیر از جشنواره سی و هشتم بود؛ فیلمی که زاییده دغدغههای مجیدی در حوزه کودکان کار بود، مجیدی هرچند در طول این دو سال بارها عنوان کرده که مسئولیت شهروندی ما در قبال کودکان کار با کمکهای سطحی در چهارراهها ادا نمیشود اما تلاشهای او در جهت تشکیل کمپینهایی برای آنها تاکنون بی نتیجه مانده است گرچه اتفاقاً دست گذاشتن روی همین سوژه بود که «خورشید» را در میان نامزدهای ابتدایی اسکار نشاند.
توفیق «خورشید» اما منحصر به رویدادهای داخلی نبود، موفقیت این فیلم در هفتاد و هفتمین جشنواره ونیز بذر امید را در دل سینمادوستان برای برداشتن گامهای بلندترش کاشت. درخشش روح الله زمانی بازیگر نوجوان این فیلم، هیات داوران جشنواره را بر آن داشت تا جایزه مارچلو ماستریانی برای بهترین بازیگر جوان را به او اهدا کنند، بازیگری که به گفته خودش پیش از این نه جواد عزتی و نه حتی رضا عطاران را نمیشناخته است، نوجوانی که از کوچه پس کوچههای جنوب شهر برخاسته و دست فروشی میکرد، زمانی هرچند بهخوبی میداند، بازیگران کودک و نوجوان فیلمهای مجیدی باوجود نقش آفرینیهای تکرارنشدنی، هرگز حضورشان در سینما و تلویزیون ادامهدار نبوده است، اما دل در گرو این دارد که بار دیگر بر پرده نقره سینمایی ظاهر شود و همه امیدش را هم به تشخیصها و مشاورههای مجیدی و تیم همراهش برای گزینش فیلمنامههای خوب گره زده است.
آنچه اما نشست خبری «خورشید» در ونیز را متمایز میکرد صحبتهای مجیدی درباره تحریم چهل ساله ایران توسط آمریکا بود، موضوعی که باعث میشد گریزی به شرایط کنونی بزند و بحران دارویی را متولد همین فشارها و اقدامات غیرانسانی بداند؛ سخنانی که بازتاب گستردهای پیدا کرد و منتقدانش دیر و دور نمیدانستند که پس لرزههایش فیلم را تحتالشعاع قرار بدهد و تبعات آن را به جان بخرد. حسین انتظامی رییس سازمان سینمایی اما همان موقع او را صدای مردم خواند؛ موضوعی که بعدتر ابراهیم داروغه زاده دبیر پیشین جشنواره فیلم فجر روی آن صحه گذاشت و او را صدای مظلومیت و حقانیت مردم ایران توصیف کرد.
در میان رفت و آمدهای «خورشید» به جشنوارههای مختلف بود که ناگهان نسخهای با کیفیت از آن پیش از اکران سینمایی در صفحات مجازی دست به دست شد؛ گرچه سازندگان این فیلم هیچگاه پاسخی روشن درباره مسببین این اتفاق ندادند اما به نظر میرسد حضورهای متوالی در جشنوارهها و بارگذاری نسخهای از «خورشید» در پلتفرمها جهت گزینش در همین رویدادها بود که باعث گرفتار شدن «خورشید» در گردباد قاچاق شد؛ فیلمی که البته حالا در ترکیب اکران نوروزی قرار دارد و به لطف نداشتن تبلیغات و البته شرایط کرونایی، نتوانسته به فروش درخوری دست پیدا کند.
«خورشید» اما تنها مشغله مجیدی در سال گذشته نبود، در حالی که عمده فعالیتهای سینمایی در سال کرونایی به تعویق افتاده و یا به تعطیلی کشانده شده بودند، او سوگواره «سوگ در خانه» را طراحی و اجرا کرد، رویدادی موضوعی که محوریتش بر عزای حسینی در متفاوتترین محرم و صفر این سالها بود. سوگ وارهای که به گفته خودش فرصتی برای پرداختن به وجوه و ابعاد متخلف ماه محرم بود تا نشان بدهد شور حسینی مرزی ندارد و در سایه تهدیدی از جنس کرونا هم شعلهاش خاموش شدی نیست.
حسین انتظامی؛ سکوت و انفعال در سال بحران
او مردی برای تمام موضع گیریهای توییتی و پاسخهای دیپلماتیک است، مدیری که به سختی تن به مصاحبه میدهد، خود را کمتر در معرض نقد رسانهها قرار میدهد، اگر به صورت اتفاقی در حاشیه جشنواره و یا محفلی او را بیابید پرسشها را به حول محور همان رویداد محدود و بارها به شما یادآوری میکند که پروتکل الحاق کردهاش اجازه روشنگری درباره پرسش خارج از موضوع آن رویداد را نمیدهد. او حسین انتظامی است؛ رییس سازمان سینمایی. همان که پیش از این سکاندار معاونت مطبوعاتی بود. مدیری که با شعار «شفافیت» روی کار آمد و البته توانست باب تازهای را در این زمینه باز کند. اما حالا و در این شرایطی که پایههای سینما به لرزه درآمده و میتوان آوارهای آن را در معیشت سینماگران دید، صحبت از «شفافیت» فرع ماجراست.
«بحران» را میتوان اساسیترین و جدیترین کلیدواژه سال ۹۹ دانست، اصطلاحی که البته برای ما تازگی ندارد، مصداق عینیترش را به تواتر در «شرایط حساس کنونی» هم دیدهایم و هم چشیدهایم، آنچه اما طعم این بحران را متفاوت میکرد، گسترده آن بود که هر وجه از زندگی را به خودش پیوند زده، بحرانی که خیلی زود دامن سینما را گرفت و نفسهایش را به شماره انداخت.
مدیران اما در این بحران کرونایی چه کردند؟
پر بیراه نیست که اگر بگوییم حسین انتظامی در این سالی که طوفان سهمگین کرونا سینما را در نوردید، موضع «انفعال» را برگزید. اطلاق این واژه به مجموعه سازمان سینمایی از آن جهت است که با شیوع کرونا و با عقبنشینی سینماگران از اکران فیلمها و به تبع آن خاموش شدن چراغ سینماها، آنچه میتوانست باعث بهبود وضعیت شود، ارایه تسهیلات به صاحبان فیلمها برای ترغیب آنها در جهت نمایش آثارشان بود؛ موضوعی که به نظر میرسد، اقدامات سازمان سینمایی در این زمینه تنها از سر رفع تکلیف بود و بیشتر جنبهای نمادین داشت.
در نقطه مقابل اما خانه سینما به عنوان نهادی صنفی در روزهای آغازین این پاندمی، دست به راهاندازی کارگروه کرونا زد گرچه کار این کارگروه بعد از دو ماه فعالیت به دلیل برخی ناهماهنگیها و موازیکاریها به انحلال کشیده شد اما از سویی دیگر باعث تولد ستاد کرونا در درون سازمان سینمایی شد؛ ستادی که البته خروجیاش تا به امروز از منظر سینماگران ناکارآمد بوده و کمترین مانعی را از سر راه آنها برنداشته است؛ موانعی که ابتدا در معیشت سینماگران کم بضاعت تر خودمانی کرد و در گام بعد با بهبود وضعیت نسبی بیماری، در اکران فیلمها جلوهگرتر شد.
اما این تمام ماجرا نیست، هرچند محمدمهدی طباطبایینژاد دبیر سی و نهمین جشنواره فیلم فجر که پیشتر عهدهدار معاونت نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی بود بارها بر رفاقتش با مجموعه سازمان سینمایی تاکید کرده اما ۹۹ را میتوان سال تقابل مدیران سینمایی هم نام نهاد، تقابلی که به نظر میرسد رگههایش از رفع توقیف «خانه پدری» و «دیدن این فیلم جرم است» توسط طباطبایینژاد و مواضع خطشکنانه او در بحث واگذاری ویاودیها به صدا و سیما پدیدار شد و زمزمههایی درباره اختلافات این دو مدیر سینمایی قوت گرفت تا جایی که برخی ترک کردن کرسی معاونت نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی توسط طباطبایینژاد را به همین اختلاف نظرات منتسب میکردند. انتظامی اما با حضور در یکی از برنامههای سینمایی هر نوع اختلاف نظری با طباطبایی نژاد درباره تصمیمات ابتدایی و اقدامات متاخر او را رد کرد در نهایت نیز ارایه حکم دبیری جشنواره سی و نهم به طباطبایینژاد پایانی بر این گمانهزنیها بود. حالا اما با اعلام رسمی حسین انتظامی درباره رفتنش به وین و به عهده گرفتن مسئولیت رایزنی فرهنگی در اتریش، میشود محمدمهدی طباطبایی نژاد را یکی از گزینههای جدی تکیه زدن بر مسند ریاست سازمان سینمایی هم دانست.
محمد کارت؛ تراژدی مکرر «شنای پروانه»
او مهمترین قربانی سینمای ایران در یک سال گذشته است که با «شنای پروانه»؛ محبوبترین فیلم جشنواره سی و هشتم به مسلخ اکران رفت. پیش از صحبت درباره «شنای پروانه» بیاید یک پله که نه چند پله به عقب تر برویم. همین چند وقت پیش بود که مستند «خون مردگی» اش به صورت اینترنتی عرضه شد حتماً از او «بختک» را هم به یاد دارید و احتمالاً با تماشای همین مستندها متوجه شدهاید که علاقهمندی او به تصویر کشیدن معضلات افرادی است که آنها را به تعبیری «گنده لات» میخوانند؛ دغدغهای که پیرنگ های پررنگش هم در «شنای پروانه» متبلور شده است. محمد کارت هرچند در عرصه فیلم کوتاه و بازیگری هم تجاربی را رقم زده اما اساساً خود را با فیلمهای مستند به سینما معرفی کرد. کارگردانی که قله مستندسازیاش را میتوان در «آوانتاژ» دید و اتفاقاً همین فیلم بود که سکوی پرتاب او به سینمای بلند داستانی شد.
کارگردانی که هرچند تجربه تلخ شکست در گیشه و چند پاره شدن فیلمش را به چشم دید اما این روزها عزم کرده تا «یاغی» را به شبکه نمایش خانگی بیاورد تا صحبتهایش را در اختتامیه فجر سی و هشتم دوباره به یاد بیاوریم که «بچه کف شهر عادت نکرده همه چیز را به یکباره به دست بیاورد»
صحبت درباره محمد کارت و «شنای پروانه» در این یک سالی که در صدر اخبار سینمایی بوده حالا دیگر برای ما هم سخت شده اما آوردن نام او در این فهرست «پنج چهره اثربخش سال» از این منظر است که اولین گام او در سینمای بلند هرچند موفقیتهایی برای او به ارمغان آورد و نویدگر این شد که قرار است استعدادی تازه در رگهای سینما جریان پیدا کند و گیشهای چند میلیاردی را برای سینما به ارمغان بیاورد، اما زمانی که «شنای پروانه» ۵ سیمرغ جشنواره را از آن خود کرد کمتر کسی فکر میکرد که سرنوشتی این چنین غمبار در انتظارش باشد؛ فیلمی که از دل جریان بخش خصوصی سر برآورد اما به لطف مدیران و البته کم دقتی صاحبانش نتوانست به سر منزل مقصود برسد.
هرچند محمد کارت پیش از نمایش اولین ساخته بلندش در جشنواره در معرض پرسشهای اصحاب رسانه قرار میگرفت و البته پاسخ هم میداد اما بعد از رونمایی از «شنای پروانه» در این رویداد سینمایی موضع «سکوت» را برگزید؛ کارگردانی که اظهار نظرها درباره فرآیند اکران این فیلم را به تهیه کنندهاش یعنی رسول صدرعاملی سپرد و حتی در دو بزنگاه اساسی این فیلم هم حاضر نشد قفل سکوت را بشکند.
اما چرا «شنای پروانه» قربانی تمام عیار سینمای ایران نامیده میشود؟ فیلمی که بی تردید میتوانست از شانسهای گیشه باشد اما به ناگاه با شیوع کرونا سرنوشت آن تغییر کرد. فیلمی که هرچند در ابتدا تصور میشد سالنهای سینما را پر کند اما آخر هفتههایی با ۱۰ تماشاگر را تجربه کرد تا یادمان باشد این کروناست که یکه تازی میکند، که هرچند سالها بود از قدرت تبلیغاتی سینما در سختترین شرایط به ما میگفتند اما همین سینماست که حالا در برابر این عظیمترین معضل قرن به زانو درآمده است.
«شنای پروانه» هرچند پیشروی اکران سینمایی ۹۹ شد و گرچه صاحبانش وعده آشتی مخاطبان با سینما را به سبب همین فیلم میدادند اما واهمه مردم از ضریب بیماری بر این فیلم فائق آمد در میانه راه و با تعطیلی مجدد سینماها نیز، «شنای پروانه» به کناری رفت تا اکرانی نیمه تمام را تجربه کند. فیلم اما زمانی دو چندان آسیب دید که به یکباره نسخهای با کیفیت از آن در فضای مجازی دست به دست شد؛ اتفاقی که صاحبانش را بر آن داشت تا در تصمیمی خلق الساعه فیلم را دوباره و به سرعت به چرخه اکران اضافه کنند. موضوعی که باعث واکنش محمد کارت شد تا در پستی اینستاگرامی «شنای پروانه» را فرزند مثله خودش بخواند و از شهروندان بخواهد به تماشای آن صورت قانونی در سینماها بنشینند.
منوچهر شاهسواری؛ تمدید مأمورت در خانه خاموش!
خانه سینما صنفیترین نهاد منتسب به سینماگران است که البته از منظر همانها دیگر کارایی ابتدایی را ندارد؛ نهادی که در یک سال کرونایی به موازات سازمان سینمایی حرکت کرد تا دستاوردش برای سینماگران تقریباً «هیچ» باشد؛ نهادی که خروجی اش، بدون ارایه راهکاری عملی تنها به دادن بیانههایی درباره لزوم حفظ سلامت هنرمندان در بلوای کرونا خلاصه میشد. هرچند در ابتدای این گزارش از عملکرد حسین انتظامی در شرایط بحرانی یاد کردیم اما ضلع دیگر رسیدگی به مصائب سینماگران بیتردید خانه سینماست که سکان هدایتش حالا برای سومین دوره بر عهده منوچهر شاهسواری نهاده شده؛ مدیری که دست کم در این دوران پر مساله، تدبیرهایش برای سینماگران منشا اثر نبوده است.
در این دوران آنچه بیشتر از پیش بروز کرد، مشکلات عدیده اصناف بود که رییس انجمنهای صنفی بارها در مصاحبههایشان از گرفتاری مالی و معیشتی اعضایشان گفتند، مصاحبههایی که هرچند زوایایی تازه از این بلیه را هویدا میکرد، اما هرگز گره گشاییای را در پی نداشت. مشکلاتی که به نظر میرسید دستی چاره سازشان نیست و مدیران بیشتر به انتظار معجزه نشستهاند این در حالی است که انتظار میرفت خانه سینما ورودی جدی به ساز و کار ساماندهی به امور سینماگران داشته باشد اما منوچهر شاهسواری رییس این نهاد ترجیح داد به جای یاریگری اهالی سینما این دوره را دورهای گذار قلمداد کند و آن را به سکوت بگذراند.
منوچهر شاهسواری هرچند پیش از این در برنامهای تلویزیونی در مذمت «واقع گرایی انتقادی» سخن گفته بود که همچون یک حلقه مسدودکننده مسیر تنفسی، گلوی سینمای ایران را گرفته و در ادامه آن را بختکی خوانده بود که بر پیکره سینما افتاده است اما بی تردید اگر رد پای این واقعگرایی را بگیریم انشعاباتش را در عملکرد مدیرانی چون او میبینیم که گرچه وعده سامان اوضاع را میدهند اما ما به ازای آن در عملکردشان هرگز قابل رویت نیست.
همه اینها در حالی است که در سال ۹۹ در انتخاباتی پر حاشیه ماموریت شاهسواری برای مدیریت خانه سینما برای سومین سال متوالی تمدید شد، آرایش انتخاباتی اما به محمدمهدی عسگرپور و منوچهر شاهسواری منحصر میشد که البته ساعاتی قبل از برگزاری رایگیری عسگرپور به دلایلی در انتخابات نهایی شرکت نکرد.
همین امر دریچهای برای بروز اختلافات شد تا در میدانی که رقیبی وجود ندارد، منوچهر شاهسواری پیروز و پیشتاز انتخابات باشد. مساله اما به همین جا ختم نمیشود، شکاف اساسی زمانی پدیدار شد که اعضای هیات مدیره به دو دسته موافقان و مخالفان تبدیل شدند چراکه برخی از رای دهندگان معتقد بودند طبق اساسنامه «خانه سینما» امکان تمدید مدیرعاملی برای بیش از دو دوره وجود ندارد اما در نهایت وزنه آرا به سمت منوچهر شاهسواری چرخید تا با اکثریت آرا برای سومین بار بر مسند مدیریت بنشیند و اولین مدیر سه دورهای خانه سینما باشد.
حسین دارابی؛ گام محکم در مسیر «مصلحت»
حالا دیگر فیلم اولی بودن نه یک برچسب برای توجیه ضعف فیلمها که یکی از ویژگیهای جسورانه آثار چند سال اخیر است، آثاری که ضمن بیان مسایل اساسی، مخاطبان را نیز با خود همراه میکنند. نگاهی آماری به چند فیلم تولید شده توسط فیلمسازان اول نشان میدهد که جهشی مثبت چه به لحاظ کیفی و چه به لحاظ فنی در محتوای ارایه شده داشتهاند که توانستهاند راه را برای سرمایه گذاران بخش خصوصی باز و اعتماد آنها را هم جلب کنند.
«ایستاده در غبار»، «ابد و یک روز»، «برادرم خسرو» و… بیشک طلیعهای در عرصه فیلمسازی به شمار میآیند که یک پای ثابتشان روایت قصههایی تازه و البته بی پروا از تاریخ معاصر و مصائب جامعه بوده است.
«مصلحت» که سال گذشته در جشنواره سی و نهم به نمایش درآمد و اتفاقاً لوح تقدیر بخش فیلمهای اول را در سالی که هفت فیلمساز اولی فضای جشنواره را تحت تاثیر قرار داده بودند، به خود اختصاص داد محصول حسین دارابی است، کارگردان تا آن زمان گمنامی که گرچه فیلمهای کوتاه در کارنامهاش کم ندارد اما نام محمدرضا شفاه روی نامش سایه میانداخت. همان تهیه کنندهای که حالا نامش با ساخت فیلمهای جسورانه و مطالبه گرانه عجین شده است.
شفاه را البته بیشتر با «بیست و یک روز بعد»، «دیدن این فیلم جرم است» و سریال «کتونی زرنگی» میتوان شناخت که تا به اینجای کار رکوردی در آثار توقیفی هم به نام خود ثبت کرده است با این همه همکاری حسین دارابی و محمدرضا شفاه منجر به تولید اثری شد که محوریترین مسالهاش «عدالت» است؛ این گمشده این روزهای ما. فیلمی معترض و منتقد که نوک پیکان نقدش به سمت مسئولان نشانه رفته و واهمهای از نشان دادن ناکارآمدی آنها در منصبهایشان ندارد. «مصلحت» از جنس همان فیلمهایی است که موضوعات مبتلا به عالم سیاست و حکمرانی را به چالش میکشد و در عین حال به گفته سازندگانش قصد دارد که بگوید باب گفتگو باید باز باشد.
«مصلحت» اما به تعبیر تهیه کنندهاش فیلمی است که میخواهد بگوید قدرت بدون نظارت فساد میآورد. اگر صاحب قدرت باشید و جایی غفلت کنید ممکن است فساد ایجاد شود و آنجایی که نظارت تقویت پیدا میکند، فساد از بین میرود.
فیلمهای با محوریت تاریخ معاصر اساساً ما را به یاد فیلمهای محمدحسین مهدویان میاندازند که اتفاقاً آثاری موفق بودهاند، مسیری که مهدویان یکه و تنها باز کرد تا فیلمسازان دیگر پیرو او باشند و جذابیتهای تاریخ معاصر بیشتر از پیش روشن شود، پر بیراه نیست که اگر بگوییم آثاری که بعد از او ساخته شدند نشانههایی از سینمای مهدویان را در دل خود داشتند. «مصلحت» اما هرچند در دهه ۶۰ روایت میشود اما نحوه پرداخت حسین دارابی، آن را فیلمی مستقل و البته متمایز از دیگر آثار کرده است.
گرچه دارابی اولین خشت فیلمسازی را با ساخت فیلمی در حوزه تاریخ معاصر گذاشت اما باید دید که گونههای دیگر این عرصه را نیز میآزماید یا نه.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی پروژه، فیلم سینمایی «دیدن این فیلم جرم است» به کارگردانی رضا زهتابچیان در اکران آنلاین در مدت ۵ روز به فروش ۶۰۰ میلیون تومانی رسیده است.
این فیلم که از ۲۶ اسفند ماه در پلتفرمهای فیلیمو، نماوا، فیلمگردی و عماریار وارد اکران آنلاین شده است، توانسته نظرات مثبتی را نیز در سامانههای اکران آنلاین جلب کند.
فیلم سینمایی «دیدن این فیلم جرم است» به کارگردانی رضا زهتابچیان و تهیه کنندگی محمدرضا شفاه، در اکران سینمایی خود در دوران کرونا نیز توانست با جذب بیش از ۸۶ هزار مخاطب به فروش یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومانی برسد و جزو فیلمهای پرفروش دوران کرونا بوده است.
فیلم سینمایی «دیدن این فیلم جرم است» به تهیه کنندگی محمدرضا شفاه و کارگردانی رضا زهتابچیان با هنرنمایی امیر آقایی، لیندا کیانی، حسین پاکدل و نقش آفرینی مهدی زمینپرداز سیاسیترین فیلم دهه نود سینمای ایران است که در جشنواره فجر سی و هفتم به نمایش درآمد.
جلیل شعبانی تهیه کننده سینما در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به شرایط متفاوت سینمای ایران در سال پیش رو گفت: فکر میکنم آرزوی همه سینماگران برای سال جاری این باشد که سینما دوباره به روزهای پررونق خود بازگردد. ویروس کرونا دست از سر مردم بردارد تا مردم دوباره و بدون ترس به سینماها بازگردند و فیلمهایی که تولید میشود توسط مردم دیده شود.
وی تاکید کرد: امیدوارم در سالهای پیش رو، به لحاظ تکنولوژی و تکنیکهای سینمایی که در دنیا پیشرفتهای قابل توجهی به خصوص در حوزه ویژوآل افکت کرده است، ما هم بتوانیم شرکتهای بزرگی در کشور داشته باشیم که بتوانند این خدمات را به سینمای ایران ارائه کنند تا ما بتوانیم تخیل پردازی در فیلمها را قویتر از حالا کنیم و آن را روی پرده آوریم.
این تهیه کننده سینما بیان کرد: از جمله اولویتهایی که باید برای سینمای ایران در نظر گرفت، این است که فیلمسازان به سراغ تولید فیلمهایی بروند که در زمان کرونا حال مردم را خوب کند.
وی ادامه داد: درست در زمانی که به فیلمهایی نیاز داریم که حال مردم را خوب کند، فیلمهایی از این دست تولید نمیشود، این در حالی که پیش از اینکه چنین نیازی حس نمیشد فیلمهایی که حال مردم را خوب میکرد بسیار تولید میشد.
شعبانی در پایان گفت: البته این را هم باید به خاطر داشته باشیم چون روحیه فیلمسازان تحت تاثیر مسائل موجود قرار گرفته است، فیلمهایی ساخته نمیشود که حال مردم را خوب کند، امیدواریم که فیلمسازان این روحیه را به دست آورند و فیلمهایی بسازند که حال مردم در این شرایط بهتر کند.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل روابط عمومی فیلم، تصویربرداری فیلم «در همسایگی ماه» به کارگردانی رضا فرهمند پس از چهار ماه در حلب سوریه به پایان رسیده و آماده نمایش د.
«در همسایگی ماه» مستندی بلند به کارگردانی رضا فرهمند و تهیهکنندگی مرتضی شعبانی است که سعی دارد با نگاهی عمیق در زندگی روزمره یک خانواده جنگ زده در بیمارستان حلب، به روزنههای امید در ذهن یک دختر نوجوان پرستار به نام جولی بپردازد.
فرهمند درباره آخرین اثر خود گفت: در همسایگی ماه، تقریباً اولین پروژهای بود که در طول این سالها زمان بسیار زیادی را نسبت به پروژههای دیگر برایش صرف کردم؛ مهمترین دلیلش این بود که دوربین به شدت در تلاش بود تا مخاطب را به لایههای درونی زندگی این خانواده وارد کند؛ لایههایی که ورود به آن نیاز به ایجاد اعتماد دو جانبه میان دوربین و خانواده بود.
وی درباره اینکه چرا سراغ این سوژه رفته، بیان کرد: موضوع آینده و خانه، یکی از موضوعاتی است که اساساً فضای ذهنی بسیار مشترکی در مردم مختلف دنیا دارد؛ این موضوع در بستر جنگ اتفاقی است که بخش زیادی از خاورمیانه درگیر آن است و از سویی دیگر زندگی این دو دختر و مادرشان در این بیمارستان، آن هم به مدت ۹ سال اتفاق کاملاً متفاوتی بوده و جنبههای بسیار زیاد دیگری که تقریباً برایم گذشتن از کنارش غیرممکن بود، باعث شد تا سراغ این سوژه بروم.
در خلاصه داستان این مستند آمده است: تصویر خون و فریاد هزاران سرباز و زنانی که شوهران یا فرزندان خود را در جنگ سوریه از دست دادهاند روزهایی است که جولی و مریم بهعنوان کودکان پناه گرفته در بیمارستان حلب هر روز با آن مواجه بودهاند و در آن بزرگ شدهاند. آنها ۹ سال پیش و در اثنا جنگ به همراه مادر خود مجبور به ترک خانه و پناه گرفتن در این بیمارستان شدهاند. امروز جولی دختر بزرگ خانواده تبدیل به نوجوانی شده که با گذر از سالهای جنگ دیگر تحملی برای ماندن در اتاق کوچک و سفید بیمارستان را ندارد و میخواهد خود و خانوادهاش هوای بهاری و زندگی آزاد بیرون بیمارستان را تجربه کنند اما روزهای جنگ مادر و خواهرش را به این خانه سفید و بیروح عادت داده است و این آغاز جنگ دوبارهای است که در اتاق کوچک و سفید رنگ بیمارستان میان جولی و مادرش آغاز شده است.
عوامل این فیلم عبارتند از: تهیه کننده: مرتضی شعبانی، کارگردان: رضا فرهمند، تصویربرداران: رضا فرهمند، حمید احمدی، صدابردار: کیومرث محمد چناری، طراحی صدا: نعیم مسچیان، صداگذار: مهرداد براتی، تدوین: رضا فرهمند، مصیب حنایی، ستاره بنیادی، مترجم صحنه: فاطمه خاوری، مترجم متن: ابنا نجاح، مترجم انگلیسی: سپیده خلیلی، اصلاح رنگ: سامان مجد وفایی، آهنگساز: کریستوف رضاعی، گرافیک و پوستر: نگین جواهریفر، مشاور رسانهای: محسن دلیلی، پخش بین الملل: مرجان علیزاده، مدیر تولید: امیرحسین جانپناه، حسام بغدادی، مجری طرح: سعید صادقی