سینماپرس: امام خامنهای با تأکید بر استفاده آیندگان از تجارب دولت فعلی گفتند: در این دولت معلوم شد که اعتماد به غرب جواب نمیدهد.
به گزارش سینماپرس، رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (چهارشنبه) در آخرین دیدار رییس جمهور و دولت دوازدهم با ایشان، با تبریک عید سعید غدیر به عموم مسلمانان به ویژه ملت عزیز ایران، فرصت خدمت به مردم را نعمتی الهی دانستند و گفتند: برای شکر این نعمت باید از همه توان برای پیشبرد اهداف انقلاب استفاده کرد.
رهبر انقلاب اسلامی، حادثه غدیر را از وقایع غیرقابل تردید برشمردند و گفتند: علاوه بر علمای شیعه بویژه علامه امینی که روایت غدیر را از ۱۱۰ نفر از صحابه و با سندهای معتبر نقل کرده، برخی علمای بزرگ و روشنفکران اهل سنت نیز بر غیرقابل تردید بودن این واقعه تأکید کردهاند.
حضرت آیت الله خامنهای سپس خطاب به اعضای دولت دوازدهم گفتند: هر کاری که در جهت خدمت به مردم و با نیت الهی و اخلاص انجام شده باشد، قطعاً در دیوان الهی فراموش شدنی نیست و ذخیره واقعی دوران مسئولیت چنین کارها و تلاشهایی است.
ایشان در ارزیابی عملکرد دولت گفتند: عملکرد دولت آقای روحانی در بخشهای مختلف یکسان نبوده است، در برخی موارد بر طبق انتظارات بود اما در برخی موارد اینگونه نبود.
رهبر انقلاب با تأکید بر اینکه فرصت خدمت به مردم یک نعمت بزرگ است و باید آن را قدر دانست، خاطرنشان کردند: شکر این نعمت آن است از همه توان برای پیشبرد اهداف انقلاب استفاده شود زیرا ما یک کشور انقلابی هستیم و مردم برای رسیدن به اهداف انقلاب فداکاری زیادی کردند.
حضرت آیت الله خامنهای لزوم استفاده از تجربه های دولت های یازدهم و دوازدهم در آینده را خاطرنشان کردند و افزودند: یک تجربه بسیار مهم در این دوران عبارت است از بیاعتمادی به غرب که آیندگان باید از آن استفاده کنند.
ایشان گفتند: در این دولت معلوم شد که اعتماد به غرب جواب نمیدهد و آنها کمک نمیکنند و هرجا که بتوانند ضربه خواهند زد و اگر جایی هم ضربه نمیزنند به این دلیل است که نمیتوانند.
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: مطلقاً نباید برنامههای داخلی را به همراهی غرب منوط کرد زیرا حتماً شکست خواهد خورد.
حضرت آیت الله خامنه ای خطاب به رئیس جمهور و اعضای دولت افزودند: هر جا که کارها را منوط به غرب و مذاکره با آن و آمریکا کردید ناموفق بودید و هر جا که بدون اعتماد به غرب، حرکت و از آنها قطع امید کردید موفق بودید و پیش رفتید.
ایشان به مذاکرات اخیر وین نیز اشاره کردند و ضمن ابراز رضایت از زحمات دیپلماتها و عملکرد خوب بعضی از آنها در این مذاکرات، گفتند: امریکاییها در این مذاکرات، بر سر موضع عنادآمیز خود محکم ایستادند و یک قدم هم جلو نیامدند.
رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: امریکاییها در زبان و وعده میگویند تحریمها را بر میداریم اما تحریمها را برنداشتند و برنمیدارند، ضمن آنکه شرط هم میگذارند و میگویند که باید در همین توافق جملهای بگنجانید که بعداً درباره برخی موضوعات صحبت شود و گرنه توافقی نخواهیم داشت.
حضرت آیت الله خامنهای گفتند: آنها میخواهند با گذاشتن این جمله، بهانهای برای دخالتهای بعدی خود درباره اصل برجام و مسائل موشکی و منطقهای فراهم کنند و اگر ایران حاضر به بحث درباره آنها نشود بگویند توافق را نقض کردهاید و توافق، بیتوافق.
ایشان با تأکید بر اینکه امریکاییها کاملاً ناجوانمردانه و خباثت آلود برخورد می کنند، افزودند: امریکا هیچ ابایی از نقض قول و تعهدات خود ندارد همانطور که یکبار توافق را نقض کردند و کاملاً هم بیهزینه بود.
حضرت آیت الله خامنه ای گفتند: اکنون هم که به امریکاییها گفته میشود، تضمین دهید که توافق را در آینده نقض نخواهید کرد، می گویند تضمین نمیدهیم.
ایشان در جمع بندی این بخش از سخنان خود تأکید کردند: این یک تجربه بسیار مهم برای دولت و دولتمردان آینده و همچنین برای همه فعالان در صحنه سیاسی است، البته این تجربه همواره از اول انقلاب وجود داشته اما در این دولت بیشتر از گذشته بوده است.
رهبر انقلاب اسلامی در پایان خطاب به رئیس جمهور و اعضای دولت گفتند: امیدوارم خداوند کمک کند، هر جا که هستید بتوانید به وظایف دینی و انقلابی خود عمل کنید.
پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، آقای روحانی رئیسجمهور با تشکر از حمایتها و هدایتهای رهبر انقلاب از دولت در طول دوره هشت ساله، گزارشی از اقدامات و فعالیتهای دولت بیان کرد.
آقای روحانی، رشد اقتصادی و کاهش تورم را از جمله دستاوردهای درخشان دولت در سالهای ۹۳ تا ۹۶ دانست و گفت: دشمن با توطئه اقتصادی در سال ۹۷ بهدنبال فروپاشی اقتصاد و کشور بود که شکست خورد.
رئیسجمهور، تشکیل شورایعالی هماهنگی اقتصادی در خرداد ۹۷ با دستور رهبر انقلاب اسلامی را از جمله مهمترین کمکها به دولت برشمرد و گفت: در مقابل تحریم نفت و مبادلات بانکی، توانستیم با افزایش تولید در پتروشیمی، صنایع معدنی و فرآوردههای نفت و گاز، ارز مورد نیاز کشور را تأمین کنیم.
آقای روحانی همچنین به برخی دستاوردهای دولت مانند افزایش برداشت از مخازن نفت و گاز، رشد تولید محصولات کشاورزی، گسترش شبکه ریلی و افزایش تختهای بیمارستانی اشاره کرد و گفت: در دو مقطعِ جنگ اقتصادی و کرونا این واقعیت را تجربه کردیم که فقط باید روی پای خود بایستیم و با تکیه به امکانات و ظرفیتهای داخلی، نیازها را برطرف کنیم چرا که هیچکس به ما کمک نکرد و فقط پس از آنکه توانایی ایران در زمینه ساخت واکسن را دیدند، گشایش ناچیزی ایجاد کردند.
سینماپرس: مبنای تهاجم رادیو فردا به فیلمسازان داخلی بر اساس انتفاع یا عدم انتفاع مالی از پروژههای بینالمللی سینمایی تعریف میشود. خبرنگار سینمایی رادیو فردا از رسولاف به دلایل کاملا اقتصادی حمایت میکند.
به گزارش سینماپرس، «اصغر فرهادی» گفتوگویی در خلال جشنواره فیلم کن ۲۰۲۱ با نشریه ورایتی انجام داد و در پاسخ به پرسش خبرنگار ایتالیایی بخش خاورمیانه این رسانه، درباره فعالیت هنرمندان در فضای مجازی از واژه «فضای بسته» در ایران استفاده کرد و این عبارت در بازتاب ورایتی سرکوب ترجمه شد.
استفاده از این کلمه به دستاویزی برای «بابکغفوریآذر» خبرنگار رادیو فردا تبدیل شد تا او در جلسه پرسش و پاسخ فیلم «قهرمان» سئوالی را با فرهادی درباره سرکوب در ایران مطرح کند. فرهادی در این جلسه میگوید که از واژه فضای بسته استفاده کرده و با اشتباه مترجمان عبارت سرکوب در این گفتوگو درج شده است.
«غفوریآذر» خبرنگار رادیو فردا در فضای مجازی و پلاتفرمهای مختلف با حاشیهسازی درباره فرهادی و فیلم قهرمان، سعی در تغییر موقعیت خود از یک خبرنگار بشدت معمولی به میداندار جشنواره کن کرد، خبرنگاری که اغلب گفتوگوها و گزارشهایش طی سالهای ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۸ هیچ بازخورد داخلی و خارجی نداشت و ناگهان در سال ۱۳۹۸ پس از رخدادهای آبان و تصمیم عده معدودی از سینماگران برای تحریم سعی در حاشیهسازی و معرفی هر چه بیشتر خود داشت.
«بابک غفوریآذر» متولد ۲۰ آذر ۱۳۶۰ و دارای اصالتی آذری است. او در انتخابات سال ۸۸ با سفارشهای خاصی در بخش تبلیغات و اطلاعرسانی ستاد میرحسین موسوی زیرنظر امیرحسین مهدوی فعالیت میکرد و در سال ۱۳۸۹ به رادیو فردا پیوست.
خبرنگاری که در حوزه سینما طی سالهای فعالیتش در ایران، نه مقاله چندان قابل اعتنایی را منتشر کرده و نه مصاحبه جنجالی از او بازتاب داده شده، اما به صورت مستمر در متن رسانههای سیاسی از سنین بسیار پایین به عنوان دبیر سرویس فرهنگی رسانههای اصلاحطلب و در پشت پرده به عنوان همکار رسانههای اصولگرا شناخته میشد.
***اما بابک غفوری آذر چگونه مسیر ترقی را در ایران در پیش گرفت؟
غفوری آذر پیش از حضور برجسته در رسانههای اصلاحطلبان از جمله روزنامه اعتماد، شرق، به عنوان خبرنگار آزاد و بسیار معمولی روزنامه اقتصادی حیات نو فعالیت میکرد. روزنامهای که صفحات فرهنگی قابل اعتنایی نداشت و او در تمامی سرویسهایی که نیاز به پرکردن صفحات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی داشت به عنوان خبرنگار بدون سرویس، یاری رسان چند رسانهای محسوب میشد تا اینکه توسط پلیس امنیت تهران به جرم فعالیتهای غیراخلاقی در فضای مجازی، آزار و اذیت و اخلال در صفحات چند تن از وبلاگ نویسان زن و نوشتن کامنتهای آزاردهنده دستگیر میشود. اما این اتفاق مثل دستگیری سایر روزنامهنگاران اصلاحطلب برای او توام با گشایش و پیشرفت است.
دستگیری منجر به تغییر موقعیت غفوریآذر میشود و خبرنگار بسیار معمولی روزنامه حیاتنو اقتصادی از آن پس در اغلب نشریاتی که فعالیت میکند از موقعیت خبرنگار معمولی به دبیر سرویس و دبیر فرهنگی ارتقاء پیدا میکند.
بررسیهای دقیق نشان میدهد او با عنوان دبیر سرویس فرهنگی یا سینمایی قبل از این دستگیری فعالیت اثرگذاری در کارنامه حرفهای اش ثبت نکرده است و به هیچ عنوان سیر معمولی یک خبرنگار عادی را طی نکرد. مشی غفوری آذر از همان ابتدا، کاملا قابل تامل است و پس از دستگیری اتفاق عجیبی در روند پیشرفت او رخ میدهد. پس از دستگیری مشی او به صورت نامحسوس تغییر میکند. همکاری با چهرههای اصلاحطلب در رسانههایشان و نمایشی که به عنوان یک اصلاحطلب افراطی به نمایش میگذارد، هموار کننده مسیر ترقی او نیست.
یکی از همکاران او در گفتوگو با مشرق با اشارهای به اینکه تمایلی به درج شدن نامش ندارد، میگوید «غفوریآذر» با نشریات اصلاحطلب همکاری داشت اما ضمن این همکاری با توجه به استقرار اصولگرایان در سال ۱۳۸۴ در تمامی سطوح قدرت در کشور و حتی قبلتر از آن به صورت پنهانی با گعده خاصی پیوندهای بسیار محکمی داشت و در روزهای به خصوصی در گعدههای خصوصی و هئیتهای مذهبی دوستانش حضوری مستمر داشت. این خبرنگار قدیمی و همکار غفوری آذر تلویحا به مشرق گفت: او در حالی از اصغر فرهادی در کن میخواست که موضع محکمی درباره حاکمیت اتخاذ کند که خودش همواره موضع سیاسی مشخصی نداشت و” وسطبازترین خبرنگار فرهنگی” در این عرصه بود.
نقطه عطف فعالیتهای او به سال ۱۳۸۷ یکسال پس از انتخابات بازمیگردد، زمانی که او در روزنامه فرهنگ آشتی مشغول کار شد. جریدهای که از یک روزنامه سیاسی تغییر مشی داد و تبدیل به یک نشریه فرهنگی شد.
سردبیری فرهنگ آشتی را «رضا رشیدپور» بر عهده داشت و این روزنامه از آذر ۱۳۸۷ کارش را به عنوان رقیب روزنامه سینمایی بانی فیلم آغاز کرد. خبرنگار فعلی رادیو فردا در این روزنامه دبیری سرویس سینمای ایران را برعهده داشت و دوستان صمیمی و همکاران فعلیاش، مهدی طاهباز و همسرش فهمیهخضر حیدری او را در انتشار روزنامه یاری میکردند. تا اینکه پیوند فرشید منافی برنامهساز فعلی رادیو فردا که پیش از این با رادیو جوان در ایران همکاری داشت با این گروه سه نفره شکل گرفت.
پس از آنکه روزنامه فرهنگ آشتی به دلیل اختلافات رشیدپور با صاحبامتیاز و مدیر مسئول به دلیل اختلاف مالی در اسفند ۱۳۸۷ تعطیل شد، غفوری آذر پس از دستگیری به عنوان دبیر سرویس فرهنگی و سینمایی در هفتهنامه اصولگرای مثلث مشغول به کار شد و مهدی طاهباز (مجری فعلی رادیو فردا و صدای امریکا) او را همراهی میکرد. روزنامهنگاری که از سال ۱۳۸۲ تا اسفند ۱۳۸۷ با روزنامههای اصلاحطلب همکاری داشت، ناگهان در ابتدای سال ۱۳۸۸ و قبل از انتخابات، پیش از تعطیلی برخی رسانههای اصلاحطلب در هفته نامه پرطرفدار اصولگرایی به عنوان دبیر فرهنگی مشغول کار میشود.
در این یکسال یعنی سال ۱۳۸۸ به گواه همکاران او در نشریه رویکرد سیاسی و متفاوت غفوریآذر عیان میشود.
در هفتهنامهای نظیر مثلث هیئت تحریریه روی انتخاب سوژه اصلی و طرح روی جلد نقش بسزایی دارد و بابک غفوریآذر به گواه همکاران، جلدهای بسیار جنجالی شاخصی را پیشنهاد میدهد.
انتشار ویژهای نامه ای درباره چهرههایی نظیر علیرضا نوری زاده، محسن سازگارا، عطاالله مهاجرانی، عبدالکریم سروش و اکبر نبوی که در شماره اسفند ۱۳۸۸ منتشر شده از نقاط عطف نشریهای است که غفوریآذر در آن مشغول به کار است.
او علاوه بر فعالیت در حوزه سینما در انتشار و جمعآوری چنین پروندههایی درباره اپوزیسیون خارجنشین، در سایر نشریات اصولگرا بدون درج نام نقش بسزایی داشته است. برخی همکاران غفوری آذر اذعان دارند که او بدون نام در تهیه چندین پرونده و ویژه نامه درباره ۹ دی ۱۳۸۸ مشارکت جدی داشته است.
پس مدتی حلقه ۴ نفره فرهنگی روزنامه فرهنگ آشتی غفوریآذر، فرشید منافی، مهدی طاهباز و فهمیهخضر حیدری در سال ۱۳۸۹ از کشور خارج میشوند و در بخش فارسی رادیو اروپای آزاد (رادیو فردا) مشغول به کار میشوند.
بر اساس اطلاعات موجود در ویکیپدیا، این رسانه به صورت رسمی توسط «آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا» (CIA)، تنها نهاد اطلاعاتی و امنیتی عملگرای این کشور در خارج از خاک ایالات متحده، حمایت میشود.
بابکغفوریآذر، در مدت ۱۱ سالی که با رادیو فردا همکاری داشت، هیچ کنشگری تاثیرگذاری فرهنگی و سینمایی در فضای داخل کشور ندارد و این عدم تاثیرگذاری سبب میشود او علاوه بر حوزه تخصصیاش، گزارشهای سیاسی برای رادیو فردا و صدای آمریکا تهیه کند. بررسی فعالیتهای غفوریآذر نشان میدهد که عمر فعالیت تخصصی او در این رسانه رو به پایان بود.
استفاده از غفوریآذر در حوزههای غیرمرتبط نشان میدهد، در سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۷ کارکرد فرهنگیاش را برای رادیو فردا از دست داده و در سال ۱۳۹۸ برای احیای موقعیتش دست به یک اقدام انتحاری رسانهای میزند و دو پرونده را به صورت ویژه در رادیو فردا دنبال میکند. پرونده تقویت و حمایت فیلمسازانی نظیر پناهی و رسولاف که بدون تمکین از مقررات داخلی کشور فیلمسازی مشغول هستند و هجمه علیه سازمان اوج و تولیداتی که منتسب به نهادهای جمهوری اسلامی است.
فعالیت و نشر محتوا در این دو حوزه بقای او را برای مدتی در رادیو فردا تضمین میکند و پرونده “حضور امنیتیها در سینما” سبب ادامه حیات رسانهای او در رادیو فردا میشود.
او نخستینبار گزارشی را درباره حضور مرتضی اصفهانی ناظر کیفی و فیلمنامهنویس اغلب فیلمها و سریالهای امنیتی در قالب یک افشاگری منتشر میکند. این گزارش در حالی منتشر میشود که اصفهانی بازنشسته، بارها با رسانههای داخلی گفتوگو کرده و به عنوان یکی از اهالی سینما شناخته میشود.
در بسیاری از فیلمسازان و تولید کنندگان آثار نمایشی چون آثار امنیتی با اقبال عمومی مواجه میشود، عمدتا پیشنهادات خود را به اصفهانی ارائه میدهند تا به واسطه تجربه حرفهای او بتوانند در گونه تریلرهای جاسوسی و امنیتی، تجربههای متنوعی را در کارنامهاشان ثبت کنند.
نکته مهمتر این است که بسیاری از رسانه با گرایشات مختلف نقدهای فراوانی را درباره برخی آثار و ضعفهای آنان که با نظارت اصفهانی ساخته شده، بدون هیچ ملاحظهای منتشر کردهاند، بدون آنکه عواقبی برای نویسندگان و رسانهها در پی داشته باشد. در حالی غفوریآذر در گزارشهای خود سعی میکند، فضای ساخت و تولید در سینما را امنیتی تصویر کند، روزنامه مستقل هفتصبح به سادگی درباره «روز صفر» فیلم مورد انتقاد غفوریآذر و رادیو فردا، انتقادات بسیار صریحی را منتشر میکند.
اما آنچه تردیدها را درباره عملکرد دوگانه غفوریآذر در رسانههای داخلی و رادیو فردا افزایش میدهد این است که او مرتضی اصفهانی را به عنوان یکی از فعالان سینمایی وزارت اطلاعات در رادیو فردا کشف نکرده و نکته جالبتر این است که اصفهانی بیشتر از آنکه به عنوان پیمانکار آثار امنیتی شناخته شود، عضوی از اهالی سینما محسوب میشود.
اصفهانی طرح اولیه فیلم هفت سال توقیف شده به رنگ ارغوان را به نگارش درآمد و به نوعی ناظر کیفی این اثر به شمار میرود. فیلمی که ۷ سال توقیف بود. غفوری آذر او را به عنوان فردی ذی نفوذ برای فعالیت در حوزه سینما معرفی میکند حالا با این تصویر دروغ در رادیو فردا چگونه امکان دارد که «اصفهانی» نتوانست فیلم به رنگ ارغوان را از دایره توقیف خارج کند و در نهایت جواد شمقدری رئیس سازمان سینمایی دولت احمدینژاد موفق به انجام این کار میشود.
غفوری آذر در حال حاضر خود را به عنوان یک روزنامهنگار سرسخت مخالف حضور نهادهای امنیتی در سینما معرفی میکند، در حالیکه یکی از پرونده ویژه او در هفتهنامه مثلث به تبلیغ ویژه فیلم به رنگ ارغوان اختصاص دارد.
یکی از عجایب گفتمان اخیر این خبرنگار سینمایی «کارویژه» او در هفتهنامه مثلث در سال ۱۳۸۸ است، انتشار عکسهای بسیار با کیفیتی از این فیلم است که هیچگاه به خبرنگاران سایر رسانهها ارائه نشد. چنین عکسهایی حتی برای دسترسی خبرنگارانی که در مقطع نمایش فیلم دست به انتشار محتواهایی درباره اثر زدند، قابل دسترسی نبود.
چگونه امکان دارد که خبرنگار فعلی رادیو فردا، پس از ۱۰ سال کار مداوم در این رسانه، ناگهان در آستانه پیش تولید فیلم روز صفر و نمایش آن در جشنواره، پس از رخدادهای آبان ۹۸ به فکر افشاگری درباره مرتضی اصفهانی افتاده است، در حالی که بسیاری از اهالی رسانه با ساخت روزصفر و حتی کمی قبلتر از آن با اصفهانی با عنوان «رضااصفهانی» در تیتراژ آثار کیمیایی آشنایی داشتند و نکته جالب بحث و گفتوگوهای اصفهانی با اهالی رسانه در حاشیه جشنواره فجر است.
اما در عملکرد غفوریآذر در حمایت از فیلم «به رنگ ارغوان» که طرح اولیه آن متعلق به اصفهانی است باید تشکیک کرد. او بارها در هفتهنامه مثلث در قالب حمایت از حاتمیکیا محتواهای متنوعی را درباره این فیلم منتشر میکند و اغلب این محتواها رنگ و لعاب سینمایی دارد.
***خبرنگار رادیو فردا از سال ۱۳۹۸ چه محورهایی را دنبال میکند؟
همکار سابق اغلب نشریات اصولگرا در سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۸ چند مسیر رسانهای تازه را برای کسب و کار سینماییاش در فضای داخل دنبال میکند. نخستین مدار ویژه فعالیتهای غفوری آذر تمرکز بر حضور نحوه حضور و اظهار نظر فیلمسازان ایرانی در جشنوارههای خارج از کشور است.
انتشار گزارشهای منفی درباره فیلمسازی که خلاف مشی خبرنگار رادیو فردا علیه حاکمیت اظهارنظری نمیکند، به صورت سریالی ادامه پیدا میکند. اما دنبال کردن این رویکرد با اهداف و مشی رادیو فردا صورت نمیپذیرد.
غفوریآذر با استفاده از رسانههای فارسیزبان و یکپارچهسازی گفتمانی برای هجمه علیه حضور بینالمللی فیلمسازان ایرانی کسب و کار شخصی خود را دنبال میکند. فردی که سابقه همکاری همزمان با هر دو جریان سیاسی را در کارنامهاش دارد، آیا بر اساس ایدئولوژی سیاسی رسانهاش درباره حضور بینالمللی فیلمسازان ایران، حاشیه تولید میکند؟
خبرنگار مذکور با توجه به آغاز فعالیتهای با یک روزنامه اقتصادی، اغلب تبلیغاتچی آثار سینمایی (پروژهبگیر) بود. او در پروژههای مجیدمجیدی به عنوان یکی از نیروهای تبلیغاتی شناخته میشد و در بزنگاههای خاصی با مجیدی گفتوگوی تبلیغاتی منتشر میکرد. مجید فیلمسازی در تراز جهانی است و مدتهاست غفوریآذر را از تیم تبلیغاتی خود کنار گذاشته در عوض غفوریآذر با اغراض سیاسی غیرحرفهای به این فیلمساز حمله میکند.
پیوندی که میان مجیدمجیدی و غفوریآذر وجود داشت و حمایتهای مکرر این فیلمساز از این خبرنگار از اهالی رسانه پوشیده نیست و مصاحبه مجیدی پیش از تولید فیلم محمد(ص) با این خبرنگار در ماهنامه همشهری ماه، در واپسینروزهایی که غفوریآذر ایران را ترک نکرده منتشر میشود.
اما پس از خروج از ایران از وقتی از پروژههای بینالمللی مجیدمجیدی بهره مالی نمیبرد، در رادیو فردا و در فضای توییتر به صورت مکرر مطالب سیاسی یکجانبهای را علیه او منتشر میکند.
مبنای تهاجم خبرنگار رادیو فردا به فیلمسازان داخلی بر اساس انتفاع یا عدم انتفاع مالی از پروژههای بینالمللی سینمایی تعریف میشود. با اشاره به مثالهای حرفهایتر تا حدودی وابستگیهای خبرنگار رادیو فردا را میتوان روشنتر کرد.
در ابتدای این سطور اشاره شد، غفوریآذر پس از دستگیری دامنه سیاسی ارتباطات پنهانی خود را افزایش میدهد و بواسطه این ارتباطات بعدها به عنوان دبیرسرویس فرهنگی هفتهنامه اصولگرای مثلث مشغول به کار میشود.
یکی از افرادی که توسط این خبرنگار همواره در برنامههای سینمایی «رادیو فردا» به عنوان فیلمساز حکومتی مورد تهاجم قرار میگیرد، مسعود دهنمکی است. حالا مشی فعلی او را باید با گذشته مقایسه کرد. در یکی از آن همان جلسات هفتگی و گعدههای خاص، به او سفارش میدهند تا از فیلم اخراجیها قبل از اکران حمایت کند.
با به قدرت رسیدن محموداحمدی نژاد در سال ۱۳۸۴ در مقام ریاستجمهوری، در حالیکه رسانههای اصلاحطلب با تمام قوا به نقد عملکرد دولت احمدینژاد و افراد همسو با او میپرداختند و در شرایطی که با نمایش نخست قسمت اخراجیهادر سیوپنجمین جشنواره فیلم فجر، مسعود دهنمکی تا چند سالی زیرآتشبار شدید رسانهای رسانههای اصلاحطلب از جمله روزنامه شرق قرار داشت، انتشار چنین محتوایی اثبات میکند، غفوریآذر خبرنگار اصلاحطلبی نبود که بر اساس گرایش رسانههایی که در آن فعالیت میکرد، عمل کند. کما اینکه سال ۱۳۹۸ به دلیل حمایت مسعود فراستی از روز صفر در یادداشتی، حمایت او را از فیلم اخراجیها دستمایه حمله به این منتقد قرار میدهد.
کافیست منابع مالی که غفوریآذر در نیمه دهه هشتاد به آن متصل بود، برقرار شود و او دوباره از هر فیلمسازی امروز که وصله حکومتی به آن الصاق کرده، قطعا حمایت خواهد کرد.
غفوریآذر را باید در لیست خبرنگاران کارت به کارتی قرار داد؟
تقریبا مستند به عملکرد خبرنگار رادیو فردا میتوان شیوه درآمدزایی او و اتصالات داخلیاش را اثبات کرد، بدون آنکه فایل محرمانهای را به مستندات افزود. غفوریآذر از سال ۱۳۹۸ با انتشار بیانیههای سیاسی هنرمندان با آنان ارتباط برقرار و اقدام به جمعآوری اطلاعات از آنان میکند. این ارتباطات و جمعآوریها اغلب در قالب مصاحبه صورت میپذیرد.
با توجه به برخی مستندها، غفوریآذر این اطلاعات را در اختیار منابع رسانهای در داخل کشور قرار میدهد که در انتشار برخی گزارشها نمود پیدا میکند. او در این تامل با بخشی از فضای رسانهای داخل کشور، همچنان مراودات مالی خود را حفظ کرده است. موج وسیع گفتوگوهای اخیر او با سینماگران موید فعال شدن کانال جمعآوری وی تحت عنوان خبرنگار رادیو فرداست.
مبنای حمایت رادیو فردا سیاسی است یا اقتصادی؟
طیف خاصی از سینماگران همواره مورد بخش سیاسی رادیو فردا قرار دارند که به صورت خاص میتوان به محمدرسولاف و جعفرپناهی اشاره کرد. ارتباطات اقتصادی رسولاف علی رغم استندآپ سیاسیاش در داخل و خارج موضوع بسیار قابل اعتنایی است. گزارش روزنامه صبحنو درباره خانواده رسولاف تقریبا شمایی نوین از این فیلمساز سیاسینما و موقعیت مالی بسیار خوب او در داخل کشور ترسیم میکند.
این گزارش صرفا به بخشی از قدرت مالی خانواده رسولاف اشاره دارد و مشرق نیز در گزارشی اشاره از حمایت گسترده شهرداری برلین از تولید «شیطان وجود ندارد» پردهبرداری میکند که هیچ تکذیبهای برای این گزارش از سوی رسولاف ارسال نمیشود.
ترتیب این مستندات بر امکانات گسترده مالی محمدرسولاف صحه میگذارد و حالا میتوان دریافت حمایت سالهای اخیر غفوریآذر به عنوان خبرنگار سینمایی رادیو فردا از رسولاف و سایر فیلمسازان ظاهرا مخالف و آلترناتیو با او دلایل غیرسیاسی و عمدتا اقتصادی دارد تا صحنه جشنوارههای خارجی از کشور را با پروگاندا به نفع طیف خاصی حفظ کند.
عکسی تاثیرگذار از مایکل کلنسی از لحظه خارج شدن دست جنین از رحم مادرش حین عمل جراحی و گرفتن انگشت جراح، سوژه این هفته برنامه «عکسهای تکان دهنده» شبکه هیسپان تی وی است.
سینماپرس: دقت در انتخاب مدیران فرهنگی «دولت سیزدهم» از اهمیتی به مراتب بیشتر از انتخاب مدیران اجرایی در سایر بخشها برخوردار است و توجه ویژه «رییس جمهور منتخب» را میطلبد. این در حالی است که «وزیر ارشاد فعلی» از جمله معدود وزیرانی است که هنوز گزارش جامعی از وضعیت تاسفبار عرصه فرهنگ و هنر تنظیم نکرده و به دیدار ایشان نرفته است!
حسین پورقادری/ «عید غدیر» را فرمودهاند «عید اللَّه الاکبر» ؛ از همهی اعیاد موجود در تقویم اسلامی این عید بالاتر است؛ پرمغزتر است؛ تأثیر این عید از همهی این اعیاد بیشتر است. چرا؟ چون «تکلیف امت اسلامی» در زمینهی «هدایت» ، در زمینهی «حکومت» ، در این حادثهی «غدیر» معیّن شده است.
حرفی نیست که بر طبق توصیهی «پیامبر اعظم» صلی الله علیه و آله در «غدیر» عمل نشد؛ پیغمبر هم طبق بعضی از روایتها خبر داده بود که عمل نخواهد شد؛ اما مسئلهی «غدیر» مسئلهی ایجاد یک «شاخص» است، یک «معیار» و «میزان» است. تا آخر دنیا مسلمانان میتوانند این شاخص را، این معیار را جلوی خودشان قرار بدهند و «تکلیف مسیر عمومیِ امت» را معیّن کنند.
مسئلهی «غدیر» یک مسئلهی مسلّم تاریخی است و در حقیقت، روز «غدیر» امتداد خطّ همه «رسالتهای الهی» و اوج این خطّ روشن و نورانی در طول تاریخ است. اگر به مضمون «رسالتهای الهی» نگاه کنیم، میبینیم که در طول تاریخ نبّوتها و رسالتها، این خطّ روشن دست به دست گشته، تا به «نبیّ مکرم خاتم» صلی الله علیه و آله رسیده و در پایان حیات آن بزرگوار، تجسّم و تبلور آن به شکل حادثه «غدیر» خود را نشان داده است. از این جهت است که «عید غدیر» در آثار اسلامی به «یوم العهد المعهود» و «یوم المیثاق المأخوذ» تعبیر شده است …
از این منظر میبایست «غدیر» را عصاره و شالوده «انقلاب فرهنگی» و کارویژه اصلی در امر رسالت «نبیّ مکرم خاتم» صلی الله علیه و آله معرفی نمود. اقدامی مهم که بر طبق فرمایش قرآن کریم در سوره مبارکه مائده از آنچنان جایگاه مهم و با اهمیتی برخوردار است که انجام آن به صورتی موکد از پیامبر مطالبه شده و به صراحت بیان میشود که «اگر نکنی رسالت خود را به انجام نرساندهای»!
«انقلاب فرهنگی پیامبر اعظم» به معنی زدودن و پاک کردن کامل «رسوبات جاهلی» از اعماق جامعه بشری و مستقیم نگه داشتن «خط هدایت اسلامی» اقدامی ناتمام بود که با وجود تلاش و کوشش بسیار آن حضرت در طی سالیان متمادی و با گذشت حدود ۲۳ سال از بعثت ایشان، همچنان نیمهکاره و پروژهای ناقص بود و در نهایت این کار نیمهتمام و پروژه ناقص «انقلاب فرهنگی» در «غدیر» به سرانجام مطلوب خود رسید و کامل شد. کمال و تمامی که موجب «یاس» دشمنان گردید و سبب شد تا قرآن کریم در باب این روز بفرماید: «الیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم».
این که در آیهی مبارکهی سورهی مائده میفرماید: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی» ، تصریح به همین معناست که این «نعمت» یعنی «نعمت اسلام» ، «نعمت هدایت» ، «نعمت نشان دادن صراط مستقیم به جامعهی بشریت» آن وقتی تمام و کامل میشد که «نقشهی راه برای بعد از پیغمبر» هم معین باشد؛ این یک امر طبیعی است… این هم فکر پیغمبر نبود، این «هدایت الهی» بود، «دستور الهی» بود، «نصب الهی» بود؛ مثل بقیهی سخنان و هدایتهای نبی مکرم که همه، الهام الهی بود… مسئلهی غدیر این است؛ یعنی نشاندهندهی جامعیت اسلام و نگاه به آینده و آن چیزی که در «هدایت» و «زعامت امت اسلامی» شرط است.
پس «غدیر» را نباید فقط در حدّ یک نصب یا معرفی ساده که «پیغمبر اکرم» صلی الله علیه و آله کسی را معرفی کرد، تلقّی نمود. البته «پیغمبر» صلی الله علیه و آله، «امیرالمؤمنین» علیه السلام را در حضور جمعِ چند ده هزار نفری مسلمانها به خلافت منصوب کرد؛ اما قضیه در این حد متوقّف نمیماند. مسأله این است که از دوران حضرت «آدم» علیه السلام که رشته نبوّتها و رسالتها شروع شد و بارها و بارها «حکومتهای نبوی» در طول تاریخ تشکیل گردید؛ آن جایی که ترکیبِ بدیع و شیوای «دین و سیاست» در اوج خود به صورت یک سنّت ماندگار درآید و «هدایت جامعه» را تضمین کند، در قضیه «غدیر» اتّفاق افتاد.
«غدیر» قوام بخش «انقلاب فرهنگی پیامبر اعظم» بود و به این جهت از ابعاد گوناگونی میتوان به آن توجه داشت؛ اما در این میان «غدیر» را میبایست مناسبترین پاسخ به آن کسانی قلمداد نمود که سعی کردند «اسلام» را از «مسائل اجتماعی» و از «مسائل سیاسی» برکنار بدارند و آن را منحصر کنند به «مسائل شخصی» و «مسائل خصوصیِ زندگی افراد» و در واقع «نگاه سکولار به اسلام» داشته باشند.
«غدیر» کاملترین پاسخ به آن کسانی که «اسلامِ سکولار» را در گذشته، حال و آینده ترویج مینمایند؛ اسلام «یؤمن ببعض و یکفر ببعض» ، اسلامی که «جهاد» را از آن خط بزنند، «نهی از منکر» را از آن خط بزنند و بردارند، «شهادت فیسبیلالله» را از آن بردارند، آمیختگی «دین و سیاست» را از آن حذف کندد و …و این همه همان اسلامهایی است که در روز «غدیر» نفی گردید و از این جهت «غدیر» موجب شد تا دشمنان ار اینکه بتوانند مسیر این دین را تغییر بدهند مأیوس شوند.
پُرواضح است که همّت «جمهوری اسلامی» باید این باشد که خود را به آن الگویی که در «غدیر» معرفی شد و در دوران پنجساله «حکومت امیرالمؤمنین» ، نمونه آن نشان داده شد، نزدیک کند. چون نزدیکی به این الگو به معنای «حاکمیت عدل» ، «حاکمیت فضیلت» و «حاکمیت ولایتاللَّه» و در مقابل برائت از «اسلامِ سکولار» است. اسلامی که متاسفانه طیف خاصی از مدیران «جمهوری اسلامی» به دنبال تحقق معنوی آن بودند و تمام تلاش خود را نمودند تا چنین اسلامی در جامعه ایران جاری و ساری شود. مدیرانی که از نظایر بسیاری در عرصههای مختلف اجرایی کشور و بالاخص در میان «متولیان عرصه فرهنگ و هنر» برخوردار میباشد. مدیرانی که با ظاهر موجه و یا حتی انقلابی خود، اسباب نهادینه سازی مولفههای غربگرایی، ترویج زندگی سکولار در جامعه اسلامی ایران و اباحی گرایی و … را از یک سو فراهم ساخته و از سوی دیگر موجب فراگیر شدن بیتوجهی به استقلال فرهنگی، اقتصادی و نظامی کشور، عدم ارتقای فرهنگ عمومی جامعه و پیگیری آرمان های انقلاب مردم ایران و … در عموم تولیدات فرهنگی و بالاخص تولیدات تصویری و عمده خروجی فیلمها و سریالهای پدید آمده در «ساحت فرهنگ و هنر نظام جمهوری اسلامی» شدند.
قطعا بسیاری از این طیف خاص از مسئولان و «مدیران جمهوری اسلامی ایران» مدیرانی با ظاهر مذهبی هستند که عموما هرساله در روز «غدیر» جشن گرفته و به شادمانی میپردازند و …؛ با این همه در عمل و در محیط مدیریتی خود بر این باورند که اساسا چیزی با عنوان «اقتصاد اسلامی» ، «سیاست اسلامی» و «هنر اسلامی» و به طور کلی «علوم انسانی اسلامی» نداریم. جماعتی ظاهرا مسلمان که با وجود اعتقاد زبانی به «غدیر» بعضا ممکن است به این باور رسیده باشند که: «اصلا اسلام نیامده است که علم بیاورد. ما خیال میکنیم پیغمبر اکرم، کارل مارکس هست! جای کارل مارکس نشسته است، جای فریدمن نشسته است. پیغمبر اکرم، جای ابوعلی سینا نشسته است، طبیب است، نه! نیامده که طب بیاورد، نیامده که اقتصاد بیاورد. پیغمبر یک مرشد معنوی هست. آمده ارزشهای معنوی جامعه را بالا ببرد» ! مدیرانی که حتی ممکن است پس از ادای فریضه نماز و یا در شرایط روزه اقدام به الگوبرداری از مبانی «نظام لیبرالیسم» و حقنه الگووارههای رایج آن به عنوان «الگوی مطلوب توسعه در جمهوری اسلامی ایران» نموده و از برای چنین اقدامی خود را در نزد خداوند و ائمه اطهار علیهم السلام ماجور پندارند!
در طول ۴۲ سال گذشته میتوان به مصادیق بسیاری از حضور چنین افرادی در ساختارهای مدیریتی «نظام جمهوری اسلامی ایران» و در عرصههای مختلف اجرایی کشور اشاره نمود. افرادی از طیفهای مختلف سیاسی که در طول این سالها به صورتهای مختلف بر التزام عقیدتی خود به مبانی «نظام لیبرالیسم» اقرار نموده و از بیان آن ابایی نداشتند و بعضا حتی خود را به عنوان مُریدان «جان لاک» و از باورمندان و معتقدان او به عنوان «پدر لیبرالیسم کلاسیک» معرفی مینمودند و در عین حال روز «غدیر» را جشن گرفته و در تضادی آشکار خود را از عقیدهمندان به رسالت «پیغمبر» صلی الله علیه و آله، و از علاقمندان به «امیرالمؤمنین» علیه السلام عرضه مینمایند!
بیش از ۴۲ سال است که چنین مغایرت و ناسازگاری آشکاری در ساختارهای مدیریتی کشور و بالاخص در عرصههای مختلف اجرایی قابل مشاهده و مرور میباشد. تناقضاتی که شاید در «گامِ نخست انقلاب» به دلایل بسیاری از جمله کم تجبرگی و عدم ثبات حاکمیت و … موضوعی قابل توجیه قلمداد میشد؛ اما قطعا امتداد حضور چنین مدیرانی در «گامِ دوم انقلاب» موضوعی غیر قابل چشم پوشی و اغماض خواهد بود و در نهایت سبب اضمحلال ساختارهای «نظام جمهوری اسلامی ایران» خواهد شد.
شاخصه عدم توجه به الگویی که در «غدیر» معرفی شد و در دوران پنجساله «حکومت امیرالمؤمنین» نمونه آن نشان داده شد را میتوان در قامت اغلب مدیرانی مشاهده نمود که در «دولت حسن روحانی» از سمتهای کلان اجرایی برخوردار بودند. مدیران نالایق و البته حرافی که عموما عرصههای مختلف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تحت مدیریت خود را به حال خود رها و وِل کرده و بعضا با حماقت خود «نشاط» و «امید» را از جامعه گرفته و حتی موجب شدند تا شرایط برای عملیاتی شدن سناریوی دشمنان در «مشروعیتزدایی از جمهوری اسلامی» در انتخابات ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ هجریشمسی فراهم شود.
جنایت بیشماری در «دولت حسن روحانی» صورت پذیرفت و عموم مدیران اجرایی این دولت موفق شدند تا تقریبا در تمامی عرصههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی «رکوردهای نجومی» از خود به یادگار بگذارند و روزگار مردم ایران را آنچنان «بنفش» نماید که دیگر تصور دلار ۳۰ هزارتومانی و سکه ۱۴ میلیونی و پراید ۱۵۰ میلیونی و حقوق مدیریتی ۸۰ میلیونی و … ماهیت کابوسگونه خود را از دست داده و خاموشی برق و قطعی آب و گاز و … به اموری عادی در «دولت حسن روحانی» مبدل شود.
اکنون در آستانه «غدیر ۱۴۰۰ هجری شمسی» عموم مردم ایران در حال روزشماری برای فرارسیدن زمانی هستند که «دولت حسن روحانی» از صحنه اجرایی کشور حذف شود و در پرتو تشکیل «دولت سیزدهم» تحولاتی اساسی در مدیرت کشور صورت پذیرفته و دولتی جدید با تمرکز ویژه و توجه به الگویی که در «غدیر» معرفی شد بر سر کار بیاید و بتواند سکان اجرایی کشور را بر دست گرفته و موجب گشایش امور کشور در عرصههای مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و … شود. انتظاری برحق که با توجه به کاریزما و شخصیت «رییس جمهور منتخب» در اذهان عمومی جامعه ایجاد شده و قطعا عدم توجه و دقت ویژه برای تحقق مطلوب چنین انتظاری میتواند «جامعه ایران» را با خطر «فروپاشی تمدنی» مواجه سازد.
مراجعه به سابقه مدیریتی «آیت الله رییسی» نشان میدهد که ایشان از توانایی کامل و جامع برای فهم و درک چنین انتظاری توسط عموم جامعه برخوردار است و قطعا تمرکز خود برای تشکیل «دولت سیزدهم» را معطوف به بازگشت و رجعت به آن الگویی مینماید که در «غدیر» معرفی شد و در دوران پنجساله «حکومت امیرالمؤمنین» نمونه آن نشان داده شد. الگویی که سبب میشود تا «دولت سیزدهم» به گزینش و انتخاب مدیرانی برای اداره بخشهای مختلف اجرایی در کشور مبادرت ورزد که واقعا خود را «سرباز دین» بدانند و همّت خود را معطوف این سازند که مردم و جامعه «متدیّن» شوند.
پس توقع آن است تا مدیرانی که قرار است در بخشهای مختلف اقتصادی «دولت سیزدهم» حاضر شوند، مدیرانی باشند که خود را «سرباز دین» بدانند و مبتنی بر «آموزههای علوی» به چنین باور و اعتقادی رسیده باشند که برای «متدیّن» شدن مردم و جامعه، لازم است تا «معاش مردم» تأمین شود. مدیرانی «حزب اللهی» که بر فرمایش «من لامعاش له لامعادله» یقین داشته باشند و بدانند که اگر بخشهای اقتصادی دولت، «معاش مردم» را به خوبی و به نحو مناسب تأمین کردند، مردم «متدیّن» خواهند شد.
البته «دولت سیزدهم» باید توجه ویژه بر این واقعیت داشته باشد که «فرهنگ» از «اقتصاد» هم مهمتر است. چرا؟ چون «فرهنگ» ، به معنای هوایی است که ما تنفّس میکنیم؛ شما ناچار هوا را تنفّس میکنید، چه بخواهید، چه نخواهید؛ اگر این هوا تمیز باشد، آثاری دارد در بدن شما؛ اگر این هوا کثیف باشد، آثار دیگری دارد. «فرهنگ یک کشور» مثل هوا است؛ اگر درست باشد، آثاری دارد. از این جهت اگر بخشهای اقتصادی دولت بخواهند «معاش مردم» را به خوبی و به نحو کامل تأمین کنند، لازم است تا به عنوان مثال، «فرهنگ مصرف تولید داخلی» در ذهن مردم جا بیفتد؛ یا اگر بخواهیم مردم اسراف نکنند، بایستی این باور مردم بشود؛ این یعنی «فرهنگ»!
«فرهنگ» یعنی «باورهای مردم» ، «ایمان مردم» ، «عادات مردم» ، آن چیزهایی که مردم در زندگی روزمره با آن سر و کار دائمی دارند و الهامبخش مردم در حرکات و اعمال آنها است؛ «فرهنگ» این است؛ این پس خیلی اهمّیّت دارد. مثلاً در حوزهی اجتماعی، «قانونگرایی» که مردم به قانون احترام بگذارند، یک فرهنگ است؛ «تعاون اجتماعی» یک فرهنگ است؛ «تشکیل خانواده و ازدواج» یک فرهنگ است؛ «تعداد فرزندان» یک فرهنگ است؛ اگر در این چیزها بینش مردم و جهتگیری مردم جهتگیری درستی باشد، زندگی در جامعه جوری خواهد شد؛ اگر خدایناکرده جهتگیری غلط باشد، زندگی جوری دیگری خواهد شد؛ خدایناکرده به همان بلایی مبتلا خواهیم شد که امروز کشورهایی که خانواده را و بنیان خانواده را ویران کردند و شهوات را به راه انداختند به آن سرنوشت دچار شدند.
با این تعریف است که دقت در انتخاب مدیران فرهنگی «دولت سیزدهم» از اهمیتی به مراتب بیشتر از انتخاب مدیران اجرایی در سایر بخشها برخوردار است و توجه ویژه «رییس جمهور منتخب» را میطلبد. این در حالی است که «وزیر ارشاد فعلی» از جمله معدود وزیرانی است که هنوز گزارش جامعی از وضعیت تاسفبار عرصه فرهنگ و هنر تنظیم نکرده و به دیدار ایشان نرفته و همچنین در این مدت زمان باقیمانده تا تشکیل دولت جدید، هنوز هیچ کارگروه فرهنگی ویژه و مشهودی زیر نظر مستقیم شخص «آیت الله رییسی» و با حضور نخبگان و عناصر فرهنگی شاخص کشور و دارای مقبولیت فراگیر تشکیل نشده و این همه در حالی است که برخی با طرح گزینههای کاذب وزارت در فضای رسانهای به دنبال «تنزل سطح توقع جامعه» از گزینه نهایی و درپرده برای تصدی «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» میباشند. گزینهای که احتمالا از سوی طیفی خاص از اطرافیان و با توجیه و استدلال تحول آفرینی و متفاوت بودن از همه ادوار و بدون توجه به فراگیری گسترده حوزه فرهنگ و هنر در «دولت سیزدهم» در حال انتخاب سازی برای کابینه می باشد و حال آنکه همچنان امید میرود تا با هوشمندی «رییس جمهور منتخب» این فرضیه تغییر نموده و به حضور گزینهای جامع الشرایط و دارای مقبولیت و توانمند و «سرباز دین» در عرصه «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» بیانجامد.
سینماپرس: قدرت الله صلح میرزایی کارگردان سینما در پی برگزاری سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در خصوص انتظارات خود از رئیس جمهور در حوزه فرهنگ و هنر گفت: متأسفانه به دلیل بی تدبیری مدیران سینما و به طور کل حوزه فرهنگ و هنر چند سالی است که رو به نابودی گذاشته و بنده امیدوارم آیت الله رئیسی فرهنگ و هنر به ویژه سینما و ادبیات را جدی بگیرند تا ان شاالله بتوانیم هرچه سریع تر شاهد برطرف شدن نقصان ها و تحولات مثبت در این عرصه های مهم باشیم.
کارگردان فیلم های سینمایی «علف های هرز» و «شاخه گلی برای عروس» در گفتگو با خبرنگار سینماپرس افزود: در طول چند سال گذشته به تمامی هنرمندان در تمامی عرصه های فرهنگی و هنری کشور جفا شد؛ به ویژه دست اندرکاران سینما در هر صنف و رشته ای به شدت جفا دیدند که یکی از علل اصلی این اتفاق آن بود که دولت فرهنگ و هنر را در اولویت خود قرار نداد و آن را به طور کامل رها کرد.
وی سپس با بیان اینکه مقوله مهم فرهنگ و هنر در هر کشوری بسیار حائز اهمیت است اظهار داشت: امروزه بسیاری از دولت ها و حکومت های تمامی اهداف کلان سیاسی خود را از طریق تولید آثار فرهنگی و هنری دنبال می کنند اما این مسأله مهم به واسطه ناآگاهی و یا سهل انگاری مدیران در کشور ما نادیده گرفته شده است.
این سینماگر خاطرنشان کرد: متأسفانه طی سال های اخیر ما با مدیرانی مواجه بودیم که شعار حمایت از فرهنگ و هنر می دادند اما در عمل هیچ کارآیی نداشتند و حتی یکی از شعارهای شان را عملی نکردند! پرسش بنده این است که ما مگر چند نفر هنرمند در کشورمان داریم که این چنین با آن ها برخورد می کنیم؟ چرا باید وضعیت زندگی هنرمندان کشور ما اینطور تأسف آور باشد.
صلح میرزایی با تأکید بر اینکه خوشبختانه ما در حوزه فیلمسازی مشکلی از نظر نیروی انسانی نداریم متذکر شد: ما نویسندگان و کارگردانان بسیار خوبی در کشورمان داریم که متأسفانه قدرشان را نمی دانیم و از پتانسیل آن ها برای رشد و اعتلای حوزه فرهنگ و هنر کشور درست بهره برداری نمی کنیم.
وی با طرح این پرسش که چرا هنرمندان با مشکلاتی نظیر فقدان بیمه کارآمد باید دست و پنجه نرم کنند؟ تأکید کرد: این باعث شرمساری مدیران است که امروزه بخش اعظمی از هنرمندان کشور برای اجاره خانه و امرار معاش روزانه شان نیازمند شده اند.
این کارگردان سینما در بخش دیگری از این گفتگو با بیان اینکه مدیرانی که در حوزه های فرهنگی انتخاب می شوند نباید خون شهدا و دستاوردهای انقلاب را هدر کنند تصریح کرد: کسانی که در رأس وزارت ارشاد می آیند باید اولاً فرهنگ و هنر را خوب بشناسند و دوماً تمامی هدف شان بر پاسداشت دستاوردهای ارزشمندی باشد که ما از طریق انقلاب اسلامی به دست آورده ایم.
کارگردان فیلم های سینمایی «دختری در قفس» و «بی تو تنهایم» تأکید کرد: همه ما عاشق نظام اسلامی و کشورمان هستیم و افتخار می کنیم که در کشوری زیست می کنیم که خودمان با همت و قدرت و شجاعت در آن انقلاب اسلامی کرده ایم. در این کشور که بنیان انقلابش فرهنگی بوده، فرهنگ نباید در اولویت چندم مسئولان باشد. شهدای ما جان ارزشمند خود را دادند که دین و انقلاب از دست نرود و این وظیفه ما است که مصرانه از آن ها پاسداری کنیم.
صلح میرزایی در خاتمه این گفتگو افزود: بنده امیدوارم آیت الله رئیسی افرادی را در حوزه های مختلف فرهنگی و هنری منصوب کنند که برآمده از دل هنر باشند، شناخت کافی روی اصول فرهنگی و هنری داشته باشند و چهره های فرهنگی معتبر، متعهد و متدین را برای اداره امور مدیریت های میانی وزارت ارشاد در نظر بگیرند و تمامی هدف شان حمایت ویژه از مولفان هنری باشد.
سینماپرس: جواد ارشاد کارگردان سینما و تلویزیون در خصوص ۸ سال زوال و انحطاط در بنیاد سینمای فارابی گفت: تفکر ایلی و قبیله ای در بنیاد سینمایی فارابی باعث دوری آحاد سینماگران از این نهاد شده است؛ متأسفانه آنچه ما در بنیاد سینمایی فارابی شاهد بودیم جذب رفقا و نزدیکان مدیران سینمایی و دفع سایر سینماگران بود!
کارگردان فیلم های سینمایی «زیر سایه کنار» و «راز پرواز» در گفتگو با خبرنگار سینماپرس افزود: بنده شخصاً لطمه دیده بنیاد سینمایی فارابی هستم چرا که چند باری تلاش کردم بتوانم با این بنیاد سینمایی همکاری داشته باشم و هر بار که فیلمنامه ای به این بنیاد بردم با به به و چه چه از ما تعریف کردند و جلسات متعدد برای ما گذاشتند اما در نهایت به این نتیجه رسیدم که آن ها با این کار اصطلاحاً بنده را سنگ قلاب می کنند!
وی ادامه داد: در حالی که بنده و امثال بنده با حضور در جلسات متعدد خواهان کمکی برای تولید فیلم های مان بودیم درهای اتاق مدیران فارابی به روی برخی افراد خاص باز بود که می آمدند و در آنجا چای و شیرینی می خوردند و به راحتی یکی دو ماه بعد یا فیلم می ساختند یا وام می گرفتند و یا فیلمنامه های شان تصویب می شد.
این سینماگر با بیان اینکه باید سازوکاری درست شود که اینطور رفتارهای تبعیض آمیز در تمامی نهادهای تابعه سازمان سینمایی از بین برود متذکر شد: امیدوارم مدیران جدید سینمایی با سیاستی متفاوت سینما را اداره کنند. سینمای کشور امروزه بیش از هر زمان دیگری نیاز به تحول اساسی دارد و بنده معتقدم همه کارها باید بر اساس شایسته سالاری پیش بروند نه اینکه هر کس رندی بیشتری داشته باشد دیده شود و مورد توجه قرار بگیرد!
ارشاد در خاتمه این گفتگو افزود: مدیران سینمایی نباید نسبت به سینماگران بیکار و خانه نشین بی اعتنا باشند آن ها باید مرتباً جویای حال سینماگران باشند و با دلجویی از آن ها دعوت به کار نمایند. سینما متعلق به همه مردم و همه سینماگران است و تنها نباید عده ای خاص از تمامی مواهب سینما بهره مند شوند.