مدیرکل هنرهای تجسمی در نشست خبری پانزدهمین جشنواره تجسمی فجر اعلام کرد که این رویداد فرهنگی هنری برگرفته از نگاهی است که در جریان انقلاب اسلامی شکل گرفت.
به گفته وی، «در جریان انقلاب اسلامی اندیشه بر هنر نقش مستقیم داشته است و در کنار آن این هنر بود که توانست زبانی گویا و رسا برای بازگو کردن حقایق باشد و به اهداف انقلاب کمک کند.»
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی سازمان سینمایی سوره، سومین دوره سلسله کارگاههای انتقال تجربه «از امروز» که به همت سازمان سینمایی سوره و با هدف انتقال تجربههای کارآمد و موثر به علاقهمندان سینما برگزار میشود، به هفته سوم رسید.
بدین ترتیب چهارمین کارگاه انتقال تجربه «از امروز» در روز چهارشنبه ۵ بهمن میزبان عوامل فیلم سینمایی «دسته دختران» خواهد بود.
کارگاه انتقال تجربه این فیلم سینمایی با حضور منیر قیدی کارگردان از ساعت ۱۲ تا ۱۴:۳۰ و محمدرضا منصوری تهیهکننده از ساعت ۱۵ تا ۱۷ در سالن سوره حوزه هنری برگزار خواهد شد و طبق روال پیشین، پیش از شروع کارگاهها، از ساعت ۱۰ تا ۱۲ اکران فیلم در محل مذکور برای علاقهمندان برقرار است.
تاکنون کارگاههای انتقال تجربه «از امروز» با حضور بهروز افخمی فیلمساز پیشکسوت سینما و عوامل ۲ فیلم سینمایی «ضد» و «هناس» برگزار شده است.
سومین دوره کارگاههای «از امروز» توسط مرکز تولیدات سینمایی سوره به صورت هفتگی و در روزهای چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه با محوریت انتقال تجربه ساخت آثار سینمایی مرتبط با سازمان سینمایی سوره و با همراهی عوامل این پروژهها برگزار میشود.
علاقهمندان برای ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر از سومین دوره کارگاههای «از امروز» می توانند به سایت https://azemroozz.com مراجعه کنند.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، نخستین برنامه «مستندات یکشنبه» که ذیل مجموعه سینماتک خانه هنرمندان ایران به پخش فیلمهای مستند میپردازد، یکشنبه ۲ بهمن ۱۴۰۱ به نمایش مستند سینمایی «میدان» به کارگردانی چیهان نچیم اختصاص داشت.
پس از نمایش فیلم پیروز کلانتری کارگردان سینمای مستند به همراه سامان بیات کارشناس و مجری برنامه به نقد و بررسی این فیلم پرداختند.
پیروز کلانتری در ابتدا بیان کرد: دو هفته پیش بود که در خانه سینما پنج روز پشت سر هم آثاری درباره پنج انقلاب دیدیم و فرصت جالبی بود از این منظر که این انقلابها را در جاهای مختلف دنیا میدیدیم، این موضوع ما را به وضعیت گذشته و امروز خودمان متصل میکرد و تلنگرهایی به ما میزد.
وی با اشاره به مستند «میدان» بیان کرد: این فیلم در سه سال فیلمبرداری شده، آن هم در اوضاع و احوال جامعهای که درگیر یک خواست کلی است، در آن دوران خواست مردم به شکل مشخص آزادی است، بهطور نامشخص هم میخواهد به پاسخ این پرسش برسد که این آزادی برای چیست که البته این موضوع در فیلم درنمیآید.
کلانتری افزود: یادم است درباره انقلاب ۵۷ هم دو فیلم ساخته شد؛ یکی «برای آزادی» و دیگری «تپش تاریخ». من علاوه بر اینکه فیلم مستند میسازم، سینمای مستند را هم دنبال میکنم و باید بگویم مجموع فیلمهایی که در آن دوره ساخته شده است این کاری که فیلم «میدان» میکند، نمیکند، یعنی آن فیلمها گزارش فیزیک انقلاب و حضور مردم را نداشتند یا یک نوع روایت فیلمسازانه نداشتند. «برای آزادی» ساخته حسین ترابی از فیلمهای ماندگار آن دوره است که البته او اجازه پیدا کرده بود تصاویر را ثبت کند چون بالاخره در جریان وقوع چنین حرکتهایی این اجازه پیدا کردن خودش مهم است. در آن دوره فیلم دیگری که از زاویه نگاه درون ساخته شد «تپش تاریخ» نام داشت که یک فیلمبردار تلویزیون آن را ساخت. «تپش تاریخ» را آدمهایی با شور انقلابی و در عین حال با روال حرفهای ساختهاند، در این فیلم دوربین از روی سهپایه فیلم میگیرد، یک ساختار دانای کل دارد و در درون یک موقعیت تکان میخورد. به نظر میرسد ما در حوادث و موقعیتهای مختلف درگیر حرکتهای جدا از سهپایه هستیم که مشخصترین آن را در اتفاقات سه چهار ماه اخیر دیدیم یعنی دوربینهایی که لحظات مختلفی را میگیرند. باید بدانیم که در این حوادث تنها بحث تصویر کردن مطرح نیست چون دیدیم جامعه در چند ماه گذشته بهتر از فیلمسازان این کار را کرد پس به نظر میرسد فیلمسازان باید کار دیگری بکنند. ضمن اینکه دوربین سیال و نزدیک به دل ماجرا داستان درازی دارد.
این کارگردان عنوان کرد: در مستند «میدان» کارگردان جای خودش را به خوبی میداند، او میداند در شرایطی که امر واقع جریان دارد چه میکند، او مسأله را واکاوی نمیکند، به درون افراد مختلف نمیرود و تاثیر این سه سال جنبش مردم را بررسی نمیکند، حتی در فراز پایانی فیلم کاراکتری میگوید که این انقلاب یک امر فرهنگی است و باید بدانیم انقلابهای این چنینی چه تاثیری میتواند بر جامعه داشته باشد، فیلمساز میداند که باید گزارش کند و این کار را خوب انجام میدهد.
سامان بیات هم بیان کرد: پیشینه فیلمساز همیشه برای من مهم بوده است، از همین رو درباره پیشینه او مطالعه کردم و دیدی که این مطالعه به من داد باعث شد با تماشای فیلم توی ذوقم بخورد از این منظر که فیلمساز از کودکی به آمریکا میرود، پزشکی میخواند، بعد به عکاسی علاقهمند میشود و بعد به سراغ فیلمسازی میرود، در جریان جنگ عراق و آمریکا هم او به قطر میرود و بیش از ۱۶۰۰ ساعت راش داشته است پس انتظار داشتم به آن راشها روایت بدهد. ما با اثری مواجهیم که سه سال فیلمبرداری آن طول کشیده و دست کارگردانش در تصاویر خیلی بازتر بوده است در واقع انتظار بیشتری داشتم حداقل دوست داشتم فیلم روایتی پررنگتر به من بدهد که این مستند خستهکننده نباشد. اما یک جاهایی حتی حس میکردیم فقر منبع دارد. این مدل مستند را در چه طبقهبندی میتوانیم قرار بدهیم؟
کلانتری هم گفت: درست است، فیلم روایت پررنگی ندارد ولی کارگردان انتخابی دارد که پایش میایستد و از آن جدا نمیشود شاید یک بخش از اینکه میگوییم فیلم با خانوادهها و آنچه در جامعه میگذرد رو به رو نمیشود به خاطر انتخاب کارگردانش بوده است دلیل دوم این میتواند باشد که فیلمساز در مسیری میافتد که مسألهای را در شرایط وقوعش بررسی کند اما نمیداند تا چه زمانی این حادثه طول میکشد. فیلمساز میخواهد حوادثی را که در میدان رخ میدهد، تصویر کند و این انتخاب او بوده، اساسا میدان مسأله اصلی در انقلاب مصر بوده است. پای این میدان ایستادن و ادامه دادن حتی وقتی زمان فیلم اینقدر طولانی میشود، اتفاق خوبی است.
وی مطرح کرد: یک چیز جذاب این است که این میدان به دلایل مختلف پر و خالی میشود و ما این را میبینیم، در بخشی از فیلم کاراکتری میگوید ما یاد گرفتهایم «نه» بگوییم و تعریف این «نه» در میدان است.
این مستندساز ادامه داد: شخصیتهای «میدان» هم با آگاهی انتخاب شدهاند، ما در این فیلم سه کاراکتری داریم در واقع کارگردان با شخصیتها روایت را پیش میبرد. اساسا این فیلم روایتمحور نیست اما با شخصیتها پیش میرود.
بیات هم گفت: عوامل فیلم کتابی با نام «میدان» نوشتهاند که در بخشی از آن آمده است معمولاً انقلابها، شخصیتها و وقایع را دراماتیزه میکنند. خاصیت انقلابها این است که از کاراکترها شخصیتهای والایی بسازد و نقاط ضعفشان را پنهان کند در حالی که ما میخواستیم شکست آنها را هم نشان بدهیم که به نظرم این موضوع اتفاق افتاده است.
کلانتری هم بیان کرد: وقتی شما میخواهید انقلاب کنید در ابتدا مشخص است که چه میخواهید مثلا سرنگونی بخشی از هدف شماست، وقتی کمی پیش میروید تردیدها هم ایجاد میشود، فکر میکنم فیلمساز متوجه این قضیه بوده است. در اینجا هم ما پیچیدگیها و تردیدهای یک انقلاب را میبینیم، «میدان» تا حدی هم به لوکیشن میدان پایبند است و با آن به نظرات سه شخصیت نزدیک میشویم نه به زندگی روزمره و زیست جاری آنها چون وقتی فیلمساز در میدان است نمیتواند به وجوه مختلف زندگی شخصیتها نزدیک شود.
وی ادامه داد: فیلمهای روایت محور فیلمهایی هستند که نقش هدایتگری فیلمساز در آنها مشخص است. در این فیلم آنچه که حرف اصلی را میزند انتخاب سه کاراکتر اصلی است، سه نفری که فیلم با آنها همراه میشود و هر سه شخصیت برای من کشش داشتند چون هر سه در آن موقعیتها زیست کرده بودند. به نظرم جذابترین شخصیت «میدان» خالد بود که قطعا فیلمساز خیلی گشته و او را پیدا کرده است وقتی این کاراکترها را به درستی انتخاب کنید فیلم درمیآید.
بیات هم گفت: در جریان ساخت «میدان» کارگردان سه بار حین فیلمبرداری بازداشت میشود ضمن اینکه بخش مهمی از راشهایی که گرفته است توسط پلیس ضبط میشود اما گفته بود که منتظر است آنها را پس بگیرد.
سپس نوبت به بخش پرسش و پاسخها رسید.
در این بخش مخاطبی به خوانندهای که در فیلم حضور داشت اشاره کرد که کلانتری بیان کرد: این خواننده از آن جهت در این فیلم نشان داده میشود که شخصیت مهمی در میدان است و حتی وقتی او را کتک میزنند در دوره بعد باز هم به میدان میآید، ضمن اینکه او جزو شخصیتهای اصلی نبوده و در حاشیه بوده است.
مخاطب دیگری عنوان کرد انقلاب مصر در مجموعه دیگری به نام بهار عربی شکل میگیرد اما فیلمساز به این مهم در فیلم، اشاره و توجه نمیکند.
کلانتری در این بخش گفت: بخشی از قدرت این فیلم در این است که در میدان بماند. نمیدانم چرا در چنین فیلمی انتظار دارید که فیلمساز به بهار عربی و پیش زمینههایش بپردازد چون فیلمساز بر اساس آنچه بر شخصیتها میگذرد پیش میرود. او گویا از ابتدا همین قرار را داشته است.
مخاطب دیگری بیان کرد که فیلم درباره فقدان آگاهی جمعی است و با آن همذاتپنداری شدیدی میکند چون حس میکند جامعه ما هم در همان موقعیت قرار دارد به عنوان یک مستندساز این شیوه فیلمسازی را چگونه میبینید؟
کلانتری هم گفت: «میدان» یک نوع انقلابخواهی مدام را تصویر میکند مثلا در بخشی از فیلم هم میبینیم که شخصیت اصلی میگوید ما منتظر انقلاب بعدی هستیم چون آنها به دنبال آزادی هستند. فکر میکنم فیلمساز از همان دوره اول آگاهانه پای میدان ایستاده و از این جهت فیلم یک فیلم پرشور انگیزشی در فضای احساسی است ضمن اینکه ۲ ساعت تدوین برانگیزاننده دارد. گاهی اوقات گفته میشود فیلم مستند باید جامع باشد اما من اصلا نمیفهمم یک فیلم مستند جامع یعنی چه چون همیشه فکر میکنم مستندساز باید گوشهای از ماجرا را تصویر کند. اتصالهای فکری و حرفهای فیلمساز تعیین میکند که چه چیزی را بگیرد، در این فیلم هم فیلمساز پای انقلابخواهی مداوم میایستد ضمن اینکه فیلمساز مسئولیتی ندارد به همه سوالات جواب بدهد بلکه مسئولیتش این است که در آنچه انتخاب کرده پیگیرانه عمل کند.
مخاطب دیگری به این اشاره کرد که در بخشی از فیلم به ایران و تسویهحسابهای حزبی آن اشاره میشود که کلانتری بیان کرد: در اغلب انقلابهای بهار عربی مذهب و اسلام موضوعیت داشته، یادم است همان موقع میگفتند انقلاب ایران در این موضوع تأثیرگذار بوده چون انقلاب ۵۷ هم بر مبنای مذهب بوده است. ما در این چهل ساله مدام در حال طی کردن دوران رنسانس هستیم، جامعه مدام در حال پیدا کردن خودش است به این معنا جامعهای است که خودش را در تحول درونش پیدا میکند در این فیلم به تسویه حسابهای حزبی اشاره میشود، گرچه کدی نمیدهد که چرا به این موضوع اشاره کرده است اما فضای کلی همان بود که گفتم چون انقلاب ایران هم بر پایه یک ایدئولوژی شکل گرفته بود. این را هم باید عنوان کنم که فیلم چهار موقعیت مهم دارد؛ ارتش، حکومت نظامی، مرسی و اخوانالمسلمین اما گذر این موقعیتها را تصویر نمیکند.
این مستندساز بیان کرد: ما انقلاب کردهایم و در دوران رنسانس هستیم پس صراحتا میگویم که انقلاب تازه خواستن را نمیفهمم. چند روز از اتفاقات سال ۸۸ به راهپیمایی سکوت انجامید که برایم جذابیت داشت تا بفهمیم دلایلش چه بوده به هر حال آن راهپیماییهای سکوت زیست روزمره بعد از انقلاب را نشان میداد. همان موقع صحبت از این بود که این جنبش نتیجه نداد اما من میگفتم مردم زندگی متفاوتی را میخواهند و حضور خود را اعلام میکنند، پس اینطور نیست که وقتی جنبشی اتفاق میافتد و نتیجه نمیدهد یعنی شکست خورده، به نظرم دوران انقلابها تمام شده است و زندگی در تحولات جاری و تغییرات پیش میرود. وجدان آگاه پایانی ندارد.
«زانکو» از خوانندگان نوظهور دهه ۹۰ موسیقی ایران، بر اساس اعلام یک سامانه رسمی فروش بلیت، بعد از مدتها قرار است طلسم برگزار نشدن کنسرتهای پاپ را بشکند.
خبرگزاری مهر-گروه هنر-زهرا منصوری: درست در همین سالهایی که سینمای ایران بهواسطه قهر مخاطبان سایه سنگین رکود حاکم بر گیشهها را تجربه میکند و فرآیند عرضه محصولات نمایشی در آستانه ورود به دورانی تازه بهواسطه فراگیر شدن بسترهای عرضه جدید در فضای مجازی قرار دارد، «سینمای کوتاه ایران» انگیزه بالایی برای یافتن مخاطبانی تازه برای خود دارد.
«فیلم کوتاه» یکی از محصولات بصری مهم و جریانساز در دنیای جدید محسوب میشود و به همین دلیل دیگر بهسختی میتوان تولیدات این حوزه را نادیده گرفت.
به همین منظور سرویس هنر خبرگزاری مهر قصد دارد با سرفصل ثابت «هر هفته یک فیلم کوتاه در مهر» به معرفی بخشی از تولیدات «سینمای کوتاه ایران» در قالب گفتگو با عوامل این آثار بپردازد.
فیلم کوتاه «ماهیها جان میدهند» هجدهمین فیلمکوتاهی است که در قالب این سلسله گفتگو میزبان کارگردان و عواملش بودیم.
«ماهیها جان میدهند» سوژهای جسورانه درباره زنی تنها دارد که نسبت به گذشته خود پشیمان است اما گویی راهی برای بازگشت به زندگی طبیعی نمییابد.
محمدرضا یکانی تهیهکننده و کارگردان و رایحه تیموری بازیگر نقش اصلی فیلم کوتاه «ماهیها جان میدهند» در این گفتگو حضور داشتند.
* خیلی صریح از این نکته شروع کنیم که فکر نمیکنید فیلم «ماهیها جان میدهند» فارغ از سوژهای که دارد، در اجرا بیش از اندازه تصنعی است؟
محمدرضا یکانی: این فیلم واقعا یک فیلم خاص است…
یکانی: ما با بزهکاری که حتی دوره محکومیت خود را هم گذرانده است، چه برخوردی داریم؟ حتی برای ورودش به بازار کار، سریع از او عدم سوءپیشینه میخواهیم. هستند افرادی که به بزهکاران هم کار میدهند اما در مجموع جامعه ما نسبت به این افراد پذیرش ندارد و ما باید این نگاه را در جامعه تغییر دهیم* از چه نظر؟
یکانی: هم از نظر فیلمنامه و هم از منظر مسیری که برای دریافت مجوز آن طی کردیم. میدانید که این جنس سوژهها همواره با حساسیتهای زیادی مواجه هستند. البته زمانی که ما این فیلم را میخواستیم بسازیم فضا بازتر از امروز بود اما بالاخره ملاحظاتی وجود داشت.
فیملنامه اولیه متعلق به یکی از دوستانم جناب پدرام افشار بود و دلیل آنکه تصمیم به ساختش گرفتیم، حس و حال خاص آن بود. فضای اصلی داستان فیلم هم درباره آدمی بود که قصد بازگشت به زندگی عادیاش را دارد اما گذشتهاش این اجازه را به او میدهد. ما معمولا یکدیگر را با شناختی که از گذشته یکدیگر داریم قضاوت میکنیم و حالا با فردی مواجهیم که میخواهد از مسیری که در گذشته طی میکرده است، بازگردد و این تصمیم او هم مصادف با لحظه تحویل سال نو شده است. با این همه منظور شما از تصنعی بودن را متوجه نمیشوم.
* فیلم هم از منظر فضاسازی و گریم هم در بازی بازیگران و حتی فیلمبرداری، بهشدت تصنعی است و ما شاهد جریان عادی زندگی زنی که تصمیم به بازگشت به زندگی را دارد، در آن نیستیم.
یکانی: من غیرعادی بودنی در فیلم احساس نمیکنم. در عین اینکه نظر شما را هم محترم میدانم. واقعیت اما این است که فضای داستان فیلم میطلبید که ما از آنچه در واقعیت زندگی جریان دارد دور شویم. ما میخواستیم برشی از زندگی یک زن را بهگونهای به تصویر بکشیم که خیلی با طبیعت زندگی روزمره امروزمان مطابقت نداشته باشد. به همین دلیل هم ناگزیر شدیم روایت خود را کپسوله و فشرده کنیم.
حتی در فیلم نشانههایی وجود دارد که نشان میدهد همسایهها از فعالیت گذشته این زن خبر دارند و او را با نگاه طرد نگاه میکنند. از زن گویی در شرایطی قرار گرفته است که از همه سو با تهدید مواجه است. واقعا جامعه ما نسبت به فرد خطاکاری که تصمیم به تغییر مسیر زندگی خود میگیرد، چه واکنشی نشان میدهد؟
* چرا باید نگاه جامعه به چنین فردی که سابقهاش مشخص است، در یک لحظه تغییر موضع داشته باشد، آن هم صرفا به استناد تصمیم شخصی آن فرد. در هر جای جهان هم زنی که چنین شغلی را برای خودش انتخاب کرده است، از سوی جامعه طردشده است.
یکانی: بالاخره این فرد میخواهد زندگی کند و میخواهد به جامعه خود بازگردد. ما با بزهکاری که حتی دوره محکومیت خود را هم گذرانده است، چه برخوردی داریم؟ حتی برای ورودش به بازار کار، سریع از او عدم سوءپیشینه میخواهیم. هستند افرادی که به بزهکاران هم کار میدهند اما در مجموع جامعه ما نسبت به این افراد پذیرش ندارد و ما باید این نگاه را در جامعه تغییر دهیم. بالاخره یک فرد در دورهای کار قبیحی را انجام میداده است و حالا تصمیم به بازگشت گرفته است، اما ما به او اجازه نمیدهیم.
حرف شما را میپذیرم که این فرآیند نیاز به گذشت زمان دارد اما یک بار به این سوال پاسخ دهیم که چنین فردی چه باید بکند؟ ما همواره داریم تاوان گذشته خود را میدهیم، حتی اگر برای این گذشته به زندان هم رفته باشیم. زنی هم که تن به چنین کاری میدهد، خیلی باید از انسانیت دور شده باشد اما بالاخره او هم جایی میتواند پشیمان شود و تصمیم به بازگشت بگیرد، در چنین مقطعی این زن چه باید بکند و جامعه چه کمکی به او میکند؟ این فیلم از این منظر یک تلنگر به جامعه است.
* اما به نظر میرسد هم در فیلمنامه و هم در فیلم ما با زاویه نگاهی متضاد با آنچه میگویید مواجهیم. به این معنا که بیش از آنکه با تلاشهای یک زن برای بازگشت به زندگی مواجه باشیم، بیشتر فردی به انتهای خط رسیده را میبینیم که در چند نوبت فیلم روی قصد او برای خودکشی متمرکز میشود. از نمایش چنین فردی چگونه میتوان آن تلاش برای بازگشت و پشیمانی از گذشته را برداشت کرد؟
یکانی: بالاخره این فرد برای شب عید ماهی میخرد، دارد آماده میشود برای تحویل سال، به تماشای تلویزیون مینشیند و برای خودش سبزیپلو با ماهی درست میکند. همه اینها نشانههایی از تلاشهای او برای بازگشت به زندگی عادی است اما تلفنها و افرادی که همچنان مزاحم او هستند، همان موانعی هستند که اجازه این بازگشت را به او نمیدهند. نکته اصلی اما این است که او اصلا نمیخواهد این مسیری که در آن قرار داشته را ادامه دهد و حتی حاضر است دست به خودکشی بزند.
* ولی در روایت فیلم قبل از نمایش همه این مصائب و موانع شاهدیم که او میخواهد قرص برنج بخرد و به زندگیاش پایان دهد!
یکانی: بله او به دنبال خودکشی است…
* این ناشی از همان رسیدن به پایان خط و عدم است و نشانی از آن تلاشی که شما معتقدید میخواستید به تصویر بکشید در آن نیست.
یکانی: نویسنده در این فیلمنامه فردی را به تصویر درآورده است که در میان خودکشی و زندگی در حال رفت و برگشت است اما نکته مهم این است که دیگر نمیخواهد به کاری که به آن مشغول بوده است، تن بدهد. او حتی به خانوادهاش زنگ میزند تا از آنها کمک بگیرد اما آنها هم او را طرد میکنند. برای چنین فردی هم خودکشی یک راهحل بهحساب میآید و هم بازگشت به زندگی عادی. او دیگر نمیخواهد به وضعیت قبلی خود ادامه دهد، حالا حتی اگر این ادامه ندادن قرار باشد منجر به مرگش شود. در فیلم مدام شاهد رفت و برگشت او میان مرگ و زندگی هستیم.
* حالا که صحبت از کاراکتر اصلی است، بد نیست شما به عنوان بازیگر این نقش هم تحلیل خودتان را از این شخصیت بگویید.
رایحه تیموری: من معتقدم که در یک جامعه، خانوادهها باید پشت اعضای خود باشند. اگر خانواده این دختر هم پشتیبان او بودند، شاید به این مسیر کشیده نمیشد. حالا به هر دلیلی او در این مسیر قرار گرفته است اما وقتی تصمیم به بازگشت میگیرد، بازهم این خانواده است که میتواند به او کمک کند. دوست و آشنا و فامیل در این شرایط معمولا نمیتوانند کمکحال آدم باشند اما خانواده میتواند پشت او بایستد.
آنچه در این فیلم شاهد هستیم، تنهایی این دختر است. دختری که نمیدانیم چرا سراغ کار دیگری نرفته است اما ناگزیر در مسیری قرار گرفته که حالا از خودش هم بدش میآید. او میخواهد به زندگیاش پایان دهد اما بیشتر از آن دوست دارد شبیه دیگران زندگی کند. حتی تلفن همراه خود را خاموش میکند تا دیگر مزاحمتی نداشته باشد اما باز هم آنقدر تنهاست که نمیتواند از این شرایط بحرانی عبور کند و تلاشهایش بیجواب میماند.
* بهنظر میرسد ایده محوری فیلم شما در آثار دیگری هم تکرار شده است. فکر نمیکنید این رویکرد در نقد جامعه که یک فرد خطاکار را نمیپذیرند، کمی تکراری است؟
یکانی: سوژهها شاید مشترک باشد اما مهم پرداخت است که باید متفاوت باشد. کمااینکه شاید هزاران فیلم درباره اعتیاد تا به امروز ساخته شده باشد اما پرداختها در این آثار متفاوت است.
یکانی:من با خیلی از این زنان گفتگو داشتهام. ساعتها فیلم از این افراد گرفتهایم. نکته جالب هم این بود که همه این افراد در یک نقطه با هم اشتراک داشتند و آن اینکه هیچکدامشان این کار را دوست نداشتند. هیچ کس از روی لذت این کار را انتخاب نمیکند و همه به نوعی از سر اجبار به این مسیر کشیده شدهاند* وجه تمایز روایت خود را در کجا میدانید؟
یکانی: همین تردید یک فرد میان مرگ و زندگی برای من مهم بود و در فیلم هم مدام شاهد این رفت و برگشت هستید. درباره زنان روسپی و خیابانی شاید فیلمهای دیگری هم ساخته شده است اما از این زاویه نگاه نمونه داخلی را به یاد نمیآورد. بهخصوص که در این زمینه تحقیق و پژوهش هم داشتیم. خود من فیلم دیگری به نام «کوچ» با بازی مریم مومن کار کردهام که متأسفانه پخش هم نشد. آن هم سوژه مشابهی داشت اما بازهم زاویه پرداخت آن به موضوع متفاوت بود. ما در این فیلم شاهد یک فرد متزلزل میان مرگ و زندگی هستیم که واقعا درمانده است و نمیداند چه باید بکند.
من با خیلی از این زنان گفتگو داشتهام. ساعتها فیلم از این افراد گرفتهایم. نکته جالب هم این بود که همه این افراد در یک نقطه با هم اشتراک داشتند و آن اینکه هیچکدامشان این کار را دوست نداشتند. هیچ کس از روی لذت این کار را انتخاب نمیکند و همه به نوعی از سر اجبار به این مسیر کشیده شدهاند. خیلی از این افراد حالا دوست دارند از این مسیر بازگردند و از منجلابی که گرفتار آن شدهاند، خارج شوند. من اعتقاد دارم فیلمساز نباید شعار بدهد و به همین دلیل در این فیلم تلاش کردم فقط وضعیت چنین فردی را به تصویر درآورم.
واقعا کدام سازمان و نهاد در کشور ما وجود دارد که از چنین زنی که در فیلم تصویر کردهایم حمایت کند؟ اگر فیلم توانسته باشد همین درددل را به تصویر درآورد موفق بوده است. من حتی با یکی از نهادهای مسئول در این زمینه جلسه هم داشتم و پرسیدم شما در مواجهه با چنین افرادی چه میکنید؟ فکر میکنید پاسخشان به من چه بود؟ گفتند ما ۱۶ هزار پرسنل داریم و تنها دغدغهمان پرداخت ماهانه حقوق همین افراد است، وقتی برای این کارها نداریم!
سینماپرس: کارگاههای چهلویکمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر با حضور استادانی از ایرلند، صربستان، روسیه و الجزایر در پلاتو تئاتر شهر مدیریت و تدریس خواهد شد.
به گزارش سینماپرس، کارگاههای چهلویکمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر با حضور و تدریس استادانی از چهار کشور در پلاتو مجموعه تئاتر شهر برگزار میشود.
این کارگاههای آموزشی با موضوعاتی، چون گریم، کارگردانی، بازیگری با رویکردهای مختلف از پنجم تا دهم بهمن میزبان علاقهمندان خواهند بود. استادانی از ایرلند، صربستان، روسیه و الجزایر مدیریت و تدریس در این ورکشاپها را برعهده خواهند داشت.
برنامه این کارگاهها از این قرار است:
ورکشاپ (گریم تئاتر) به سرپرستی خانم کلر الکساندرا بامفرد از کشور ایرلند، ۷ و ۸ بهمن ساعت ۱۴ الی ۱۶ ورکشاپ (کارگردانی) به سرپرستی خانم ایوانا ووجیک کومیناک از کشور صربستان، ۵، ۶، ۷ بهمن ساعت ۱۰:۳۰ الی ۱۳:۳۰ ورکشاپ (کارگردانی و بازیگری) به سرپرستی آقای یوسیف رایخلگاوز از کشور روسیه ۸ و ۹ بهمن ساعت ۱۰:۳۰ الی ۱۳:۳۰ ورکشاپ (بازیگری سیستم) به سرپرستی آقای شیخ عقباوی از کشور الجزایر ۱۰ بهمن ساعت ۱۰:۳۰ الی ۱۳:۳۰
دانشجویان هنر و علاقهمندان برای شرکت در کارگاههای ذکر شده از امروز دوم بهمن میتوانند به سایت چهل و یکمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر مراجعه کنند.
موزه هنرهای معاصر بعد از بازسازی جزئی که در هفته های اخیر پشت سر گذاشت، تا کمتر از دو هفته دیگر برگزارکننده نمایشگاه عکس با موضوعی مشابه با محتوای نمایشگاه «آینه در آینه» برای ایام فجر خواهد بود.