سینماپرس: تاریخ تکرار میشود، همانطور که داروغهزاده حامی جدی فیلم “عصبانی نیستم” در سی و دومین جشنواره فیلم فجر بود، کارگردان یک خانواده محترم، در جشنواره امسال حضور دارد و با توجه به حضور تهیه کننده حامی وی در داوران نگاه نو، احتمال دارد جایزه هم بگیرد!
نمایش فیلم «یک خانواده محترم» در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۲ موجی ازاعتراضات داخلی را در پی داشت و پس از نمایش در این جشنواره، بازتابهای منفی در رسانههای داخلی درباره این فیلم شکل گرفت. اما ساخت سیاهترین فیلم درباره تاریخ انقلاب و دوران دفاع مقدس هیچ پیامدی برای سازندگانش نداشت. با اینکه از این فیلم به عنوان تاریکترین نقطه تاریخ سینمای پس از انقلاب یاد میشود، اما مدیران فرهنگی در حوزه سینما و سیما نسبت به سازندگان این اثر سیاست تسامح و تساهل را در پیش گرفتند. اتفاق عجیبی که پس از گذشت هفت سال، هیچ مدیری نسبت به چگونگی ساخت و ارسال آن به جشنواره کن حاضر به پاسخگویی نیست و عذرخواهی تهیهکننده، صورت مسئله را پاک نخواهد کرد.
«یک خانواده محترم» تنها فیلمی است که در چند سال اخیر خیل گستردهای انتقادات منفی، اعم از یادداشت، مقاله و گزارش را به خود اختصاص داده اما سازندگان و فراهم آوردگان، هیچگاه تنبیه یا متنبه نشدند، حتی در محافل خصوصی و مدیریتی از آنان به عنوان هنرمند آوانگارد و آلترناتیو تجلیل میشود.
یک خانواده محترم بهانهای شد تا سایتها و روزنامههای کثیرالانتشار موج گسترده از اعتراضات رسانهای فراگیر را شکل بدهند. نخستین مدیری که در جشنواره کن ۲۰۱۲ حضور داشت و سیاهی فیلم را افشا کرد محمدرضا عباسیان از مدیران وقت سازمان سینمایی بود. سیمافیلم پس از مشخص شدن شرکای فرانسوی مسعود بخشی و زمانی که فیلمبرداری این فیلم از نیمه گذشته بود، رسماً از تهیهکنندگی فیلم انصراف داد تا در مظان اتهام قرار نگیرد.
اما بر خلاف بسیاری از فیلمهای سیاهی که در تاریخ انقلاب ساخته شد، هیچ اثری نتوانست به این میزان واکنش برانگیز باشد، حتی جعفر پناهی و محمد رسولاف که در میان سیاهسازان پرچمدار داخل کشور هستند، هیچگاه تنفر خود را در قالب اثری سینمایی نسبت به دوران هشت سال دفاع مقدس ابراز نکردند و به شکل نمادین هم سعی در هتک حرمت به مقامات عالی نظام را نداشتند، حداقل تا زمان انتشار این متن دست به چنین اقدامی نزدند. اما مسعود بخشی به همراه حامیانش، به نام ساختن فیلمی با ارائه شاخصهای سینمای دفاع مقدس، کلاه گشادی بر سر مدیران وقت سیما فیلم گذاشت و با ساخت فیلمی به غایت سیاه، تصویری نامطلوب از هشت سال دفاع مقدس به نمایش گذاشت. آیا از این شیطنت تاریخی بزرگ باید به سادگی عبور کرد؟
روزنامه «لوموند»، ازجمله مشهورترین روزنامههای فرانسه در چند نوبت به این فیلم پرداخت و نوشت: «این فیلم پیش از همه فیلمی مافیایی است و جز آثار متعدد سینمای ایران طی این سالها به حساب میآید که در آنها به بازسازی چهره ایران نسبت به آنچه ما همواره از تاریخ بزرگ آنها شنیدهایم، تمایل وجود دارد.»
مسعود بخشی در دوره مدیریت حبیبایلبیگی بارها به وزارت ارشاد برای دریافت پروانه ساخت مراجعه کرده بود و آنطور که شنیده میشود ایل بیگی هرگونه دریافت پروانه سینمایی برای مسعود بخشی را منوط به انتشار نامه عذرخواهی کرد. اینکه برخی رسانههای همسو نسبت به خلع ایلبیگی واکنشی نشان ندادند همچنان جای ابهام دارد. اما اتفاق جالبی که در جشنواره امسال افتاد حضور کارگردان «یک خانواده محترم» در بخش نگاه نو جشنواره امسال با فیلمی به نام «یلدا» ست. با اعلام اسامی فیلمهای حاضر در بخش نگاه نو جشنواره فیلم فجر، فیلم جدید مسعود بخشی کارگردان فیلم موهن «یک خانواده محترم» در بخش نگاه نو (فیلم اولیها) معرفی شد. نکته جالب اینجاست که مسعود بخشی هیچگاه بابت ساخت فیلم قبلیاش عذرخواهی نکرد و در دوره مدیریت ابراهیمداروغهزاده (بدون عذرخواهی رسمی) نخستین پروانه ساخت سینمایی خود را دریافت کرد.
در این مجال یک نکته قابل تحلیل است، مسعود بخشی در دوره مدیریت حبیبایلبیگی بارها به وزارت ارشاد برای دریافت پروانه ساخت مراجعه کرد و آنطور که شنیده میشود ایل بیگی هرگونه دریافت پروانه سینمایی برای مسعود بخشی را منوط به انتشار نامه عذرخواهی کرد. اینکه برخی رسانههای همسو نسبت به خلع ایلبیگی واکنشی نشان ندادند و برخی خوشحال بودند، جای تعجب فراوان دارد، چون ایل بیگی اولین سنگر انقلاب را در سینما ساخت.
حضور دوباره مسعود بخشی در بخشهای رقابتی سینمایی در جشنواره فیلم فجر را باید خروجی مستقیم ابراهیم داروغهزاده ارزیابی کرد. تاریخ دقیقاً تکرار میشود، همانطور که داروغهزاده حامی جدی فیلم عصبانی نیستم در سی و دومین جشنواره فیلم فجر بود، اینبار در جشنوارهای که دبیری آن بر عهده اوست، مسعود بخشی التهاب آفرین حضور دارد و احتمالاً جوایزی در این جشنواره نصیبش میشود.
هرچند مشخص نیست محتوای فیلم جدید این کارگردان چیست، اما هیأت انتخاب در اقدامی جدید با تفسیر به رایهای عجیبتر، اقدام به گنجاندن فیلم این کارگردان فیلم چندمی در بین فیلمهای اول و بخش نگاه نو نموده اند، پرسشهای فراوانی ایجاد میکند! سابقه این کارگردان کفایت میکرد که حداقل جز استثنائات و ویژههای جشنواره قرار نگیرد، ولی معلوم نیست این موضوع به چه دلیلی و با هدایت چه جریانی روی داده است که بازهم شرایط ویژه جشنواره شامل افرادی با چنین سوابقی میشود! به هرترتیب به نظر میرسد اگر چنین فرآیندی توسط مدیران سینمایی ادامه یابد با نگاه به ضرب المثل معروف «سالی که نکوست از بهارش پیداست» باید منتظر جوایز مسعود بخشی در جشنواره فیلم (منهای فجر انقلاب) باشیم.
بازخوانی سیاهترین فیلم پس از انقلاب
یک خانواده محترم را باید عمیقتر از سایر آثار سینمایی کاویید. فارغ از جنجالهای رسانهای فیلم را باید از زوایای مختلفی بررسی کرد تا فهم دراماتیک مدیرانی که به نوعی در گناه جمعی – ساخت فیلم – مشارکت داشتند را ارزیابی کنیم. جریان سینمای ضددفاع چند سالی است که تحت عنوان گونه بومی دفاع مقدس گسترش پیدا میکند که اغلب این فیلمها با ماهیت دفاعی هشت سال دفاع مقدس کاملاً در تعارض است. نمونههای شاخصی همچون طبل بزرگ زیر پای چپ، پاداش سکوت وکلیه آثار محمد علی باشه آهنگر و… سالهاست مع تیشه به ریشه مفهوم مقاومت میزنند.
این جریان ضد دفاع ملهم از همان تفکر تیرهای است که توسط شبهروشنفکران تکثیر شده است که دهه نخست پس از انقلاب اسلامی به ویژه دهه ۶۰ را مورد هجمه قرار دهند. در فیلم «یک خانواده محترم» همین مسیر فکری به صورت رندانهتری دنبال میشود. سیاق شخصیتپردازی در این فیلم به گونهای است که تمام جنبههای دراماتیک فیلم به این مهم میپردازد که شخصیت محوری به لحاظ روانی آسیب دیده و مجموع این آسیبها، به دلیل پیامدهای منفی انقلاب در ابعاد اجتماعی با آغاز دهه ۶۰ است و جامعه فعلی ایران از این تیرگی اجتماعی، مجالی برای رهایی ندارد و عمده ناهنجاریهای اجتماعی – خانوادگی، ریشه در دهه نخست انقلاب دارد.
البته تفاوت عمده این فیلم با سایر آثار ضد دفاع مقدس این است که رندانه به جای آسیب شناسی اجتماعی به آسیبنمایی میپردازد و تأثیرات انقلاب را به شکل وارونهای بررسی میکند. فیلمساز به جای واقع گرایی، عمداً به واقعنمایی نامحتمل دست میزند. مسلماً دشمنی نخست فیلم با دهه ۶۰ است و این مؤلفه بدر تار و پو فیلم تنیده میشود. شاید نگاه آسیبشناسانه فیلم از زوایهای اجتماعی صورت پذیرفته است، اما تمام تلاش محتوایی فیلم بر این پایه استوار شده تا تأثیرات اجتماعی جنگ را بر روی نسلی که ۲۲ سال بیرون از ایران زندگی کند، بررسی کند.
شخصیت محوری روایت، آرش صافی (بابک حمیدیان) بیست و دو سال رادر فرانسه زندگی کرده است و بعد از بیست دو سال برای مدت یکماه تدریس در دانشگاه شیراز به ایران بازگشته است و تمام رویدادهای فیلم پس از اتمام زمان اقامت آرش روی میدهد و چند روز پایانی اقامت این شخصیت دستمایه داستانی روایت را در بر میگیرد.د ر بخش نخست درام، مخاطب با شخصیت آرش صافی آشنا میشود، استاد دانشگاهی که ۲۲ سال قبل از ایران خارج شده است و هم اکنون در دانشگاه شیراز به مدت یک ماه به عنوان استاد میهمان برای تدریس آمده است. همانطور که اشاره شد، در مدت یک ماهه مذکور آرش تصمیم به چاپ کتابش میگیرد و البته با چاپ کتاب که ظاهراً اثری است ضد جنگ است، مخالفت میشود. او کتابش را به صورت جزوه در میان دانشجویان توزیع میکند، اما مسئولان دانشگاه از توزیع سراسری کتاب صافی ممانعت به عمل میآورند.
حجم وسیعی از درام به این مقوله توجهی روشن دارد که تکثر، نگاههای متفاوت و اندیشههای گوناگون در ایران محلی از اعراب ندارد و در مقدمه درام چینی ابتدایی، اشارات مستقیم به زندگی حامد صافی و مسئله چاپ کتابش به همین دغدغه باز میگردد. اگر از زوایهای مخاطب غیر ایرانی بخشهای مقدماتی را تحلیل کنیم، با توجه به هیاهوی رسانههای غربیها و پروپاگاندای فرانسوی فیلم، مخاطبی که در فراسوی مرزها این اثر را دنبال میکند به این نتیجه میرسد که اندیشه در ایران جریان ندارد و توقیف کردن جریان اندیشه اصالت حکومتی دارد. در صورتی که نگاههای عمیقاً رادیکال و تنگنظرانه در حوزه فرهنگ مجال فراوانی برای بروز ندارند و تکثر نگاه شبه روشنفکران تا جایی که ارزشهای عمومی زیر سوال نرود، در ایران ممکن است. طبیعی است نویسنده و کارگردان رندانه در کلیت اثر زوایهای تیره را با سیاهنمایی اغراق آمیز در فیلمش نشان میدهد و در جزئیات میخواهد بیننده غربی را به این نتیجه برساند که ملت ایران خواستار دفاع از سرزمین خود نبودهاند و آنانی که در صف دفاع ایستادهاند، قربانی ناهنجاریهای اجتماعی بودهاند و آنانی که در صف دوم ایستادهاند، افرادی سودجو و فرصتطلب بودهاند. اما چون داستان به صورت روایت موازی است برای بازنمایی روایت باید بخشهایی از روایت را بازگویی و تحلیل کرد.
زمانی که آرش قصد خروج از ایران را دارد، حامد فرزند برادر ناتنیاش (جعفر) به سراغش میآید. حامد به وی وعده میدهد که پدربزرگش در بستر مرگ است و دیدن پدر شاید بتواند در بهبود وی مؤثر افتد. محمد علی صافی (پدر آرش) در جوانی پدر و همسری خشن بوده و آن طور که بخشی از این فیلم نشان میدهد، خشونت وی جنبههای انقلابی و دینی داشته است. یعنی آشنایی با این شخصیت، در واقع بررسی شخصیتهای (به زعم مؤلف) سیاه انقلابی اس. ت پدر آرش، فردی بد اخلاق در خانواده و سودجو در اجتماع است. او در شمار کسانی قرار دارد که توزیع ارزاق عمومی که در دهه شصت توسط افراد و تعاونیهای مشخص توزیع میشد، بر عهده داشت. محمد علی صافی ظاهراً وجه انقلابی دارد و با جدیت پیامهای بنیانگذار کبیر انقلاب را رصد میکند و اغلب مواقع قرآن میخواند و با آن ریش تنک و نوع لباس پوشیدنش بیشتر به عنوان نماینده اجتماعی – انقلابی دهه شصت معرفی میشود.
پدر شخصیت مازوخیستی دارد و المانهای نمایشی به صورت مغرضانه تأکید به تأثیر نامطلوب اجتماعی پدر در جریان خانواده (به صورت استعاری جریان اجتماعی انقلاب) میپردازد. او دائماً خانوادهاش را میآزارد و فرزندانش امیر و آرش را به بهانههای واهی تنبیه فیزیکی میکند تا جایی که فرزند بزرگترش امیر که سنین نوجوانی را طی میکند، از خانه فراری میشود و به قصد زندگی با عمه مادرش راهی شیراز میشودف اما به دلیل سرخوردگی خانوادگی و رفتار خشونت آمیز پدرش راهی جبهه میشود و در جنگ به شهادت میرسد.
طبیعی است این بخش از داستان که در ذهن آرش مرور میشود مغرضانه میخواهد مخاطب را به این نتیجه برساند که بخش اعظمی از نوجوانانی که در خط مقدم دفاع جنگیدند و در این راه به شهادت رسیدند در اثر ناهنجاریهای اجتماعی به جبهه گریختهاند و امثال شهید فهمیده که بنیانگذار کبیر انقلاب او را رهبر انقلاب خطاب کرد از سر فهم انقلابی در خطوط دفاع حاضر نشدند بلکه ناهنجاری های اجتماعی دهه شصت آنان را به سمت جبهههای جنگ کوچاند و این همان تأثیری است که سالهاست روشنفکران از بیانش در قالب فیلم و سریال مسرور میشوند، اما هدفغایی همچنان دهه شصت است. مادر آرش برای اینکه او قربانی فضای خشونتطلبانه پدر نشود او را به فرانسه نزد برادرش فریدون میفرستد و ابتدای درام از جایی که آرش به ایران بازمیگردد، آغاز میشود. یعنی در واقع فیلم نگرشی از زاویه دید این شخصیت است که از منظر او مردم ایران قربانی شرایط انقلاب شدهاند.
پس از اینکه حامد پدرش را ملاقات میکند، محمد علی صافی از دنیا رخت برمیبندد و حالا باید ماترک باقیمانده از وی میان بازماندگانش تقسیم میشود، در این بخش از فیلم به صورت فلاش بک به مخاطب نشان میدهد پدر آرش (محمد علی صافی،) همزمان همسر دیگری داشته و پس از شهادت امیر، مادر که وضعیت روحی خوبی ندارد، به بیمارستان منتقل شده است، محمد علی صافی (مهرداد ضیایی) همسر دومش را به خانه مادر آرش میآورد. طبیعی است که این بخشها با عمد خاص به داستان اضافه شده است پدری که ظاهراً منتسب به بافت اجتماعی انقلاب است، نکاح دومش را به صورت خاص و نوعی بیماری نکاح، میان مردان انقلابی تصویر میکند.
با لحاظ شدن چنین المانهایی، مخاطب به این نکته پی میبرد که فیلم صرفاً برای مخاطب خارجی ساخته شده است. نمایش چنین تصویر بدوی از جنون اجتماعی، در مورد یک شخصیت، ساختن فیلم آلرتانیو نیست، گند زدن به شرف ایرانی – قبیلهای با یک تمدن چندین هزار ساله است. به وضوح مشخص است که فیلم برای مخاطب خارجی ساخته شده و به همین دلیل مسئله چند همسری با چنین شکل اسفباری تصویری میشود. اگر امروز یک خانواده محترم در ابعاد گستردهای در فرانسه اکران میشود و جشنوارههای مختلف آن را میپذیرند، دلیلش این است که کارگردان با واقع نمایی دروغین از چنین ملتی با عقبه تاریخی گسترده به شعائر مقدس سرزمینی خود توهینی نابخشودنی روا میدارد.
پس از این بخش، روایت وارد داستان تقسیم ماترک میشود. جعفر، برادر زن دوم محمد علی صافی، پدر صافی وارد کارزار این روایت میشود و البته بعداً مخاطب بدین نکته پی میبرد جعفر مهره فرزند خود حامد به شمار میرود و طراحی این بازی از ابتدا بر عهده حامد است. بدین صورت، حامد با استفاده از اهرم قانونی نیروهای اطلاعاتی و امنیتی، عموی خود (آرش) را میرباید از او امضا میگیرد تا ماترک باقیمانده از خود را به حامد فرزند جعفر واگذار کند.
فیلم تقریباً در جایی تمام میشود که دانشجویان معترض علیه حاکمیت به خیابان ریختهاند و آرش در حالی که پاسپورت در دست دارد و میخواهد از ایران خارج شود، به جمعیت معترض دانشجو میپیوندد، تقریباً با این شیوه دروغپردازی خیالانگیز فیلم و شرففروشی از نوع فرانسوی نقطه پایانی فیلم است.
ضمن اینکه نوع مونتاژ پایانی فیلم به گونهای است که آزاد خرمشهری و پیروزی دلاوران عرصه دفاع به سخره گرفته میشود. در این فیلم که از زاویهای اجتماعی فرازهای مهمی از انقلاب بررسی میشود، سه مؤلفه اجتماعی مهمی به سخره گرفته میشود که به دامنه شرف فروشی سازندگان دامن میزند. ابتدا خانواده اسلامی – انقلابی به صورتی کاملاً تحریف شده در این فیلم به تصویر کشیده میشود و اشتیاق جنسی به عنوان یک بیماری مسری دهه شصتی (بخوانید انقلابی) تبیین میشود.
ایران سرزمینی به نظر میرسد که فاقد قانون و نظم در سطوح مختلف اجتماعی است. برای مصداقیتر تحلیل کردن این موضوع، به بخشهای شهری فیلم میتوانیم اشاره کنیم. آرش هر زمان که وارد شهر میشود، مردم را میبینید که به سان بربرهای قرون وسطی به جان یکدیگر افتادهاند و یکدیگر را تکه تکه میکنند. البته خود فیلم ریشه این بیماری را به تغییر و دگرگونی بافت انقلاب در دهه ۶۰ نسبت میدهد وگرنه لژنشینان فرانسوی که خود خالق مدیوم سینما هستند، بهتر میدانند که آدمی که مشتاقانه فرمگرایی خاص کیارستمی را در دستور کار قرار داده است، آنچنان هم هنرمند مؤلف نیست و این فیلم فقط به یک دلیل در فرانسه نمایش داده شد. فیلم تصویری متوحشانه از ایران ارائه میکند و قطعاً مسعود بخشی بابت این توهین متوحشانه به انقلاب و مردم سرزمینش حق العمل کاری خوبی دریافت کرده و خواهد کرد.
سینماپرس: شبکه یک سیما امشب آخرین قسمت سریال «مینو» به کارگردانی امیرمهدی پوروزیری را به نمایش می گذارد.
به گزارش سینماپرس؛ آخرین قسمت مجموعه ۲۷ قسمتی «مینو» امشب (دوشنبه ۲۴ دیماه) حوالی ساعت ۲۲ از شبکه یک سیما پخش می شود.
تازه ترین محصول مرکز فیلم و سریال سازمان هنری رسانه ای اوج به کارگردانی امیر مهدی پور وزیری پخش خود را از ۱۷ آذر ماه سالجاری از شبکه یک سیما از سر گرفته بود.
سریال ۲۷ قسمتی «مینو» در بوستان ولایت، آبادان، خرمشهر، شهرک سینمایی دفاع مقدس و شهرک سینمایی غزالی تصویربرداری شده است.
«مینو» به تهیه کنندگی مهدی همایونفر، داستان عاشقانه ای است که در تابستان و پاییز پنجاه و نه در روزهای آغازین جنگ تحمیلی می گذرد .
عوامل اصلی این مجموعه عبارتند از: کارگردان: امیرمهدی پوروزیری، تهیه کننده: مهدی همایونفر، مجری طرح و مدیر تولید:وحید معدنی نویسندگان: علی دلگشایی، احسان فکا و سلمان فرخنده، بازنویسی: مینا خدیوی، بازیگران: عباس غزالی، سیاوش طهمورث، محمود پاک نیت، پروانه معصومی، سلمان فرخنده، مهدیه نساج، مالک حدپور سراج، شیوا ابراهیمی.مدیر تصویربرداری: آرش خلاق دوست تدوینگر:مهدی سعدی، آهنگساز: مسعود سخاوت دوست، طراح گریم: کامران خلج، صدابردار: روح الله جعفر بیگلو، جانشین تولید و مدیر تدارکات: سید مقصود میرهاشمی، طراح صحنه: حمید شهیری، طراح لباس: مژگان عیوضی، جلوه های ویژه میدانی: ایمان کریمیان، جلوه های ویژه بصری: سینا قویدل، عکاس: پدرام نامدار، روابط عمومی: مهرداد معظمی، محصول تازه مرکز فیلم و سریال سازمان هنری رسانه ای اوج.
سینماپرس: غلامرضا الماسی با حکم حسین کرمی رییس مرکز سیما فیلم به عنوان قائم مقام این مرکز منصوب شد.
به گزارش سینماپرس، حسین کرمی رییس مرکز سیما فیلم، غلامرضا الماسی را به عنوان قائم مقام این مرکز منصوب کرد.
در این حکم آمده است: ساختار نمایشی به دلیل تکیه بر جاذبه های داستانی، هم در ساخت محتوا و هم از منظر جذب تماشاگر اسوه، یکی از مهمترین ابزار رسانه ملی برای انتقال مفاهیم بلند ایمانی و ترویج مقاصد انقلاب اسلامی است. این مهم در شرایط کنونی کشور که جنگ نرم به واقعیتی ملموس در زندگی ما بدل شده از هر زمان دیگر مغتنم تر و حساس تر گشته است. از آن رو مرکز سیما فیلم به عنوان حوزه مرکز و ستاد تولید فیلم وسریال باید بتواند با اتکا به نیروی انسانی کوشا، با انگیزه، با اعتقاد و خردورز، علی رغم دشواری و پیچیدگی کار در آن حوزه، به چشم اندازهای روشن اجرایی برسد و گام های بلندی در راستای تحقق اهداف انقلاب اسلامی بردارد.
الماسی پیش از این سرپرست گروه فیلم و سریال مرکز سیما فیلم و مدیریت گروه فیلم و سریال شبکه سه، پنج و همچنین گروه سریال های تلویزیونی مرکز امور نمایشی سیما را به عهده داشته است، او همچنین دانش آموخته رشته نمایش و فلسفه هنر دانشگاه تهران است.
حسین کرمی در این حکم همچنین از زحمات سید علی حمیدی قائم مقام سابق مرکز قدردانی کرده است.
سینماپرس: سیمون سیمونیان مدیر دبیرخانه سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر درباره وضعیت آمادهسازی آثار حاضر در این جشنواره و شایعه احتمال نرسیدن برخی از فیلمها توضیحاتی ارایه داد.
به گزارش سینماپرس، روز گذشته ۲۲ دی ماه عزتالله علیزاده معاون اجرایی سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر از تمدید مهلت تحویل نسخه کامل فیلمها به دبیرخانه این رویداد سینمایی خبر داد که پیش از این، این مهلت تا ۲۰ دی ماه اعلام شده بود.
این اعلام در حالی بود که پیش از این ابراهیم داروغهزاده دبیر این جشنواره از سه اثر بهعنوان فیلمهای رزرو نام برد که در صورت آماده نشدن فیلمهای بخش سودای سیمرغ «تا زمان قانونی»، این آثار جایگزین شوند؛ از همین رو به نظر میرسد این تمدید مهلت به نوعی فرصت را از سه فیلم رزرو گرفته است.
این موضوع را از سیمون سیمونیان مدیر دبیرخانه سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر جویا شدیم.
سیمونیان درباره این مساله گفت: فیلمهایی که در بخش سودای سیمرغ هستند در مرحله پایانی و آمادهسازی نسخه نهایی هستند اما از آنجایی که تعداد استودیوهای ما محدود است و فیلمها برای ارایه این نسخه در صف استدیوها هستند از همین رو میتوانم بگویم کارهای ساخت این آثار به پایان رسیده و تنها دیسیپی آنها باقی مانده است به همین دلیل ما نمیتوانیم در این مرحله فیلم دیگری را جایگزین کنیم.
وی افزود: ما صرفاً تاریخ ارایه دیسیپی فیلمها را تا یک بهمن ماه تمدید کردهایم ولی اگر تا آن موقع مطمئن شدیم فیلمی ناقص است و نمیتواند به جشنواره برسد از آثار رزرو استفاده میکنیم. ضمن اینکه آن سه فیلم رزرو هم همین وضعیت را دارند و نسخه نهایی آنها هم آماده نیست؛ چراکه همه تولیدات در فصل پاییز شروع و همین موضوع باعث شد کارهای فنی فیلمها باقی بماند.
مدیر دبیرخانه سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر در پایان درباره اینکه گفته میشود برخی از فیلمها به دلیل ناقص بودن، به دنبال جابهجایی زمان نمایش در سینمای رسانهها هستند، هم عنوان کرد: ما از وضعیت همه فیلمها با خبر و هر روز با صاحبان آثار و استدیوها در تماس هستیم از همین رو باید عنوان کنم تاکنون چنین درخواستی از سوی فیلمسازان به ما ارائه نشده و فیلمها طبق جدول قرعهکشی در سینمای رسانهها اکران میشوند.
سینماپرس: جلسه نقد و بررسی فیلم سینمایی «مخمصه» ساخته مایکل مان به همراه نمایش این اثر در فرهنگسرای ارسباران برگزار می شود.
به گزارش سینماپرس، فیلم سینمایی «مخمصه» محصول ۱۹۹۵ به کارگردانی مایکل مان و با حضور آل پاچینو، رابرت دنیرو، وال کیلمر، اشلی جاد، ناتالی پورتمن، ایمی برنمن، تام سایزمور، دیان ورونا، جان وویت دنیس هایسبرت، کوین کیج، ویلیام فیچنر، دنی ترجو، روز چهارشنبه ۲۶ دی ماه، ساعت ۱۸ در فرهنگسرای ارسباران نمایش داده میشود و پس از آن همراه با نمایش مستندهایی مرتبط با این فیلم، مورد نقد و بررسی و گفتگو با حاضران قرار میگیرد.
امیر قادری منتقد سینما، کارشناس دومین نشست باشگاه فیلم سینماتک تهران است.
این فیلم برای نخستین بار با صدا و تصویری متفاوت در سینما تک کلاسیک تهران نمایش داده میشود.
سینماپرس: در مراسم اختتامیه نخستین جشنواره تئاتر اکبر رادی، از «هادی مرزبان» به پاس
۳۵ سال فعالیت هنری با اهدای نشان «اکبر رادی» تجلیل شد.
به گزارش سینماپرس، آیین اختتامیه نخستین جشنواره تئاتر اکبر رادی (نمایشنامهنویس فقید کشورمان) شب گذشته (شنبه ۲۲ دی) با حضور هنرمندان تئاتر از جمله محمود عزیزی، مسعود دلخواه و قاسم زارع و همچنین شهرام کرمی مدیرکل هنرهای نمایشی و شهرام گیلآبادی مدیرعامل خانه تئاتر در تماشاخانه ایرانشهر برگزار شد.
آیین اختتامیه این جشنواره پس از یک ساعت تأخیر و به دلیل کمبود جا برای حضار، خیل زیادی از مهمان سرپا مراسم را دنبال کردند. نخستین نشان اکبر رادی در اولین دوره به پاس ۳۵ سال فعالیت هنری در اجرای آثار اکبر رادی از سوی حمیده بانو عنقا همسر اکبر رادی و رئیس بنیاد رادی به «هادی مرزبان» رسید.
در ابتدای مراسم بهزاد صدیقی دبیر جشنواره تئاتر رادی طی سخنانی گفت: خوشبختانه در این جشنواره توانستیم با همراهی هنرمندان رخدادی تاریخ ساز و با شکوه رقم بزنیم و این مهمانی بزرگ مرد نمایشنامهنویس ایرانی است.
وی در ادامه با ابراز امیدواری از این که این جشنواره در آینده نه چندان دور رخدادی جهانی شود، گفت: امیدوارم نشان اکبر رادی به دست بزرگمردان نمایشنامهنویس امروز و فردا قرار بگیرد.تارنمای تئاتر رادی در آینده نزدیک رونمایی خواهیم کرد.
سپس محمود دولتآبادی دبیر افتخاری جشنواره نیز با بیان اینکه جوانان کشور خواسته و میخواهند که زندگی از تپش نایستد و به همین دلیل راههایی را پیدا کردهاند که آن را ممکن میکند، افزود: با شناختی که از رادی دارم تصور نمیکنم اگر زنده بود در چنین فضایی با رغبت حضور پیدا میکرد، زیرا بی اهمیت به حواشی کار خود را پیش میبرد اما مردمان امروز این حق را دارند که اکبر رادی را پاس بدارند، همانطور که حق دارند تا همه افراد مجاز و غیرمجاز را ارج بنهند!
محمد رحمانیان، نمایشنامه نویس و کارگردان تئاتر نیز پیش از اجرای نمایشنامه خوانی مسافران پشت تریبون قرار گرفت و گفت: برای مدیران فرهنگی تاسف میخورم که سالنهای نمایشی را خالی نگه داشتهاند و تماشاگران ما امروز در این آیین باید سر پا بایستند.
وی با بیان اینکه برای دومین بار نمایشی رو اجرا کرده که با مشکل مواجه شده، خاطر نشان کرد: ما مراسم ویژهای را برنامه ریزی کرده بودیم که در شان بزرگان باشد اما به دلائلی امکان از دست ما گرفته شد و شرایط به گونهای پیش رفت که من قصد داشتم تا اجرا را تعطیل کنم، اما شما بر من ببخشید که با این امکانات این نمایشنامهخوانی اجرا میشود.
برگزیدگان نخستین جشنواره اکبر رادی شناخته شدند:
** جوایز مقالات
در این بخش هیات داوران هیچ مقالهای را شایسته جایزه ندانسته و تنها از دو مقاله به نویسندگی بهروز قیاسی و محسن صادقی اصفهانی تقدیر کرد.
** نمایشنامه خوانی
لوح سپاس سینوره کفاش طلب برای نمایشنامه خوانی پایین گذر سقاخانه، جایزه ویژه به گروه نمایشنامه خوانی کاکتوس تعلق گرفت.
لوح سپاس بهترین نقش خوان زن به یگانه رجبی برای نمایشنامه خوانی پایین گذر سقاخانه و پریا طاهری برای نمایشنامه خوانی ارثیه ایرانی تعلق گرفت. برگزیده این بخش نیز معصوم احمد زاده برای نقش خوان ارثیه ایرانی معرفی شد.
لوح سپاس بهترین نقش خوان مرد به سیامک زین الدینی برای نمایشنامه خوانی پایین گذر سقاخانه اهدا شد و کریم بیانی برای نمایشنامه خوانی ارثیه ایرانی جایزه هیات داوران را دریافت کرد.
لوح سپاس بهترین کارگردانی به فرزاد آیتی برای نمایشنامه خوانی پایین گذر سقاخانه برگزیده این بخش شناخته شد.
ارثیه ایرانی اثر برگزیده بخش نمایشنامه خوانی نخستین جشنواره تئاتر اکبر رادی به کارگردانی پریا طاهری شناخته شد.
** نمایشنامه نویسی
هیچ اثری برای تقدیر، برگزیده و نامزد نشد و تنها از هفت اثر نام برده شد.
نمایشنامههایی به نویسندگی ارژنگ طالبینژاد، شهرام احمدزاده، شیرین بدرلو، اصغر نوری، محسن عظیمی امیرحسن طاهری، محمد رضا رادمند.
برگزیده بخش موسیقی چهلمین امید یا بیست و هشتمین زن به احمدرضا رجبی اهدا شد. در طراحی صحنه هیات داوران هیچ برگزیده و انتخابی نداشت.
لوح سپاس بخش بازیگری به سهیل بابایی برای نمایش چهلمین امید یا بیست و هشتمین زن و برگزیده بازیگری به سیمین بهفر برای نمایش ناگهان عباس تعلق گرفت.
جایزه بهترین نویسندگی به پویا شهرابی به ناگهان عباس اهدا شد. بهترین کارگردانی و برگزیده بخش مونولوگ به حمزه زارعی برای نمایش ناگهان عباس اهدا شد و این نمایش به اداره کل هنرهای نمایشی برای اجرای عمومی معرفی میشود.
جوان آنلاین: انتخاب دو ترانه با متنهای ضعیف و ادبیات مبتذل، به عنوان بهترین ترانههای مردمی در جشنواره موسیقی ما، انتقادهایی را به دنبال داشته است از جمله احتمال اینکه کل این انتخاب یک نظرسازی برای مطرح کردن و فروش بیشتر باشد!
ترانه «ماه پیشونی» از هوروش بند به همراه قطعه «یک لحظه نگام کن» از «ماکان بند» عنوان بهترین موسیقی پاپ از نگاه مردم را در پنجمین جشن «موسیقی ما» به دست آوردند. انتخاب ترانه «ماه پیشونی» به خاطر ادبیات سخیف و سطحی، انتقادهایی را به همراه داشته است. بخشی از متن «ترانه ماه پیشونی» این است: «وقتشه دیوونه بشم به سیم آخر بزنم وقتشه که شمارهتو بگیرمو زنگ بزنم/ نمیتونه سد کنه رامو کسی جلو دارم نیست مثه تو یکی یدونه آخه تو این عالم نیست».
استاد محمدعلی بهمنی در گفت و گویی در آسیب شناسی معرفی چنین ترانهای به عنوان بهترین ترانه پاپ سال، اولین انتقاد را متوجه جشن «موسیقی ما» میداند و میگوید: «برگزار کنندگان این جشن باید برای کار خودشان شخصیت قائل میشدند و این ترانه سخیف را برای حضور در جشن نمیپذیرفتند. زمانی که یک جشن یا جشنواره پا میگیرد و اعتبار به دست میآورد نباید هر کار ضعیفی را به این بهانه که مخاطب دارد، بپذیرد.»
استاد بهمنی با اشاره به ادعای برگزارکنندگان جشن «موسیقی ما» درباره رأی مردمی برای انتخاب ترانه ماه پیشونی میافزاید: «آنها میگویند که مردم رأی دادهاند و این ترانه انتخاب شده، به نظرم حتی اگر این کار اتفاق افتاده باشد، نباید این ترانه جزو گزینههای رأیگیری قرار میگرفت.»
وی در پاسخ به اینکه تاثیر اعلام چنین انتخاب ضعیفی چیست؟ میگوید: «این کار بیشتر نظرسازی بود تا نظرسنجی، بالاخره شرکتهایی که این ترانهها را منتشر میکنند میخواهند بگویند که کارهایشان در میان مردم جایگاه دارد و مردم با آنها آشنایی دارند.»
بهمنی میگوید: «اینها میخواهند بگویند که ما کار خوب تولید میکنیم و برای همین نظرسازی میکنند، ولی مگر مردم بیکارند که این آهنگ را انتخاب کنند؟! آنها با این کار میخواهند توقع مردم را پایین بیاورند.»
استاد ادبیات و ترانهسرای پیشکسوت میگوید: «در شرایطی هستیم که شعر ما حداقل بعد از دوران نیما خودش را جهانی کرده است، پس چطور ممکن است در کشور چنین ترانههای مبتدی و مبتذل محبوب شود؟»
داستان یک استعفا
شهریورماه بود که محمدعلی بهمنی رئیس وقت شورای شعر دفتر موسیقی ارشاد با انتشار متنی از سمت خود استعفا کرد. وی در آن متن تأکید کرده بود: «متأسفانه روزگاری را میگذرانیم که برای تخریب «موسیقی» رندانه دارند «ارج باید و نبایدِهای» کلمه در ترانه را از باورهامان میربایند.
جهت اطلاع: من با آگاهی ِاشتباهم از قبول «ریاست شورای ترانه» نه به دلیل اینکه شش ماه است کارشناسانش هم حقوقی دریافت نکردهاند، فقط به این دلیل که دیگر مزاحم ترانههای ضعیف نباشم، با شرم خداحافظی میکنم.»
بهمنی درباره استعفایش از دفتر موسیقی و احتمالا تاثیر ترانههای ضعیف که ارشاد مجوز انتشار آنها را میدهد، میگوید: «من با نمایندگان شرکتهای منتشر کننده آثار موسیقی جلسهای داشتم و با آنها صحبت کردم که چرا روی انتشار ترانههای ضعیف تأکید و برای مجوز گرفتن صحنهسازی میکنید؟ یکی از همان افراد حاضر در جلسه صراحتاً جواب داد که ما اصلا احتیاجی به شورا نداریم و اگر شما کار ما را رد کنید از طریق دیگری مجوز میگیریم. من هم گفتم اگر این گونه است پس چرا بیهوده نشست بگذاریم و حرف بزنیم؟ من کار خودم را میکنم و شما هم کار خودتان را بکنید. بعد از آن هم استعفا کردم.»
برای آیندگان چه یادگاری میگذاریم؟!
استاد بهمنی با اشاره به اینکه بسیاری از ترانههای مبتذل توسط شرکتهای پخش کننده منتشر میشود، میگوید: «من دلم میسوزد برای مردمی که مجبور میشوند این ترانهها را بشنوند. ما نسبت به گذشته شاهد کاهش استقبال مردم از موسیقی هستیم، از گذشته آثاری برای ما به یادگار رسیده است و ما نیز باید یادگاری از خودمان برای نسلهای بعدی داشته باشیم.»
بهمنی با اشاره به اینکه تولید آثار ضعیف باعث میشود، آثار خوب ساخته نشود، میگوید: «من شاعران خوبی را میشناسم که بر همین اساس حاضر نیستند شعرشان را برای تولید یک قطعه موسیقی در اختیار آهنگساز قرار دهند، نه اینکه آهنگساز خوب نداشته باشیم، برای اینکه آنها نمیخواهند ترانهشان در فضایی منتشر شود که آهنگهای ضعیف در آن حضور دارند. آنها دلشان برای ادبیات میسوزد، طبیعی است که نخواهند کارشان با آثار ضعیف قیاس شود.»
صداوسیما نباید به موسیقی ضعیف بها دهد
استاد بهمنی با انتقاد از صداوسیما در پخش ترانههای ضعیف، میگوید: «وقتی تلویزیون خوانندههای ترانههای سطحی را دعوت و کارهای آنها را پخش میکند، شرکتهایی که با آنها طرف قرارداد هستند، خوشحال میشوند و میگویند این کار به معنای رسمیت دادن صداوسیما به آثار ماست و همین را وسیلهای برای تبلیغ خود میدانند. کار صداوسیما در دعوت از چنین خوانندههایی و پخش آثارشان اشتباه است. با اینکه آنها مدعی میشوند از آثارشان استقبال میشود.»
استاد بهمنی در پاسخ به این سؤال که چرا شرکتهای تولید کننده آثار موسیقی سراغ آثار با کیفیت نمیروند؟ پاسخ میدهد: «آنها میگویند چنین آثاری فروش ندارد و به قول خودشان، آنها هم باید زندگی کنند و درآمد داشته باشند.»
کیهان: تلویزیون صهیونیستی – وهابی العربیه تاکید کرد که زنان باید به ورزشگاه بروند و فوتبال نگاه کنند!
العربیه با استقبال از سخنان پروانه سلحشوری نماینده طیف مدعی امید ، مخالفان رفتن زنان به ورزشگاه را تندرو خواند.
العربیه در حالی خواهان حضور زنان ایرانی در فضای غیراخلاقی ورزشگاهها شد که روشنترین حقوق زنان در عربستان پایمال میشود.
علیرغم این ادعا در ایران زنان میتوانند آزادانه به ورزشگاه روند و رقابتهای زنان در رشتههای مختلف را به تماشا بنشینند. حضور زنان در ورزشگاههای ایران تنها در رقابتهای مردان و آن هم در رشتههایی خاص بهدلیل عدم مناسبسازی فضای ورزشگاهها و برخی ملاحظات فقهی ممنوع است. این در حالی است که در عربستان (مالک شبکه العربیه) زنان حتی حق رأی و حتی رانندگی نیز ندارند. در این کشور مردان میتوانند بدون اینکه زنانشان اطلاع داشته باشند از آنها طلاق بگیرند که با توجه به اعتراضهای قانونی در روزهای گذشته مصوب شد تا حکم طلاق زنان از طریق پیامک به اطلاعشان برسد.