X

بایگانی تیر 25, 1399

دفتر سینمایی

باز و بسته شدن سینما وسط دعوای شهرداری و دولت – اخبار سینمای ایران و جهان

به گزارش سینماپرس، دعوای تعطیلی یا باز بودن سینماها میان دولت و شهرداری با تأکید وزارت ارشاد بر ادامه فعالیت سینماها ختم شد ولی مشخص نیست با افزایش میزان ابتلا به کرونا در تهران، دولت محدودیت‌هایی، چون تعطیلی سینماها را مجدداً اعمال نکند! تعطیلی کتابخانه ملی، یکی از نشانه‌هایی است که به زودی امکان گسترش مجدد تعطیلی مراکز فرهنگی را در ذهن تداعی می‌کند.


شهرداری: سینماها را تعطیل کنید


ابتدا سازمان پیشگیری و مدیریت بحران شهر تهران، در اطلاعیه‌ای از اعمال محدودیت‌ها در کلانشهر تهران خبر داد. در محدودیت‌هایی که شهرداری اعلام کرد، مراکزی مانند دانشگاه‌ها، مدارس، کتابخانه‌ها، سینما، تئاتر، موزه‌ها و باغ‌موزه‌ها، مساجد و مصلی‌ها، کافه‌ها و باشگاه‌های ورزشی به مدت یک هفته تعطیل اعلام شد. در این نامه از واحدهای تابعه شهرداری تهران خواسته شده بود بر اجرای این دستورالعمل نظارت داشته باشند.


ابلاغیه شهرداری با واکنش انوشیروان بندپی، استاندار تهران روبه‌رو شد. محسنی بندپی در مصاحبه‌ای اعلام کرد: دانشگاه‌ها و مدارس تعطیل نیستند و جزو مصوبات ستاد کرونا نیست. بی‌تردید مصوبات ستاد تنها باید از طریق مراجع رسمی یعنی خود ستاد کرونا یا استانداری اعلام شود.


وی افزود: بر اساس بررسی علمی در ستاد کرونای استان و تأیید در کمیته اجتماعی و امنیتی ستاد ملی، برخی فعالیت‌ها در استان تهران به مدت یک هفته ممنوع شده است، از جمله فعالیت باشگاه‌های ورزشی به ویژه بدنسازی و ورزش‌های پربرخورد، شهربازی، مراکز آبی از جمله استخرهای سرپوشیده، هر گونه تجمع عمومی از جمله مراسم عروسی، ترحیم و همایش‌ها. محسنی بندپی تأکید کرد: نظارت جدی نسبت به نحوه اجرای این مصوبات صورت می‌گیرد تا روند رو به رشد شیوع کرونا در استان تهران کنترل شود.


وزارت ارشاد: مراکز فرهنگی فعلاً باز است


در پی موضع‌گیری استانداری در برابر تعطیلی‌هایی که شهرداری اعلام کرده بود، وزارت ارشاد نیز از ادامه فعالیت مراکز فرهنگی خبر داد. همایون امیرزاده مدیر روابط عمومی وزارت ارشاد درباره تعطیلی مراکز فرهنگی و از جمله سینماها گفت: تا به این لحظه مصوبه‌ای از سوی ستاد ملی مبارزه با کرونا به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ابلاغ نشده است، تاکنون فرآیند مربوط به محدودیت فعالیت‌ها و تعطیلی مراکز فرهنگی و هنری مربوطه یا با استعلام و پیشنهاد این وزارتخانه یا با مصوبه ستاد ملی مبارزه با کرونا بوده است.


وی ادامه داد: اطلاعیه جدید استانداری تهران در خصوص مصوبه تعطیلی مراکز مربوطه به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارسال نشده است. همانطور که پیوسته تأکید شده است سلامت جامعه خط قرمز سیاست‌های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و این موضوع نسبت به سایر مسائل ارجحیت دارد. امیرزاده خاطرنشان کرد: در خصوص اطلاعیه استانداری تهران در حال پیگیری از طریق ستاد ملی مبارزه با کرونا هستیم تا چنانچه مصوبه‌ای در این زمینه وجود دارد به این وزارتخانه ابلاغ شود تا تعطیلی فعالیت‌ها و مراکز فرهنگی و هنری از طریق وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اطلاع‌رسانی شود.


سازمان سینمایی: سینماها همچنان دایر است


مسعود نجفی مدیر کل روابط عمومی سازمان سینمایی در واکنش به موضع شهرداری برای تعطیلی سینماها، گفت: هرگونه تصمیم‌گیری در خصوص تعطیلی سینماها در سراسر کشور از سوی ستاد ملی مبارزه با کرونا به استانداری‌ها تفویض اختیار شده است و تصمیمات از این طریق اعلام می‌شود. نجفی ادامه داد: بلیت‌فروشی در درگاه‌های اینترنتی ادامه دارد و سینماها با رعایت پروتکل‌های بهداشتی فعال هستند.


کتابخانه ملی ۱۰ روز تعطیل شد


در شرایطی که سینماها همچنان به فعالیت خود ادامه می‌دهند، کتابخانه ملی تعطیل شد. به گزارش روابط عمومی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، پیرو ابلاغیه استانداری تهران و به منظور جلوگیری از شیوع ویروس کرونا، تالارهای کتابخانه ملی از چهارشنبه ۲۵ تیرماه تا جمعه سوم مردادماه به مدت ۱۰ روز تعطیل اعلام شد. بر همین اساس به اطلاع اعضای کتابخانه ملی می‌رساند که تالارهای کتابخانه ملی در این مدت هیچ گونه خدماتی ارائه نخواهند داد. بدیهی است اطلاعیه بازگشایی کتابخانه ملی ایران متعاقباً اطلاع‌رسانی خواهد شد.


وقتی هالیوود تعطیل می‌کند اما تهران باز است


شیوع کرونا در ایالات متحده باعث شد تا مسئولان کالیفرنیا، قطب فیلمسازی امریکا، دستور به تعطیلی سینماها بدهند. گوین نیوسام، فرماندار ایالت کالیفرنا در فرمانی همه سینماهای این ایالت را تعطیل اعلام کرد. اهمیت تعطیلی سینماها در کالیفرنیا به این دلیل است که هالیوود قطب فیلمسازی امریکا در این ایالت است و دفاتر کمپانی‌های فیلمسازی در آنجا فعالیت دارند. تعطیل شدن سینماها در کالیفرنیا و باز بودن آن در تهران به یک تناقض بزرگ در مسئله مبارزه با کرونا تبدیل شده است. قطب فیلمسازی هالیوود که مهم‌ترین رخدادهای سینمایی نیز در آن برگزار می‌شود به خاطر جلوگیری از افزایش شمار مبتلایان به کرونا تعطیل شده است، ولی در تهران که سینماها با نیمی از ظرفیت فعال هستند و همان نیمه‌فعال نیز تقریباً خالی است، خبری از تعطیلی نیست! مهدی فخوری مدیر پردیس سینمایی اریکه ایرانیان درباره خالی بودن سینماها بعد از بازگشایی در روزهای شیوع کرونا می‌گوید: «هیچ‌گاه میزان مخاطبان سانس‌های ما به ۵۰ درصد سالن نرسید و معمولاً به طور میانگین نهایتاً ۱۰ درصد سالن پر می‌شد. ما همه نکات لازم و پروتکل‌های بهداشتی را رعایت کردیم و برای اینکه تجمعی در محوطه سینما صورت نگیرد، فاصله بین سانس‌ها را به شکلی تنظیم کرده بودیم که وقت برای ضدعفونی کردن و رعایت فاصله‌گذاری باشد. در سینمای ما عملاً به جای یک صندلی در میان در بسیاری مواقع هر ۱۰ صندلی یک نفر می‌نشست.» به نظر می‌رسد در شرایطی که حتی باز بودن سینماها از نظر اقتصادی برای صاحبان سالن‌های سینما به‌صرفه نیست، اصرار برای باز ماندن آن‌ها نمی‌تواند ناشی از یک تدبیر درست برای عبور از بحران کرونا و رسیدن به شرایط عادی باشد. شاید اگر شهرداری تهران پیشقدم نمی‌شد و تعطیلی سینماها را اعلام نمی‌کرد، استانداری این کار را انجام می‌داد.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

نویسندگی «شاهرگ» انقلابی در دست یک منوالفکر نا بلد! – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: سفارش نگارش فیلمنامه یک سریال با موضوعی انقلابی به فردی که سابقه و تجربه‌ای در این زمینه ندارد، موجب ناکامی این سریال شد!

به گزارش سینماپرس، روزنامه کیهان در یادداشتی نوشت: سریال «شاهرگ» که هر شب از شبکه دوم سیما پخش می‌شود، به رغم برخورداری از موضوعی مهم و قابل تقدیر، اما به دلیل ابتلا به فیلمنامه‌ای ضعیف، نتوانسته به موفقیت برسد.

این سریال درحالی دارای سوژه‌ای درباره دوره صدر انقلاب اسلامی است که کار نگارش آن به فردی سپرده شده که تجربه کار و نسبتی با موضوع این سریال ندارد و اغلب آثار وی، دارای محتوایی در تضاد با اهداف سریال «شاهرگ» هستند. برخی رسانه‌ها گزارش دادند که نویسنده فیلمنامه سریال «شاهرگ» قبلا فیلم کوتاهی ساخته بود که به دلیل محتوای نامناسب، حتی امکان نمایش در جشنواره فیلم کوتاه تهران را هم نیافته بود! براساس این گزارش، این فرد همچنین در اعتراض به آنچه سانسور و ممیزی خوانده بود، از شرکت در کارگاه فیلمسازی در جشنواره فیلم کوتاه تهران خودداری کرده بود.

حال جای سؤال است که چنین فردی، با این سوابق و رویکرد، چگونه و بر چه اساسی برای نگارش فیلمنامه یک سریال تلویزیونی درباره انقلاب اسلامی و علیه سازمان منافقین گزینش شده است؟ اگر نتیجه این سفارش، موفقیت‌آمیز بود، می‌شد این گزینش را در حیطه تخصص‌گرایی قلمداد کرد، اما فیلمنامه ضعیف سریال «شاهرگ» نشان می‌دهد که این فرد حتی تخصص و تبحری هم در زمینه فیلمنامه‌نویسی ندارد. پیش از این نیز فصل ششم سریال پایتخت به دلیل فیلم‌نامه ضعیف مورد انتقاد گسترده قرار گرفت تا جایی که پخش این سریال ناتمام ماند. این اتفاقات نشان می‌دهد مسئولان حوزه رسانه ملی نسبت به نویسندگان آثار تلویزیونی بی‌تفاوت هستند یا این را کم‌اهمیت می‌دانند که گزینش مناسبی در این بخش اعمال نمی‌کنند؛ در حالی که فیلمنامه جان‌مایه یک اثر نمایشی و سینمایی است.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

پایان تصویربرداری «سایه روباه» – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: تصویربرداری فیلم کوتاه «سایه روباه» به کارگردانی نوشین معراجی به پایان رسید.

به گزارش سینماپرس، تصویربرداری فیلم کوتاه «سایه روباه» به کارگردانی نوشین معراجی به پایان رسید. تدوین این فیلم کوتاه آغاز شده و برای حضور در جشنواره بین المللی فیلم کوتاه تهران آماده می شود.

در خلاصه داستان این فیلم آمده است: «پس چرا نمیری دنبال ِ مامان؟»

علیرضا ثانی فر و بهار عبدالملکی بازیگران اصلی این فیلم هستند که مقابل دوربین بهروز بادروج به ایفای نقش پرداختند.

عوامل این فیلم کوتاه عبارتند از علیرضا ثانی فر، بهار عبدالملکی، راحله صادقی و رساله غفوری، مدیر تصویربرداری: بهروز بادروج، صدابردار: سامان شهامت، طراح صحنه و لباس: ریحانه اسماعیلیان، طراح گریم: مهرناز محوی، عکاس: محمد کشوری، دستیار کارگردان و برنامه ریز: رامین پورعبداله، منشی صحنه: زهرا پویا، مدیرتولید: میلاد لک، جانشین تولید: سعید حسنی، دستیار صحنه: رضا محمدپور، تدارکات: امیرحسین میرزایی، تهیه کننده: انجمن سینمای جوانان ایران و نوشین معراجی.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

معرفی آنلاین کارتون‌های برتر «شکست کرونا»/کدام کشورها رکورددارند؟


معرفی آنلاین کارتون‌های برتر «شکست کرونا»/کدام کشورها رکورددارند؟

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

آغاز مجدد «سلمان فارسی» از مردادماه/سمنان جایگزین ترکیه شد – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: تصویربرداری سریال «سلمان فارسی» به کارگردانی داوود میرباقری و تهیه‌کنندگی حسین طاهری در نیمه اول مردادماه سال جاری در استان سمنان از سر گرفته می‌شود.

به گزارش سینماپرس، با توجه به شرایط پیش آمده در جهان و شیوع ویروس کرونا، تصویربرداری فصل بیزانس سریال «سلمان فارسی» که پیش‌تر قرار بود در ترکیه انجام شود، در سمنان از سر گرفته خواهد شد.

در این زمینه از آخرین تکنولوژی روز در حوزه جلوه‌های ویژه کامپیوتری استفاده می‌شود.

داستان این بخش از سریال در ادامه سفر سلمان جوان در مسیر دمشق و فراز و فرودهای سفر و درگیر شدن با قبایل تحت سلطه روم و ایران باستان روایت می‌شود.

تصویربرداری سریال «سلمان فارسی» زمستان سال گذشته از بخش‌های جنوبی ایران و جزیره قشم آغاز شده بود و به دلیل شیوع ویروس کرونا در روزهای پایانی سال گذشته متوقف شد.

امرالله احمدجو کارگردان باسابقه تلویزیون کارگردانی بخش بک‌گراند (پس‌زمینه) را عهده‌دار است تا به لحاظ تصویر، زیبایی‌شناسی افزون‌تری برای مخاطبان این مجموعه در نظر گرفته شود و امکان هدایت بازیگران در تمام بخش‌های تصویر فراهم شود.

پیش‌بینی شده در فصل‌بندی این بخش از داستان سریال «سلمان فارسی» از تولد روزبه (سلمان) تا پیش از وفات پیامبر اسلام (ص) روایت شود که با پیش‌بینی‌های صورت گرفته مجموعه «سلمان فارسی» در ۴۵ قسمت آماده خواهد شد.

این سریال جزو مجموعه‌های الف ویژه مرکز امور نمایشی سیما (سیمافیلم) به شمار می‌رود.

فرهاد اصلانی نقش تاجری را در مجموعه «سلمان فارسی» بازی می‌کند؛ همچنین علی دهکردی، چنگیز جلیلوند و محمدرضا هدایتی نیز در این سریال به ایفای نقش می‌پردازند.

در این مجموعه از تعداد زیادی از بازیگران جوان تئاتر در سطح کشور برای ایفای نقش استفاده شده است.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

تغییر نام «انقراض» به «بچه زرنگ» – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: با اعلام حامد جعفری تهیه کننده انیمیشن سینمایی «انقراض»، این اثر به «بچه زرنگ» تغییر نام داد و از لوگوی جدید این فیلم رونمایی به عمل آمد.

به گزارش سینماپرس، حامد جعفری مدیرعامل هنرپویا و تهیه کننده انیمیشن سینمایی «انقراض» از تغییر نام اولین انیمیشن سینمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به «بچه زرنگ» خبر داد و گفت: پیش از این نام این انیمیشن سینمایی که محصول مشترک استودیو هنرپویا و کانون است، «انقراض» بود اما پس از پیمایش در بازارهای مختلف و بررسی بازخوردهای داخلی و خارجی تصمیم به تغییر نام این فیلم گرفتیم و نام آن را به «بچه زرنگ» تغییر دادیم. «Nimble» نیز نام انگلیسی جایگزینی است که به جای «Extinction» برای این اثر به کار خواهد رفت.

وی افزود: انیمیشن «بچه ‌زرنگ» موضوع و درون مایه ای محیط زیستی دارد و در فضای ایران امروز روایت می‌شود.

جعفری ادامه داد: «بچه زرنگ» توسط مجموعه هنرپویا تولید می شود و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در کنار مجموعه هنرپویا تنها سرمایه‌گذاران این فیلم سینمایی هستند.

مجموعه هنرپویا تاکنون انیمیشن‌های سینمایی «شاهزاده روم» و «فیلشاه» را در ایران و بیش از ۲۰ کشور دیگر جهان برای مخاطبان سینما عرضه کرده است و این آثار به عنوان پرفروش ترین انیمیشن های تاریخ سینمای ایران شناخته می شوند.

همچون آثار قبلی هنرپویا، هادی محمدیان و حامد جعفری کارگردانی و تهیه کنندگی انیمیشن سینمایی «بچه زرنگ» را بر عهده دارند.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

دژستان انتقام در برابر آرمان‌شهر مهدوی – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: فیلم سینمایی شنای پروانه که نام «سینمای اجتماعی» بر آن گذاشته‌اند و موردتوجه سلیقه‌های مختلف قرارگرفته است، نمایش تزئینی جنوب شهر در آن تبدیل به فضیلت شده، شمایلش مانند وصله ‌پینه فیلم‌های «ناله گرافی» مهم مشابه سالیان اخیر است که متأسفانه امثال این فیلم‌ها به علت فقدان شناخت تاریخ سینمای ایران مورد توجه قرار می‌گیرند.

حمید خرمی/ فیلم سینمایی شنای پروانه که نام «سینمای اجتماعی» بر آن گذاشته‌اند و موردتوجه سلیقه‌های مختلف قرارگرفته است، نمایش تزئینی جنوب شهر در آن تبدیل به فضیلت شده، شمایلش مانند وصله ‌پینه فیلم‌های «ناله گرافی» مهم مشابه سالیان اخیر است که متأسفانه امثال این فیلم‌ها به علت فقدان شناخت تاریخ سینمای ایران مورد توجه قرار می‌گیرند و از آن‌سو فیلم‌های اجتماعی نگر که به‌جای عربده و فغان و نمایش جنوب شهر، به زیست طبقه متوسط و سنتی و واقعیات ملموس آن می‌پردازند مورد بی‌توجهی واقع می شوند. به راستی چرا چنین اتفاقی در سال‌های اخیر تکرار شده؟ و یا به عبارت بهتر، دلیل این حجم از حمایت‌های مادی و معنوی از جانب تهیه‌کنندگان کارکشته و البته سرمایه گذارانی همچون محمدصادق رنجکشان از کارگردان‌های جوان و فیلم اولی چیست که باید اولین فیلمشان ترسیم چنین خراب شهری از کشور باشد!؟



شاید موضوع رایج بودن «بیزینس انفعال» با نمایش پایین‌شهر و ترسیم انسان مسلمان ایرانی به عنوان انسان‌های مفلوک و منفعل و توسری‌خور و عربده‌کش را بتوان یکی از جواب ها به پرسش فوق الذکر قلمداد نمود. موضوعی که در سال ۱۳۸۰ هجری شمسی با فیلم سینمایی «سگ‌کشی» به کارگردانی بهرام بیضایی آغاز شد و با طی روندی در تولیدات سینمایی کشور  به یکباره در سال ۱۳۹۶ هجری شمسی با فیلم سینمایی «مغزهای کوچک زنگ‌زده» به کارگردانی هومن سیدی به یک مانیفست مقدس و معجزه‌آسا تبدیل گشت!



البته باید توجه داشت که فیلم سینمایی شنای پروانه پیرنگی مشابه با فیلم سینمایی «کیفر» به کارگردانی حسن فتحی دارد و در عین حال از مضمونی شبیه فیلم سینمایی «به آهستگی» به کارگردانی مازیار میری برخوردار است، تا مثلاً بگویند که مردم در جامعه ایران چطور یک زن پاک‌دامن را بدنام کردند!



به این ترتیب جنس فیلم سینمایی شنای پروانه را می توان از جنس فیلم‌های دروغینی قلمداد نمود که سعی می کند تا فقر و بدبختی و ناملایمات اجتماعی را در جهت اعتبار هنری و فروش در نزد تماشاگر بکار برده و با القای سرخوردگی و دل‌شکستگی فردی/اجتماعی کاراکترها، به‌جای ارائه پیشنهاد برای حل معضل اجتماعی یا بروز راهکار برای بهبود اوضاع زیستی مردم مستضعف، تلاش می کند تا جامعه اسلامی ایران را در جنایت و قساوت و خشونتی که نمایش می‌دهد سهیم سازد و این همه در حالی است که به سبب رهاشدن و وُل شدگی حاکم بر عرصه فرهنگی و بالاخص سینمایی کشور؛ متأسفانه نشر رذایل بر پرده سینما در دهه ۱۳۹۰ هجری شمسی به حدی گسترده گردیده است که گویا طیفی از سینما به شرکت مغزشویی و ابزار جهل و عجز و پلشتی‌ها و متولی ترویج سیاهی و انتقال «شر» به «شهر» تبدیل‌شده است!


سؤال اصلی از مدیران سینما این است که آیا انتقام و تهور، بازنمایی «جنگل انسانی»، ناهنجاری‌های اپیدمیک و سادیسم شیزوفرنی آمیخته با تمایلات جنسی و خشونت لاقیدانه و قساوت‌مندانه و… سینمای مصلحانه در ژانر اجتماعی محسوب می‌شود!؟



یادمان رفته که در جامعه مهدوی به‌جای خباثت، زیبایی جلوه دارد. اگر قبول کنیم که شرارت و بدی‌ها امر معدوم‌اند و نه وجودی، پس چه سودی دارد که دعوا شود که آیا این شرارت‌ها در جامعه وجود دارند یا خیر!؟ چرا جماعت منوالفکر اصرار دارند بگویند این شرارت‌ها به صورت گسترده ای در سطح وسیعی از جامعه ایران وجود دارد و تمام تلاش خود را بکار می برند تا به آن جنبه واقع‌نمایی هم بدهند؟




فیلم سینمایی شنای پروانه از جوانب مختلف و بالاخص از مدل نگاه ویژه خود به انسان و هستی، تا تعامل انسان با قانون و جامعه، و نگاهش به شهر و قهرمان قابل ‌بررسی است. این در شرایطی است که اساسا در این‌گونه فیلم‌ها که ادای افشاگری سینمای اروپای شرقی و وسترن و مافیایی را دارند، «شهر» به «شر» تبدیل می‌شود و همیشه فضا و معماری‌ها، منفی هستند. به همین دلیل هرگونه تحلیلی از شهر، تحلیل شر هم هست و حتی این شرارت‌ها، به‌صورت ابژه‌های متعین و ویژه، به‌صورت سم سیستمی، به ذات خانه‌ها و خانواده‌ها و جامعه هم سراریز می‌شود و حتی در زیر لایه‌های معرفتی و ذهنی انسان‌هایش هم رسوخ می‌کند، دقیقاً کاری که سیستم ابلیس می‌کند!



پروانه مربی شنای کودک محله امامزاده یحیی است که فیلم او در استخر، در گوشی‌ها پخش شده است. همسر او «هاشم» (با بازی امیر آقایی) از گنده لات‌های محله است که دار و دسته اراذلش به هیچ‌کس و هیچ‌چیز رحم ندارند. هاشم که احساس می‌کند آبرویش رفته، پروانه را می‌کشد! «حجت» (با بازی جواد عزتی) برادر کوچک هاشم که ظاهراً اخلاق‌گرا است، پی کار هاشم را می‌گیرد تا رضایت او را بگیرد اما پدرزن هاشم می‌گوید که موقعی هاشم را می‌بخشم که معلوم شود چه کسی فیلم را پخش کرده است. حجت هم با کمک «مصیب» که از نوچه‌های هاشم است، سرنخ را از میان اراذل پیدا می‌کند که گوشی همراه ظاهراً برای یکی از معتادها بوده است. البته روند معاون شدن مصیب هم این‌گونه بوده است که هاشم افرادی را فرستاده تا به او تجاوز کنند و به درخت ببندند و فیلمش را بگیرند! بعد از گذر از این مراحل و سلسله‌مراتب، مصیب به دستیار ارشد و معاون هاشم تبدیل‌شده است! و نهایتاً معلوم می‌شود که خود «مصیب» سپرده بوده تا خانمی از پروانه فیلم بگیرد تا بدین‌صورت هاشم را سرکوب کند و خودش جانشین او بشود.




فیلم سینمایی شنای پروانه اثر تک و ویژه‌ای نیست و با تعلیق و کشش قوی، زهر داستان‌های خشنی را گرفته است که در مدل فیلم‌هایی همچون گومورا (Gomorrah) و شهر خدا (Cidade de Deus) و… شاهد آن می باشیم. مدلی که در مغزهای کوچک زنگ‌زده هم الگوهایش تکرار می شود و شورش شهری در یک خرابشهر را با طعم غیرت بیجا به تصویر می کشد و تمام تلاش خود را به کار می برد تا خشونتی بلاوجه در بافت فرهنگی و اجتماعی جنوب شهری و حومه شهر را به تصویر بکشد و جبخشی از جامعه ذاتاً فاسد را به نمایش بگذارد که زنان قربانی اصلی آن هستند. زنان معتاد و رانده‌شده‌ای که برای زنده ماندن باید یا شبیه مردان بشوند و یا به مردان باج بدهند.



بر این اساس فیلم سینمایی شنای پروانه در وجوه ساختاری خود می‌خواهد پهلو به فیلم سینمایی شهر گناه (Sin City) و فیلم‌های کوئنتین تارانتینو (Quentin Tarantino) بزند؛ اما به‌هیچ‌وجه نمی‌تواند عنصر خیر و شر را معنا کند و فقط در سطح یک تفاخر از طرف کارگردان باقی می ماند و این در حالی است که فیلم سینمایی شنای پروانه به هیچ عنوان نمی تواند اثری رئالیسم محسوب ‌شود. زیرا نفی‌کننده عاملیت علت و معلول است و البته نئورئالیسم و سمبولیسم هم محسوب نمی‌شود زیرا فاقد جزئیات است و همان اندک فیلم‌نامه شیک هم در اکثر پلان ها جای خود را به تکنیک داده است.



به عبارتی دیگر تصویری که فیلم سینمایی شنای پروانه از تهران ارائه می‌کند نه تنها تصویری واقعی و منحصر به‌ فرد نیست؛ بلکه در خوش‌بینانه‌ترین حالت، اثر درصدد ارائه تصویری سینمایی و خیالی از مفهوم «شهر پست‌مدرن» است و این گونه تصویرسازی در شرایطی است که بسیاری از تولیدات سینمایی در طی سالیان اخیر تصویری از تهران ارائه نموده اند که عموما مطابق با گفتمان امیال شهری و ضد قانون بوده و همانند فیلم نوآر، غالباً این تصاویر بسیار فرو دستانه و ضد آرمان بوده و به منظور فروریختن تصور ایدئولوژیک از پایتخت جمهوری اسلامی در ذهن مخاطب خود طراحی شده است. موضوعی در بیانی جامع می توان چنین اعلام داشت که عموم تصویرسازی های سینمایی در سال های اخیر از شهر تهران در صدد ارایه تصوری مطابق با «مدینه رذیله» به مخاطب سینمایی خود است تا «مدینه فاضله» !



این نوع از سینمای «خراب شهر» می‌خواهد دائماً به گذشته خود رجوع و به ‌نوعی آن را بازیافت کند. نام این فرایند را پاستیش (Pastiche) می‌گذاریم، پاستیش یا تقلید که به یک فرم زیبا شناسانه پست‌مدرن اشاره دارد. فرمی که به ‌نوعی تقلید از عناصر، سبک‌ها و جنبه‌های زیبا شناسانه‌ای که در گذشته وجود داشته‌اند و اکنون از میان‌ رفته‌اند و دیگر وجود ندارند. پاستیش کاری نمی‌کند جز رو آوردن و آشکار کردن کلبی مشربانه همین منطقی که بر تولید آثار هنری و زیبا شناسانه حاکم است. یعنی از میان بردن مرزهایی که پدیده‌ها را از هم جدا می‌کند و روی ‌آوردن به تکرار و تقلید پیوسته سبک‌ها و فرم‌هایی که از میان‌ رفته‌اند و دیگر وجود ندارند.




مبتنی بر نگاه
پاستیش (
Pastiche
)؛ تصویری که فیلم سینمایی
شنای پروانه از شهر و انسان و سینما می‌سازد؛ دورانی است که امکان تحقق هرگونه فردیت و خلاقیت و رؤیا و از همه مهم‌تر هرگونه هویت در آن ناممکن است. زیرا وقتی‌که در جهانی به سر می‌بریم که همه‌چیز شبیه به هم است و صرفاً تکرار چیزهای متعلق به گذشته است و زمان حال هم چیزی نیست جز از نو به یادآوردن گذشته از طریق این فرم‌ها، لذا چیزی به نام اصالت و آینده هم وجود ندارد و همه‌چیز شبیه به هم می‌شود. که این دور باطل و حرکت کور و دایره‌ای را
ناتورالیسم شهری می‌نامیم.



فیلم سینمایی شنای پروانه مدل قرائت جشنواره‌ای برخی از گزاره‌های ناتورالیسمی و فیلم‌های اصغر فرهادی به عنوان شاخصه آن در ایران می باشد. از این جهت است که فیلم سعی دارد تا گزاره هایی همچون گسست نسلی و روابط خانوادگی روبه افول و دیالوگ‌های غریزی را با کلبی‌مسلکی و فضای دودی و معترضانه و شبه عدالت‌خواه فیلم سینمایی «ابد و یکروز» ترکیب نموده و با قرض گرفتن خانه و مادری لات‌گونه از جنس فیلم سینمایی «خانه قمر خانوم» سعی می کند تا خانه پوچ‌گرای خود را به دست یک قهرمان پوشالی بسازد و این تصویر را برای حقنه در ذهن مخاطب خود میزبانی نماید!



البته مهمترین تمایز فیلم سینمایی شنای پروانه از نظایر همچون «ابد و یکروز» خود در آن است که اهالی این خانه که شبیه کوخ است؛ ‌ دیگر سودای مهاجرت از ایران را ندارند و خواهر خود را هم به بیگانه نمی‌فروشند! بلکه شبیه به کوخ‌نشین‌های دیکتاتور، تمام ناهنجاری‌ها و بی‌غیرتی‌ها و مصائب ریزودرشت خود را با عدالت فردی و شخصی، از جنس قیصر، حل‌وفصل می‌کنند و حتی حاضرند تا پای جان به مصاف با قانون و پلیس هم بروند!



فیلم سینمایی شنای پروانه همچون سایر نظایر خود سعی ویژه ای مبذول می دارد تا در تصویرسازی مخاطب خود را به این باور برساند که در ایران، قانون و قوای انتظامی فقط نقش لودر و قلع وقمع کننده دارند و از این جهت در فیلم هیچ سیستم دفعی و پیشگیرانه‌ای از قانون نشان داده نمی‌شود و مجریان قانون همیشه مغلوب و منزوی ترسیم شده و مکانیسم تمام جرائم و بزه‌کاری‌ها برای اهالی محله فاسد، باز است و نه‌تنها هیچ پادگان و پاسگاهی در آن محله نیست؛ بلکه اساسا پلیس جرئت عرض‌اندام عادی را ندارد. تصویرسازی سیاه و بدون پشتوانه قانونی و انتظامی از جامعه ایران که برای درک آن کافی است تا مخاطب توجه کند به نمای عربده‌کشی و دارو دسته نیویورکی هاشم که دوربین از نمای دور و به صورت لانگ‌شات آن‌ها را نشان می‌دهد و نه نمای نزدیک! تصویرسازی ویژه ای با این پیام که دستگیری ما، ‌ نه برای عبرت و نشان دادن پشیمانی، بلکه برای باز شدن اقتدار دیگری از ما خواهد بود و گویا دارند رجز فتح و پیروزی می‌خوانند!




بر این اساس فیلم سینمایی
شنای پروانه با الگو برداری از نظایر خود به ترسیم تصویری می پردازد که مبتنی بر آن خشونت دائمی و فلاکت بلاانقطاع اشرار و لاتهای شهری، دست از جامعه برنمی‌دارد و این در حالی است که معمولا شمایل اینگونه فیلم‌ها چنین است که خشونت، به صورت ژنتیکی انتقال می‌یابد و فیلم اصرار دارد که بگوید
ژن هاشم، به دایی شرور خود یعنی
پرویز کافر کشیده است و در این میان فیلم، دیگ بخار خشونت را آنقدر می جوشاند تا خودش تمام شود وگرنه پلیس و قوای انتظامی هیچ نقشی ندارند مگر ناظر بودن و قلع و قمع کننده و این در حالی است که «شنای پروانه»، خشونت را سیستمی نشان نمی‌دهد و معتقد است که خشم و شر شهری، موضوع موردی است نه اینکه کاملا در شهر و جامعه پخش شده باشد و موضوعیت یافته باشد، لکن مکانیزمی را که برای مقابله تجویز می‌کند همان مدل قیصری و انتقام و تسویه‌حساب شخصی است.



در مجموع نخستین فیلم بلند سینمایی محمد کارت فقط یک افتتاحیه گیرا دارد و بعد به تکرار همان مکرراتی بدل می‌شود که بارها در ژانر فلاکت حاکم بر سینمای ایران مشاهده شده است و در این میان شاید اطلاق صفت قهرمان به «حجت» برآمده از نوعی شوخ طبعی سازندگان اثر محسوب شود! کاراکتری منفعل توسری‌خور که نه توان تغییر شرایط پیرامونش را دارد و نه صاحب ژستی قهرمانانه است که به او شمایل یک قهرمان سینمایی ببخشد. «حجتی» که به‌جای حل مسئله و بهبود اوضاع خانواده‌اش، فقط روی مشکل حادش سرپوش می‌گذارد و فیلم دقیقاً در نیمه شعبان و جایی به پایان می‌رسد که در صورت فهم لازم و عدم غرض و مرض و … لازم بود تا تازه شروع شود و وارد پرده سوم گردد.



در فیلم سینمایی شنای پروانه ابتدا به نظر می‌رسد که تنها وجه معمایی و تعلیق فیلم، رفع سو ظن نسبت به خواهر خانواده است اما تدریجاً و موذیانه، فیلم، رفع تعلیق می‌شود و کاملاً با قهرمان منفعل، سمپاتیک ایجاد می‌کند. این در حالی است که مرکز ثقل فیلم که مخاطب را کاملاً درگیر می‌کند؛ سیر تحول «حجت» از قهرمان کنشگر و تبدیل او به قهرمان خنثی است. «حجتی» که ابتدا می‌خواست جامعه را پر از عدل و داد سازد و معضلات اجتماعی را حل کند و برادرش را نجات بدهد و … اما در پایان به این نتیجه می‌رسد که بهترین کار «خنثی بودن» است و اصالت بخشیدن به خود و حفظ بقای خود می باشد!



البته این «خنثی بودن» همان پیام موج نو فرانسه و رئالیسم شهری است که در فیلم سینمایی شنای پروانه ظاهر می شود. اینکه هیچ راه برون‌رفتی از معضلات و نکبت‌های اجتماعی نیست و جامعه همیشه دچار فلاکت ابدی است و از منظر فیلم‌ساز، این دورِ باطل تکثیر دیکتاتور  های کوچک و بزرگَ پلشت و معتاد و آنارشی فقرای خشن، همچنان ادامه دارد. فیلم هایی گه در آن ها خدا مرده و بشر به خود رها شده است و در این میان پوچ‌ترین واژه نجات و منجی می باشد. واژه ای که به صورتی عُریان در فیلم سینمایی شنای پروانه مطرح می شود و با برگزیدن و اتلاق آن به عنوان نام قهرمان محوری اثر سعی می شود تا به مخاطب سینمایی فهمانده شود که خودت آستین را بالا بزن و حقت را در این دیستوپیا بگیر و حتی به ارزش و مرام هم فکر نکن زیرا تنها اصل باقی‌مانده در جهان امروز؛ اصل «تنازع بقا» است. پس هر کاری بکن تا زنده بمانی و حقت را به هر شیوه‌ای بگیر و منتظر هیچ معجزه و ظهور هیچ منجی بشری نباش! از این جهت همان‌گونه که پایان فیلم، نمای جشن نیمه شعبان در شهر، سردی و برودتی به همراه دارد، گویا با این پیام همراه می شود که واقعاً «حجت و منجی» وجود ندارد و خودت باید حجت خودت باشی!



مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

توضیح همایون شجریان درباره یک ادعا


توضیح همایون شجریان درباره یک ادعا

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

شخصیت‌های انیمیشن‌های کانون، عروسک می‌شوند – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: شخصیت‌های انیمیشن‌های خاطره‌انگیز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به عروسک تبدیل شدند.

به گزارش سینماپرس، شخصیت‌های فیلم‌های پویانمایی خاطره‌انگیز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در قالب ٧٠ عروسک کِچه (الیاف پشمی) تولید شده است.

این عروسک‌ها از سوی چیستا تاجور و رادین ابراهیم دو هنرمند کشورمان ساخته شده است.

«یکی کم است» و «بهادر» به کارگردانی عبداله علیمراد، «توکا در قفس» به کارگردانی مهرداد شیخان، «مجموعه عروسی عروسی» به کارگردانی مهین جواهریان، «شب ترسناک لومو» به کارگردانی ساره شفیعی‌پور، «قصه‌ پنیرک» اثر پروین تجوید و «ماهی رنگین‌کمان» اثر فرخنده ترابی از جمله انیمیشن‌های کانون است که شخصیت‌های آن به عروسک تبدیل شده‌اند.

همچنین شخصیت انیمیشن‌های «زال و سیمرغ»، «من آنم که» و «رخ» از مجموعه‌ آثار علی‌اکبر صادقی در دست تولید قرار دارد و در حال حاضر هشت شخصیت آن به عروسک تبدیل شده است.

تعداد دیگری از شخصیت‌های آثار پویانمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در آینده‌ نزدیک و با هدف کمک به توسعه محصولات جانبی و پیوست‌های فرهنگی به عروسک‌های کچه تبدیل می‌شوند و سپس این آثار در قالب نمایشگاهی در معرض دید علاقه‌مندان قرار خواهد گرفت.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

افتتاح «گنجینه داوود رشیدی» در موزه سینما – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: گنجینه زنده یاد «داوود رشیدی» در آستانه سالروز تولد این هنرمند در موزه سینما افتتاح شد.

به گزارش سینماپرس، در آستانه سالروز تولد زنده یاد داوود رشیدی گنجینه این هنرمند با حضور خانواده وی در موزه سینمای ایران رونمایی شد. این گنجینه شامل جوایز، اسناد، مدارک، یادگاری ها، وسایل شخصی و …است که توسط احترام برومند همسر این هنرمند به موزه سینمای ایران اهدا شده است.

گزیده ای از اقلام اهداشده آن مرحوم به شرح زیر است: تندیس خانه سینما، تندیس بیست و پنجمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر، تندیس و کارت چهره‌های ماندگار از صدا و سیما، گواهینامه درجه یک هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، یادمان پانزدهمین جشن خانه سینما، تندیس دهمین جشن منتقدان و نویسندگان سینمایی، لوح دیپلم افتخار از سازمان میراث، مدال عبدالحسین نوشین، کتاب «کاپیتن قراگز» از آثار ترجمه شده داود رشیدی و جلال ستاری، تندیس چوبی بزرگداشت هنرمند داود رشیدی در فرهنگسرای استاد شهریار، کارت خانه سینما(انجمن بازیگران)، لوح بزرگداشت در سی امین جشنواره بین المللی فیلم فجر، کارت انجمن تهیه کنندگان مستقل سینمای ایران، کارت عضویت طلایی انجمن بازیگران سینمای ایران، حکم استخدامی داود رشیدی در سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران در سال ۱۳۵۲، تمبر اختصاصی داود رشیدی، کارت دعوت پنجاهمین سالگرد اجرای نمایش چشم به راه گودو.

همچنین  قرارداد فیلم‌هایی همچون «کمال الملک» در سال ۱۳۶۲، «هزار دستان» در سال ۱۳۶۴، «گل پامچال» در سال ۱۳۶۴، نامه داود رشیدی به پدرش، نامه داوود رشیدی به دخترش لیلی، نامه داوود رشیدی به همسرش احترام برومند،  گواهینامه ۶ ساله ابتدایی همراه با عکس در ۱۳۲۶، کارنامه کلاس چهارم دبستان همچنین مجموعه‌ای از وسایل شخصی وی شامل انگشترعقیق، خودنویس، عینک طبی، ساعت مچی و… از دیگر یادگاری‌های اهداشده ای است که در ویترین وی قرار گرفته است.

داوود رشیدی در سال ١٣٣۵ در آکادمی ژنو در رشته کارگردانی و بازیگری تئاتر تحصیل کرد و هم زمان در دانشگاه ژنو در رشته علوم سیاسی نیز درس خواند و از همان زمان به طور مستمر با گروه‌های حرفه‌ای به عنوان بازیگر و کارگردان در ژنو کار کرده بود. وی در سال ١٣٣٨ از آکادمی ژنو در رشته کارگردانی و بازیگری فارغ التحصیل شد و در سال ۱۳۴۱ مدرک کارشناسی علوم سیاسی گرفت.

این بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون ایران ۲۵ تیر سال ۱۳۱۲ در تهران متولد و در ۵ شهریور ۱۳۹۵ چشم از جهان فروبست.

مشاهده خبر از سایت منبع