X

بایگانی اسفند 26, 1397

دفتر سینمایی

تکانه‌های جنسی در روابط ادبی و تئاتری – اخبار سینمای ایران و جهان

صبح نو: آراز بارسقیان، مترجم و نمایشنامه‌نویس گفت: پشت اکثر روابط ادبی و حتی تئاتر تکانه‌های ادبی جنسی می‌بینید، این‌ها از نظر من بی‌اخلاقی است. من این را نشان می‌دهم، چون بخشی از این روابط جزء بی‌اخلاقی‌های اجتماعی است به همین دلیل گاهی روابط درونی در تئاتر یا ادبیات را سوژه می‌کنیم.

آراز بارسقیان، نویسنده، مترجم و نمایشنامه‌نویس است. از او در فاصله چندماه دو اثر داستانی و یک کتاب غیرداستانی منتشر شد. رمان قطور «پل» و داستان «سه‌شنبه» آثاری قصه‌گو هستند که می تواند مخاطب را به خود جذب کند، خصوصاً اگر اهل فرهنگ باشید و از جریانات ناپیدای فرهنگ خبر داشته باشید بسیاری از بخش‌های کتاب برای‌تان مملوس خواهد بود. «فاشیسم ادبی» هم مجموعه مقالات بارسقیان است که در سال گذشته عمدتاً در نقد تمامیت‌خواهی یک جریان در حوزه ادبیات نوشته شده و اینک به صورت مستقل در کتابی منتشر شده است. به این بهانه با وی گفت‌وگویی انجام دادیم که در بخش‌هایی بسیار خواندنی و شاید افشاگرانه باشد. با ما باشید.

در دوره‌ای که نویسندگان سالی یک کتاب هم نمی‌توانند چاپ کنند شما ظرف سه ماه گذشته چند کتاب پشت سرهم چاپ کردید. ماجرا به چه شکل بوده است؟
این‌که نمی‌توانند چاپ کنند به برنامه‌ریزی خود نویسندگان ربط دارد و من برنامه‌ام این بود که رمان «سه‌شنبه» پاییز امسال منتشر شود، البته به خاطر مسائل کاغذ دو ماه تأخیر شد. «پل» هم قرار بود اردیبهشت امسال چاپ شود که آن هم به خاطر مسائل نشر به تأخیر افتاد. «فاشیسم ادبی» هم که در نشر خودم چاپ کردم و زمان‌بندی‌اش دست خودم بود که البته همزمانی با این دو کتاب اتفاقی بود.

چرا برنامه‌ریزی داشتید که رمان «سه‌شنبه» را حتماً در پاییز چاپ کنید؟
وقتی که رمان «یکشنبه» و «دوشنبه» را نوشتم قرار گذاشتم هر پنج سال یک روز هفته را بنویسم و چاپ کنم. دقیقاً انتشار «دوشنبه» تا «سه‌شنبه» پنج سال طول کشید. الآن امیدوارم «چهارشنبه» را پنج سال بنویسم و «پنجشنبه» و «جمعه» را هم می‌خواهم یک کتاب کنم.

مدل نام‌گذاری این کتاب‌ها برای من عجیب بود.
این اسم مربوط به «یکشنبه» بود که ما در دفتر نشر چشمه نشسته بودیم و اسمش را هم مدیون مهدی خرم است. این کتاب اسم دیگری داشت. در جایی از کتاب یکشنبه شعری هست که برای یک خواننده معروف پاپ هست و اسم یکشنبه در آن بود که پیشنهاد دادند اسم آن را یکشنبه بگذاریم و به نظرم جذاب بود و اسم کتاب را گذاشتم یکشنبه و قرار گذاشتم با خودم که برای همه روزهای هفته با این مدل اسم‌گذاری کتابی بنویسم.

«سه‌شنبه» را که خواندم به نظرم رسید شخصیت اصلی یعنی آربی خودت باشی؛ درست است؟
بله خودم هستم، همان طور که در «یکشنبه» و «دوشنبه» هم داستان همین آدم است. در «پل» هم همین شخصیت وجود دارد. بعداً با غلامحسین دولت‌آبادی به این نتیجه رسیدیم که می‌توانیم کاراکتر کتاب‌ها را یکی کنیم؛ اما اول شخص است و نزدیک به خودم است که تجربه خودم را بازنمایی کردم. البته ایراد هم می‌گیرند که این کتاب خاطرات است که البته درست نیست چون به سمت داستان می‌روند، شاید کتاب قبلی این‌طور بود.

چرا شخصیت این کتاب این‌قدر ناامید است؟
در یکشنبه هم به همین شکل است. چون ناراحت و ناامید است. البته دلیل ناراحتی‌اش را می‌فهمیم؛ اما دلیل ناامیدی‌اش در کتاب مشخص نیست.
مسأله این است که ناامید است و چرا ناامید است؟ چرایی این سؤال را به بیرون ارجاع می‌دهم. دنیای بیرون برای این شخص قشنگ نیست و هرکاری می‌کند به بن‌بست می‌رسد و می‌بازد.

از خودت الهام گرفته‌ای؟ آربی در اصل آراز است و شکست‌هایش در رمان بازتاب پیدا کرده است؟
بله؛ اما من ازدواج نکردم. البته شاید اگر ازدواج می‌کردم هم به سرنوشت آربی دچار می‌شدم. اگر این را بپذیریم که هر رمان یک بیوگرافی است می‌پذیرم که این شخصیت‌ها خودم هستند. اما اینکه چرا ناامید است باید به بیرون جامعه نگاه کرد، یعنی فضای کامل جامعه. یعنی اگر در جنبه‌هایی حالت خوب است، آن را تعمیم نده.

چرا حال خوب را نمی‌توان تعمیم داد ولی حال خراب را تعمیم می‌دهی؟
چون حال بد زودتر در زندگی ما رشد می‌کند. باید به تمام جنبه‌های اجتماعی نگاه کرد. معمولاً افراد از چیزی که می‌ترسند می‌نویسند. باید به فضای کامل اجتماعی برای ناامیدی نگاه کنیم؛ چون معمولاً حال بد و افسردگی در زندگی و سیاهی زودتر از سفیدی غالب می‌شود.

چرا شما به‌عنوان یک داستان‌نویس، خودت را در اختیار فضای ناامیدکننده قرار می‌دهی؟
من سن خیلی کمی داشتم که با غلامحسین دولت‌آبادی تئاتر کارمی‌کردم و به بکت خیلی علاقه داشتم. پیتر بوروک کتابی به اسم «فضای خالی» دارد. من این کتاب را همان موقع می‌خواندم. راجع به بکت می‌گوید که او این‌قدر خوب سیاهی را نشان می‌دهد که معنای روشنایی را درک می‌کنیم. این حرف گوشه ذهن من ماند. در ۱۸ تا ۲۱ سالگی هم خیلی داستایوفسکی و کافکا و چخوف می‌خواندم و خودم را متأثر از این‌ها می‌دیدم.
همه این‌ها در ذهن من بود و چیزی که می‌نوشتم همین می‌شد، وقتی که دنیا را بیشتر می‌بینی، داری چشم‌اندازی را می‌بینی که دروغ نیست و ناامیدی به‌دلیل این است که چیزی را نمی‌توانی تغییر دهی. خلقیات را نمی‌توانی تغییر بدهی و این می‌شود ناامیدی.

خب تو قرار است خلقیات چه کسی را تغییر بدهی؟
خلقیات اجتماعی را که در آن زندگی می‌کنید، می‌بینید که نمی‌توانید تغییر دهید. «دوشنبه» داستان یک روز از زندگی آربی است که در یک روز با چیزهای منفی زیادی اعم از دزدی و قلدری یک عده روزنامه‌نگار از طیف اصلاح‌طلب روبه‌رو می‌شود. اتفاقاً از همین روزنامه‌نگاران سرشناس بودند و چون من عین واقعه را نوشتم من را تهدید کردند که شخصیت‌های کتاب را عوض کنم و من عوض کردم. جالب است که ارشاد مرا مجبور نکرد و برای همین هم کتاب «یکشنبه» را از دور انتشار خارج کردند.

یعنی رفقای نویسنده اصلاح‌طلبت تو را مجبور به سانسور کردند؟
بله. مجبور شدم عوض کنم و در انتها یک آدرس غلط دادم تا کتاب چاپ شود. یعنی انسان با دروغ و بی‌اخلاقی مواجه است که نمی‌تواند تغییرش دهد. در «سه‌شنبه» سعی می‌کند این مشکل را بشکند و زندگی کند؛ اما به هیچ رسیده است. همسرش ترکش کرده و با رفیقش نمی‌تواند ادامه دهد. همه این‌ها را در یک فلش مموری جمع کرده است، مثل خودم که همه کتاب‌هایم را در فلش‌مموری جمع کردم و همه‌اش صدمگابایت هم نمی‌شود. این اتفاقات آخر سال پیش برای من که این رمان را می‌نوشتم اتفاق افتاد. من پنج سال یک‌بار این کتاب‌ها را می‌نویسم که می‌شود سال ۹۶ و دوشنبه را ۹۱ نوشتم و ۹۷ چاپ شد که پنج سال می‌شود. دقیقاً من هم دچار این بحران بودم که چه کاری انجام دهم، یک پوچی در درون به وجود می‌آید که بسته به زندگی خودت است.

چرا در دوره پوچی کتاب می‌نویسی؟
برای اینکه بیشترین انگیزه را دارم که خودم را خلاص نکنم، البته این راهکار من است و برای کسی تجویزش نمی‌کنم. من یک‌بار در اوج ناامیدی پایان‌بندی کتاب را عوض کردم.

البته این پایان‌بندی خوب بود و از ناامیدی محض دریچه امید باز شد. من خودم روحیه‌ام زیاد با تلخی سازگار نیست و اگر کتاب آن پایان را نداشت شایدکتاب را دوست نداشتم.
هیچ‌کس سیاهی مطلق را نمی‌پذیرد، یک جمله معروف است که می‌گوید اگر تاریکی نبود ما را چه نیازی به نور بود. نور برای روشنی جهان است.

در کتاب «پل» خیلی از مشکلاتت با ناشران و نویسندگان پررنگ است، البته در «سه‌شنبه» هم بود. چرا دوست داری پشت صحنه و تجربه شخصی‌ات در کتابت باشد؟ آیا جذابیتی دارد؟
کتاب «دوشنبه» کلاً به همین شکل است.

دوست داری افشاگری کنی؟
با رمان نمی‌شود افشاگری کرد. من می‌خواهم واقعیت‌ها را بگویم. در رمان «پل» می‌بینید که چطور یک بنیادی را راه می‌اندازند و فردی را از پا می‌اندازند. این هم بخشی از زندگی من است. اگر هر روز زندگی من در آهنگری بود باید آن را می‌گفتم. درست است که الزامی وجود ندارد؛ اما من دوست داشتم این کار را انجام دهم. کافکا خودش یک «کارمندمسلک» است و کتاب «محاکمه» هم راجع به یک کارمند است و نشان می‌دهد که محکوم به بودن هستید. من هم این‌طور می‌بینم و من دوست دارم نزدیک‌ترین چیز را به خودم بنویسم؛ البته جداکردن این‌ها سخت است. البته در «پل» یک سری داستان وجود دارد که به ادبیات و حواشی آن ربطی ندارد.

البته یک‌سری شخصیت‌های ادبیاتی و تئاتری دارد.
البته این‌ها بخشی از زندگی من است. مثل اینکه تو هر روز با روزنامه درگیر هستی و من هرروز با نشر درگیرم.

البته ما خودمان را سوژه نمی‌کنیم؟
خب من کردم دیگر.

این مدل سوژه کردن چه واکنشی از بیرون دارد و آیا همه روابط نشر و تئاتر به این شکل است؟
۸۰ درصد آن به این شکل است. اگر اجازه داشتیم عمیق‌تر بگوییم و به دنیای خصوصی آدم‌ها ورود داشته باشیم چیزهایی می‌بینید که تأسف‌برانگیر است. پشت اکثر روابط ادبی و حتی تئاتر تکانه‌های ادبی جنسی می‌بینید، این‌ها از نظر من بی‌اخلاقی است. من این را نشان می‌دهم، چون بخشی از این روابط جزء بی‌اخلاقی‌های اجتماعی است به همین دلیل گاهی روابط درونی در تئاتر یا ادبیات را سوژه می‌کنیم.

اگر نویسندگی را یک صنف حساب کنیم، این مدل نوشتن کار را برای تو سخت می‌کند.
ما صنف نداریم. یک صنفی زدند که مشخص شد به کجا می‌رود. بله کار سخت می‌شود، ولی من می‌کنم نتیجه آن این است هرروز تنهاتر از قبل می‌شوید، چون ادبیات ما مخاطب عام ندارد. یک دلیل ناامیدی این است که کتابی که من می‌نویسم نهایتاً ۵۰۰ تا هزار نفر مخاطب دارد که شاید هم نخوانند؛ از آن طرف می‌بینم کتابی که به چاپ ۱۲۰ می‌رسد. یک چیزی در این بین اشتباه است و تعادل را از بین برده است. پل یا سه‌شنبه راجع به همین تعادلی است که از بین رفته است. مدام در این دو وجهی و دوقطبی می‌ماند، چون نه آن ۵۰۰ نفر هستند و نه آن ۱۲۰ نفر وجود دارند.

تو قائلی که ادبیات در ایران محفلی است؟
صددرصد. من در این کتاب سند دادم، چون معلوم است.

تو می‌خواهی این محفل را بشکنی؟
نمی‌شود محفل را شکاند؛ باید درباره آن تا می‌توان نوشت. البته یک محفل نیست باید گفت محفل‌های زیادی است. این محفل‌ها
چپ و راست هم ندارد. وقتی «فاشیسم ادبی» را نوشتم گفتند رفتی جناح مقابل. یک آقایی می‌گوید ادبیات مهم است، ولی سر بزنگاه می‌گوید جناح آن‌ها. در صورتی که من در هیچ جناحی نرفتم و مشکلات هر دو را می‌بینیم. هر دو طرف مثل هم هستند.

الآن تو کدام طرف هستی؟
نمی‌دانم. من مبادله مالی با هیچ‌کدام ندارم. این جناح‌بندی‌ها
بد شده است، هردو هم شبیه به هم هستند.

تو الآن از میان افراد شبه‌روشنفکرها بیرون آمدی وبا ناشری کار می‌کنی که مشخصاً وجهه مذهبی دارد. چشم‌انداز این طرف را چه دیدی؟
من افتخار می‌کنم که از جبهه شبه‌روشنفکر بیرون آمدم. البته با تجربه‌های مختلف دیده‌ام که هیچکدام با هم تفاوتی ندارند. هر دو طیف یک حقیقتی را نمی‌بینند.

من هر دوطرف را رصد می‌کنم؛ آیا چیزی به نام مافیای ادبی داریم؟ تو با ناشران و نویسندگان کار کردی. این‌ها چه دارند که می‌گویی مافیا هستند؟
بله در هر دو طرف مافیای ادبی وجود دارد. هر دو یک چیزی به نام ما دارند که مثلاً می‌گویند ما کتاب تو را نمی‌خوانیم. در حقیقت هم شاید پنج نفر باشند؛ اما مثل ساختار شرکت‌های هرمی هستند و سیستمی را در بر می‌گیرند مثل چپ و راست.
فقط وقتی نجات پیدا می‌کنید که وسط بایستی تا از این مافیا بیرون بیایید. می‌گویند که ساختار خاصی نداریم و سازماندهی نیستند ولی کافی است سه نفر دور یک میز بنشینند و تصمیمی راجع به کتابی بگیرند. این را ضرب در چند کنید که بازتاب آن در صفحات شخصی و … را می‌بینی. این‌ها یک سیستم مافیای فرهنگی را تشکیل می‌دهند، البته فعلاً چون پولی در میان نیست خبری هم نیست، والا کار به کشت و کشتار می‌رسید. مافیای فرهنگی تئاتر و سینما حجم بالای مالی دارند، ولی مافیای ادبیات و شعر حجم مالی بالایی ندارد. در شبکه هرمی رأس ماجرا پول زیادی می‌برد و باقی چیزی سود نمی‌کنند. در این جریان هم چندنفر خاص هستند که برد می‌کنند.

الآن صدای شما در این فضا شنیده شده است؟
بله؛ اگر این‌طور نبود شما برای مصاحبه با من نمی‌آمدید. اگر شنیده نمی‌شد الآن آنقدر از من بدشان نمی‌آمد، نشر چشمه «دوشنبه» و «سه‌شنبه» من را با صلوات و تعریف چاپ کرد. «سه‌شنبه» حتی بهتر از آن دو است، نویسنده سعی کرده تجربه کسب کند و داستان بنویسد. ولی چون به آن‌ها ندادم که حتی بررسی کنند از این مسأله ناراحت هستند. حتماً کاری کردند و یک فرد مشخص است که عامل برخی مسائل است. آن فرد در حق کتاب «دوشنبه» کار زشتی کرد و «دوشنبه» به صورت علنی سانسور شد.

وقتی در آن کتاب علیه خودشان حرف زدی چطور کتابت را چاپ کردند؟
این‌ها یک کلک خاص خود را دارند که در ابتدا ایرادی نمی‌گیرند و کتاب را چاپ می‌کنند. ظرف یک ماه تیراژ ۱۱۰۰ کتاب تمام شد؛ اما جلو چاپ دوم را گرفتند و همان فردی که با آن مشکل دارم جلویش را گرفت.

عنوان «فاشیسم ادبی» برای یک کتاب تند نیست؟
وقتی فردی به خودش می‌گوید من فاشیست ادبی هستم من چه کاری می‌توانم انجام دهم؟

به نظرم بزرگ کردن بی‌جای یک فرد است. اگر آن توهمی دارد و شما هم بر اساس آن جلو بروی خوب است؟
بله؛ این کار خیلی خوب است. دون‌کیشوت وقتی که تمام شرایط محیا است آرامش دارد. بعد همه از دور به آن می‌خندند. بهترین شکل نمایش آن در فیلم تری گیلیان است. هیچ وقت نمی‌توان با فاشیسم همدل باشید چون تا لحظه آخر همه را می‌فروشد و این فرد همه را می‌فروشد. آخرش هم می‌گوید همه فاشیست هستند
غیر از من. بهترین نماد و شکل آن فیلم کامفورمیست برتولوچی است. می‌خواهم بگویم که فاشیسم ادبی و رفتار مافیایی دو آفت ادبیات است. رفتار مافیایی به فاشیسم ربطی ندارد؛ اما فاشیسمی که در مافیا قرار بگیرد خیلی بد است.

خیلی‌ها منتقد این رفتار هستند، ولی صدای‌شان درنمی‌آید. چرا بقیه در مواجهه با این ماجرا ساکت هستند؟
می‌توانید از خودشان بپرسید. البته دروغ می‌گویند چون عافیت‌طلب و ریاکارند. در هر دو طرف هستند. البته برخی هستند که در طیف به اصطلاح این طرف هستند و چون در روند قدرت دولتی هستند، چیزهایی می‌دانند که ما نمی‌دانیم، یک جنبه از اخلاق خوب و بد این کشور است که سکوت می‌کنیم و آتو می‌گیریم. مثلاً یک مدتی همان طیف شبه روشنفکر اینکه ارشاد نمی‌روند جزو افتخاراتشان بود؛ در حالی که شعار می‌دهند. این را باید پرسید چه کسی به تو پول می‌دهد. آیا از بخش خصوصی پول می‌گیرید؟ حزب سازندگی بخشی از سازوکار قدرت در این کشور است و آن وقت ببیند چه کسانی با آن‌ها کار می‌کنند و حقوق ماهیانه از آن‌ها می‌گیرند. آیا حزب سازندگی بخش خصوصی است؟ حتی اگر به این شکل هم باشد، می‌توان آن را نقد کرد. همیشه به نظر من دست راستی‌ها چیزهای بیشتر از دست چپی‌ها دارند و به نظرم چون حیا می‌کنند در این ریاکاری وجود دارد و به نظر من اگر لازم باشد باید درباره واقعیت‌ها افشاگری کنند، ولی این کار را نمی‌کنند چون قرار است این دوقطبی همیشه برقرار باشد. یکی مثل من که آن طرف را دیده می‌نویسد و نشان می‌دهد.

آخر این فاشیسم و مافیا چیست؟ ما در یک دایره بسته حرکت می‌کنیم؟
این دایره بسته نیست. این یک تکانه رو به افزایش است. این فرم دایره نیست، بلکه یک نقطه لبریز شدن است و این مسأله خطرناک است. ما در این جامعه جایی برای برون‌رفت فاضلاب‌های اجتماعی نداریم و این مسأله خطرناک است.
چون خروجی ندارد به خود جامعه باز می‌گردد و نمی‌توانیم یک جامعه سالم داشته باشیم و به همین دلیل هر چند سال یک بار شاهد برون‌ریزی‌های احمقانه هستیم که انگیزه‌هایش مشخص نیست. این‌ها معضلاتی است که داریم.
بعد از هر برون‌ریزی یک مقدار خالی می‌شود و ته‌نشین‌شدنش هم سخت است که در بیاید. من راجع به کلیت جامعه حرف می‌زنم. وقتی برون‌ریزی می‌شود ادبیاتی، سینماگر و تئاتری جیغ خودش را می زند. همه خودشان را وصل به یک جریانی می‌کنند و دوباره ته‌نشین می‌شود و دوباره بالا می‌آید. یک مدتی می‌گفتند دوست ندارید بروید، درحالی‌که درست نیست. ما همسایگی هم را درک نمی‌کنیم. این هر باز جیغ زدن و ته‌نشیدن شدن منجر به افسردگی و سرخوردگی می‌شود و در این دنیای مبتذل که شبکه‌های اجتماعی سرکوب‌گر و مانع آزادی هستند می‌بینی که وضع کتاب چه می‌شود.
از یک طرف کتابی ۵۰۰ نسخه چاپ دارد و از طرفی دیگر کتابی مثل «دا» با آن تیراژ که خوانده هم نمی‌شود فقط فروخته می‌شود.

با چه استدلالی می‌گویی خوانده نمی‌شود؟
به‌طور مثال کتاب «دا» تا الان ۲۴۰ هزار بار منتشر شده؛ شاید ۱۰ هزار بار خوانده نشده است. ولی من می‌گویم معامله شده است.

اینکه تو می‌گویی فقط حدس است؟
این را از حقیقت نقد می‌گویم.

من مشکلی با نقد کتاب «دا» ندارم ولی این کتاب برای ترویج کتابخوانی توصیه شده است. منفی هم نبوده این کار. ممکن است به این روش نقد باشد ولی اینکه مطمئن می‌گویی خوانده نشده بر چه اساسی است؟
بنا نیست این کتاب خوانده شود بلکه برای ایجاد همان بالانس و تعادلی است که گفتم. من این را در همان راستای سیاست چپ و راست می‌بینم.

من در نقد روشی موافق با تو هستم؛ اما کتاب «دا» در بخشی از جامعه که با محصول فرهنگی سر و کار ندارند، مورد اقبال است و به صورت خاص مشتری این مدل آثار هستند و تعداد زیادی این کتاب را خوانده‌اند.
اگر صدهزار نفر کتاب دا را خوانده باشند حتماً باید تعادلی برقرار باشد که تیراژ کتاب من ۱۵۰۰ باشد.

من متوجه نسبت این دو با هم نمی‌شوم؟ چون مشتری آن اثر در نهایت به سراغ تو نمی‌آید؟
پس ترویج کتابخوانی در اینجا زیر سؤال است.

نه زیر سوال نیست. آن کتاب برای همان طیف است. ما در جامعه ۷۰ میلیونی هستیم که صد هزار نفر کتاب نمی‌خواند.
من می‌گویم این روش به افزایش ظرفیت کتابخوانی کمک نمی‌کند. باید این بالانس وجود داشته باشد. قرار به این است که گفتمان در اجتماع ایجاد شود تا وقتی که گفتمان ایجاد نشود، نمی‌توانیم عقاید سیاسی را دچار تضاد کنیم و حتی آن را پیش ببریم و درباره یک موضوع واحد تصمیم بگیریم.
ترویج کتابخوانی واژه غلطی است ما باید گفتمان کتابخوانی ایجاد کنیم و کاراکتر من به‌دلیل اینکه نمی‌تواند گفتمان ایجاد کند، ناامید است. دلیل اصلی وجود سانسور است.

البته یکسری منع‌ها منطق درستی دارد.
منع ادبیات سانسور است. من نمی‌گویم سانسور نباید باشد. بخشی از همین دوگانه‌سازی ما و دیگران مافیا ایجاد می‌کند. آنکه در چپ است می‌گوید آنان هر چه بخواهند چاپ می‌کنند و ما نمی‌توانیم. در حالی‌که واقعیت این است که کتاب نویسنده سوره هم در ارشاد می‌ماند. این طرفی‌ها اگر کتاب‌شان در ارشاد بماند، اصلاً صدای‌شان در نمی‌آید. من نخستین کتابم را در ارشاد مجوز گرفتم و یک‌سال مانده بود آن هم در اثر اشتباه و می‌دانم چه خبر است. ولی باقی که نمی‌دانند و از آن طرف هم ترس ایجاد می‌کنند. این خودش مافیا ایجاد می‌کند.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

مدیری که تلویزیون نمی‌بیند، نمی‌داند چه خواسته‌ای از فیلمساز داشته باشد – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: تهیه‌کننده سینما و تلویزیون با گلایه از رفتار سیما با سریال «نفوذ» گفت: الان مدتی است سریال تلویزیونی «نفوذ» متوقف شده و مدیران سیما وقت نمی‌گذارند تا مشکل یک اثر انقلابی در تلویزیون حل شود.

در آستانه چهل‌سالگی انقلاب با نام «خط تماس» روی آنتن شبکه یک سیما رفت. ولی این سریال ۴۰ قسمتی است و تصویربرداری آن متوقف شده که گلایه محسن علی اکبری و جواد شمقدری را به دنبال داشته است. علی‌اکبری در مقام تهیه‌کننده این سریال گفت: «نفوذ» یک سریال ۴۰ قسمتی است و ۴ ماه از تصویربرداری ما آمده اما به دلیل مشکلات مالی کار متوقف شده است.

درخواست یک جلسه برای رفع مشکلات با معاون سیما داشته‌ایم اما هنوز این اتفاق نیفتاده است. منتظریم ببینیم که دست‌اندرکاران امر چه زمانی وقت آزاد پیدا می‌کنند تا برای انقلاب و سوژه تسخیر لانه جاسوسی وقت بگذارند! «نفوذ» تنها سریالی است که مستقیماً به انقلاب و تسخیر لانه جاسوسی آمریکا پرداخته‌است.

وی افزود: اگر وقفه‌مان به سال دیگر برسد ادامه کار سخت خواهد شد. شاید خود من در وهله اول استعفا بدهم؛ مدیران باید پروژه استراتژیک سازمان صداوسیما را مساعد کنند؛ برخی که مدعی انقلابی‌گری هستند و از این سوژه‌ها استقبال می‌کنند شایسته است حمایت‌های لازم را انجام دهند تا این پروژه به سرمنزل برسد. ما از معاون سیما انتظار داشتیم در طول این یک سال و نیم که ما مشغول کار هستیم یک بار سر پروژه می‌آمدند یا حداقل یک تماس برقرار می‌کردند. ولیکن رئیس سازمان صداوسیما سر صحنه آمدند و این بازدید باعث شد تا ۱۰ قسمت از «نفوذ» روی آنتن برود. امیدواریم هرچه زودتر مشکلات حل شود تا ۴۰ قسمت «نفوذ» آماده نمایش شود. 

علی‌اکبری در پاسخ به این سوال که چرا سریال‌ها دلچسبی گذشته را ندارند و نمی‌توانند برای مخاطب امروز نوستالژی بشوند، تأکید کرد: خوشبختانه هنرمند و سوژه به اندازه کافی داریم اما ارتباط مدیران با هنرمندان بسیار ضعیف شده شاید یکی از دلایل اصلی نرسیدن به نتیجه سوژه‌های آثار تلویزیونی همین نکته باشد. مدیری که هیچ شبکه‌ تلویزیونی را نمی‌بیند قطعاً نمی‌داند بایستی با فیلمساز چه برخوردی داشته باشد و یا از هنرمند چه اثری را مطالبه کند. پیش از این تعاملات با مدیران بهتر بود و حتی خودشان مستقیماً با تهیه‌کنندگان تماس داشتند.

متأسفانه یکی از مدیران رسانه‌ملی با من تماس نگرفت و درباره ۱۰ قسمت «خط تماس» صحبتی انجام دهد. برخی از مدیران هم گفتند وقت نکردیم این سریال را ببینیم در جشنواره فیلم فجر فیلم نگاه می‌کردیم! حتی ناظر کیفی هم فیلم را ندیده بود و از من خواست ۱۰ قسمت را روی دی‌وی‌دی بریزم. قطعاً با این نوع رفتارها، برای من و امثال من چه روحیه و انگیزه‌ای برای کار می‌ماند.

وی با اشاره به عدم برنامه‌سازی مناسب برای بیانیه گام دوم انقلاب، خاطرنشان کرد: الان برای تبیین مناسب “بیانیه گام دوم انقلاب” مقام معظم رهبری کار تأثیرگذاری انجام نشد. به نظرمی‌رسد مدیران ما احساس می‌کنند عوض می‌شوند و ثبات گذشته را ندارند. واقعاً مدیران ما مقصرند! وقتی من “مریم مقدس”، “اصحاب کهف” و “پرواز در شب” را تهیه کرده‌ام پس باز هم می‌توانم چنین کارهای موثری را تهیه‌ کنم. اما تفاوت آن سال‌ها با امروز در این است که مشوق و درخواست بود ولی الان نیست. هنرمندان خصوصاً در عرصه دفاع‌مقدس و مسائل دینی تنها مانده‌اند؛ چرا باید پروژه‌های «سلمان» و «موسی(ع)» آنقدر منتظر پیش‌تولید و تولید ماند و «امام علی(ع)» و «مختارنامه» به راحتی ساخته شدند؟

تهیه‌کننده سینما و تلویزیون در پایان با اشاره به ساخت سریال «الف دزفول» گفت: بعد از به سرانجام رساندن «نفوذ» قصد تولید سریال ۴۰ قسمتی «الف دزفول» را دارم که به موضوع مقاومت مردم دزفول در دهه ۶۰ و موضوع موشک باران می‌پردازد. اتفاقات این روزها مرا به یاد صحبت‌های فرج‌الله سلحشور می‌اندازد که می‌گفت “رسانه‌ملی هنوز آن طور که باید و شاید انقلابی نشده و در بدنه خودش افرادی هستند که زیاد دغدغه‌شان انقلاب و نظام نیست.”

*تسنیم

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

الهه نوبخت در میان داوران جشنواره فیلم زنان در لبنان – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: الهه نوبخت داور بخش مسابقه فیلم‌های بلند سینمایی جشنواره بین‌المللی زنان در لبنان شد.

به گزارش سینماپرس، الهه نوبخت تهیه‌کننده مستند و پخش‌کننده بین‌الملل، داور بخش مسابقه فیلم‌های بلند سینمایی جشنواره بین‌المللی زنان در لبنان شد.

او همراه با سایر داوران این جشنواره که از  بازیگران زن مطرح سینمای لبنان چون جولیا کاسار (رییس هیات داوران)، نادا ابوفرهاد (بازیگر) که پیش از این در فیلم «به وقت شام» ابراهیم حاتمی‌کیا بازی کرده بود و لاراسبا (کارگردان لبنانی) فیلم های این بخش را قصاوت کردند.

جشنواره بین المللی فیلم زنان از ٢٠ تا ٢۵ اسفندماه، با هدف بررسی توانایی زنان در الگوهای مختلف زندگی در دنیا، و تاثیر آنها در ساختار جامعه  با استفاده از قدرت «لنز و سینما» می پردازد.

در این دوره از جشنواره ، ١١ فیلم از کشورهای آلمان، ترکیه، انگلیسی، کانادا، چین، مراکش ،قزاقستان، قبرس، تونس و لبنان به بخش مسابقه فیلم های بلند سینمایی راه پیدا کردند که جایزه بهترین فیلم بلند سینمایی در بخش اصلی مسابقه به فیلم «وقفه» محصول کشور قبرس رسید.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

صفارهرندی مهمان شبکه ۴ می‌شود – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: امشب محمدحسین صفارهرندی در برنامه تلویزیونی «این.ج.ا» با نگاهی به سالی که گذشت، به بررسی حکمرانی ایران در سال ۹۷ می‌پردازد.

به گزارش سینماپرس؛ سالی که پشت سر گذاشتم در جنبه های مختلف سیاسی و اقتصادی و بین المللی سالی منحصر بفرد برای انقلاب اسلامی بود و رویدادهای مهمی را در این سال تجربه کردیم. اما آنچه می تواند درس آموز و قابل انتقال باشد بررسی رویکرد جمهوری اسلامی در حوزه حکمرانی است. جمهوری اسلامی در چالش های سال ۹۷ تا چه میزان توانست به مدل مطلوب حکمرانی نزدیک شود و این رویکرد در کدام بخش ها با چالش و ضعف روبرو بوده است؟
برای پاسخ به این سؤالات محمدحسین صفارهرندی سیاسیتمدار  با سابقه و وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی امشب در برنامه تلویزیونی «این.ج.ا» آمده و با بررسی سال ۹۷ به موضوع «حکمرانی ۹۷ در ایران؛ پویایی ها و آسیب ها» می‌پردازند.
برنامه «این.ج.ا» با اجرای محمد لسانی امشب ۲۶ اسفندماه از ساعت ۲۱ به‌صورت زنده از شبکه چهار سیما به روی آنتن می‌رود.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

«هفت شهر عشق» در شبکه یک – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: سعید ابوطالب تهیه کننده و کارگردان این مسابقه گفت: مجموعه «هفت شهر عشق» یک فیلم مسابقه است که با حضور بازیگران سینمایی و تلویزیونی ایرانی و خارجی پخش می شود.

به گزارش سینماپرس؛ ابوطالب افزود: این مسابقه در بستر شعر و تاریخ تمدن اسلامی ساخته شده و هدف از آن نشان دادن علاقه ها و وابستگی های فرهنگی کشورهای حوزه نوروز است.
تهیه کننده این فیلم مسابقه گفت: ۵ شرکت کننده این مسابقه از هنرپیشه های کشورهای ترکیه،  آذربایجان ، تاجیکستان، افغانستان و هند هستند و ۶ بازیگر ایرانی هم در این مسابقه شرکت دارند که عبارتند از: حسام نواب صفوی، کاوه خداشناس، علی رام نورایی، نفیسه روشن ، سوگل طهماسبی  و نرگس محمدی
سعید ابوطالب افزود: این مسابقه در  ۱۶ قسمت ساخته  شده است که از اول نوروز  با ۵ بازیگرایرانی شروع و هر شب با  حضور ۸ بازیگران ایرانی و خارجی اجرا  و در مرحله آخر یکی از گروههای دو نفره که ترکیبی از یک بازیگر ایرانی و خارجی است بعنوان برنده مسابقه معرفی می شود.
گفتنی است این فیلم مسابقه در لوکیشنهای داخلی و خارجی از جمله دهلی نو، قونیه، هرات، باکو، تهران، کاشان، شیراز ، اصفهان و شیراز تصویر برداری شده است
این مسابقه کاری از گروه اجتماعی شبکه یک سیماست که با تهیه کنندگی سعید ابوطالب و اجرای عبدالرضا امیراحمدی حدود ساعت ۱۵ : ۲۳ دقیقه هرشب به مدت ۳۰ دقیقه پخش می شود.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

هیراد حاتمی و حمید گودرزی در «بهار جان» – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: برنامه تحویل سال شبکه پنج سیما با اجرای هیراد حاتمی و حمید گودرزی و خوانندگی محسن چاوشی به روی آنتن می‌رود.

به گزارش سینماپرس؛ «بهار جان» عنوان ویژه برنامه تحویل سال شبکه پنج سیما به تهیه‌کنندگی محمد قنبری است که با آیتم‌های متنوع به استقبال نوروز ۹۸ می‌رود.
این ویژه برنامه با اجرای حمید گودرزی از شب ۲۷ اسفندماه به مدت سه شب روی آنتن می‌رود و تیتراژ این برنامه را محسن چاوشی خوانده است.
دعوت از چهره‌ها و شخصیت‌ها فرهنگی، هنری، اجرای کنسرت زنده، میان برنامه و … از جمله آیتم‌های این ویژه برنامه است.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

بالماسکه قوانین نانوشته هستی را به تصویر خواهد کشید – اخبار سینمای ایران و جهان

کارگردان فیلم کوتاه بالماسکه (bal masque) گفت: «بالماسکه به تهیه کنندگی مجید عباچی یکی از پرهزینه ترین فیلم های کوتاه سال می باشد»

کارگردان فیلم کوتاه بالماسکه (bal masque) این اثر را تلنگری می داند بر ساختار شکنی ها بدون اندک فهمی از ساختارها، مهمانی کوتاه در این دنیا با نقاب عنوان ها و ترس ها و سایه ها، دنیایی که در آن اصالتی نیست اما قوانین به موقع اجرا می شوند.
سید امین جواهری از تجربه ی ساخت فیلم کوتاهی سخن گفت که در حد استانداردهای سینمای بین الملل ساخته شد و افزود: بالماسکه با تهیه کنندگی مجید عباچی یکی از پرهزینه ترین فیلم کوتاه سال می باشد، که با گروهی متعهد و متخصص ساخته شد. کارگردان این پروژه سید امین جواهری، که دانشجوی دکترای جامعه شناسی سیاسی نیز می باشد، مهم ترین پیام های این فیلم را اینگونه برشمرد؛
بالماسکه قوانین نانوشته هستی را به تصویر خواهد کشید. قوانینی که در پس رویدادها پنهان مانده است و با چشم سر قابل درک نیستند. نمایش نظم دقیق رویدادها از پس تمام آشفتگی هاست. تقابل تضادهایی است که به وحدت می رسند.
تاثیر عنصر انتخاب انسان در لحظه را به نمایش می گذارد، فارغ از آنکه چه بینشی دارند و در درونشان با چه ارزش ها و باورهایی در جنگ هستند.
بالماسکه، مرگ معصومیت ها و جنگ درونی سنت و مدرنیته است و نمایانگر انسانهایی است که بدون آنکه قوانین هستی را بدانند از چهارچوب ها گذر می کنند.
افرادی که سودای ساختار شکنی دارند بدون آنکه ساختار را بدانند.
تجلی تصاویر در بطن نمادهای حک شده در ناخودآگاه بشری است.

تهیه کننده: مجید عباچی
کارگردان: سید امین جواهری
بر اساس طرحی از : سید امین جواهری
نویسنده: احمد رفیع زاده
تئوریسین و مشاور سمبولیسم پروژه: دکتر شبنم صدرجمالی
بازیگران: بهناز توسلی – سالار اسمی نازیلا باباپور -رهام خیری.
مدیر فیلمبرداری: احسان رفیعی جم
دستیاران تصویر : مهدی رجبی ، شهباز ضیایی ، احمد لطفی اذر
صدابردار: بابک نیازی
دستیار صدا : امین استرکی
طراح صحنه: شبنم صدرجمالی
مجری صحنه و طراح لباس: طلا مظفری
طراح چهره: هانیه امیری
حدیث امیری
طراح جلوه های ویژه: جمشید اکبرزاده رضایی
مدیر تولید و جانشین تهیه: محمد ملکی اصل
سرپرست تدارکات و تولید : شهرام احمدی
عکاس پشت صحنه : یوسف شهبازی

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

معرفی دبیر چهاردهمین جشنواره تئاتر خیابانی مریوان – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: با حکم مدیر کل هنرهای نمایشی سیدفاتح بادپروا به عنوان دبیر چهاردهمین دوره جشنواره بین‌المللی تئاتر خیابانی مریوان منصوب شد.

به گزارش سینماپرس، با حکم شهرام کرمی مدیرکل هنرهای نمایشی سیدفاتح بادپروا به عنوان دبیر چهاردهمین دوره جشنواره بین‌المللی تئاتر خیابانی مریوان معرفی شد.

در این حکم آمده است: «از میان گونه‌های متنوع هنر تئاتر، شاید بتوان تئاتر خیابانی و بیرونی را عمومی‌ترین شکل اجرای نمایش و سهل‌ترین راه ارتباط با مخاطب برشمرد. گونه‌ای که در ورای این دسترسی آسان و ظاهر بی‌تکلف حائز ساحت خطیر و پراهمیتی است که گام نهادن در این وادی را مستلزم تسلط به دانش، بینش و خلاقیتی ویژه می‌کند.

جشنواره تئاتر خیابانی به دوران بلوغ و ثمربخشی خود بر دامان مهربان و پربرکت کردستان و مریوان هنرپرور می‌رسد و شایسته است این سرمایه سترگ به یاری تمام هنرمندان شریف تئاتر و مسولان هنردوست کردستان و به همت و همراهی شهروندان شرافتمند و مهرپیشه مریوان به نیکوترین شمایل به جهان هنر نمایانده شود.

نظر به تجربه، تخصص، تعهد و دغدغه شما و به پیشنهاد مدیر کل محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی کردستان به عنوان «دبیر چهاردهمین جشنواره بین‌المللی تئاتر خیابانی مریوان» منصوب می‌شوید.»

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

عکس/ مراسم تشییع پیکر مرحوم «حبیب کاوش»


عکس/ مراسم تشییع پیکر مرحوم «حبیب کاوش»

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

کاوش؛ فیلمساز عدالت جو و ضد سلطه/ سینماگران از فراق این کارگردان می گویند – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: نوروز ۱۳۹۸ در حالی از راه می رسد که جای خالی هنرمندان بسیاری پای سفره های هفت سین به چشم می خورد؛ حبیب کاوش یکی از همان هنرمندان است که سال های سال با عشق برای اعتلای فرهنگ و هنر این مرز و بوم تلاش کرده بود اما دست اجل مهلت بیشتری به وی نداد و او در اسفندماه سال ۹۷ به دیار باقی شتافت. اینک همزمان با تشییع این سینماگر، هنرمندانی همچون: سید ضیاء هاشمی و محمدعلی نجفی از او برایمان گفتند.

به گزارش سینماپرس زنده یاد حبیب کاوش در سال ۱۳۲۳ در تهران متولد شد. او فعالیت هنری خود را از سال ۱۳۴۳ با عضویت در گروه تئاتر «آناهیتا» آغاز کرد و با کارگردانی فیلم «آب» در سال ۵۳ وارد فعالیت حرفه‌ای سینمایی شد.

در کارنامه کاری او کارگردانی حدود ۷ فیلم سینمایی، نویسندگی ۵ فیلم و تهیه کننده ۴ اثر دیده می‌شود. از جمله فعالیت‌های صنفی او می‌توان به سخنگویی شورای صنفی نمایش اشاره کرد. او در سال های گذشته از اعضای جامعه صنفی تهیه کنندگان سینمای ایران نیز بود.

آخرین فیلم سینمایی که کارگردانی آن را برعهده داشته، «محفل ایکس» در سال ۱۳۸۳ بوده. او همچنین کارگردانی فیلم‌هایی چون «آتش پنهان»، «دادشاه»، «فصل خون» و… را بر عهده داشته است.

هنرمندان مطرحی همچون: سیدضیاء هاشمی و محمدعلی نجفی همزمان با نوروز ۱۳۹۸ در فراق این کارگردان مطرح سینما، تلویزیون کشور با سینماپرس گفتگو کردند و از او برایمان گفتند.

*****************

سیدضیاء هاشمی تهیه کننده مطرح سینمای کشور در این خصوص به سینماپرس گفت: حبیب کاوش برای من تنها یک همکار یا یک فیلمساز یا یک دوست نبود او برای من برادری بزرگتر بود که از دستش دادم و از این بابت بسیار متأسفم.

وی ادامه داد: خوشبختانه من افتخار سال های سال همکاری با ایشان را داشتم و مرتباً با هم در ارتباط بودیم. اولین دیدار حضوری ما سال ۷۶ در جلسه تعاونی مسکن هنرمندان شکل گرفت که بنده مسئول این تعاونی بودم و ایشان هم رئیس هیأت مدیره تعاونی را بر عهده داشتند. ما سال ها سال با یکدیگر همفکری کردیم که چطور می توانیم مشکلات اهالی سینما را حل کنیم.

هاشمی خاطرنشان کرد: کاوش جزو افرادی بود که پیگیر بود؛ تا آخرین لحظه در کنار من بود و کمک می کرد اتفاقات خوبی رقم بخورد. او همیشه تلاش داشت تا همه اهالی سینما صاحب خانه شوند. او انسانی نیک سرشت بود و جای خالی اش در سینمای ایران هرگز پر نخواهد شد.

این سینماگر یادآور شد: ما روز به روز صمیمیت مان با یکدیگر بیشتر شد. زمانی که تهیه کنندگان چندپاره و از یکدیگر جدا شدند ما باز هم با هم بودیم و یکدیگر را رها نکردیم. خاطرات شیرینی که از ایشان دارم هرگز از یادم نمی رود و همچنان از مرگ او در بهت و شوک هستم؛ ما از یک ماه پیش از درگذشت حبیب می دانستیم که به زودی او را از دست خواهیم داد چرا که پزشکان ما را ناامید کرده بودند اما با این همه وقتی خبر درگذشت او رسید باز هم بهت شدیم و باور نمی کردیم که این اتفاق تلخ افتاده باشد.

وی سپس در خصوص ویژگی های فرهنگی و هنری زنده یاد کاوش اظهار داشت: حبیب دغدغه های عجیب فرهنگی داشت و هیچ گاه از موضع حق پایین نمی آمد، دیدگاه شریف او ضد استبدادی و ضد سلطه و ضد استعماری بود. همه ما احساس او را می دانستیم؛ حبیب همیشه نسبت به ظلمی که به اهالی سینما می شود حرص می خورد اما همیشه امید داشت و می خواست کارهای نیک انجام دهد.

هاشمی ادامه داد: حبیب همیشه می گفت ما در مقابل همه بدی ها می ایستیم. او با بچه های هیأت اسلامی هنرمندان هم ارتباط بسیار خوبی داشت و کلاً ارتباطش با دیگران ارتباطی بی نظیر بود. حبیب برای همه مثل پدر بود؛ بعد از درگذشتش همه کسانی که در جامعه صنفی تهیه کنندگان کار می کردند مشکی پوش و اندوهناک شدند چرا که همه خود را به مثابه فرزندان حبیب می دانستند و درگذشت او ماتم زده شان کرد.

محمدعلی نجفی کارگردان پیشکسوت سینما نیز در خصوص زنده یاد حبیب کاوش اظهار داشت: او هنرمندی متعهد و حرفه ای و وظیفه شناس و کاربلد بود و رفتارش مانند همه هنرمندان حرفه ای با اصول و قاعده بود. او هیچ گاه از مواضع خویش کوتاه نیامد و همیشه سعی داشت تا بهترین اتفاقات را رقم بزند و من خوشحالم از اینکه با وی سابقه آشنایی دیرینه ای داشتم.

وی افزود: زنده یاد کاوش را از اوایل انقلاب اسلامی و زمانی که فیلم «فصل خون» را ساخت می شناختم؛ فیلم او در آن زمان سر و صدای زیادی به پا کرد و بعدها با فیلم های بعدی اش بسیار پر سر و صداتر و حرفه ای تر در سینما ظاهر شد. در هر صورت مرگ او ضربه ای به فرهنگ و هنر کشور است و من از خداوند برای وی طلب آمرزش دارم.

مشاهده خبر از سایت منبع