سید عرفان فاطمی/ سی و ششمین جشنواره فیلم کوتاه تهران با فراز و نشیب فروان در نحوه انتخاب فیلم ها، شیوه مدیریت اجرایی جشنواره، بخش داوران، مراسم اختتامیه و انتخاب نامزدهای بخش های مختلف و بالاخص توزیع جوایز پایان یافت. فارغ از بحث های اجرایی و پیرامونی جشنواره و بالاخص توجه به وضعیت اسفبار انجمن سینمای جوانان ایران و سردرگمی ویژه متولیان آن در حال حاضر که به صورت مختصر در یاداشت گذشته اشاره شد؛ آنچه که اکنون و در موعد پس از جشنواره از اهمیت بیشتری برخوردار است توجه به جریان شناسی تولیدات حال حاضر فیلم کوتاه و بررسی محتوای ارایه شده در جشنواره سی و ششم به عنوان رویداد مهم و جریانساز در عرصه سینمای کشور می باشد. موضوعی که به مراتب از اهمیت بالایی برخوردار است و نقشی تعیین کننده در آینده جریان فیلم سازی در کشور را برعهده دارد.
پس در چنین شرایط حساسی که مردم مسلمان ایران با انواع و اقسام مشکلات ناشی از حاکمیت قبیله ی بنفش بر مصدر اجرایی کشور روبرو بوده و دغدغه ی بیشماری را به سبب بی تدبیری مسئولان در عصر حاضر تحمل می نمایند و همچنان به عنوان ملتی سربلند و راست قامت در حال رویارویی با دشمن بیرونی و در عین حال مواجهه با جهل و نادانی و در برخی موارد اغراض و امراز برخی از متولیان امر در اداره کشور می باشند و …؛
صنعت سینمای ایران وظیفه سنگینی را در راستای کاهش مشکلات مردم و کمک به حل معضلات اجتماعی عهده دار می باشد؛ وظیفه ای مهم که مبتنی بر آن
صنعت سینما سعی می کند تا به سراغ واقعیت های سیاه و تلخ جامعه ی پیرامونی خود رفته و با پرهیز از هر گونه سیاه نمایی، تمامی آنچه را که در واقعیت می بیند، روایت نماید و در عین حال سعی می کند تا به روایت صرف اکتفا نکرده و راهکار خود از برای بهبود شرایط موجود را به مخاطبان خود ارایه دهد.
در این شرایط بدیهی است که هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد که صنعت سینما بتواند تحت لوا و در پوشش ژانر اجتماعی با جلوه گری و بیان مفرط مشکلات باری از رنج های مردم بردارد و بجای آنکه برای مردم راه کار و الگوهای مناسب جهت برون رفت از مضیقه را ارایه نماید و دیدگاه حل مسئله در تقابل با مشکلات را به نمایش درآورد و … بخواهد به صورتی افراطی اقدام به ترسیم سیاه بختی جامعه و فلاکت مردم در کلاف سردرگم معضلات نماید و این در حالی است که جشنواره فیلم کوتاه در مسیری متفاوت از وظایف و رسالت حرفه ای خود، امروزه چنین مسیری را دنبال می نماید.
بر این اساس موضوع و محتوای عموم آثار به نمایش درآمده در سی و ششمین جشنواره فیلم کوتاه تهران نه تنها بر ابعاد غیر واقعی بسیاری از موضوعات و به تعبیری مشکل تراشی در فضای اجتماعی کشور مبادرت می ورزد؛ بلکه به صورتی منحط سعی می کند تا با ترسیم سیاهی مطلق و تصویرسازی از فلاکت انسان مسلمان ایرانی، کورسوی امید را از برای مخاطبان خود زایل سازد و از این جهت می توان جهت گیری عموم تولیدات فیلم کوتاه در بخش ملی داستانی از جشنواره سی و ششم را بر بستر سنی کودک و نوجوان و با تمرکز بر حوزه زنان و با محتوای مغایر با سبک زندگی اسلامی و ایرانی و بعضا ضدیت مستقیم با دین و شریعت جمع بندی نمود.
این گونه بود که در میان تولیدات به نمایش درآمده در سی و ششمین جشنواره فیلم کوتاه تهران که با رویکرد انتقادی به برخی از احکام مسلم و عقلی دین اسلام پرداخته شده، حضور پررنگ فیلم های ضد حکم قصاص برجسته می باشد؛ آثاری که با توسل به سوژه های مختلف با هدف درگیر کردن احساس مخاطب و به نوعی تلخ نمودن مطلق احکام الهی و به تبع آن سبک زندگی اسلامی در منظر مخاطبان خود می پردازند.
از این جهت در چندین اثر با استفاده از سوژه های مشابه در قالب داستان های متفاوت این حکم به چالش کشیده شد. در فیلم هایی مانند حلق آویز و اجباری و همچنین تا حدودی لکه، فیلمسازان به سراغ افرادی رفته اند که مسئولیت اجرای حکم قصاص و اعدام مجرمان را بر عهده داشتند و به روایت شدند.
البته ضدیت با سبک زندگی اسلامی و احکام و حدود الهی در عموم تولیدات به نمایش درآمده در
سی و ششمین جشنواره فیلم کوتاه تهران به نحوی بود که اثری همچون فیلم کوتاه
مطرود (به کارگردانی
امیر مهندسیان) که در قالب روایت داستانی طنز گونه با محوریت شغل مرده شوری اقدام به هجو سبک زندگی اسلامی می نمود و … شاید چندان از قابلیت توجه برخوردار نباشد. اثری که طی آن مرد مرده شور به دلیل نبود جنازه، احکامی را که برای غسل میت باید انجام داد، فراموش کرده و زن سعی در آموزش همسر و یافتن مرده دارد و …
همچنین در تعداد قابل توجهی از تولیدات عرضه شده در سی و ششمین جشنواره فیلم کوتاه تهران می توان به وضوح نوع نگاه اپوزیسیون و مخالفت صریح با حاکمیت جمهوری اسلامی را مشاهده نمود که در این میان طعنه های سیاسی و حاکمیتی به وجه مشترک بسیاری از آثار تبدیل شده و برخی از این نوع فیلم ها به طور مستقیم به انتقاد از نظام جمهوری اسلامی پرداخته و نظام را مسبب تمام اتفاقات سیاه و فلاکت انسان ایرانی معرفی می کنند.
البته عموم آثار سی و ششمین جشنواره فیلم کوتاه تهران، جملگی دارای ادبیات خاص و مشخصی هستند و لغت نامه مشترکی با هم مرور نموده اند و آن هم فلاکت است و از این جهت می توان گفت فیلم هایی که به طور ویژه و اغراق آمیز به معضلات اجتماعی پرداخته اند و تنها تصویر گر سیاهی ها و مشکلات هستند نیز عموما در دسته آثار معارض و منتقد نسبت به حاکمیت جمهوری اسلامی تفکیک و دسته بندی می شوند.
سوای نظر از وجاهت ضد حاکمیتی بسیاری از تولیدات به نمایش درآمده در جشنواره سی و ششم آنچه که بر شدت تاثیر گذاری این آثار می افزاید؛ توجه آن بر مخاطب نوجوان می باشد و این جهت یکی از جنبه های مخاطره آمیز این دوره از جشنواره فیلم کوتاه تهران محسوب می شود. فیلم هایی با سو گیری بر حوزه سنی نوجوانان که یکی از مصادیق واقعی تزریق تلخی و اندوه به مخاطب محسوب می شود.
قطعا اهمیت
دوره سنی نوجوان (
Adolescence
) امروزه بر کسی پوشیده نیست و این در حالی است که به دلیل بی توجهی متولیان امر و شاید عدم فهم و یا دغدغه لازم در متولیان امر به منظور برنامه ریزی آموزشی و تربیتی برای ایشان؛ عملا در هیچ یک از حوزه های فرهنگی و بالاخص صنعت سینما هدف گذاری صحیحی برای این گروه سنی صورت نپذیرفته و …؛ از این جهت حضور معنی دار تعداد قابل توجهی فیلم کوتاه برای این رده سنی و با موضوع
نوجوانان می تواند هشداری باشد مبنی بر تمرکز اغیار بر این گروه سنی!
به عبارتی دیگر؛ وقتی در داخل هیچ برنامه مدون و دغدغه پیگیری برای تولید آثار فرهنگی و به صورت شاخص سینمایی حول رده سنی نوجوانان وجود ندارد؛ عملا حضور تعداد قابل توجهی فیلم کوتاه تنها می تواند به معنی استقبال جشنواره های بین المللی و تمرکز نهاد های بین المللی برای پیگیری اجرایی شدن منویاتشان از برای این گروه سنی و با ابزار سینما در ایران اسلامی قلمداد شود.
متاسفانه وضعیتی که در سی و ششمین جشنواره فیلم کوتاه تهران برای نوجوان مسلمان ایرانی ترسیم می شود سیاه و تاریک و پر از یاس و ناامیدی، بزهکاری، جنایت، افسردگی، رها شدگی و نداشتن آینده امید بخش و در یک کلام، فلاکت است. نوجوانی که در ایران درگیر مشکلاتی فراتر از توان و سن خویش است و چنین فضایی اگر چه برای مخاطب خارجی که با جامعه ایران آشنایی دارد بسیار عجیب می باشد؛ اما قطعا ساخت چنین آثاری توسط سینماگر ایران و بعضا با بودجه های حمایتی دولت، می تواند به عنوان حکم تایید باشد و به طور کلی برای مخاطب عام چنین آثاری، القا کننده فضای حاکم بر فیلم ها در راستای تعمیم آن به تمامی افراد این گروه سنی در ایران می باشد.
البته تعداد ویژه ای از مجموع این تولیدات با موضوع نوجوانان و مواد مخدر در سی و ششمین جشنواره فیلم کوتاه تهران اکران شد که به فجیع ترین شکل ممکن ساخته پرداخته شده و نوجوان تصویر شده این فیلم ها به جهت جلب نظر جشنواره های خارجی در اوج سیاهی و به صورتی حرفه ای همچون سابقه داران این حوزه تصویر شده اند.
در این میان دختر نوجوان فیلم کوتاه امتحان (به کارگردانی سونیا حداد) که نامزد دریافت جایزه بهترین کارگردانی، فیلم نامه و نامزد بخش سینمای ملی شد، به حرفه ای ترین وجه ممکن مواد همراه خود را از دید مدیر مدرسه پنهان کرده و می بلعد. در ادامه این دختر با حالت زجر آوری بسته را از درون معده خود خارج می کند. پر واضح است که چنین فیلمی مورد استقبال جشنواره های خارجی قرار خواهد گرفت و در راستای سیاست های آنان نماینده ای از دانش اموزان ایرانی را به جهان معرفی خواهد نمود. فیلم کوتاه دم اژدها (به کارگردانی سعید کشاورز) نیز دیگر فیلم این حوزه بود که دو نوجوان مواد فروش را به تصویر کشیده که یکی از آنها مرتکب قتل نیز می شود. این دو نوجوان در این فیلم کوتاه، به هیبت مردانی حرفه ای و سرشاخه توزیع کننده مواد مخدر، معرفی شدند که در سیاه ترین حالت ممکن و با همکاری ناظم مدرسه به عنوان دلال به این امر اشتغال داشتند! فیلم کوتاه دراپ (به کارگردانی شاهین حقشعار) نیز دیگر فیلم دردناک با این موضوع بود. دختری حرفه ای که توزیع کننده مواد مخدر است و هر آسیبی که متوجه یک دختر خیابانی باشد را تجربه کرده است. |
نکته دیگری که در این فیلم ها به چشم می خورد مدرسه گریزی و به نوعی تخریب بخش آموزش است. باید دقت شود که با وجود تمام انتقادات به حقی که در این زمینه متوجه بخش آموزش کشور است اما با این وجود نباید به این گونه تخریب ها در راستای اهداف تعیین شده در
سند ۲۰۳۰ یونسکو دامن زده شود. سندی که با عنوان رسمی
دگرگون ساختن جهان ما: دستور کارش ۲۰۳۰ برای توسعه پایا (
Transforming our world: the ۲۰۳۰ Agenda for Sustainable Development
) در حال پیاده سازی و تاثیرگذاری بر ساختارهای فرهنگی و اجتماعی بسیاری از کشورها و به ویژه ایران اسلامی بوده و ساخت آثار سینمایی فوق الذکر به خوبی می تواند ضمن ایجاد فشار خارجی به منظور پیاده سازی مفاد این سند؛ همراهی ویژه برخی از مسئولان و دست اندرکاران عرصه فرهنگی را برای اعمال گسترش و عمومیت یافتن تعالیم این سند در جامعه را موجب ششود.
البته فلاکت نوجوان ایرانی تنها با مواد مخدر ترسیم نمی شود و از سایر فیلم های
جشنواره سی و ششم با محوریت و موضوع گروه سنی نوجوان می توان به نمونه هایی اشاره نمود که شخصیت اصلی اثر را نوجوانانی در شرایط نابسامانی های مختلف شامل می شود. نوجوانانی که عمدتا به دلیل مشکلات مالی خانواده و یا نداشتن یکی از والدین در نقشی فراتر از حد یک نوجوان در خانواده ظاهر می شوند. فیلم هایی که خانواده مسلمان ایرانی در آن به عنوان اجتماعی ضعیف و مستضعف مادی و فکری فرهنگی روایت می شوند که یا درگیر مسائل مادی بوده و یا اختلافات پدر و مادر، نوجوان را وارد دنیای دیگری می سازد.
در این گونه آثار نوجوان غرق در مشکلاتی ترسیم می شوند که به صورت جبر اجتماعی بر ایشان تحمیل شده و آنها را از مدرسه و هر آنچه اقتضائات این دوران است بازمی دارد و گاها در آرزو و رویای نداشته ها ایام را سپری می سازند و بعضا حتی غرق شدن در این مشکلات باعث از دست دادن جان ایشان نیز شده و یا اوضاع نابسامان سبب تبدیل این نوجوانان به انسان هایی بزه کار و حتی قاتل می شود.
اکثر نوجوانانی که در این فیلم ها روایت می شوند محروم اند و قطعا مخاطب این آثار چاره ای از برای نجات نوجوان مظلوم ایرانی از این فلاکت اجتماعی متصور نخواهد شد جُز آنکه بر دستورالعمل های ابلاغی نظام لیبرالیسم در قالب سندهایی همچون سند ۲۰۳۰ یونسکو تمسک جُسته و سعی نماید تا ضمن دوری از داشته های فرهنگی خود و اعلام برایت و بیزاری تمدنی؛ تمام همت خود را معطوف تحقق ۱۷ هدف بند اصلی و ۱۶۹ هدف ویژه این سند در جامعه ایران نماید.
در این میان جمع قابل توجهی از آثار به نمایش درآمده در
سی و ششمین جشنواره فیلم کوتاه تهران همچون فیلم کوتاه
آزاده (به کارگردانی
میرعباس خسروینژاد) و یا فیلم کوتاه
مَگرالن (به کارگردانی
مریم زارعی) و فیلم کوتاه
گاومیش (به کارگردانی
ابراهیم اشرفپور) و فیلم کوتاه
بنفشهزار (به کارگردانی
آبتین سلیمیطاری) و فیلم کوتاه
موناکو (به کارگردانی
آرمان خوانساریان) و فیلم کوتاه
شوفر (به کارگردانی
رضا نجاتی) و فیلم کوتاه
باخ (به کارگردانی
مهران قربانی) و فیلم کوتاه
شوفر (به کارگردانی
رضا نجاتی) و فیلم کوتاه
آتاری (به کارگردانی
فرهاد فداکار) و … را می توان از این منظر مورد توجه قرار داد.
البته در این میان طیف های مختلف در گروه سنی نوجوانان قرار گرفته و به عنوان نمونه نوجوان ترسیم شده در فیلم کوتاهی همچون آنکادر (به کارگردانی مرتضی میرمنتظمی) نوجوانی تنها و بی کس است که از طبقه ضعیف نیست اما والدینی ندارد و بدلیل عدم توان ارتباط گیری با افراد پیرامونی در دنیای خود ساخته خویش به سر می برد و انس با حیوان برای او ساده تر و قابل دسترسی تر از ارتباط با مردمان جامعه است. البته معدود تولیداتی همچون فیلم کوتاه کوه سفید (به کارگردانی مهرداد حسنی) نیز در جشنواره حضور داشت که علارغم محروم بودن نوجوانان روایت شده در این قصه، اما مانند سایر فیلم ها سیاه و تاریک نیست. فیلم کوه سفید تلاش نوجوانانی را برای انتقال حال و هوای زیارت اربعین برای مردم روستا به تصویر کشیده. فیلم کوتاه او که اهلی نشد (به کارگردانی صالح کاشفی) نیز روایت نوجوانی است که برای لذت بردن از زندگی خود باید از قید و بندها و انتظارات والدین و مسئولان مدرسه رها شود. |
فیلم های با موضوع فرزند و یا به عبارتی با محوریت
موضوع تحدید جمعیت نیز از جمله موضوعاتی بود که در جهتی نادرست از منافع ملی مطرح شده. در این باره سخن بسیار است اما مخلص کلام اینکه متاسفانه صنعت سینما و رویدادهای پیرامونی در کشور رها شده و در این میان
انجمن سینمای جوانان ایران نیز به وضوح در خلاف جهت سیاست های کلان کشور عمل نموده و در موضوع جمعیت نیز به رغم متفق القول بودن تمام مسئولین و واقف بودنشان به چالش های مسئله جمعیت، متاسفانه عرصه هنر در راستای دامن زدن به مشکلات و به عنوان عاملی در تقابل با سیاست های فرزندآوری عمل می کند.
همین امر سبب شد تا در سی و ششمین جشنواره فیلم کوتاه تهران به وفور آثاری با محوریت خانواده به ترسیم فضایی بپردازند که عموما در آن بچه ها به عنوان عامل اصلی و اسباب بروز مشکل برای پدر و مادر تصویر می شوند. فرزندانی که نبودشان برای تحکیم خانواده بهتر است!
همچنین در راستای اهداف سند ۲۰۳۰ یونسکو در برخی از آثار جشنواره به دفاع از حقوق کودک پرداخته شده که مضاف بر مسئله بودن یا نبودن فرزند، مبانی همسو و منطبق بر خوشامد سازمان های بین المللی مطرح شده که البته در برخی دیگر از این تولیدات نیز بچه ها وسیله ای برای نقد حاکمیت و القای پیام ناامیدی به کار گرفته شده اند و حتی به صورتی نمادین در قالب ترسیم خشونت علیه کودکان در فیلم هایی به عنوان آلت دست پدر و مادر و یا به عبارتی همچون اسباب بازی در راستای برآورده کردن خواسته های بیجای آنها تصویرسازی شده است که از این میان می توان به آثاری همچون فیلم کوتاه سونا (به کارگردانی مریم مهدیه) و یا فیلم کوتاه به چیزی دست نزن (به کارگردانی ارغوان حیدراسلام) و همچنینن فیلم کوتاه اسباببازی (به کارگردانی نیما رحیمپور) و فیلم کوتاه بچه مردم (به کارگردانی جواد ستودهنیا) و … اشاره نمود.
در مجموع می توان چنین بیان داشت که عموم آثاری که به نوعی در آنها به خانواده پرداخته شده، به صورت کلی خانواده هایی متلاشی، مشکل دار، فقیر و بی عاطفه تصویر شدند که گویا در این جامعه هیچ خانواده خوبی برای معرفی کردن وجود ندارد. پس اگر چه این بیان به معنی کتمان مشکلات و معضلات حال حاضر نیست و شاید بتوان برای تمام سوژه های روایت شده در این فیلم ها مصادیق بسیاری در میان مردم جامعه یافت؛ اما باید دقت داشت که به تصویر کشیدن مفرط این نوع از سبک زندگی های خاص آن هم با هنر-صنعت –رسانه سینما قطعا آسیب های به مراتب بدتری دربر دارد که شاید مهمترین آن القای فضای یاس آور و ایجاد باور عمومی فلاکت در بطن اجتماع باشد که قطعا نتایج ارزنده و مثبتی را در مسیر شکوه تمدنی یک جامعه به همراه نخواهد داشت.
سینماپرس: شما مسئولان فرهنگی خواب هستید و امثال من خوابیدهایم که وضعیت فرهنگی به چنین صورتی پیش میرود. شورای انقلاب فرهنگی ما خواب است که ببیند سینمای ما در چه وضعی است؟! کمیسیون فرهنگی مجلس جمهوری اسلامی کجاست؟
به گزارش سینماپرس، شب گذشته نشست صمیمی سینماگران انقلاب و دفاع مقدس در موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برگزار شد و در این مراسم طی تقدیر از جمال شورجه تقدیر صورت پذیرفت، در این مراسم که به همت بنیاد فرهنگی روایت فتح، انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس و باغ موزه دفاع مقدس و سازمان سینمایی بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس، بسیاری از سینماگران در مورد معضلات و مشکلات سینمای انقلاب سخنرانی کردند.
یکی از سخنرانان این مراسم سید احمد میرعلایی بود. میرعلایی که کار حرفهای خود را در مقام تهیهکننده در سینما از سال ۱۳۷۵ با فیلم سرعت به کارگردانی محمدحسین لطیفی آغاز کرد و هم اکنون تهیهکنندگی سریال موسی را بر عهده دارد در این مراسم گفت:
من کوچکترین شما هستم و وقتی داخل سالن آمدهام این تعداد پرچم نهادهای مختلف را وقتی کنار هم دیدم گفتم چه اتفاق خوبی میخواهد بیفتد. سردار بزرگوار جناب آقای جعفری و آقای عظیمی دست به دست یکدیگر بدهید که اتفاق بزرگی خواهد افتاد. یک عکس از پرچمها بگیرید، دشمن ببیند، فرار خواهد کرد. اما یادم آمد از این جلسات چقدر تکراری داشتیم، آقای عظیمی کاش خرج نمیکرد و ما را دعوت کند و کاش بنزین لیتری ۳۰۰۰ تومان هزینه نمیکردیم که بیاییم. فیلمهای جلسات سال گذشته را میفرستادید، مینشستیم غم میخوردیم و اذیت میشدیم. آقای «سیدضیاهاشمی» و مسعود دهنمکی عزیز همین حرفها را زدند، منم اگر روی سن آمدم همین حرفها را میزدم. مسئله این است که ما سینماگران انقلابی مثل شب چهارشنبه سوری به دنبال بوته میرویم، از قبل فکری نمیکنیم، برنامهای نداریم. این حرفی است که بنده با مثال چهارشنبهسوری دارم میزنم. بعد میرویم با هزار مشکل مواجه میشویم، صبح روز چهارشنبه میخواهیم بته پیدا کنیم، در سینما هم همینطور ناگهان به سرمان میزند یه کار مثلا ملی بسازیم. همه این فرآیند شوخی است! فقط داریم آمار پر میکنیم.
***مگر در جمهوری اسلامی سینمای غیرارزشی ما باید داشته باشیم؟ وای به حال سردر سینماها!
تهیه کننده فیلم شب واقعه در ادامه در مورد کمرنگ شدن سینمای انقلابی گفت: سینماگران دفاع مقدس عزیزمان، از سینما دور ماندند، باید از این دوستان شروع کنم. چرا خودمان را ارتقا نمیدهیم، روزی چند تا فیلم میبینیم، روزی چند تا کتاب میخوانیم؟! کجای سینمای دنیا اینجوری میروند فیلم میسازنند؟! چرا تصور میکنیم هر طوری که ما فکر کردیم درست است؟ من اگر شب نشستم در مراسم دعای کمیل، دلم شکست و دلم لرزید، همان موقعیت را نمیتوانم به سینما بیاورم و همه موظف باشند که نگاه کنند. سینما یک فرمول دارد، یک دفتر لغت معنی دارد، باید تخصصامان را در این حوزه بالا ببریم، چگونه بالا میرود؟ با تمرین. ما را از تمرین دور نگاه داشتند تا خودمان ارتقاء بدهیم.
انشاالله با ظهور حضرت حجت (عج) سینمای دفاع مقدس خوبی راه میافتد، سینما را درست میکنند. بعد از چهل سال انقلاب، هنوز تکلیف ما روشن نیست که سینمای ارزشی کجاست، سینمای غیرارزشی کجاست؟ مگر در جمهوری اسلامی سینمای غیرارزشی ما باید داشته باشیم؟ وای به حال سر در سینماها! این وسط گفتند یکی دو تا فیلم… .
الان با دوربین موبایل از سردر سینما آزادی فیلم و عکس بگیرید. این سر در سینماهای ما با این اسمهای فجیعی که روی این فیلمهای گذاشتند، چه نسبتی با انقلاب دارد؟! راجع به شهید گمنام این سید عزیزما (سیدجواد هاشمی) صحبت کرد، دل ما را لرزاند، این شهدای ما الان بیایند توی خیابانها قدم بزنند با این فیلمهایی که ما داریم، چه جوابی به آنها باید بدهیم.
میر علایی در ادامه با لحن بسیار تندتری نسبت به وضعیت ولنگارانه موجود در سینما گفت: مسئولان عزیز! این چه وضعیتی است که برای ما درست کردید؟ این چه وضعیتی است که برای فرهنگ ما درست کردید؟ این فرهنگ افتضاح است! ما منتظریم که آقا بیاد برای ما تدوین هم بکند و سردر هم بزند، آقا بیاد برای ما کنداکتور پخش هم بنویسد، آقا فیلمهای ما را هم نگاه کند! همه چیز را باید به گردن آقا بیندازیم؟! این جلسات تکراری سال بعد هم همین است، سال پس از آن همین است، یک عده میآیند درد و دل میکنند و میروند. یک نفر باید ترمز ولنگاری موجود را بکشد.
شورای انقلاب فرهنگی ما خواب است که ببیند سینمای در چه وضعی است؟! کمیسیون فرهنگی مجلس جمهوری اسلامی کجاست؟ این مسئولان فرهنگی ما کجا هستند؟ وزیر ارشاد ما کجاست؟ مسئولان سینمایی ما کجا هستند که وضعیت سینمای ما چنین اسفبار شده است؟! به خدا خجالت میکشیم که به سینما برویم. مراکز فرهنگی مروج فساد هستند، پشت صحنهتئاترهای ما را لطفا ببیند چه خبر است. به والله جوانان ما تقصیری ندارند، فضا را اینگونه دیدند، فکر کردند فضای هنری یعنی ولنگاری. به خدا همین جوانان اگر جنگی پیش آید از جان مایه خواهند گذاشت و همیشه در میدان مبارزه خواهند بود.
شما مسئولان فرهنگی خواب هستید و امثال من خوابیدهایم که وضعیت فرهنگی به چنین صورتی پیش میرود. چه جلسهای برگزار کردیم با اینهمه پرچم! یک عکس از این پرچمها بگیریم دشمن به خودش خواهد لرزید. برای چی بچههای سینمای دفاع مقدس را اینجا جمع کردید؟ من میخواهم دردمندانه حرف بزنم. این شکلی که سینما دارد میرود فرهنگ ما را به هپروت خواهد برد.
هر کسی اندازه خودش مسئولیت دارد ، نسل ما در کنار شهدا راه رفته است، خدا به ما لطف کرده که با بسیاری از این شهدا ما همنفس بودیم، ما جبهههای جنگ را دیدهایم ما صحنه انقلاب را دیدهایم و با بقیه فرق میکنیم. از جوان امروز که آن روزها را ندیده در آخرت سئوال نمیکنند. فقط از مسلمان سئوال میکنند تو چرا مسجد نمیروی از غیر مسلمان سئوال نمیکنند. از بچههای انقلاب بابت عملکردشان سئوال میکنند. بچه مسلمان! میبینید بازار داغ است میروید فیلم ضد ارزش میسازید؟ به من میگویی من بدهی داشتم! خاک بر سرتو که خدا را فراموش کردی و اسم خودت را گذاشتی سینماگر دفاع مقدس. همین آدمها در مراسمهای مختلف سینماگران دفاع مقدس حضور دارد، چه کسی او را دعوت میکند؟!
چرا فرقی نمیگذارید میان سینماگران دفاع مقدسی که نونشان را در خون خودشان میزنند و دارند آبرو داری میکنند و با کسانی بیآبرویی میکنند. کسانی که در مقابل وضعیت کنونی سینما سر خم نمیکنند، چرا یادشان نمیکنیم. چرا فرق نمیگذارید؟ قرآن این را گفته است؟ اسلام این را گفته است؟ مهدی صاحب الزمان گفته که فیلم ضد ارزش بسازد؟ بعد انتظار فرج دارید؟ امام زمان بیایید در شهرهای ما، با این سینما، با این وضعیت تئاتر ما ؟ دلمان را بیخودی خوش کردند، آقای عظیمی من عذرخواهی میکنم، تو عزیز من هستی، دارم میلرزونمت که جلو بیفتی در انجمن سینمای دفاع مقدس و سردمدار بشی، آقای دکتر (یاشار نادری) شما همینطور. اگر پانشویم به درد نخواهد خورد، بدجایی مسئولیت گرفتید.
رئیس انجمن فیلم و سینمای دفاع مقدس مسئولیتش بیشتر و سختتر است. بیاییم زیر خیمه بگوییم بسیجی روزت مبارک؟! افسوس باید بخوریم؟! ما مسئولیت داریم عزیزان مسئولیت داریم و نمیتوانیم دست روی دست بگذاریم و بنشینیم. خیلی هم سخت است، ما باید با سختی کار کنیم. فکر نکنید که کار برای ما راحت است، اگر کوتاه بیاییم تخصص خودمان را ارتقاء ندهیم،سینمای انقلاب از دست خواهد رفت ، آماده باشیم برای حرکت اصلی. به یک دوست عزیز گفتم بیا به مراسم فلان برویم، گفت من نمیخواهم بیایم، مثل سیاهیلشگرها بیایم آنجا بنشینم، گفت: همه کسانی که آنجا دعوت همه سیاهیلشگر هستند. مگه پارسال نرفتیم، پیارسال نرفتیم، چه اتفاقی افتاد؟ گفتم میرویم همدیگر را میبینیم،گفت: خیلی خوب است بذار من یک نفر نیایم که نخواهم در آنجا چیزی بگویم. خیلی خوب است که ما را دعوت کردند، یک بار دیگر این چهرهها را ببنیم و باهم غذار بخوریم، این بزرگترین نعمتی است که سینماگران انقلابی همدیگر را میببیند و میخواهم از شما خواهش کنم برای سلامتی آقای جمال شورجه دعا کنید. تک تک ما این دردها را داریم ببخشید که کمی تلخی کردم و اگر ذائقه شما تلخ شد مرا به جدم ببخشید.
سینماپرس: فصل جدید برنامه زنده «صبح بخیر ایران» با بخشهای متعدد و متنوع از شنبه نهم آذرماه به روی آنتن شبکه یک سیما میرود.
به گزارش سینماپرس، فصل جدید مجله صبحگاهی «صبح بخیر ایران» با تغییرات عمده در قالب برنامهسازی، شکل و محتوا و با تدارک بخشهای متعدد و متنوع از جمله میزهای گفتگو، ارائه نکات آموزشی، مشاوره تحصیلی، ورزشی، کودک و نوجوان، ایرانگردی و … از روز شنبه نهم آذرماه به صورت زنده به روی آنتن شبکه یک سیما خواهد رفت.
میزهای گفتوگو که یکی از اصلیترین بخشهای این برنامه محسوب میشود، روزهای شنبه با تحلیل و بررسی مسائل روز «ورزشی»، یکشنبهها «تاریخ و فرهنگ»، دوشنبهها «اقتصاد»، سهشنبهها «علمی و فناوری» و چهارشنبهها با محوریت حواشی روز «سینما» با حضور کارشناسان مطرح و مرتبط تقدیم مخاطبان خواهد شد.
آیتمهای ویژه «کودک و نوجوان» به همراه بیان نکاتی پیرامون دانشآموزان، درس و مدرسه با حضور مجید قناد، «مشاوره تحصیلی» توسط استاد پوردستمالچی، طرح نکات سلامتی با عنوان «صبح و سلامت» با اجرای معراج مژده و همچنین نگاهی به «اخبار روز ورزشی» با اجرا و کارشناسی مهدی توتونچی از دیگر بخشهای درنظر گرفته شده برای این مجله صبحگاهی است.
همچنین بخش «ایرانگردی» با محوریت آشنایی با تاریخ، آداب و رسوم شهرها و استانهای سراسر کشور با سفرهای علیرام نورایی به نقاط مختلف ایران و مباحث کارشناسی با موضوع معرفی و بررسی گویشهای مختلف نیز در بخش «فرهنگستان ادب فارسی» تقدیم علاقهمندان و مخاطبان مجله صبحگاهی «صبح بخیر ایران» میشود.
فصل جدید «صبح بخیر ایران» با تهیهکنندگی داریوش دلیری و اجرای پدرام کریمی کاری از گروه اجتماعی شبکه یک سیماست که شنبه تا چهارشنبه از ساعت ۶ تا ۸ صبح به روی آنتن این شبکه میرود.
سینماپرس: «مطرب» با یک روایت خطی ساده و اتوبیوگرافیکال تلاش میکند قصه و دغدغه اجتماعی و مضمون انتقادیاش را در فضایی دراماتیک و همراه با شوخی بیان کند؛ اما در واقع نه مؤلفههای سینمای کمدی را دنبال میکند، نه وفادار به سینمای ملودرام باقی میماند، نه خود را به مشخصههای مرسوم آثار اتوبیوگرافی نزدیک میکند و نه میتوان آن را اثری موزیکال با مشخصههای استاندارد آن دانست!
به گزارش سینماپرس، با وجود همه توفیقات معنوی و دلگرمیهای غرورانگیز رکورد فروش افتتاحیه ۷۰۰ میلیون تومان در روز و حاشیههای به وجود آمده برای «مطرب»، اما شاید تا این اندازه ذوقزدگی ناشی از استانبولگردی گروه سازنده و در نهایت سرهمبندی یک قصه سوراخدار و منطقهای غیرقابل قبول روایی، آنچه بر روی پرده سینماها در حال اکران است، فیلم مورد انتظار از «مصطفی کیایی» با ۴ و اندی میلیارد هزینه و ۴ و اندی ستاره شناخته شده سینمای ایران نباشد!
اقبال کیایی و فروش «مطرب» اگر متأثر از حاشیهسازی و روزشماری تعلیق اکران آن برای هفت روز و همزمان با اوج توجهات رسانهای به دلیل توقیف و توقف اکران «خانهپدری» توسط دادستانی هم نباشد، و حتی اگر حاشیههای سیمرغ بلورین اخیر بهترین بازیگر زن النازشاکردوست برای «شبی که ماه کامل شد» چندان در خاطرهها باقی نباشد و جذابیت قابل توجهی نداشته باشد، اما بدون تردید، آدرسهای گمراهکننده و غلط تیزرهای تبلیغاتی گسترده فیلم که خبر از جُنگ شوخیهای جسورانه ستارههای سینما بر خطوط قرمز میدهند و خردهداستانهایی که در اطاقهای تاریک و پردههای کشیده شده میگذرد(!) نقش به سزایی در گیشه موفق این فیلم دارند؛ همین فرمول ساده، رمز فروش هفتمین فیلم سینمایی کیایی ۴۳ساله در مقام کارگردان، نویسنده و تهیهکننده آن است.
***
خلاصه داستان: “ابراهیم (پرویز پرستویی) یک خواننده لالهزاری در زمستان ۱۳۵۷ و همزمان با وقوع انقلاب اسلامی از کار بیکار و گرفتار میشود و شرایط سختی را پشت سر میگذارد. بعد از چهاردهه فرصتی پیش میآید با کمک دخترش زیبا (النازشاکردوست) به بهانه هفته فرهنگی ایران در ترکیه و با حمایت مالی دولت از کشور خارج شوند و به همراه رفیق نوازنده و قدیمیاش مارشال (مهران احمدی) در شهر استانبول به آرزوی دیرینهاش برسد و به روی صحنه برود و آواز بخواند. پسر سفیر ایران در ترکیه (امین مقدم) در جریان پیگیری امور گروه اعزامی از ایران، به نقشه پنهانی زیبا برای فرار و مهاجرت غیرقانونی پی میبرد و مانع اجرای کنسرت ابراهیم میشود. زیبا به همراه برادرش فواد (محسن کیایی) که سالها قبل از ایران به مقصد امریکا فرار کرده و حالا در ترکیه پرستار ِکودک است، تلاش میکنند تا شرایط به روی صحنه رفتن پدرشان ابراهیم و همخوانی او با یک خواننده زن ترکیهای به نام نازان (عایشه گلجوشکن) را فراهم کنند و…” .
هرچند «مطرب» در ادامه مسیر سینمای تکنیکال «مصطفی کیایی» و شاخصههای متداول طنز اجتماعی و کمدی انتقادی و چیدمان درست او در سینما و آثارش همچون «چهارراه استانبول»، «بارکد»، «خطویژه»، «ضدگلوله» قرار دارد، اما از طرف دیگر فاصله چندان زیادی هم با فرمولهای ضمانتی تولیدات گیشهپسند، دمدستی و در حال گسترش امروز سینمای ایران ندارد؛ سینمایی که بر مرز دیالوگهای رکیک و بذلهگوییهای استندآپ کمیک حرکت میکند و برای «پرویز پرستویی» فاجعهای ناامیدکننده و برای «مصطفی کیایی» عقبگرد قطعی است.
«مطرب» با یک روایت خطی ساده و اتوبیوگرافیکال تلاش میکند قصه و دغدغه اجتماعی و مضمون انتقادیاش را در فضایی دراماتیک و همراه با شوخی و خنده و جلب رضایت مخاطب متفنن سینما بیان کند؛ اما در واقع نه مؤلفههای سینمای کمدی را دنبال میکند، نه وفادار به سینمای ملودرام باقی میماند، نه خود را به مشخصههای مرسوم آثار اتوبیوگرافی نزدیک میکند و نه میتوان آن را اثری موزیکال با مشخصههای استاندارد آن دانست!
قصه «مطرب» با وجود دارا بودن جذابیتهای اولیه یک داستان با قابلیت ایجاد زیرلایههای فرعی داستانی و درنتیجه شخصیتپردازی تاثیرگذار، اما بیشتر در مسیر ایجاد شاخهها و شاخصههای جلب رضایت و لبخند مخاطب عام سینما پرورش داده شده است؛ مسیری که به واسطه ترجیح دغدغهء کیایی تهیهکننده بر دغدغهء کیایی کارگردان و نویسنده دنبال شده و مقصد آن ضمانت گیشه بوده است.
در خلاصهداستان کوتاهی که کارگردان آگاهانه منتشر کرده است فقط آمده: “اینا اصلا ما رو قبول ندارن بهمون میگن مطرب”؛ و قصهپردازی مقدمه فیلم هم ماجرای کاباره و خوانندهای را روایت میکند که پس از انقلاب منفجر میشود و مطرب تازهکار آن دیگر نتوانسته بخواند و… همینقدر آگاهانه کوتاه و خلاصه! همینقدر مجهول و بدون تحلیل و اینکه چه بر او گذشته و چه اتفاقاتی را تجربه کرده که در ادامه قصه موجب آزادی او شده است. چراکه در اینجا و برای رضایت مخاطب سطحی سینما تحلیل این موضوع اهمیت چندانی ندارد و فیلمساز قرار نیست نگاهی به آسیبشناسی گذشته و امروز فعالیت در حوزه موسیقی و حواشی چهل سال اخیر بپردازد.
منطق روایی غیرقابل قبول فیلمنامه و پیرنگ ناقص داستان، حتی با در نظر گرفتن وجه کمیک قصه، فیلمنامهای با روایت شلخته و بدون شخصیتپردازی را به وجود آورده است. اینکه یک مرد جوان، پرستار ِ بچهء یک خواننده زن مشهور در ترکیه باشد و رابطهای نزدیک با خواننده نیز داشته باشد، نیازمند ارائه یک پسزمینه اطلاعاتی و مقدمهچینی همراه با جزئیات است تا بتوان چرایی شکلگیری این رابطه را باور کرد، اما فیلم به یکباره ما را به داخل خانه و اطاق خواب خواننده زن میبرد و در آنجا مردی را به ما نشان میدهد که رابطهای فراتر از پرستار کودک با او دارد. این رابطه که نگارنده به هیچ وجه در پی مدح یا مذمت آن نیست، چه زمانی و چگونه و با چه روندی شکل گرفته!؟ پاسخی میتوانست باور قصه را برای ما قابل تصور کند.
«مطرب» سرگرم اجرای فرمولهای گیشهپسند و متداول سینما، فرصت و جرأت پرداختن به موضع انتقادی موضوعی که ادعا میکند را ندارد و فقط به یک ژست انتقادی اکتفاء میکند! موضع انتقادی در برابر یک دغدغه اجتماعی سرکوب شده را دستمایه میکند و همراه با کمی آواز ممنوعه، ترانه پرطرفدار، شوخیهای جنسی، لوکیشن خارجی و البته بازیگر زن غیرایرانی که بتوان مرز خطوط قرمز شوخیهای بینفرهنگی را حول محور حضور او دنبال کرد. و حالا همین مؤلفههای تجاری شناختهشده در سینما، باعث میشوند تا «مطرب» گزینه جذابی برای سالنداران سینما و اَبَرکاسبان فضای مجازی برای یک آغاز تبلیغات گسترده باشد. اما همه این آدرس غلط دادنها تا قبل از تماشای فیلم است! وقتی فیلم به اتمام میرسد «مطرب» نمیتواند دستاوردی نصیب تماشاگر کند. اگرچه نبض نسل دغدغهمند و جوان امروز و نسل سینهسوخته و محروم دیروز را در دست گرفته و به دنبال همدردی با یک درد بزرگ فرهنگی است، اما جسارت تحلیل و پرداختن به آن را ندارد و به زردی و ابتذال بیخطر روی میآورد تا تماشاگر اشکهای دختر ِجوان فیلم را به راحتی فراموش کند و به این درد مشترک بخندد و حداقل راضی از صندلی سالن سینما بلند شود!
*حمیدرضا منتظری