سینماپرس: مهناز افشار به دلیل نسبت دادن مطلبی به طلبه آملی از او عذر خواهی کرد.
به گزارش سینماپرس، مهناز افشار در صفحه شخصی خود با عذر خواهی از طلبه آملی نوشت: اینجانب مهناز افشار از طلبه آملی بابت انتشار متن بسیار زننده که در مورد زنان ایرانی نوشته شده بود و من آن متن رو سهواً به آیدی که به نام ایشون بود نسبت دادم، عذرخواهی میکنم.
حق الناس
و، اما تو محسن تنابنده
پشت سر من قایم شدی و باعث تهمت و افترا به من شدی.
حق الناس من به گردنت.
سینماپرس: در برنامه «دورهمی»، مهران مدیری، میزبان ریما رامینفر، بازیگر سینما و تلویزیون بود. او در این برنامه، درباره تفاوت سنی پنج ساله خود با امیر جعفری و علت دیر ازدواج کردنشان صحبت کرد.
به گزارش سینماپرس، برنامه «دورهمی»، شب گذشته (پنجشنبه ۷فروردین) با حضور ریما رامینفر، بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون، ساعت ٢٣ از شبکه نسیم پخش شد. در این برنامه، رامینفر درباره نحوه زندگی با امیر جعفری و بازی در مجموعه «پایتخت» صحبت کرد.
در ابتدای برنامه و پس از اینکه رامینفر درباره تحصیلات دانشگاهیش صحبت کرد، مدیری از او پرسید زندگی با امیر جعفری چهگونه امکان پذیر است؟ و رامینفر در پاسخ گفت: «زندگی هیجان انگیزی است. از زمانی که با امیر آشنا شدم تا زمانی که با او ازدواج کنم، مدت زمان زیادی طول کشید. ما در تئاتر باهم بودیم و در کلاسهای استاد حمید سمندریان با هم آشنا و بعد هم همکار شدیم. من پنج سال از امیر بزرگترم، آن زمانی که با او آشنا شدم، نوزده سالش بود و من این موضوع را نمیدانستم. زمانی که به من پیشنهاد ازدواج داد، به او خندیدم و گفتم اگر در یک کشور دیگر بودیم، میتوانستند سراغ من را بگیرند که چرا یک کودک را آزار میدهی. او موضوع را پذیرفت و ماجرای ازدواج ما خیلی طول کشید. البته پول هم نداشتیم که بخواهیم زندگی مشترک تشکیل دهیم، شرایط مالیمان به قدر کافی مساعد نبود.»
او در ادامه گفت: «زندگی کردن با امیر خیلی هم سخت نیست. بسیار هیجانانگیز است و بالا و پایین دارد. اصلا یکی از ویژگیهای زندگی با امیر این است که قابل پیش بینی نیست.»
مدیری سپس به سراغ خانواده امیر جعفری رفت و گفت: «مشکلات مالی یک دلیل برای دیر ازدواج کردن شما بود یک دلیل هم حدس میزنم این باشد که منتظر ماندید امیر بزرگ شود. شما علاوه بر اینکه با امیر جعفری زندگی میکنید، هفت خواهر شوهر هم دارید، این چهگونه ممکن است؟»
این بازیگر در پاسخ گفت: «شعار نمیدهم، اما امیر واقعا خانواده خوبی دارد، مخصوصا مادر فوقالعادهای که من فکر میکنم به خاطر ایشان این یازده فرزند آنقدر فوقالعاده هستند.»
رامینفر همچنین درباره نحوه ورودش به «پایتخت» و ادامهدار شدن سریال گفت: «زمانی که این سریال را میساختیم، هیچ تصوری نداشتیم که هفت فصل ادامه پیدا میکند، من از زمانی که تئاتر بازی میکردم، محسن تنابنده و احمد مهرانفر را میشناختم و زمانی که به کار دعوت شدم، میدانستم قرار است وارد یک فضای دوستداشتنی بشوم، چون سلیقههایمان به شدت به هم نزدیک بود. پس از پخش فصل اول موفقیتی برای ما حاصل شد، که خودمان هم انتظار آن را نداشتیم و فکر میکنم همدلی که بین اعضای گروه وجود دارد، باعث این موفقیت شده است. من همیشه احساس میکنم خیلی خوشبختم که غیر از خانواده اصلی خودم که بسیار دوستشان دارم، یک خانواده دیگر هم دارم و زمانی که آنها را نمیبینم و پیششان نیستم دلتنگشان میشوم.»
بازیگر «پایتخت» درباره ساخت فصل هفتم این سریال گفت: «درباره ساخت فصل هفتم هیچ چیز نمیدانم. اگر بسازند، قطعا دوباره همکاری میکنم.»
سینماپرس: در سال ۲۰۱۹ شاهد تولید و اکران فیلم های بسیاری در سطح سینمای جهان بودیم که منتقدان زیادی در رابطه با آن ها قلم زدند و به این ترتیب این آثار به عنوان مطرح ترین فیلم های سینمایی سال گذشته معرفی شدند؛ علاوه بر این بسیاری از این آثار توانستند مخاطبان زیادی را به سالن های سینما بکشانند و موفقیت تجاری زیادی را نیز نصیب تهیه کنندگان شان نمایند.
علی ناصری: به گزارش سینماپرس هر سال پس از برگزاری مراسم آکادمی اسکار به نوعی یک سال سینمایی در جهان به پایان می رسد و با در نظر گرفتن جشن ها، جشنواره ها و امتیاز منتقدان می توان به لیستی از بهترین فیلم های سینمایی سال در جهان دست یافت.
در لیستی که توسط خبرگزاری سینماپرس منتشر می شود ۲۷ فیلم برتر سال ۲۰۱۹ که مصادف با سال ۱۳۹۸ بوده اند معرفی می گردد. لازم به ذکر است اسامی عنوان شده در این لیست بر اساس امتیاز منتقدان و جوایزی است که این فیلم ها توانسته اند کسب کنند و هیچ گونه اعمال سلیقه ای از سوی نگارنده در این لیست وجود ندارد و هیچ گونه نگاه محتوایی و ساختاری از سوی نگارنده بر این فیلم ها در این نوشته اعمال نشده است و فیلم ها به ترتیب خاصی در این یادداشت آورده نشده اند.
*****************
۱- انگل (The Parasite)
بدون شک «انگل» بونگ جون هو تحسینشدهترین فیلم سال ۲۰۱۹ است که توانست در هر جشن و جشنوارهای که حاضر میشود جوایز اصلی را از آن خود کند.
«انگل» موفقترین اثر سینمایی بونگ جون هو به حساب میآید که پیش از این ساخت فیلمهای مطرحی چون «میزبان»، «خاطرات قتل» و «مادر» را در کارنامه خود داشته است. از جمله جوایز مطرحی که «انگل» در سال گذشته دریافت کرد میتوان به نخل طلای کن، بهترین فیلم زبان خارجی گلدن گلوب و بهترین فیلم (جایزه اصلی) و بهترین فیلم بینالمللی آکادمی اسکار شد تا اولین فیلم زبان خارجی باشد که توانسته جایزه اصلی اسکار را از آن خود کند.
آلخاندرو گونزالز ایناریتو رئیس هیئت داوران جشنواره فیلم کن در نشست خبری پس از اهدای جوایز این جشنواره «انگل» را اثری منحصر به فرد و تجربهای غیرمنتظره دانست که مسألهای جهانی را مطرح میکند.
خلاصه داستان «انگل» به شرح زیر است: «همه اعضای یک خانواده که کارهای موقت کمدرآمد دارند با حیلهگری وارد خانه و زندگی خانوادۀ ثروتمندی به نام «پارک» میشوند. آنها گرفتار حادثۀ غیرمنتظرهای میشوند و به دردسر میافتند و بیرون آمدن از آن خانه برایشان به یک کابوس مبدل میشود.»
نگاه متفاوت بونگ جون هو به مسألهای که مطرح کرده و جهانی بودن دغدغهاش نکات مثبتی هستند که بسیاری از منتقدان به آن اشاره کردهاند و در کنار این دو نکته ترکیب کردن ژانرهای مختلف در «انگل» توسط بونگ جون هو یکی دیگر از نکات مثبت این فیلم به حساب میآید.
جسیکا کیانگ منتقد ورایتی در نقدی بر «انگل» نوشت: جدیدترین فیلم بونگ جون-هو شاید تفاوت چندانی با آثار پیشیناش مانند «خاطرات قتل» و «برفشکن» نداشته باشند. کارگردان باتجربه کرهای بیش از هر چیزی به خاطر ترکیب کردن ژانرهای مختلف مثل کمدی، وحشت، درام، اسلشر، معمای قتل و … مشهور است. او هر ژانری که انتخاب میکند، میتواند تصویر درستی از آن ارائه دهد و «انگل» حداقل نیمی از ژانرهای ذکر شده را در خود دارد. خندهها این بار تلختر، هیجان عمیقتر و بغضها بیشتر و ناراحتکنندهتر از همیشه هستند.
مانولا دارگیس، منتقد مطرح نیویورک تایمز در نقد «انگل» مینویسد: در اواسط فیلم عمیقاْ درخشان و ناخوشایند انگل صدای مردی را میشنویم که به خانوادهاش میگوید: «صاحبخونهمون پولداره، اما خیلی زن خوبیه، واقعا خوشاخلاقه». همسرش که چندان روی خوش و اخلاق خوبی ندارد، اما به این گفته او شک دارد: «نه، خوش اخلاقه، چون پولداره، منم اگر اینقدر پول داشتم خوش اخلاق میشدم»؛ و به این ترتیب آنها وارد زندگی آدمهایی میشوند که از نظر فرهنگی و اجتماعی هیچ سنخیتی با آنها ندارند و بالطبع دل خوشی هم از آنها ندارند. همه چیز خوب پیش میرود تا اینکه به یک باره یک نیروی نابودگر حرص و طمع همه چیز را از کمدی به تراژدی و دراماتیک تبدیل میکند و خندههای از ته دل تبدیل به ادا و اصول و فیلم بازی کردن میشوند. چون که دنیای واقعی را نمیتوان عوض کرد و هر چه چقدر هم که بزکش کنیم واقعیت تلخش را به رخ ما میکشد.
«انگل» از سایت راتن توماتوز امتیاز ۹۹ از ۱۰۰ و از سایت متاکریتیک امتیاز ۹۶ از ۱۰۰ را دریافت کرد. همچنین این فیلم سینمایی از سایت IMDB نمره ۸.۶ از ۱۰ را دریافت کرد و کاربران گوگل نیز به جدیدترین اثر بونگ جون هو امتیاز ۹۰ از ۱۰۰ را دادند.
۲- ما (Us)
جوردن پیل در دومین تجربه سینمایی خود به سراغ یک تریلر ترسناک دیگر رفته و باز هم مثل «برو بیرون» اولین اثر سینماییاش توانسته توجهات را به خود جلب کند. «ما» در جشن و جشنواره خاصی شرکت نکرد اما نقدهای مثبت بسیاری بر این فیلم سینمایی نوشته شد.
خلاصه داستان این فیلم به شرح زیر است: «یک مادر و پدر فرزندان خود را به خانهی ساحلی میبرند تا اوقات خوب و خوشی را در آنجا سپری کنند. اما با آمادن عدهای غربیهی مرموز، آرامش آنها تبدیل به تنش میشود و… .»
مونیکا کاستیلو منتقد سایت راجر ایبرت در نقدی بر فیلم «ما» نوشته است: درست همانند فیلم «درخشش» (Shining) شیوههای مختلفی برای تفسیر کردن فیلم ترسناک جدید و درخشان آقای «جردن پیل» یعنی «ما» وجود دارد. هر تصویر به نظر نشانگر چیزی است که تا لحظاتی دیگر در فیلم اتفاق خواهد افتاد یا ارجاعی به چیزی خارج از روایت داستانی اصلی است. فیلم آقای «پیل» که او هم نوشته، هم کارگردانی کرده و تهیهکنندگی، بیشک برای تماشاگران در زمانهای مختلف لذت به همراه خواهد داشت.
جان دفوره منتقد هالیوود ریپورتر نیز در نقدی بر فیلم «ما» نوشت: همانطور که صحنه های تهاجم ادامه پیدا می کند، ” ما “به یک فیلم هیجان انگیز تبدیل می شود. فیلم با یک خشونت رضایت بخش به پایان می رسد، اما این پایان ماجرا نیست. درباره اینکه پیل از ساختن چنین فیلمی لذت می برد بحثی نیست. مخاطبان امیدوارند که پایان فیلم پیل ارزش اینهمه خون و خونریزی را داشته باشد. شاید نکته واضحی که در “ما” وجود دارد این است که چه سفیدپوست یا سیاه پوست باشیم این انسان ها هستند که دنیا را به فاجعه ای تبدیل کرده اند که نمی توان از آن رهایی یافت.
منتقدان راتن توماتوز به فیلم سینمایی «ما» امتیاز ۹۳ از ۱۰۰ و منتقدان متاکریتیک امتیاز ۸۱ از ۱۰۰ را دادند. این فیلم از کاربران IMDB امتیاز ۶.۹ از ۱۰ و از کاربران گوگل امتیاز ۷۳ از ۱۰۰ را دریافت کرد.
۳- نیمه تابستان (Midsommar)
آری آستر فیلمساز جوان آمریکایی که خیلی زود خود را به عنوان کارگردان آثار ترسناک معرفی کرده امسال نیز با فیلم «نیمه تابستان» توانست توجهات را به خود جلب کند تا فیلمش در بسیاری از لیستهای بهترین فیلمهای سال جای بگیرد. «نیمه تابستان» دومین اثر سینمایی آستر به حساب میآید. او سال گذشته «موروثی» را ساخت که با استقبال خوبی از سوی منتقدان مواجه شد.
خلاصه داستان «نیمه تابستان» به شرح زیر است: «زن جوانی برای سفری تابستانی به دوستش ملحق میشود اما اتفاقات به خوبی پیش نمیروند.»
جان دفوره منتقد هالیوود ریپورتر در نقدی بر فیلم «نیمه تابستان» نوشته: نسبت به فیلم قبلی آستر، «موروثی» این فیلم کمتر میترساند و بیشتر شما را آزاد میگذارد. آستر در اینجا میخواهد جنبه های بیشتری را نمایش دهد و قصد دارد تا برای بررسی دیدگاه خود هر خطری را به جان بخرد. داستان با مرگ یکی از اعضای خانواده آغاز میشود و این نقطه اشتراک «موروثی» و «نیمه تابستان» است اما فیلم نمی تواند برای پشت سر گذاشتن این تروما صبر کند و با قراردادن شخصیت اصلی در موقعیتی کاملا متفاوت، وزنه احساسی خود را از دست می دهد.
ریچارد لاوسن منتقد وانیتی فیر نیز در نقدی اینگونه به تحسین «نیمه تابستان» پرداخته است: «نیمه تابستان» فیلم شوکهکنندهای است، حتی زمانی که کمی درگیر حماقت هم میشود. فیلم باعث بیگانهشدن بسیاری از افراد خواهد شد اما اعتماد به نفس پشت ساختهشدن اثر بسیار بالا و شگفتانگیز است.
سایت راتن توماتوز به این فیلم امتیاز ۸۳ از ۱۰۰ و سایت متاکریتیک امتیاز ۷۲ از ۱۰۰ را داده است. همچنین «نیمه تابستان» از سایت IMDB امتیاز ۷.۲ از ۱۰ را دریافت کرده و کابران گوگل نیز به آن امتیاز ۶۵ از ۱۰۰ را دادهاند.
۴- زنان کوچک (Little Women)
«زنان کوچک» اثر تحسین شده گرتا گرویگ کارگردان جوان آمریکایی است که میتوان آن را تحسین شدهترین اثر این کارگردان دانست. «زنان کوچک» دومین اثری است که گرویگ نویسنده و کارگردان آن است. او پیش از این فیلم سینمایی «لیدی برد» را ساخته که با استقبال خوبی از سوی منتقدان و مخاطبان در سراسر دنیا مواجه شد. «زنان کوچک» از رمانی به همین نام اقتباس شده است.
جدیدترین فیلم سینمایی گرویگ در آکادمی اسکار و گلدن گلوب در بخش جوایز اصلی نامزد دریافت جایزه بود که البته در بخش اصلی موفق به کسب جایزهای نشد.
در خلاصه داستان فیلم سینمایی «زنان کوچک» آمده است: «داستان در مورد خانواده مارچ است که قبلاً پولدار بودهاند ولی الان وضعیت خوبی ندارند و پدرشان برای کمک به سربازان وطن به جنگ رفتهاست و و حالا آنها سعی میکنند زندگی خود را اداره کرده و در کنارش به مردم محتاج کمک کنند. آنها همگی زندگی نسبتاً سختی دارند و …»
طراحی صحنه و لباس، بازی بازیگران و کارگردانی گرویگ یکی از نکات تحسینبرانگیز فیلم در بسیاری از نقدها است.
کیتی رافی منتقد «ای. وی. کلاب» در نقدی بر فیلم «زنان کوچک» نوشته است: «زنان کوچک» درخشانترین نوع فیلم هالیوودی است؛ عمیق و در عین حال رها، پیچیده در عین حال قابل فهم، به شدت خوش ساخت و قابل حس شدن. تمامی بازیهای این فیلم فوقالعاده و بی نقص هستند.
ای. او اسکات منتقد «نیویورک تایمز» نیز در نقدی بر «زنان کوچک» نوشته است: درست همانند هر رماننویس خوب و هر فیلمساز بزرگی، گرویگ هم از اینکه بخشی از کار را به عهده مخاطب بگذارد، ترسی ندارد. او به هوش و کنجکاوی مخاطبش اعتماد میکند اما فیلمش را نیز تحت کنترل خود میگیرد.
«زنان کوچک» از سایت روتن توماتوز امتیاز ۹۵ از ۱۰۰ و از سایت متاکریتیک امتیاز ۹۱ از ۱۰۰ را دریافت کرده است. همچنین این فیلم سینمایی از کاربران IMDB امتیاز ۸ از ۱۰ و از کاربران گوگل امتیاز بالای ۸۹ از ۱۰۰ را دریافت کرده است.
۵- رختشویخانه (The Laundromat)
استیون سودربرگ کارگردان باتجربه سینما که کسب جوایز متعددی چون بهترین کارگردانی اسکار و بهترین فیلم جشنواره فیلم کن را تجربه کرده است سال گذشته فیلم متفاوت و خاص «رختشویخانه» را ساخته که مورد توجه مخاطبان و منتقدان سراسر دنیا قرار گرفته است. استیون سودربرگ پیش از این فیلمهای سینمایی موفق و مطرحی چون «ارین براکوویچ»، «قاچاق»، «یازده یار اوشن» و «عوارض جانبی» را ساخته است. «رختشویخانه» برای اولین بار در جشنواره فیلم ونیز اکران شد که البته نتوانست از این جشنواره جایزهای از آن خود کند.
در خلاصه داستان این فیلم سینمایی آمده است: زن بیوه ای درباره یک کلاه برداری در بیمه اش تحقیقات می کند و در این راه به شرکای حقوقی پاناما سیتی می رسد که سیستم مالی دنیا را اداره می کنند.
اوون گلیبرمن منتقد ورایتی در نقدی بر فیلم سینمایی «رختشویخانه» نوشته است: «رختشویخانه» فیلمی است که ما را به تفکر وادار میکند و در عین حال فیلمی جذاب است، جدیدترین اثر سودربرگ درامی آسان و در عین حال جدی است که تحلیل کنایهآمیزی از فساد در اختیار ما قرار میدهد.
تاد مک کارتی منتقد هالیوود ریپورتر نیز در نقدی بر «رختشویخانه» این فیلم را در خلق فضای کمدی ناموفق اما در رکگویی و بیان واقعیت موفق دانست.
«رختشویخانه» از دو سایت راتن توماتوز و متاکریتیک امتیازات چندان بالایی نگرفته، این فیلم به ترتیب از این دو سایت امتیاز ۴۲ و ۵۷ از ۱۰۰ را دریافت کرده و کاربران سایت IMDB نیز به این فیلم امتیاز ۶.۳ از ۱۰ و کاربران گوگل امتیاز ۸۱ از ۱۰۰ را دادهاند.
۶- داستان ازدواج (Marriage Story)
«داستان ازدواج» جدیدترین فیلم سینمایی نوا بامبک یکی از تحسینشدهترین آثار سال گذشته است که برای اولین بار در جشنواره فیلم ونیز نمایش داده شد. «داستان ازدواج» از همان ابتدا با تحسین منتقدان دنیا مواجه شد و بسیاری از منتقدان فیلمنامه و بازی بازیگران این فیلم را نقاط قوت آن معرفی کردهاند. لورا درن برای بازی در این فیلم توانست جایزه بهترین بازیگر زن نقش مکمل را از آکادمی اسکار و گلدن گلوب به دست بیاورد.
در خلاصه داستان «داستان ازدواج» آمده است: «چارلی یک کارگردان تئاتر موفق در نیویورک است. نیکول نیز بازیگری است که عمده شهرت خود را مدیون بازی در یک فیلم نوجوانانه درجه دوم است. چارلی و نیکول بعد از مدتی آشنایی و همکاری، با یکدیگر ازدواج کرده و به لسآنجلس نقل مکان میکنند. بعد از گذشت چندین سال، چارلی و نیکول تصمیم به طلاق از یکدیگر میگیرند در حالی که یک پسر هشت ساله دارند. مراحل طلاق گرچه ابتدا ساده و دوستانه به نظر میرسد اما هردو را وارد شرایطی میکند که پیشبینی آن را نکرده بودند.»
جسیکا کیانگ منتقد «پلی لیست» در نقدی بر «داستان ازدواج» نوشته است: بامبک با جسارت یک مصیبت شخصی را روایت میکند، چیزی که بسیاری از مردم جسارت روبرو شدن دوباره با آن را ندارند، چیزی که قطعاً غمگین است و در عین حال بامزه، پر از همدردی، ترحم و درک که دو بازیگر اصلیاش شگفتانگیز در آن نقشآفرینی کردهاند.
جاشوا راثکوپف منتقد «تایم اوت» نیز در نقدی به تحسین «داستان ازدواج» پرداخت و نوشت: با نقش آفرینی قدرتمند «آدام درایور» و «اسکارلت جوهانسون»، درام مرتبط با طلاق «نوا بامبک» یک اثر قدرتمند و پرهیاهو است.
«داستان ازدواج» از سایت راتن توماتوز امتیاز ۹۵ از ۱۰۰ و از سایت متاکریتیک امتیاز ۹۳ از ۱۰۰ را دریافت کرد. کاربران IMDB به این فیلم امتیاز ۸ از ۱۰ و کاربران گوگل امتیاز ۹۰ از ۱۰۰ را دادند.
۷- قد دراز (Beanpole)
«قد دراز» دومین فیلم سینمایی کارگردان جوان روسیه کانتمیر بالاگوف است که در بخش نوعی نگاه جشنواره فیلم کن در سال ۲۰۱۹ اکران شد. این فیلم در این دوره از جشنواره فیلم کن موفق به کسب جایزه بهترین کارگردانی در بخش نگاه نو شد و نماینده کشور روسیه در آکادمی اسکار بود که به جمع ۱۰ نامزد نهایی بخش بینالملل اسکار نیز راه یافت.
موضوع فیلم در سال ۱۹۴۵ در شهر لنینگراد شوروی اتفاق میافتد. جنگ جهانی دوم شهر را ویران کرده است، ساختمانها تخریب شده و شهروندان از نظر جسمی و روحی در تنگنا قرار گرفتهاند. در این بحبوحه دو زن جوان در تلاش برای بازسازی زندگی خود در بین ویرانه ها، به جستجوی معنا و امید می پردازند …
اکثر منتقدان دنیا در نقدهایشان به تحسین «قد دراز» پرداختهاند و کارگردانی بالاگوف را یکی از نقاط قوت این فیلم معرفی کردهاند.
جو مورگنسترن منتقد «وال استریت ژورنال» در نقدی به تحسین «قد دراز» پرداخته و آن را اثری بی رحمانه با زیباییهای بصری فوقالعاده دانسته است.
منتقدان راتن توماتوز به این فیلم امتیاز ۸۹ از ۱۰۰ و منتقدان متاکریتیک نیز امتیاز ۸۶ از ۱۰۰ را به این فیلم دادهاند. «قد دراز» از کاربران IMDB امتیاز ۷.۲ از ۱۰ و از کاربران گوگل امتیاز ۷۲ از ۱۰۰ را دریافت کرده است.
۸- پرتره بانویی در آتش (Portrait of a lady on fire)
«پرتره بانویی در آتش» فیلمی با قصه زنانه دیگری است که در بین بهترین فیلمهای سال ۲۰۱۹ نامش به چشم میخورد. «پرتره بانویی در آتش» پنجمین و احتمالاً بهترین فیلم سلین سیاما کارگردان فرانسوی به حساب میآید که توانست برای او شهرتی دو چندان در جهان به دست بیاورد. جدیدترین اثر سیاما در جشنواره فیلم کن موفق به کسب جایزه بهترین فیلمنامه شد.
در خلاصه داستان این فیلم سینمایی آمده است: اواخر قرن هجدهم در جزیره ای کم جمعیت در برتانی، یک نقاش زن باید پرتره عروسی زنی جوان را بکشد.
پیتر برادشاو منتقد گاردین در نقدی بر «پرتره بانویی در آتش» نوشته است: در مدت زمان فیلم، همیشه نگاهم به پردهی سینما بود. این فیلم برداشتهای جالبی از آثار هیچکاک دارد. برای مثال به مانند فیلم ربهکا، داستان زنی است که وارد خانهای مرموز میشود. از طرفی میتوانیم ردپای سرگیجه و اهمیت نگاه خیرهی مردانه را هم ببینیم. البته این بار خیرگی از آن زنان است.
پیتر دبروژ منتقد ورایتی نیز به تحسین این فیلم پرداخته و در نقدی بر آن نوشته است: عنوان فیلم جدید سلین سیاما، «پرترهی بانویی در آتش» چنین تصوری در ذهن مخاطب ایجاد میکند که قرار است پشت پرده کشیده شدن این نقاشی مطرح شود. سیاما این فیلم را هنرمندانه حول ستارهی اصلیاش، آدل هنل ساخته که مخاطب را تشویق به دیدن مفاهیم پشت لبخند مونالیزا مانندش بکند.
«پرتره بانویی در آتش» از سایت راتن توماتوز امتیاز ۹۸ از ۱۰۰ و از سایت متاکریتیک امتیاز ۹۵ از ۱۰۰ را دریافت کرده است. این فیلم سینمایی از کاربران سایت IMDB امتیاز ۸.۲ از ۱۰ و از کاربران گوگل امتیاز ۹۰ از ۱۰۰ را دریافت کرده است.
۹- چاقوکشی (Knives out)
«چاقوکشی» عنوان جدیدترین فیلم سینمایی رایان جانسون است که نخستین بار در سپتامبر ۲۰۱۹ و در طی جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو به روی پرده رفت و با تحسین جهانی منتقدان همراه شد. «چاقوکشی» پنجمین فیلم جانسون و یکی از معدود فیلمهای موفق سال ۲۰۱۹ است که علاوه بر تحسین منتقدان با استقبال خوب از سوی مخاطبان در گیشه مواجه شد و توانست به فروش بسیار خوبی دست یابد. ریان جانسون پیش از این فیلمهای سینمایی «برادران بلوم» و «لوپر» را ساخته است.
در خلاصه داستان فیلم سینمایی «چاقوکشی» آمده است: کارآگاهی مسئول رسیدگی به پرونده قتل بزرگ یک خاندان نامتعارف و مبارزه طلب می شود.
تای بر منتقد بوستون گلوب در نقدی بر «چاقوکشی» نوشته است: داستانی سنگین و عمیق، بازیگران حرفهای و همچنین صحنههای خندهداری که حسابی شما را به وجد میآورند. احتمالا بتوان فیلم «چاقوکشی» را سرگرم کنندهترین اثر سینمایی سال جاری خواند.
مایک لاسل منتقد «سانفرانسیسکو کرونیکل» نیز در نقدی به تحسین این فیلم سینمایی پرداخته و نوشته است: یکی از لذتهای مداومی که در فیلم «چاقوکشی» وجود دارد، این است که با وجود اینکه سبک و فضای آن مربوط به سالها قبل است، اما فیلمنامه و داستانی که در آن وجود دارد، یک مفهوم و پاسخ خوب برای دنیای امروز به همراه دارد.
منتقدان راتن توماتوز به «چاقوکشی» امتیاز ۹۷ از ۱۰۰ و منتقدان متاکریتیک به این فیلم امتیاز ۸۲ از ۱۰۰ را دادند. همچنین «چاقوکشی» از کاربران IMDB امتیاز ۸ از ۱۰ و از کاربران گوگل امتیاز ۹۱ از ۱۰۰ را دریافت کرده است.
منتظر شماره بعدی این مقاله باشید…
به گزارش سینماپرس، اگر چه چند سالی است عموم جامعه به این نتیجه رسیده اند که دولت مستقر تمامی عرصه های اجتماعی را به حال خود رها ساخته و مشغول برآورده نمودن دغدغه های شخصی است. اما با انتشار گزارش مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری از بررسی فیلم های سی و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر این موضوع ظاهراً برای دولت مردان نیز آشکار شده و ایشان را به کاهش اثر بخشی دولت و افزایش آسیب های اجتماعی و گرایش جامعه به مداخله در تعیین سرنوشت خود از مسیر اعتراض و … معترف ساخته است.
بر این اساس مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری که بنابر ادعای خود در سه سال گذشته با بهره گیری از شبکه تحلیلگران فرهنگی و هنری و منتقدین سینما، سیاستگذاری جشنواره فیلم فجر را در کانون بررسی های راهبردی خود در عرصه هنر قرار داده و از منظری سیاستگذارانه به تحلیل و بررسی فیلم های نمایش داده شده در این جشنواره و کلیت آن پرداخته است. امسال نیز با همین رویکرد گزارشی به شرح زیر ارایه داد:
واقعیت این است که تحلیلِ «فیلمهای سینمایی» در یک دوره خاص اگر همراه با مشاهدات میدانی، پیمایشها و مصاحبهها، ادبیات و فیلمهای مستند، انجامشود، داده های مهمی برای شناخت واقعیتهای جامعه در اختیار قرار می دهد؛ امری که در سالیان اخیر کمتر مورد توجه سیاستگذاران بوده است. در این گزارش سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر و روایت سینماگران از جامعه ایرانی برای اهداف سیاستگذارانه مورد مطالعه قرار گرفته شده است و سه سوال اصلی مورد جستجوی تیم پژوهش بوده است:
از منظر سینما گران ایرانی: ایران امروز چگونه است؟ چرا ایران اینگونه است؟ چگونه باید آن را تغییر داد؟
طبیعی است که سینماگران در فرایند ساخت و نمایش فیلم های خود لزوماً و به طور آگاهانه به سوالات بالا فکر نکرده اند، اما روایت آنها از وقایع، دغدغه شخصیت ها، انتخاب میزانسن ها و پایان بندی فیلم ها همه از «نوع مواجهه سینماگران» با «صورت مساله زیباشناختی و جامعه شناسی» که خود طرح کرده اند، خبر می دهد. پاسخ به سه پرسش فوق با مطالعه ۲۸ فیلم اکران شده در جشنواره فجر، به شرح ذیل است:
۱. ایران امروز چگونه است؟
انعکاس سینما از ایران جامعه ای آغشته به «آسیب های اجتماعی» مختلف است، جایگاه «مذهب»، «اعتماد» و «سرمایه اجتماعی» در آن رو به افول است، «اقشار در حاشیه» تحت فشار هستند و هم جامعه و هم سیاستمداران، «قمارهای سیاسی و اجتماعی» را به «تولید اقتصادی با ثبات» ترجیح می دهد. شکاف عمیقی بین «الگوهای فرهنگی مورد حمایت عموم جامعه» و «الگوهای فرهنگی مورد حمایت نظام سیاسی» وجود دارد. «امید» برای بهبود وضعیت در آینده اندک است و به دلیل ضعف و ناکارآمدی نهادهای حقوقی و قانونی، اشخاص خود را نسبت به تعیین سرنوشت مسئول می دانند و در صورت لزوم ترجیح می دهند خود نسبت به اصلاح شرایط اقدام کنند.
۲. چرا ایران اینگونه است؟
از نگاه سینما، وضعیت حکمرانی مقصر شرایط است، گویی حکمرانان به استناد فیلم «خون شد» مسعود کیمیایی، سند خانه را از آن خود کردهاند و نظام اجتماعی و معرفتی مورد حمایت آنان پاسخگوی ناهنجاری های کنونی نیست. شیوه حکمرانی مسلط، در بسط اخلاق و حفظ سلامت آسیب دیدگان فیزیکی و روانی ناموفق است و ناهنجاری اقتصادی جامعه را به سمت مخدرها سوق داده و گونههای مختلف استبداد، مخصوصا استبداد فرهنگی، اعتماد عمومی را خدشه دار کرده و نوعی ناشنوایی جمعی پدید آورده است. بررسی شاخصهایی چون حاکمیت قانون، اثربخشی و کارآیی، پاسخگویی، کیفیت قوانین و مقررات تنظیمی و مشخصاً کنترل فساد بیانگر آن است که از منظر اغلب فیلمهای اکران شده، «کیفیت نازل حکمرانی» و «ضعفهای نظام حکمرانی» علت اصلی تصویر ناخوشایندی است که از ایران در جشنواره سیوهشتم ارائه شده است.
۳. چگونه می توان ایران را تغییر داد؟
«اعتراض و انتقام از شرایط بدون هیچ پشتوانه معرفتی مشخص» در عین حال «توجه نظام سیاسی به آخرین تلاشهای معترضین جامعه ایرانی برای بیان اعتراضهای خود در چارچوب ساختارهای موجود و خطر خارج شدن این اعتراضها از ساختار کنونی»، «بازنگری درباره جایگاه دین در سیاست رسمی»، «هشدار نسبت به نفوذ نیروهای بیگانه در عالی ترین سطوح نظام سیاسی»، «مبارزه با جزم گرایی اعتقادی و اعتنا به تکثر فرهنگی»، «رجوع به نوعی عرفان عرفی در غیبت مذهب رهایی بخش»، «شکستن هنجارهای اجتماعی» و «ترجیح هویت های خُرد و یا جهانی بر فرهنگ ملی» از پیشنهادهایی است که فیلمها در لا به لای متون فرهنگی خود برای «اصلاح» شرایط تجویز کرده اند.
مولفه های سازنده «تصویر ایران» در مجموع فیلم های جشنواره فجر ۹۸:
سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر فرصتی مناسب برای شناخت واقعیتهای موجود در جامعه ایرانی از دریچه فیلمهایی بود که در یکسال گذشته توسط فعالین عرصه سینما تولید شده است. فیلمهایی که اگر در بررسی آنها از روشهای مرسوم نقد فیلم فراتر رویم و با نگاهی تحلیلگرانه آنها را مورد بررسی قرار دهیم میتواند هم در «توصیف وضعیت کنونی» جامعه ایران و هم در پاسخ به پرسش «چرایی این وضعیت» از منظر دستاندرکاران عرصه تولید فیلمهای سینمایی به ما یاری رساند. نکته مهم دیگری که در این زمینه وجود دارد آن است که این فیلمها میتوانند تا حدودی هم روایتگر «روشهایی» باشند که جامعه ایرانی برای «تحقق رویاهای خود» و «بهبود وضعیت در اکنون و در آینده» در پیش خواهد گرفت و هم بر این «الگوی کنشگری» اثرگذار باشند؛ که از این منظر نیز تحلیل آنها میتواند حاوی اطلاعات ارزشمندی برای سیاستمداران و سیاستگذاران در تمامی سطوح باشد. آنچه در ادامه می آید گزارشی از برجسته ترین مفاهیم سازنده تصویر ایران در در ۲۸ فیلم سی و هشتمین جشنواره فجر است:
۱. مذهب
مذهب (چه رفتار مذهبی، چه زبان مذهبی، چه المان های مذهبی و چه اسلام اجتماعی و سیاسی) در سینمای فجر ۹۸ نتوانست تصویری بالنده و رهایی بخش به خود بگیرد بلکه برعکس در فیلمهایی که عناصر مذهبی در زبان و تصویر به نمایش درآمده بود اغلب یا نماد فقر است (مثلا چادر رنگی کاراکترهای معتاد و فقیر، مثلا در فیلمِ «خون شد») یا از جنس خرافه، باورهای تخدیری (مثل «خروج») و عامل عقب ماندگی و نشانه فقر بود. سکولار شدن زبان و محتوای فیلمها به ویژه در فیلم «ابر بارانش گرفته» تیز به چشم میآمد. کل این فیلم درباره پرستاری است که با بیماران در آستانه مرگ سر و کار دارد، اما هیچ سخنی از خدا و آخرت و باورهای مذهبی و دعا در فیلم نیست. در شخصیتپردازی قهرمانهای سینمای امسال هم، مذهب کاملا در حاشیه بود. حتی در فیلم «روز صفر» که داستان دستگیری ریگی با هدایت یک مامور وزارت اطلاعات است، از این مامور از ابتدا تا پایان فیلم حتی یک رفتار و گفتار مذهبی نمیبینیم. در کل فیلمهای این جشنواره تنها در دو سکانس عناصری مذهبی به نحوی مثبت و دلنشین تصویر شده بودند: ۱- سکانس بازگشت روحانی جوان (با بازی بابک حمیدیان) به مسجد بازار و ۲- قرائت قرآن هموطنان کرد اهل تسنن سردشت بر سر پیکر قادر (از قربانیان حمله شیمیایی صدام به سردشت و از کولبران فعلی). البته روز بلوا در سطح توصیف تیرگیها و مسائل جامعه ایرانی نمیماند و به صورت ظریفی راهکاری رادیکال برای باز گرداندن اعتماد و سرمایه اجتماعی به نهاد روحانیت و روحانیون ارائه میدهد و آن بازنگری در جایگاه نهاد دین نسبت به سیاست و اقتصاد و بازگشت روحانیون به منش و روش روحانیت سنتی است.
۲. حاکمیت مرکزی
در سینمای فجر ۹۸ غالبترین مضمون فیلمها، اعتراض، عصیان و خروج بود. از این جهت فیلم «خروج» حاتمیکیا با «خورشید» مجید مجیدی و «خون شد» کیمیایی تفاوت چندانی ندارد. کیفیت حکمرانی هم در همه فیلمهای امسال (به جز «روز صفر») ضعیف تصویر شده است. مثلا در «روز بلوا» یکی از کاراکترها میگوید :اگر بخواهیم این کار (به دست آوردن اطلاعات فساد اقتصادی) را از طریق نهادهای رسمی و حاکمیتی پیگیری کنیم بیشتر طول می کشد. اقتصاد غیررسمی و غیرقانونی (که نشانه ضعف نهادهای حکمرانی در اعمال قانوناند) هم در فیلم های پرشماری (از جمله «کشتارگاه»، «دوزیست»، «تومان»، «خورشید»، «سهکام حبس» و «شنای پروانه») محوریت داشت. یکی دیگر از مضامین پر تکرار در فیلمهای امسال دور زدن قانون و عجز قانون و نهادهای حکمرانی از پاسخ به نیازهای شهروندان است. در اغلب فیلمها لااقل یکی از کاراکترها به نحوی خودسر و غیرقانونی برای انتقام، بازجویی، قتل و پس گرفتن حقاش مستقل از نهادهای حکمرانی عمل میکند و بیننده با او همدلی میکند. حتی فیلم «درخت گردو» که ادای احترامی تاثیرگذار به قربانیان جنگ و سربازان وطن است، با نمایش کولبران سردشت که محصول ناکارآمدی حکمرانیاند به پایان میرسد. به تعبیر دیگر، حکمرانیِ تصویرشده در سینمای امسال اغلب ناکارآ، کند، نامشروع، فاسد، و عاجز از بسط خیر همگانی و پاسخگویی به نیازهای شهروندان و تحت مدیریت افراد نالایق تصویر شده است.
۳. تابوهای اجتماعی(نامتعارفها)
پیشرویهای آرام سینمای ایران در تصویر آزادیهای اجتماعی و سبک زندگیهای متکثر در سینمای امسال هم دیده میشد. مثلا مصرف ماریجوانا (در فیلم های «ابر بارانش گرفته»، «تومان»، «پدران» و «دشمنان»)، گرایشهای جنسی دگرباشانه (مثلا در «تومان» و «عامهپسند»)، قمار و هیجان هدونیسم (در «تومان»)، ازدواج سفید (در «سهکام حبس»)، تغییر دین (در «مردن در آب مطهر») و روابط خارج از چارچوب ازدواج (آتابای) بین دو جنس در فیلمهای امسال بیشتر از گذشته به چشم میآمدند.
۴. اعتراض
سینمای امسال را میتوان سینمای اعتراض هم نامید. در این سینما اقشار پیرامونی و جامعه ایران «خروج کننده»، عصیانگر و معترض تصویر شدهاند. علی در فیلم «خورشید» مجید مجیدی عصیانگر و ظلمستیز است، در شورش فتح مدرسه شرکت میکند و به معلمش با بازی جواد عزتی یاد میدهد چطور «کله بزند». در همین فیلم خورشید مدیر مدرسه کودکان کار که قصد دارد از طریق کاندیداتوری در انتخابات شورای شهر، مشکلات مدرسه و کودکان کار را التیام دهد، برگههای تبلیغاتی انتخابات را پاره میکند و اصلاح از طریق انتخابات را ناممکن میداند. در فیلم «کشتارگاه» نوعی خروج علیه فساد، در فیلم «تومان» نوعی خروج علیه خود، در اغلب فیلمها نوعی خروج علیه قانون(اقدام فردی برای احقاق حق در فیلم هایی مانند شنای پروانه، روز بلوا، قصیده گاو سفید، کشتارگاه و…)، و در فیلم «خون شد» کیمیایی اعتراضی خشونتآمیز و خونین علیه ظالم را میبینیم. جالب و شاید عجیب اینکه، همدلانهترین تصویر از «معترض» را امسال در فیلمهایی دیدیم که متعلق به سازمان هنری-رسانهای «اوج» بود. مثلا در فیلم «روز بلوا» اعتراضِ سپردهگذاران صندوقهای اعتباری (شبیه دی ۹۶) و خودسوزی یکی از معترضان و اعتراض به فسادِ اقتصادی ساختاری به نحوی تصویر میشود که مخاطب به آنها حتی حق خشونت هم میدهد. فیلم «خروجِ» حاتمیکیا هم نوعی اعتراض رادیکال ضد کل ساختار سیاسی میتواند تفسیر شود. دستبند سبز قهرمان داستان، اینکه در دوران جنگ از مشوقین حضور در جبههها بوده و بعد از جنگ کنارهگیری کرده، در طول سفر اعتراضیاش مقاومت مدنی میکند و ابایی از رسانهای شدن اعتراضش ندارد، اینکه در مسیر سفر اعتراضی به قم میروند، و اینکه در پایان فیلم و قبل از گفتگو با بزرگان نظام، گویی به مطالباتی فراتر فکر میکند، از نشانههای پرتعدادی است که خروج نسبت به مناقشات سال ۸۸ نیز بی تفاوت نبوده است.
۵. امید
در اغلب فیلمهای امسال اعتراض، خشم و عصیان از مضامین پرتکرار است که گرچه برآمده از مشکلات و ظلم و فشارها است، اما نشان از نوعی عدم پذیرش وضعیت موجود و امید به تغییر است. اگر سال گذشته، سینمای فجر سینمای ناامیدی، بیآیندگی و انفعال بود، سینمای امسال سینمای کنشِ اعتراضی و خروج عصیانگرانه بود. یکی دیگر از نشانههای اینکه سینمای امسال، در مجموع به اندازه سال گذشته ناامید نبود، وجود قهرمانان محلی و ملی امیدبخش پرشمار در فیلمها بود. البته این امید به تغییر، نه به معنای اصلاح که به معنای امید به خروج از بنبست سیاسی-اجتماعی-اقتصادی است. مامور اطلاعاتیِ عملیات دستگیری ریگی در «روز صفر»، کاراکترهای فیلم «آبادان یازده شصت»، پرستارِ فیلم «ابر بارانش گرفته»، کاراکتر علی در «خورشید» که در پایان فیلم به نوعی تحول درونی میرسد، قهرمانان کامیابِ «خروج» و «روز بلوا» و «خون شد» در اعتراض موثرشان، و هما و قادر در «درخت گردو» از نمونههای این کاراکترهای امیدبخش در سینمای امسال بودند. البته، همچون سال های گذشته، در بخشی از فیلم ها تصویری یکسره سیاه و بدون روزنه امید از وضعیت اجتماعی، به ویژه در حاشیه شهرها، داده میشد. «سهکام حبس»، «پدران»، «قصیده گاو سفید»، «دوزیست» و «کشتارگاه» از نمونههای تصویر این استیصال جمعی و شرایط ناامیدیاند.
۶. زنان
زنان در سینمای امسال به نسبت جشنواره فجر دو سال گذشته، استقلال و عاملیت بیشتری داشتند و به تعبیری میتوان گفت سینمای امسال فمینیستیتر از گذشته بود. مثلا در «ابر بارانش گرفته»، «خروج»، «درخت گردو»، «عامهپسند»، «مغز استخوان» و «بیصدا حلزون» زنان قهرمان فیلمها تابع شوهر و مردهای زندگیشان نیستند و استقلال و کنشگری قابل توجهی دارند. در فیلم «کشتارگاه» هم در نهایت یک زن عرب است که بعد از رسیدن به نوعی آگاهی طبقاتی، انتقام میگیرد. در تعدادی از فیلمها (از جمله «خون شد»، «آبادانیازدهشصت» (به جز کاراکتر نویسنده خبر)، «دوزیست» و «روز بلوا») هم مثل اغلب فیلمهای سال های گذشته، اغلب کاراکترهای زن منفعل، قربانی و تابع مردها تصویر شدهاند.
۷. فضای مجازی
همزمان با گسترش و افزایش ضریب نفوذ اینترنت و فناوری های نوین رسانه ای از جمله تلفن های هوشمند و شبکه های اجتماعی مجازی، شاهد بازنمایی و نقش پیش برنده آن در فیلم های جشنواره فجر ۹۸ هستیم. در فیلم «عامه پسند»، تلفن همراه هوشمند و اینترنت از یک سو به عنوان یک ابزار یاریرسان و کمک کننده برای شخصیت فهیمه به عنوان یک زن مستقل است و از سوی دیگر به عنوان رسانه گروه های بی صدا و خرده فرهنگ ها است. در فیلم «شنای پروانه»، فضای مجازی به عنوان ابزاری که نمایانگر آسیب های اجتماعی است، نشان داده می شود. در فیلم «تومان»، فضای مجازی بستری برای کسب و کار اینترنتی در گستره جهانی و البته فضایی برای شکل دادن به اقتصاد غیررسمی (مانند قمار) است. در «روز صفر»، تلفن همراه و فناوری های نوین به عنوان ابزاری برای تامین امنیت و صلح، بازنمایی می شود. در «روز بلوا»، تکنولوژی های نوین ارتباطی در کنار هکرها، در نقش ابزارهایی برای مبارزه با فساد ظاهر می شود و شخصیت روحانی داستان از طریق همین فضای مجازی و فناوری های نوین است که می تواند پرده از فساد اقتصادی سیستماتیک بر دارد. در فیلم «خروج»، تلفن های هوشمند و شبکه های اجتماعی به عنوان ابزارهایی برای مطالبه گری و پاسخگو کردن دولت و حاکمیت مرکزی معرفی می شود. در فیلم «ریست» با نگاهی انتقادی تصویری از فناوری های نوین ارتباطی به عنوان چشم سراسربین و نظارت کننده، ترسیم می شود و در فیلم «من می ترسم» به اخاذی و زورگیری سایبری اشاره می شود. در مجموع اولا در فیلم های جشنواره فجر ۹۸، فناوری های نوین رسانه ای و فضای مجازی حضور پررنگی در فیلم ها و پیشبرد داستان ها دارند و ثانیا بازنمایی آنها، مثبت، سازنده، ضدفساد، صلح آفرین و در خدمت گروه های خاموش و بی صدا است.
۸. هویت های محلی:
در جشنواره ۳۸ فیلم فجر، دو فیلم با زبان ترکی وجود داشت (پوست و آتابای) و اشاراتی نیز «تیره ها و اقوام ایرانی»، نیز دیده می شد. به طور مشخص در فیلم «درخت گردو» شرایط کردهای مرزنشین ایرانی که در شرایط بحرانی جنگ، مجاهدت های زیادی انجام داده و فجایع زیادی را متحمل شدهاند از نظر اقتصادی شرایطی نامناسب تصویر میشود که بخشی از آنها برای تامین معاش خود در گذر دهه ها همچنان به شغل پر مخاطره ای چون کولبری می پردازند(در سکانس آغازین و پایانی صرفا به آن اشاره می شود). همچنین «پوست» و «آتابای» را میتوان تلاشی در جهت آشنایی مخاطب با زندگی و برخی افسانهها و داستان های تیره های ایرانی دانست. در فیلم «روز صفر» که در ادامه فیلم «شبی که ماه کامل شد»، به موضوع ریگی می پردازد، هر چند به علل پرورش افرادی چون ریگی و گروه هایی چون جندالله پرداخته نمی شود. در فیلم «تومان» نیز دختران ترکمن حضور داشتند هر چند این فیلم نیز، فتح بابی برای آشنایی مخاطب با فرهنگ ترکمن ها نیست.
۹. فرآیندهای جهانی
نوعی گذار از مرکز و تلاش برای گفتگو با فرایندهای جهانی در سطح خود اثر یا نمادهای نقش بسته در آن، در فیلم های جشنواره فجر ۹۸ به چشم می خورد. از فیلم «درخت گردو» گرفته که با عبور از دولت مرکزی به دادگاه بین المللی لاهه وجاهت می بخشد، تا فیلم «مردن در آب مطهر» که ایران را تنها مدخلی برای ورود مهاجران افغانستانی به اروپا به تصویر می کشد و با نقد بنیادگرایی اسلامی و ارجاع به المان های مسیحیت، پیشاپیش خواستار گفتگو با جریان های فرهنگی جهانی است. فیلم هایی نظیر «عامه پسند» و «تومان» نیز تحت تاثیر فرایند جهانی شدن، میل ورزی دگرباشانه را مد نظر قرار داده اند و در «روز صفر» و «آن شب»، کل قصه یا قسمتی از آن در جایی خارج از ایران رخ می دهد. همچنین «روز صفر» مانند «لباس شخصی» و «خوب، بد، جلف ۲» ایران را در بستر «تعاملات جهانی» مورد بررسی زیبایی شناسانه خود قرار می دهد و «روز بلوا»، «کشتارگاه» و «خروج» نیز به «خارج» ارجاع می دهند؛ «خارج» روز بلوا جایی است که متهمان اقتصادی به آن می گریزند، «خارج» کشتارگاه، جایی است (عراق) که تعاملات اقتصادی آن، روی ایران اثر می گذارد و «خارج» خروج، جایی است که بواسطه رسانه ها تلاش می شود جنبش های اجتماعی در ایران تحت تاثیر قرار گیرند. «ابر بارانش گرفته» به نهنگ آبی ارجاع می دهد، «اتابای» در روایت خود از فیلمسازان ترکی الهام می گیرد و «تعارض» پیچیدگی های زندگی انسان مدرن در عصر جهانی شدن را به تصویر می کشد. در مجموع به نظر می رسد حضور جهان و فرایندهای جهانی شدن در فیلم های جشنوراره سی و هشتم، نسبت به ادوار پیشین بیشتر قابل لمس بود. اینکه آیا این توجه به خارج را باید همزمان با کمرنگ شدن نقش حاکمیت مرکزی در قصه های جشنواره امسال مورد توجه قرار داد یا خیر، سوالی است که جای تامل دارد.
۱۰. محور های غایب یا کمرنگ (محیط زیست، اقتصاد) :
به رغم درگیری بالای جامعه با مشکلات اقتصادی، اقتصاد نتوانسته بود سهم به سزایی در جشنواره ۳۸ام داشته باشد. هر چند از منظر اقتصادی، تصویری که کلیت فیلمهای اکران شده در سیوهشتمین جشنواره از وضعیت اقتصادی ایران ارائه میدهند تصویر یک نظام اقتصادی است که با مسائل بنیادین و مزمنی چون درآمد سرانه اندک، نرخ تورم بالا، ثبات اقتصادی کم، فساد سیستماتیک و در مجموع «اقتصادی قمارزده» روبروست. در این فیلمها افراد موفق در عرصه اقتصادی عموماً افرادی نوکیسه هستند که با بهرهگیری از روابط فاسد و سازوکارهای غیر قانونی در این عرصه به موفقیت رسیدهاند. مشخصاً در فیلمهایی چون روز بلوا و کشتارگاه به موضوعاتی چون خصوصیسازی شرکتها، مسائل مربوط به موسسات اعتباری، پیامدهای ناشی از نوسان نرخ ارز، قاچاق و… اشاره شده است. اما باید توجه داشت که در حوزه اقتصادی نیز اگرچه کلیت فیلمهای اکران شده اشاراتی به واقعیت های اقتصادی جامعه ایرانی داشته اند اما نتوانستهاند تصویری دقیق و جزئینگرانه از این وضعیت و عوامل موثر بر پیدایش آن ارائه دهند. همچنین علیرغم آنکه ایران با بحرانهای محیطزیستی پیچیدهای در حوزههای مختلف آب، خاک و هوا روبرو شده است توجه چندانی به این حوزه نشده و این موضوعِ مهم، دستمایه ساخت فیلمهای سینمایی با محوریت مسائل محیطزیستی پیشروی ایران قرار نگرفته است. از نظر آماری موضوع هیچیک از ۲۸ فیلم اکران شده موضوعی محیطزیستی نیست و به همین دلیل اصولا مخاطب این فیلمها نمیتواند به تصویری هر چند کلی و بدون جزئیات از وضعیت محیطزیستی ایران دست یابد گرچه در معدود فیلمهایی چون آتابای در حاشیه سکانسی از فیلم به موضوع بحران محیطزیستی دریاچه ارومیه اشاره شده است.
جمع بندی تصویر ایران در سینمای سال ۹۹
آنچه بیش از پیش در فیلمهای جشنواره ۳۸ام به عنوان محورهای اساسی خود نمایی میکند کاهش اثربخشی حاکمیت مرکزی، افزایش آسیب های اجتماعی و گرایش جامعه به مداخله در تعیین سرنوشت خود از مسیر اعتراض و یا عبور از نهادهای قانونی، هرچند بدون جهان معرفتی مشخص و در نتیجه نوعی «آنارشیسم» است. اینکه روند و شخصیت قصه ها، نهادهای قانونی را درگیر نکنند و خود دست به کار شوند، در سینمای ایران بی سابقه نبوده، اما با استناد به فیلم های جشنواره ۳۸ام، می توان گفت این محور پررنگ تر دیده شده و این می تواند برای سیاستگذاران خرد و کلان حائز نکاتی در خور توجه باشد. در ساده ترین شکل ممکن، تصویر ایران در سی و هشتیمن جشنواره فیلم فجر در سه بُعد «وضعیت حکمرانی»، «وضعیت سرمایه اجتماعی» و «فرهنگ عمومی و سیاست رسمی» قابل جمع بندی است:
الف) وضعیت حکمرانی
در این فیلم ها نظام های حکمرانی و دستگاه های معرفتی تغذیه کننده آنان، نه تنها به عنوان مرجع و میانجی برای باز کردن گره درام فیلم ها به تصویر کشیده نمی شوند بلکه آنها یا محلی از اعراب ندارند، یا خود مساله هستند و علیه آنها نوعی شورش اجتماعی و چه بسا سیاسی ساماندهی می شود. در «شنای پروانه»، برادر یک گنده لات، خود به عنوان کارآگاه در پی کشف حقیقت می افتد و تنها از نهادهای قانونی استفاده ابزاری می کند؛ در «قصیده گاو سفید»، نظام حقوقی قربانی کننده جان شخصیت هاست؛ نظام انتخاباتی و آموزش و پرورش در «خورشید» بی اثرند؛ در «روز صفر» کسانی از ماجرای دستگیری ریگی بهره برداری سیاسی می کنند که نقشی در آن نداشتند؛ در «خوب، بد جلف»، نظام حکمرانی ایرانی بازیچه قدرت های استعماری است؛ در «سه کام حبس»، خانه به مثابه وطن، آغشته به لجن است و در «خون شد» سند خانه توسط پدر در اختیار بیگانه قرار گرفته و باید آن را پس گرفت. در «کشتارگاه» و «من می ترسم» شخصیت ها بدون رجوع به مقام های قضایی و پلیسی خود دست به انتقام گیری می زنند؛ در «روز بلوا» روحانیت و شبکه سیاسی حول آن، آغشته به فساد است؛ در «لباس شخصی» امکان نفوذ در روحانیون امنیتی به چشم می خورد؛ در «عامه پسند» شخصیت ها قربانی عرف های مورد پذیرش حاکمیت می شوند؛ در «خروج» شخصیت ها علیه نظام حکمرانی می شورند؛ در «تومان» نوعی عشرت گرایی و طغیان علیه هنجارهای لذت جویی جامعه به چشم می خورد و در «درخت گردو» از اساس دولت مرکزی از ماجرای قصه حذف می شود و روایت فیلم بر اساس دوگانه قومیت – جهانی شدن پیش می رود. مذهب نیز در اغلب فیلم ها آغشته به خرافه و فساد و ارتجاع است و نه تنها تامین کننده نیازهای معنوی و اخلاقی جامعه نیست بلکه هیچ کارکرد رهایی بخش دیگری نیز ندارد. این یعنی در ۲۸ فیلم اکران شده، در برابر قربانی یا قربانیانی که به تصویر میکشند و همدلی مخاطب باید نسبت به آنها باید برانگیخته شود، همواره، یک «دیگری» به صورت آشکار یا پنهان معرفی میشود که مسبب اصلی پیدایش این وضعیت است؛ این «دیگری» بسته به نوع فیلمها در اکثر موارد (۱۳ مورد) «نظام حکمرانی» به معنای کلی آن و در معدود مواردی «دولت» به عنوان بخشی از نظام حکمرانی (۱ مورد) است. با توجه به شاخصهایی چون حاکمیت قانون، اثربخشی و کارآیی، پاسخگویی، کیفیت قوانین و مقررات تنظیمی و مشخصاً کنترل فساد (در هیچ یک از فیلمها نه تنها تصویر مثبتی از این شاخصها ارائه نمیشود بلکه عموم فیلمها به صورت آشکار یا پنهان نقد وضعیت نامناسب این شاخصهاست)، از منظر قریب به اتفاق فیلمهای اکران شده، «کیفیت نازل حکمرانی» و «ضعفهای نظام حکمرانی» علت اصلی تصویر ناخوشایندی است که از ایران در جشنواره سیوهشتم ارائه شده است.
ب) وضعیت سرمایه اجتماعی:
در فیلم های این جشنواره، جامعه «پر آسیب» به تصویر کشیده می شود. یعنی نه تنها «حکمرانی مرکزی» فاقد ابتکار، موجودیت و عاملیت لازم برای مداخله گری در وضعیت جامعه است، جامعه نیز با آسیب های متنوعی روبرو است که از قضا مهم ترین ان «کاهش اعتماد عمومی» و «امید به آینده» است. این فقر اعتماد و سرمایه اجتماعی را میتوان به صورت آشکار در ۱۹ فیلم اکران شده مشاهده کرد. جامعه ایرانی در این فیلم ها با آسیبهای اجتماعی جدیای چون اعتیاد (موضوع مستقیم ۷ فیلم)، حاشیهنشینی (موضوع مورد توجه ۴ فیلم)، وضعیت نامناسب زنان سرپرست خانوار (موضوع مورد توجه ۵ فیلم)، کودکان کار (موضوع مورد توجه ۲ فیلم)، شکاف بین الگوهای فرهنگی مورد حمایت عموم جامعه و الگوهای فرهنگی مورد حمایت نظام سیاسی (موضوع طرح شده در ۲۱ فیلم)، وضعیت نامناسب مهاجران و مشخصا مهاجران افغان (مورد توجه ۲ فیلم) و امید اندک نسبت به بهبود وضعیت در آینده (قابل برداشت از ۱۷ فیلم)، مواجه است. اکثر فیلمها که تا حدودی به موضوع «امید» یا «ناامیدی» برای تغییر شرایط نامناسبی که در فیلم به تصویر کشیده شده است، پرداختهاند (۱۲ مورد از ۱۷ مورد) با تصویری ناامیدوار برای تغییر و بهبود شرایط خاتمه مییابند. این تصویر با نتایج پیمایشهای رسمی که امید یا ناامیدی مردم را برای بهبود شرایط در آینده مورد سنجش قرار دادهاند همراه است و میتواند گویای احساس ناامیدی موجود در جامعه ایرانی نسبت به بهبود شرایط در آینده باشد.
ج) فرهنگ عمومی و سیاست رسمی؛ همگرایی و شکاف ها:
نکته دیگری که در این جشنواره به چشم میخورد کاهش شکاف بین آنچیزی است که در گذشته تفاوت بین سینمای روشنفکری (سکولار) – و سینمای حاکمیتی (مذهبی) شناخته می شد. حداقل ۵ فیلم از فیلم های این جشنواره با حمایت مستقیم نهادهای حاکمیتی ساخته شده اند اما متن تولید شده در این فیلم ها به نقد بنیادگرایی مذهبی (روز صفر)، مشکل زا قلمداد کردن حضور روحانیت در قدرت (روز بلوا)، استفاده ابزاری از مذهب برای پیشبرد اهداف سیاسی (خروج- سکانس سخنرانی های اتشکار در حرم حضرت معصومه در قم)، نکوهش خشونت های امنیتی (لباس شخصی) و تاکید بر نوعی پلورالیسم فرهنگی (ابادان یازده شصت) پرداخته اند. آز ان طرف در فیلم «ابر بارانش گرفته» و «دشمنان» -که سازندگان ان در نشست های خبری مدام بر «مستقل» بودن خود پافشاری می کردند- نوعی ارجاع به امر «ماورا»، «معجزه» و «خود تنبیهی و خود مراقبتی»، البته بدون اتکا به مذهب دیده می شود. به نظر می رسد دو جریان و یا دو قطب کلاسیک جامعه پساانقلابی به نوعی همگرایی در حداقل «طرح صورت مساله» رسیده و آنچه مخاطب قبلا باید در زیر متن سینمای مستقل یا روشنفکری با آن برخورد می کرد، حال به زبان صریح تری از متون سینمایی به پژواک در می آیند که به انواع مختلف توانسته اند حمایت های حاکمیتی را نیز جذب کنند. در این بین از حضور فعال «سازمان رسانه ای اوج» متعلق به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نیابد غافل شد؛ سازمانی که با چهار فیلم انتقادی در جشنواره حاضر شد و تصور غالب و کلیشه ای از این سازمان را به چالش کشید. «اوج» مخاطبان خود را به پذیرش تکثر فرهنگی، بازنگری در نوع تعامل روحانیت با قدرت رسمی، به رسمیت شناختن حق اعتراض و هشدار نسبت به امکان نفوذ در لایه های امنیتی ترغیب کرد و در مجموع ناکارامد بودن مدل روحانیت در حکمرانی (نکوهش شخصیت روحانی در «روز بلوا»، شخصیت حسام به عنوان روحانی بازجو در «لباس شخصی»، تبدیل قم به ابزار سیاست در «خروج» و سختگیریهای فرهنگی مبتنی بر خودی و غیر خودی در «ابادان یازده شصت») را به مساله تبدیل کرد. اینکه آیا تولید چنین محتوایی از سمت سازمان اوج، نتیجه یک سیاست آگاهانه است و یا اینکه فیلمسازان مورد اطمینان سازمان اوج از امکانات این مرکز برای پیشبرد اهداف فرهنگی خود بهره برده اند، جای مطالعه دارد ولی چیزی که واضح است این است که سازمان اوج امکان سخنگویی به بعضی گفتارهای فرهنگی و سیاسی داده است که سایر فیلمها با موانع یا تردیدهایی در بیان آنها مواجه بوده و هستند. به بیانی دیگر محتوای تولید شده توسط سازمان اوج، فرهنگی هستند تا سیاسی، فرهنگی که لزوما با قدرت رسمی همگرایی ندارد. این عدم همگرایی البته محدود به ساخته های سازمان اوج نیست، بلکه در کلیت فیلم های ساخته شده به چشم میخورد. اگر برآیند محتوایی و فرمی فیلم های جشنواره در یک جمله، به عنوان «صدای فرهنگ عمومی» قابل خلاصه کردن باشد و این جمله با تک جمله سیاست رسمی که یکی از مصداق های آن، برگزاری انتخابات مجلس یازدهم شورای اسلامی –که از قضا با برگزاری جشنواره تقریبا همزمان بود- مقایسه شود، همگرایی کمی دیده می شود. فیلم های جشنواره مخاطب را به نوعی عصیان از نرم های جامعه، میل ورزی بی انتها، خروج علیه وضعیت موجود و به چالش کشیدن پیش فرض های نهادهای مسلط فرا می خواند، حال آنکه سیاست رسمی علاقه ای برای انعطاف از خود نشان نمی دهد و به حفظ ساختارها با رویه کنونی پافشاری می کند. «فرهنگ عمومی» به حکمرانی به سیاق کنونی اشکالاتی وارد می کند و چه بسا خود را در موضع «خروج» نسبت به آن می بیند در حالی که سیاست رسمی به تدوام حکمرانی به شیوه کنونی اصرار می ورزد. این یعنی با مصداق قراردادن فیلم های جشنواره، بین «فرهنگ عمومی» و «سیاست رسمی»، تعارض ها و شکاف های بی حد و حصری قابل رصد است؛ شکاف هایی که نباید به سادگی از کنار آنها گذشت.
در مجموع به نظر می رسد جشنواره فجر در سه ساحت توصیف، تبیین و تجویز شرایط ایران پیشنهاد های قابل توجه برای سیاستمداران و سیاستگذاران دارد، پیشنهادهایی که اگر شنیده نشوند میتوانند الگوهای کنشگری جامعه را از آنچه که در فیلم خروج به تصویر کشیده شده است به سمت و سوی آنچه که در فیلمهایی چون خورشید و خون شد بر پرده سینما آمد تغییر جهت دهند؛ از این منظر شاید زنگ مدرسهای که در پایان فیلم خورشید توسط آن نوجوان با بازی درخشان روح الله زمانی به صدا درآمد نه صدای زنگ یک مدرسه تعطیل شده که صدای زنگ خطری بود که همه سیاستمداران و سیاستگذاران باید آن را بشنوند.