X

بایگانی تیر 24, 1400

دفتر سینمایی

مزدآبادی: کارآیی بنیاد سینمایی فارابی زیر صفر است/ فقط افرادی خاص از منافع این بنیاد بهره می برند! – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: جواد مزدآبادی کارگردان سینما و تلویزیون در خصوص ۸ سال زوال و انحطاط در بنیاد سینمای فارابی گفت: کارآیی بنیاد سینمایی فارابی زیر صفر است و این نهاد بودجه بربادده باید منحل و یا با سایر نهادهای تابعه سازمان سینمایی ادغام شود؛ نهادهایی مانند فارابی باعث نابودی سینما شده اند چرا که همه ساله بودجه های هنگفتی به آن ها اختصاص داده می شود و در نهایت معلوم نیست پول های بیت المال را صرف چه کارهایی می کنند و چه اتفاقی برای این بودجه ها رخ می دهد!

کارگردان فیلم های سینمایی «طاووس های بی پر» و «ورود زنده ها ممنوع» در گفتگو با خبرنگار سینماپرس افزود: بود و نبود بنیاد سینمایی فارابی برای سینماگران مستقل و غیروابسته به بودجه های دولتی هیچ اهمیتی ندارد؛ خود بنده مدت ها در انتظار بودم که یکی از مدیران این نهاد را ملاقات کنم اما حتی برای یک گفتگوی یک ربعه به بنده وقت ندادند!

وی ادامه داد: فقط افرادی خاص از منافع این بنیاد بهره می برند و هر سال شاهد هستیم یک تعداد آدم خاص این بودجه های دولتی را می گیرند و در نقطه مقابل بخش اعظمی از استعدادهای درخشان و بالقوه سینما چون نمی خواهند از رانت استفاده کنند و هدف شان این است که پول حلال در زندگی شان باشد مجبور می شوند کار نکنند و وارد بازی کثیف این افراد نشوند.

مزدآبادی سپس با بیان اینکه متولیان بنیاد سینمای فارابی ادعا دارند از فیلم های ارزشی دفاع و حمایت می کنند تصریح کرد: ما که در عمل چنین چیزی را از رفتار آن ها مشاهده نکردیم و بالعکس بارها که فیلمنامه های ارزشمندی را به این بنیاد ارائه دادیم با سرخوردگی مواجه شدیم چرا که همانطور که گفتم این بنیاد تنها متعلق به عده ای افراد خاص است و امیدوارم در دولت سیزدهم شاهد انحلال این نهاد باشیم.

این سینماگر سپس با طرح این پرسش که این همه نهاد و مرکز و سازمان و بنیاد در سینمای ایران به چه دردی می خورند اظهار داشت: مدیران وزارت ارشاد باید یک بار از خود سوأل کنند چرا بودجه بیت المال باید صرف این همه نهاد ریز و درشت و ناکارآمد شود؟ اگر این نهادها قرار بود دردی از سینما درمان کنند امروزه بخش اعظمی از اهالی سینما در بیکاری و فقر مطلق نبودند!

وی تأکید کرد: همین بنیاد سینمایی فارابی با این عمارت بزرگی که در اختیار دارد و این همه کارمند و… تاکنون چه دستاوردی برای سینمای ایران داشته است؟ آن ها تنها از فیلم هایی حمایت کرده اند که به دلیل کیفیت نازل و بی مخاطب بودن یا در اکران شکست خورده اند و یا در کمدهای شان مشغول خاک خوردن هستند.

مزدآبادی در خاتمه این گفتگو متذکر شد: چیزی که باعث می شود ما در سینما همواره ضرر ببینیم همین ماجرا است. مدیران باید به جای تخصیص بودجه های کلان به این نهادها، این مبالغ را میان سینماگران به صورت عادلانه تقسیم کنند تا تحول جدی و اساسی در سینما رخ بدهد و شاهد اتفاقات نیک در سینمای کشورمان باشیم.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

«محمدرضا قادری» در ایفای مسئولیت و نقش هنری خود منتظر کسی نمی‌ماند – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: محمدرضا قادری را بی‌تردید باید از احیاکنندگان نقاشی دیواری دانست. آثاری از جمله تصویر حضرت امام خمینی (ره)، شهید بهشتی در خیابان هفتم تیر و بسیاری از تصاویر شهدا در دیوارهای شهر تهران در کارنامه کاری آن مرحوم بود. این هنرمند فقید همچنین بسیاری از پوسترهای ایام و اعیاد مناسبتی مرتبط با فضای انقلاب اسلامی را طراحی کرده است.

به گزارش سینماپرس، محمدرضا قادری را بی‌تردید باید از احیاکنندگان نقاشی دیواری دانست. آثاری از جمله تصویر حضرت امام خمینی (ره)، شهید بهشتی در خیابان هفتم تیر و بسیاری از تصاویر شهدا در دیوارهای شهر تهران در کارنامه کاری آن مرحوم بود. این هنرمند فقید همچنین بسیاری از پوسترهای ایام و اعیاد مناسبتی مرتبط با فضای انقلاب اسلامی را طراحی کرده است. طراحی خاطره‌برانگیز پاکت نامه‌ها در ایام هشت سال دفاع مقدس نیز از جمله خلاقیت‌های او بود. پشتکار و شجاعت ایشان بر اهالی حوزه تجسمی ستودنی و از ویژگی‌های برجسته‌اش به شمار می‌رفت. مرحوم قادری پیش‌تر نیز در یکی از خاطراتش گفته بود با شروع انقلاب دیگر فکر و ذکرش کشیدن تصاویر شهدای انقلاب و عکس امام خمینی (ره) شده بود، اما به خاطر آنکه منافق‌ها روی نقاشی‌هایش همواره رنگ می‌ریختند، مجبور می‌شد روی یک دیوار ۱۸- ۱۷ بار چهره‌ای که کشیده را بازسازی کند. محمدرضا قادری شامگاه یک‌شنبه ۲۱ تیرماه بر اثر حمله قلبی در سن ۶۳ سالگی جهان فانی را وداع گفت. «جوان» به همین مناسبت با مجید رجبی‌معمار، مدیرعامل فعلی خانه هنرمندان و از دوستان قدیمی و نزدیک وی گفتگو کرده است.
شما به عنوان یکی از دوستان نزدیک مرحوم قادری در مقاطعی از این سال‌ها همراه‌شان بودید، لطفاً کمی از خصوصیات برجسته و خاص ایشان بفرمایید.
من از سال ۶۱ با استاد محمدرضا قادری در تبلیغات سپاه آشنا شدم و از همان هنگام متوجه روحیه هنری و در عین حال مسئولیت‌پذیری و تلاش فوق‌العاده ایشان برای توسعه هنرهای تجسمی سپاه و خلق آثار هنری جدید و متناسب با اقتضائات روز یاریگر انقلاب شدم، چون از یک طرف ما درگیر دفاع مقدس بودیم و هر روزه باید پوستر و تراکت و روی جلد کتاب و مجله آماده می‌کردیم و از طرف دیگر باید نیازهای فرهنگی و هنری تبلیغات جبهه و جنگ مانند طراحی و تولید انواع پرچم و پیشانی‌بند و کتیبه و آثار دیگر تبلیغی را فراهم می‌کردیم و محمدرضا قادری در طول سال‌های دفاع مقدس و پس از آن در طراحی، نقاشی و خلق آثار گرافیکی مربوط به انقلاب، دفاع مقدس و شهدا همواره در خط مقدم بود و با روحیه‌ای خلاق و مثال‌زدنی و در عین حال بدون اسم، عنوان و امضا، شریف و گمنام. شاید خیلی از هنرمندان و مردم ندانند که بسیاری از آرم‌ها و نشان‌های معروف از جمله علائم و درجات سپاه و نیروهای انتظامی کار مرحوم محمدرضا قادری است. طراحی و ساخت بسیاری از تندیس‌ها و جوایز جشنواره‌های انقلاب و دفاع مقدس کار او بود، قرائن روحیه و مسئولیت‌پذیری در سال‌های اخیر هم ادامه داشت.
مرحوم قادری به رغم آثار درخشان و بی‌نظیری که بسیاری از مردم در خیابان‌های شهر طراحی‌ها و نقاشی‌هایشان را به کرات دیده‌اند آنچنان که بایدوشاید معرفی و شناخته نشد، به نظر شما علت این گمنامی در بطن و متن جامعه چه بود، آیا خودشان چنین تمایلی داشتند یا علل دیگری داشته است؟
محمدرضا قادری در ایفای مسئولیت و نقش هنری خود منتظر کسی نمی‌ماند، تجربه‌های او در زمینه گرافیک و طراحی دکوراسیون مربوط به دوران نوجوانی و اوایل جوانی قبل از انقلاب بود که بلافاصله پس از پیروزی انقلاب در سال ۵۸ به مجموعه فرهنگی سپاه پیوست. وی اواخر دهه ۸۰ نیز با این نهاد همکاری داشت. او در برپایی بسیاری از نمایشگاه‌های دهه‌های ۶۰ و ۷۰ نیز فعال بود و هنرمندان جوان و بااستعداد بسیاری را در دوران سربازی آن‌ها کشف می‌کرد و ارتقا می‌داد که همگی به او احساس دین می‌کنند.
در این سال‌های پایانی، مرحوم قادری چه فعالیت‌هایی داشتند و دغدغه این روزهایشان چه بود؟
در سال‌های اخیر نیز به‌رغم درگیری با بیماری قلبی همواره در تلاش برای خلق آثار جدید در عرصه نقاشی، گرافیک، مجسمه‌سازی و سفال بودند. امید دارم امکانی فراهم شود به زودی نمایشگاهی از آثار ایشان در خانه هنرمندان ایران برگزار شود و علاقه‌مندان هنرهای تجسمی بیشتر با آثار و خدمات ایشان آشنا شوند.
کارهای شاخص نقاشی دیواری مرحوم قادری هم‌اکنون نیز در برخی ساختمان‌ها حضور دارد و این نشان از نو و زنده بودن اثر دارد. به نظر شما به عنوان یک مدیر فرهنگی و هنری شرایط این نقاشی در حال حاضر در سطح شهر چگونه است و چه آینده‌ای را برای چنین هنری متصور هستید؟
در موضوع نقاشی دیواری دو اثر از آثار ماندگار روی ساختمان فعلی مرکز سنجش واقع در هفتم تیر قرار گرفته که تحت مسئولیت و نظارت مرحوم قادری انجام شده است و جزو کارهایی است که بیش از ۳۰ سال روی دیوار است و تجربیات زیاد و اقدامات فراوانی در دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ صورت گرفت و بسیاری از این‌ها از جهت مضمون و محتوا بسیار هدفمند و ارزشمند با موضوعات دینی و انقلاب است و شاید بسیاری از آن‌ها از کیفیت مناسبی برخوردار نبودند که ماندگار نشدند، البته در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ از طریق بنیاد شهید و سازمان زیباسازی شهرداری و به تبع آن در سطح کشور نقاشی‌های بسیار خوبی کشیده شد که سال‌ها از آن استفاده می‌شود؛ آثاری که متعلق به هنرمندان نامداری می‌باشد و روی دیوارها رفتند و این سبک از نقاشی که به عنوان بزرگ کردن آثار هنری شناخته شده است، در همه جای دنیا مرسوم است و با استفاده از متریال و امکانات مناسب شاید در یک دهه گذشته جای خود را به تابلوهای بزرگ ال‌ای‌دی و ال‌سی‌دی دادند و آثار هنری به صورت برجسته و پرجلوه ارائه شد. مرحوم قادری در این زمینه تلاش‌هایی را داشت، البته هدایت و برنامه‌ریزی‌ای که در دهه ۶۰ برای فعالان این موضوع در سپاه و سایر نهادها داشتند، بسیار جلوه‌گر بود و به نظرم کماکان مجموعه سازمان‌های زیباسازی شهرداری تهران و شهرداری‌های سراسر کشور از این اقدام هنری باید حمایت کنند؛ هم از جهت انتخاب آثار مهم و برتر میراث فرهنگی، تاریخی و هم اینکه ارزش‌های هنری نقاشان و گرافیست‌های بومی را ترویج کنند، البته از متریال خوب و کیفیت اجرای برتر و رنگ‌های ماندگار باید استفاده شود تا آثاری شکل بگیرد که تا سال‌ها به عنوان آثار هنری نزد هنرمندان و هنردوستان شناخته شود تا بتواند مفاهیم ارزشمند هنری، اخلاقی، انسانی و معنوی را منتقل کند.
اگر موضوع ناگفته‌ای درباره این هنرمند فقید باقی مانده است، بفرمایید.
لازم می‌دانم این فقدان تأسفبار را به همسر و فرزندان و خصوصاً اخوی هنرمند ایشان استاد علیرضا قادری که از گرافیست‌ها و کاریکاتوریست‌های برجسته هستند، تسلیت عرض کنم.

*جوان

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

چون دنیای زنانه را بیشتر می‌شناسم و به مسائل درونی خانم‌ها بیشتر توجه کرده‌ام به سراغ شخصیت‌های زن می‌روم – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: کارگردان فیلم سینمایی «آبجی» معتقد است در سینمای جهان به بازیگران قدیمی که سرمایه‌های سینما هستند، به درستی بها داده می‌شود، اما در سینمای ایران کمتر از این سرمایه‌ها استفاده می‌شود.

به گزارش سینماپرس، فیلم سینمایی «آبجی» به کارگردانی مرجان اشرفی‌زاده و تهیه کنندگی محمدحسین قاسمی در سال ۱۳۹۴ در تهران ساخته شد، فیلمی که اولین تجربه سینمایی کارگردانش به شمار می‌رفت و قرار بود در جشنواره فیلم فجر همان سال رونمایی شود و با دیگر آثار سینمایی رقابت کند، اما هیات انتخاب «آبجی» را مناسب برای حضور در این جشنواره ندیدند؛ انتخابی که هنوز هم تهیه‌کننده و کارگردان این فیلم از آن دل‌گیرند و معتقدند سرنوشتی متفاوت را برای «آبجی» رقم زده است.

مرجان اشرفی‌زاده و محمد حسین قاسمی با تاکید بر اهمیت جشنواره فیلم فجر و تأثیر دیده شدن فیلم‌ها در ویترین این رویداد می‌گویند اگر فیلمی به این جشنواره راه پیدا کند بی شک آینده بهتری از هر نظر به خصوص در اکران پیش رو خواهد داشت، اما به «آبجی» در آن سال کم لطفی شد و همین مساله نه تنها در آینده فیلم بلکه در آینده حرفه‌ای عوامل این اثر سینمایی نیز تاثیر گذار بود.

فیلم سینمایی «آبجی» داستان دختری در آستانه ۵۰ سالگی با بازی معصومه قاسمی‌پور است که دچار کم توانی ذهنی است و با مادر خود «طلا» با بازی گلاب آدینه زندگی می‌کنند. این مادر و دختر زندگی عادی دارند تا اینکه «طلا» متوجه بیماری خود می‌شود و به دنبال سرپناه مناسبی است که دخترش بعد از مرگ احتمالی‌اش دچار مشکل نشود. این فیلم توانسته به خوبی از پس به تصویر کشیدن روابط مادر و فرزند کم توان ذهنی خود برآید. هرچند تا امروز آثار مختلفی درباره این قشر از جامعه ساخته شده، اما این برای اولین بار است که مشکلات و معضلات یک کم توان ذهنی در این سن به تصویر کشیده می‌شود. زنی که عاشق می‌شود، میل به استقلال دارد و در دنیای متفاوت و ساده خود تصمیم‌هایی می‌گیرد که با استانداردهایی که تا به امروز با آن زندگی کرده متفاوت است.

فیلم سینمایی «آبجی» بعد از سال‌ها، فرصت اکران در سینما را پیدا کرده و در این روزهای کرونایی که سالن‌های سینما با حداقل ظرفیت ممکن میزبان سینمادوستان هستند، در گروه سینمایی «هنر و تجربه» در حال نمایش است.

به همین بهانه با مرجان اشرفی‌زاده و محمد حسین قاسمی درباره «آبجی» و اتفاقاتی که برای آن طی این سال‌ها رخ داده است به گفتگو نشستیم.

مشروح بخش نخست گفتگوی خبرگزاری مهر با کارگردان و تهیه‌کننده فیلم سینمایی «آبجی» را در ادامه می‌خوانید؛

سرمایه‌های بازیگری در سینما رها می‌شوند/ «آبجی» قربانی یک اشتباه

* خانم اشرفی‌زاده، شما اولین تجربه سینمایی خود را با یک اثر متفاوت جلوی دوربین بردید، معمولاً کارگردانان فیلم اول، سعی می‌کنند فضاهای جدیدی را تجربه کنند، از همین رو شاهد این بودیم که در دهه ۹۰ فیلمسازان جوان به سمت به تصویر کشیدن شخصیت‌هایی رفتند که دچار بیماری‌های ذهنی بودند، هرچند پیش از این بارها به بیماران کم توان ذهنی در سینما ایران اشاره شده بود، اما «آبجی» را می‌توان اولین فیلمی دانست که زنی ۵۰ ساله را با مشکل کم توانی ذهنی و مصائبی که با آن درگیر است، به تصویر کشیده است.

اشرفی زاده: قصه‌های مختلفی که در فضای فیلم کوتاه و هم در تولیدات ویدیویی داشتم، معمولاً شامل داستان‌های زنانه بود، یعنی شخصیت محوری آن یک کاراکتر زن بود، در واقع شاید یکی از دلایل این انتخاب این باشد، که من خود یک زن هستم و دنیای زنانه را بهتر می‌شناسم، معمولاً هم ترجیح می‌دهم که به سراغ قصه‌هایی بروم که کمی درون‌گراتر هستند و سینما را به همین دلیل دوست دارم که یک موضوع و مفهوم درونی را بصری می‌کند و این مساله برای من چالش جذابی است. بنابراین چون دنیای زنانه را بیشتر می‌شناسم و به مسائل درونی خانم‌ها بیشتر توجه کرده‌ام به سراغ شخصیت‌های زن می‌روم.

برای اولین اثر سینمایی، معمولاً هر فیلمسازی به این فکر می‌کند که چه قصه‌ای را باید بسازد و اولین گامش در سینما و اولین مواجهه جدی اش با مخاطب چگونه باشد. بسیاری از دوستان در چنین شرایطی به سراغ موضوعاتی می‌روند که برگ برنده هستند، یعنی به سراغ الگوهایی می‌روند که اتفاق افتاده، دیده شده و نتیجه خوبی نیز داشته است، یا به سراغ فرمول‌های برنده جشنواره‌های خاص و یا اکران‌های موفق می‌روند. اما من به درست یا غلط به درون خود رجوع کردم و به دنبال مهمترین دغدغه ذهنم در زمان تولید فیلم خود بودم.

اشرفی‌زاده: ۲ جایزه بازیگری خانم گلاب آدینه با بازی در این فیلم دریافت کرد، جایزه بهترین فیلم نیز از دیگر جوایز این فیلم بود. خانم آدینه در فستیوال پکن جایزه بهترین بازیگر را از دست ژان رنو گرفت. متاسفانه در سینمای ایران سرمایه گذاری که روی آدم‌ها می‌شود، بعد از مدتی رها می‌شود خواهری دارم که در کودکی در اثر چند بیماری دچار یک وقفه ذهنی بسیار بسیار کوتاه شده و همین مساله بخشی از کارکرد مغز وی را دچار اختلال کرده است، وی یک فردی است که در حال زندگی کردن است و سن نسبتاً بالایی هم دارد، اما تحصیلاتش بیشتر از دبیرستان نبود، وی بیشتر کتاب می‌خواند و بافتنی می‌بافت. به خاطر دارم بچه که بودم با خواهرم که از من چندین سال بزرگ‌تر بود، دعوا می‌کردم. همه این موارد سبب شده بود که من با چنین فضایی از نزدیک آشنا باشم و از نزدیک شاهد رابطه متفاوت مادر و خواهرم بودم. بارها با خود فکر می‌کردم که آدم‌های این چنین در جامعه ما اگر حمایت صددرصدی مادر را نداشته باشند، باید چه کار کنند، این را باید بگویم که در دوره‌ای که فکر می‌کردم اولین قصه سینمایی من چه چیز باید باشد، به این نتیجه رسیدم که باید چنین موقعیتی را به تصویر بکشم.

* یعنی تجربه و مواجه شخصی شما با چنین شرایطی سبب شد تا «آبجی» را جلوی دوربین ببرید؟

اشرفی‌زاده: بله، البته این را هم باید بگویم قصه «آبجی» برگرفته از تخیل است و چنین داستانی در خانه ما رخ نداده است، اما چنین موقعیتی را در خانه داشته‌ایم. رابطه این مادر و دختر برای من بسیار جذاب و بسیار نزدیک به دنیای ذهنی من بود، این را می‌دانستم که «آبجی» فیلمی خواهد بود که به عنوان مخاطب آن را دوست خواهم داشت، به همین دلیل تصمیم به ساخت آن گرفتم.

* درست است که اشاره کردید که چنین فضایی را از نزدیک تجربه کردید، اما برای به تصویر کشیدن شخصیت اصلی «آبجی» تا چه اندازه تحقیق کردید؟

اشرفی‌زاده: برای تحقیق مسیر نسبتاً طولانی را طی کردم، در واقع سعی کردیم شخصیت‌های متفاوت و حتی شکل‌های دیگری از کم توانی ذهنی را مورد بررسی قرار دهیم. حتی در مقطعی با یکی از آشنایان که پزشکی است که بیماران روحی و روانی را در خانه ویزیت می‌کرد، همراه شده و به خانه‌های مختلف می‌رفتم، مساله جالب این است که زمانی که به این خانه‌ها رجوع می‌کردم کاملاً به یاد فیلم «زیر پوست شهر» به کارگردانی رخشان بنی اعتماد می‌افتادم، در واقع در این خانه‌ها شاهد اتفاقات و داستان‌هایی بودم که برای من بسیار حیرت‌انگیز بود و باور نمی‌کردم که زیر سقف این خانه‌ها چه قصه‌هایی وجود دارد و مردم چه دغدغه‌هایی دارند. قصه‌های بسیار تلخی که آدم را تحت تاثیر قرار می‌داد. در واقع فرم‌های متفاوتی را دیدم و در نهایت زمانی که به طراحی قصه فکر می‌کردم، یک گزینشی کردیم و بعد با مشاور شخصیت خلق شده را چک کردیم تا از لحاظ رفتار فیزیکی، میزان هوشیاری و یا کم هوشی شخصیت مشکلی نداشته باشیم.

سرمایه‌های بازیگری در سینما رها می‌شوند/ «آبجی» قربانی یک اشتباه

* آقای قاسمی، «آبجی» پنجمین فیلمی است که شما در کارنامه کاری خود دارید، پیش از اینکه دست به تولید این فیلم بزنید، فیلمی مانند «شیار ۱۴۳» را تولید کرده بودید که توانسته بود مخاطبان بسیاری را جذب کند و در معرفی شما به عنوان یک تهیه کننده تاثیرگذار موفق باشد، چه چیز سبب شد تا تهیه فیلمی مانند «آبجی» را برعهده بگیرید که فضای متفاوتی نسبت به آنچه که شما پیش از آن به عنوان تهیه کننده تجربه کرده بودید؟

قاسمی: در همه کارهای من، خانواده جزو اولویت‌های اصلی به شمار می‌رود، احساس می‌کنم این جامعه از مجموعه‌ای از خانواده‌ها تشکیل شده است، یعنی آن تعریفی که از جامعه در غرب وجود دارد، در ایران چندان معنا ندارد، ما تعدادی خانواده در جامعه هستیم و فکر می‌کنم که اگر برای بنیان خانواده در ایران اتفاقی رخ دهد که متاسفانه در حال رخ دادن است، کل جامعه ضرر می‌کند. «آبجی» را بر اساس همان قصه‌ای که خانم اشرفی زاده مطرح کرد، در راستای پرداختن به موضوع خانواده می‌بینم، دورهم جمع شدن خانواده برای من در همه کارها بسیار مهم است، خانواده در زندگی من بسیار اهمیت دارد، حتی محل کار من خانوادگی است.

قاسمی: آثاری از این دست اگر در جشنواره فیلم حضور نداشته باشند، از معرض انتخاب برای دیده شدن هم دور می‌شوند، به هر حال یک بخش از سینما پخش‌کنندگان و سینماداران هستند، آنها زمانی که می‌بینند فیلمی برای حضور در جشنواره انتخاب نشده است، چیز دیگری را در ذهن خود متصور می‌شوند، در صورتی که «آبجی» یک فیلم بروز است «آبجی» نزدیک به آنچه بود که من درباره خانواده فکر می‌کردم، دوم اینکه کاری بود که آن را دوست داشتم و درباره این موقعیت و این افراد، کار ویژه‌ای ساخته نشده بود و من دوست داشتم که در این زمینه کاری انجام دهم. البته بیشتر از من، خانم اشرفی زاده و گروهی که پای کار بودند، تمام تلاش خود را کردند تا اثری آبرومندی را تولید کنیم و سعی کردیم تا نیازهای اثر را برطرف کنیم.

«آبجی» در سال ۱۳۹۴ برای حضور در جشنواره فیلم فجر درخواست داد که پذیرفته نشد، این امر تا چه اندازه در آینده فیلم تاثیرگذار بود؟

قاسمی: یکی از ویژگی‌های جشنواره‌های فیلم این است که به فیلم‌ها ضریب داده و آن را معرفی می‌کند. آثاری مانند «آبجی» که محتوا دارند و اتفاقاً براساس همین اندیشه و محتوا پیش می‌روند، به بستر جشنواره نیاز دارند. در واقع در ایران به این شکل تعریف شده است که اگر فیلمی در این ویترین جشنواره و به خصوص با این موضوع‌ها قرار نگیرد، انگار فیلم ساخته نشده و یا انگار از لحاظ کیفی مشکلاتی دارد که داخل چنین ویترینی قرار نگرفته است.

من نمی‌دانم در آن دوره از جشنواره چه اتفاقی افتاد اما نسبت به «آبجی» بسیار کم لطفی شد، ما در فرصت کمی مجبور بودیم تا یک نسخه راف کات را به هیات انتخاب آن دوره برسانیم، اما در آن دوره بسیاری از فیلم‌ها همین ویژگی را داشتند، اما نمی‌دانم چرا نسبت به این فیلم بی مهری شد و همین مساله باعث شد از آن رونقی که باید داشته باشد، دور شود.

آثاری از این دست اگر در جشنواره فیلم حضور نداشته باشند، از معرض انتخاب برای دیده شدن هم دور می‌شوند، به هر حال یک بخش از سینما پخش کنندگان و سینماداران هستند، آنها زمانی که می‌بینند فیلمی برای حضور در جشنواره انتخاب نشده است، چیز دیگری را در ذهن خود متصور می‌شوند، در صورتی که «آبجی» یک فیلم بروز است و هنوز هم بسیار دوستش دارم و معتقدم که همچنان می‌تواند از لحاظ کیفی با بسیاری از آثار سینمای ایران رقابت کند، چرا که برای آن، یک گروهی عشق گذاشتند و تا آنجا که توان داشتیم سعی کردیم اثری قابل قبول را تولید کنیم. این فیلم براساس بازخوردهایی که گرفتیم، اثری است که می‌توانست بسیار بهتر از این به آن توجه شود.

سرمایه‌های بازیگری در سینما رها می‌شوند/ «آبجی» قربانی یک اشتباه
گلاب آدینه در نمایی از «آبجی»

* البته این فیلم توانست در حضورهای بین‌المللی خود موفقیت‌هایی را به دست آورد.

قاسمی: بله، این فیلم سینمایی نزدیک به ۲۰ حضور بین‌المللی داشت و توانست جوایز مختلف بین‌المللی به‌دست آورد.

اشرفی‌زاده: ۲ جایزه بازیگری خانم گلاب آدینه با بازی در این فیلم دریافت کرد، جایزه بهترین فیلم نیز از دیگر جوایز این فیلم بود. خانم آدینه در فستیوال پکن جایزه بهترین بازیگر را از دست ژان رنو گرفت. متاسفانه در سینمای ایران سرمایه گذاری که روی آدم‌ها می‌شود، بعد از مدتی رها می‌شود، در سینمای آمریکا برای ستارگان ۷۰ ساله نیز نقش‌های درجه یک می‌نویسند و اجازه نمی‌دهند این سرمایه‌ها از دست برود، اما ما این هنرمندان را رها می‌کنیم، خانم آدینه فردی است که می‌خواهد قصه، قصه خودش باشد (این جمله را از زبان خودش شنیدم)، یعنی می‌خواهد قصه‌ای که بازی می‌کند، قصه شخصیتی باشد که می‌خواهد ایفا کند.

اشرفی‌زاده: در جشنواره سال گذشته که تعداد فیلم‌های حاضر در بخش مسابقه کاهش پیدا کرد، سرنوشت حرفه‌ای حداقل ۱۲ کارگردان تغییر کرد. چرا که حضور در جشنواره فیلم فجر، تاثیر بسیار عجیبی در دیده شدن و نقد شدن دارد بنابراین فیلمی مانند «آبجی» در این زمانه یک فرصت ویژه و یگانه هم برای سینمای ایران و هم برای وی بود که یک‌بار دیگر دیده شود. اما متاسفانه زمانی که ویترین جشنواره فیلم فجر را از دست دادیم، فرصت جایزه گرفتن خانم آدینه را در جشنواره فیلم فجر از دست رفت، حتی خانم قاسمی پور می‌توانست به خوبی دیده شود و این حضور قطعاً می‌توانست در مسیر حرفه‌ای عوامل این فیلم تاثیرگذار باشد. اما مساله این است که این دیده شدن در جشنواره‌های خارجی رخ داد. یعنی من در شهر پکن، زمانی که ژان رنو برای خانم آدینه لایک می‌فرستاد، برق شادی را در چشمان خانم آدینه می‌دیدم. در این لحظه بسیار تاسف خوردم که چرا این بازیگر چنین جایزه‌ای را از جشنواره فیلم فجر دریافت نکرده است.

«آبجی» درست است که یک موضوع جهانی است اما من آن را برای مردم خودم ساختم و چرا که همه نکات آن در ایران و بین مخاطبان ایرانی بهتر دیده و درک می‌شود، اما متاسفانه این فیلم نتوانست به جشنواره فیلم فجر راه پیدا کند.

* البته معمولاً انتخاب فیلم‌ها در جشنواره فیلم فجر، به صورت سلیقه‌ای است و احتمالاً این فیلم در آن دوران باب میل هیات انتخاب نبوده است.

اشرفی‌زاده: زمانی که فیلم‌های حاضر در جشنواره اعلام شد، فیلم‌ها را ندیده بودم، بنابراین با اینکه گمان نمی‌کردم که معجزه‌ای در سینمای ایران رخ بدهد و فیلمی مانند فیلم ما در این رقابت نباشد، واقعاً انتظار داشتم «آبجی» در لیست فیلم‌های حاضر در جشنواره باشد. زمانی که تمام فیلم‌ها را دیدم، با احترام به همکارانم، احساس کردم که با هر سلیقه‌ای، «آبجی» می‌توانست در لیست جشنواره قرار گیرد. بالاخره بعد از ۲۰ سال کار کردن در سینما، با سلیقه‌ها آشنایی داریم، بنابراین فکر می‌کنم انتخاب نشدن «آبجی» برای جشنواره فیلم فجر به دلیل سلیقه محوری نبوده است، بلکه یک اشتباه فاحش و دردناک بود.

همیشه می‌گویم اگر من یک فیلمساز هستم اگر جایی اشتباهی کردم ۲ قدم جلوتر می‌توانم آن را دست کنم، اگر من به حق در جای خود ایستاده‌ام، می‌توانم مشکل را درست کنم. اما متاسفانه زمانی که مدیریت فرهنگی ما مدام در حال تغییر و بدون ثبات است، انتخاب شدن یا نشدن یک فیلم در جشنواره، زندگی حرفه‌ای کارگردان را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

به عنوان مثال در جشنواره سال گذشته که تعداد فیلم‌های حاضر در بخش مسابقه کاهش پیدا کرد، سرنوشت حرفه‌ای حداقل ۱۲ کارگردان تغییر کرد. چرا که حضور در جشنواره فیلم فجر، تاثیر بسیار عجیبی در دیده شدن و نقد شدن دارد. این در حالی است که کسی قضاوت نمی‌کند فیلمی که بیرون از جشنواره مانده است، چقدر قوی‌تر از فیلم‌هایی است که وارد جشنواره شده است و تنها می‌گویند این فیلم در جشنواره فیلم فجر حضور نداشت، پس فیلم مشکلی دارد و از کیفیت چندانی برخوردار نیست.

چرا «آبجی» بعد از سال‌ها در گروه سینمایی «هنر و تجربه» اکران می‌شود، فیلمی که هرکسی می‌بیند آن را دوست دارد. من از مخاطب خود بازخورد خالصانه می‌گیرم. درست است که مخاطب بسیار سخت برای دیدن این فیلم به سینما می‌رود، اما مطمئن هستم که این مخاطب بعد از دیدن فیلم از آن لذت می‌برد و دیدن آن را به دیگران پیشنهاد می‌دهد، چرا که فیلم صادق است و با احساس و اندیشه مخاطب ارتباط برقرار می‌کند.

مشاهده خبر از سایت منبع