درباره طرحی که هیچ دستاوردی برای هنرمندان قزوینی نداشته است
مسئول انجمن هنرهای تجسمی قزوین گفت: شهر قزوین به عنوان «شهر خلاق فرهنگ و هنر» معرفی شده است اما تا کنون این طرح برای قزوین و هنرمندان قزوینی هیچ دستاورد و نتیجهای نداشته است.
مسئول انجمن هنرهای تجسمی قزوین گفت: شهر قزوین به عنوان «شهر خلاق فرهنگ و هنر» معرفی شده است اما تا کنون این طرح برای قزوین و هنرمندان قزوینی هیچ دستاورد و نتیجهای نداشته است.
سینماپرس: اصغر فرهادی برای اکران فیلم جدید خود در ایران به شورای پروانه نمایش سازمان سینمایی درخواست داده است.
به گزارش سینماپرس، فیلم «قهرمان» ساخته اصغر فرهادی اخیراً در آمریکای شمالی و در جشنواره فیلم تلوراید به نمایش درآمد و در چند وقت گذشته هم به جشنوارههای لندن، تورنتو، سارایوو، ملبورن، افقهای نو لهستان و دوویل فرانسه دعوت شده است.
کمپانی آمازون قرار است این فیلم را دیماه امسال در سینماهای آمریکا و بعد هم در سامانه نمایش آنلاین آمازون پرایم اکران کند.
بر این اساس دستاندرکاران فیلم «قهرمان» در نظر دارند تا پیش از شروع اکران جهانی فیلم، نمایش عمومی آن را در داخل کشور آغاز کنند و اصغر فرهادی هم چند روز قبل درخواست پروانه نمایش برای اکران فیلم «قهرمان» را به سازمان سینمایی ارائه کرده است.
احتمالا در همین هفته جلسه شورای پروانه نمایش برای بازبینی فیلم تشکیل خواهد شد.
پیشتر اعلام شده بود که به احتمال فراوان زمان اکران «قهرمان» در ایران نیمه پاییز و آبانماه خواهد بود تا پیش از شروع جشنواره فجر و اکران جهانی حتماً روی پرده رود.
در این فیلم امیر جدیدی، محسن تنابنده، فرشته صدرعرفایی و سارینا فرهادی در کنار جمعی از بازیگران بومی شهر شیراز بازی کردهاند. «قهرمان» در نخستین نمایش جهانی خود در بخش رقابتی اصلی جشنواره فیلم «کن» جایزه بزرگ هیات داوران را از این رویداد سینمایی دریافت کرد.
سینماپرس: زهره حمیدی بازیگر سینما و تلویزیون در خصوص بی توجهی مسئولان فرهنگی کشور نسبت به وضعیت بیکاری و معیشتی سینماگران در بحران کرونا گفت: خیلی از همکاران با آبروی من حتی توان تأمین معاش روزانه شان را ندارند؛ برخی از آن ها جزو پیشکسوتان این حوزه هستند که سال های متمادی عمر و جوانی و زندگی شان را برای حوزه فرهنگ و هنر صرف کرده اند و شایسته نیست که با ایشان این گونه رفتار شود. متأسفانه بسیاری از نهادهای مسئول از جمله خانه سینما که قرار بوده نهادی صنفی باشد در این مدت هیچ اقدامی برای بهبود وضعیت زندگی هنرمندان برنداشتند و آن ها را به حال خود رها کردند.
بازیگر فیلم های سینمایی «تکیه بر باد» و «دلاوران کوچه دلگشا» در گفتگو با خبرنگار سینماپرس افزود: کرونا معادلات کاری و اقتصادی را در تمامی کشورهای دنیا به هم زد و به تبع کشور ما هم از این قاعده مستثنی نبود اما متأسفانه بی تدبیری مسئولان باعث شد این بحران امروزه همچنان ادامه دار باشد و در بسیاری از بخش ها و حوزه ها مشکلات فزاینده اقتصادی با کرونا گره بخورد و مردم را عاصی و مستأصل کند.
وی ادامه داد: همانطور که اغلب کسب و کارها در بحران کرونا تعطیل شدند پروژه های سینمایی و تلویزیونی نیز در ابتدا تعطیل شدند و بعد از مدتی تنها اندکی از پروژه ها تولیدشان را شروع کردند به عنوان مثال خود بنده ۳ قرارداد داشتم که به دلیل لغو تولید هیچ یک به سرانجام نرسید. این اتفاق مشکلات معیشتی هنرمندان را صدچندان کرد و همه انتظار داشتند که مدیران خانه سینما، صدا و سیما، سازمان سینمایی و… به دادشان برسند اما دریغا که آن ها نسبت به این وضعیت اسفبار کاملاً بی تفاوت بودند و ما را به حال خود رها کردند.
حمیدی خاطرنشان کرد: من نمی گویم هنرمندان تافته جدا بافته هستند و باید به آن ها توجه و نگاه ویژه شود! منظور بنده این است که نهادهایی که وظیفه شان رسیدگی به وضعیت رفاهی و معیشتی هنرمندان است در این مدت منفعل عمل کردند. به هر صورت آنچه مهم است برطرف شدن مشکلات تمامی اقشار جامعه است.
این سینماگر با بیان اینکه دولت دوازدهم که هیچ کاری برای وضعیت بد اقتصادی نکرد، چشم امید ما به عملکرد جهادی دولت سیزدهم است تصریح کرد: امیدوارم دولتمردان جدید امید ما را ناامید نکنند و هرچه سریع تر تدبیری عاجل برای رفع بحران اقتصادی و معیشتی عموم مردم داشته باشند تا ان شاالله بتوانیم به زودی شاهد بازگشت امید و خوشی در جامعه باشیم.
اسماعیلی از تصویب بسته حمایتی اصحاب فرهنگ و هنر در جلسه هیات دولت خبر داد و گفت:برای تمامی کسانی که در صندوق اعتباری هنر عضویت و هنر کارت دارند تسهیلات در قالب مختلف کمک اعطا می شود.
سینماپرس: فراخوان دومین جشنواره فیلم کوتاه «سلفی۲۰» با موضوع همزیستی با کرونا و تأثیر این ویروس در تغییرات شیوه و سبک زندگی مردم، همزمان با روز ملی سینما منتشر شد.
به گزارش سینماپرس، رویداد مردمی و مستقل «سلفی ۲۰» در سطح ملی و با ایجاد انگیزه و رقابت خلاقانه به مفاهیم جدید در آداب و رسوم، کار، معیشت و اهمیت حقوق شهروندی می پردازد.
از جمله اهداف این جشنواره میتوان به پایداری اجتماعی، اهمیت به رفتارهای جمعی و توجه به کسب و کارهای آسیب دیده در دوران کرونا، آموزش حقوق شهروندی و احترام به انسان، کودکان و سالمندان، محیط زیست و احترام به طبیعت اشاره کرد.
کشف ایده ها و استعدادهای درخشان مردمی و معرفی استعدادهای فیلمسازان کوتاه، فرهنگسازی، تقدیر از کادر درمان و پزشکی و تجلیل از شهدا و قهرمانان سلامت از دیگر اهداف این رویداد فرهنگی هنری است.
جشنواره فیلم کوتاه «سلفی۲۰» اولین جشنواره آنلاین سینمایی در کشور است که دومین دوره آن در ۲ بخش داستانی و سینما شعر برگزار خواهد شد. همچنین جایزه بهترین فیلم به اثری که بیشترین استقبال را در نمایش آنلاین به خود اختصاص داده باشد تعلق میگیرد.
ثبت اثر در دبیرخانه آنلاین سایت جشنواره آغاز شده و تا ۲۰ آبان ۱۴۰۰ مهلت ارسال اثر برای متقاضیان وجود دارد.
بر اساس فراخوان این رویداد، حداکثر مدت زمان آثار ارسالی در همه بخشها ۴ دقیقه است. فیلمنامههای ارسالی در بخش سینماشعر باید در قالب pdf و حداکثر در ۶ صفحه به صورت کامل باشد.
علاقهمندان برای اطلاع از جزییات نحوه شرکت آثارشان در این رویداد می توانند به سایت جشنواره به نشانی http://selfie۲۰shortfilmfestival.com/ مراجعه و فرم تقاضای شرکت را تکمیل کنند.
پس از وقایع سال شصتم هجری نوحهسرایی در رثای شهیدان کربلا در میان شعرای فارسی زبان از آنچنان توسعه کیفی و کمی برخوردار شد که استمرار آن موجب سنتی ریشهدار در ادبیات فارسی شد.
سینماپرس: سینمای ایران حتی اگر در گیشه رونق داشته باشد، در بخش سختافزاری دچار مضیقه و مشکل است.
به گزارش سینماپرس، دو سالی میشود که سینمای ایران آن سینمای همیشگی نیست؛ البته شاید از جهاتی بتوان گفت هنر هفتم در دو سال گذشته، در سراسر جهان حال و روز خوشی نداشته است.
کرونا بلایی شد که اولش شاید کسی جدیاش نمیگرفت؛ اما رفته رفته بر تمامی عرصههای زندگی بشری تأثیر گذاشت. در دو سال گذشته، سینماهای کشورمان کجدار و مریز به راه خود ادامه دادند؛ بارها و بارها به دلیل پاندمی کرونا و لزوم توقف زنجیره انتقال این ویروس، سالن های سینما طعم تعطیلی را چشیدند و مخاطبان از تماشای فیلمهای سینمایی در سینماها محروم ماندند.
اگر کرونا و شرایط پیش آمده در این دو سال را کنار بگذاریم، باید گفت که شاید (تأکید میکنیم شاید) سینمای ایران در گیشه رونق داشته باشد، ولی در بخش سختافزاری دچار مضیقه و مشکل است.
وقتی از سختافزار سینما صحبت میکنیم، منظور جنبههای فناورانه و تجهیزات سینماست؛ فضاهای نمایش فیلم و سالن های سینما هم وجهی از این جنبههای سخت افزاری هستند. البته در بخش نرمافزاری نیز تولید محتوا و جنبههای هنرمندانه در آثار سینمایی مطرح است که میتوانند به شدت در کشاندن مردم به سالنهای سینما و فروش فیلمها اثرگذار باشند.
با نگاه به شرایط سینمای کشور میتوان دریافت که هنوز جنبه سختافزاری سینما مغفول مانده و در رنج است. امروز حجم عظیم سالن ها و پردیس های سینمایی در پایتخت قرار دارد و بسیاری از شهرستانهای کشورمان هنوز یک سالن سینما ندارند؛ چه رسد به یک سالن سینمای پیشرفته.
سالنهای سینما، محدود و همان تعداد هم عمدتاً فرسوده و نیازمند نوسازی هستند. بسیاری از فیلمها به دلیل ظرفیت کم سالنهای نمایش، پشت در اکران میمانند و یا اگر اکران شوند، فرصت محدودی برای عرضه به مخاطبان دارند.
امروز روز ملی سینماست؛ روزی برای توجه بیشتر به هنر هفتم و جایگاه و مشکلات آن. به همین بهانه با محمد قاصداشرفی رئیس انجمن سینماداران درباره مشکلات و نقایص سختافزاری سینمای ایران گفتوگو کردیم که در ادامه آن را میخوانید:
محمد قاصداشرفی رئیس انجمن سینماداران، به مناسبت روز ملی سینما، گفت: اکثر سالنهای سینما در شهرستان همچنان در تعطیلی کامل به سر میبرند و مشمول هیچ گونه کمکی از سوی دولت نشدهاند. در برخی سینماها در شهرستان سینماداران، به علت تعمیرات و خرابیها ماهانه ۲۰ تا ۳۰ میلیون از جیب خودشان هزینه میکنند.
وی افزود: یک عزم ملی لازم است برای اینکه دوباره چراغ سالنهای سینما روشن شود و این جز با کمک و حمایت کامل دولت میسر نمیشود. از وزیر جدید فرهنگ و ارشاد اسلامی انتظار داریم تا کمک و رونقبخشی به سالنهای سینما را در اولویت کاری خود قرار دهد. سایر کشورهای دنیا نیز به علت شرایط کرونایی در تعطیلی به سر میبرند، اما اکثراً و تا جایی که بنده اطلاع دارم، به دلیل کمکهای دولتی گویی در شرایط عادی هستند و هیچ گونه خسارت و ورشکستگی را به علت کمکهای دولتی تجربه نکردهاند.
رئیس انجمن سینماداران گفت: در حال حاضر برخی از سالنهای سینما اگر مشکل و نقصی در سیستم نمایش و صدای آنها ایجاد شود، هزینه تعمیرات آن به قدری بالاست که قادر به راهاندازی مجدد آن نیستند. چون سینماداران قدرت و توانایی مالی رفع مشکل آن را ندارند و از جانب دولت نیز کمک و حمایتی صورت نمیگیرد. متاسفانه دولت توجهی به سالنهای سینما نداشته است. اگر هم تسهیلاتی در اختیار قرار گرفته است، به واسطه شرایط بانکها اوضاع بدتر شده است.
قاصداشرفی اظهار کرد: در دنیا این چنین است که اگر حرفه، صنعت و یا شغلی دچار بحران شود، بانکها به کمکشان میآیند؛ اما متأسفانه در اینجا ضوابط بانکی طوری است که صنوف را بیچارهتر میکند؛ چرا که بیشتر به فکر منافع خود هستند و قدمی در این راه برنمیدارند و توجهی به اقتصاد و پیشرفت ندارند و بعد از مدتها در شرایط زمانی به طور مثال وام تعلق میگیرد که دیگر آن کارایی لازم را ندارد. مواردی چون مالیات، ارزش افزوده، عوارض و بیمه را میبایست دولت پرداخت میکرد، اما این چنین نشد.
سالن سینما هست، مخاطب نیست!
قاصداشرفی گفت: هر چند در بسیاری از شهرستانها سالن سینما وجود ندارد، اما معضل اصلی عدم وجود مخاطب برای سینماست. به طور مثال تهران از سالنهای سینما اشباع شده است؛ اما آیا به این اندازه و ظرفیت مخاطب وجود دارد؟ در هر سانس چه میزان و چه تعداد نفر از فیلمها استقبال میکنند؟ در شرایط فعلی که اوضاع به مراتب بدتر است و در حالی که ظرفیت مجاز سالنها تا ۵۰ درصد اعلام شده است، تنها ۴ درصد ظرفیت به سالنهای سینما میروند.
وی افزود: دولت نیز باید نسبت به ایجاد سالنهای سینما در شهرستانها اهتمام ویژهای داشته باشد. آمار دقیقی در حال حاضر در دسترس ندارم؛ ولی در حدود ۶۰۰ تا ۷۰۰ شهرستان سالن سینما ندارند. به طور کلی سالنهای سینمای کشور از نظر تجهیزات فنی در شرایط مطلوبی قرار دارند؛ از نظر مواردی همچون سیستم نمایش و صوت. در این زمینه اقدامات رو به رشدی صورت گرفته است و موسسه سینما شهر کمکهای ارزندهای به تجهیز سالنهای سینما کرده است. از نظر تجهیزاتی چیزی کم نداریم؛ اما مسئلهای که وجود دارد گران بودن این تجهیزات است و سینمادار به تنهایی و بدون حمایت دولت قادر به تأمین و تعمیر آن نیست.
وی در پایان گفت: سالن سینما و فیلم خوب دو بال هستند که باید با هم حرکت کنند. اثر فاخر اگر تولید شود، مخاطب هم به سینما ترغیب میشود و میتوان سینما را نجات داد. متأسفانه در حال حاضر مخاطبان و مردم کم کم در حال فراموش کردن سینما هستند و این مسئله شاید به خاطر ضعف در عدم وجود یک رسانه اختصاصی برای سالنهای سینماست.
این روزها، دولت سیزدهم تازه نفس است و کار خود را در وجوه مختلف مدیریت کشور به تازگی آغاز کرده است. مسئولان دولت و وزارت ارشاد نه تنها در بخش سخت افزاری سینما که در بخش نرم افزاری و تولید محتوای اثرگذار می توانند موثر باشند. وقتی برای اقتصاد سینما سرمایهگذاری کنیم و به سینماگران نشان دهیم که چگونه برای کار و معیشت آنان اهمیت قائل هستیم، آنها هم برای سرنوشت فرهنگی کشور فعالیت دوچندانی خواهند کرد و جهت رونق فرهنگی و انجام مسئولیتهای فرهنگیشان نقش خود را به بهترین وجه ایفا می کنند.
*خبرنگاران جوان
سینماپرس: دکتر حسن بنیانیان، مشاور و دستیار امور فرهنگی رئیس دانشگاه آزاد اسلامی است که به واسطه مسئولیتهای مختلفی که در سازمان برنامه و بودجه، وزارت آموزش و پرورش، سازمان مدیریت و برنامهریزی، تبلیغات اسلامی و شورای عالی انقلاب فرهنگی، مرکز ملی جوانان و کمیته فرهنگ و تمدن اسلامی داشته، تجربههایی در ارتباط با فرهنگ دارد
به گزارش سینماپرس، دکتر حسن بنیانیان، مشاور و دستیار امور فرهنگی رئیس دانشگاه آزاد اسلامی است که به واسطه مسئولیتهای مختلفی که در سازمان برنامه و بودجه، وزارت آموزش و پرورش، سازمان مدیریت و برنامهریزی، تبلیغات اسلامی و شورای عالی انقلاب فرهنگی، مرکز ملی جوانان و کمیته فرهنگ و تمدن اسلامی داشته، تجربههایی در ارتباط با فرهنگ دارد. از جمله تألیفات بنیانیان کتابهای «فرهنگ توسعه»، «فرهنگ در مدیریت توسعه اسلامی» و «ایدهپردازی در فرهنگسازی» است. «جوان» با این مدیر فرهنگی پیرامون چشمانداز فرهنگ کشور گفتگو کرده است.
رویکرد طرحهای جامع، نظام برنامهریزی و سیاستگذاری کشور را نسبت به اقتصاد فرهنگ و هنر چگونه ارزیابی میکنید؟
باید بدانیم مدیران و سیاستگذاران چه دیدی به اقتصاد فرهنگ و هنر دارند، ذیل این دید است که اقتصاد فرهنگ رونق میگیرد یا از رونق میافتد. فرهنگ با ابزار فرهنگی متفاوت است. فرهنگ یعنی نظامی از باورها، ارزشها و الگوهای رفتاری که تکرار میشود، اما فلسفه فضاهای فرهنگی این است که درون آنها فعالیتهایی انجام میشود تا این باورها و الگوهای رفتاری را در جهت پیشرفت کشور اصلاح کند، بنابراین فعالیت و فضاهای فرهنگی نوعی ابزار تلقی میشود. در کشورهایی مثل ایران با پیشینه ۲ هزارو ۵۰۰ سال پادشاهی، آمرانه به اصلاح تصمیمهای یکدیگر دست میزنیم، برای همین تا انحرافی در جامعه میبینیم سریع به فکر وضع قانون میافتیم، درحالی که بسیاری از انحرافها با کار فرهنگی درمان میشود و، چون نگاه استبدادزده تاریخی داریم، اهمیت فرهنگ را به عنوان ابزار جامعه نمیپذیریم و نمیفهمیم چه تضادی وجود دارد؟ این نگاه باعث میشود برای هر مسئلهای قانون وضع کنیم، در حالی که قانون از بیرونِ وجود انسانها برمیآید و برای نظارت بر درستی اجرای آن باید یک سازمان ایجاد کرد. از طرفی مردم تلاش میکنند از قانون عبور کنند، بنابراین رشوه و فساد پیش میآید، پس باید سازمان بازرسی تشکیل شود، ولی ممکن است بازرس را اغفال کنند. باید بدانیم درمان مسئله، تربیت و فرهنگسازی است یا وضع قانون. برای یکسری از پدیدهها چارهای نداریم و باید قانونگذاری کنیم، مثلاً برای مبارزه با قاچاق، باید آگاه باشیم گردش مالی آن زیاد است، با نصیحت نمیتوان مسئله را حل کرد، اما وقتی جمع زیادی به دلایلی میخواهند ماهواره داشته باشند و شما به دلایلی نمیخواهید این اتفاق بیفتد، برای حل آن باید در صدا و سیما و ابزارهای فرهنگی، تقاضا را از درون افراد به حداقل برسانید. حال ممکن است تعدادی هم قانون وضع شود، اما اگر ۵۰ تا ۶۰ درصد یک جامعه خواهان استفاده از ماهواره باشند و فقط به خاطر این عده قانون وضع شود، مطمئن باشید آن قانون اجرا نمیشود، همانطور که همین حالا هم اجرا نمیشود، بنابراین اولین نکته آن است که به ابزار فرهنگ و قانون تعادل توجه نداریم و به صورت افراطی قانون وضع میکنیم.
نسخه پیشنهادی شما چیست؟
مدیران ارشد باید درک صحیحی از فرهنگ و کار فرهنگی متناسب با حوزه مسئولیت خود داشته باشند، وقتی در اهداف سازمانی با مانع روبهرو شدند، بلافاصله به سمت قانون نروند، فکر کنند با کار فرهنگی تا اندازه زیادی میتوان مسئله را حل کرد، مثلاً مشکل کمبود منابع آبی وجود دارد، از طرفی ۹۰ درصد آب کشور هم در کشاورزی صرف میشود، راندمان آبیاری هم ۳۲ درصد است، این مشکل را با قانون و برخورد با کشاورز که نمیتوان حل کرد. با کار تبلیغی فرهنگی و بهرهگیری از هنر، کشاورزان را میتوان به تصمیمگیری درست دعوت کرد، مثلاً در وزارت نیرو معاونت فرهنگی وجود داشته باشد. ممکن است از وجود چنین بخشی تعجب کنید، چون فرهنگ در ذهن بسیاری یعنی برپایی نماز جماعت یا شعائر دینی یا نهایتاً دعوت گروههای موسیقی و نمایش به گردهمایی خانوادههای کارمندان، اما بعد متوجه میشوید چه نگاه درستی به فرهنگ در این وزارتخانه شده است، یعنی آن بخش از ارزشها، باورها و الگوهای رفتاری که رابطه مستقیمی با اهداف وزارت نیرو دارد، شناسایی و روی آن برنامهریزی میشود یا در وزارت بهداشت و درمان، برای ایمنی و حفظ دارو و سلامت خانواده به جای وضع قانون و کنترل فیزیکی، معاونتی باشد تا فعالیتهای فرهنگی برای هدایت مردم به سمت تصمیمگیریهای درست را انجام دهد.
شما قائل بر این هستید که به جای تمرکز بر قانون و قانونگذاری باید برای حل مسائل، جریان فرهنگی راه انداخت؟
بله! این منطق را در پزشکی در نظر بگیرید، چون در این حوزه توسعه یافتهایم آن را مثال میزنم. هر کسی بخواهد متخصص چشم شود اول باید دوره پزشکی عمومی را بگذراند. ما که تحصیلات پزشکی نداریم، تصور میکنیم چشم فقط مجموعهای از چند ماهیچه و شبکیه است، پس چه لزومی دارد برای آن ۱۱ سال درس خواند، ممکن است در پاسخ، توجیه آورند بعضی از بیماریهایی که در ناحیه چشم بروز میکند، به دیگر بخشهای بدن ارتباط دارد و ریشه آن را در بیرون چشم باید جست و قانع میشویم که لازمه گرفتن تخصص چشم پزشکی، گذراندن دوره پزشکی عمومی است. در مدیریت هم همینطور است. همه مدیران در هر وزارتخانهای باید نگاه علمی به فرهنگ و کارکرد آن داشته باشند. اگر تصورتان بر این باشد که در شهرداری کاری حل نمیشود، مگر به شرط رشوه دادن، این تفکر عامل فاسد کردن کارمندان شهرداری میشود، اگر او هم نخواهد رشوه بگیرد، شمای نوعی آماده رشوه دادن هستید، چون با این نگاه وارد محل شهرداری شدهاید، اما اگر تصورتان بر این باشد که شهردار به شدت حساس است و کارمندان اهل رشوه نیستند و به کیفیت و سرعت عمل توجه میکنند و سیستم نظرسنجی و نظارت هم دارند، یقیناً احساس رضایت پیدا میکنید، ضمن اینکه محیط شهرداری سالم به نظر میآید. این تفکر باید بین تمام مدیران ایجاد شود که مورد قضاوت افکار عمومی قرار میگیرند. مهم است که با چه احساسی وارد یک سازمان، بانک، شهرداری، دادگستری یا هر مکان دیگری میشوید. این احساس مردم برای کل حکومت هم باید مهم باشد، لذا اگر در جستوجوی اقتصاد فرهنگ هستید، باید روی خلق تقاضاها به طور گسترده از ناحیه همه سازمانها اندیشه کرد. تصور کنید سالی یک بار میزان رضایت مردم از وزارتخانهها را اعلام کنند و از موفقترین وزیر که بیشترین رضایت مردمی را کسب کرده، تقدیر کنند. در هر استانی هم ۸۰-۷۰ اداره مستقر است و سالی یکبار هم به سه دستگاه برتر به لحاظ جلب رضایت مراجعهکنندگان پاداش دهند. در شهرستانها هم فرماندار سیستمی داشته باشد که به میزان رضایت مردم اهمیت دهد. چنین روشی، توجه به مسائل فرهنگی را در بدنه آن سازمان ایجاد میکند و به تقاضا تبدیل میشود و در آن صورت، اقتصاد فرهنگ و هنر شکل میگیرد و مشکل اقتصاد افرادِ خلاق هم در این حلقه حل خواهد شد. در واقع فرهنگ نیاز به ساختار و سیستم دارد و معنی این البته فربه کردن نظام بوروکراتیک نیست بلکه درک این مسئله است که رشد درون یک ساختار دقیق و منسجم و منظم تحقق مییابد و با بینظمی و شلختگی قابل تحقق نیست.
*جوان
سینماپرس: سینمای ایران به ۱۲۱ سالگی خود رسید که نشان از قدمت بالای این صنعت در ایران دارد. اگرچه هنر هفتم در ایران نوپا نیست اما هنوز به تکامل بیشتر نیاز دارد.
به گزارش سینماپرس، هنر هفتم ایران، پس از فراز و فرودهای بسیار در دهههای گذشته توانسته است در جشنوارههای بینالمللی به موفقیتهایی دست یابد. صرف نظر از دستیابی به این مهم و حضور در جشنوارههای گوناگون، سینمای ایران به تکامل در زمینههای مختلف نیاز دارد تا به موفقیتهای بیشتری نائل شود. پوران درخشنده (کارگران و فیلمنامهنویس) درباره وضعیت سینمای ایران باور دارد، اگرچه سینمای ایران به موفقیتهایی دست یافته است اما برای ادامه پیشرفت خود نیاز به تغییرات اساسی در زیرساختهایش دارد.
متن کامل گفتگو ایلنا را در ادامه میخوانید:
سینمای ایران در حیات ۱۲۱ساله خود، خاطرات تلخ و شیرینی متعددی تجربه کرده است. وضعیت این صنعت در ایران را از منظر کمی و کیفی چگونه ارزیابی میکنید. آیا با استانداردهای جهانی منطبق است؟ آیا توانستهایم به اهداف مورد نظر خود دست یابیم؟
جایگاه سینمای ایران را خوب میدانم، در عرصه بینالمللی به موفقیتهایی دست یافتهایم و جوایز متعددی را کسب کردهایم. بسیاری از جشنوارههای جهانی تلاش میکنند تا از حضور فیلمهای ایرانی برخوردار شوند. سینمای ایران در عرصه جشنوارههای بینالمللی دارای اعتبار است. فیلمسازان برای موفقیت سینمای ایران تلاش کردهاند اما به طور قطع باید از بازدهی بیشتری برخوردار باشیم. تلاشهای سالهای گذشته با افت وخیز همراه بوده، همچنین سیاستهای اتخاذ شده یکسان نیست و با حضور مدیری جدید، سیاستها تغییر میکنند.
کرونا از عواملی است که بر پیکره سینما تاثیرگذار بوده است. حدود ۱۸ ماه از پاندمی این ویروس در کشور میگذرد که در این بازه زمانی، سینمای ایران هیچ جهش و حرکت رو به رشدی را تجربه نکرده و روزگار کمفروغ خود را سپری میکند. شرایط فعلی به هیچ وجه خوشحالکننده نیست. در این مدت، عزیزان بسیاری را از دست دادیم. جای خالی بزرگان، سینما را غربتزده کرد. روزگار تلخی است، سینماگران همچون مردم ایران بسیاری از عزیزان خود را از دست دادند و از فرصت عزاداری هم محروم شدند. به تبع شرایط موجود، رنج و اندوه درونی در هر انسانی شکل گرفته است. سینماگران مثل مردم نیاز به انگیزه و جاری شدن خونی جدید در رگهای خود نیاز دارند تا بتواند رو به جلو حرکت کنند و به پیشرفت خود ادامه دهند.
سینما را به عنوان بزرگترین تفریح فرهنگی مردم میدانم، بنابراین باید به آن بها داده شود. تمامی اندیشهها باید فرصت شکوفایی داشته باشند تا با حرفهایشان بتوانند مردم را جذب خود کنند. فرهنگ ایرانی غنی است و باید فرصت شکوفایی آن مهیا باشد تا مخاطبان در عرصه بینالمللی مجذوب آن شوند.
به انسانساز و فرهنگساز بودن هنر هفتم اشاره کردید اما به نظر میرسد، این دو مولفه توسط فیلمسازان ایرانی به دست فراموشی سپرده شدهاند. بررسی ساده وضعیت سبد محصولات سینمای ایران نشان میدهد که بیشتر فیلمهای کمدی و به اصطلاح اجتماعی مورد توجه قرار میگیرند. چرایی این موضوع چیست؟ آیا ذائقه مردم هم تغییر کرده است؟
شرایط و فضای امروز جامعه سبب شده تا مخاطبان به این سمت و سو کشیده شوند اما باید در نظر داشت، مخاطبان در شرایطی غیرعادی به سرمیبرند. رونق فیلمهای کمدی و اجتماعی را میتوان به دلیل شرایط نامساعد روحی مردم دانست. آنچه مسلم است، فیلمهای سینمایی باید در تمامی ژانرها ساخته شوند. سینمای کودک و نوجوان هیچ جایگاهی در ایران ندارد. سینما تنها جنبه سرگرمکننده ندارد بلکه فرهنگساز و انسانساز است. بنابراین باید بر اساس برنامهای هدفمند رو به جلو حرکت کند و ساخت فیلمهای سرگرمکننده را به تنهایی مدنظر قرار ندهد. سینما به عنوان وسیله ارتباطی قوی و ابزاری فرهنگی باید به درستی مورد استفاده قرار گیرد. تمامی مسائل در کنار یکدیگر در سینما معنا پیدا میکنند. نمیتوان از مسائلی که در زندگی روزمرهی انسانها اتفاق میافتد، چشمپوشی کرد. اقشار مختلف جامعه نباید به دست فراموشی سپرده شوند.
به طور قطع، ویروس کرونا توانست بر اقتصاد هنر هفتم تاثیر بگذارد و آن را با بحران روبرو کند. آیا شیوههای جدید اکران مثل سینماماشین که به صورت خیلی محدود و مقطعی تجربه شد یا پخش آنلاین میتوانند عاملی برای برونرفت از شرایط فعلی باشند و اقتصاد نه چندان پویای این روزهای هنر هفتم را بهبود بخشند؟
شرایطی نیاز داریم تا سینما بتواند روی پای خودش بایستد. سرمایهگذارانی که در این عرصه حضور دارند نباید تنها هدف خود را کسب ثروت یا عرضهای ژانر خاص بدانند. دستمزدهای سینمایی و هزینه ساخت فیلم به دلیل شرایط اقتصادی و نرخ بالای تورم افزایش یافته است. به نظر شما، در چنین شرایط اکران آنلاین میتواند به این هزینهها پاسخ دهد. من بازهم تاکید میکنم، سینما باید بتواند روی پای خود بایستد و مخاطبان را به سالنها بکشاند. تمامی کشورهای دنیا، درهای سالنهای سینما را گشودند و مردم هم استقبال کردند. ایجاد این شرایط، نیازمند برنامهای حساب شده است. کسانی که دغدغهی سینما، فرهنگ و مردم را دارند باید به پای کار بیایند تا حل مشکلات را با جدیت پیگیری کنند.
تجربه از شرایط دیگر سخن میگوید. فاصله میان حرف و عمل در زمینه مدیریت بسیار است.
زیرساختها باید به معنای واقعی درست شوند؛ شعار و حرف هیچگاه ره به جایی نمیبرد. تاکید میکنم، اگر بخواهیم به آنچه که لازمه این سینمای ایران است، دست یابیم باید زیرساختها را درست کنیم و دغدغهمندانه با آن برخورد کنیم. سینما نیاز به عشق دارد. متخصصان باید فرصت عرضه داشته باشند نه اینکه تنها قشری خاص از فرصت مشارکت در امور برخوردار باشند. سینما یک کار جمعی است و به مشارکت همگانی جدی نیاز دارد. اینطور نباید باشد که تنها یک گروه خاص اجرا، مدیریت امور، تولید، پخش و بازیگری را در اختیار داشته باشند. ساختار فعلی باید اصلاح شود.
به اهمیت ایجاد موقعیت برای آشنایی مخاطبان خارجی با سینمای ایران اشاره کردید. اگرچه فیلمهای ایرانی در جشنوارههای خارجی حضور دارند اما از فرصت اکران عمومی در کشورهای خارجی محروم هستند و تنها در رویدادهای سینمایی نمایش داده میشوند. تنها تعدادی محدود موفق میشوند به این موقعیت دست یابند. بهنظر نمیرسد، در این زمینه هم عملکرد مناسبی داشته باشیم.
پخش فیلمها نه تنها در عرصه بینالمللی بلکه در عرصه داخلی هم اهمیت دارد. فیلمهای خوبی در سینمای ایران ساخته شدهاند که از پتانسیل بالای جذب مخاطب برخوردار هستند اما در پخش جهانی این آثار موفق نبودهایم. این آثار میتوانند فرصت ارزآوری را فراهم کنند. همچنین به دلیل اینکه هیچ اتفاقی در بخش پخش بینالملل نیفتاده است، فیلمسازان نمیتوانند ذائقه مردم جهان را با سینمای ایران همراه کنند.
فیلمها میتواند از طریق شبکههای مختلف جهانی به فروش برسند تا مخاطبانی برای آثار نمایشی ایران فراهم کنند. رایزنهای فرهنگی نتوانستهاند مردمان کشورهایی که در آن حضور دارند، جذب سینمای ایران کنند. این افراد میتوانند با برنامهریزیهای دقیق عاملی برای جذب باشند. چهل و چند سال از انقلاب میگذرد، آیا توانستهایم در این سالها به جایگاه قابلقبولی در عرصه پخش بینالمللی برسیم.
برخی فیلمها از روابطی برخوردار هستند و فرصت اکران چند روزه در یک کشور خارجی را به دست میآورند. این موضوع را نباید پخش بینالملل نامید. پخش جهانی فیلمهای ایرانی نیاز به یک مذاکره و ساماندهی جدی دارد. در این شرایط، چگونه فرصت معرفی فرهنگ ایرانی به جهانیان پیش میآید؟ سینما مهمترین ابزار و زبان مشترک جهانیان است. سینما را میتوان دیپلماسی و زبان مشترک تمام کشورها و جامعهجهانی درنظر گرفت. سیاستمداران وقتی میزبان یکدیگر میشوند درباره آثار سینمایی و فیلمهایی که دیدهاند، بحث و گفتگو میکنند. مهم نیست که چه جایگاهی در جهان داریم اما مهم است که اندیشه و تفکر خودمان را بازگو کنیم. چرا از این ابزار قدرتمند استفاده نکنیم؟ چرا به فکر چارهجویی نیستیم؟ ما در مسیر تغییر قرار داریم، در حوزه پخش بینالملل به تغییرات زیرساختی نیاز داریم تا اثرگذاری یک فیلم ایرانی در عرصه جهانی مشخص شود. سینمای ایران از این پتانسیل برخوردار است.
حضور زنان در عرصه فیلمسازی تاریخ سینما چگونه بوده است. آیا زنان توانستهاند به جایگاه مورد نظر خود در برسند. جایگاه فعلی زنان را در سینمای ایران چگونه ارزیابی میکنید. آیا میتوانیم دورهای از تاریخ سینمای ایران را به عنوان عصر طلایی حضور زنان در سینما معرفی کنیم؟
زنان فیلمساز توانستهاند با قدرت در عرصه فیلمسازی رو به جلو حرکت کنند آثار بسیار خوبی عرضه کردهاند. به طور قطع، مخاطبان بسیاری مجذوب زنان فیلمساز شدهاند. زنان در کنار مردان توانستهاند در کنار مردان به معنای سینمای پرمخاطب برسند.
فرصت حضور زنان در عرصه فیلمسازی فراهم شده و باید غنمیت شمرده شود. زنان فیلمساز ایرانی توانایی خود برای ساخت فیلم با مضامین مختلف را نشان دادهاند، دست در دست یکدیگر باید بدهیم و این شرایط را حفظ کنیم. زنان و مردان فیلمساز باید از امکانات مساوی برخوردار باشند تا بتوانند با آثار خود به نیازهای جامعه پاسخ دهند. اگرچه زنان حضور خوبی در سینما دارند اما با آنچه که باید باشد، فاصله دارد و نیاز به فرصتهای بیشتر دارد. به طور مثال، من هر ۵ سال یکبار، فیلم میسازم، در این بازه زمانی باید شرایط بهتر شود. پس از انقلاب، زنان حضور جدیتری به عنوان عوامل اصلی فیلم داشتهاند. اگرچه این موضوع یعنی حضور زنان به عنوان کارگردان، فیلمنامهنویس پررنگتر است اما آنچنان جدی گرفته نشده است. اگر حمایتهای بیشتری فراهم شود، زنان میتوانند بهتر در این سینما پرورش یابند.
نگاه فیلمسازان نسبت به مسائل زنان در آثار نمایشی چگونه بوده است. برخی از منتقدان به این آثار، مسائل پیشافتادهای مثل تفاوت «فمنیسم» و «فمنیست» را نمیدانند و تنها انتقاداتی وارد میکنند. این مسائل چه تاثیری در ساخت این دست از فیلمها دارد؟
زنان بخشی از جامعه هستند و در آن حضور دارند. نگاه درست به «زن بودن» باید مورد توجه قرار گیرد. ما با به دنبال جداکردن زنان و مردان از یکدیگر نیستیم. مساله اساسی، انسانسالاری است؛ موضوع مردسالاری و زنسالاری مطرح نیست.
اگر به این مسائل به درستی نگاه کنیم، دیدگاه درست به جامعه تزریق خواهد شد. آموزش درست در جامعه وجود ندارد، حتی برخی از زنان و مردان نسبت به حقوق خود آگاه نیستند. ما به آموزش درست نیاز داریم نه اینکه با جبههگیری با مسائل برخورد کنیم. ما به عنوان فیلمساز، جامعه خود را دوست داریم و آن را به تصویر میکشیم و خواهان اصلاح آن هستیم. فیلمساز نمیتواند از شرایط جامعه عقببماند، یک جامعه ممکن است با هدف به جلو برود یا به حال خود رها شود. فیلمسازان وقتی چندگام از جامعه جلوتر باشند، نسبت به مسائل هشدار دهند.
با توجه به سابقه فعالیت چندینساله در سینمای ایران و شرایط فعلی که در آن به سر میبریم، آینده این صنعت را چگونه پیشبینی میکنید.
من همیشه نیمه پر لیوان را میبینیم، سعی میکنم با نگاهی مثبت به نیمه خالی لیوان، آن را به نیمه پر تبدیل کنم. به هر حال آینده برای تمامی مردم است؛ همگی باید امیدوار باشیم. دو واژه «امید» و «عشق» معنی و مفهوم دارد. آینده جامعه، جوانان، ایران و سینما نیاز به آموزش، امید، آرامش و عشق دارد.
سینماپرس: دغدغه مرحوم دری وحدت قومی و استقلال کشور ما ایران در مقابل استعمارگران و نفوذ بود و همین باعث شد که مافیای سینمای دهه ۶۰ او را طرد و تحریم کند زیرا با ذائقه آنها جور نبود و او را خودی نمیدانستند.
به گزارش سینماپرس، امروز را به نام روز ملّی سینما در تقویم رسمی کشور ما ایران نام نهادهاند. سینما را آینه و مظهر فرهنگی هر کشوری مینامند که در آن حقایق و وقایع مهم هر ملت و مردمی ثبت میشود.
اما بدون شک تصویر ملت و مردم مهمترین نمایی است که باید در آن به عنوان آنچه که آینه مینامند دیده شود. اگر این آینه نتواند تصویر این ریشه و حقیقت را نمایان کند، هرآینه ناقص است و متأسفانه سینمای کشور ما سالها است که تصویر ملت و مبارزه علیه استعمار و باور به منافع ملی و استقلال کشور را ندارد. این مسأله مانند دردی بر جان دغدغهمندان و علاقمندان ایران اسلامی است.
البته سینمای ما کارگردانان و فیلمسازان بزرگی داشته و دارد که دستی بر آتش زبانهدار و گرم پیام انقلاب و مبارزان حفظ این خاک داشته و دارند. یکی از این نوادر، مرحوم سید ضیاالدین دری است. دری را بیشتر با دو سریال ماندگار و فاخر کیف انگلیسی و کلاه پهلوی میشناسیم اما او تنها در سریالسازی برای تلویزیون مشغول نبوده است بلکه فیلمهای مهمی دارد که نشان میدهد سابقه کار او قبل از آنکه در تلویزیون باشد، در سینما بوده است.
در جشنواره جهانی فیلم فجر امسال نیز فیلم آخر او که مدتها در میان اتاقها و تصمیمات مدیران فرهنگی کشور در حال سرگردانی بود، به همت نوید دری فرزند وی تدوین و بازسازی و اکران شد. فیلمی با موضوع تروریسم جهانی که در ایران نیز جان دانشمندان و متفکران فراوانی را گرفته است. دغدغههای دری در سینما تفاوتی با دغدغههای او در تلویزیون ندارد؛ او نیتش بازنمایی نفوذ دشمنان این خاک برای به زیر کشیدن باور و ملیت آنان است؛ همان چیزی که بسیاری تلاش کردند تا آن را تدریجی و پنهانی در کشور ما عملیاتی کنند بدون آنکه کسی نفهمد. همانها که سراغ کدخدا را میگرفتند. همانچه بدون آنکه ما بدانیم در برخی از فیلمها و سریالهای داخلی و خارجی هست و بچههای ما آن را میبینند.
امروز، یعنی روز ملی سینما بهترین فرصت است تا درباره این مهم یعنی ملیت و منافع ملی در سینما گفتگو کنیم. برای همین بسراغ بازخوانی اندیشه مرحوم دری رفتیم و با نوید دری پسر او که آخرین فیلم این کارگردان فقید را تدوین و آماده نمایش کرده است گفتگو کردیم.
دغدغه پدرم همبستگی و حفظ تمامیت ارضی کشور بود
* آقای دری، مسأله و دغدغه اصلی پدر شما در سینمای ایران چه بود؟
نگاه پدرم مرحوم آقای سید ضیاالدین دری فارغ از همه احزاب و جناحها و همینطور قومیتها در کشور ما ایران بود. آنچه که برای ایشان از هرچیزی بیشتر اهمیت داشت، ملیگرایی و همبستگی میان اقوام کشور بود. ایشان دوست داشت که در آثار سینمایی و تلویزیونی خود به این اشاره کند که ما با مشترکات مهمی مانند دین و وطن دور یکدیگر، موقعیت جغرافیایی و سرزمینی به نام ایران را تشکیل دادهایم. آنچه که این سرزمین را شکل داده است، ملیت و ایرانی بودن ما است و باید این برابری و برادری موجود در کشور را حفظ کنیم. ایشان دوست داشتند این مفوم را در آثار خودشان نشان دهند و بگوید که دشمنان این کشور از قبیل استعمارگران، هرچقدر در تمام قرون گذشته تلاش کردند تا این همبستگی را از بین ببرند نتوانستند کاری انجام دهند.
آقای دری ریشههای عناد و نفود را در فیلمهایی مانند «لژیون» و «من و دبورا» نشان داد. در لژیون به فراماسونری و دستهای پشت پرده آنان در امورات کشور اشاره کرد. مافیای سیاسی پنهانی که قصد کنترل معاملات سیاسی و اساسی جهان و تعادل آن را داشته است و ایران نیز جزوی از همین معامله است.
ایشان از اینکه عدهای چه در داخل و چه در خارج این کشور، میخواهند با وجود این همه منابع و ذخایر عظیم انسانی و مادی، با ایجاد چنددستگی و اختلاف آن را چندپاره و چند دسته کنند، دلشان میسوخت و میگفت به کشورهای خارجی ربطی ندارد که ما چه مشکلاتی داریم و چگونه میخواهیم آنها را حل کنیم؛ ما خودمان آنها را حل میکنیم و نباید دولتهای دیگر در این زمینه ورود کنند و برای ما تصمیم بگیرند.
همین الان در حال مشاهده وضعیت افغانستان هستیم که با خروج عدهای کشور دچار آشفتگی و نابسامانی میشود. همین وضعیت شاهدی بر مدهای پدرم و امثال ایشان است که باید در داخل کشور همبستگی و وحدت رویه وجود داشته باشد وگرنه کشور دچار تجزیهطلبی میشود.
پشت صحنه من و دبورا
نکته مهم دیگری که در اندیشه پدرم بود این است که عدهای میخواهند از کشورهای خارجی برای ما الگو برداری کنند و آن را ملاک برنامهریزی و کارهای فرهنگی و اجتماعی در داخل کشور کنند، میتوانم سریال کلاه پهلوی را نظر بر این موضوع بدانیم. در حالی که آنان از نظر فرهنگی از ما عقبتر هستند منتها از ما جلو زدند و حالا ما باید آنها را مبنای دموکراسی در کشور خود بدانیم. همین الان خیلی از چیزها در کشور ما بر اساس نمونههای خارجی آن نوشته و اجرا شده است. در حقیقت از خلأیی که برخی در این کشور بوجود آوردند باعث شد که عدهای دیگر سؤاستفاده کنند و از نمونههای خارجی بخواهند الگوبرداری کنند و کشور را طبق آن به پیش ببرند.
همین الان در حال مشاهده وضعیت افغانستان هستیم که با خروج عدهای کشور دچار آشفتگی و نابسامانی میشود. همین وضعیت شاهدی بر مدهای پدرم و امثال ایشان است که باید در داخل کشور همبستگی و وحدت رویه وجود داشته باشد وگرنه کشور دچار تجزیهطلبی میشود.
در قرون و حاکمیتهای گذشته، حاکمان همواره یا دنبال خوشگذرانی بودند و با دنبال کشورگشایی؛ برای همین از مسیر پیشرفت بازماندند و برای همین تصمیم گرفتند که از مشروطه به بعد یکباره بخواهند تمام آنچه را که از دست دادهاند را کسب کنند اما با الگوبرداری از غرب و کشورهای خارجی.
پیام آقای دری در فیلمها و سریالهایشان این بود که باید خودمان با زمان گذاشتن روی داشتههای بومی و داخلی به نتیجه برسیم و البته در این مدت کشورهای دیگر شاید در حال حرکت باشند اما بعد از مدتی با آوردههای داخلی و مستقل خودمان مسیر را ادامه خواهیم داد. اما ما با وابستگی به خارج میخواهیم قدم برداریم و هنوز هم برخی در داخل میخواهند این مسیر را با وابستگی ادامه دهند و نمیخواهند کشور مستقل قدرتمندی باشیم یا باید خیلی وابسته باشیم و یا باید کاملاً منزوی. در حالی که میشود ضمن تعامل و همکاری بر اساس داشتههای مستقل و ملی خودمان قدرت داشته باشیم.
نمایی از کلاه پهلوی
ایشان این ریشههای عناد و نفود را در فیلمهایی مانند لژیون و من و دبورا که آماده پخش است نشان داد. در لژیون به فراماسونری و دستهای پشت پرده آنان در امورات کشور اشاره کرد. مافیای سیاسی پنهانی که قصد کنترل معاملات سیاسی و اساسی جهان و تعادل آن را داشته است و ایران نیز جزوی از همین معامله است.
بیش از ۴۰ درصد سریال کلاه پهلوی پخش نشد!
* فکر میکنید اگر ایشان امروز زنده بودند روی چه موضوعی کار میکردند؟ باز هم سراغ موضوعات تاریخی و ملی میرفتند؟
اگر ایشان زنده بودند امروز سریال «سنجرخان» را میساختند؛ سریالی که درباره حفظ مرزهای کشور و تمامیت ارضی آن است و از استقلال و قومیتهای ایرانی دفاع میکند. سنجر خان یک کرد اهل سنت است که در مقابل حملات انگلیسیها در سالهای مشروطه ایستادگی میکند. ایشان این موضوع را در سال ۱۳۹۷ قصد داشت که بسازد و طبیعتاً اگر هم الان زنده بود با دیروزش هیچ فرقی نمیکرد بلکه شاید در این تصمیم راسختر هم شده بود.
کار دیگری که ایشان دوست داشت بسازد درباره «رئیسعلی دلواری» بود؛ البته متأسفانه امروز برای ساخت چنین آثاری باید کلی دوید و رایزنی کرد، آقای دری هم برای تمام کارهایشان مدام در حال دویدن و گفتگو بود تا بتواند کارش را به سرانجام برساند. او برای تمام کارهایش جنگید و اگر کار ماندگاری انجام شد برای جنگیدن و مبارزهاش برای رسیدن به نتیجه مطلوب بوده است. در حالیکه برای ساخت این دست آثار دلسوزی وجود ندارد و آخر سر هم که ساخته میشود با منت ساخته میشود.
نمایی از من و دبورا
باید مدام خود را به مدیران ثابت میکرد و میگفت که از سر دلسوزی و عقیده این آثار را میسازم. بنظرم او بر گردن فرهنگ و سیاست در این کشور حق دارد برای اینکه خودش مستقلاً و از سر دلسوزی خواست تا این آثار را بسازد وگرنه هیچ مدیری را ندیدم که بخواهد این دست آثار ساخته شود. بعد هم کلی سانسور و اذیت و در آخر سر فکر نمیکنم که ۴۰ درصد کل سریال «کلاه پهلوی» هم نیست آنچه که دیده شد.
پدر در فیلم من و دبورا ریشههای یک تروریسم جهانی را نشان میدهند که در تمام کشورهای دنیا از ایران و کشورهای منطقه گرفته تا آفریقا و اروپا در حال تررو است و از این ترور پول در میآورد. تروریسمی که برایش این مهم است که از این مسیر کثیف پول درآورد اینکه کدام کشور باشد چندان اهمیتی ندارد. یکبار این کشور ایران است و یکبار هم خود آمریکا و ۱۱ سپتامبر است.
مرحوم دری را مدیران سینمایی دهه ۱۳۶۰ طرد و تحریم کردند
پدرم اهل سینما بود تا تلویزوین و تمام کارهایی که برای تلویزیون ساخت اولا برای سینما بود اما از بس که مدتها منتظر ماند تا بتواند از مدیران سینمایی جواز ساخت این فیلمها را بگیرد کارهایش را در تلویزیون ساخت. ایشان اصلاً تحصیلات سینمایی داشت و قرار بود در سینما فیلمساز شود. علت اینکه ایشان را تحریم کردند برمیگشت به مافیای سینمای دهه ۱۳۶۰ و مدیریت آقای انوار. به ایشان گفتند که شما ضعیف مینویسی! با این حساب باید گفت که «کیف انگلیسی» یکی از آثار ضعیف ایشان بوده است که جزو آثار ماندگار تلویزیون شده است!
پدرم اهل سینما بود تا تلویزوین و تمام کارهایی که برای تلویزیون ساخت اولاً برای سینما بود اما از بس که مدتها منتظر ماند تا بتواند از مدیران سینمایی جواز ساخت این فیلمها را بگیرد کارهایش را در تلویزیون ساخت
آقای بهشتی و انوار حکم مرد خوب و مرد بد را داشتند اما هر دویشان دو روی یک سکه بودند. چرخش بیشتر به سمت بدمن بود اما در نهایت آقای بهشتی تلاش کرد تا در سالهای آخر فعالیتش به نوعی برای دلجویی از پدرم فیلم «لژیون» را جواز بدهد و کمکشان کند. البته رفتن ایشان از فارابی هم باعث شد تا روال تولید فیلم دچار وقفه و مشکلاتی شود. در سال ۱۳۶۶ فیلمنامه «کلاه پهلوی» را آقای زم مدیریت وقت حوزه هنری از ایشان خرید و گفت که شما صلاحیت ساخت این فیلم را ندارید. همان موقع در حوزه هنری آقای مخلمباف و جریان او فیلم میساخت و اجازه نمیداد که پدر من فیلم بسازد. مخلمباف که اجازه نمیداد پدرم در آنجا فیلم بسازد و برای خودش رقیب درست کند.
آنچه که باعث میشد تا پدرم را طرد کنند این بود که داعیهداران انقلاب، ایشان را برای اینکه در انگلیس درس خوانده بود فاقد صلاحیت میدانستند درحالی که تمام بچه های همین آقایان در خارج از کشور درس خواندند و زندگی کردند و حتی به عنوان مجرم هم شناخته شدند. بله، پدر من در سال ۱۳۵۹ در ایران و جزو انقلابیون نبوده است اما فکر انقلابی داشت و از خیلی از آقایان به استناد آثارش انقلابیتر بوده است. همین افراد به پدرم به عنوان چهره ضدانقلاب و نامتدین نگاه میکردند درحالی که خانواده بدشت معتقد و متدینی داشته است.
مرحوم دری وابستگی و غربزدگی را در میان آقایان میدید
* در ادامه چه سرنوشتی برای کلاه پهلوی رخ داد؟
بعد از این سازمان صداوسیما در سال ۱۳۸۰ امتیاز فیلمنامه «کلاه پهلوی» را از حوزه هنری خرید و برای تلویزیون ساخت. «کیف انگلیسی» را هم تلویزیون از ایشان در سال ۱۳۷۰ خریده بود که تا سال ۱۳۷۸ نتوانست بسازد. برخلاف تصور اینکه پدرم بخاطر مجلس ششم و دولت اصلاحات این سریال را ساخته باشد، خیلی زودتر پیشبینی کرده بود که دراین کشور چه اتفاقی میافتد.
حوزه هم این فیلمنامه را خرید که نسازد و کسی هم نمیساخت چون که سر کسی درد نمیکرد؛ بچههای انقلاب بودند اما کسی برای حجاب و مدرنیته و سنت فیلم نمیساخت.
تمام این مشکلات برای این بود که ایشان حرفی میزد که آقایان دوست نداشتند و آن هم نشان دادن دستهای بیگانگان برای اداره کشور و استعمارگران بود. چیزی که در فیلمنامههای کیف انگلیسی، کلاه پهلوی و همینطور من و دبورا، صاعقه، گرداب و لژیون داشت.
در دهه ۱۳۶۰ عدهای همهکاره سینما بودند که به پدر من میگفتند که تو از فیلتر ما بیرون نیامدی و حق نداری بسازی. زمانی که پدرم در ۱۳۶۳ اولین فیلم خود را ساخت به او گفتند که به چه حقی این موضوع را ساختی. فیلم «صاعقه» را ایشان ساخت که هیچکس هم نمیآید زنده کند که اولین فیلم ملودرام خانوادگی ایران است. در آن فیلم هم به رابطه دو خانواده سنتی و مدرن میپردازد و مسائلی که برای آنان پیش میآید.
ایشان قصد داشت که بگوید مردم ما درگیر مدرنیزاسیون و سنت هستند این موضوع را ایشان در سال ۱۳۶۱ گفته بود.
نمایش نفود استثمارگران در کشور باعث شد از سینما دورش کنند
* پس میتوان گفت آنچه که باعث شد تا مدیران وقت دهه ۱۳۶۰ پدرتان را تحریم کنند به نگاه و تفکر ملیگرا بعلاوه ضداستعماری و ضدانگلیسی ایشان بازمیگردد.
تمام این مشکلات برای این بود که ایشان حرفی میزد که آقایان دوست نداشتند و آن هم نشان دادن دستهای بیگانگان برای اداره کشور و استعمارگران بود. چیزی که در فیلمنامههای کیف انگلیسی، کلاه پهلوی و همینطور من و دبورا، صاعقه، گرداب و لژیون داشت.
فیلم صاعقه ایشان مورد سانسور قرار گرفت و از جشنواره فیلم فجر آن دوران به دستور معاونت سینمایی جشنواره کنار گذشته شد. پدرم تعریف کرد که رفتم در سالن فیلم خودم را تماشا کنم اما دیدم که فیلم دیگری در حال پخش است.
پدرم یک فیلمنامه سیاسی نوشته بود به نام «ماریجوانا اکسپرس» که بعداً مشابه همان فیلمنامه را به عنوان «یک مشت پر عقاب» در تلویزیون ساختند. ولی این فیلمنامه ضداستعمارگران و آمریکاییهایی دهه ۱۳۶۰ بود اما بهش اجازه ساخت ندادند، چرا اجازه نداند که ساخته شود؟ یک علتش این بود که ایشان مجیز و بله قربان گوی اقایان مدیر نبود. خودش به من گفته بود که اگر یکبار به این آقایان میگفتم چشم هرچه شما بفرمایید، به من هم اجازه ساخت میدادند. من میرزا بنویس کسی نبودم بلکه برای عقاید خودم کار میکردم. البته آنها شاید بدشان نمیآمد که از این سبک کارها هم ساخته شود اما مشکل اصلی به عقیده من این بوده که او را خودی و از حلقه خودشان نمیدانستند.
*تسنیم