X

بایگانی فروردین 17, 1401

دفتر سینمایی

گودرزی: ناقوس شوم مرگ سینما به صدا درآمده/ عدم حضور مردم در سالن های سینما هیچ ارتباطی به کرونا ندارد – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: جعفر گودرزی رئیس انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران در پی عدم استقبال چشمگیر مردم از فیلم های اکران نوروزی و حضور حدود تنها یک درصد از افراد جامعه در سالن های سینما گفت: ناقوس شوم مرگ سینما به صدا درآمده است و اگر وضعیت به همین منوال بخواهد ادامه پیدا کند به زودی شاهد مرگ قطعی سینما خواهیم بود.

وی در گفتگو با خبرنگار سینماپرس افزود: طی بیش از ۲ سالی که از شیوع و گسترش ویروس منحوس کرونا می گذرد ما همواره فکر می کردیم مدیران سینمایی از تهدید کرونا به عنوان یک فرصت استفاده می کنند اما امروز با دیدن این وضعیت وخیم سینما به این نتیجه رسیدیم که همیشه آچمز می شویم و نمی توانیم تهدیدها را بدل به فرصت کنیم.

گودرزی سپس با تأکید بر اینکه به هیچ عنوان نباید مسأله عدم استقبال مردم از فیلم های سینمایی را به دلیل ترس از کرونا دانست متذکر شد: عدم حضور مردم در سالن های سینما هیچ ارتباطی به کرونا ندارد چرا که همین مردم از حضور در رستوران و پاساژ و سفر و… نمی ترسند! متأسفانه وضعیت سینما و به طور کل وضعیت فرهنگ و هنر در کشور ما بسیار پیچیده تر از این حرف ها است، سینما در سبد خانوار ما جایی ندارد و این مسأله بسیار دردناک است.

این منتقد سینما تصریح کرد: فقدان برنامه ریزی های صحیح و اصولی در سینما موجب این بحران عظیم شده؛ متأسفانه ما بدون توجه به آنکه زمان علیه ما در حال گذر است فقط جلو می رویم و تدبیری برای برنامه ریزی برای فردا و فرداها نداریم.

وی سپس عادت مردم به تماشای آنلاین فیلم ها و سریال ها را یکی دیگر از دلایل عدم استقبال آن ها از سینما برشمرد و تأکید کرد: حضور در سالن های سینما دیگر برای مردم اولویت ندارد و اگر مدیران و سیاست گذاران سینما تدبیری ویژه اندیشه نکنند و با ارائه راهکارها و سیاست های تشویقی مردم را دوباره به سالن ها نکشانند مرگ سینما در ماه های آینده قطعی است.

رئیس انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران خاطرنشان کرد: توجه به ژانرهای مختلف و تولید فیلم در ژانرهای فراموش شده یکی دیگر از مسائلی است که می‌تواند موجبات رونق بیشتر سینما را فراهم کند. ژانرهای فراموش شده در این برحه حساس تاریخی می توانند نجات بخش سینما باشند و مخاطبان قهر کرده را به سالن ها بکشانند.

گودرزی در خاتمه این گفتگو افزود: آنچه مهم است اینکه ما به فیلم هایی که نشاط و امید و سرزندگی را تزریق کنند نیاز مبرم داریم. این مسأله بسیار تأثیرگذار است. باید به شعور و ذائقه و سلیقه مخاطبان احترام گذاشت؛ بی شک اگر چنین شود همه آن هایی که با سینما قهر کرده اند باز هم به سالن ها باز می گردد. مسئولان نباید اجازه دهند این فاصله بیش از این شود چرا که هر شکاف و فاصله بیشتر میان مردم و سینما غیر قابل ترمیم است.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

فضای رسانه‌ای بسیار متحول شده‌است/هر شهروندی خود تبدیل به یک رسانه و تولیدکننده رسانه‌ای شده است – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: مدیر شبکه افق با بیان آنکه برخلاف گفته‌ها اعتقادی به کاهش مخاطبان سیما ندارم، درباره بازگشت چهره‌های ممنوع‌التصویر به رسانه ملی گفت: استفاده کردن یا نکردن از نیروها حق هر مدیری است.

به گزارش سینماپرس، سیدسلیم غفوری بعد از سپردن سکان مدیریت شبکه مستند در خرداد ماه ۱۳۹۵، در مردادماه ۱۳۹۹ مدیر شبکه افق شد. شائبه‌هایی در آخرین روزهای اسفند ۱۴۰۰ از سوی رسانه‌های رسمی کشور مطرح شد که او را به‌عنوان معاون سیمای بعدی رسانه ملی معرفی می‌کردند. هرچند که او در گفت‌وگو با ایرنا این مسئله را تکذیب کرد.

سیاست‌های کلان در عرصه معاونت سیما همواره منتقدان و موافقانی از همه جناح‌ها، گرایش‌ها و نگرش‌های فکری داشته‌است. همچنین ورود به قرن جدید و سیاستی که رسانه‌ها در دوران تعدد و تکثر رسانه‌ای و رقابت سختی که میان آن‌ها برای جذب مخاطب است ما را بر آن داشت تا به گفت‌وگو با این مدیر تلویزیونی بنشینیم.

او همچنین در حوزه عدالت‌محوری در شبکه‌های سیما بر این مساله تاکید دارد که باید تلویزیون، تعدد و تکثر شبکه‌های آن را در قالب یک رسانه واحد ببینیم. هر چند بر این مساله تاکید می‌کند که هر شبکه سیاست، راهبرد و کارکرد خودش را دارد؛ اما این را نیز به تعریف می‌نشیند که تمامی شبکه‌ها از سیاست واحد رسانه ملی – معاونت سیمای صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران – پیروی می‌کنند.

غفوری همچنین برخلاف نظر تعدادی از منتقدان مبنی‌بر کاهش و ریزش آمار مخاطبان تلویزیون و جذب شدن آن‌ها به دیگر رسانه‌ها، بر این مساله تاکید می‌کند که کاهش و یا افزایش مخاطبان شبکه‌های سیما ارتباط مستقیمی با برنامه‌های شبکه‌ها و همچنین فراز و فرودهای جذب و یا دفع مخاطبان به واسطه کیفیت همان برنامه‌ها دارد.

همه این‌ها و بیشتر را در گفت‌وگویی صریح با سلیم غفوری مدیریت شبکه افق به بحث گذاشتیم.

تلویزیون از گفت‌وگوهای نرم شبانه خالی‌شده نشده، فُرم آنها تغییر پیدا کرده!

فارغ از سکانداری شما به عنوان مدیر شبکه افق، سلیم غفوری در رده مدیران باسابقه سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران قرار می‌گیرد و شناخته می‌شود. پس پرسش‌هایم را با محوریت سیاست‌ها و رویکردهای مدیریتی در معاونت سیما رسانه ملی، از شما به عنوان یکی از مدیران باسابقه سازمان صدا و سیما و سکاندار شبکه‌های تلویزیونی استوار می‌کنم. شما پیشتر در گفت‌وگو با ایرنا به این مساله اشاره داشتید که شبکه‌های سیما برای جذب مخاطب بیشتر در صورت تامین بودجه به سمت تولید برنامه‌هایی مانند رئالیتی‌شوها، مسابقات تلویزیونی و سریال‌های نمایشی می‌روند. اما مدتی است که فضای معاونت سیما و شبکه‌های تلویزیونی از برنامه‌هایی چون گفت‌وگوهای شبانه خوب یت به قول مدیران تلویزیون «گفت‌وگوهای نرم شبانه» و پرمخاطب مثل پارک ملت یا رادیو هفت تهی شده است. دلیل این امر را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا این اتفاق را در راستای سیاست‌های کلان سازمان می‌بینید یا پای مسائل مالی در میان است؟

با تهی شدن موافق نیستم. معتقدم سبک برنامه‌ها عوض شده ‌است. به عنوان مثال برنامه محاکات که از آنتن شبکه دو سیما پخش می‌شود، بر همان نگاه روایت‌گونه و گفت‌وگوی شبانه استوار است اما فُرم آن تغییر پیدا کرده ‌است. یا فرض کنید برنامه‌ای مثل خندوانه یا دیگر برنامه‌ها در شبکه‌های مختلف؛ همه آنها به اشکال گوناگون گفت‌وگوهای نَرم شبانه‌ای هستند که با شکل‌وشمایل دیگری تولید و روی آنتن می‌روند.

بعضی از آن‌ها پرمخاطب‌تر هستند. مثل خندوانه. برخی آن‌گونه که باید مخاطب جذب می‌کرده هنوز نتوانسته در جذب مخاطب موفق باشد. البته آن دوره‌ای که برنامه‌ای مثل پارک ملت روی آنتن بود؛ هنوز این تعداد شبکه نداشتیم و تعداد شبکه‌های تلویزیونی ما خیلی کمتر بود. به همین سبب آن برنامه‌ها بیشتر دیده می‌شد و شانس بیشتری برای ارتباط با مخاطب خود داشت.

اما نگاه کلی من آنست که این‌طور نیست که تلویزیون از گفت‌وگوهای نرم شبانه خالی‌شده باشد. این دسته از برنامه‌ها وجود دارند و در فرم تغییر پیدا کرده‌اند.

پیش از ادغام باید بررسی دقیقی نسبت‌به ماموریت شبکه صورت گیرد

معتقد به کاهش و ریزش مخاطبان سیما نیستم / استفاده کردن یا نکردن از نیروها حق هر مدیری است

شما معتقدید تعدد و تکثر شبکه‌ها باعث توزیع مخاطب و نه کاهش آماری آنها به عنوان مخاطبان بالقوه صدا و سیما شده است. با یان نگاه می‌خواهم به مساله دیگری اشاره کنم که طی چند وقت اخیر در محتوای برنامه‌های تلویزیونی شاهد هستیم. آن هم بحث ادغام‌هایی‌ست که در بخش‌های خبری شبکه‌های معاونت سیما صورت گرفته است. مقوله‌ای که چرایی و دلیل آن برای عموم مردم به عنوان مخاطبان بخش‌های خبری در شبکه‌های مختلف سیما پاسخ داده نشده است. البته زمزمه‌هایی هم در معاونت صدا وجود دارد که شاهد ادغام تعدادی از شبکه‌های رادیویی خواهیم بود. با این رویکرد؛ ادغام‌ها را چگونه ارزابی می‌کنید؟ اصلا با ادغام موافقید؟

پیش از پاسخ به این پرسش بار دیگر به این مساله تاکید می‌کنم که تعدد شبکه‌های سیما باعث توزیع مخاطب می‌شود. کم شدن مخاطب با توزیع شدن آنها متفاوت است.

اما در مورد ادغام‌ها به عنوان محور پرسش شما باید تاکید کنم، ادغام حتماً باید خیلی دقیق و درست صورت گیرد. ادغام هم می‌تواند خوب باشد و هم بد!

پیش از ادغام ابتدا باید بررسی دقیقی نسبت‌به ماموریت شبکه و هر برنامه‌ای که در بحث ادغام قرار گرفته صورت گیرد. در آن بررسی چه برای شبکه‌ای رادیویی و چه برای شبکه‌ای تلویزیونی باید نسبت‌ به مأموریت، اهداف‌شان و آن‌ ماهیت و هویتی که در حال حاضر از آن برخوردار هستند استوار باشد و صورت گیرد. سپس نتیجه‌گیری شود لازم است ادغامی صورت گیرد و اگر لازم نیست؛ نیازی هم نیست که به سمت آن حرکت کنند.

لازم نیست همه شبکه‌های ما ۶۰ درصد مخاطب داشته باشند!

پیشتر هم گفتم که بالاخره پرمخاطب‌ترین گونه برنامه‌سازی در تلویزیون گونه نمایشی است. اما بالاخره طیفی هم هستند که به گونه نمایشی علاقه‌ای نداشته باشند. مثلاً به دنبال برنامه اندیشه محور باشند. تلویزیون باید در ساعات مختلف این امکان را به مخاطب بدهد که آن‌چیزی که تمایل دارد را روی آنتن ببیند. کسی کار نمایشی دوست دارد چنین آثاری را ببیند. کسی که گفت‌وگوی شبانه دوست دارد به سمت این آثار برود. کسی که برنامه سیاسی دوست

اما اگر مساله اصلی و سوال اصلی این است که آیا این تعدد شبکه‌ها خوب است یا خوب نیست، بار دیگر تکرار می‌کنم که لزوماً اتفاق بدی نیست. ممکن است که تعدد شبکه‌ها باعث شود تا مخاطبان در شبکه‌های مختلف توزیع شوند اما این مسئله ایرادی ندارد. مگر همه شبکه‌های ما باید ۶۰ درصد مخاطب داشته باشند؟ دارد، برنامه‌ای برای خواست و مطالبه او وجود داشته باشد. این همان فلسفه تعدد شبکه‌هاست که اصل آن اتفاق بدی نیست. چرا که این تنوع شبکه‌ای چنین امکانی را برای مخاطبان و سلایق مختلف فرام می‌کنند تا در ساعت‌های مختلف برنامه‌های مختلف و مورد علاقه‌شان را روی آنتن کل تلویزیون پیدا کنند.

ممکن است که نقد شما این باشد که فلان شبکه از ماموریت اصلی خود خارج‌شده و برنامه‌ای یا برنامه‌هایی را پخش می‌کند که با مأموریت آن شبکه مرتبط نیست. اگر ‌چنین چیزی باشد باید مصداقی بررسی کنیم تا مرتفع شود و این بالطبع به سیاست کل تلویزیون برمی‌گردد. اما اگر مساله اصلی و سوال اصلی این است که آیا این تعدد شبکه‌ها خوب است یا خوب نیست، بار دیگر تکرار می‌کنم که لزوماً اتفاق بدی نیست. ممکن است که تعدد شبکه‌ها باعث شود تا مخاطبان در شبکه‌های مختلف توزیع شوند اما این مسئله ایرادی ندارد. مگر همه شبکه‌های ما باید ۶۰ درصد مخاطب داشته باشند؟

مرجعیت رسانه‌ای برای کل تلویزیون نه برای یک شبکه!

پس با این رویکرد شما مبحث مرجعیت رسانه‌ای و مرجعیت خبر در رسانه ملی چه می‌شود؟

مرجعیت رسانه‌ای برای کل تلویزیون نه برای یک شبکه! تعدد شبکه‌ها اتفاقاً به مرجعیت رسانه‌ای کمک می‌کند. کسی که دنبال یک برنامه تخصصی مانند اقتصاد یا سیاست است باید به همان میزان برنامه مد نظرش را روی آنتن شبکه‌های تلویزیونی پیدا کند تا فردی که علاقه‌مند به برنامه‌های نمایشی و سرگرمی است.

واقعیت آن است که کل تلویزیون با تمام شبکه‌هایش یک رسانه است

یعنی شما با این رویکرد، ادغام بخش‌های خبری را توجیه می‌کنید؟

مرجعیت رسانه‌ای یعنی چه!؟… مرجعیت رسانه‌ای یعنی آنکه عموم مخاطبان و مردم اعم از متخصصان، غیر متخصصان، خانواده‌ها، گروه‌های مرجع و همه اینها بتوانند در ساعت‌های مختلف، مخاطب تلویزیون باشند و خوراکی باب ذائقه و سلیقه خود داشته باشند.

حال ممکن است یک شبکه‌ای سهمش ۵ درصد مخاطبان از آنتن باشد و شبکه‌ای دیگر سهمش ۷۵ درصد شود. این ایرادی ندارد! اگر ما کل تلویزیون را یک رسانه ببینیم که واقعیت نیز همین است که کل تلویزیون یک رسانه است؛ این‌که یک شبکه خیلی پرمخاطب است و یکی، کم مخاطب است ایرادی ندارد. چون ماموریت شبکه‌ها با یکدیگر متفاوت است.

به عنوان مثال آیا شبکه سلامت قرار است فقط برنامه‌هایی در حوزه سلامت تولید و پخش کند. تا فقط مخاطبان خاص و علاقه‌مند به حوزه سلامت تماشاگر آن باشند!؟ یا نه، سیاست آن شبکه آن است که قرار است عموم مخاطبان در ساعاتی از روز برای گرفتن پاسخ‌های خود در حوزه سلامت جسم، روح و روان بدانند می‌توانند به آن شبکه مراجعه کنند.

این مشخص می‌کند که سیاست و راهبرد کلی شبکه سلامت چیست و آن شبکه نیز می‌داند که کارکرد خودش را دارد و حتما کارکردش با شبکه‌ای مانند آی‌فیلم که مدام در حال پخش سریال است متفاوت است. خب در این میان ممکن است شبکه آی‌فیلم پرمخاطب‌تر از شبکه سلامت باشد؛ پس این به سیاست و راهبرد شبکه‌ها باز می‌گردد و این ایرادی نیز به این مسئله وارد نیست.

این نگرش در حوزه خبر نیز صدق می‌کند. ما در معاونت سیما و در حوزه خبر، یک شبکه تخصصی خبر داریم که دائم خبر پخش می‌کند. حالا در شبکه‌های اصلی‌مان نیز بخش‌های خبری تعریف‌شده که مخاطبانی که طی روز اخبار را دنبال می‌کند آن‌جا نیز می‌توانند به آن بخش خبری مراجعه کنند. اما فرض کنید ساعت ۱۲ ظهر اگر می‌خواهید از خلاصه‌ اخبار، بخشی از خبری یا اخبار روز تا آن ساعت را مطلع شوید می‌توانید به شبکه خبر مراجعه کنید.

باید در نگاه آماری مخاطب کل تلویزیون را ببینید

برای این طرح این پرسش، بار دیگر شما را به عنوان مدیری باسابقه در معاونت سیما خطاب قرار می‌دهم. شما به برنامه‌ای مانند خندوانه به عنوان برنامه‌ای پرمخاطب اشاره کردید. ۳ سال پیش در بخش مسالقه خنداننده‌شو این برنامه میزان پیامک‌های ارسالی مخاطبان عدد ۳۰ تا ۴۰ میلیون نفر را نشان می‌داد. در حالی که امسال این عدد به ۲ تا ۳ میلیون پیامک رسیده است. این نشان‌دهنده خروج این شبکه از راهبرد، کارکرد و سیاست‌هایش است و یا تعدد و تکثر شبکه‌ها و توزع مخاطبان باعث این کاهش و ریزش شده است؟ آیا مخاطبان تلویزیون خوراک‌شان را از ماهواره می‌گیرند؟

تلویزیون را باید یک کل ببینیم. شما باید در نگاه آماری مخاطب کل تلویزیون را ببینید و بگویید مجموعه شبکه‌ها و برنامه‌های تلویزیونی به عنوان مثال ۱۰ سال پیش چند درصد مخاطب داشت، امروز چند درصد مخاطب دارد.

بر این نکته که پیش‌تر عنوان کردم تاکید می‌کنم، کل شبکه‌های تلویزیونی یک رسانه واحد است، نه هر یک از شبکه‌ها! درست است که هر شبکه‌ یک مأموریت رسانه‌ای دارد اما در نهایت همه شبکه‌ها زیر مجموعه یک رسانه و آن هم معاوت سیما در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران هستند.

کاهش ۵ درصدی مخاطبان تلویزیون طی ۱۰ سال اخیر در اوج و فرود بوده است

معتقد به کاهش و ریزش مخاطبان سیما نیستم / استفاده کردن یا نکردن از نیروها حق هر مدیری است

یعنی در همین کل شبکه‌هایی که شما به آنها اشاره می‌کنید کاهش مخاطب را قبول ندارید؟

اگر کاهش و ریزش مخاطبان در میان شبکه‌های تلویزیون هم وجود داشته باشد بسیار کم بوده است. حرفم بر اساس آماری است که تمام آنها منتشر شده است.

تلویزیون ۱۰ سال پیش در سال ۱۳۹۰، مخاطبی بین ۸۲ تا ۸۳ درصد داشته است و طی گذشت ۱۰ سال اخیر این آمار به ۷۷ درصد رسیده است. این ۴ تا ۵ درصد کاهش مخاطب هم به قول معروف در اوج و فرود است. زمانی بیشتر و زمانی کمتر می‌شود.

کما اینکه شما بعضی از همین برنامه‌ها را دنبال می‌کنید. همین برنامه خندوانه که نام بردید. در اطرافیان‌تان بسیار افراد می‌بینید که آن را مشاهده می‌کنند. بعضی از شبکه‌ها ممکن است که مخاطبان‌شان کمتر شده باشد و بعضی در نقطه مقالب با افزایش مخاطب مواجه بوده‌اند.

به عنوان مثال شبکه مستند در این سال‌ها با رشد مخاطب مواجه بوده و ممکن است یک شبکه مخاطبانش درصدی کاهش پیدا کرده باشد. اما اگر کل تلویزیون را رسانه‌ای واحد ببینیم به نظرم با کاهش مخاطب مواجه نبوده است.

درباره مباحثی که اطلاعی ندارم؛ اظهار نظر نمی‌کنم

برویم به سراغ چالش‌هایی که معاونت سیما رسانه ملی و ساترا با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دارند. این چالش‌ها به‌جایی رسیده ‌است که در مواجهه با شبکه نمایش خانگی؛ تلویزیون از یک‌سو شبکه نمایش خانگی را رقیب خود می‌بیند و از سوی دیگر می‌خواهد بر آن نظارت داشته باشد! این دوگانه و تناقض را از نگاه یک مدیر رسانه ملی چگونه ارزیابی می‌کنید؟

من در مورد اتفاقاتی که در ساترا می‌افتد و چه عملیاتی آن‌جا به وقوع می‌پیوندد اطلاعی ندارم. بنابراین درباره این موضوع هر اظهارنظری کنم، اظهارنظر دقیقی نخواهد بود. کسی باید درباره این موضوع پاسخ دهد که اطلاع دقیق داشته باشد. نه تنها از ساترا که از حوزه نمایش خانگی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز اطلاعی ندارم!

مناظره یعنی شنیدن حرف‌ها و پاسخ دادن به آن؛ برای اقناع مخاطب

به مفهوم عدالت و اجرای آن در حوزه برنامه‌سازی بپردازیم. پیشتر در گفت‌وگو با ایرنا به این مساله اشاره کردید در برنامه‌های سیما از شبکه شبکه متبوع خودتان (شبکه افق) در قالب سیاست و رسالت آن شبکه، اگر مجری یا برنامه‌ای خطایی کرده باشد در برنامه بعدی اصلاحیه انجام می‌شود. حال به سیاست معاونت سیما در این خصوص باز گردیم. به‌عنوان مثال دو چهره اصلاح‌طلب برای پاسخ‌دادن به اتهاماتی که به آن‌ها زده شده است به برنامه‌ای دعوت می‌شوند. نوع برخورد مجری از طرز گویش، پرسش و نظایری از این‌دست باعث می‌شود که در خلال برنامه زنده آن دو مهمان استودیو برنامه را ترک کنند. آیا این سیاست را سیاستی عدالت‌محور می‌دانید یا خیر!؟

دو بزرگواری که در برنامه حضور پیدا کرده بودند طی ۳۰ الی ۴۰ دقیقه موارد خود را مطرح کردند و تاکید داشتند که مواردی که مهمان قبلی درباره آنها بیات کرده کذب بوده و نکات غلطی را عنوان کرده است.

بعد از صحبت دو مهمان مدعو، آن مهمان قبلی روی خط آمد و گفت نسبت ‌به مواردی که مطرح کردم سند دارم و صحبت‌هایم مستند است. طبعا اگر ما در همان برنامه پاسخ میهمان قبلی را نمی‌گذاشتیم این روند ادامه‌دار می‌شد و باید بار دیگر در برنامه بعد می‌گفتتیم تا او حضور پیدا کند و این روند به هیچ وجه شکل حرفه‌ای در برنامه‌سازی نیست. سردبیر برنامه به این نتیجه و تصمیم رسید که در همین برنامه هر حرفی که قرار است زده شود، عنوان و گفته شود و درنهایت همه طرف‌ها به یک نقطه پایانی و مطلوب برسند. قبل از برنامه هم سردبیر با آن دو مهمان مدعو صحبت کرده بود که به فراخور بحث مهمان تلفنی روی خط خواهد آمد و نکاتش را مطرح می‌کند. این چیزی نیست که از آن‌ها پنهان مانده باشد. طبعا زمانی‌که مهمانان آمدند و نکات خود را مطرح کردند، آن فرد هم برای اثبات صدق یا کذب بودن حرف‌های روی خط آمد و ادله‌اش را بیان کرد. که در میانه برنامه شاهد بودینم به آن دو مهمان برخورد و بلند شدند و از استودیو خارج شدند. به نظرم عکس‌العمل آن‌ها عکس‌العمل منطقی نبود.

این که نمی‌شود که ما ۱۰ برنامه مدام میزبان آن‌ها و نفر مقابل باشیم و در همان برنامه باید به یک سرانجامی می‌رسیدیم. چون مدعی اول نکاتی داشت، آمد روی خط و این مساله چیز عجیبی نیست بگذاریم او حرف‌هایش را بزند. اگر آن‌ دو مهمان مدعو هم نکته‌ای داشتند می‌توانستند که پاسخ آن فرد را دوباره بدهند مجری هم گفته بود اگر نکته‌ای هست بعد از این ارتباط تلفنی نکات خود را بفرمایند. اما آن‌ها برنتابیدند و رفتند! اساساً مناظره همین است. آن برنامه شکل مناظره پیدا کرد. مناظره همین است که دو طرف در یک برنامه نسبت‌به یکدیگر نکات‌شان را مطرح کنند و مخاطب جمع‌بندی کند. این فرصت برای آن دو بزرگوار فراهم بود که بعد از صحبت‌های آن خانم نکات خود را مطرح کند. آن برنامه فرم مناظره پیدا کرده بود.

این که نمی‌شود که ما ۱۰ برنامه مدام میزبان آن‌ها و نفر مقابل باشیم و در همان برنامه باید به یک سرانجامی می‌رسیدیم. چون مدعی اول نکاتی داشت، آمد روی خط و این مساله چیز عجیبی نیست بگذاریم او حرف‌هایش را بزند. اگر آن‌ دو مهمان مدعو هم نکته‌ای داشتند می‌توانستند که پاسخ آن فرد را دوباره بدهند مجری هم گفته بود اگر نکته‌ای هست بعد از این ارتباط تلفنی نکات خود را بفرمایند. اما آن‌ها برنتابیدند و رفتند!

استفاده کردن یا نکردن از نیروهای هر شبکه حق هر مدیری است

صراحت و صداقت‌تان برای من به عنوان پرسشگر بسیار جذاب است. خیلی آنی نکته‌ای به ذهنم رسید. با چهره‌های ممنوع‌التصویر سازمان و بازگشت‌شان موافقید؟ مثلاً عادل فردوسی‌پور …

ببینید نخست آنکه این را باید از مدیر شبکه سه سیما بپرسید. این‌که مدیر شبکه سه سیما تصمیم گرفته از عادل فردوسی‌پور استفاده کند یا نکند به نگرش و استدلال‌های آن مدیر بازمی‌گردد. البته می‌دانم که آقای عادل فردوسی‌پور هنوز برنامه دارند. من چون آدم ورزشی نیستم واقعاً از حوزه ورزش آن‌چنان مطلع نیستم. اما به‌هرحال هر مدیر شبکه‌ای ممکن است به هر دلیلی تصمیم بگیرد یکی از عوامل خود مانند تهیه‌کننده، مجری یا مهمان را به خدمت نگیرد. این‌که حالا چرا او تصمیم می‌گیرد که از خدمات یک فرد بهره ببرد یا نه باید از مدیر مربوطه ابتدا پرسش شود که چه ملاحظه‌ای داشتی که از فلان فرد استفاده نکرده‌اید؟ او نیز قطعا دلایلی برای این عدم استفاده داشته‌است؟

استفاده کردن یا نکردن از نیروهای هر شبکه حق هر مدیری است. ببینید فرض کنید دبیر یک بخشی در خبرگزاری ایرنا؛ آیا این حق را دارد که بگویید از این خبرنگار استفاده می‌کنم یا خیر؟ ممکن است بگوید این خبرنگار بسیار خبرنگار خوبی است اما با سلیقه من تطابق ندارد. یا نه این خبرنگار آن کاری که من درست می‌دانم را نمی‌تواند به‌ خوبی انجام دهد. یا نه این خبرنگار به‌لحاظ خلق‌وخو با من همراه نیست. یا این خبرنگار سیاستی که من می‌خواهم آن را اجرایی کنم را نمی‌تواند پاسخ‌گو باشد.

شما به‌عنوان دبیر ایرنا، سیاستی دارید و می‌خواهید آن سیاست را پیش ببرید. به‌لحاظ گفت‌وگو، به‌لحاظ تهیه خبر و تهیه گزارش و… ممکن است دبیر بگوید این خبرنگار بسیار خوب است اما به هر کدام از دلایلی که گفتم نمی‌خواهد از این خبرنگار استفاده کند. این حق را به نظرم باید برای مدیر هر شبکه‌ای در نظر گرفت.

تمام مطالبی که فرمودید کاملاً درست؛ درباره بازگشت‌شان پرسیدم؟

عرض کردم، این مساله بستگی به سیاست هر مدیری دارد که سکان‌دار یک شبکه می‌شود. ممکن است مدیر دیگری در هر شبکه‌ای بیاید و بگوید من از آن تهیه‌کننده‌ای که مدیر پیشین از او استفاده نمی‌کرد، می‌خواهم استفاده کنم و یا برعکس … این به حوزه مدیریت هر مدیری برمی‌گردد. این همان مثالی که درباره خبرگزاری ایرنا زدم. شما ممکن است در مقام سردبیر از یک خبرنگار استفاده نکنید و سردبیر بعدی که جای شما حضور پیدا کند ممکن است بخواهد که از همان خبرنگار استفاده کند. بستگی به این دارد که آن فرد در چارچوب مأموریت‌های آن سازمان انجام‌وظیفه می‌کرده یا نه؟ یا اینکه آن سازمان عملکرد آن خبرنگار را درست ارزیابی کرده یا خیر؟

رسانه‌های همگانی باید حضور و تعمل با مخاطب را در قرن جدید جدی‌تر بگیرند

به عنوان سوال پایانی؛ به قرن پانزدهم وارد ‌شده‌ایم. افق رسانه را در قرن جدید چگونه ارزیابی می‌کنید؟

این مسلم است که قطعا در قرن جدید رقابت بسیار زیاد می‌شود. رقابت از آنچه که امروز وجود دارد هست بسیار بسیار بیشتر خواهد شد. یک قرن ۱۰۰ سال را شامل می‌شود و قطعا حتی ممکن است من در همان دهه نخست آن نیز نباشم. شتاب و رشد تکنولوژی طی ۲۰، ۳۰ سال اخیر انقدر سریع و زیاد بوده که ممکن است اتفاقاتی در عرصه رسانه بیافتد که برای ما غیر قابل‌پیش‌بینی باشد.

مثلاً از عمر اندروید ۱۰ تا ۱۲ سال می‌گذرد. ۲۰ سال پیش آیا فکر می‌کردیم کل رسانه‌های دنیا در موبایل ما حضور داشته باشند؟ یا همه اتفاقات را در موبایل ببینیم؟ از صدا، تصویر، عکس، فیلم، خبر و … یا حتی خود بدل به تولیدکننده رسانه‌ای شویم! طی همین ۱۴ یا ۱۵ سا اخیر و بعد از حضور شبکه‌های اجتماعی به‌معنای امروز؛ اساساً فضای رسانه‌ای بسیار متحول شده‌است. هر شهروندی خود تبدیل به یک رسانه و تولیدکننده رسانه‌ای شده است. قطعا آدم‌ها به فراخور کارهایی که می‌کنند خروجی متفاوتی دارند.

بنابراین این‌که واقعاً در قرن پیش رو چه اتفاقی قرار است بیافند دقیقاً نمی‌توان پیش‌بینی کرد. اما یک چیز کاملاً واضح است و آن این‌که این رقابتی که بعد از حضور شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های مبتنی بر وب شکل گرفت حتما بیشتر خواهد شد. این کار رو برای رسانه‌های برودکست (همگانی) بسیار سخت‌تر می‌کند.

معتقدم رسانه‌های همگانی نیازمند آن هستند در فرم و محتوا خود دقت بسیار بیشتری داشته باشند. طراحی ارائه تفکر خود را تغییر دهند. باید حضور و تعامل با مخاطب در رسانه را جدی‌تر بگیرند. این‌ها اتفاقاتی است که قطعا باید مورد توجه قرار گیرد.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

خواننده نوجوان برگزیده «عصر جدید» این روزها چه می‌کند؟


مدیر برنامه‌ها و تهیه‌کننده پارسا خائف از خوانندگان برگزیده فصل اول برنامه «عصر جدید» با انتشار متنی از تازه‌ترین فعالیت‌ها و اقدامات این خواننده جوان در ماه‌های گذشته سخن گفت.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

اعلام نتایج پرزنت حضوری بخش کارگاهی «سایه»/ ۲۳ طرح منتخب شدند – خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی و ارتباط با رسانه جشنواره ملی «سایه»، نتایج پرزنت حضوری شرکت‌کنندگان بخش کارگاهی جشنواره فیلم کوتاه «سایه» اعلام شد که بر این اساس، ۲۳ طرح توسط مجید برزگر، آرمان فیاض، تی‌یام یابنده و سعید نجاتی معرفی شد.

پس از برگزاری پرزنت حضوری طی دو جلسه در روزهای ۲۳ و ۲۴ اسفند ماه، شرکت‌کنندگان در برابر منتورها طرح‌های خود را به منتورها معرفی کردند. پس از اتمام جلسات پرزنت حضوری، در جلسه‌ای منتورها تصمیم به انتخاب طرح‌های منتخب خود برای پرورش و رسیدن به فیلم‌نامه کوتاه نشستند که نتایج آن عبارت است از:

مجید برزگر:

۱. مدار بسته (محمد مهدی گراوند)

۲. مامان، بابا داره میمیره (مریم لطیفی اقلیم)

۳. انبار زندگی (احمد قصاب شیران)

۴. تاج لیلا (نسرین کاظم پور)

۵. همینیم که می‌بینی (محمد جواد ابراهیمی ثانی)

۶. وقتی پدر نیامد (نوید کشوری)

تی‌یام یابنده:

۱. خشنمن (شادی شیرمردی)

۲. مفت‌خوری (مرتضی فرهادنیا)

۳. گورزاد (هومن پور اشرف)

۴. سگ‌ها دنیا را آبی می‌بینند (متین باقری)

۵. چاوک (هژیر اسعدی)

۶. کاش آتش (مبین محمدی)

سعید نجاتی و آرمان فیاض:

۱. همه چیز به نظر آقای کاف بستگی دارد (حسن حکمت روش)

۲. سون سوز (کاظم قلیزاده)

۳. چشم و گوش (سید معین الدین هاشمی)

۴. بی در کجا (هومن محمودی)

۵. شب چهلم (فاطمه بخشی)

۶. وقتی پوکه‌ها جان می‌دهند (کیانوش احمدی)

۷. همچنان (نواب محمودی)

۸. قربانی (عدنان زندی)

۹. ایران ساعت صفر (محمد اسد بیگی)

۱۰. غبار صبحگاهی (پیمان بیرانوند)

۱۱. آواز بی‌صدا (مریم غفاری)

همچنین در مرحله بعد شرکت‌کنندگان منتخب طی چند جلسه با همراهی منتور شأن طرح‌های خود را به فیلم‌نامه تبدیل خواهند کرد و سپس بعد از دو جلسه کارگاه با عطا مجابی آماده جلسه پیچینگ نهایی مقابل سرمایه‌گذاران خواهند شد.

بخش کارگاهی سیزدهمین جشنواره «سایه» با رویکرد استعدادیابی و با روش پیچینگ «ارائه طرح» برگزار می‌شود.

سیزدهمین دوره جشنواره ملی دانشجویی فیلم کوتاه «سایه» از اسفند ماه ۱۴۰۰ الی اردیبهشت ۱۴۰۱ به دبیری محمدحسین یاوری برگزار می‌شود.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

برپایی نمایشگاه نقاشی «کرونا، دشمن مشترک» در حمایت از کودکان محک


پانزدهمین نمایشگاه و دومین نمایشگاه نقاشی آنلاین هنرجویان کودک و نوجوان تارا بهبهانی از ۱۹ تا ۲۶ فروردین در حمایت از کودکان مبتلا به سرطان برگزار می‌شود.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

آنچه خودمان در «موقعیت مهدی» سانسور کردیم/مهدویان تغییر نکرده است – خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان

خبرگزاری مهر – گروه هنر- زهرا منصوری: حالا به همراه محمدحسین مهدویان و هادی حجازی‌فر یک مثلث سینمایی را تشکیل می‌دهند، ابراهیم امینی در طول این سال‌ها بارها با این دو سینماگر همکاری داشته، فیلمنامه‌نویسی که اتفاقاً خودش مسیر ورود حجازی‌فر به سینما را هموار و او را به مهدویان برای بازی در «ایستاده در غبار» معرفی کردتا حضورش در سینما مستمر باشد و تا آنجا پیش برود که رویای همیشگی‌اش یعنی کارگردانی را دنبال کند.

اما عمده همکاری امینی در طول این سال‌ها با مهدویان شکل گرفته است و وقتی سمت و سوی گفتگو به بهانه اکران «مرد بازنده» به سمت نقد کارنامه مهدویان می‌رود، از زبان او تأکید می‌کند در مواجهه با برخی انتقادات مشکلشان با مرزبندهایی است که وجود دارد، تقسیماتی که افراد را در دسته راست و چپ، اصلاح و اصول‌گرا، روشن فکر و ارزشی و… قرار می‌دهد، در راستای همین قضاوت‌ها هم امینی تأکید می‌کند مهدویان در طول این سال‌ها تغییر نکرده است.

با ابراهیم امینی فیلمنامه‌نویس «موقعیت مهدی» و «مرد بازنده» که هر دو این روزها در حال اکران در سینماهای کشور هستند به گفتگو نشستیم.

امینی که در قسمت نخست این گفتگو درباره شکل‌گیری «موقعیت مهدی» و اتفاقات ابتدایی آن سخت گفت و در ادامه سراغ کیفیت همکاری‌اش با هادی حجازی‌فر و محمدحسین مهدویان رفتیم.

شرح بیشتر قسمت دوم این گفتگو با ابراهیم امینی را در زیر می‌خوانید:

* از «آخرین روزهای زمستان» و «ایستاده در غبار» تا همین «موقعیت مهدی» شما نقش پررنگی در روایت زندگی فرماندهان شهید داشته‌اید. به نظرم یکی از بهترین افرادی هستید که می‌توانید درباره ملاحظات دست و پاگیر و دشواری‌ها در مسیر رفتن سراغ این دست موضوعات صحبت کنید. به‌خصوص که ویژگی مشترک هر سه اثر شاید همین باشد که تصویر ارائه شده از فرماندهان شهید در آن‌ها انطباق کاملی با قرائت‌های رسمی قبل از خود ندارد و همین مسئله هم تبدیل به برگ برنده آن‌ها در برقراری ارتباط با مخاطب شده است. می‌دانیم با ملاحظاتی از جنس سانسور هم حتی در این مسیر مواجه بوده‌اید؛ به‌عنوان یک فیلم‌نامه‌نویس وقتی می‌خواهید سراغ سوژه‌ای مرتبط با یکی از فرماندهان شهید بروید، این ملاحظات کجا بیشتر آزاردهنده می‌شود؟

واقعیت این است که به مرور زمان، کار در این زمینه راحت‌تر شده است.

* امروز شرایط نسبت به زمان ساخت «آخرین روزهای زمستان» خیلی بهتر شده اما می‌دانیم آن زمان خیلی اذیت شدید.

بله. از زمان ساخت «آخرین روزهای زمستان» ۱۰ سال گذشته و در این سال‌ها خیلی چیزها تغییر کرده است؛ از نگاه مدیران گرفته تا نگاه خانواده شهدا و نگاه مردم. این نگاه‌ها به‌واسطه همین کارهای ساخته شده و کارهایی که همکاران دیگر ما ساخته‌اند، تغییر کرده، به همین دلیل هم به نسبت آن سال‌ها امروز خیلی دستمان بازتر است. کاری که ما در پروژه «آخرین روزهای زمستان» با شخصیت شهید حسن باقری انجام دادیم، نقش بسیار موثری داشت در فرآیند زمینی کردن فرماندهان جنگ. هر چه پیش‌تر آمدیم هم کار راحت‌تر شد.

نگرانی‌ها و ملاحظاتی که برای این دست آثار باید به آن‌ها فکر کنیم، فقط هم از سوی مدیران اعمال نمی‌شود. خانواده شهدا در این زمینه خیلی موثر هستند. خود من نمونه‌ای از یک پروژه را در دست داشتم که نزدیک به ۹ ماه روی آن تحقیق و پژوهش هم انجام دادیم و فیلمنامه هم نوشته شد، اما ساخته نشد. به علت حساسیت‌های زیاد خانواده شهید که معتقد بودند پسر ما یا همسر ما اینگونه نبود و مثلاً مدام در حال نماز شب خواندن بود. مثلاً ایراد می‌گرفتند که چرا در فیلمنامه گفته‌اید که تند رانندگی می‌کرده است!

حساسیت‌های خانواده شهدا در ساخت فیلم درباره شهدا بسیار تعیین‌کننده است

می‌خواهم بگویم درست است آنچه بیشتر دیده می‌شود، ممیزی اعمال‌شده از سوی وزارت ارشاد و مدیران است اما بخش کمتر دیده شده این ملاحظات مربوط به حساسیت خانواده‌های شهداست. البته که شخصاً این حساسیت را می‌فهمم چرا که این‌ها عزیزان‌شان بوده‌اند، مسئله ما اما این است که درام‌پردازی هم اقتضائات خودش را دارد و هر چیزی را نمی‌توان در قالب درام گفت. گاهی استفاده نادرست از یک ارزش در روایت درام، علیه همان ارزش عمل می‌کند.

امیدوارم این آگاهی در میان خانواده شهدا روز به روز بیشتر شود. چند وقت پیش احسان باکری در یک نشست که فرزند یکی دیگر از شهدا هم حضور داشت، خودش تعریف می‌کرد که در ابتدا چقدر با ساخت این فیلم مخالف بوده است. چند کارگردان پیش‌تر به دنبال ساخت این پروژه بوده‌اند اما مدام «نه» آورده‌اند. خانواده نسبت به این پروژه نگران بودند تا اینکه بعد از ملاقات با هادی حجازی‌فر این اعتماد میان‌شان شکل گرفت. احسان باکری در آن نشست واقعاً ابراز رضایت می‌کرد و به آن فرزند شهید دیگر می‌گفت، بگذار درباره پدر تو هم فیلم بسازند. این اتفاق بسیار خوبی است. این به معنای این نیست که این شهدا به این فیلم‌ها نیاز دارند، بلکه این جامعه است که نیاز دارد قهرمان‌های خود را بشناسد.

* اتفاقاً در زمان جشنواره که با تهیه‌کننده و کارگردان فیلم «هناس» هم که صحبت می‌کردیم، خیلی روی نقش خانواده شهدا تأکید داشتند.

ملاحظات این خانواده‌ها خیلی‌خیلی بیشتر از ملاحظات مدیران دست و پاگیر است و اتفاقاً کمتر از ملاحظات و ممیزی مدیران هم دیده می‌شوند. همین الان یکی دو پروژه متوقف مانده‌اند تا خانواده شهدا رضایت بدهند. برای برخی حتی فیلمنامه نوشته شده و سرمایه‌گذار هم وجود دارد، ولی هنوز اتفاقی که باید، رخ نداده است.

واقعیت این است که در این موارد هم حساسیت‌هایی وجود داشت و هم مقداری، خودمان، خودمان را سانسور کردیم. فقط نمی‌توان درباره ممیزی مدیران صحبت کرد، موانع دیگری هم وجود دارد که با توجه به آن‌ها حق مطلب ادا می‌شود. باید نگاه همه جانبه داشته باشیم. یکی از این عوامل خانواده شهدا هستند که به آن اشاره کردم، یکی دیگر هم خودمان هستیم * درباره همین «موقعیت مهدی» که اعتماد میان خانواده و تیم تولید شکل گرفت، هیچ ملاحظه دیگری در مسیر روایت برای شما دست و پا گیر نبود؟ مشخصاً درباره حمید باکری و ماجرای توبه‌نامه‌ای که در فیلم به آن اشاره می‌شود، به نظر می‌رسد محدودیتی برای بیان جزییات وجود داشته است. این جزییات را نخواستید در فیلم مطرح کنید یا محدودیتی وجود داشته است؟

هدفمان این نبود که این جزییات تبدیل به مسئله‌ای در ذهن مخاطب شود. قصدمان این بود که در فیلم این مسئله فهمیده شود که بالاخره در همان زمان و در میان خود سپاهی‌ها هم جبهه‌های فکری مختلفی وجود داشته که بخشی از آن‌ها صاحب منصب بوده و انتظار داشتند دیگران هم مثل آن‌ها فکر و رفتار کنند. شاید برای برخی از نسل جوان اینگونه به نظر برسد که این شهدایی که می‌شناسیم، در زمان حیات هم به همین اندازه امروز مورد تکریم بوده‌اند اما خواستیم بگوییم با آن‌ها هم رفتار متفاوتی وجود داشته است.

اما درباره آنچه نگفته‌ایم یکی مسئله حمید باکری بود که تصمیم گرفتیم به آن خیلی کلی بپردازیم، مسئله دیگر اما برادر بزرگ‌تر حمید و مهدی، یعنی علی بود که به او هم خیلی کلی پرداختیم. واقعیت این است که در این موارد هم حساسیت‌هایی وجود داشت و هم مقداری، خودمان، خودمان را سانسور کردیم. فقط نمی‌توان درباره ممیزی مدیران صحبت کرد، موانع دیگری هم وجود دارد که با توجه به آن‌ها حق مطلب ادا می‌شود. باید نگاه همه جانبه داشته باشیم. یکی از این عوامل خانواده شهدا هستند که به آن اشاره کردم، یکی دیگر هم خودمان هستیم.

واقعیت این است که وقتی با هادی درباره برخی نکات صحبت می‌کردیم، خودمان تصمیم می‌گرفتیم که مواردی را در فیلم نگوییم. مثلاً درباره «علی» گفتیم اگر بخواهیم اشاره کنیم که او مجاهد بوده، لازمه‌اش این است که در فیلم تشریح کنیم که این عضویت مربوط به قبل از تغییر ایدئولوژی مجاهدین خلق بوده است. بعد باید فرازی از فیلم را به این اختصاص می‌دادیم که او جزو جریان بچه مسلمان‌ها در مجاهدین بوده است. همه این‌ها برای ما در روایت دردسرهایی ایجاد می‌کرد که شاید در یک فیلم هم گنجایش پرداختن به همه آن‌ها نبود. غیر از این از ابتدا این ملاحظه را هم مدنظر داشتیم که چیزی را مطرح نکنیم که فیلم به دردسر بیفتد و ممیزی شود. می‌خواستیم از فیلم، مراقبت کنیم و به همین دلیل شاید جنبه‌های سیاسی روایت فیلم، کم‌رنگ‌تر از جنبه‌های خانوادگی آن شده است.

آنچه خودمان در «موقعیت مهدی» سانسور کردیم

* و تأکید دارید که این انتخاب خود شما بوده است و نه از سر اجبار.

بله انتخاب خودمان بود. انتخابی که بخشی از آن متأثر از شرایط بود و بخش دیگرش مربوط به همان انتخاب ژانر ملودرام و نگاه شاعرانه فیلمساز که به آن اشاره کردم. ورود به برخی حوزه‌ها اتمسفر شاعرانه فیلم را که متأثر از علایق سینمایی هادی حجازی‌فر است، از بین می‌برد. به همین دلیل از این موارد عبور کردیم. واقعیت این است که زندگی این سه برادر چیزی شبیه به اساطیر است. سه برادر از یک خانواده که جنازه هیچ‌یک به خانه بازنگشته، این داستان، به‌شدت تکان‌دهنده است. به همین دلیل نمی‌شد به‌طور کامل این برادرهای دیگر را نادیده بگیریم. به ویژه که در طول پژوهش‌ها به این باور رسیده بودیم که مهدی، به‌شدت تحت‌تأثیر علی به‌عنوان برادر بزرگ‌ترش بوده است. علی روی همه اعضای خانواده باکری تأثیر گذاشته بود.

* شما از پروژه «ایستاده در غبار» تجربه همکاری با هادی حجازی‌فر را داشته‌اید و آن‌طور که گفته شده حتی پیشنهاد او برای ایفای نقش احمد متوسلیان از طرف شما بوده و به‌نوعی می‌تواند شما را معرف او به سینمای ایران قلمداد کرد. بعد از این سال‌های همکاری حالا در اولین تجربه کارگردانی او به‌عنوان فیلم‌نامه‌نویس در کنارش حضور داشته‌اید. کمی از نگاه خودتان درباره هادی حجازی‌فر و ویژگی‌ها و علایق سینمایی و شخصی‌اش بگویید.

بله، در فیلم «ایستاده در غبار» مسئول انتخاب بازیگر و بازیگردان بودم و هادی پیشنهاد من به گروه بود. او را از دوران دانشکده تربیت مدرس می‌شناختم. هر دو کارگردانی می‌خواندیم اما هادی از بچه‌های سال بالایی ما بود. یکی دو کلاس مشترک داشتیم که در همان کلاس‌ها با هم آشنا شدیم اما هیچ گاه دوست صمیمی با هم نبودیم. در همان زمان رفتارهای متفاوتی هادی داشت که در ذهن من مانده بود. مثلاً در اتخاذ مواضع سیاسی خیلی متفاوت از سایرین رفتار می‌کرد.

هم من و هم محمدحسین نسبت به این مرزبندی‌ها مشکل داریم. این دسته‌بندی‌ها در فضای رسانه‌ای به گونه‌ای شده است که برخی انتظار دارند یک نفر سریع تکلیف خودش را روشن کند. سریع باید مشخص کند که مثلاً اصولگراست یا اصلاح‌طلب! آیا نمی‌شود ما به هر دو گروه نقدهایی داشته باشیم؟ حتماً می‌شود. نمی‌شود در هر دو گروه نکته‌های مثبتی را دوست داشته باشیم؟ حتماً می‌شود مثلاً در انتخابات سال ۸۴ که فضای منفی پررنگی علیه آقای هاشمی رفسنجانی در کشور وجود داشت و همه به دنبال «نه به هاشمی» بودند، خاطرم هست که هادی موضعی کاملاً متفاوت می‌گرفت و این موضع‌گیری آن هم در فضای دانشگاهی بسیار عجیب بود. هادی رفتارهای ویژه‌ای از این دست داشت که از زمان دانشگاه در ذهنم مانده بود. زمان ساخت «ایستاده در غبار» او را پیشنهاد کردم که هم شهرام خلج به‌عنوان گریمور کار و هم حسین مهدویان به دلیل عدم شباهت و سن بالا، خیلی هم با آن موافق نبودند، بعدها اما در مرحله تست، پذیرفته شد و همکاری ما هم از همان زمان شکل گرفت.

بعد از آن در اکثر کارهای محمدحسین با هادی همکار بودم. در اکثر موارد فیلمنامه‌نویس بودم و او بازیگر و اکثراً چالش‌مان اینگونه بود که او از همان مرحله طراحی داستان همراه من و حسین حضور داشت و مدام درباره کاراکتری که قرار بود بازی کند، نظر می‌داد! (می‌خندد) دائم در حال چالش و حرف زدن بودیم و گاهی ایده‌های یکدیگر را هم زیر سوال می‌بردیم. این شرایط در فیلم‌های مختلف وجود داشت تا رسیدیم به «موقعیت مهدی» که به نوعی جای ما عوض شد! حالا او شده بود فیلمساز و صاحب اثر و از آنجایی که بیشتر از من هم شهیدان باکری را می‌شناخت، حالا این من بودم که به گزاره‌های ذهنی او حمله می‌کردم و جای‌مان در چالش‌هایی که داشتیم تغییر کرده بود! در مجموع اما این همکاری بسیار جذاب بود. هادی دوست و همکار بسیار خوبی است و معاشرت با او بسیار لذت‌بخش است.

* حالا که از روند همکاری خود با هادی حجازی‌فر گفتید و می‌خواهیم سراغ فیلم «مرد بازنده» هم برویم، بد نیست به این سوال هم پاسخ بدهید؛ به نظر شما محمدحسین مهدویانی که «مرد بازنده» را ساخته است، نسبت به مهدویانی که «آخرین روزهای زمستان» را ساخت، تغییر کرده است؟ به‌خصوص که به قول خود محمدحسین مهدویان، امروز هر دو طیف فکری غالب در فضای سینما، گویی نسبت به او موضع دارند.

هم من و هم محمدحسین نسبت به این مرزبندی‌ها مشکل داریم. این دسته‌بندی‌ها در فضای رسانه‌ای به گونه‌ای شده است که برخی انتظار دارند یک نفر سریع تکلیف خودش را روشن کند. سریع باید مشخص کند که مثلاً اصولگراست یا اصلاح‌طلب! آیا نمی‌شود ما به هر دو گروه نقدهایی داشته باشیم؟ حتماً می‌شود. نمی‌شود در هر دو گروه نکته‌های مثبتی را دوست داشته باشیم؟ حتماً می‌شود. این دوگانه تنها محدود به اصولگرا و اصلاح‌طلب هم نیست. دوگانه‌های بسیار زیادی در جامعه امروز وجود دارد. بر سر هر مسئله‌ای یک دوقطبی به‌وجود آورده‌ایم که این شرایط برای جامعه هم خطرناک است.

* در سینما هم همین شرایط است؛ یا باید «ارزشی» باشی یا «روشنفکر»!

که این مرزبندی و دسته‌بندی به نفع هیچکدام از ما نیست. بالاخره همه ما انسانیم با افکار و احوالات مختلف. نمی‌توان هیچیک از ما را در یک خط‌کشی مشخص محصور کرد. به ویژه که برخی از این خط‌کشی‌ها ما را در مقابل هم قرار می‌دهد. چرا باید این دشمنی‌ها را تکثیر کنیم؟

عقاید مهدویان از «آخرین روزهای زمستان» تا امروز تغییر نکرده است

* فارغ از این خط‌کشی‌ها از نگاه شما محمدحسین مهدویان در این سال‌ها تغییر کرده است؟

این سوال خیلی کلی است اما اگر منظورتان خط فکری و نظرگاه سیاسی اوست، واقعیت این است که معتقدم تغییر چندانی نکرده است. البته که همه آدم‌ها در گذر زمان تغییر می‌کنند اما محمدحسین به نظر من در این سال‌ها تغییر عمده‌ای نکرده است. او از همان ابتدا، همین نگاه تند و تیز و نقادانه امروزش را داشت. شاید برخی جریانات نسبت به او دچار سوءتفاهم شدند و در مقطعی احساس کردند که فیلمسازی متولد شده که به آن‌ها خیلی نزدیک است و امروز همان جریان احساس می‌کنند که او از آن‌ها دور شده و به همین دلیل ناراحت و بعضاً عصبانی هستند! آن‌ها هستند که احساس می‌کنند محمدحسن تغییر مسیر داده اما از نگاه من او هیچ تغییر مسیری نداده است و از ابتدا همین ویژگی‌ها را داشت. همین امروز از «آخرین روزهای زمستان» را ببینید، با همین محمدحسین مواجه می‌شوید. همه فیلم‌های مهدویان فیلم‌هایی تند و تیز با رویکرد و مشی منتقدانه هستند.

* از نظر سینمایی، همواره در آثار مهدویان یک «قهرمان معترض» محور روایت بوده است؛ ویژگی مشترکی که هم در «آخرین روزهای زمستان» و «ایستاده در غبار» وجود داشت و هم امروز در «مرد بازنده» شاهد هستیم.

این‌ها همه در ادامه یکدیگر هستند. هم ریشه در یک منظر فکری و سیاسی دارند و هم یک پشتوانه سینمایی دارند. این جنس سینما الگوی محبوب ماست. الگوی «فرد در برابر سیستم» یک الگوی جدید نیست و در تاریخ سینما هم نمونه‌های موفقی از آن را داریم که یک فرد در قالب آن علیه یک سیستم قیام می‌کند. این وجه اشتراک در فیلم‌های مهدویان ریشه در همین دو مسئله دارد.

* این «قهرمان معترض» چرا وقتی در داستانی مانند «لاتاری» می‌خواهد علیه «دیگران» بیاشوبد، صریح و دست به چاقو می‌شود اما وقتی پای «سیستم خودی» در میان است، مانند همین «مرد بازنده»، تا این اندازه محافظه‌کار و دست به عصا می‌شود؟ به این دلیل این دو فیلم را اشاره کردم که در هر دو به‌عنوان فیلم‌نامه‌نویس در کنار مهدویان بوده‌اید.

فکر می‌کنم دلیل آن سانسور و ممیزی باشد. «لاتاری» برای من یک جسارت و لجام‌گسیختگی‌ای دارد که برای من سینمایی‌تر است. قهرمان «مرد بازنده» هم رفتارهای خودسرانه‌ای دارد اما فکر می‌کنم به دلیل ممیزی، این قهرمان کمی تعدیل شده است. مثلاً قهرمان فیلم در پایان می‌گوید من فلانی را فراری دادم تا این پرونده باز بماند و یک روزی او بازگردد و به پرونده‌اش رسیدگی شود. واقعیت اما این است که در فیلمنامه ما، او فرد قاتل را برای همیشه فراری می‌دهد، چرا که احساس می‌کند در این شرایط امکان دادرسی درست وجود ندارد.

چرا جسارت «لاتاری» بیشتر از «مرد بازنده» است؟

* یعنی قهرمان فیلم، فرد قاتل را نجات می‌دهد؟

بله. او را نجات می‌دهد.

* با این استدلال که مقتول یک عنصر فاسد بوده است؟

بله. قهرمان فیلم ما به این نتیجه می‌رسد که این قاتل حق داشته آن فرد فاسد را بکشد و به همین دلیل او را فراری می‌دهد. در نسخه فعلی فیلم هم در پایان قاتل فراری داده می‌شود اما همین دیالوگ که می‌گوید می‌خواهم این پرونده باز بماند، به‌نظرم تا حدودی تأثیر این کار را کم‌رنگ می‌کند. کاراکتر احمد خسروی در فیلم، اساساً اینگونه نگاه نمی‌کند که این پرونده را باید باز نگه دارم تا در آینده به آن رسیدگی شود.

به صراحت می‌توانم بگویم «مرد بازنده» خیلی بهتر از «زخم کاری» است. آنجا در کنار مهدویان نبودم اما معتقدم «مرد بازنده» فیلمنامه خیلی بهتر و دقیق‌تری دارد. «زخم کاری» شاید لحن ضد فسادش عریان‌تر باشد، اما واقعیت این است که من آن کار را دوست ندارم. فکر می‌کنم «مرد بازنده» پرداخت عمیق‌تری به مسئله فساد دارد * غیر از فیلم «شیشلیک» که آن را فیلم قابل دفاعی در کارنامه محمدحسین مهدویان نمی‌دانم، فکر نمی‌کنید «مرد بازنده» از دیگر فیلم‌های مهدویان عقب‌تر می‌ایستد، حتی نسبت به سریال «زخم‌کاری» که به نظر محافظه‌کاری کمتری داشت؟

طبق همان نکته‌ای که در ابتدای گفتگو به آن اشاره کردم، کمی باید بازخوردهای بیشتری از «مرد بازنده» ببینم تا بتوانم قضاوت قطعی درباره آن داشته باشم. براساس بازخوردهای جشنواره و از برآیند نظرات در آن مقطع به این جمع‌بندی نرسیدم که این فیلم از کارهای قبلی محمدحسین عقب‌تر است. معتقدم حتی اگر این پیش‌فرض را بپذیریم که در پایان‌بندی محافظه‌کار است، باید این مسئله را از بحث کیفیت کل فیلم تفکیک کنیم. من به شخصه این فیلم را دوست دارم و در میان فیلم‌های مهدویان، «مرد بازنده» را جزو کارهای خیلی خوبش می‌دانم. هم ژانر این فیلم را خیلی دوست دارم هم به دلیل ساخت و اجرا این فیلم جزو کارهای محبوب من است. درباره مقایسه این فیلم با «زخم کاری» هم پیش‌تر اعلام کردیم که این فیلمنامه را ما پیش از «زخم کاری» نوشته بودیم، هرچند بعد از آن دارد عرضه می‌شود.

* جالب است که عوامل «مرد بازنده» در نشست خبری هم نقدها نسبت به فیلم را نپذیرفتند و گویی با یک تعصب نسبت به آن موضع می‌گیرند!

من نمی‌گویم نقدها را نمی‌پذیرم، می‌گویم برایم کمی زود است که بخواهم به قضاوت قطعی درباره فیلم برسم. کمی باید بازخوردهای بیشتری از مخاطبان بگیرم، شاید یک ماه دیگر اگر با هم صحبت کنیم، من هم بگویم بله حق با شماست، این فیلم محافظه‌کار شده است، شاید هم بگویم نه موافق این نظر نیستم. به صراحت اما می‌توانم بگویم «مرد بازنده» خیلی بهتر از «زخم کاری» است. آنجا در کنار مهدویان نبودم اما معتقدم «مرد بازنده» فیلمنامه خیلی بهتر و دقیق‌تری دارد. «زخم کاری» شاید لحن ضد فسادش عریان‌تر باشد، اما واقعیت این است که من آن کار را دوست ندارم. فکر می‌کنم «مرد بازنده» پرداخت عمیق‌تری به مسئله فساد دارد.

* قبول دارید فیلم «مرد بازنده» می‌توانست از نظر ژانر، فیلم خیلی سیاسی‌تری نسبت به نسخه فعلی باشد؟ چرا فیلم در ژانر پلیسی و معمایی متوقف مانده و سیاسی‌تر نشده است؟ بخشی از محافظه‌کاری فیلم در همین مسئله است.

در این سوال یک قضاوت وجود دارد. وقتی می‌گویید چرا در سطح پلیسی و معمایی متوقف مانده، احتمالاً معتقد به این هستید که فیلم در سطح پایینی متوقف مانده است، در حالی که در نظرگاه من «پلیسی و معمایی بودن» شأن بسیار بالاتری نسبت به «سیاسی بودن» دارد. اگر من می‌گویم این فیلم نسبت به «زخم کاری» فیلم بهتری است، به این دلیل است که «زخم کاری» را سیاسی‌تر می‌دانم. اساساً فیلم‌هایی که پرداخت سیاسی واضح و صریح دارند، فیلم‌های موردعلاقه‌ام نیستند.

کاراکتر بابک کریمی در «مرد بازنده» از کجا آمد؟

* حتی نمونه‌های موفق در سینمای جهان؟ مثلاً شما فیلمی مثل «همه مردان رئیس‌جمهور» را دوست ندارید؟ آن‌ها هم درباره پدیده‌ای به اسم «سیاست» صحبت می‌کنند، آن هم بدون لکنت.

اول اینکه اگر بخواهم فیلم‌های موردعلاقه‌ام از تاریخ سینما را فهرست کنم، «همه مردان رئیس جمهور» جزو آن نیست، هر چند فیلم خوبی است. اما من درباره توان و کیفیت فیلم‌های خودمان در سینمای ایران و اتمسفر سیاسی ایران صحبت می‌کنم. درباره علایق خودم صحبت می‌کنم. برای من این یک مقصد مطلوب است که بتوانم یک فیلم پلیسی و معمایی کامل بنویسم، فیلمی که مخاطب در طول تماشا مدام به این سوال فکر کند که قاتل کیست؟ این اصلاً چیز کم و بی‌ارزشی نیست.

* حتماً همین‌طور است و اتفاقاً در این زمینه هم سینمای ایران فقیر است.

می‌خواهم بگویم این فضای معمایی و پلیسی برای من بسیار اهمیت دارد و شأن آن را بسیار بالاتر از یک فیلم سیاسی می‌دانم. در مجموع کارهای من و محمدحسین فکر می‌کنم سیاسی‌ترین فیلم‌مان «ماجرای نیمروز» باشد، اما همان هم برای من بیشتر یک فیلم پلیسی بود.

* اتفاقاً خود محمدحسین مهدویان هم «مرد بازنده» را از جنس «ماجرای نیمروز» می‌داند.

این ریشه در علاقه‌مان به سینمای پلیسی دارد. به همین دلیل من هم اگر بخواهم فیلم‌های محبوبم از کارنامه مهدویان را انتخاب کنم، حتماً این دو فیلم را انتخاب می‌کنم. بالاخره بخشی از این ماجرا به سلیقه برمی‌گردد و من هم فیلم پلیسی دوست دارم. کمتر سیاسی بودن «مرد بازنده» هم ارتباطی با مسائلی مانند ممیزی و خودسانسوری نیست، داستان اصلی برای ما داستان معمایی یک قتل بود. اینگونه نبود که بخواهیم سیاسی‌تر از این باشد و گفته باشند نه.

* کاراکتر بابک کریمی در فیلم، جنس ورود و خروجش به داستان و به‌ویژه سایه سنگینش در پایان‌بندی است که انتظار سیاسی از فیلم ایجاد می‌کند. این انتظار «سیاسی بودن» را خود فیلم ایجاد می‌کند. اگر چنین کاراکتری حضور نداشت و من صرفاً با کارآگاهی مواجه بودم که به دنبال حل یک معمای قتل است، طبیعتاً چنین انتظاری هم پیدا نمی‌کردم. فیلم مدعایی را مطرح می‌کند که من در کنار خط داستانی مرتبط با قتل می‌خواهم درباره یک فساد بزرگ هم صحبت کنم اما پای این ادعا و مقتضیات آن نمی‌ایستد و به همین دلیل به نظر می‌رسد محافظه‌کار شده است.

اگر چنین ادعایی را فیلم دارد مطرح می‌کند، خوب نیست. اگر فیلم چنین توقعی در شما ایجاد کرده است، اتفاق خوبی نیست و شاید بهتر بود این نشانه‌ها کم‌رنگ‌تر می‌بود. اگر الان انتخابی داشته باشم میان کم‌رنگ‌تر شدن یا پررنگ‌تر شدن این فضا، حتماً انتخابم کم‌رنگ‌تر شدن این فضای سیاسی به نفع فضای پلیسی و معمایی فیلم است. یک نکته دیگر را هم مدنظر داشته باشید. در سینمای ایران معمولاً یک نگرانی نسبت به ژانر وجود دارد. مثلاً می‌گویند معلوم نیست یک فیلم پلیسی فروش خوبی داشته باشد و یا اساساً برای آن سرمایه‌گذار پیدا شود. به همین دلیل یکی از راه‌حل‌هایی که هم در «موقعیت مهدی» و هم در «مرد بازنده» به آن رسیدیم، تلفیق چند ژانر بود. به طور متعارف در سینمای ایران ژانر کمدی و سینمای اجتماعی با اقبال بیشتری مواجه است و در نتیجه به این فکر کردیم اگر می‌خواهیم فیلم پلیسی هم بسازیم قصه آن را در یک پس زمینه اجتماعی روایت کنیم که مخاطب ارتباط بیشتری با آن برقرار کند. کاراکتر بابک کریمی، ماجرای پسر خسروی و داستان‌های خانوادگی او از همین جا به فیلم «مرد بازنده» وارد شده‌اند.

* در فیلم «مرد بازنده» شاهد تصویر بسیار متفاوتی از یک پلیس بازنشسته هستیم که سنخیتی با تصویر کلیشه‌ای سینمای ایران از پلیس ندارد. برای این تصویرسازی از پلیس با چه ملاحظات و محدودیت‌هایی مواجه بودید؟

این سوال را محمدحسن مهدویان بهتر می‌تواند پاسخ بدهد چرا که در فرآیند تولید این فیلم من همراهش نبود. در مرحله نگارش فیلمنامه با دست باز جلو رفتیم و داستان را نوشتیم اما در جریان هستم و شنیده‌ام که با نهادهای مرتبط با این موضوع کش و قوس‌هایی داشته‌اند. می‌دانم مسئله زیاد داشتند. حتی برای تک صحنه‌ای که پلیس به گوش متهم سیلی می‌زند و من خیلی عادی آن را در فیلمنامه نوشته بودم اما برای حفظ همین لحظه می‌دانم خیلی سختی کشیده‌اند. می‌دانم حتی برای اکران عمومی هم کش‌وقوس‌هایی داشته‌اند اما خیلی در جریان جزییات نیستم.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

علیرضا افتخاری مهمان «رخ به رخ» می‌شود


سومین قسمت از «رخ به رخ» رمضانی که سه شنبه ۱۶ فروردین روانه آنتن می‌شود به شبِ علیرضا افتخاری اختصاص دارد.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

دستور رئیس سازمان سینمایی برای بررسی موضوع بانوان سینما – خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از اداره کل روابط عمومی سازمان سینمایی، محمد خزاعی رئیس سازمان سینمایی در اولین جلسه شورای معاونان و مدیران سازمان سینمایی با توجه به برخی حواشی مطرح شده و مشکلات فعالان و دست‌اندرکاران سینما دستور داد «شورای اخلاق حرفه‌ای سینما» ایجاد شود.

رئیس سازمان سینمایی با اعلام این خبر عنوان کرد: این شورا به منظور صیانت از حقوق سینماگران و توسعه اخلاق حرفه‌ای در سینمای کشور ایجاد می‌شود.

معرفی اعضای شورای اخلاق حرفه‌ای سینما

وی اعضای «شورای اخلاق حرفه‌ای سینما» را به این ترتیب معرفی کرد: مدیرعامل خانه سینما، معاون نظارت و ارزشیابی، مدیران کل حراست و حقوقی سازمان سینمایی، مشاور اصناف رئیس سازمان، مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی و همچنین مائده چیت‌ساز عضو حقوقدان به معرفی مرکز وکلا، کارشناسان رسمی و مشاوران خانواده قوه قضاییه و انسیه شاه حسینی نویسنده و کارگردان سینما هستند.

تشکیل کمیته بانوان اولین ماموریت شورای اخلاق حرفه‌ای

رئیس سازمان سینمایی ادامه داد: در اولین ماموریت «شورای اخلاق حرفه‌ای سینما» مقرر شد کمیته بانوان متشکل از دو فیلمساز زن، یک روانشناس، یک جامعه شناس و یک حقوقدان نسبت به بررسی مسائل و مشکلات زنان سینماگر در سینما و حواشی پیش آمده به طور عاجل و قاطع اقدام کنند و نتیجه پیگیری‌ها و بررسی‌ها را به شورا گزارش دهند.

انتظار بیشتر از شورای صیانت خانه سینما

خزاعی ضمن تاکید بر اهمیت پیگیری دغدغه‌ها و نگرانی‌های زنان سینماگر و لزوم رعایت اخلاق حرفه‌ای در سطوح مختلف سینما عنوان کرد: از همکارانم در خانه سینما انتظار دارم با فعال سازی جدی‌تر شورای صیانت این نهاد صنفی ضمن رسیدگی و بررسی اصولی به مشکلات پیش آمده نسبت به احقاق حقوق سینماگران در زمینه‌های مختلف قاطعانه ورود کنند.

رئیس سازمان سینمایی مطرح کرد: قطعاً، از جمله دغدغه‌های جدی همکاران خانه سینما و صنوف اهتمام به منزلت فرهنگی و اجتماعی سینماگران و پیگیری حقوق این عزیزان است در عین حال، انتظار می‌رود کمیته صیانت خانه سینما که با هدف «حفظ شأن فرهنگی و هنری دست‌اندرکاران سینما به منظور صیانت از حیثیت حرفه‌ای آن‌ها» ایجاد شده است با از سرگیری فعالیت‌هایش به این‌گونه مشکلات درون صنفی و نیز، به صورت گسترده‌تر، معضلات مبتلابه خانواده سینِما و صنوف بیش از گذشته با قاطعیت ورود کند. برای هم‌افزایی، نماینده‌ای از سوی سازمان سینمایی در کنار اعضای این کمیته حضور پیدا می‌کند. ضمن اینکه، از حضور بانوان سینماگر به دلیل درک عمیق‌تر و محرمانه‌تر آن‌ها از این گونه مسائل به طور موثرتری استفاده شود.

همکاری سازمان سینمایی و مرکز وکلا و مشاوران خانواده قوه قضاییه

وی عنوان کرد: سازمان سینمایی با همکاری مرکز وکلا، کارشناسان رسمی و مشاوران خانواده قوه قضاییه در راستای احقاق حقوق عامه خانواده سینما ظرفیتی را ایجاد کرده است تا سینماگران و آسیب دیدگان برای پیگیری و رسیدگی حقوق خود از حمایت و کمک وکلای معاضدتی، مشاوران و کارشناسان مرکز وکلا، کارشناسان رسمی و مشاوران خانواده قوه قضاییه استفاده کنند.

خزاعی در پایان تصریح کرد: سازمان سینمایی با تاکید بر سه اصل قانون گرایی، استانداردسازی و عدالت محوری، دفاع و حفظ شان و حیثیت زنان سینماگر را وظیفه خود می‌داند.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

پخش مستند «مرز‌های مقاومت» از رسانه ملی


مجموعه مستند ۶ قسمتی «مرز‌های مقاومت» به کارگردانی وحید فرجی تولید جدید شبکه مستند سیما با محوریت رژیم صهیونیستی است.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

عظیمی میرآبادی: خدمات متقابل سینما و دانش بنیان ها می تواند موجب پیشرفت چشمگیر هر دو حوزه شود/ خلأ های قانونی باعث شده تا سینما در پروژه های دانش بنیان جایی نداشته باشد – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: مهدی عظیمی میرآبادی تهیه کننده سینما و مدیرعامل سابق انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس در پی نامگذاری سال ۱۴۰۱ به عنوان «تولید، دانش‌ بنیان و اشتغال‌آفرین» در خصوص جایگاه هنر و سینما در توسعه دانش بنیان ها گفت: خدمات متقابل سینما و دانش بنیان ها می تواند موجب پیشرفت چشمگیر هر دو حوزه شود و رسیدن به این اتفاق نیک نیازمند توجیه مسئولان و باز کردن گره های قانونی در این عرصه است.

سرپرست پیشین اداره کل نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی در گفتگو با خبرنگار سینماپرس افزود: متأسفانه خلأ های قانونی باعث شده تا سینما در پروژه های دانش بنیان جایی نداشته باشد چرا که معمولاً دانش بنیان برای حوزه های فنی و محصولات صنعتی هایتک تعریف شده اند. قانون باید راه ورود فنون و صنایع دیگر را در عرصه تولید دانش بنیان فراهم کند چرا که از این طریق اشتغال آفرینی افزایش پیدا می کند و تقویت علم نیز بیشتر می شود.

وی ادامه داد: بی تردید دایره پرداختن به علوم دانش بنیانی باید فراتر از چیزی باشد که الآن شاهدش هستیم. هنر و سینما باید در این حوزه تعریف شوند. دانش بنیان ها می توانند باعث حرکت های عام المنفعه و گسترده شوند. ما باید از این علم که در خدمت پیشرفت تکنولوژی و بهبود وضعیت زندگی مردم است استفاده بهینه کنیم.

عظیمی میرآبادی خاطرنشان کرد: شاید برخی سوأل کنند نسبت تولید دانش بنیان ها با سینما چیست؟ در پاسخ باید گفت ما اگر سینما را به عنوان یک علم دانش بنیان در نظر بگیریم می توانیم تمام محدودیت های این حوزه را برطرف کنیم.

این کارشناس فرهنگی متذکر شد: همانطور که شبکه های اجتماعی امروزه به جایگاهی رسیده اند که مردم در هر مکانی و هر زمانی و هر شرایطی از طریق یک گوشی موبایل و با اتصال به اینترنت می توانند هر کاری بکنند، باید سینما نیز به عنوان یک هنر پیشرفته ارتباط جدی تری با دانش بنیان ها بگیرد که هم باعث رونق خودش شود و هم رونق دانش بنیان ها.

مدیر سابق گروه تلویزیون بسیج در سازمان صدا و سیما در پایان این گفتگو افزود: استفاده از سوژه های پیش برنده و فعال و توضیح جزئیات آن و توجیه مردم برای اینکه تولید دانش بنیان می تواند بسیاری از گره های اجتماعی را باز کند می تواند در تقویت این عرصه بسیار مهم باشد.

مشاهده خبر از سایت منبع