تک آهنگهایی که به استقبال پاییز رفتند/شنیدن چند عاشقانه موسیقایی
تعدادی از هنرمندان و خوانندگان در قالب ژانرهای مختلف موسیقایی طی روزهای گذشته اقدام به انتشار تک آهنگ هایی در فضای مجازی کرده اند.
تعدادی از هنرمندان و خوانندگان در قالب ژانرهای مختلف موسیقایی طی روزهای گذشته اقدام به انتشار تک آهنگ هایی در فضای مجازی کرده اند.
سینماپرس: نصب بنری با تصویر و جملهای از فیلم مجعول «به نام پدر» آن هم به بهانه هفته دفاع مقدس و توسط شهرداری تهران ابهامات جدی با خود به همراه دارد.
به گزارش خبرنگار سینماپرس، نصب بنری با تصویر و جملهای از فیلم مجعول «به نام پدر» آن هم به بهانه هفته دفاع مقدس و توسط «شهرداری تهران» در حالی صورت میپذیرد که بررسی جوانب آن میتواند گواهی روشن بر حضور قدرتمند جریان نفوذ فرهنگی داشته باشد. جریانی که حالا ظاهرا در ذیل «مدیریت انقلابی شهرداری تهران» نیز رسوخ ویژه نموده و حضور قدرتمند ایشان در قالب چنین اقداماتی از نمود عینی برخوردار شده است.
فیلم سینمایی «به نام پدر» داستان روی مین رفتن پای دختر یکی از رزمندگان قدیمی انقلاب اسلامی است که منجر به قطع پای وی میشود؛ البته در این میان نکته حایز اهمیت و کلیدی این داستان ساده آن است در سیر فیلم مشخص میشود که پای دختر جوان بر روی مینی رفته که آن را پدر خودش کاشته است! پس فارغ از جنبههای نمادین این اثر سینمایی و انحراف عمیق محتوایی آن که در همان سالها نیز مورد انتقاد شدید دلسوزان انقلاب اسلامی واقع گردید؛ نکته قابل تامل آن است که چرا حالا پس از گذشت سالها و در شرایطی که رسانههای بیگانه در تلاش برای رنگ دادن به فتنهای جدید هستند، جریانی به سراغ نبش قبر از چنین اثر سینمایی مجعولی رفتهاند؟ اثری که سوای نظر از عاقبت بخیری کارگردان آن و بازگشتش به پشت خاکریزهای فرهنگی انقلاب اسلامی، متاسفانه امروزه بازیگران محوری آن رسما در مقابل نظام جمهوری اسلامی صف آرایی کردهاند و بالاخص دخترک مظلوم این اثر در حال حاضر به عنوان یکی از رهبران مطرح و پرسروصدای «جنبش ز. ز.آ» سالهاست که از هیچ اقدامی برای مواجهه با حاکمیت جمهوری اسلامی ایران مضایقه ننموده است!
حال باید از شهردار انقلابی و سلیم النفس تهران خواست تا این موضوع را کوچک نشمرد و به عنوان مصداقی از یک حضور و نفوذ ساختاری در بدنه شهرداری تهران، به دنبال بانیان چنین پیشنهادی بگردد و از مسئولان فرهنگی در شهرداری تحقیق به عمل آورد که چرا در کنار این همه اثر دفاع مقدسی ارزشمند و فاخر، یک فیلم سینمایی مجعول مورد تبلیغ قرار گرفت؟ و چرا در این تبلیغ شهری، با لحاظ داستان فیلم و با نگاه استعاری اثر، این چنین جملهای نقش بسته است؟ جملهای که مدیران باید پاسخگوی نصب آن در شهر تهران باشد و جواب دهند که مخاطب عمومی این بیلبورد، پس از مراجعه به فیلم و دریافت این داستان که پای «گلشیفته فراهانی» روی مین خودی رفته و … چه پیامی را از حاکمیت دریافت میکند؟ و آیا جایابی چنین پوستری در سطح شهر تهران قرار است کارکرد روحیه بخش و نمادینی را از برای فتنهگران شکسته خورده داخلی داشته باشد؟ و اصولا تبلیغ فیلمی فراموش شده با بازی سلبریتی هتاک و فاسدی همچون «گلشیفته فراهانی» در این شرایط چه دلیلی دارد؟
در پایان لازم به ذکر است که فیلم «به نام پدر» عنوان یکی از تولیدات سینمایی شکل گرفته در سال پایانی «دولت خاتمی» است. دورانی شوم که مدیریت فرهنگی کشور، با رویکردی «رفرمیستی» و با اتخاذ سیاستهای خاص مدیریتی، بسیاری از هنرمندان متعهد و انقلابی را پشیمان از گذشته خود ساخته بود و سعی میکرد تا بسیاری دیگر را همچون «ابراهیم حاتمیکیا» به وادی پشیمانی رهنمون ساخته و دچار تردید از آرمانها و مسیر آمده سازد. مقطعی هشت ساله که به دوران «اصلاحات» معروف گردید و تاثرگذاری آن بر بدنه سینمایی کشور آنچنان بود که مشخصا در کارنامه کارگردان دغدغهمندی همچون «حاتمیکیا» منتج به ثبت تولیداتی همچون «روبان قرمز» (۱۳۷۷) و پس از آن «موج مرده» (۱۳۷۹) و «ارتفاع پست» (۱۳۸۰) و در نهایت «به نام پدر» (۱۳۸۴) گردید.
سینماپرس: هاتف علیمردانی با اشاره به اینکه «ستارهبازی» مهاجرت را مورد انتقاد قرار میدهد اما ضدمهاجرت نیست، تأکید کرد: به عنوان کسی که در آمریکا زندگی کردم تلاش کردم این جامعه را به شکلی که میشناسم به تصویر بکشم و فکر میکنم «ستارهبازی» فارغ از نقاط قوت و ضعفش، واقعیت جامعه آمریکا را به درستی بیان میکند.
به گزارش سینماپرس، فیلم سینمایی «ستارهبازی» به کارگردانی هاتف علیمردانی جدیدترین اثر سینمایی ایران کارگردان است که این روزها در سینماهای کشور اکران شده است.
«ستارهبازی» اولین فیلم هاتف علیمردانی است که خارج از ایران و در کشور آمریکا ساخته شده است. این فیلم که در آن فرهاد اصلانی، شبنم مقدمی، ملیسا ذاکری، مایکل مدسن و علی مصفا ایفای نقش میکنند، روایتی از زندگی یک خانواده ایرانی مهاجر در آمریکا دارد و در خلاصه داستان آن آمده است: امروز بیستونه نوامبره، از اون هالووین لعنتی یه ماه میگذره، من یه کار بد کردم، یه کار خیلی بد…
هاتف علیمردانی پیشتر فیلمهای سینمایی «کوچه بینام»، «هفت ماهگی»، «آباجان» و «کلمبوس» را ساخته است. به بهانه اکران جدیدترین اثر سینمایی ایران کارگردان ایلنا با او گفتگویی داشت که در ادامه مشروح این گفتگو را از نظر میگذرانید:
با توجه به اینکه به عنوان یک کارگردان فیلمهای اجتماعی شناخته میشوید، با چه شناختی از جامعه آمریکا به سراغ ساخت فیلم «ستارهبازی» در این کشور رفتید؟
من سالهاست که در این کشور زندگی میکنم و مدام در رفت و آمد هستم. قطعاً ساخت فیلم اجتماعی نیاز به شناختی از آن جامعه دارد و به دلیل شناختم از جامعه آمریکا این کشور را برای «ستارهبازی» انتخاب کردم و از طرفی در این فیلم قصه یک خانواده ایرانی روایت میشود که به آمریکا مهاجرت کردهاند و ما وارد قصه خانوادههای آمریکایی نمیشویم.
من سعی کردم به صورت شهودی اتفاقاتی که لمس کردم، دیدم و شنیدم را در «ستارهبازی» به تصویر بکشم. من در این جامعه زندگی کردهام و این جامعه را میشناسم و اطلاعاتی نسبت به فرهنگ، نگاه این جامعه به مقوله آموزش، ارزشها و… دارم و میدانم که این جامعه در مسائل مختلف رویکردهای بسیار متفاوتی نسبت به دیگر کشورها دارد.
معضلاتی چون اعتیاد و همچنین مسائلی مثل وضعیت زندگی مهاجران، میتواند در کشورهای مختلف، متفاوت باشد. در آمریکا این مسائل چه تفاوتی با دیگر کشورها دارد که «ستارهبازی» را در پرداختن به دغدغهاش متفاوت میکند؟
فیلم «ستارهبازی» به شکلی روایت میشود که در واقع تجربیات شهودی یک خانواده ایرانی را بر اساس صداهایی که از دخترشان به جا مانده به تصویر میکشد و اینگونه به فضای واقعیتی که وجود دارد نزدیک میشود.
به نظر من رسالتی که برای فیلمساز وجود دارد این است که بتواند اتفاقاتی را که در جامعهاش لمس میکند، یا مسائلی که برایش دغدغه هستند یا حتی مسائلی که فکر میکند مطرح کردنشان میتواند مفید باشد را بدون اینکه در دام خودبینی و منافع شخصی و سیاسی بیافتد به شکلی که اتفاقات را مشاهده کرده با زبان سینما بیان کند.
به عنوان کسی که در آمریکا زندگی کردم تلاش کردم این جامعه را به شکلی که میشناسم به تصویر بکشم و فکر میکنم «ستارهبازی» فارغ از نقاط قوت و ضعفش، واقعیت جامعه آمریکا را به درستی بیان میکند.
به لحاظ روایی و بصری «ستارهبازی» با همه آثار شما متفاوت است. این تفاوت با چه هدف و به چه صورت شکل گرفت؟
در دیگر فیلمهای سینمایی که ساختهام همیشه سعی داشتم وجود دوربین چندان احساس نشود و همیشه قصه به شکلی ناتورالیستی روایت میشد چراکه سعی داشتم در آثارم واقعیت را به شکلی که وجود دارد به تصویر بکشم اما در «ستارهبازی» بیشتر درگیر فرم شدم و با فلاشبکها و فلاشفورواردها شکل روایی متفاوتتر از همیشه است و از طرفی فرمهای تصویری و فضاهای سوررئالی که ذهنیات دختر قصه را روایت میکند این فیلم را حاوی تصاویری انتزاعی کرده که پیشتر در آثارم از اینگونه تصاویر استفاده نکردم و بیش از هر چیز به بیان و به تصویر کشیدن واقعیت توجه داشتم.
نزدیک به چهار سال از ساخت «ستارهبازی» میگذرد. به نظر شما آیا این فیلم همچنان حرف تازهای برای مخاطبان خود دارد؟
به نظر من «ستارهبازی» امروز خیلی بیشتر از گذشته میتواند مورد توجه مخاطبان ایرانی باشد. این فیلم چهار سال پیش ساخته شد و آن زمان مهاجرت تا این اندازه در جامعه ما فراگیر و پر رنگ نبود. اتفاقاً چند بار این فیلم را در کنار مردم دیدم و سعی داشتم قضاوت مردم نسبت به این فیلم را بفهمم و متوجه شدم که مخاطبان ارتباط خوبی با اثر برقرار کردهاند.
«ستارهبازی» نگاهی منفی به مهاجرت دارد و با توجه به اینکه تجربه زندگی در آمریکا را دارید، این نگاه چگونه شکل گرفت؟
خیلی وقتها ما فیلمساز را متهم میکنیم که او نسبت به موضوع فیلمش موضع دارد و به نفع جریان یا هدفی فیلمش را ساخته است. مثلاً به یاد دارم خیلیها به غلط فیلم «آباجان» را فیلمی ضدجنگ تعبیر کردند در حالیکه من در این فیلم از رنج مادران، ایستادگی و از خودگذشتگیشان گفتم؛ زنانی که فرزندانشان را به جنگ فرستادند تا کشور را حفظ کنند و برچسب ضدجنگ برای این فیلم غیرواقعی بود.
درباره «ستارهبازی» هم همینگونه است، چون این فیلم مهاجرت را نقد میکند به آن برچسب ضدمهاجرت میزنند اما اینگونه نیست. ما فقط به نقد این پدیده پرداختهایم و انتقاد کردن به معنای ضدیت نیست. البته شاید برخی به من بگویند که خودت مهاجرت کردی و حالا چرا این پدیده را نقد میکنی و من در جواب به این دوستان باید بگویم که اگر مهاجرت نمیکردم با بسیاری از مسائل آشنا نمیشدم. بسیاری از کسانی که مهاجرت میکنند یا جرأت برگشتن را ندارند یا پلهای پشت سرشان را خراب کردهاند و نمیتوانند برگردند. اگر من بتوانم با این فیلم یک نفر را متقاعد کنم که مهاجرت نکند به رسالتم عمل کردهام.
اینکه ما تصور کنیم همه جای دنیا پر از خوشی و خوشبختی است و در این مملکت همه چیز سیاه و نابودشده است، نگاه غلطی داریم. من منکر مشکلات و معضلات موجود نمیشوم، میدانم که مردم ما با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند، اختلاف سلیقههای زیادی وجود دارد و مسائلی هست که باعثِ آزار مردم شده است اما مهاجرت و فرار کردن راه حل نیست. به نظر من ایستادگی برای به دست آوردن آنچه که حقوق خود میدانیم راهی بهتر از مهاجرت است. کسانی که میخواهند به هر دلیلی مهاجرت کنند این را بدانند که زندگی در کشوری چون آمریکا به مراتب تیرهتر و تاریکتر است. من مهاجرت را همیشه با مرگ عزیزان مقایسه میکنم، هر کسی که تحمل مرگ عزیزش را دارد میتواند مهاجرت کند چراکه باید چنین رنجی را تحمل کند.
با این تفاسیر و با توجه به اینکه شما هم تجربه مهاجرت دارید، آیا میتوان گفت که «ستارهبازی» به تجربیات شخصی شما هم نزدیک است و شما هم تجربه دلچسبی از مهاجرت نداشتید؟
تجربه مهاجرت برای من کمی متفاوت است، تمام اقوام و خانواده من در آمریکا زندگی میکنند و وقتی به ایران میآیم تقریباً خانواده و بستگانی ندارم اما با این حال همچنان ایران را وطن خودم میدانم.
ما اگر مشکل زبان، مشکلات فرهنگی، مشکل ارتباط برقرار کردن با آدمها، معضل برخورد با رفتارهای نژادپرستانه و مشکلات مالی را کنار هم بگذاریم به این نتیجه میرسیم که باید دلیل محکمی برای مهاجرت داشته باشیم. اگر یک نفر میخواهد تحصیل بهتری داشته باشد و معتقد است در کشور آمریکا میتواند به نتیجه بهتری برسد شاید متقاعد شوم که بهتر است مهاجرت کند اما اگر ما برای فرار از مشکلات به بدترین رفتارها و سختترین کارها تن بدهیم و در مملکت خودمان نمانیم تا مشکلی را حل کنیم به نظرم تصمیم اشتباهی گرفتهایم.
من بر این عقیدهام شرایط به شکلی است که گویا نوعی برنامهریزی وجود دارد تا هر چند سال یک بار سرخوردگی در بین جوانان ما زیاد شود و این سرخوردگی که معمولاً در شورشهای اجتماعی و اقتصادی اتفاق میافتد چندین سال در جوانان باقی میماند و اولین راه را برای حل این سرخوردگی مهاجرت میدانند. این بحران شبیه بحران جنگ است، ما هشت سال جنگیدیم و ۲۰ سال پس از آن با عواقب و آسیبهای جنگ روبرو بودیم و حتی هنوز هم وجود آنها را حس میکنیم. اگر ما بتوانیم به جایی برسیم که کشف کنیم چرا مهاجرت تا این حد پر رنگ شده میتوانیم به ریشه بسیاری از مشکلات پی ببریم.
شاید این حرف برای من مشکلساز باشد و مورد انتقاد افراد زیادی قرار بگیرم اما من با وجود معضلات بسیاری که در کشور داریم فکر نمیکنم وضعیت مردم ایران آنقدر بد باشد که بخواهند کشورشان را ترک کنند. باز هم تأکید میکنم که من منکر وجود مشکلات نیستم اما اگر ما کشورمان را ترک کنیم پس چه کسی باید این مشکلات را حل کند؟
ممکن است خیلیها به من بگویند تو از درد مردم بیخبری و به پایین شهر نرفتی که ببینی مردم در این مناطق چگونه زندگی میکنند. من این معضلات را نادیده نمیگیرم اما باور کنید در همین کشور آمریکا دو میلیون بیخانمان (Homeless) زندگی میکنند. درآمد در ایران پایین است و معضلات اقتصادی وجود دارد اما باور کنید که هنوز منطقی نیست که ما به خاطر اقتصاد مهاجرت کنیم. در گذشته یک نفر از اعضای خانواده کار میکرد و امروز همه باید کار کنند تا بتوانند از پس مخارج خود بربیایند و در آمریکا هم دقیقاً زندگی به همین شکل است. اگر بدانید یک نفر چگونه در آمریکا کار میکند و چگونه از او کار میکشند و شما چقدر راحت به شهروند درجه دو تبدیل میشوید هیچگاه تصور نمیکنید که آمریکا کشوری رویایی است. اگر شما ۵هزار دلار درآمد داشته باشید که عددی فوقالعاده به نظر میرسد ۳۵۰۰ دلار باید اجارهبها پرداخت کنید. ما باید با این شناخت به مهاجرت فکر کنیم و تصور نداشته باشیم که قرار است با مهاجرت به آمریکا پولدار شویم؛ دوستان زیادی داشتم که در ایران سرمایهای برای خود پسانداز کردهاند اما در آمریکا همه آن را از دست دادهاند. در «ستارهبازی» ما همین مسئله را به نوعی موشکافی میکنیم ولی مهاجرت پدیدهای پیچیده است که باید بیش از این به آن بپردازیم. به جای اینکه همدیگر را به خیانت کردن یا جهتدار بودن متهم کنیم بهتر است حرف همدیگر را بشنویم. من درباره معضلات اجتماعی صحبت نمیکنم، من درباره یک پدیده حرف میزنم و میگویم هر معضلی که داریم راه حل آن مهاجرت نیست.
فارغ از مباحث اقتصادی و معضلات اجتماعی، از منظر فیلمسازی که در ایران چند فیلم سینمایی ساخته، فیلمسازی در ایران با شرایط فیلمسازی در آمریکا چه تفاوتی دارد؟
من در ایران بارها و بارها فیلمهای انتقادی ساختم و مورد هجمه هم قرار گرفتم و به عنوان یک فیلمساز مستقل اظهار نظر میکنم و امیدوارم هیچگاه متهم به سیاسیکاری، جهتدار بودن یا حمایت و پشتیبانی از یک جریان یا یک سیستم نشوم. من همیشه در سینمای مستقل کار کردهام و این فیلم هم با تهیهکنندگی علی سرتیپی صد در صد در سینمای مستقل تولید شده است و باید از او هم تشکر کنم چون تولید چنین فیلمی که مطمئن هستیم هیچگاه به سوددهی نمیرسد یک فداکاری بزرگ است.
این تصور که ما فکر کنیم در آمریکا میتوانیم به راحتی فیلم بسازیم تصور اشتباهی است. برای ساخت «ستارهبازی» مصائب بسیاری را متحمل شدیم، به بسیاری از بازیگران فیلم من ویزا ندادند و بارها مجبور شدم بازیگران را عوض کنم. بخش عظیمی از این فیلم در مرز آمریکا و کانادا ساخته شد چراکه بسیاری از بازیگران فیلمم نمیتوانستند وارد خاک آمریکا شوند.
از طرفی ما درگیر بوروکراسیهایی با یونیون شدیم و باید درباره فیلمنامه توضیحات بسیاری ارائه میدادیم. انتخاب بازیگر باید زیر نظر آنها باشد و نباید ۷۰ درصد از بازیگرانمان را خارج از یونیون انتخاب میکردیم. علاوه بر این مسائل در زمان فیلمسازی باید بابت مالیات، قراردادی که با بازیگر بستهاید و… نیز جوابگو باشید.
در فیلم «ستارهبازی» ما یک پلان داریم که دختربچهای یک نایلون روی سرش کشیده و ما بارها به خاطر مصائبی که برایمان ایجاد شده بود تصمیم گرفتیم این پلان را حذف کنیم اما در نهایت پس از مصیبتهای فراوان توانستیم این صحنه را ضبط کنیم. همه چیز به طرز خیلی ماهرانهای طراحی شده و شما تصور میکنید که کنترلی وجود ندارد اما اینگونه نیست؛ البته باید بگویم که بیش از هر چیز نظارتی که وجود دارد بر ساختار است و آن را نمیتوان کنترل محتوایی دانست اما کنترل محتوایی را میتوان به شکل غیر مستقیمی احساس کرد، مثلاً اگر شما درباره محتواهای خاصی فیلم بسازید ممکن است پخشکنندهای زیر بار پخش آن نرود اما در عوض اگر یک فیلم عاشقانه یا ترسناک بسازید که مورد علاقه آمریکاییها است شاید بتوانید به راحتی فیلمتان را عرضه کنید.
آیا برای پخش «ستارهبازی» در آمریکا برنامهریزی دارید؟
بله یک کمپانی آمریکایی با فیلمیران جهت نمایش این فیلم در آمریکا قراردادی امضا کرده است که از ۱۵ اکتبر در تمام آمریکا و کانادا «ستارهبازی» عرضه خواهد شد.
سینماپرس: بهرام ابراهیمی گفت: من با افتخار برای بچههایی که فیلم اولی هستند بازی میکنم و دستمزد فیلم کوتاه بچه خور هم صرف امور خیریه شد.
به گزارش سینماپرس، بهرام ابراهیمی بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر در سال ۷۴ فعالیت حرفهای خود را در نمایش رادیویی رستم و سهراب به کارگردانی خسرو فرخزادی بهطور رسمی آغاز کرد.
ابراهیمی درباره اهمیت و توجه به جوانان فیلمساز حوزه فیلمکوتاه گفت: من درباره خودم میتوانم حرف بزنم و به بقیه بازیگران کاری ندارم؛ من با عشق و افتخار برای بچههایی که فیلم اولی هستند و فیلم کوتاه میسازند بازی میکنم با کسی هم تعارفی ندارم.
او ادامه داد: بنظرم جوانان امروز نیروهایی هستند که ما باید بیشتر به آنها اتکا کنیم و توجه داشته باشیم. برای نمونه کار بسیار خوب محمد کارت به نام بچه خور خیلی عالی بود، نمیخواهم تبلیغ آن کار را کنم ولی دستمزد آن کار را برای خیریه محک و طلوع بینشان دادم، البته باید تبلیغ موسسات خیریه را کرد.
وی افزود: من برای فیلماولیها فیلم کوتاه کار میکنم اما با این شرط که باید به بچه های فیلم اولی و توانمند توجه بسیاری شود اما نمیدانم دلیل این بیتوجهمیها چیست.
شایان ذکر است فیلم کوتاه بچهخور فیلمی به کارگردانی و نویسندگی محمد کارت محصول سال ۱۳۹۷ است. این فیلم جوایز متعددی در جشنوارههای متعددی همچون؛ جشنواره فجر، جشنواره فیلم کوتاه تهران، جشن مستقل فیلمکوتاه و… کسب کرده است.
بچه خور داستان یک نوجوان پسر دستفروش به دختری در یک قمارخانه کار میکند، علاقهمند است. قماربازان روی دختر شرطبندی میکنند و پسر سعی میکند او را نجات دهد روایت میکند.
سینماپرس: خلیلزاده گفت: آقای بهمن هاشمی به عنوان مجری در ریتم برنامه «میدون» تاثیرگذار بوده است. ما میخواهیم مخاطب عام از مطالب برنامه استفاده کند.
به گزارش سینماپرس، مصطفی خلیلزاده، تهیهکننده فصل چهارم برنامه «میدون» شبکه سه سیما در استودیوی گفتوگوی ویژه خبری درباره تغییرات این برنامه گفت: برنامه «میدون» در فصل چهارم دامنه فعالیت حوزه کسب و کار را گسترش داد، تا به معرفی کسب و کارهای بیشتری بپردازد؛ کسب و کارهایی که در اقصی نقاط کشور فعالیت دارند.
خلیلزاده ادامه داد: تا حدودی از فضای نخبهگرایانه فاصله گرفتیم، تا این کسب و کارها مدلی برای الگو گرفتن افراد باشد. در «میدون» نه تنها کسب و کارهای نوپا و دانش بنیان را داریم، بلکه کسب و کارهای محلی و خرد هم دربر میگیرد.
تهیهکننده برنامه «میدون» در پاسخ به سوال مجری برنامه که از بین شرکتکنندگان حتی خانمی بوده که از شتر کسب و کاری راهاندازی کرده، توضیح داد: بله علاوهبر این کسب و کار، طراحی بازی، پلتفرم، تولید نانهای خاص با شیوه جدید و … را داشتیم. به دنبال آن بودیم تا سفره کسب و کارها رنگارنگ باشد، تا افراد بتوانند از یکی از سوژهها در زمینه اشتغالزایی الگو بگیرند.
وی درباره توجه به مشاغل در سطح کشور بیان کرد: از فصلهای گذشته تا الان مدنظر عوامل بوده که فقط به مشاغل در تهران نپردازیم. ما در این چند قسمت پخش شده مهمانانی از کردستان، خوزستان و شرق کشور داشتیم. به فراخور حضور مهمانان از استانهای مختلف اشارهای هم به فرهنگ و آداب و رسوم منطقه مهمانان هم داریم.
خلیلزاده در پاسخ به این سوال که بعضی از کسب و کارها مبتنی بر ویژگی اقلیمی منطقه است، خاطرنشان کرد: بله. ما مهمانی از تبریز داشتیم، که به تولید لوازم کوهستان و کوهنوردی میپرداخت. این فرد بخاطر فضای کوهستانی و سرد منطقه به سمت تولید این محصولات رفته بود.
تهیهکننده برنامه «میدون» درباره تغییرات در دکور برنامه و چینش داوران افزود: در طراحی دکور سعی کردیم فضای سوله صنعتی به ذهن متبادر شود و نشان دهیم که میتوانیم چرخ دندهها را حرکت دهیم، تا تولید شکوفا شود. بخاطر استفاده بیشتر از داوران تعداد آنها را کاهش دادیم. هر کدام از داوران هم در حوزه تخصصی خودشان نکات مربوط به حوزه کسب و کار را میگویند. علاوهبر اینکه ریتم برنامه تند شده، حضور آقای هاشمی به عنوان مجری در ریتم برنامه تاثیرگذار بوده است.
به گفته وی، «میدون» برنامه صرفاً اقتصادی نیست، تا یکسری مفاهیم دانشگاهی بیان شود. ما میخواهیم مخاطب عام و خانوادهها از مطالب برنامه استفاده کنند. یعنی ما یک برنامه اقتصادی سرگرمکننده هستیم.
سینماپرس: سیدامیر سیدزاده گفت: امروز عده ای افراد خاص با روابط و زد و بندهای مرسوم بدون هیچگونه توجه به ارزش های فرهنگی، اخلاقی و انسانی به تجارت مشغولند!
سیدامیر سیدزاده تهیه کننده سینما همزمان با اتمام دومین سال حضور مدیران سینمایی جدید در خصوص وضعیت امروز سینمای کشور گفت: امروز مقوله هنر و سینما به وضعیتی دچار شده است که عده ای افراد خاص با روابط و زد و بندهای مرسوم بدون هیچگونه توجه به ارزش های فرهنگی، اخلاقی و انسانی در این وضعیت به تجارت مشغولند!
وی ادامه داد: مسئولان فرهنگی هم متاسفانه هم سو با این افراد بعنوان سوپاپ اطمینان آنها عمل کرده و غافل از بلایی که بر سر هنر و هنرمند واقعی می آورند در غفلت کامل نسبت به همه چیز بی تفاوت هستند.
سیدزاده سپس با بیان اینکه از یکسو شاهد تحمیل هزینه های سرسام آور تولیدات فاقد هرگونه کیفیت فرهنگی هنری از جیب بیت المال توسط نهادهای ذی ربط به جامعه سینمایی بوده و از سوی دیگر شاهد بیکاری خیل عظیم جامعه سینمایی و بیماری بخش دیگری از هنرمندان و ناتوانی آنها در پرداخت هزینه های درمانی هستیم اظهار داشت: برخوردهای غیر فرهنگی متولیان فرهنگی نیز در پاسخگویی چرایی این مشکلات معضل مهم تری هست که هیچ کس آنرا گردن نمی گیرد!
این سینماگر سرشناس خاطرنشان کرد: اکران نشدن تعداد زیادی فیلم های سینمایی به بهانه های مختلف و کارشکنی های متعدد که تضییع حقوق عده ای را در بر دارد و سرمایه گذاری در بخش تولیدات سینمایی بخش خصوصی را تقریباً به صفر رسانده است هم مزید بر علت شده است.
تهیه کننده فیلم های سینمایی «شماره ۱۷ سهیلا» و «پاسیو» تصریح کرد: ورود افراد نالایق که کمترین آشنایی با مرسومات فرهنگی و هنری و علمی بخش هنر را ندارند به عرصه سینما وهنر و منزوی شدن افراد کاردان در این عرصه نیز از مشکلات امروزی سینما و حوزه هنر هست.
وی متذکر شد: در ابتدای روی کارآمدن این دولت و ورود افرادی همچون معاونت سینمایی فعلی وزارت ارشاد به حوزه تصمیم گیری بالاترین نهاد متولی فرهنگ این امید میرفت که سینمای ایران راهی برای برون رفت از مشکلاتی که گریبانگیرش بود پیدا کند شعارها و قولهای زیادی نیز از طرف متولیان فرهنگی همچون آقای خزایی به این امیدواری ها افزود اما دریغ و افسوس که هر چه بیشتر از عمر دولت فعلی می گذرد ناکارآمدی و بی برنامگی مدیران فرهنگی آن بیشتر آشکار می شود!
سیدزاده در خاتمه این گفتگو افزود: من به عنوان عضو کوچکی از جامعه سینمایی ایران سال ها است که از برنامه های شوآف مانند مدیران فرهنگی کاملاً قطع امید کرده و چاره کار را سپردن پست های فرهنگی به افراد کاربلد و لایق و با برنامه در عرصه هنر و سینما می دانم.
سینماپرس: کاوه صباغ زاده گفت: نبود خانه سینما امروزه هیچ تأثیری در وضعیت معیشتی و کاری و حرفه ای و بیمه ای سینماگران ندارد! مدت ها است صنوف دیگر مطالبه گر نیستند.
کاوه صباغ زاده کارگردان سینما در خصوص سیاسی کاری های مکرر خانه سینما و عدم توجه مدیران این نهاد به مسائل صنفی سینماگران گفت: تنها کارکرد خانه سینما به برگزاری مراسم تشییع سینماگران آن هم با خرج صنوف خلاصه شده است و حتی برای این یک مورد هم راضی نیستند از بودجه خودشان خرج کنند!
کارگردان فیلم های سینمایی «ایتالیا ایتالیا» و «رمانتیسم عماد و طوبی» در گفتگو با خبرنگار سینماپرس افزود: بدیهی است که کمترین توقع از مدیران خانه سینما این است که بیمه بیکاری اعضای خانه سینما را سامان دهند. روند بیمه کردن اعضا را سرعن بخشند و اینقدر افراد را درگیر بروکراسی های پیچیده اداری نکنند! بنده خودم شخصا نزدیک به ۲ ماه است که برای کار بیمه ای درخواست داده ام اما مرتب این مهم عقب افتاده است. این اتفاق در حالی است که مقوله سلامت افراد بسیار مهم است و باید تدبیری اندیشه شود تا در کمترین زمان ممکن همه درخواست های اعضا اجابت شود.
این سینماگر سپس با بیان اینکه از بازرس تا هیأت مدیره خانه سینما هیچ یک دغدغه صنفی ندارند تصریح کرد: بنده واقعا نمی دانم دغدغه این افراد چیست! گویا فقط جلسه میروند و حقوقدریافت می کنند و حرف هایی می زنند که فایده ای برای سینماگران ندارد! باعث تأسف است که نه به شکایات سینماگران درست رسیدگی می شود نه کسی تدبیری برای امور مهم روی زمین مانده مانند تأمین امنیت شغلی و تأسیس صندوق بیمه بیکاری دارد.
صباغ زاده در همین راستا خاطرنشان کرد: البته متأسفانه باید عرض کنم شرایط سینماگران تز بیمه بیکاری گذشته! ما امروزه با وضعیتی اضطراری در خصوص زندگی اهالی سینما روبرو هستیم که گویا نه برای مسئولان وزارت ارشاد و سازمان سینمایی اهمیتی دارد و نه برای مدیران خانه سینما!
وی سپس با اشاره به برخی سیاسی کاری های اخیر مدیران خانه سینما و به ویژه بیانیه اخیر آن ها به بهانه روز ملی سینما متذکر شد: این خانه سینما است که اگر کمبود و کاستی در سینما و زندگی سینماگران وجود دارد باید به نهادهای دیگر فشار بیاورد تا اعضایش بتوانند از کمترین و حداقلی ترین امکانات برخوردار شوند! واقعا نمی دانم در این وانفسا دادن بیانیه چه نفعی برای سینماگران دارد؟
این عضو انجمن دستیاران کارگردانان وبرنامه ریزان و کانون کارگردانان سینمای ایران در همین راستا اظهار داشت: روز ملی سینما صرفاً مناسبتی است که هر سال همه آن را تبریک می گویند اما در سال جاری بیانیه ای منتشر شد که اصلا هدف آن روشن نیست! واقعا ما نمیدانیم آیا هدف مسئولان تبریک است؟ بدبینی است؟ ما باید در انتظار چه باشیم؟
صباغ زاده تأکید کرد: در هر صورت بیانیه دادن کار خانه سینما نیست. خانه سینما اگر بخواهد به فکر اهالی سینما باشد قطعا کارهای مهمتری دارد. به عنوان مثال بنده در جریان امور صنوف هستم. داخل صنوف تخلفات و درگیری است و خانه سینما با اینکه متوجه می شود هیچ واکنشی در خصوص این تخلفات نشان نمی دهند! بدیهی است این سکوت خانه سینما خودش بیانیه است. سکوت خودش دستورالعمل و بیانیه است برای متخلفان! این سکوت بیانگر هیچ کاری نکردن شان است و بسیار بد است.
این فیلمساز جوان تصریح کرد: بنده به ضرس قاطع عنوان می کنم که بود و نبود خانه سینما امروزه هیچ تأثیری در وضعیت معیشتی و کاری و حرفه ای و بیمه ای سینماگران ندارد! مدت ها است صنوف دیگر مطالبه گر نیستند. مدیران خانه سینما به مطالبه گری ندارند و گوش و چشم خود را بر روی مطالبات اهالی سینما بسته اند.
صباغ زاده ادامه داد: تعداد زیادی از اعضای صنوف بیمار هستند و شرایط مساعدی ندارند اما دریغ از آنکه مسئولان این نهاد حتی حالی از آن ها بپرسند!
وی در پایان این گفتگو افزود: ساختار مدیریتی خانه سینما فرسوده و کهنه و قدیمی است و مسئولان این نهاد به جای فرهنگ درگیر سیاست شده اند! همه این ها باعث شده تا روز به روز این نهاد بیشتر از سینما و سینماگران فاصله بگیرد!
سینماپرس: فیلم «داستان آمریکایی» ساخته کورد جفرسون برنده جایزه تماشاگران جشنواره فیلم تورنتو ۲۰۲۳ شد.
به گزارش سینماپرس و به نقل از ورایتی، جشنواره فیلم تورنتو با رسیدن به شب پایانی خود فیلم برنده تماشاگران این دوره را معرفی و اعلام کرد «داستان آمریکایی» فیلم طنز ساخته کورد جفرسون جایزه فیلم منتخب مردم جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو را به خود اختصاص داد. به این ترتیب شانس اسکار برای این فیلم افزایش پیدا کرد.
جایزه فیلم منتخب مردم جشنواره تورنتو یکی از بهترین عوامل برای پیشبینی و شناسایی یک فیلم در فصل جوایز است؛ اما نباید فراموش کرد که جشنواره امسال به دلیل اعتصاب نویسندگان و بازیگران و حضور نیافتن آنها در جشنوارهها، با حضور نیافتن برخی از فیلمها و رقبای برجسته در جشنواره مواجه شد و به همین دلیل در مقایسه با بیشتر سالها ترکیب ضعیفتری را میزبانی کرد.
در سالهای گذشته «کتاب سبز»، «۱۲ سال بردگی» و «سرزمین آوارگان» که قبلاً فیلم منتخب تماشاگران تورنتو شده بودند، در نهایت به عنوان بهترین فیلم اسکار شناخته شدند. «بلفاست»، «لالا لند»، «جوجو خرگوشه» و «فابلمنها» که سال پیش این عنوان را دریافت کرد هم همگی نامزد بهترین فیلم اسکار شدند.
جایزه فیلم منتخب مردم سال ۱۹۷۸ ایجاد شد و از آن زمان ۷ فیلم برنده این جایزه عنوان بهترین فیلم اسکار را هم کسب کردند.
«دارندگان» درامی درباره مدرسه شبانهروزی ساخته الکساندر پین فیلم دوم جایزه انتخاب مردم شد و انیمیشن «پسر و مرغ ماهیخوار» ساخته هایائو میازاکی هم انتخاب بعدی بود.
«دیکس: موزیکال»، طنزی پرخاشگر از لری چارلز کارگردان «بورات» برنده بخش جنون نیمهشب انتخابی مردم شد و «کشتن» ساخته نیکیل ناگش بات و «جهنم یک تابستان» به کارگردانی مشترک فین ولفهارد و بیلی بریک در ردههای بعدی جای گرفتند.
در بخش مستند هم جایزه تماشاگران به فیلم «آقای لباس پوشیدن: جادوی باورپذیری» ساخته رابرت مک کالوم رسید که درباره ارنی کومبز سرگرم کننده کودکان است و «کمپ تابستانی» ساخته جن مارکوویتز و «کوه کویین: اجلاس شرپا لاکپا» ساخته لوسی واکر در مقام بعدی قرار گرفتند.
در بخش بینالمللی هیات داوران متشکل از فیلمسازان بری جنکینز، آنتونی شیم و نادین لبکی فیلم «جاسی عزیز» ساخته تارسم سینگ داندوار را که داستانی واقعی از ماجرای «رومئو و ژولیت» است به عنوان بهترین فیلم انتخاب کردند. این انتخاب متفقالقول یک جایزه ۲۰ هزار دلاری برای برنده به همراه داشت. هیات داوران در بیانیه خود از این فیلم به عنوان ترکیبی عالی از هنر، هدف و ایمان در بینندگان یاد کردند که دنیایی را خلق میکند که هم بسیار سینمایی و هم کاملاً واقعگرایانه است.
فیلم «سولو» ساخته سوفی دوپویس که یک داستان عاشقانه با مرکزیت مواد مخدر است، عنوان بهترین فیلم سینمایی کانادا را از آن خود کرد.
«داستان آمریکایی» با اکران در تورنتو تحسین منتقدان را برانگیخت و بسیاری از منتقدان از بازی جفری رایت در نقش استاد دانشگاهی که پس از نوشتن یک کتاب کلیشهای وحشیانه درباره زندگی سیاهپوستان به عنوان یک شوخی به شهرت ادبی دست پیدا میکند، تجلیل کردند. منتقد ورایتی هم نوشت این فیلم میتواند در اسکار بدرخشد و از بهترین فیلمهای اول یک کارگردان از زمان «زیبایی آمریکایی» سام مندس است.
جفرسون که نویسنده سریالهای «جانشینی» و «نگهبانان» بوده، اولین تجربه کارگردانی خود را با این فیلم انجام داد و خودش هم فیلمنامه آن را نوشت. این فیلم با اقتباس از رمان «پاک کردن» اثر پرسیوال اورت در سال ۲۰۰۱ ساخته شده است.
تورنتو امسال با فرشهای قرمز کمتر و نمایشهای پر زرق و برق بسیار کمتری شکل گرفت و به جز بازیگران هندی، تنها بازیگرانی در جشنواره حضور داشتند که موافقتنامههای موقت از انجمن بازیگران دریافت کرده بودند.
سینماپرس: سریال «سوران» محصول مرکز سریال سوره، از فرداشب ۲۸ شهریور پخش خود را از شبکه افق آغاز میکند.
به گزارش سینماپرس، سریال «سوران»، محصول مرکز سریال سوره، به کارگردانی سروش محمدزاده و تهیهکنندگی مجتبی فرآورده از سهشنبه ۲۸ شهریور روانه آنتن شبکه افق سیما میشود.
این مجموعه تلویزیونی که در ۱۸ قسمت تولید شده است، هرشب ساعت ۲۳:۳۰ روی آنتن میرود و تکرار آن ساعت ۰۶:۰۰ و ۱۱:۰۰ پخش میشود.
فیلمنامه «سوران» که قصه زندگی پُرفراز و نشیب امیر سعیدزاده ملقب به سعید سردشتی را در سالهای ۵۷ تا ۵۹ روایت میکند، با اقتباسی آزاد از کتاب «عصرهای کریسکان» به قلم کیانوش گلزارراغب به نگارش درآمده است.
این سریال که قصه عشق، مبارزه و میهندوستی مردم کردستان را روایت میکند، تلاش دارد روایتی بدون قضاوت و برآمده از دل واقعیت از آنچه در ابتدای انقلاب در مناطق مرزنشین کردستان گذشت، ارایه دهد و از نمایش رشادتهای وطندوستانه قوم کُرد در تقابل گروهکهای کومله و حزب دموکرات با انقلاب اسلامی میگوید.
مهدی نصرتی، علیرضا جعفری، توماج دانشبهزادی، مریم کاظمی، مصطفی کولیوندی، محمدرضا صولتی، گلنوش قهرمانی، احمد صدفی، هلن نقیلو، روزبه رئوفی، احمد جعفری، علی اکبر اصانلو، ارشیا عبدالهی، آرش نیازی، مدیا ذاکری، حمید محرابی، علیرضا حنفی، شاهو شاهمرادی، سیمین بهفر، مهران نعیمی، با معرفی آسو پاشاپور و با هنرمندی زندهیاد حسام محمودی بازیگران این سریال را تشکیل میدهند.
سایر عوامل این سریال عبارتند از؛ نویسنده: عباس ریاحی، مدیر هنری: محمدرضا شجاعی، مدیر تولید: رضا زنجانیان، مدیر فیلمبرداری: هاشم مرادی، تدوین: عماد خدابخش، موسیقی: مسعود سخاوتدوست، طراح صحنه و لباس: فریاد صالحی، طراح چهرهپردازی: سیامک احمدی، مدیر صدابرداری: سعید بجنوردی، صداگذاری و ترکیب صدا: آرش قاسمی، سرپرست جلوههای بصری: محمد برادران، جلوههای ویژه میدانی: رضا ترکمان، مدیر برنامهریزی و دستیار اول کارگردان: بهمن حسینی، منشی صحنه: آسیه معصومیزاده، عکاس و ساخت مستند پشت صحنه: علی فرآورده، سرپرست گروه بدلکاران: کیوان رضایی، مدیر تدارکات: امیر مرایی و دستیار تولید: نیما مجتهدی، طراح گرافیک: حمید قدسی، تبلیغات: حسام حاجیپور و محصول مرکز سریال سوره.
«سوران» هرشب ساعت ۲۳:۳۰ روی آنتن شبکه افق میرود و تکرار آن ساعت ۰۶:۰۰ و ۱۱:۰۰ پخش میشود.
سینماپرس: محمد خزاعی رئیس سازمان سینمایی طی نامهای سرگشاده به تحریم محمدمهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و قائم مقام وی از سوی کشورهای غربی واکنش نشان داد.
به گزارش سینماپرس، محمد خزاعی تهیه کننده سینما و رئیس سازمان سینمایی طی نامهای سرگشاده به تحریم محمدمهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و محمد هاشمی قائم مقام وی از سوی کشورهای غربی واکنش نشان داد.
متن این نامه به این شرح است:
«تحریم حاصل عصبانیت نظام سلطه از مدیریت جریانساز وزیر انقلابی فرهنگ و ارشاد اسلامی است. استعمار برای پیشبرد اهداف خود، تنها از طریق سلطه قهری عمل نمیکند، بلکه شیوههای فکری و فرهنگی را نیز در پیش میگیرد تا سلطه خود را نهادینه و دائمی سازد و میکوشند تا با تحریم چهرههای شاخص و رسانههای اثرگذار در اراده پولادین و اندیشه ناب برخاسته از دین مبین اسلام خللی ایجاد کنند. زهی خیال باطل.
انگلیس و آمریکا در صدد هستند با تحریم شخصیتهایی همچون وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی آقای دکتر اسماعیلی شکل جدیدی از خوی استعماری را در حوزه فرهنگ، بازتولید کرده و به اعمال سلطه نرم در فضای جامعه بپردازند اما جهان خواهد دید نظام سلطه، همچنان که تاکنون، نتوانسته به اهداف نامشروع سیاسی، نظامی و اقتصادی خود در ایران عزیز دست یابد، در حوزه فرهنگ نیز، شکست خواهد خورد چرا که به جامعه قدرتمند با تمدنی چند هزار ساله و ملتی با اعتقاد عمیق به دین اسلام، مکتب اهل بیت (ع)، فرهنگ عاشورا و تاریخ مهدویت از این هجمهها، گزندی نخواهد رسید.
استعمارگران این بار آشکارا به جنگ اصحاب فرهنگ و رسانه و از همه مهمتر به جنگ اندیشه و خرد ایرانی و اسلامی آمدهاند. طبیعی است که اندیشه لیبرالیستی و اومانیستی تحمل رشد و شکوفایی اندیشه دینی و خدامحوری را نخواهد داشت. ضمن تلاش برای جلوگیری از تبلیغ، ترویج و تعمیق اندیشه برگرفته از نظام فکری شیعه و میراث ماندگار امامت و ولایت یعنی ولایت فقیه، مروجین و پاسداران این حریم را تحریم و عصبانیت خود را آشکار سازند. به قول شهید دکتر بهشتی «به آمریکا بگویید از دست ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر».
بدون تردید، هجمههای ناجوانمردانه به ساحت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ما را مصممتر از همیشه به سوی قویتر شدن پیش میبرد. به نظر میرسد تلاشها و مجاهدتهای تأثیرگذار آقای دکتر اسماعیلی و حوزه تحت امرشان در تبیین حقیقت و روایت دستاوردهای فرهنگی و تمدنی ایران عزیز در مقابله با انواع جنگهای ترکیبی، هجمههای مجازی و کمپینهای رسانهای و جریان فراگیر تحریف دشمنان، کارساز واقع شده و ترس به لانه استعمار پیر افتاده است. پناه بردن به ادبیات تحریم شیوه دولتهای بی منطق و مستاصل است. جهان تک قطبی دیگر به پایان رسیده است. اصحاب فرهنگ و هنر هیچگاه تحریم نخواهند شد. تحریم فرهنگ و هنر نشانهای از گامهای واپسین یک تمدن پوشالی و در حال سقوط است.
این اقدامات ضدفرهنگی نشان میدهد که غرب پس از شکستهای مکرر این بار به سراغ حوزه فرهنگ و هنر آمده است. دور نیست که دستاوردهای تمدن نوین ایرانی و اسلامی با گفتمان انقلابی و افق و ادبیات جدید در جهان امروز، فراگیر و ساری و جاری شود و قلههای پیش رو به زودی فتح خواهد شد.
اینک که آقای دکتر اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از مدیران انقلابی و شجاع و آقای هاشمی قائم مقام ایشان با مدیریت جریانساز و کارنامه درخشان خود مورد غضب دشمنان واقع شدهاند همدل و همراه در کنار این عزیزان متعهد میشویم با تمام وجود برای سربلندی و عظمت تمدن، فرهنگ، هنر و سینمای کشورمان مجاهدانه تلاش کنیم تا با پیشروی در مسیر حقیقت نقشههای نظام استکباری را نقش بر آب سازیم و در این کارزار با پیروی از رهنمودهای مقام معظم رهبری تا رسیدن به وعده الهی (پیروزی حق بر باطل)، به حمایت از جریان انقلاب و نیروهای معتقد و انقلابی خواهیم ایستاد.»