به گزارش خبرنگار مهر، ملکه رنجبر بازیگر سینما، تیاتر و تلویزیون ظهر امروز پنجشنبه ۸ اسفندماه در سن ۸۱ سالگی درگذشت.
عباس عظیمی مدیرعامل موسسه هنرمندان پیشکسوت در گفتگو با خبرنگار مهر این خبر را تایید کرد.
عظیمی در این زمینه توضیح داد: این هنرمند پیشکسوت از یک سال پیش به دلیل عمل قلب باز با عوارض جسمانی درگیر بود و سرانجام به دلیل کهولت سن ظهر امروز در بیمارستان کسرا دارفانی را وداع گفت.
وی با تاکید بر اینکه درگذشت این هنرمند ارتباطی با شیوع ویروس کرونا نداشته است گفت: براساس تصمیم خانواده این هنرمند به دلیل رعایت مسائل بهداشتی تصمیم براین گرفته شده است که آیین خاصی برای مراسم تشییع برگزار نشود و خاکسپاری این هنرمند فردا در قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) صورت خواهد گرفت.
ملکه رنجبر متولد سال ۱۳۱۷ در رشت بود و سابقه ایفای نقش در فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی متعددی را داشت.
خبرگزاری مهر درگذشت این هنرمند را به خانواده رنجبر و جامعه هنری تسلیت میگوید.
نشان «شوالیه» که در مراسمی رسمی در سفارت فرانسه در تهران برگزار شد به شهاب حسینی اهدا شد.
سینماپرس: ملکه رنجبر بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون درگذشت.
به گزارش سینماپرس، ملکه رنجبر بازیگر سینما، تیاتر و تلویزیون ظهر امروز پنجشنبه ۸ اسفندماه در سن ۸۱ سالگی درگذشت.
عباس عظیمی مدیرعامل موسسه هنرمندان پیشکسوت در گفتگویی رسانه ای این خبر را تایید کرد.
عظیمی در این زمینه توضیح داد: این هنرمند پیشکسوت از یک سال پیش به دلیل عمل قلب باز با عوارض جسمانی درگیر بود و سرانجام به دلیل کهولت سن ظهر امروز در بیمارستان کسرا دارفانی را وداع گفت.
وی با تاکید بر اینکه درگذشت این هنرمند ارتباطی با شیوع ویروس کرونا نداشته است گفت: براساس تصمیم خانواده این هنرمند به دلیل رعایت مسائل بهداشتی تصمیم براین گرفته شده است که آیین خاصی برای مراسم تشییع برگزار نشود و خاکسپاری این هنرمند فردا در قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) صورت خواهد گرفت.
ملکه رنجبر متولد سال ۱۳۱۷ در رشت بود و سابقه ایفای نقش در فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی متعددی را داشت.
سینماپرس درگذشت این هنرمند را به خانواده رنجبر و جامعه هنری تسلیت میگوید.
حجتالاسلام سید هادی خسروشاهی صبح امروز در بیمارستان مسیح دانشوری دار فانی را وداع گفت.
سینماپرس: فیلم parasite یا «انگل» ، فیلمی است که با ربودن جایزه بهترین فیلم از دست رقبای انگلیسی زبانش ، ناراحتی و نارضایتی ترامپ رئیس جمهور نژاد پرست آمریکا را نیز برانگیخت.
به گزارش سینماپرس، جایزه آکادمی اسکار، به عنوان یکی از مهم ترین جوایز سینمایی جهان، موجی از رقابت را به میان فیلم سازان برجسته دنیا ایجاد می کند. موجی که امسال بونگ جون هو توانست روی آن سوار شود و جوایز مهم اسکار را از آن خود کند.
فیلم parasite یا انگل، فیلمی است که بونگ جون هو برای نویسندگی هم با هان جین وان همکاری کرده است. فیلمی که با ربودن جایزه بهترین فیلم از دست رقبای انگلیسی زبانش، ناراحتی و نارضایتی ترامپ رئیس جمهور نژاد پرست آمریکا را نیز برانگیخت.
از همان ابتدای فیلم، نمایش زندگی فلاکت بار یک خانواده در زیر زمین شلوغ و کثیف، مردی که به عنوان پدر و ستون خانواده، کاری جز بسته بندی انجام نمی دهد و حتی در آن نیز موفق نیست، فرزندانی که دنبال راه میان بری برای رسیدن به زندگی ایده آل هستند و حتی نمایش سکانس هایی از ادرار کردن رهگذران مست در جلوی پنجره خانه این خانواده، همگی در مجموع، نمایشی را به بیننده عرضه می کنند که بتواند تا حدودی به شخصیت اعضای این خانواده چهار نفره پی ببرد.
یک جرقه کافی است تا ماهیت اصلی این خانواده مجالی برای عرض اندام پیدا کند و این موضوع دقیقا مانند کاری است که انگل با سیستم گوارشی بدن انجام می دهد. انگل ها در خاک و مواد آلوده غوطه ورند و فقط کافی است که به اشتباه با آنها تماس داشت و از روی خوش باوری و ساده انگاری، در شست و شوی آلودگی، تعلل کرد. ورود انگل به بدن زمینه را برای رشد و فعالیت آن فراهم می کند. انگل ها تکثیر می شوند و کم کم وجود میزبان را نادیده گرفته و به آن برای رسیدن به مقاصد خودشان آسیب می زنند. در این میان، شاید انگل های ضعیف تری هم در بدن میزبان وجود داشته باشد که جنگ بین انگل ها را ایجاد می کند چنانچه در سکانس هایی از فیلم شاهد دعوا و مشاجره بین این خانواده و خدمتکاری هستیم که از جایگاه خودش سوء استفاده کرده و همسرش را در زیر زمین مخفی کرده بود و جنگ بین آنها برای تصاحب قدرت میزبان شکل گرفته بود.
در این فیلم هم شاهد زدن یک جرقه هستیم و ورود یکی از اعضای این خانواده (پسر خانواده) به خانه ای مجلل که خانواده ای ساده و زود باور در آن زندگی می کنند، دلیلی می شود که با هر نوع فریب و حیله و نیرنگ، جا را برای سایر اعضای خانواده اش باز کند. این کار به صورت زنجیره ای از پسر خانواده شروع و به پدر ختم می شود. این بخش از فیلم، نمایش دهنده روحیه مشترک کل اعضای این حانواده است و کاری می کند که مخاطب نتواند یک نفر را مقصر این بی اخلاقی بداند.
ساخت فیلم، طوری است که در برخی از سکانس ها، خنده بر لب می نشیند ولی در پایان فیلم، متوجه تلخی مزه همه لبخندها در طول این فیلم می شویم. درست جایی که سیلی محکمی به گوش تماشاگر می خورد و با پایان فیلم او را در حالتی از بهت و ناراحتی می گذارد.
همراه شدن مخاطب با هر کدام از کارکترهای داستان، هم ذات پنداری با آنها و تعقیب شخصیتشان تا پایان داستان از ویژگی های مثبت فیلم است که به خاطر فیلم برداری قوی ایجاد شده است. فیلم برداری در این فیلم، به نحوی است که بیننده مانند یک دانای کل، شاهد آنچه در داستان رخ می دهد، باشد و حتی احساس نکند که از دریچه دوربین به اتفاقات این خانواده می نگرد.
پدر این خانواده یک شخصیت منفعل، کم تحرک و بی اقتدار را دارد، او فردی است که از نوجوانی تا میان سالی برای رسیدن به خواسته اش نه معنای جنگیدن را درک کرده و نه قدمی بر داشته است. او از شرایط جامعه و وضعیتی که در آن گرفتار است، ناراضی است ولی بازهم کوششی برای رفع مشکلاتش نمی کند. دست آخر هم به گوشه ای می خزد و منتظر می ماند تا زمانی که کسی او را نمی بیند از غار خودش به بیرون بیاید و باز هم انگل وار از زندگی دیگران تغذیه کند. او خشم فرو خورده ای نسبت به تمام کسانی دارد که یا موفقند یا پولدار و این بینش را به فرزندان خود نیز منتقل کرده است. او برای هر مشکلی به جای راه حل، نقشه می چیند تا آن را دور بزند ولی یک شاخصه دارد که نمی تواند آن را پنهان کند : بو!
در قسمت های مختلف فیلم، به موضوع بویی که از این خانواده استنشاق می شود، اشاره شده است. بو یک نماد از چنین افرادی است. افرادی که برای بالا رفتن از دیگران استفاده می کنند و در عین بی وجدانی، نرده بانی که از انسان ها ساخته اند را پرت می کنند و برای بقای زندگی از وجود دیگران تغذیه می کنند. بو نشانه ای از تفاوت این نوع از زندگی با سایر انسان هاست و وقتی در سکانس های مختلف به مرد عنوان می شود که بوی خاصی دارد و حتی به صورت مخفیانه از زبان رئیسش می شنود که چقدر از بوی او مشمئز می شود، خشمی که سال ها فروخورده بود و آتش زیر خاکستر بود، روشن می شود و صبح روز موعود و در مهمانی تولد، منفجر می شود.
مادر این خانواده، شخصی است که رگه هایی از تلاش برای بقای زندگی در وجودش، دیده می شود ولی او هم به تبع زندگی با مردی منفعل و راحت طلب، زندگی با داشته های دیگران را به تلاش ترجیح می دهد. او هم همان بوی همسرش را می دهد ولی به مراتب کمتر از آنچه که از همسرش به عنوان سر منشآ اصلی و تشکیل دهنده خانواده استنشاق می شود. در انتهای داستان که زندگی انگلی این خانواده، نتیجه مطلوب را ندارد، زن دوباره به همان رگه هایی از شخصیتش رجوع می کند که کارگری را برای امرار معاش بر می گزیند.
پسر این خانواده را می توان ورژن جدیدی از شخصیت پدر دانست. فردی فرصت طلب و سود جو که از روابط اجتماعی اش برای رسیدن به مقاصد خود و خانواده اش استفاده می کند و از پدرش در سکانس های مختلف فیلم، راهنمایی و نقشه چینی می خواهد. پسر نمی خواهد بپذیرد که راه پدرش غلط بوده است او تصور می کند که شرایط طوری مساعد نشده که پدرش در همین راه، بهترین نتیجه را بگیرد و حالا به عنوان نماینده پدر برای رسیدن به نتیجه مطلوب در راه نادرست تلاش میکند.
دختر خانواده هم تلفیقی از شخصیت مادر و پدر را داراست. او با هوش و با مهارت است اما زمینه ای برای بروز این استعداد فراهم نشده است و فقط می خواهد از وضع کنونی خلاص شود.
برخی از سکانس های فیلم به اندازه یک فیلم سینمایی، تأثیر گذار است و نمایشی خلاقانه از این کارگردان کره ای است. در قسمتی از فیلم می بینیم که باران به شدت می بارد و سیل خانه این خانواده را که در زیر زمین زندگی می کنند، ویران می کند. آب یا سیل، نمادی می شود از پاک سازی آلودگی ها و انگار این سیل خبر از این می دهد که زمان زندگی انگل ها در بدنه و خانه میزبان به انتها رسیده است.
هوشمندی کارگردان در انتخاب نام فیلم و تقارن و تناسب آن با تک تک اتفاقات فیلم، به قدری آن را جذاب کرده که نیازی به توضیح فلسفی نیست و هر بیننده ای حداقل پس از اتمام فیلم، متوجه وجه تسمیه فیلم می شود. در عین حال، پوستر این فیلم هم حرفی برای گفتن دارد. پوستری که خانواده میزبان و خانواده ای که انگل مأبانه زیست می کنند در کنار هم و در یک قاب قرار دارند ولی مانند مجرمان، چشمانشان سیاه شده است. این موضوع نشان دهنده این است که هر دو خانواده در برابر چنین فاجعه انسانی، مقصر و گناهکارند. پاهایی که در گوشه تصویر دیده می شود و حکایت از وجود جنازه ای دارد، دلیل قوی دیگری برای مجرم بودن هر دو خانواده است. همه این افراد به طور مستقیم و غیر مستقیم در کشتن چیزی مقصرند به نام انسانیت!
*فارس
سینماپرس: سیدمصطفی حسینی مدیرعامل موسسه فرهنگی تبلیغاتی «بهمن سبز» ضمن اشاره به جزییات طرح توسعه سینماهای حوزه هنری، از احداث اولین پردیس سینمایی در همدان خبر داد.
به گزارش سینماپرس، سید مصطفی حسینی مدیرعامل موسسه فرهنگی تبلیغاتی «بهمن سبز» در حاشیه بازدید از سینماهای حوزه هنری در استان همدان در گفتگو با خبرنگار مهر با اعلام برنامه بازسازی سینماهای این استان، گفت: سینما «فلسطین» همدان تا پایان سال صاحب سومین سالن سینمایی خود میشود. این سالن جدید با ظرفیت ۴۰ نفر و به صورت VIP احداث خواهد شد.
مدیرعامل «بهمن سبز» ادامه داد: همچنین در طرح بزرگ توسعه سینماهای حوزه هنری در سراسر کشور سینما «قدس» همدان نیز در سال ۹۹ با اضافه شدن سه سالن جدید به پردیسی ۵ سالنه تبدیل خواهد شد تا امکان نمایش همزمان چندین فیلم برای مخاطبان فراهم شود.
حسینی در پایان عنوان کرد: موسسه «بهمن سبز» در فاز اول توسعه سینماهای خود، هم اکنون ۱۶ پروژه سینمایی در سراسر کشور در دست احداث دارد تا بهزودی ۶۰ سالن جدید به ناوگان سینمایی کشور اضافه کند.
سینماپرس: پخش قسمتهای مقدماتی دومین فصل از برنامه تلویزیونی «عصر جدید» در حالی آغاز شده است که استعدادهای کشف شده در فصل اول این برنامه، هر یک شرایط متفاوتی را تجربه میکنند.
به گزارش سینماپرس، پخش فصل جدید «عصر جدید» از شب گذشته ششم اسفندماه از شبکه سه سیما آغاز شد. این فصل از «عصر جدید» قرار است با چند قسمت ابتدایی که به راستی آزمایی متقاضیان ورود به برنامه اختصاص خواهند داشت، پخش خود را آغاز کند. شب گذشته اولین قسمت از این فرآیند راستیآزمایی پخش شد و برخی از شرکت کنندگان در برنامه که قرار است به مرحله اصلی مسابقه ورود کنند و یا در همان مرحله ابتدایی حذف شدهاند مشخص شدند.
قرار است مرحله راستی آزمایی حدود چهار قسمت باشد و با آنچه که در قسمت اول دیده شد احتمالاً همه کسانیکه در این فصل از برنامه شرکت کردهاند با یک اجرای مختصر و کوتاه، توانمندی خود را برای مخاطب عرضه خواهند کرد که این اتفاق میتواند برای جذابیت قسمتهای اصلی برنامه یک ریسک محسوب شود. با این شکل از حضور شرکت کنندگان و نمایش مهارت اولیه شأن برای مخاطب احتمالاً درصد زیادی از غافلگیریها برای مخاطب رونمایی خواهد شد چراکه بیشترین جذابیت مسابقات استعدادیابی به حضور شرکتکننده روی استیج برنامه و دیدن مهارت و استعداد وی در همان لحظه ابتدایی است بدون اینکه مخاطب هیچ تصوری از او داشته باشد و گویی «عصر جدید» این برگ برنده را فارغ از اجراهای اصلی همان ابتدا برای مخاطب رو میکند.
از نکات قابل توجه در بخش مربوط به فرآیند راستیآزمایی در کنار خود احسان علیخانی به جای داوران اصلی افرادی چون ارشا اقدسی بدلکار، ایمان قیاسی مجری پشت صحنه برنامه، روزبه معینی، بهرام عظیمی انیماتور و برخی از مربیان باشگاه مهارت حضور داشتند. همچنین از میان برگزیدههای فصل قبلی نیز افرادی چون سعید فتحیروشن علیخانی را در این داوریها یاری میکردند.
داوران در مرحله راستی آزمایی بیشتر مربیانی بودند که در پشت صحنه دیده میشدند و یا چندین بار احسان علیخانی در فصل قبل به حضور آنها و کمکهایشان به شرکتکنندهها اشاره کرده بود.
شرکت کنندگان در قسمت نخست در حوزههایی چون خوانندگی، بازیگری، شعبده و حرکات آکروباتیک و نمایشی بودند که علاقه به خوانندگی در میان آنها نسبت به دیگر حوزهها بیشتر بود.
با این همه تب و تاب دومین فصل از برنامه «عصر جدید» از همین شبها آغاز شده و طبق اعلام قبلی از شب ولادت حضرت علی (ع) شاهد اجرای متقاضیان در برابر ترکیب ثابت چهار نفره داوران برنامه خواهیم بود؛ اجراهایی که از میان آنها احتمالاً چهرهها و استعدادهای تازهای معرفی خواهند شد.
استعدادهای کشفشده فصل اول چه میکنند؟
به بهانه آغاز فصل جدید برنامه اما خالی از لطف ندیدیم مروری داشته باشیم بر استعدادهای برتر و چهرههای مطرح شده در فصل قبل که از طریق این برنامه فضای بیشتری برای عرضه توانمندیهای خود پیدا کردند.
فاطمه عبادی؛ معجزه طراحی با شن
نفر اول فصل نخست «عصر جدید» و به نوعی قهرمان اصلی مسابقه فاطمه عبادی هنرمندی بود که با شن نقاشی میکرد. او از همان ابتدای ورودش به مسابقه توانست نگاه مخاطب عادی و داوران برنامه را به خود جذب کند. به ویژه که طرحهای شنی خود را با نگاهی انسانی و دغدغههایی اجتماعی همراه کرد.
فاطمه عبادی که اهل اهواز است اولین طرح خود را با موضوعی درباره هوای خوزستان خلق کرد و در ادامه طرحهایش سراغ کودکان کار، سرطانیها و موضوع مادر رفت.
او در همه این طرحها فضایی داستانی را برای آثارش ایجاد کرد و توانست مخاطب را با قصههایی دراماتیک با خود همراه کند. عبادی بعد از اینکه با رأی ۶ و نیم میلیونی به مقام اول این برنامه دست یافت اعتباری ۵۰۰ میلیون تومانی دریافت کرد تا بتواند در همین زمینه مهارت خود، فضایی برای کار و آموزش دیگر علاقمندان را فراهم آورد.
از طرف دیگر او در این چند ماه طرحهای شنی برای برخی از برنامهها و کلیپها هم زد. از جمله اصلیترین حضورهای وی ساخت تیتراژ برنامه «چهل چراغ» با اجرا و تهیهکنندگی مجتبی امینی از شبکه سه سیما بود که در ایام محرم و صفر روی آنتن رفت و عبادی هر شب با موضوعات عاشورایی طرحهایی را برای مخاطبان ارائه کرد.
همچنین از طرف شبکه سه سیما هماهنگیهایی شد تا او با مؤسسه «ماوا» زیرمجموعه موسیقایی سازمان اوج نیز همکاریهایی داشته باشد و در کلیپهایی که از طرف آنها تهیه و تولید میشد نیز طرحهای شنی خود را ارائه کند.
محمد زارع؛ هیجان در سکوت
محمد زارع جوان ۲۰ ساله اهل شیراز و از شرکتکنندگان سر به زیر و آرام فصل اول «عصر جدید» بود که برخلاف ظاهر آرامش با نمایشهای خاص و خطرناکش مورد توجه قرار گرفت. نمایشهای او با پرتاب چاقو البته با انتقاداتی هم مواجه شد که یکی از جدیترین منتقدانش هم رؤیا نونهالی بود که البته با فلسفهای که از این پرتاب چاقوها از طرف خود زارع ارائه شد او هم در نهایت روی آوردن به چنین مهارتی را پذیرفت.
اجرای پایانی زارع در مسابقه با وسایلی که خودش سازنده آنها بود توانست مخاطبان را به خود جذب کند. زارع اگرچه تحصیل کرده نیست و حتی در برنامه اعلام کرد که قصد تحصیل هم ندارد اما اعلام کرد برای اجراهای خود مطالعه میکند و وسایل و تجهیزات اجراها را از طریق مطالعات، آموزشها و مشورتها طراحی میکند که یکی از ویژگیهای اجراهای نمایشی اوست. زارع با رأی حدود ۶ میلیون در فینال عصر جدید مقام دوم را کسب کرد و اعلام شده که او قرار است به عنوان مربی در فصل جدید «عصر جدید» شرکت کنندگان را همراهی کند.
پارسا خائف؛ صدای جوان، استعداد نوجوان
پارسا خائف نوجوان ۱۴ ساله یکی از پرحاشیهترین و البته مشهورترین شرکتکنندگان عصر جدید بود که بخشی اعظم این حاشیهها نه به خودش بلکه به واکنشها نسبت به حضور این نوجوان آذری و استعداد او در خوانندگی مرتبط بود.
پارسا استعداد نوجوانی بود که پیش از «عصر جدید» هم توانمندی خود را در جشنوارههای تخصصی موسیقی به نمایش گذاشته بود و از کودکی در حرفه موسیقی مشغول به کار شده است. این هنرمند اردبیلی سال ۹۷ در رشته آواز به خاطر اجرای تصنیف «در میان گلها» استاد زنده یاد همایون خرم به عنوان نفر برگزیده کشوری جشنواره نوای خرم معرفی شد.
خائف همچنین نفر برگزیده و نفر اول جشنواره ملی موسیقی جوان در رشته آواز ایرانی شده بود و همه اینها حضور و ورود استعدادی تازه به عرصه موسیقی و خوانندگی را نوید میداد.
ورود پارسا به «عصر جدید» نیز از همان اجراهای ابتدایی با واکنشهای مثبت داوران و حتی مردم همراه شد. مردمی که شاید همیشه تصور میشد بیشتر به اجراها و قطعات پاپ علاقه مند است اتفاقاً اجراهای سنتی پارسا را دنبال میکرد و نسبت به آنها فیدبکهای مثبتی نشان میداد. این میزان از توجه به خائف اما برای برخی از کارشناسان و موسیقی دانان و بزرگان این عرصه با نگرانیهایی هم همراه شد و انتقاد کردند که او چون در ابتدای راه است بیش از اینها باید مراقبش بود تا بتواند به سلامت از این مسیر پرمخاطره در پیشرفتهای موسیقایی خود عبور کند.
خائف این روزها یکی از پرکارترین هنرمندان و استعدادهای عصر جدید است. او در اولین رویداد رسمی توانست تیتراژ یک برنامه تلویزیونی را بخواند و با خوانندگی در مسابقه «میدون» که از شبکه سه سیما روی آنتن میرود به عنوان خواننده جوان تیتراژهای تلویزیونی نیز نام خود را ثبت کرد.
با این حال نگرانیها درباره فعالیت و مسیر آینده خائف هنوز هم ادامه دارد او این روزها در برخی از مراسمهای افتتاحیه و رونماییها شرکت میکند و با دریافت مبالغ میلیونی آن هم از طرف مدیران برنامههایش (!) خوانندگی میپردازد. اتفاقی که میتواند او را از مسیر اصلی حرفه خود بازدارد و به سمت اتفاقات تجاری هدایت کند.
سعید فتحی روشن؛ بازی با شعبده
یکی از پر رمز و رازترین شرکتکنندگان «عصر جدید» سعید فتحی روشن است که در تمام اجراهای خود توانست با حقههای نمایشی و شعبدههایش مخاطب را با غافلگیریهای پی در پی همراه کند. او با همان اجرای اولیهاش مخاطب را به خود جذب کرد و این درحالی بود که پیش از این هم چند باری دیگر در برنامههای تلویزیونی حضور یافته بود. اما حضورش در این برنامه باعث شد بارها مخاطبان اسم و حقههای او را در فضای مجازی و سایتها سرچ کنند و حتی به فعالیتهای شعبده و منتالیسم بیشتر علاقهمند شود.
یکی از هنرهای فتحی روشن این بود که در کنار بسیاری از شعبدهبازانی که در این برنامه حضور پیدا میکرد توانست اجراهای خود را با رمز و رازهایی فراتر از اجراهای روتین و مرسوم شعبده همراه کند و برای همین ذهنیت مخاطب را بیشتر درگیر خود کرد.
این برگزیده «عصر جدید» این روزها یکی از مهمترین خروجیها و دستاوردهای مسابقه را دارد و توانسته است به طور رسمی وارد فعالیت برنامهسازی شود. فتحی روشن این روزها در پی ساخت مسابقه «بازیمون» برای شبکه سه سیما است که چند باری تیزرهای آن از شبکه روی آنتن رفت و برای شرکت کنندگان فراخوان داده شد.
«بازیمون» برنامهای شبیه بازی در «اتاقهای فرار» است و باید دید چقدر امکان اجرایی شدن چنین بازیهایی در تلویزیون همراه با جذابیت و سرگرمی فراهم شده است. با این حال فتحی روشن در نقطهای متناسب با پیشرفت خود در حوزه مهارتی اش قرار گرفته است.
دختران نینجا؛ ستارههای امید
در میان پنج برگزیده اصلی مسابقه «عصر جدید» شاید دختران نینجا تنها کسانی بودند که دیگر نتوانستند در تلویزیون دیده شوند. هرچند قولهایی مبنی بر حضور آنها در تلویزیون داده شد و قرار بود در شبکه ورزش یک برنامه اختصاصی داشته باشند با این حال این برنامه هنوز روی آنتن نرفته است.
«دختران نینجا» همان دختران سیاه پوشی بودند که حرکات رزمی شأن در «عصر جدید» خیلیها را به حیرت واداشت و اصلاً نفس حضورشان در تلویزیون و انجام این حرکات نوعی تابوشکنی برای سیما فرض میشد مثل خیلی از خط قرمزهای فرضی دیگری که «عصر جدید» نشان داد بیشتر یک تصور ذهنی میماند تا قانونی رسمی.
هر بار اجرای دختران نینجا در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشته میشد حرکاتی که بیشتر از سخت بودن اتحاد و یکپارچگی و انسجام این دختران را در تمرینهای زیاد نشان میداد و البته با مخاطرات زیادی هم همراه بود مثل همان آخرین اجرا در فینال که باعث شد یکی از این دختران نیز با مصدومیت همراه شود.
حضور دختران نینجا از همان ابتدا در برنامه اقبال زیادی برایشان به همراه داشت و مربی آنها بارها در مصاحبههایی از میزان علاقه مردمی به آموزش این حرکات رزمی در باشگاههای ورزشی اشاره کرد. اگرچه آنها در فضای خارج از تلویزیون به فعالیتهای خود ادامه میدهند اما هنوز در شبکه ورزش برنامهای اختصاصی نداشته اند.
برادران قاسمی؛ خوانندگی روی استیج
غیر از پنج برگزیده اصلی، «عصر جدید» توانست مسیری برای شهرت و معرفی توانمندیهای برخی دیگر از چهرهها و شرکتکنندههای برنامه باشد. از جمله این شرکتکنندگان دو برادر کرد یعنی کارزان و عبدالباسط قاسمی دو جوان کرد بودند که توانستند با اجراهای بومی خود مخاطب را به خطه و قطعات موسیقایی کردی علاقه مند کنند.
این دو برادر اگرچه به برگزیدههای اصلی مسابقه راه نیافتند اما توانستند در مسیر استعدادهای خود رویدادهایی رسمی را رقم بزنند. از جمله اینکه آنها در دی ماه سال جاری اولین کنسرت خود را در تالار همایش ۹ دی شهر هشتگرد برگزار کردند که اتفاقاً با استقبال مردم سنندج هم همراه شد.
این در حالی است که قیمت بلیت کنسرت این دو هنرمند بین ۵۰ تا ۱۰۰ هزار تومان در نظر گرفته شده بود.
کارزان و عبدالباسط قاسمی از جمله هنرمندانی هستند که پیش از ورود به دنیای خوانندگی در پیشه آرایشگری و رانندگی فعالیت میکردند. این دو برادر صدای خود را اولین بار در فصل اول برنامه عصر جدید به مخاطبان ارائه کردند. این دو برادر در این برنامه پرطرفدار بود که بعد از دریافت کارت طلایی از آریا عظیمینژاد، به مرحله دوم هم رسیدند و اجرایشان در این مرحله نیز با اقبال مواجه شد.
کارزان و عبدالباسط قاسمی همچنان در حوزه موسیقی فعالیت دارند و به صورت جدیتر در رویدادها و افتتاحیهها برای ارائه کنسرت و اجرای قطعات حاضر میشوند که بعضاً گفته شده است آنها هم از مبالغ بالایی برای حضور در این رویدادها بهره برده اند.
علی جعفری؛ قهوهچی محبوب
علی جعفری (علی قمی) از دیگر شرکتکنندگان محبوب و شهرت گرفته از قاب فصل نخست «عصر جدید» بود که حضور و دیده شدنش در این برنامه کمک کرد طرفداران بسیاری پیدا کند.
مهارت خاص او در این برنامه این بود که توانست با یک دست سینیای پر از فنجانهای چای تدارک ببیند. نحوه کلام و سخن گویی او نیز با شیرینیهایی همراه بود که مخاطبان را جذب کرد و اتفاقاً باعث شد تا مرحلهای هم بالا رود.
او بعد از این برنامه در شبکه اجتماعی خود طرفداران بیشتری هم پیدا کرد اما حضور مجدد او در قاب تلویزیون مربوط به یک مسابقه استعدادیابی در حوزه «کارآفرینی» بود؛ جعفری در حاشیه مسابقه «میدون» از شبکه سه حضور پیدا کرد که این حضور بهخصوص در ویژه برنامه «شب یلدا» این برنامه بیشتر دیده شد. قهوهچی محبوب «عصر جدید» حالا یکی از چهرههای محبوب برای برنامهسازان تلویزیون نیز محسوب میشود و دور از انتظار نیست که شاهد حضور او در ویژهبرنامههای سیما در مناسبهای خاص هم باشیم.
*مهر