خاطره مدیری از پرخوری مهمانش در پشت صحنه یک سریال/ همه نقاشیهای جهان را در یک موزه ببینید/ پخش «دعوت» شبکه یک در ماه رمضان/ با دی کاپریو و دنیرو همبازی شوید
برترین اخبار سرویس فرهنگی مورخ ۲۸ فروردین ماه ۹۸ در دسترس مخاطبان قرار گرفته است.
برترین اخبار سرویس فرهنگی مورخ ۲۸ فروردین ماه ۹۸ در دسترس مخاطبان قرار گرفته است.
فیلم سینمایی “خروج” به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا در چهارمین روز از اکران اینترنتی به فروش یک میلیاردی رسید.
سینماپرس: سریال «نون خ» دیشب جشنواره فجر و سیاستهای آن را طعنهباران کرد.
به گزارش سینماپرس، دیشب در بخشی از سریال «نون خ» شوخی جالبی با سینما، جشنواره فیلم فجر و هیأت داوران و اهدای جوایز شد.
نورالدین و کیوان و… در حال تصمیمگیری برای اهدای جوایز جشنواره انار به شرکتکنندگان فستیوالند و نمیدانند که بهترین جایزه را باید به چه کسی بدهند؟ آنها بعد از تصمیمگیری برای بهترین جایزه جشنواره، نگران دیگر شرکتکنندگان جشنوارهاند و بنابراین این تصمیم میگیرند که جوایزی مشابه جوایز جشنواره فیلم فجر برای اهدا به شرکتکنندگان مسابقه در نظر بگیرند و از این رو عناوینی مانند جایزه ویژه هیأت داوران، جایزه انار هنر و تجربه، انار معناگرا و دیپلم افتخار را انتخاب میکنند.
این سکانس در میان خبرنگاران و اهالی سینمای مایه خنده و شادی شده است و دبیر سابق جشنواره فیلم فجر نیز در توئیتی با فرار روبه جلو این شوخی را پسندیده و اشاره کرده است که اگر نمیتوان با دولت و قوه قضائیه شوخی کرد میتوان با سینما شوخی کرد و سینما جنبه آن را دارد.
دورهمی داوران جشنواره فجر
اما ورای شادی و فرحی که نصیب حال مدیران سینمایی شده است باید گفت این سکانس زیبا و طنازانه با بازیگران بسیار خوب آن روایتگر واقعیت همیشگی و خندهدار هیأت داوران جشنواره فجر در تمام سالهایی است که پشت سر میگذاریم. شیوهای که در آن بیشتر به جای تشکیل «میدان رقابت و سبقت» به جهت تخصصیتر شدن حرفههای سینمایی و رشد و تعالی دادن سینمای کشور نگاه «دورهمی» و «خودمانی» به سینما وجود دارد و سینماگران را مانند رفقای سر سفره میدانند که باید به هرکدام جایزهای اهدا شود.
نوری در جملهای میگوید که اگر به بیگزاده جایزه ندهیم پشت میکروفون قرار میگیرد و بیآبرویمان میکند بنابراین باید به وی نیز جایزه بدهیم. بعد از آن داور دیگر میگوید موافق است زیرا دنبال حاشیه نیستیم و بنابراین هفت هشت تا دیپلم افتخار آماده کرده است تا به همه بدهیم.
عناوینی مانند دیپلم افتخار، جایزه ویژه هیأت داوران، معناگرا، تجربهگرا، قلم زرین، لوح زرین، صفحه سیمین و… غیر از گشادکردن میدان رقابت و استعدادیابی در سینمای کشور نتیجهای دیگر دربر نداشته است.
در کدام جشنواره مهم دنیا مانند اسکار، کن، برلین و… این همه عنوان وجود دارد که در مهمترین جشنواره سینمایی ما وجود دارد و هر سال بنابه مناسبتی جایزهای به آن اضافه میکنند؟ تنها در اسکار به غیر از جوایز اصلی اسکار بعضاً به خاطر تجلیل از مقام پیشکسوتی در سینمایشان اسکار اهدا میشود.
نورچشمیها در هیأت داوران
نورالدین در بخش دیگری به کنایه کیوان را دست میاندازد که نورچشمی بودن برای ورود به هیأت داوران کافی است. اگر نگاهی بیندازیم به ورود برخی از داوران در جشنواره سالهای قبل، حضور چهرههایی چه در هیأت انتخاب فیلم و چه در اهدای جوایز را شاهدیم که انسان را انگشت به دهان نگه میدارد. چهرههایی که بعضاً تجربه سینمایی و هنری خاصی ندارند اما در میان داوران دیده میشوند گواه باندبازی و مصداق دیگری از رفیقبازی در سینمای ما است.
در جملهای دیگر از شیرین شدن دهان کیوان در جشنواره سال قبل صحبت میشود که کیوان از مشکلات مالیاش در آن سال میگوید که مجبور به گرفتن پول برای انتخاب بهترین شرکتکننده شده است. البته سوءظن اینچنینی شاید به داوران هنری روا نباشد اما میتوان این شوخی را به حساب جنبه بالای سینمای کشور گذاشت که داروغهزاده از آن سخن گفت.
اهدای جوایز به سیاهنمایی
اما تیکهپراکنی سریال تمام نمیشود و در جای دیگر به شوخی با جایزه دادن به اثری که دارد سیاهنمایی میکند اساساً سیاست اهدای جوایز به آثار سیاه در جشنواره فجر را نقد میکند. از آن بدتر زمانی است که انار خوشگل و خوشفرمی توسط نوری معرفی میشود و از آن تعریف میکند که باید به آن جایزه داد اما کیوان میگوید که خیر، این انار را خوشگل و خوش فرم بار میآورند تا در فستیوالهای خارجی جایزه بگیرد!
خوشفرمها در فستیوالهای خارجی
این عبارت نیز بار دیگر هنرمندانه حضور بازیگران زن سینمای ایران با تیپهای فشن و استایلهای مد روز با آرایش و قیافههای بزک دوزک شده در جشنوارههای خارجی را هدف میرود. چیزی که بیشتر مایه سرافکندگی است تا افتخار سینمای جمهوری اسلامی ایران!
بنابراین حالا که سینمای ایران این ظرفیت را دارد که شوخیهای متعدد و متفاوتی را بشنود امیدواریم که تنها با جنبه نباشد بلکه علاجگر و درمانگر خوبی نیز باشد و بتواند حداقل بخشی از مشکلات جشنوارهای سینمای ایران را حل کند.
*تسنیم
سینماپرس: حضور پول های کثیف در فرایند هنر و صنعت سینما اگر چه در همه جای دنیا مرسوم است؛ اما در ایران با طعم تهاجم فرهنگی نیز همراه بوده و از این جهت می توان مشاهده نمود که عمده آثار تولیدی با چنین سرمایه گذاری های مجهولی در عرصه فیلم و سریال کشور، با خدشه در باورهای دینی ملت مسلمان ایران و بعضا تقابل مسقیم با احکام و حدود اسلامی همراه می باشد.
محمدرضا مهدوی پور/ هنوز چند روزی نیست که انتشار نامه و لیست کامل اسامی برخی از سینماگران به ریاست قوه قضائیه برای آزادی موقت یکی از متهمان سرشناس اقتصادی، حواشی و تبعات دنبالهداری پیدا نموده و این در حالی است که ظاهراً بخشی از لیست امضاکنندگان را کسانی تشکیل میدهند که پروژهای را با سرمایه این متهم تولید و یا در آنها مشارکت کرده بودند. هرچند که در میان این اسامی، افرادی هم هستند که تا امروز همکاری مشترکی با محمد امامی نداشتهاند و عدهای هم اصل امضای خود را انکار و تکذیب کردند و …
پس اگرچه کاملاً مشخص و طبیعی است که فرایند تهیه نامهای که با ۴۶ امضاء گردآوری شده و تهیه کنندگان آن همانند اسلاف خانه سینمایی به مثابه ماشین امضا عمل نمودهاند و …، حتی از درب ورودی مراجع قضائی عبور نخواهد کرد، اما با این همه نفس این نامه نشان میدهد که درخواست این تیپولوژی از سینماگران برای آزادی محمدامامی، نه شرایط کرونایی حاکم بر کشور و مسئله سلامتی امثال این متهم اقتصادی، که حمایت قبیلگی از جریانی محسوب می شود که در بطن فرهنگ و هنر کشور رسوخ نموده و مجهز به انواع و اقسام امکانات مادی و معنوی به جهت تطمیع و یا حتی تهدید طیفی از جامعه هنری کشور برای رسیدن به اهداف و مقاصد خود می باشد؛ جریانی که همواره رد و نشانی مشخص از خود برجای می گذارد و به گونه ای عمل می کند که می توان نقش موثر ایشان را در تنظیم عموم نامه های سیاسی سال هال اخیر مشاهده نمود. نامه هایی که با نشان خانه سینما و عموما به امضای طیفی خاص از سینماگران تهیه و حتی در برخی مقاطع تاریخی، بعضا به صورتی جدی در تقابل با منافع ملی تنظیم شده است. جریانی که به نظر می رسد در این مورد خاص، بیش از هر چیز حمایتی از جنس بده بستانهای منفعتگرای صنفی را به منظور رسیدن به مطامع خود دنبال نموده و برخی سینماگران ساده لوح و یا طماع را به جهت احیای قراردادها و پروژههای نیمهکاره و ناکام قبلی و یا بستن قراردادها برای تولیدات جدید سینمایی، تطمیع و یا اغفال نموده است.
محمد امامی یکی از متهمان اقتصادی در سال های اخیر کشور است که با اتهاماتی همچون بدهکاری به نظام بانکی و پولشویی (money-laundering) و … چند وقتی است که در زندان به سر می برد. شخصیتی که به سبب مشارکت در ساخت سریالهای بِفروش و البته پُرهزینه شاهگوش و شهرزاد از اسم و رسمی رسانه ای در صنعت سینمای ایران برخوردار گردید و به صورتی رسمی وارد حیطه تهیهکنندگی سینما شد. حضوری که از همان بدو امر و به سبب گشاده دستی های بسیار ایشان در فرایند تولید آثار و به نوعی ایجاد سونامی اقتصادی در پرداخت حقوق و دستمزد سلبریتی های دخیل در پروژهای سینمایی و … با ابهامات جدی مواجه بود؛ که البته همه این ابهامت پس از گذشت چند سال و با بازداشت ایشان به همراه یک تیم گسترده از آقازادگان سیاسی و اقتصادی توسط قوه قضاییه، به جواب نسبتا مشخصی رسید. |
گستردگی فعالیت های فرهنگی محمد امامی در کنار حضور اعداد و ارقام بسیار بزرگ در پرونده های قضایی او سبب شد تا در رسانه های مختلف نام ایشان پیش از هرچیز به عنوان یک بِرند قابل فهم برای حضور پولهای کثیف در صنعت سینمای کشور مبدل شود. بِرند و نشانی که پیش از اعمال حکم قطعی دادگاه و به اتهام عضویت در تیم اختلاس بانک سرمایه در بازداشت به سر می برد و با اتهامات متعددی همچون مهره چینیهای بانکی و همکاری با هادی رضوی به عنوان داماد یکی از وزرای قدرتمند دولت تدبیر و امید و … در حال حاضر مراحل قضایی را طی می کند.
البته باید توجه داشت که در سال های اخیر کم نیستند چهره هایی که از جایگاه سیاسی و قدرت اقتصادی خود توانسته اند از ظرفیت هنری و سینمایی کشور سوء استفاده نموده و منافعی برای خود رقم زنند که هیچ نوع سنختیتی با تخصص و فهم آنها از موضوعات فرهنگی نداشته است. چهره هایی که اصالت حضور ایشان در عرصه های هنری و سینمایی متمرکز بر پتانسیل ویژه این عرصه از برای پولشویی و به عنوان کاتالیزور تبدیل پول های با منشاء نامشخص و در اصطلاح سیاه و یا خاکستری به پول های تمیز و سفید است. پول هایی که از محل بی حساب و کتاب فعالیت های هنری به راحتی تغییر ماهیت می دهند و در قالب فعالیت هایی که به سبب بسیاری از خلاء های قانونی و بالاخص معافیت های مالیاتی فعالان بخش های خصوصی و … در کنار مافیای عرضه آثار هنری توانسته اند تا موقعیتی ویژه و تَکرار ناشدنی از برای مفسدان اقتصادی به ارمغان آورند.
پُرواضح است که در جهان امروز، تمرکز مفسدین اقتصادی و ورود پولشویان به عرصه هنر، نه برای حفظ مراتب هنری و تعالی فرهنگ و …، بلکه صرفا برای ساخت حاشیه ی امنی برای پیشبرد اغراض سوداگرایانه و ایجاد محملی برای دستبرد به اموال عمومی است که البته این همه در ایران با پدیده مضاعفی با عنوان تهاجم فرهنگی نیز همراه می باشد و سبب می شود تا عموم اقدامات مفسدان اقتصادی و استفاده ایشان از ظرفیت های هنری و بالاخص سینمایی کشور برای پولشویی و بطور کل اقدامات مجرمانه اقتصادی، از وجاهتی امنیتی و با طعم هایی عموما سیاسی و در قالب پروژه نفوذ نیز برخوردار شود.
یادمان باشد که با افزایش قیمت دلار در اوایل دهه ۱۳۹۰ هجری شمسی، ورود بانکها به سرمایهگذاری در تولید فیلم و سریال خانگی عملاً به یک روند چراغ خاموش تبدیل شد و کار بهجایی رسید که این سرمایهگذار و یا اسپانسر بود که مشخص میکرد که محتوا و مسیر فیلم و سریال، چه چیز باشد و در کدام جشنواره یا محفلی به نمایش کشیده شود و به طور کل تمرکز این گونه مجموعه های اقتصادی با پول های نشات گرفته از افزایش بی سابقه قیمت دلار بود که معین می ساخت من دیهگو مارادونا هستم یا نه!
لجام گستیختگی در فرایند فعالیت بانک های خصوصی و شرکت های سرمایه گذاری در موج های متعدد افزایش نرخ ارز در مقطع دهه ۱۳۹۰ هجری شمسی که در دوران پیش و پس برجام به اوج خود رسید سبب شد تا عرصه هنر و سینما به عنوان یکی از بهترین و سهل الوصول ترین ابزارهای تبدیل درآمدهای حاصل از این فشار اقتصادی بر گرده جامعه شناخته شود و این گونه بود که ماحصل دلالی بانک های خصوصی از بلوکه سرمایه درگردش خود به دلارهای کم قیمت و فروش آن در مقطع افزایش قیمت دلار و غیره، در کنار تبدیل و فروش ارز دولتی در بازار آزاد و دسترسی رانتی به ارز با نرخ های ترجیحی تحت عناوین نرخ رسمی، رقابتی، آزاد و غیره به سرمایه های هنگفت و اعداد و ارقام نجومی ویژه ای مبدل شود که با عنوان پول سیاه می توانست به راحتی در ظرفیت گرسنه صنعت سینمای ایران شستشو شود و تحت عناوینی همچون دستمزد سلبریتی ها به تولیداتی نازل مبدل گردد که می توانند بّفروش باشند و در نهایت پول های کثیف را به صورتی تمیز و در قالب در قالب حساب های رسمی این قبیل بانک ها و موسسات برگرداند.
جالب آن است که بی تدبیری دولت در تامین حداقل معاش اهالی هنر و بالاخص گسترده گرسنگی حاکم در صنوف مختلف سینمایی موجب شد تا حتی قواعد نظارتی و اساسنامههای مصوب نمایشی در سینما و شبکه نمایش خانگی نیز مقهور و مغلوب این قبیل سرمایه ها شده و این گونه آثار سینمایی و سریالها به بک لوح محفوظ مبدل شوند و نه تنها هیچ نقد و اعتراضی را برنتابند؛ بلکه عملا طیف شبه روشنفکر از منتقدان هنری و سینمایی را به حسب قیمت خود خریداری و به وادی مجیزه گویی کشانند و …
البته همانگونه که اشاره شد؛ حضور پول های کثیف در فرایند هنر و صنعت سینما اگر چه در همه جای دنیا مرسوم است؛ اما در ایران با طعم تهاجم فرهنگی نیز همراه بوده و از این جهت می توان مشاهده نمود که عمده آثار تولیدی با چنین سرمایه گذاری های مجهولی در عرصه فیلم و سریال کشور، با خدشه در باورهای دینی ملت مسلمان ایران و بعضا تقابل مسقیم با احکام و حدود اسلامی همراه می باشد و عموما با هنجارشکنی هرچهتمامتر، به نمایش اروتیک و عشقهای مثلثی و خدشه در غیرت و ترویج سبک زندگی غربی و … پرداختند.
متاسفانه باید اعتراف نمود که حضور گسترده شبکه نفوذ در کنار ولنگاری فرهنگی و اقتصادی حاکم بر شبکه نمایش خانگی (vod) در امروز جامعه ایران امری انکار ناپذیر است و در این میان همچنان جای این سؤال باقی است که جایگاه نظارتی و هدایتی سازمان سینمایی و وزارت ارشاد در این چرخه معیوب و ناسالم کجاست؟ و تا کی قرار است این حلقه و زنجیره نامشروع ادامه داشته باشد؟ |
در حال حاضر می توان لیست بلندبالایی از تولیدات سینمایی را نام برد که در تقابل مستقیم با سبک زندگی ایرانی-اسلامی می باشند و در عین حال ضمن اخذ مجوز نمایش خانگی توانسته اند فضای سوپرمارکت و بقالی های تمامی کوی و برزن ایران اسلامی را به تسخیر خود درآورند و …؛ لیستی بلند از مصادیق ولنگاری فرهنگی که در دسترس طیف های مختلف اجتماعی و با رده های سنی مختلف قرار داد و حال انکه همچنان معلوم نیست که این موجودات خانگی، تا چه میزان میخواهند با تکنیکهای لعابدار و بزک سلبریتی های خود و جابجایی مرزهای اروتیک آثار و در قامت کاراکترهای زن و… و. بِفروش بودن خود را امتداد ببخشند؟
قطعا طیف قابل توجهی از این موجودات خانگی جُز پولشویی، و ایجاد سکویی برای ورود پول های چمدانی با مختصات سفارتی و…، برای سازندگان خود دستاورد دیگری ندارند. حال آنکه این عفونت اقتصادی اساسا در ایران یک معضل فرهنگی است و پُرواضح است که ترمیم اقتصادی از فرهنگی آسانتر است و این فرهنگ عمومی است که به سادگی مرمت نخواهد شد. |
متاسفانه باید اعتراف نمود که اقتصاد سینمایی دهه ۱۳۹۰ هجری شمسی به سبب حضور طیف
نئوکینزین های بنفش در عرصه های مختلف اجرایی کشور امر بر نحوی دیگر دایر گشت و فرهنگ نیز به سیاق سایر ارکان اقتصادی، سیاسی و … در احاطه ی تفکری ویژه قرار داد. تفکری که مبتنی بر
دکترین میکادو (
Doctrine Mikado
)، به عنوان
مدیریت مدیران سایه موجب تسری التقاطی امور در سایر حوزه ها، بالاخص رکن رکین فرهنگی شده است که نتیجه آن را به طور ملموس می توان در افت فاحش آثار سینمایی فاخر، کتب، مجلات، آثار موسیقیایی و … مشاهده کرد به طوری که به جز اندک مواردی که آنها هم ابعاد فنی و تکنیکی آثار هنری را ارتقاء داده اند با گذشت زمان فضای غالب تولیدات فرهنگی و هنری به سمت آثار نازل، سخیف و گیشه گرا سوق پیدا کرده است، آثاری که اتفاقا مروج فرهنگ زندگی سرمایه داری و رواج دهنده ی سوداگری ها و منفعت طلبی های شخصی بوده و هستند.
شاید هشدار شورای موسوم تهیهکنندگان و اعتراض ایشان به امضاکنندگان و گرداندگان شوی تطهیر کننده محمد امامی از این حیث قابلتأمل باشد که ایشان در بخشی از این هشدار خود به صراحت حضور دولت نیوکینزین یازدهم و دوازدهم بر مصدر اجرایی کشور را مقسر دانسته و بیان داشته اند: همچنین امضاکنندگان مزبور باید توجه داشته باشند که اصلیترین بلیه دهه نود سینمای ایران، که آن را دچار تنگی نفس کرد، سرمایههای بیحساب و کتابی بود که به قصد پولشویی وارد صنعت سینما شد و چرخه طبیعی و سالم آن را مختل کرد. |
متأسفانه مرور وضعیت سینمایی کشور در روزگار بنفش ملت ایران، کاملاً رویه اختلاس فرهنگی داشته و در این ایام است که شاهد بودیم در غیاب نظارت نهادهای مربوط، عملاً فیلم ها و سریال های نه تنها توان رقابت با خودشان را هم ندارند و هزینه تولیدشان با درآمدشان یکسان نیست؛ بلکه حتی در صورت ورشکسته شدن و شکست در اکران و در فرایند شبکه توزیع و نمایش، بازهم سازندگانشان را بازنشسته نساخته و متضرر نمی سازند و بعضا حتی از نظر اقتصادی فَربه هم کردهاند! در صورتیکه در غرب، سود صنعت سینما نه در تولید، بلکه در توزیع می باشد و این در حالی است که عموم دولت های غربی با اعمال ممیزی هایی سخت، راه را برای توزیع تولیدات نازل میبندند تا رقابتی بین تهیه کنندگان شبکه های توزیع و نمایش شکل بگیرد.
در هر صورت پرونده محمد امامی در روند برگزاری دادگاه به زودی با اطلاعات شفافتر و روشنتری از سوی دادستانی منتشر خواهد شد و در این مسیر قوه قضائیه قطعا نه تنها تسلیم چنین نامه نگاری هایی نخواهد شد، بلکه به این موضوع رسیدگی دقیق میکند؛ اما نباید یادمان برود که این هوچی گری برای انتشار نامه تطهیر کننده با ۴۶ امضاء،به هیچ عنوان نمی تواند افکار عمومی را از نقش ویژه دولت نیوکینزین یازدهم و دوازدهم در ایجاد چنین کلونی منحوس از سرمایههای کثیف و در گردش در حوزه فرهنگ و بالاخص صنعت سینما و مدیوم سریالسازی دور سازد!
سینماپرس: نامه درخواست برای آزادی متهم اخلال اقتصادی نشان دهنده باندی است که با بازی دادن برخی از هنرمندان ضمن سواستفاده از آنها در حال زمینهسازی دوباره برای به جریان انداختن پولهای کثیف در سینما است.
به گزارش سینماپرس، با انتشار نامهای منسوب به امضای برخی از هنرمندان کشور و درخواست آزادی محمد امامی سرمایهگذار سریال شهرزاد و یکی از متهمان فساد بانکی کشور، بار دیگر پرونده پولهای کثیف و ارتباط زیرپوستی این مسأله با بدنه سینمایی کشور مطرح شده است.
سوژه پولهای کثیف در سینما، در پی بازداشت فرد مذکور به همراه سید هادی رضوی به عنوان متهمین بانکی و پولی مطرح شد و تا مدتی مورد توجه رسانههای فرهنگی و هنری کشور قرار گرفت. هر یک از این رسانهها تحلیل و گزارش و یادداشت درباره این مسأله منتشر کردند. حتی در تلویزیون در برنامههای سینمایی مانند «هفت» برای آن میزگرد تشکیل گردید. اما بعد از مدتی این سوژه نیز مانند دیگر سوژهها خاموش شد و به تعبیری در بایگانی قرار گرفت.
آغاز «آرسن لوپن» بازی محمد امامی
در پی شیوع بیماری کرونا و تهدید سلامتی زندانیان کشور، قوه قضائیه در اقدامی قابل تقدیر زمینه مرخصی و آزادی موقت نزدیک به ۸۰ هزار زندانی در کشور را فراهم کرده است تا امکان سرایت کرونا به داخل زندان و اتفاقات تلخ بعد از آن پیش نیاید. در این حین و بعد از عیدنوروز بود که انتشار نامهای برای مرخصی محمد امامی همکار و دوست سیدهادی رضوی جنجال آفرین شد. در این نامه که خطاب به رئیس قوه قضائیه نوشته شده است، درخواست مرخصی وی با عناوین بسیار پرطمطراقی چون خلاق و کارآفرین نمونه، فعال فرهنگی برجسته و… استفاده شده است که جایگاه وی را بیدلیل بالا برده است.
بیاییم جایگاه محمد امامی را با فردی مانند استاد کشاورز که امروز سالروز تولد ایشان است و یا دیگر هنرمندان برجسته کشور مانند ناصر تقوایی، علی حاتمی، رسول ملاقلی پور و… مقایسه کنیم. آیا واقعاً امامی در حد این اساتید برجسته هنر سینمایی کشورند که با عباراتی چون «از فعالترین و مؤثرترین چهرههای فرهنگ و هنر» یاد بشود؟
اما اتفاق عجیبی که بعد از انتشار نامه رخ داد، تکذیبیههای پشت هم از طرف هنرمندانی بود که پای این نامه را امضا کرده بودند. بسیاری حتی گفتند که متن این نامه را هم نخواندند و اصلا نمیدانند ماجرا چیست؟ توئیتها و پستهای صفحات مجازی ایشان یکی بعد از دیگری منتشر شد. از محسن تنابنده، مهران احمدی، روح الله حجازی تا مهدی کرمپور امضاهای خود را تکذیب کردند.
ماجرای تکذیب و انکار، قبلاً نیز در ماجرای تحریم جشنواره فجر دیده شده بود؛ آنجایی که وقتی برخی از تحریمکنندگان دیدند که تحریم فایدهای نداشته است و ۹۹ درصد جماعت هنرمند کشور در جشنواره شرکت میکنند، همگی با سر آمدند و نه تنها فیلمشان اکران شد که حتی در نشستهای خبری البته با لباس مشکی حاضر شدند.
بیشتر بخوانید
پاسخ مردم به دهانکجی سلبریتیها/ شکست موجسواریهای بیهوده
بازیهای جورواجور نوروزبیگی
در ادامه باید از صحبتهای عجیب جواد نوروزبیگی تهیهکننده سینمایی کشور گفت که در سال گذشته با سرمایهگذارانی چون محمدصادق رنجکشان همکاری کرده بود. نکته عجیب اینجا است که طرفداری از دو سرمایهگذار که رقیب یکدیگرند و اینطور که اهالی رسانه میگویند سایه یکدیگر را با تیر میزنند، جای سؤال دارد؟
او در مصاحبه خود با ایرنا میگوید که «به نظرم دیگر بحث سر محمد امامی نیست. نه برای محمد امامی، برای هر سینماگر دیگری من و بقیه دوستان این کار را قبلا کردهایم و باز هم میکنیم. حالا شاید قبلیها را رسانهای نکردهایم و شاید این را هم نباید رسانهای میکردیم. چون متأسفانه عدهای از سینماگران ما منتظر نشستهاند که همکار خود را متهم و نابود کنند. این اوج بیاخلاقی است. متأسفانه در این روزها کسانی دم از مبارزه با فساد میزنند که واقعا با توجه به سابقهشان در سینما جای تعجب دارد.»
بازی دوگانه نوروزبیگی نیز جای سؤال دارد؟ یکبار بیتعارف از امضای خود و تهدید کردن آنهایی که امضای خود را انکار کردند به افشای صوتشان خبر میدهد و یکبار دیگر با پا پیش میکشد و میگوید که شاید نباید این کار را رسانهای میکردیم چون عدهای نشستهاند تا ما را خراب کنند!
جواد نوروزبیگی
عصبانیت شیخ از بازداشت امامی
در میان اسامی امضا کنندگان این نامه، نام فردی در کسوت روحانیت بیشتر به چشم میآید. فردی که متأسفانه سالها در موسسه روایت فتح مشغول به کار بوده و بیشتر کارش نظارت بر نگارش و چاپ کتابهای شهید آوینی بوده است.
با تحقیقات میدانی در مورد چند نفر دیگر از امضا کنندگان به این نتیجه میرسید که این افراد از موسسین و مدیران یک موسسه خصوصی با نام «ف. د» هستند که شواهد نشان میدهد موسسه مذکور قصد تولید سریالی در نمایش خانگی بر اساس زندگی یکی از ورزشکاران قهرمان ملی را داشته و با محمد امامی برای سرمایهگذاری در این سریال به توافق نیز رسیده بودند که وی بازداشت می شود.
کارگردان این سریال ساخته نشده نیز در گفتگوهای دیگر خود مانند کیانوش عیاری و جمعی که امضای خود را تکذیب نکردند و آن را به خاطر انسانیت و اخلاق اعلام کردند نیز به موارد اینچنینی اشاره کرده است که چرا باید یک تهیهکننده ۲ سال زندانی باشد و تکلیفش روشن نباشد.
این در حالی است که در میان جماعت هنری و سینمایی کشور آنقدر افراد مستضعف و کمبضاعت وجود دارد که حتی کرایه منزل خود را هم به زور بدست میآورند. اگر واقعاً امضا کنندگان این نامه دنبال انسانیت و اخلاقند بهتر است که به جای آزادی متهم اقتصادی به فکر کمک به همکاران مظلوم خود باشند. علاوه بر این در روزهای کرونایی که پشت سر میگذاریم چند نفر از این خیرین دلسوز حاضر کمک به مردم فقیر جامعه برای تأمین مخارج خود و یا تهیه ماسک و دستکش بودند؟ این روال نشان میدهد که آنقدرها هم که میگویند دلسوزی در کار نیست و بیشتر منافع شخصی در میان است.
اعتراض شدید منیژه حکمت
ماجرا اما به اینجا ختم نشد و یکباره صحبتهای منیژه حکمت دیگر سینماگر و کارگردان کشور بازتاب گستردهای پیدا کرد. او معترضانه به تمام افرادی که این نامه را امضا کردهاند در توئیتی نوشت:
«شرم بر ما. شرم بر ما، شرم بر سینمای ما که به خاطر نوالهای که برایمان پرت کردهاند این چنین به دریوزگی افتادهایم و عزت و آبروی فرهنگ و هنرمان را از کسی طلب میکنیم که غارت سفره ناچیز فرهنگیان کشورمان تنها خلاقیت او است و چشم به دست او داریم تا بازگردد و از ابتکارات خلاقانه و عزتمندانهاش شاید لیسی کاسهای هم نصیب ما گردد. چه شد که به اینجا رسیدیم؟ اینها کیستند که بر جرائمشان هم نام هنر میگذارند و چاپلوسی و دستبوسیشان را عدالتخواهی و انساندوستی مینامند. آیا رسواتر از این میشود ذلت و حقارت را فریاد زد؟»
این گفتههای منیژه حکمت باعث شد که بسیاری به او بتازند و علیه او به گونهای سخن بگویند که گویا از او انتظار نداشتند تا اینگونه آبروی آنان را ببرد. برخی از شنیدهها نیز حاکی از آن است که به برخی از خبرنگاران مبالغی پیشنهاد شده است تا با کوبیدن وی موانع آزادی امامی برطرف شود.
توئیتهای دیگر منیژه حکمت
«پدرخوانده» از داخل تا خارج زندان
برخی از اهالی سینما در گفتگوی شفاهی با خبرنگار تسنیم در مورد پشت پرده نامه مذکور از شخصی به نام «الف» نام میبرند که به عنوان دوست و همکار امامی در یکی از مؤسسههای پولی در حال دامن زدن آزادی وی از زندان است.
اما در ادامه تحقیقاتی که خبرنگار تسنیم از بدنه اهالی سینما به دست آورده است باید به فردی به نام «م. ص» نیز اشاره کرد که مدتی در زندان دوست و همبند امامی بوده است. او در مدتی که در زندان با وی سپری میکرده است تصمیم به شروع کردن جریانی برای آزادی امامی کرده است و قولش را از زمانی که از زندان آزاد میشود داده است. او حالا که با مرخصیان کرونایی بیرون از زندان است کلید نامه جنجالی را زده و حالا منتظر اتفاقات بعدی است.
امضاکنندگان پشت چه کسی نماز خواندند؟
بنابراین اگر این اتفاقات صحت داشته باشد بخش قابل توجهی از بدنه سینمایی و هنری کشور ما دنبال گماشته یک متهم اقتصادی راه افتادهاند و با آبروی خود بازی کردهاند. در این صورت باید گفت که رسماً باندِ امامی در حال فشار و سؤاستفاده از شرایط موجود برای آزادی وی است و در این میان برخی از امضاکنندگان به هوای وعدهها و همکاری دوباره با امامی برای پروژههای میلیاردی وارد این گود شدند و برخی دیگر فریب بدتر و بههوای انسانیت رکب بزرگی در زندگی هنری خود خوردند.
کیانوش عیاری و یا عبدالله اسکندری که در مصاحبههای کوتاهی از این نیت خود حرف زدهاند در دسته دوم قرار میگیرند. در حالی که ندانستند پشت چه کسی نماز میخوانند؟
چند روز گذشته نیز جمعی از تهیهکنندگان در نامهای بیان کردند که «شورایعالی تهیهکنندگان سینمای ایران بر خود فرض میداند تا به این دسته از همکاران خود هشدار دهد که اعتماد عمومی مردم عزیز کشورمان به سینمای ایران، کالایی نیست که بشود آن را برای رسیدن به منافع شخصی به حراج گذاشت!…بر این مبنا، این دسته از دستاندرکاران تولید، توزیع و نمایش فیلم را دعوت میکنیم پیش از آن که نگران متهمین جرایم اقتصادی باشند، به فکر سلامت سرمایههای در گردش و مهمتر از آن نگران اعتماد افکار عمومی به سینمای ایران باشند، اعتمادی که طی دهها سال تلاش توسط خلاقترین هنرمندان کشور ایران به دست آمده و پاسداری از آن وظیفه همه سینماگران است.»
بنابراین جو کلی فعلی سینمایی کشور علیه امامی و آزادی او است، اما فعالیت طرفداران وی چه در میان هنرمندان و چه فعالین اقتصادی و حقوقی جای سؤال دارد.
دیروز نیز اسماعیلی سخنگوی قوه قضائیه به این نامه واکنش نشان داده و گفته است که «نامه موسوم به نامه برخی هنرمندان و سینماگران، هنرمندانه نبود؛ در این نامه از کسی که حداقل در مظان اتهامات اقتصادی است تعریف و تمجیدهایی شده بود؛ البته حکم این پرونده هنوز صادر نشده و نمیتوانم جزییات را اعلام کنم. نکته دوم عدم شفافیت در جمع آوری امضاها بود که برخی از افراد گفتند ما اصلا امضا نکردیم یا متن دقیق را نگفته بودند. نکته سوم نیز انتشار این نامه در فضای مجازی بود. اگر یک جمعی نامهای به یکی از مقامات مینویسند باید صبر کنند تا در چارچوب ضوابط قانونی و رعایت عدل و انصاف موضوع بررسی شود.»
اما چرا باید برخی از هنرمندان ما در این میان بازی بدی بخورند و با عَلَم شدن انسانیت و آزادی برای یک متهم اقتصادی میلیاردی آنان فریب بخورند؟ چه جریانی در این میان است تا با آزادی امامی بتواند به مقاصد خود برسد؟ تاختن به سوی منتقدان نامه و امامی به عنوان متهمی که از ذخیره تلاش معلمین برای سودآوری خود فعالیت کرده است، از سوی برخی از خبرنگاران سینمایی گرفته تا تهیهکننده و کارگردان و بازیگر چه معنایی میتوند میتواند داشته باشد؟
به نظر میرسد که جریان پول کثیف و سرمایههای مشکوک مدتی است که خوابیده و دارد باد میخورد و باید که با ایجاد فرصتی مناسب برای آوردن آن به سینمای کشور آنها را فعال کرد؛ منتها عامل و آغازکننده آن در زندان بسر میبرد.
*تسنیم