X

بایگانی فینال

دفتر سینمایی

ترسیم سبک‌زندگی غیرمتعارف در سریالی هنجارشکن – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: محمدی و سهیلی زاده از پرکارترین سریال‌سازان تلویزیون هستند و از تمامی الگوهای هنجارشکن به صورت لطیفی استفاده کرده‌اند تا بتوانند همکاری خود را با تلویزیون ادامه دهند.

به گزارش سینماپرس، تولیدات نمایشی شبکه نمایش خانگی، علی الخصوص سریال‌های تولید شده در خارج از سازوکار صدا و سیما، عرصه کننده «آتراکسیون» و ابتذالی نوین در مدیوم سریال‌سازی هستند. این آتراکسیون غیرقابل انقطاع از مدیوم نمایش ایرانی، بلایی است که فیلمفارسی بدان دچار شد و به دام گرته‌برداری و بازسازی آثار خارجی افتاد.

اغلب سریال‌های تولید شده شبکه نمایش خانگی در داخل کشور، تاثیر پذیرفته از نمونه‌های غیروطنی هستند. به عنوان مثال قهرمانان و سبک زندگی در فیلمفارسی بشدت تاثیر پذیرفته از  نمونه‌های مصری، هندی، عربی و تولیدات رده C ایتالیاست.

در حوزه سریال‌سازی، در شرایط کنونی ساختارهای نمایشی و محیط زیستی کاراکترهای این سریال‌ها، دقیقا از نمونه‌هایی ساخت مدیوم نمایشی کشور ترکیه تبعیت می‌کند و مولفان سریال‌های ایرانی در شبکه نمایش خانگی تلاش می‌کنند جهان‌های نمایشی آنان شبیه سریال‌های ترکی شود. تصور مولفان این است که مخاطب دنبال‌کننده سریال‌های کشور ترکیه است، پس الزاما تولید ایرانی (در حوزه سریال)   اگر می‌خواهد موفق باشد، باید از نمونه‌های غیر وطنی پیروی کند.

با رشد شبکه نمایش خانگی و پلتفرم‌هایی که دسترسی مخاطبان را افزایش می‌دهد، مسیر سریال سازی، خارج از مجموعه صدا و سیما، گسترش یافته و به همان نسبت گسترش دسترسی مردمی، آتراکسیون و ابتذال در تولیدات نمایشی محدود می‌شود به استفاده از الگوهای غیر وطنی.

سریال‌هایی که با منابع مالی گسترده‌ای ساخته می‌شوند و از الگوهای غیربومی پیروی می‌کنند و موج‌سریالفارسی در قالب یک جنبش نمایشی، تبدیل به یک پدیده مضر قابل بررسی تبدیل شده است. دکتر هوشنگ کاووسی روزگاری عنوان فیلمفارسی‌ را به سینمای آبگوشتی قبل از انقلاب نسبت داد و استدلالش برای استفاده از چنین گل واژه‌ای این بود که این فیلم‌ها نه فارسی هستند و نه اصلا فیلم هستند.

در واقع عنوان سریالفارسی را که به سریال‌های اخیر شبکه نمایش خانگی نسبت می‌دهیم، به این دلیل است که ساختار، الگوی داستانی، محیط‌های پرتجملی که با سطح متوسط اقتصادی تماشاچیان این سریال‌ها تطابق ندارد، حتی شمایل اغراق آمیز بازیگران، هیچ ربطی به فرهنگ عامه فارسی زبانان ندارد، در واقع این تولیدات نه سریال هستند و نه فارسی.

سریال مانکن که پخش آن در شبکه نمایش خانگی اخیرا به پایان رسید با  المان‌های گرته‌برداری شده گل درشت از نمونه‌های تولیدشده مشابه محصول کشور ترکیه تبعیت می‌کند. برخی سریال‌های ایرانی در سال‌های اخیر بشدت استانبولی‌زده‌ شده‌اند. در چند سال اخیر  در اغلب سریال‌های استانبولی یک کاراکتر چشم رنگی در محور اثر وجود دارد که به شکل اغراق‌آمیزی از سایر شخصیت‌های دیگر سریال متمایز است، بازیگرانی نظیر کیوانچ تاتلیتو، هالیت ارگنچ، انگین اوزتورک، آراس بولوت اینملی، تولگاهان ساییشمان، و …  در مهمترین سریال‌های ساخت کشور ترکیه حضور دارند. در واقع ارتش چشم رنگی‌ها مهمترین وجه شمایل‌سازی  و استایل پروری در سریال‌های ترکی است. البته در سریال‌های ساخت این کشور حد و حدود را رعایت می‌کنند و به عنوان مثال در حریم سلطان، پادشاه عثمانی شرقی از چشمانی رنگی برخوردار است.

در سریال مانکن، در پیروی از الگوی چشم‌آبی‌های استانبولی به جای یک کاراکتر، یک ارتش بازیگر را با چشمان رنگی، در سریال جای داده‌اند. مهمترین المان برای انتخاب شخصیت‌ها بازیگرانی با چشمان رنگی است، حتی با لنز و  برای تعدد ارتش چشم آبی‌ها، چشمان کاراکتر افسون (شبنم قلی‌خانی) را نیز با استفاده از ابزار لنز رنگی کرده‌اند تا زیبارویی اغراق آمیز مهمترین وجهی باشد که با اتکا به آن جذابیت ایجاد کنند. به هر حال اغلب کاراکترهای اصلی سریال از زیبایی اغراق ‌آمیزی برخوردار هستند که حس و تم شرقی بودن را از آن خواهد گرفت. در فیلم‌ها و سریال‌های آمریکایی، به این میزان بازیگرانی با چشمان رنگی حضور ندارند. حتی فرزندان  کاراکتر اخر کوهسنگی نیز چشمانی رنگی دارند.

فرزندان اخگر کوهسنگی در سریال مانکن

این همه تاکید بروی چشمان رنگی، شمایل‌پردازی سریال را به سوی  اشرافی بودن، مد روز سریال‌های استانبولی، هدایت می‌کند. اشرافیت از بازیگران آغاز می‌شود و  به سطوح زیستی آنان تعمیم پیدا می‌کند. در این سریال خانواده کاوه در ابتدای سریال ورشکسته هستند که پس از مدتی، به یک وضعیت متمول و خیلی مرفه دست پیدا می‌کنند و شاهزاده خانم سریال، همتا، مثل کهن روایت‌های سینمای هند از ثروتی پنهان اما لایزال برخودار است که در پایان قصه، نصیب او خواهد شد.

سه کاراکتر اصلی سریال، شخصیت‌هایی که مسیر روایت را دائما تغییر می‌دهند، کتایون صوفیان (مریلازارعی)، اخر کوهسنگی(محمدرضا فروتن) و افسون (شبنم قلی‌خانی)   در قصرهای شاه‌پریانی زندگی می‌کنند، آنچنان ثروتمندند که شخصیت‌های سریال را به عصر ویکتوریایی می‌توان تعمیم داد که پسامد آن روش زیستی ویکتوریایی را می‌توان در سریال‌هایی مثل دانتون ابی مشاهده کرد. این اشراف گرایی مطلق به وضعیت معاصر هیچ ارتباطی ندارد.  

نوعی اشراف‌زادگی محض در سریال مانکن وجود دارد که با افق چشمان رنگی اشراف‌زاده‌ها تزیین شده است. فرهنگ اشراف‌زادگی در سریال‌های شبکه‌ نمایش خانگی در آثاری نظیر ممنوعه و دل به همین ترتیب فرمولیزه شده و جنگ کلیشه‌ای مشخصی در متن داستان شکل می‌گیرد، اشراف‌ و شاهزاده‌ها با فرودستان. کاراکترهایی که وضعیت اقتصادی متوسط  یا ضعیفی دارند، زیر چکمه‌های ستبر و محکم اقتصادی سلول‌های اقتصادی بالادستی در محاصره قرار دارند.

 آیا نمایش اشرافیت محض در تمامی آثار شبکه نمایش خانگی اشکالی محتوایی است؟ اشکالی ساختاری است؟ هیچ اشکالی به رژه اشرافیت در متن سریال مانکن و نمونه‌های مشابه آن وارد نیست، باید دید که در این نمایش بورژوازی کدام خصایص از طبقه اشراف تبدیل به نمایش می‌شود؟ وقتی اشراف‌زادگان در محور هستند، تنها روایتی که از طبقه‌اشان می‌توان دستمایه نمایشی شود، ماجراجویی‌های جنسی و غریزی این طبقه است.

با رشد شبکه‌های فارسی زبان، الگوهای نمایشی بورژوازی از سریال‌های کشورهای آمریکای جنوبی، ترکیه و کره‌جنوبی بشدت در ساختار سریال سازی ایران تاثیر گذاشتند و مولفان با الگوبرداری از شیوه‌ها و متدهای روایی کشورهای تولید کننده ذکر شده، ریل گذاری تازه‌ای را در حوزه سریال سازی بنیان گذاشتند. فارسی‌وانیسم تب سریال ویکتوریا را بشدت  گسترش داد. فانتزی «شوگرمامی»   به عنوان عصاره نمایشی غیربومی در سریال مانکن مبنای بخش مهم روایت را دربرمی‌گیرد. در واقع سریال مانکن با خرید و فروش جنسی ظاهرا مشروع آغاز می‌شود، چرخ‌های درام با چنین محتوایی شروع به گردش درمی‌آید؛ مامی مانکن خرید!

خرید جنسی مسئله سریال است، در واقع مسئله اشراف‌زادگان یا اشراف‌شدگان در بسته‌های نمایشی روی مسئله‌ حاد جنسی متمرکزند که از فیلترهای ممیزی عبور داده شده و تبدیل به قید ازدواج می‌شود. این اشراف‌زادگی چون قلابی‌ است، مولفان مجبورند که به آنان نسبت عمل نامشروع دهند.

در سریال مانکن شوگرمامی یک فانتزی جنسی و ابزاری بورژوایی برای جلب مخاطب است. شوگرمامی در رابطه کتایون و کاوه گنجانده شده و شوگر ددی در رابطه بزرگ مافیا خواجات که هیچگاه دیده نمی‌شود زمینه تحرک کاراکتر اخگر نسبت به همتا می‌شود. تمامی معامله‌ها و تعامل‌ها مبنایی این چنین دارد. حتی نتیجه‌گیری ظاهرا اخلاقی و متنبه شدن کتایون در نیمه پایانی منافذ سانسور و ممیزی را می‌پوشاند، اما روایت با فانتزی‌بازی، رابطه شوگرمامی و پسرک خوش‌تیپی اصالت نمایشی بی‌اصالت را شکل می‌دهد.

یکسالی از این رابطه می‌گذرد و پسرک خوش تیپ در تور شوگرمامی نمی‌افتاد و کاوه (امیرحسین آرمان) مدعی است که همچنان باکره است. طرح روایی شوگرمامیرا کارگردان با شیوه ‌خاصی تطهیر می‌کند اما از این قرارداد نمایشی نتیجه انسانی به مخاطب ارائه نمی‌دهد.

آناتولی لیتواک کارگردان و تهیه‌کننده آمریکایی روس تبار از فیلمسازانی بود که از ۱۹۳۰ تا ۱۹۷۰ در سینما فعالیت می‌کرد و از قضا با سه هنرپیشه شناخته شده آن دوران، ایو مونتان، اینگرید برگمن و آنتونی پرکینز  فیلمی با عنوان ( Goodbye Again ) که پدیده شوگرمامی را به عنوان یک ابزار لذت‌جویانه غیر متعارف اجتماعی معرفی می‌کرد. فیلم در سال ۱۹۶۱ ساخته شده، در دوره‌ای که ارزش‌های اجتماعی آنچنان تغییر نکرده و از قضای فیلم به شکل عجیبی برای جامعه زنان هشدار دهنده است که تبدیل به ایستگاه لذت نشوند.

آنتونی پرکینز(Anthony Perkins) و اینگرید برگمن  در نمایی از  دوباره خداحافظ Goodbye Again ۱۹۶۱  عکاس یول براینر بازیگر مشهور سینما

در سریال مانکن بر عکس مانیفست فیلم «دوباره خداحافظ» خریدار لذت جنسی، زنان، خودشان ایستگاه لذت‌اند، حتی ژیلا(لیندا کیانی) داوطلبانه تبدیل به  ایستگاه لذت اخگر می‌شود. ایستادن روی این مانیفست اشتباه است که اجبار کنیم، اهالی نمایش از الگوهای نمایشی بومی، ملی و اسلامی تبعیت کنند. دامنه اخلاق و گزاره اخلاقی و هدایت مخاطب به سوی گزاره‌های اخلاقی در متن یک اثر نمایشی کاملا مشخص است. همین که به اندازه آناتولی لیتواک( Anatole Litvak ) جهت‌گیری عفاف در متن اثر نمایشی باشد کافیست.

حالا سئوال اینجاست، طرح این موضوع ملتهب شوگرمامی در رابطه کاوه و کتایون چه دلیلی دارد؟ اگر این استفاده از چنین الگوی نمایشی  در مسیر جلب مخاطب‌ استفاده شده، چرا کاوه به صورت کامل در طعمه کتی نمی‌افتد؟ جزئیات در نیمه سریال در تقابل کتی و کاوه نشان داده می‌شود، کتی عاشق کاوه است اما چرا صید هفت میلیاردی خود را به مطبخ نمی‌برد؟ مگر قرار نیست کتی از سلمان انتقام واقعی بگیرد، چرا این انتقام در حد شعار باقی می‌ماند؟

اما شوگرمامی و هر پدیده مشابهی که از دل مناسبات بورژوایی بیرون می‌آید، یکی از شاخصه‌های بورژوایی، خرید همه چیز است. کتایون صوفیان با قصد و اغراض شاخصی، برای خود شوهر می‌خرد. در پایان سریال وقتی گره‌ها باز می‌شود مشخص می‌شود زندان رفتن سلمان با طراحی قبلی کتی اتفاق افتاده است و این سئوال مطرح می‌شود این انتقام هفت میلیاردی از سوی کاراکتر ثابت قدمی مثل کتایون چرا به یک سرانجام عقلانی نمی‌رسد؟ نویسندگان چنین آثاری در ابتدا بر منطق عقل سوارند اما در نتیجه‌گیری حس پیروز می‌شود.

اسم سریال مانکن است و مانکن به مثابه آدم، از دید مناسبات اشرافی حاکم بر سریال قابل خرید و فروش است و اگر ساده‌تر این موضوع را بررسی کنیم، اراده جسمی و اراده جنسی قابل خرید و فروش است اما  کامجویی کتایون با بلاهت و شعارزدگی در ذیل موضوع انتقام خانوادگی قرار می‌گیرد تا جذابیت عامه‌پسندانه حفظ شود و از سوی دیگر سازندگان چشمکی ریز و زیبا به ممیزی‌ها زده باشند.

محمدرضا فروتن؛ پدرخوانده خیالی!

 سریال‌های شبکه نمایش خانگی بر اساس الگوبرداری  و کپی کردن از آثار که در سطور پیشین بدان اشاره شد، همواره یک بدمن سطح عالی، نماد قدرت و ثروت، شبه پدرخوانده‌ای بزرگ وجود دارد که امور زیستی کاراکترهای عاشق فیلم را تحت الشعاع قرار می‌دهد. از قضا اخگر کوهسنگی و خواجات دو پدرخوانده فعال فیلم هستند. اولی را می‌بینیم و از دومی (خواجات) تا پایان فصل اول صرفا نامی برده می‌شود. الگوی چنین بدمنی در فیلمفارسی‌های گذشته بسیار رایج بود و این الگوی کلیشه‌ای اغلب رئیس و صاحب کافه و کاباره‌ای بزرگ بود. سلول‌های عفونی که با قدرت خود سرنوشت‌ برخی شخصیت‌ها را در دستان خود دارند و سایر کاراکترها برای آنان عروسک خیمه‌شب بازی‌اند.

در واقع اخگر که برآمده از فیلمفارسی‌ها و به روزرسانی شده الگوهای استانبولی است، صاحب کدام کارتل غیرقانونی است که پدرخوانده محسوب می‌شود؟ منبع درآمد او کجاست؟ اگر اخگر در پی تصاحب اموال پدر همتاست که یک معدن بسیار بزرگ است، چرا تا قبل از ورود همتا به این ماجراهای ظاهرا پیچیده، او و مادرش در فلاکت زندگی می‌کردند؟ در واقع الگوهای نمایشی بی‌آنکه هدف‌گذاری روشنی داشته باشند، کپی‌ شده‌اند و شاهزاده قصه مثل همان الگوی هندی همیشگی از ثروت لایزال خود مطلع نیست.

اخر کوهنسگی را یک نیمچه لشگر قول هیکل و غول آسا همراهی می‌کنند و قهرمان زیبا روی سریال، کاوه (امیر حسین آرمان) قبل از ورود به این روایت، چگونه آموزش کماندویی و حمل سلاح دیده که به همراه بهرام راکی(فرزاد فرزین) یک تنه از خجالت‌ یک لشگر خلافکار برمی‌آیند؟ ابتذال مصداق چنین روش‌های برخورد در متن اثر نمایشی است و این سطحی‌ترین شکل ارائه بی‌منطق یک نمایش است.

 دوگانه‌سوزی؛ از بازیگری تا خوانندگی برای صرفه‌جویی!؟

از دیگر ضعف‌های مشهود سریال حضور فرزاد فرزین به عنوان خواننده و بازیگر  این سریال است. خواننده‌ای که خوب می‌خواند اما بازیگر خوبی نیست. فرزاد فرزین در سریالفارسی مانکن، الگویی کپی برداری شده از فیلمفارسی و شکل جهش یافته آن از سریال‌های  ترکیه‌ای مد روز است، خوانندگان اهل کشور ترکیه وقتی قطعات موسیقایی‌اشان در بورس نیست بازیگر می‌شوند.   در فیلمفارسی بازیگر خوش سیما، صدایش با بهترین دوبلورها دوبله می‌شد و یک خواننده سرشناس به جای بازیگر اصلی آواز می‌خواند. سریالفارسی بر عکس فیلمفارسی صرفه‌جویی می‌کند و خواننده را با همان تیپ و لهجه لمپنی فیلمفارسی در سریالفارسی مانکن کپی می‌کند تا دیگر نیازی به خواننده نباشد.

این حضور در یک سریال نخستین تجربه فرزاد فرزین نیست. او در سریال «عاشقانه» نیز  کاراکتری مشابه را ایفا می‌کند، لات، لمپن آزاده‌ای که قلدر است و هر آنچه را که اراده می‌کند می‌تواند انجام دهد. در عاشقانه بدمن سریال بود، اما در این سریال شخصیت خاکستری را ایفا می‌کند که تلاش می‌کند مخاطب نسبت به او همذات پنداری کند و عبارتی رایج در محاورات عامه مصداق این کاراکتر است، “تریپ مردانگی و مرام” . در واقع چنین کاراکترهایی به این دلیل ابلهانه و منسوخ هستند که منابع برداشت مرام و معرفت در آنان مشخص نیست.

سریال مانکن که در سال ۱۳۹۸ در پلت‌فرم‌های شبکه نمایش خانگی توزیع شد از دو جهت قابل بررسی است. این سریال در ادامه حیات آثار ساختارشکنانه شبکه نمایش خانگی با اتکا بر آتراکسیون و اروتیسم پنهان‌تری ساخته شده، اما سبک هنجارشکنانه این سریال مثل سریال دل و ممنوعه نیست که سبک‌زندگی غیرمتعارفی را به تماشاگر حقنه کند. سریال مانکن نسبت به این دو سریال خوش‌خیم‌تر است و این خوش‌خیمی ناشی از ترس کارگردان (حسین سهیلی‌زاده) و تهیه کننده (ایرج محمدی) است.

البته تفسیر ترس در مولفان صحیح است. به هر ترتیب محمدی و سهیلی زاده از پرکارترین سریال‌سازان تلویزیون هستند و از تمامی الگوهای هنجارشکنانه به صورت لطیفی استفاده کرده‌اند تا بتوانند همکاری خود را با تلویزیون ادامه دهند. هر جا سخن از اعتماد است، نام برادران محمدی می‌درخشد، چه در سینما و چه در تلویزیون!

*مشرق

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

به کار هنرمندانی که احساس مسئولیت سنگین‌تری می‌کنند خیلی بودجه تعلق نمی‌گیرد – اخبار سینمای ایران و جهان

جهانبخش سلطانی، از دلایل پذیرش بازی در سریال«کامیون» و سابقه دوستی با سید مسعود اطیابی و مهدی هاشمی می‌گوید و باور دارد اگر تلویزیون دست به کار نشود، رسانه‌های بیگانه برای خنداندن مردم پیش قدم می‌شوند.

به گزارش سینماپرس، جهانبهش سلطانی از آن دسته از هنرمندانی است که هنرمندی و توانایی خود را هر بار با یک بازی تازه و متفاوت به نمایش می گذارد. بازیگری که حضور در سینما را با فیلم «افق» رسول ملاقلی‌پور آغاز کرد و چهارسال بعد موفق شد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش دوم مرد را برای بازی در «شرم» به کارگردانی کیومرث پوراحمد، از یازدهمین جشنواره فیلم فجر بگیرد.

اگر به سابقه هنری او نگاهی بیندازیم، کمتر کسی پیدا می‌شود که نقش آفرینی او در «قصه‌های مجید» کیومرث پور احمد، «مردان آنجلس» و «یوسف پیامبر» فرج‌الله سلحشور یا «سر دلبران» محمد حسین لطیفی را به یاد نیاورد؛ بازیگری که حالا در سریال «کامیون» سیدمسعود اطیابی حاضر شده و سعی کرده شیوه متفاوتی را در بازیگری را پیش گیرد.

رحمان، نام شخصیت او در سریال «کامیون» است که قصد دارد تا یک کلاه بزرگ سر نادر(مهدی هاشمی) بگذارد، اما در آخر می‌فهمد تمام گرفتاری‌هایش به‌خاطر این طمع است. به این بهانه، با این بازیگر پیشکسوت، گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که با بحث تئاتر که خاستگاه اصلی جهانبخش سلطانی است، آغاز می‌شود و می‌خوانید:

شما تئاترهای آنلاین را می‌بینید؟

خیر متاسفانه به قدر کافی با ابزار آی تی آشنایی ندارم می‌دانم که باید ببینم اما مشکل با همان نحوه استفاده از این ابزار است که به قدر کافی روی آنها تسلط ندارم. نمی‌دانم چگونه است ولی به قول برتولت برشت، نمایشنامه‌نویس، کارگردان تئاتر و شاعر آلمانی، تئاتر آن است که در صحنه اتفاق بیفتد. اما چون این تئاترها بیشتر مسئله آدم‌ها و تنهایی‌شان در خانه است و هدف این است که همین ساعت و وقت بگذرد و کاری به آینده و گذشته ندارند، خیلی نمی‌توان آن را به چالش کشید. چون باید تمام موارد لباس و نورپردازی و موسیقی و میزان سِن و حرکت مورد بررسی قرار گیرد و تمام این موارد کنار یکدیگر تئاتر به معنای واقعی را تشکیل می‌دهند.

در ساخت هر اثر کمدی و طنز، شادی درست، آن شادی است که سمت و سو داشته باشد. اگر ما راهکار نداشته باشیم، رسانه‌های معاند حتما دست به‌کار می‌شوند و آن‌ها مردم را می‌خندانند و علیه ادبیات و فرهنگ ما عمل می‌کنند

اما فقط در همین ایام می‌توان یک چیز را توصیف کرد؛ «به کام اهل هنر روزگار باید و نی/ به طبع بی هنران آسمان نباید و، هَس»

به نظر شما، چه قدر از آسیبی که کرونا به تئاتر وارد کرده است، قابل جبران است؟

واقعیت این است که کسی دوست نداشت چنین اتفاقی بیفتد و بیشترین آسیب را هم بازیگرانی دیدند که از طریق تئاتر امرار معاش می‌کنند. اما چیزی که خاطر را جمع می‌کند، قول وزیر ارشاد به اهالی فرهنگ و هنر است و که باعث شده حداقل کمی از این دغدغه کاهش یابد.

آخرین تئاتری که روی صحنه بردید، تئاتر «دلشوره» بود.

بله، تئاتر«دلشوره» بود که در جشنواه دانشجویان اول شد  و من یک مقدار مضمون آن را تغییر دادم، چون یک مقدار وصف حال هنرمندان بود و داستان روایت هنرمندانی بود که فراموش شده بودند و قصد داشتند تا ره صد ساله را یک شبِ بروند. آن تئاتر را در اصفهان کار کردیم و خواستیم آن را در حوزه هنری تهران هم کار کنیم که مورد پرهیز مسئولین قرار گرفت و نشد.

بحث بودجه مطرح بود؟

تقریبا، ماجرای مفصلی دارد.

متاسفانه تمام بچه‌های تئاتر با مشکل بودجه درگیرند.

علت اصلی این ماجرا این است که بچه‌ها در تئاترهای مطرح مثل ایرانشهر و تئاتر شهر، زمانی که تئاتر کار می‌کنند، دیگر در حوزه هنری فعالیت نمی‌کنند اگر هم این اتفاق بیفتد خیلی کم است. چون ادبیات دارد، ادبیات وزین و فاخری که پشتوانه تعالی فرهنگ و هویت ما است و این نوع ادبیات بسیار سنگین است. به علاوه اینکه از ادبیاتی که فردوسی و سعدی و حافظ گفته‌اند، یک مقدار ایراد می‌گیرند. همین یک عاملی است که مقداری سر بودجه به تفاهم نمی‌رسند.

درست است که مردم جمع می‌شوند و می‌خندند و این خیلی خوب است چون رسالت یک هنرمند این است که جامعه و مردم خود را به سلامتی، تندرستی، شادابی، معرفت، تفکر و امید دعوت کند. به عبارت دیگر دغدغه اصلی هنرمند باید چنین چیزی باشد، اگر این‌گونه نباشد، بین یک هنرمند یا غیرهنرمند چه تفاوتی وجود دارد؟

من همیشه فیلم‌ها و سریال‌هایی که کار کردم، نقش قهرمان را داشتم، ولی سریال «کامیون» متفاوت است. شخصیت رحمان در این سریال، ظرفیت ایجاد چالش را دارد و نقشی سطحی و بدون تفکر نیست

برخی از هنرمندان احساس مسئولیت سنگین‌تری می‌کنند و سعی دارند آرمان‌های فروخورده زمان را به مردم هشدار دهند. متاسفانه به این کارها خیلی بودجه تعلق نمی‌گیرد، اما کارهایی که خیلی در سطح است بیشتر مورد استقبال و پذیرش قرار می‌گیرند. مثلا اخیرا کلیپی در فضای مجازی پخش شده است با همان شعر معروف (ارباب خودم سلام و علیکم) و چه قدر هم مورد استقبال قرار گرفته است و همین نشان می‌دهد مردم در شریط فعلی به تعمق و تفکر درباره موضوعی نیاز ندارند و فقط نیاز به شادی و خنده دارند.

مخصوصا در این اوضاع کرونایی که مردم به روحیه نیاز دارند اما بحث اصلی که وجود دارد این است که باید احساس وظیفه کنیم که مردم چه طور بخندند، چرا بخندند، به چه چیز بخندند و با چه کسانی بخندند، این هدف اصلی است که این روزها باید بیشتر از هرچیزی مورد توجه قرار گیرد.

اگر شادی و خنده بدون رعایت این چهار نکته باشد، چه اتفاقی می‌افتد؟

اصل ماجرا این است که شادی درست، آن شادی است که سمت و سو داشته باشد. اگر ما راهکار نداشته باشیم، رسانه‌های معاند حتما دست به کار می‌شوند و آنها مردم را می‌خندانند و زمانی که آنها وارد عمل می‌شوند، علیه ادبیات و فرهنگ ما عمل می‌کنند و با سمت و سوی خودشان پیش می‌روند. مردم با آن می‌خندند اما شوخی شوخی هویت خودشان را تغییر می‌دهند، آن هم کاملا ناخواسته پس بهتر است یک آثاری ساخته شود که مطابق فرهنگ و هویت ایرانی مردم را بخنداند.

به نظر شما سریال«کامیون» چنین ویژگی دارد؟

بله، به نظر من «کامیون» پشتش یک فکر است، یک دغدغه و طنزی دارد که مطابق با فرهنگ ایرانی است. یک ویژگی دیگری هم که دارد این است با هدایت و به دور از شعارزدگی است. نکته دیگر که درباره تکه‌های طنز کار وجود دارد، این است که آنها بداهه هستند، من می‌توانستم در آن با لهجه صحبت نکنم. اما از همان ابتدا شروع کردم به مزاح کردن و برای این کار بیشتر از تکه‌های فولکلوریک اصفهانی استفاده کردم که در عین غریب بودن برای جمعی از مخاطبان، برای‌شان بامزه هم هست.

سابقه آشنایی شما با سیدمسعود اطیابی مربوط به چه زمانی است؟

حدود ۱۸ سالست من ایشان را می‌شناسم. با ایشان و در تشرف به مکه مکرمه هم سفر بودیم و مراوده داشتیم، بعد از آن هم در جشنواره تئاتر کودک اصفهان با هم در یک اتاق بودیم و من کامل ایشان را می‌شناسم و می‌دانم که یک انسان شریف، مومن و معتقد است. یک‌بار هم در یک جشنی مرا دید و گفت «آقا مرا حلال کن»، گفتم «چرا؟»، گفت: «می‌خواستم برای یک کار پیشنهاد نقش به شما بدهم فراموش کردم». البته ایشان چندی بعد، نقش رحمان را برای سریال «کامیون» پیشنهاد دادند.

چرا نقش رحمان را پذیرفتید؟

من همیشه نقش‌هایی که کار کردم، نقش قهرمان را داشتم ولی این متفاوت است. نام شخصیت رحمان است. آیه قرآن می‌فرماید (الرحمن الرحیم مالک یوم الدین) رحمان در یک خانواده بسیار اصیل و با ایمان بزرگ شده است. زمانی که وارد عرصه کار می‌شود، کارفرمای یک شرکت حمل و نقل می‌شود اما با گذر زمان مقداری پول کم می‌آورد که پدر نادر (مهدی هاشمی) به او کمک مالی می‌رساند و لحظه مرگ به او می‌گوید دو دانگ از این شرکت برای پسرم است. اما رحمان فریب مال دنیا را می‌خورد و می‌خواهد ره صد ساله را یک شب طی کند و این موضوع را بیست سال از نادر پنهان می‌کند. اما با گذر زمان متوجه این خطای خود می‌شود و سرش به سنگ می‌خورد و تلاش می‌کند که به ذات واقعی و اصالت خود بازگردد. همان شعر که می‌گوید «هرکسی کو دور ماند از اصل خویش/ بازجوید روزگار وصل خویش»

به همین دلیل احساس کردم این نقش ظرفیت ایجاد چالش را دارد و نقشی سطحی و بدون تفکر نیست. زندگی رحمان در طول سریال مصداق این شعر است که «در ناامیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید است»

سریال «پایتخت» سابقه دارد و به همین سبب، مردم با قهرمان‌ها و موضوع‌های سریال بیشتر آشنا هستند، ولی «کامیون» هم با این‌که سال اولش است، توانسته مخاطبان و مشتریان خودش را پیدا کند

پس بسیار جا دارد تا درباره شخصیت رحمان مانور داده شود.

بله و چون اواخر سریال، رحمان تغییر پیدا می‌کند و به دگرگونی فکری و معیشتی می‌رسد، من فکر می‌کنم می‌توان فصل دوم این سریال را از نگاه رحمان و زندگی شخصی او ساخت. چون باید این سیر تحول و تغییر نشان داده شود وشخصیت رحمان را کالبد شکافی کرد و خوبی شخصیت رحمان این است که سطحی و بدون تفکر نیست.

مزیت این سریال چه بود که حاضرشدید در آن بازی کنید؟

یکی از جذابیت‌های این سریال این بود که سعی داشت آرمان‌های فروخورده دانشجویان را به نمایش بگذارند که یک دانشجو به خاطر فقر اقتصادی که دارد، ساعت به ساعت به هرچیزی دست می‌اندازد تا امرار معاش کنند البته نه از راهی و هر کاری می‌کنند به جز درس خواندن و این دغدغه اصلی جوانان است؛ و من، مهدی هاشمی و لعیا زنگنه در اینجا بیشتر نقش کاتالیزور را داریم . یعنی ما حضور داریم تا به خاطر ما سریال را ببینند و در کنار آن متوجه این اتفاقات هم بشوند. مخاطبان، دغدغه واقعی جوانان دانشجو را متوجه می‌شوند و این نقطه خیلی مثبت کار است و دانشجوها می‌توانند رنج‌شان را انتقال دهند. و یک جذابیت دیگر کار هم این بود که من بعد از ۴۰ سال با مهدی هاشمی همبازی شدم.

سابقه آشنایی‌تان با ایشان به کجا بر می‌گردد.

 با ایشان آشنایی دیرین دارم، من و ایشان داور یک جشنواره در یزد بودیم که با هم مدتی را زندگی کردیم. شناخت خوبی از ایشان داشتم و به حق ایشان انسانی سلامت و قابل ستایش است. حضور ایشان پتانسیل بسیار خوبی بود که برای شخصیت‌پردازی در سریال با ایشان به مشورت بنشینم. مهدی هاشمی معتقد است بازیگر باید آزاد باشد تا بتواند خلاقیتش را بروز دهد. با هم بسیار مشورت می‌کردیم.

فیلمبرداری سریال« کامیون» تا چند روز پیش هم ادامه داشت، چرا حاضر شدید در این شرایط خطرناک ادامه دهید؟

ما می‌توانستیم مانند بقیه سریال‌ها، ادامه کار را متوقف کنیم اما در این اوضاع احساس مسئولیت کردیم و خدا رو شکر هم جان سالم به در بردیم از این شرایط.

در مقابل دو سریال «دوپینگ» و «پایتخت»، بازخوردها نسبت به «کامیون» چگونه بود و شما آن را چگونه دیدید؟

سریال «پایتخت» سابقه دارد و به سبب همین سابقه مردم با قهرمان‌ها و موضوع‌های سریال بیشتر آشنا هستند ولی «کامیون» هم با اینکه سال اولش است، توانسته مخاطبان و مشتریان خودش را پیدا کند و هر چه قدر هم جلوتر رفت مخاطبان بیشتری را به خود جذب کرد و با توجه به نظر سنجی‌های تلویزیون استقبال خوبی از آن شده است و من معتقدم اگر فصل دوم آن را بسازند، مانند«پایتخت» استقبال خوبی از آن می‌شود.

اگر در یک جمله بخواهید سریال «کامیون» را توصیف کنید، چه می‌گویید؟

در وصف «کامیون» و شخصیت رحمان می‌توانم بگویم «هرکه مکتب رفت آدم می‌شود/ نور خلق چشم عالم می‌شود»

*خبرآنلاین

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

درباره حاشیه‌های «دل» بعداً حرف می‌زنم/ چند تجربه موسیقایی تازه


درباره حاشیه‌های «دل» بعداً حرف می‌زنم/ چند تجربه موسیقایی تازه

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

باید برای بازگشایی سینماها برنامه ریزی هدفمند داشته باشیم – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: تهیه کننده سریال «موسی (ع)» گفت: باید با تحقیقات و پژوهش‌های فراوان درباره فرهنگ پساکرونایی پیش برویم، این موارد باید کارشناسی دقیق شوند، در حال حاضر شرایط به نحوی است که می‌توانیم هرگونه عقب افتادگی را در عرصه فرهنگی جبران کنیم.

به گزارش سینماپرس، احمد میرعلایی تهیه کننده سینما و تلویزیون در گفت‌وگو با میزان پیرامون نحوه بازگشایی سینماها بعد از پشت سر گذاشتن بحران کرونا گفت: پرداختن به این موضوع بسیار مهم است، خوشبختانه طی سال‌های گذشته مسئولین فرهنگی جمهوری اسلامی همواره در ابعاد فرهنگی و هنری با راهکارهای خوب و مختلفی روبروی مشکلات ایستاده‌اند، بدون شک می‌توان با مطالعه و تحقیق درست، برنامه مدون و استانداری برای بازگشایی سینماها در نظر گرفت.  

وی در همین راستا ادامه داد: مسئله مهمی که باید به آن پرداخته شود، مشکلات روحی به وجود آمده در پی شیوع کرونا است، خوشبختانه ما دارای فرهنگ بسیار غنی ایرانی اسلامی هستیم و می‌توانیم با بهره گیری از همین فرهنگ مشکلاتی نظیر تبعات کرونا بر سینما را پشت سر بگذاریم، ما باید برای بازگشایی سینماها برنامه ریزی درست و هدفمند داشته باشیم.

تهیه کننده سریال «موسی (ع)» با اشاره به شکست حتمی بیماری کرونا اضافه کرد: بالاخره روزی بیماری کرونا از کشور رخت بر می‌بندد، از نظر من ما باید آمادگی روزهای بعد از کرونا و بازگشت عادی مردم به زندگی را داشته باشیم، این مسئله مهمی است که در حد خود کرونا، باید به آن توجه شود.  

وی با اشاره به تغییرات فراوان در سبک زندگی جامعه در پی بیماری کرونا اذعان کرد: ما طی این ماه‌ها و در حال مبارزه با بیماری کرونا تغییراتی را در زندگی تک تک افراد جامعه دیده‌ایم، این تغییر گاها می‌تواند مثبت باشد، این زمان به ما رویه تازه‌ای را در رعایت بهداشت آموخت که می‌توانیم در آینده از آن بهره برداری کنیم. این تغییر در ابعاد مختلفی رخ داد که با ریشه یابی درست می‌توان از آن بهره‌برداری فرهنگی کرد.  

این تهیه کننده سینما و تلویزیون با اشاره به فرصت بوجود آمده در پی تعطیلات و قرنطینه خانگی اذعان کرد: حال که سینماها و سالن‌های تئاتر تعطیل شده‌اند، تلویزیون می‌تواند بیشترین تاثیر را بر جامعه بگذارد، این روزها مردم بیشتر در خانه هستند و اکثریت زمانشان با تلویزیون می‌گذرد، پس ما می‌توانیم با تولید آثار آموزنده در سبک زندگی آها تغییرات ایجاد کنیم، همواره هم نباید به دنبال ایجاد جذابیت در برنامه‌ها باشیم، از نظر من این جذابیت باید با آموزندگی همراه باشد.  

وی در همین رابطه تاکید کرد: ما باید تولیدات خود در سینما و تلویزیون را نیازسنجی کنیم، باید ببینیم که جامعه به چه محصولی نیاز دارد و کدام تولیدات می توانند جامعه را در مسیر بهتری قرار دهند، پرداختن صد در صدی به آثاری که صرفا جذابیت بصری داشته باشند از نظر من غلط است و باید در تولید یک محصول عوامل گوناگونی مورد بررسی قرار گیرد.  

میرعلایی با اشاره به اهمیت فرهنگ «پساکرونایی» خاطرنشان‌ کرد: ما باید با تحقیقات و پژوهش‌های فراوان درباره فرهنگ پساکرونایی به پیش برویم، این موارد باید کارشناسی دقیق شوند، در حال حاضر شرایط به نحوی است که می‌توانیم هرگونه عقب افتادگی را در عرصه فرهنگی جبران کنیم، موقعیت پساکرونا فرصت بسیار خوبی برای ارتقاء سطح فرهنگ است، البته اگر از آن بهره ببریم.  

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

«مسیر عشق» را در خانه و رایگان ببینید – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: فیلم سینمایی «مسیر عشق» روز شنبه ۳۰ فروردین روی پرتال اینترنتی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان قابل دسترسی است.

به گزارش سینماپرس، فیلم سینمایی «مسیر عشق» به کارگردانی بیژن شکرریز در روز شنبه ۳۰ فروردین روی پرتال اینترنتی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان قابل دسترسی است.

هر روز صبح یکی از تولیدات امور سینمایی یا تئاترهای کانون در پرتال اینترنتی این مجموعه منتشر می‌شود. به همین منظور فیلم سینمایی «مسیر عشق» (مسافر کربلا) به نویسندگی سیدمهدی شجاعی و کارگردانی بیژن شکرریز برای دومین بار در روز شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۹ از ساعت ۹ صبح به نمایش در می‌آید.

فیلم «مسیر عشق» به مدت ۲۴ ساعت روی خروجی این پرتال اینترنتی به‌صورت رایگان قابل دسترسی است.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

عذرخواهی کارگردان «کامیون» – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: کارگردان مجموعه تلویزیونی «کامیون» گفت: اشتباهی سهوی مبنی بر نام خالق تابلوی رستم و سهراب صورت گرفت. اثری از استاد منصور وفایی که به اشتباه به نام زنده یاد حسین قوللر آقاسی ذکر شد که بابت آن عذرخواهی می‌کنیم.

به گزارش سینماپرس، سریال نوروزی «کامیون» در دو سکانس از قسمت نوزدهم اثر ارزشمند استاد منصور وفایی به اشتباه به زنده‌یاد استاد حسین قوللر آقاسی منتسب شده که مسعود اطیابی کارگردان سریال «کامیون» ضمن ارائه توضیحاتی بابت این اشتباه سهوی عذرخواهی کرد.

مسعود اطیابی؛ کارگردان سریال «کامیون» با تاکید بر اینکه یکی از تلاش‌های ما ارج نهادن به سبک والای نقاشی قهوه‌خانه‌ای بوده؛ اظهار داشت: اشتباهی سهوی مبنی بر نام خالق تابلوی رستم و سهراب صورت گرفت. اثری ارزشمند و به یاد ماندنی از استاد منصور وفایی، هنرمند پیشکسوت هم‌روزگار که به اشتباه به نام زنده یاد حسین قوللر آقاسی، نقاش قهوه‌خانه‌ای دوره قاجار ذکر شد که بابت آن عذرخواهی می‌کنیم.

وی ادامه داد: البته باید توجه داشت که در زمان ضبط این پلان یک گروه تصویری از طرف سازمان برای تهیه گزارش آمده بودند؛ گروهی که به ما گفتند از بیمارستان می‌آیند و بنابراین تدابیر بهداشتی و احتیاط‌های بیشتری را از سوی ما می‌طلبید. این تداخل مصاحبه و ضبط این پلان و فکر سلامتی گروه در حین سرعتی که این شب‌ها در تصویربرداری ایجاد شده همه دست به دست هم دادند تا متاسفانه این اشتباه رخ دهد. البته این کوتاهی از جانب من جای توجیه ندارد و تنها به شرایطی که این اتفاق در آن رخ داده اشاره می‌کنم.
کارگردان و تهیه‌کننده «خروس جنگی» ادامه داد: یکی از تلاش‌های ما این بود که به یکی از سبک‌های به نسبت فراموش شده نقاشی بپردازیم. سبک نقاشی قهوه‌خانه‌ای که می‌تواند الگوی آموزشی مناسبی برای هنرمندان باشد. نقالی و این سبک نقاشی تاریخچه‌ای پرافتخار و قدیمی دارد و نشان می‌دهد هنرِ بیانِ تصویری ما چقدر قوت داشته است.

اطیابی بیان داشت: بسیاری از مواقع فراموش می‌کنیم که در حوزه‌های فراوانی جلوتر از غرب بوده‌ایم که یکی از این حوزه‌ها بیان داستان‌های تصویری است و یکی از مظاهر آن نقاشی قهوه‌خانه‌ای است. این کوتاهی را بر خود نمی‌بخشم و عذرخواهی خود و گروهم را از استاد اعلام می‌کنم. از مدیرعامل محترم موسسه فردوسی نیز برای این یادآوری بجا و توجه‌شان به این مضمون تشکر می‌کنم.

کارگردان «کامیون» در ادامه افزود: اصلاحیه توسط دوبله مجدد در نسخه‌ای که قرار است آرشیو شود بی شک اعمال خواهد شد و در صورت پخش خلاصه قسمت‌های پیشین و یا بازپخش این قسمت حتما نام استاد وفایی منظور خواهد شد. هر چند در کنار این اعتراض بجا از سوی استاد وفایی، نوه استاد آقاسی در پیامی از ما به دلیل زنده کردن نام پدربزرگ‌شان تشکر کردند.

اطیابی در پایان تصریح کرد: البته در این اشتباه بازبین‌های محترم پخش شبکه نیز مقصر بوده‌اند، زیرا مرحله نظارتی سریال‌ها و وظیفه بازبینی و گوشزد کردن ایرادات بر عهده این عزیزان است. پخشی که گاهی بخش‌های بی دلیلی را از داستان ما حذف می‌کند جا داشت تا در این اشتباه تذکر بجایی به ما می‌داد که متاسفانه از چشم آن‌ها هم دور ماند.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

اسپیلبرگ در سوگ‌ رفیق قدیمی – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: آلن داویو فیلمبرداری که ۵ نامزدی اسکار در کارنامه داشت و در فیلم‌های استیون اسپیلبرگ با وی کار کرده بود، بر اثر ابتلا به ویروس کرونا درگذشت.

به گزارش سینماپرس به نقل از ورایتی، آلن داویو فیلمبرداری که ۵ نامزدی اسکار از جمله برای فیلم‌های «ای‌تی موجود فرازمینی» و «امپراتوری خورشید» اسپیلبرگ را در کارنامه داشت، در ۷۷ سالگی برای ابتلا به کرونا از دنیا رفت.

این فیلمبردار برای فیلم‌های «رنگ بنفش» اسپیلبرگ و دو فیلم «آوالون» و «باگزی» بری لوینستون نیز نامزدی اسکار بهترین فیلمبرداری را کسب کرده بود.

وی کسی بود که فیلمبرداری بخش صحرای گوبی را در سکانس «تماس نزدیک از نوع سوم» برای اسپیلبرگ فیلمبرداری کرده بود.

اسپیلبرگ با انتشار بیانیه‌ای نوشت: سال ۱۹۶۹ آلن و من همکاری‌مان را در کنار هم با فیلم کوتاه «آمبلین» شروع کردیم. آلن یک هنرمند فوق‌العاده بود، اما گرمای وجود و انسانیتش حتی از توانایی لنز دوربینش هم قوی‌تر بود. او یک استعداد یکتا و یک انسان زیبا بود.

داویو کارش را با فیلمبرداری برای موزیک‌ویدیوهای دوره پیش از MTV برای گروه‌هایی مثل «انیمالز» و «جیمی هندریکس اکسپرینس» شروع کرده بود و از سال ۱۹۶۸ با اسپیلبرگ در ساخت فیلم ۲۶ دقیقه‌ای ۳۵ میلی‌متری «آمبلین» همراه شده بود. این فیلم دیالوگی نداشت و فقط موسیقی و ساند افکت صدای آن را تشکیل می‌داد.

از دیگر کارهای داویو می‌توان به «شاهین و آدم‌برفی» جان شلزینگر، «دفاع از زندگی» آلبرت بروکس و «بی‌باک» پیتر وایر یاد کرد.

کیس ون اوستروم رییس انجمن فیلمبرداران آمریکا نیز با تایید درگذشت وی در بیانیه‌ای نوشت: این یک تاسف و غم خیلی بزرگ است که بخواهم اعلام کنم شب پیش دوست و یکی از اعضای بزرگ جامعه‌مان را از دست دادیم.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

بین ترانه‌های خوب و مردم دیوار کشیده‌اند – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: محمدعلی بهمنی در تولد ۷۸سالگی خود از اینکه اغلب ترانه‌های امروز ترانه نیستند و از دیواری که میان ترانه‌های خوب و مردم افتاده است، می‌گوید.

به گزارش سینماپرس، محمدعلی بهمنی نام‌آشنای شعر معاصر در گفت‌وگوی ایسنا با وی به مناسبت زادروزش می‌گوید: اینکه موسیقی بتواند درمانی برای وجود انسان باشد به این بستگی دارد که ما چه موسیقی و ترانه‌ای را گوش می‌کنیم، این «ما» البته می‌تواند به معنای همه نباشد، چون ممکن است خیلی از ما ترانه‌هایی سطحی را به دلیل شادی که دارد، گوش کنیم. حتی ممکن است شادابی که این ترانه‌ها دارند، از نظر موسیقی اصلاً غلط باشد ولی از همان لذت می‌برند. اگر ترانه این روزگار را با گذشته مقایسه کنیم، می‌بینیم که آن‌ها چه انرژی به ما می‌بخشیدند. ترانه‌های امروز برای کسی که ترانه امروز را با گذشته مقایسه می‌کند ممکن است هیچ انرژی نداشته باشند و حتی خسته‌کننده هم باشند، چون این ترانه‌ها، ترانه نیست، ولی می‌بینیم با اینکه ترانه نیست و انگار از ذات ترانه هیچ خبری ندارد، اما ادامه پیدا می‌کند و بیشتر می‌شود؛ ترانه‌هایی بی‌انرژی و بی‌مفهوم. پس این به خودمان بستگی دارد که در چه شرایطی برای خودمان چه را دلخوشی و دارو بدانیم.

به گفته این شاعر پیشکسوت کشورمان، اکنون برای ساخت یک ترانه بسیار خوب خیلی زحمت کشیده می‌شود و نیز هزینه می‌شود که می‌تواند برای نسل‌های بعد هم انرژی‌بخش باشد، اما در زمانه خودمان اصلاً کسی به آن اهمیت نمی‌دهد. متأسفانه دوستداران ترانه و موسیقی خیلی با شنگی خودشان را خوشحال می‌کنند و همان نوع موسیقی انگار برای‌شان یک درمان است. در حالی که در گذشته موسیقی خوب بدون اینکه آن شنگی‌ها را هم داشته باشد، خود موسیقی و شعر بیماری را از انسان می‌گرفت که هیچ، حتی درمانی برای فکر و شخصیت او بود.
بهمنی در ادامه عنوان می‌کند: در روزگار فعلی نام‌های بسیاری از شاعران خوب وجود دارد که هر کدام از کارهای‌شان خیلی دوست‌داشتنی است و جدا از انرژی‌بخشی به انسان، به درک او کمک می‌کند. فکر نکنید که شعر ما آسیب دیده است، بسیاری از فرزندان شعر ما هر کدام درمانی برای تمام شرایط هستند، البته اگر شعرشان را با درونمایه‌ای که دارد برای خودمان بخوانیم. شعر روزگار ما دارد حرکت خود را می‌کند، منتها یک پرده یا دیواری انگار بین ترانه‌های خوب و مردم است. در گذشته هر مجله هفتگی که منتشر می‌شد، حداقل چند صفحه به شعر شاعران آن روزگار اختصاص داشت و در کنار آن شعر شاعران گذشته هم وجود داشت که وقتی مقایسه می‌کردیم، می‌دیدیم چه انرژی در شعر آن روزگار وجود دارد، در عین حال که شعر گذشته هم انرژی‌بخش است.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

«استیون سودربرگ» رییس کمیته از سرگیری کار هالیوود پس از کرونا شد – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: کمیته‌ای که برای مشورت با متخصصان تشکیل شده تا روشن شود چه زمانی می‌توان دوباره صنعت سینما را فعال کرد، استیون سودربرگ را به عنوان رییس خود برگزید.

به گزارش سینماپرس به نقل از ایندی وایر، استیون سودربرگ به‌عنوان رئیس کمیته بررسی شرایط برای فعالیت مجدد هالیوود در دورانی انتخاب شده که جهان به بحران غیرقابل پیش‌بینی کرونا مواجه است.

سودربرگ که کارگردانی فیلم «شیوع» را برعهده داشت توسط انجمن کارگردان‌های آمریکا انتخاب شد تا کمیته‌ای را هدایت کند که برای پیش بردن هالیوود و دوباره از سرگرفتن کارها با فروکش کردن بحران کرونا ویروس تشکیل شده است.

انجمن کارگردان‌های آمریکا (DGA) اعلام کرد این کمیته به رهبری سودربرگ با متخصصان کارکشته مشاوره خواهد کرد و با دیگر انجمن‌های تخصصی هالیوودی نیز همکاری می‌کند تا تعیین کند صنعت سرگرمی چه زمانی قادر خواهد بود با اطمینان سر کار خود برگردد.

توماس شلامی رییس انجمن کارگردان‌های آمریکا در این زمینه گفت: ما جوابی نداریم که بگوییم کی باید تولید از سرگرفته شود، ما در حال انجام اقدامات برای بررسی این هستیم که ببنیم چگونه می‌توان ایمنی را در زمان لازم تضمین کرد.

وی افزود: این کمیته ملی به رهبری سودربرگ متشکل از اعضایی از همه بخش‌های تولید است تا بررسی کامل مسایل را انجام دهند و توصیه‌هایی را ارایه کنند. این کمیته در حال مشورت با متخصصان شیوع بیماری‌ها در این زمینه است و ما نتیجه را به انجمن‌های دیگر هم اعلام می کنیم تا با خیال راحت سر کار برگردیم.

گفته شده یک کمیته هم تشکیل می‌شود که به چگونگی برگشت ایمن زنجیره سینمایی تمرکز می‌کند زیرا معیشت این گروه نیز به دلیل تعطیلی گسترده در معرض خطر است.

گسترش ویروس کرونا موجب توجه دوباره به فیلم «شیوع» شد و آن را به یکی از محبوب‌ترین فیلم‌های دوره همه‌گیری ویروس کرونا بدل کرد. شماری از اعضای این فیلم از جمله کیت وینسلت، مت دیمون و لارنس فیشبرن نیز به تازگی ویدیوهای آموزشی درباره فاصله‌گیری اجتماعی و سایر توصیه‌های ایمنی به مردم ارایه کردند.

ایان لیپکین متخصص اپیدمولوژی سرشناس که در فیلم «شیوع» سمت مشاور را برعهده داشت به تازگی اعلام کرد که در اواخر مارس به کرونا مبتلا شده بود.

«شیوع» سال ۲۰۱۱ به کارگردانی سودربرگ ساخته شد. داستان این فیلم الهام گرفته از بیماری‌های واگیردار در دهه اول سال ۲۰۰۰ همچون شیوع نوعی از کروناویروس به نام سارس در سال ۲۰۰۲ و آنفلوانزای خوکی در سال ۲۰۰۹ است.

مجله نیو ساینتیست بریتانیا در گزارشی، دقت علمی فیلم را برای تصویر کردن یک ویروس و علایم آن و نوع اپیدمی تحسین کرده بود.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

«ملکوت» به آمریکا می رود – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: انیمیشن کوتاه «ملکوت» به کارگردانی فرنوش عابدی به جشنواره‌ای در دالاس آمریکا راه یافت.

به گزارش سینماپرس، انیمیشن کوتاه «ملکوت» به کارگردانی فرنوش عابدی به پنجاهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم آمریکا «USA Film Festival» در شهر دالاس راه یافت.

این فیلم از تولیدات مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی است.

جشنواره بین‌المللی فیلم آمریکا رویدادی ۵۰ روزه است و برنامه‌های جنبی آن همچون فستیوال فیلم کودکان، نمایش‌های ویژه، بزرگداشت‌ها و کارگاه‌های آموزشی در طول سال جریان دارد.

مشاهده خبر از سایت منبع