X

بایگانی فینال

دفتر سینمایی

« رادیو اربعین» نخستین رادیوی ۲۴ ساعته تصویری رسانه ملی – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: فاتحی گفت:رادیو اربعین به عنوان نخستین رادیوی تصویری ۲۴ ساعته رسانه ملی از طریق نرم افزار کاربردی «ایران صدا» در دسترس مخاطبان قرار گرفت.

به گزارش سینماپرس، حامد فاتحی مدیر این شبکه رادیویی با اعلام این خبر گفت:همزمان با راه‌اندازی رادیو اربعین ۹۹، ایده تصویری شدن این رادیو را مطرح و مراحل اجرایی انرادر دستور کار قرار دادیم.

وی ادامه داد: به همت و پشتیبانی شبانه روزی اداره کل فنی معاونت صدا در کمتر از یک روز تجهیزات تصویری در استودیو پخش ساختمان شیشه ای راه اندازی و عوامل اجرایی را پای کار آوردند و درگاه انتشار ایرانصدا در اختیار قرار گرفت.

فاتحی عنوان کرد: با این اتفاق، علاقمندان پر مخاطب‌ترین رادیو مناسبتی در آستانه اربعین حسینی، می‌توانند این شبکه را را علاوه بر دریافت از طریق گیرنده‌های رادیویی و رادیو نما، برای نخستین بار بصورت تصویری و ۲۴ ساعته از طریق نرم افزار کاربردی ایران صدا و همچنین از طریق نرم افزار و تارنمای «هیات آنلاین» و نیز تارنمای «تکیه» دنبال کنند، که از همت این عزیزان هم سپاسگزاریم.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

انتقادهای صریح کیوان ساکت از خانه موسیقی


کیوان ساکت درباره مدیریت خانه موسیقی می‌گوید: تا به حال هیچکدام از انتخابات خانه موسیقی بدون حاشیه نبوده است. انتخابات خانه موسیقی مرا به یاد الکساندر لوکاشنکو (رئیس جمهور بلاروس از ۱۹۹۴ تاکنون) می‌اندازد؛ چراکه روند ریاست جمهوری بلاروس مانند غیرقابل تغییر بودن اعضای هیات مدیره خانه موسیقی است.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

دولت و وزارت ارشاد از ابتدای شیوع کرونا تاکنون هیچ کمکی به ما نداشتند – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: مدیر خانه هنرمندان گفت: اگر کمک فوری به خانه هنرمندان نشود، ممکن است مجبور به تعطیلی شویم.

به گزارش سینماپرس، مجید رجبی معمار مدیرخانه هنرمندان ایران درباره وضعیت فعلی و خبر تعطیلی این مجموعه به خبرنگاران جوان، گفت: به دلیل شرایطی که کرونا به وجود آورده و منابع درآمدی را از دست دادیم، به سمت تعطیلی پیش می رویم. دولت از بیست و دو سال پیش که این خانه تاسیس شده است، خود را موظف کرده که کمک‌هایی به این مجموعه داشته باشد.

وی افزود: شهرداری هم جز حامیان بوده و در سال‌های گذشته با تمام فراز و نشیب‌ها کمک‌های خود را داشته است. حتی امسال در همین شرایط نامساعد کرونا، چند روز گذشته مبلغ ۵۰۰ میلیون تومان به ما کمک کردند. اما دولت و وزارت ارشاد از ابتدای شیوع کرونا تاکنون هیچ کمکی نداشتند. کمک وزارت ارشاد در سال گذشته هم در حد بسیار اندک بود و کلا ۵۰ میلیون تومان بود.

رجبی معمار اظهار کرد: با توجه به شرایط موجود، اگر کمک فوری به خانه هنرمندان نشود، ممکن است مجبور به تعطیلی شویم. کمک شهرداری هزینه یک ماه این مجموعه است، ما برای کمک در وهله اول از دولت توقع داریم. تاکنون مکاتبات و صحبت‌های بسیاری هم با مسئولان داشتیم. خوشبختانه از دفتر رئیس جمهور و معاون اول ایشان تماس گرفتند و قول دادند که در همین روزها، جلسه‌ای تشکیل دهند و کمک تعجیلی به خانه هنرمندان داشته باشند.

وی ادامه داد: سال‌های گذشته صورتمان را با سیلی سرخ نگه میداشتیم. از طرفی، چون فضا بسیار نشاط داشت خیلی متوجه سختی‌ها نمیشدیم. اما الان کار از کار گذشته و به صورت ناچار به سمت تعطیلی میرویم. متاسفانه نفس‌های خانه هنرمندان که یک مکان پویا، موثر و موفق هم در عرصه داخلی و تعاملات بین المللی فرهنگی بوده به شمارش افتاده است.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

۱۹ فیلم مستند و انیمیشن با موضوع انقلاب و دفاع مقدس را در دست تولید و نمایش داریم! – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی سازمان امور سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،۱۹ فیلم مستند و انیمیشن با موضوع انقلاب، دفاع مقدس و مقاومت در منطقه را در دست تولید و نمایش دارد.

به گزارش سینماپرس، مستندهای «تیامون»، «غبارجنگ»، «آذر، محمد، فاطمه»، «نامه‌رسان»، «آتش و گلستان»، «آب من را با خود برد»، «شهید همدانی»، «خشت و خشم»، «مافیها»، «صداها فریاد می‌کشند»، «من زنده‌ام» و «قصه سوریه» پروژه های مستند در حال تولید مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی با موضوع دفاع مقدس و مقاومت در منطقه هستند.
مستند «تیامون» به کارگردانی فرود عوض پور و تهیه‌کنندگی پژمان لشگری‌پور به روایت زندگی جانبازی می‌پردازد که در یک روستا کارآفرین شده است.
«غبار جنگ» به کارگردانی و تهیه‌کنندگی محمد عبدی‌زاده در خصوص مقاومت ۳۴ روزه خرمشهر است که از زبان سه نفر از فرماندهان جنگ و مدافعان خرمشهر روایت می‌شود.
در خلاصه داستان مستند «آذر، محمد، فاطمه» به کارگردانی و تهیه‌کنندگی جابر مطهری‌زاده هم آمده است: «آذر پس از سال‌ها محمد را راضی می‌کند که پیگیر گرفتن پرونده جانبازی‌اش شود.»
علی روئین‌تن برای نگارش فیلمی درباره شهید جاوید الاثر (ابراهیم هادی) می خواهد تحقیق کند و حاصل این تحقیق مستندی با عنوان «آتش و گلستان» خواهد بود.
قصه نامه‌رسان های دفاع مقدس هم قرار است در مستندی با عنوان «نامه‌رسان» به کارگردانی و تهیه‌کنندگی جمشید رئوفی روایت شود.
«آب من را با خود برد» به کارگردانی حسن قهرمانی داستان مادری است که بعد از ۳۵ سال پیکر فرزند شهیدش را در شهر شوش پیدا می‌کند.
«خشت و خشم» ساخته فضل‌الله تاری و امیر امیری پیرامون اثرات حمله نیروهای بعثی به بناهای باستانی ایران، ماجرای پرونده شکایت ایران در دادگاه لاهه و در نهایت پیروزی ایران در دست ساخت است.
«شهید همدانی» به کارگردانی امیرحسین نوروزی، زندگی سردار شهید حسین همدانی را روایت می‌کند. وی فعالیت‌های بسیاری پیش از انقلاب تا زمان شهادت در سوریه انجام داد و نگاه فرهنگی به حوزه کاری خود داشت.
«مافیها» ساخته محمدصادق اسماعیلی روایتی است از شخصیت مرتضی فهیم کرمانی که در ابتدای انقلاب به عنوان حاکم شرع انتخاب شد.
«من زنده‌ام» به کارگردانی ماریا ماوتی بیانگر جست‌وجوی دو پدر در کردستان سوریه برای یافتن ردی از دخترانشان است.
«قصه سوریه» ساخته «سیداحد میکائیل‌زاده» هم شرح‌حال مصائب مردم سوریه و مقاومت آن‌ها در برابر تکفیری‌ها و تروریست‌هاست.  
 
همچنین انیمیشن‌های «بادها کجا می‌میرند» به کارگردانی پژمان علی‌پور در دست تولید و «مردی که برای ماهی‌ها آواز می‌خواند» به کارگردانی امیرحسین مهران آماده نمایش شده است که این دو اثر، موضوع دفاع مقدسی دارند.
«مردی که برای ماهی‌ها آواز می‌خواند» به کارگردانی امیرحسین مهران داستان مرد میانسالی که سال‌ها پیش در جنگ، دوستان صمیمی خود را در حمله‌ای هوایی از دست داده است، اکنون درصدد یافتن بقایای آنهاست.
«بادها کجا می‌میرند» به کارگردانی «پژمان علی‌پور» پیرامون بمباران شیمیایی سردشت است. زندگی روزمره مردم شهر سردشت و زیبایی‌های آن همراه با باد ملایمی همراه است تا اینکه شهر بمباران شیمیایی می‌شود. تمام داستان در آبی که در گودال جمع شده است، روایت می‌شود و …
از سوی دیگر مرکز گسترش در مرحله پیش تولید فیلم سینمایی «سوباشی» به کارگردانی کیوان علیمحمدی و امید بنکدار است که به بیان رشادت‌های خلبانان و نیروی پدافند ارتش جمهوری اسلامی ایران در طی ۸ سال جنگ تحمیلی می‌پردازد.
 
همچنین مستندهای «جمیله»، «گلوله باران»، «فرزندان شب»، «لوتوس» و  «زنانی با گوشواره های باروتی» از جمله تولیدات مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی هستند که آماده نمایش بوده و طی یک سال اخیر موفق به کسب جوایز مختلف از جشنواره‌های داخلی و بین‌المللی شده‌اند.
«گلوله‌باران» ساخته «مرتضی پایه‌شناس» و تهیه‌کنندگی «مرتضی شعبانی» در سیزدهمین جشنواره سینماحقیقت موفق به دریافت سه جایزه مهم سینماحقیقت از جمله نشان فیروزه بهترین فیلم و تندیس بهترین کارگردانی و بهترین تدوین شد.
فیلم مستند «فرزندان شب» از تولیدات مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به کارگردانی بهروز نورانی‌پور هم در اولین حضور بین‌المللی خود به بخش مسابقه جشنواره «بوسان» کره‌جنوبی راه یافت.
«لوتوس» ساخته محمدرضا وطن‌دوست هم که در جشنواره‌های بسیاری حضور داشته، برنده جایزه نگاه هنری از جشنواره فیلم بیگ‌اسکای آمریکا، تندیس بهترین کارگردانی جشنواره بین‌المللی فیلم بیروت و تندیس فیروزه‌ای ویژه‌ی هیات داوران در بخش بین‌الملل جشنواره سینماحقیقت شده است.
«زنانی با گوشواره های باروتی» برنده جایزه بهترین فیلم بین‌الملل جشنواره سینما حقیقت، دیپلم افتخار جایزه ویژه هیات داوران جشنواره ملینیوم بلژیک، کاندید جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران در جشنواره لایپزیگ آلمان و برنده جایزه اصلی جشنواره signes de nuit در پاریس شد.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

آهنگسازی که برای آثار خوبش تنبیه می‌شود!/ جنگ روی نُت‌های «کارن»


کارن همایونفر از جمله هنرمندان صاحب نام آهنگسازی سینماست که در کارنامه فعالیت‌های او موسیقی متن چند فیلم دفاع مقدسی و مرتبط با سینمای مقاومت از کارگردانان شاخص این عرصه به چشم می‌خورد.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

محمود دولت آبادی با یک ارکستر ایرانی همکاری می کند


نخستین اثر تولید شده از سوی ارکستر «پاکو» به سرپرستی مهران علیرضایی، روایت محمود دولت آبادی و همراهی نوازندگان ۲۴ کشور مختلف، آماده انتشار شد.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

آیا اهدای نخل طلای کن به «طعم گیلاس» بخاطر دلجویی نامحسوس دولت فرانسه از ایران بود؟ – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: حدود سه دهه قبل و در جریان جنگ ایران و عراق و در خلال سال‌های ۶۲ و ۶۳، انستیتو «مریو» که اکنون در مالکیت شرکت سنوفی اَوِنتیس فرانسوی است فاکتورهای انعادی آلوده به «اچ‌ آی وی» را برای استفاده بیماران هموفیلی به برخی کشورها از جمله جمهوری اسلامی صادر کرد. همین مساله باعث شد تا تعدادی از بیماران هموفیلی و تالاسمی که از این فرآوردها به عنوان دارو استفاده کردند به این ویروس مبتلا شده و جان خود را از دست بدهند.

به گزارش سینماپرس، در سال‌های اخیر اهدای نخل طلای جشنواره کن به فیلم طعم گیلاس مرحوم «عباس کیارستمی» موضوع بحث انگیزی بود که به صراحت در رسانه‌ها آنچنان مورد تحلیل و ارزیابی قرار نمی‌گرفت.

شایعات فراوانی درباره لابی‌های سیاسی دیپلماتی کهنه‌کار برای دریافت این جایزه در سال‌های اخیر مطرح می‌شود، یا شایعه دیگری که در بسیاری محافل هنری به بحث گذاشته می‌شود، دلجویی نامحسوس دولت فرانسه با اهدای نخل طلای کن به فیلمی از ایران است. دلیل این دلجویی ارسال خون های آلوده به HIV  در دهه هشتاد است. مستقل از تمامی شایعات و هیاهوی گروه رسانه‌ای «مجله فیلم» و منتقدان این نشریه در سایر رسانه‌ها، راجر ایبرت منتقد مشهور سینما، یکی از مخالفان سرسخت فیلم است. وبلاگ نماوا اخیر نقد این منتقد مشهور آمریکایی را درباره فیلم ملال آور و خسته‌کننده کیارستمی منتشر کرده است.

ایبرت در این نقد می‌نویسد : هنگامی که در جشنواره کن سال ۱۹۹۷، عباس کیارستمی در آخرین لحظات جایزۀ کن را در جشنواره  کسب کرد؛ هنگام بازگشتم به هتل اسپلندید، در لابی هتل، خود را مشغول با بحث وجدل و مخالفتی پر شور با دو منتقد سینما که بسیار مورد احترام من هستند، جاناتان رزنبام از «شیکاگو ریدر» و دیو کر از «نیویورک دیلی نیوز» دیدم. هر دو به جد معتقد بودند که یک شاهکار واقعی دیده اند. اما من احساس می‌کرد امپراتوری بدون لباس دیده ام.

می‌توان نکاتی برای فیلم قائل شد، اما این کار ملزم به تبدیل تجربه دیدن فیلم به چیزی جذاب‌تر است (که البته فوق العاده خسته کننده بود)، حکایتی درباره مرگ وزندگی. همانطور که یک رمان بد را می‌توان تبدیل به یک فیلم خوب کرد، از یک فیلم خسته کننده هم می‌توان بررسی جذابی ارائه داد.

داستان فیلم از این قرار است: مردی با یک ماشین رنج رووِر در زمین‌های خالی اطراف تهران می‌راند، از چشم انداز بایرصنعتی، سایت‌های ساخت وساز و حلبی آبادهایِ سر ریز از مردان جوان جویای کار عبور می‌کند. او سرباز جوانی را سوار می کند و در مسیر از او می‌پرسد که آیا دنبال کار می‌گردد: ” اگر مشکل مالی داری من می‌تونم کمک کنم”. آیا این یک پیشنهاد نامشروع است؟ کیارستمی از روی عمد به ما اجازه می‌دهد که برای مدتی چنین استنتاجی از حرف او داشته باشیم، قبل از اینکه بتدریج ماهیت واقعی  کار او را آشکار کند. “

آن مرد، آقای بدیعی (همایون ارشادی) می‌خواهد خودکشی کند. او چاله ای در زمین کنده است. او قصد دارد داخل آن برود و قرص‌هایش را بخورد. او می‌خواهد به مرد دیگر پول بدهد تا حدود ساعت ۶ صبح بیاید و او را صدا بزند. ” اگه جواب دادم من رو بیرون بکش. اگه ندادم ۲۰ تا بیل خاک روم بریز و دفنم کن. ” سرباز فرار می‌کند. بدیعی جستجوی خود را برای استخدام کسی  از سر می‌گیرد.

اول از یک طلبه درخواست می‌کند، که درخواستش را به خاطر حرام بودن خودکشی در قرآن رد می‌کند. بعد از یک تاکسیدرمیست مسن درخواست می‌کند. مرد مسن موافقت می‌کند چون او برای کمک به پسرش به پول نیاز دارد، اما در مخالفت با خودکشی با او بحث می‌کند. او سخنرانی‌ای درباری طبیعت و قوانینش می‌کند و از بدیعی می‌پرسد: ” بدون طعم گیلاس می‌تونی انجامش بدی؟ ”. این اساسا داستان فیلم است. (من اینکه آیا بدیعی به خواسته اش می‌رسد یا خیر را به شما نمی‌گویم).

کیارستمی این داستان را با یکنواختی بیان می‌کند. گفت‌وگوها بسیار طولانی، طفره رونده و رازگونه هستند. نیت‌ها اشتباه برداشت می‌شوند. برای زمان طولانیی ماشین را می‌بینیم که در زمین‌های بایر رانده می‌شود، یا رو به ویرانه‌ای پارک شده در حالی که بدیعی سیگاری را دود می‌کند. هر کدام از دو شخصیت  به ندرت در یک صحنه کنار هم دیده می‌شوند.

دلیل آن، آنطور که گفته شده این است که، کیاستمی خود فیلم را فیلمبرداری کرده. اول سمت راننده نشسته و از مسافر فیلم برداری کرده بعد برعکس آن را انجام داده. مدافعان فیلم که تعدادشان کم هم نیست، ازتمایل کیارستمی به پذیرش سکوت، کنش پذیری، سرعت آهسته، اندیشه و تامل، و سکون صحبت به میان می‌آورند. ما می‌دانیم تماشاچیانی که توجه و حوصله کمی دارند بی قرار خواهند شد، اما اگر به خودمان اجازه بدهیم که حس زمانیِ کیارستمی را بپذیریم، اگر ذهن خودمان را به روی معضل وجودی شخصیت اصلی باز کنیم، آنگاه عظمت و شکوه فیلم را حس خواهیم کرد. اما آیا اینگونه خواهد شد؟

من صبر وافری در تماشای فیلم‌های بلند و کند دارم و کاملا متوجه ام که کیارستمی چه می‌خواهد بکند. من با بی صبری منتظر یک حادثه وتحرک نیستم. اما به هرحال آن چیزی که من حس می‌کنم این است که سبک کیارستمی در این فیلم متظاهرانه است؛ ماهیت موضوع آن را ضروری نمی‌کند، و فیلم از آن بهره ای نمی‌برد.

اگر قرار است ما با بدیعی احساس همدردی بکنیم، آیا دانش بیشتر درباره او به ما کمک می‌کند؟ اینکه کلا چیزی درباره اش بدانیم؟ هدف از این اینکه در ابتدا درباره نیت او اشتباه بکنیم چیست؟ و اینکه چرا ما باید عوامل پشت صحنه کیارستمی را ببینیم؟ آیا این یک استراتژی آزار دهنده برای ایجاد فاصله با فیلم است تا به ما یادآوری کند که شاهد یک فیلم هستیم؟ اگر چیزی باشد که فیلم «طعم گیلاس» به آن احتیاج ندارد همین یادآوری کردن است: این فیلم مثل یک سخنرانی یک نواخت و بی روح است که ما فقط می‌توانیم آن را به عنوان یک فیلم تجربه کنیم نه چیزی بیشتر.

البته که این فیلم یک حس انسانی عمیقی در زیر لایه‌های خود دارد. و البته که ساختن فیلمی درباره موضوع ممنوعه خودکشی شجاعت می‌خواهد. ما این جنبش‌های هنری مستقل در یک نظام سخت گیرانه را تحسین می‌کنیم. اما آیا #طعم_گیلاس یک تجربه تماشایی ارزشمند است؟ من می‌گویم نه.

*مشرق

مشاهده خبر از سایت منبع