X

بایگانی بهمن 17, 1399

دفتر سینمایی

تعویق اجرای «دیوار آسمان» در برج آزادی – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: نمایش «دیوار آسمان» کاری از گروه بین المللی تئاتر «بدن دیوانه» به نویسندگی، طراحی و کارگردانی یاسر خاسب بر فراز برج آزادی به تعویق افتاد.

به گزارش سینماپرس، «دیوار آسمان» نخستین بار قرار بود ۱۰ بهمن اجرا شود که به ۱۶ بهمن موکول شد اما حالا یاسر خاسب تصمیم دارد این نمایش را روز ۲۰ بهمن اجرا می‌کند.

نمایش «دیوار آسمان» به دلیل نامساعد بودن شرایط آب و هوا، هماهنگی با ارگان‌های ذیربط و دریافت مجوز از سازمان های مختلف مربوط به منطقه اجرایی به زمان اعلام شده موکول شده است.

ضمنا یاسر خاسب به اتفاق گروه تخصصی اجرایی امروز (۱۶ بهمن) با رعایت تمامی موارد ایمنی و انجام تست‌های حرکتی خطوط پروازی یک اجرای تمرینی انجام می‌دهد تا خود را برای نمایش اصلی و بداهه آماده کند. همچنین تمرین‌های ویژه این اثر در طبیعت و از ماه پیش روی دیوار ۱۲ متری حریق تالار وحدت صورت گرفته است، با در نظر گرفتن اینکه ارتفاع برج آزادی چندین برابر بیشتر است.

تئاتر فیزیکال «دیوار آسمان» به دلیل شیوه‌ خاص اجرایی و به دلیل اجرا در ارتفاعات و حفظ امنیت جانی تیم اجرایی و مخاطبان با توجه به شرایط جوی و آب و هوایی روز دوشنبه ۲۰ بهمن ساعت ۱۸ بر فراز برج آزادی اجرا خواهد شد.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به جشنواره تئاتر فجر می‌رود – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: سید عباس صالحی غروب امروز به تماشای نمایش «سرباز» می‌نشیند.

به گزارش سینماپرس، سید عباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، در ششمین روز از سی و نهمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر، به تماشای نمایش «سرباز» در تالار وحدت می‌نشیند.

نمایش «سرباز» به نویسندگی و کارگردانی حسین پارسایی، نگاهی مستندگونه به زندگی سردار سلیمانی قهرمان ملی ایرانیان دارد.

گفتنی است سی و نهمین جشنواره تئاتر فجر به دبیری حسین مسافر آستانه از ۱۱ تا ۲۰ بهمن ماه در حال برگزاری است.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

۳ فیلم پیشتاز آرای مردمی معرفی شدند – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: گزارش تازه‌ای از آخرین آمار بلیت‌فروشی جشنواره فجر ۳۹ و فیلم‌های مورد علاقه مردم در این رویداد منتشرشد.

به گزارش سینماپرس، آخرین آمار بلیت‌فروشی جشنواره فجر ۳۹، تا ساعت ۱۵ پنج‌شنبه ۱۶ بهمن ماه، اعلام شد.

مجموع بلیت‌های‌فروش‌رفته‌|‌تهران:۷۴۰٨۴بلیت
بلیت‌های باقی‌مانده در سامانه‌ها|تهران: ۹۶۰۱۶ بلیت
مجموع‌بلیت‌های‌فروش‌رفته‌|شهرستان‌ها: ۲۳۵۴۰بلیت

۳ فیلم پرفروش تا این زمان:
شیشلیک با ۱۳۹۴۹ بلیت فروش‌رفته
ابلق با ۱۳۲۳٨ بلیت فروش‌رفته
بی همه چیز با ۱۲۲۷۳ بلیت فروش‌رفته

۳ فیلم پیشتاز در آرای مردمی [کل کشور] شیشلیک، ابلق، بی همه چیز

این آمار به نقل از سمفا با تجمیع کلیه بلیت‌های خریداری‌شده ارائه می‌شود.
آرای مردمی اعلام شده، صرفاً تعداد رٲی را نشان می‌دهد و نتایج نهایی بر اساس تفکیک کیفیت رٲی اعلام خواهد شد.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

سینماوظیفه دارد به نقاط کور بپردازد – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: حجازی کارگردان فیلم روشن درباره فضای تاریک فیلم برخلاف نام کاراکتر اصلی‌اش گفت: برای اولین بار است که فیلم من کاراکتر محور است دوربین همه جا با اوست و به اندازه نیاز به او پرداخته‌ام.

به گزارش سینماپرس، نشست خبری فیلم سینمایی «روشن» به کارگردانی روح‌الله حجازی از آثار حاضر در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر عصر امروز پنجشنبه ۱۶ بهمن‌ماه با حضور عوامل، در برج میلاد محل برگزاری این رویداد، برگزار شد.

روح‌الله حجازی در ابتدای این نشست ضمن تسلیت درگذشت مهرداد میناوند و علی انصاریان گفت: ما عزیزان زیادی را این روزها از دست داده‌ایم و حضور در برج میلاد برای گروه ما سخت بود. امیدواریم از این بعد شاهد از دست دادن عزیزانی با سن کم و با این شرایط نباشیم.

جواد نوروزبیگی تهیه‌کننده این اثر هم گفت: من و آقای حجازی خیلی سال پیش کار کرده بودیم و با خواندن این فیلمنامه شرایط را درک کردیم خواستیم با هم همکاری کنیم رضا عطاران هم خیلی به ما کمک کرد.

عطاران: خاطرات زیادی با میناوند و انصاریان داشتیم

رضا عطاران بازیگر این اثر بیان کرد: من با مهرداد میناوند و علی انصاریان با هم خاطره زیادی داشتیم اولین کاری که آقای انصاریان در تلویزیون انجام داد زیر آسمان شهر بود. از او دعوت کردیم به کار بیاید و خودش هم خیلی هم علاقه‌مند بود. امیدوارم زودتر شرایط عوض شود و اگر قرار است واکسنی خریداری شود، زودتر این اتفاق رخ دهد تا دیگر شاهد درگذشت اینگونه عزیزانمان نباشیم.

وی درباره حضور متفاوتش در فیلم روشن هم گفت: اولین باری که فیلمنامه را خواندم کاراکتر روشن شخصیتی بود که جای کار داشت و متفاوت از شخصیت‌هایی بود که تا حالا دیده بودم. کسی که این انفعال عجیب و غریب را دارد، فشارهایی که از اطراف به او وارد می‌شد باعث نمی‌شود او اتفاق بدی را رقم بزند، شخصیت عجیب و غریبی بود که دوستش داشتم.

سارا بهرامی دیگر بازیگر این اثر بیان کرد: فیلمنامه روشن را خیلی دوست داشتم و علاقه‌مند بودم با آقای حجازی همکاری کنم، حضور رضا عطاران برایم تعیین کننده بود. همیشه دغدغه من سینما و بازی کردن نقش‌های مختلف بوده است اصلاً به کوتاه یا بلند بودنش فکر نکردم.

حجازی: عطاران نبود، روشن را نمی‌ساختم

حجازی در بخش دیگر اظهار کرد: پیش از گرفتن پروانه ساخت، همان اول گفتم آقای عطاران اگر بازی کنید فیلم را می‌سازم و اگر نه، نمی‌سازم. او پتانسیلی دارد که به نظرم باید فیلمنامه‌هایی برایشان نوشته شود که بعد دیگر از توانایی‌هایشان دیده شود.

این کارگردان درباره نسبت وضعیت کاراکتر اصلی با شرایط مردم ایران در ۸ سال اخیر گفت: من فیلمساز سیاسی نیستم، بیشتر فیلمساز اجتماعی هستم که بیشتر به وجوه روانشناسی می‌پردازد اما می‌شود از آثار اجتماعی تعابیر سیاسی داشت. مسأله من شخصیتی مثل روشن بود که در جامعه ما مثل او زیاد هستند. من فیلمساز اگر اینگونه فیلم نسازم روشن خواهم بود دنبال این نیستم که بخواهم بگویم در این دوره هستم و باید فیلمی منطبق بر آن بسازم دغدغه من روابط انسان‌هاست در این اثر دوربین من بازتر شده و مسائل جامعه‌شناسی هم در فیلم وجود دارد.

وی گفت: من فکر می‌کنم این بار موضوعی را انتخاب کردم که مربوط به طبقه متوسط نیست. این بار به سراغ طبقه فرودست رفتم و سعی کردم با کمک عوامل به یک رنگ و نوری برسیم.

سینما وظیفه دارد به نقاط کور بپردازد

این کارگردان درباره فضای تاریک فیلم برخلاف نام کاراکتر اصلی‌اش ادامه داد: برای اولین بار است که فیلم من کاراکتر محور است دوربین همه جا با اوست و به اندازه نیاز به او پرداخته‌ام. اگر همگی دوربین خودمان را به جاهایی ببریم که کمتر دیده شده است متوجه می‌شویم که این تناقض از کجا می‌آید. سینما وظیفه دارد این مسایل را بگوید و به نقاط کور اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بپردازد.

حجازی در پاسخ به پرسش دیگری درباره فضای نمادین فیلم روشن تاکید کرد: من دنبال نماد نیستم و آن دوره‌ای که این چنین بود گذشته است. در دوره‌ای اگر فیلمی در تک لوکیشن ساخته می‌شد گفته می‌شد منظور از آن ایران است اما گذر زمان نشان داده این تعابیر محلی از اعراب ندارد. همیشه گذر زمان به ما دو نکته را ثابت می‌کند؛ اینکه آیا فیلمسازانی که این نگاه‌ها را در زمان خود داشتند درست دیده‌اند یا نه و اینکه مایی که این قضاوت را داشتیم قضاوت درستی داشته‌ایم یا نه.

مرتضی نجفی فیلمبردار این پروژه هم گفت: از مرحله فیلمنامه با آقای حجازی درباره این حرف می‌زدیم که کادر مربع داشته باشیم چون تنهایی شخصیت روشن را بیشتر نشان می‌داد و سعی کردیم تهران تاریک را نشان ندهیم بلکه تهران روشنی را به نمایش بگذاریم. بر اساس کادر مربع طراحی صحنه شد و لوکیشن‌ها انتخاب شد. خوشحالم که در خدمت این تیم خفن بودم.

میثم مولایی تدوینگر این فیلم گفت: «روشن» فیلم چالش برانگیز و شخصیت محور بود و این مهم بود که کجا باید تمرکز کنیم و کجا روی کاراکتر اصلی تمرکز کنیم تا حس کندی نداشته باشد.

سهیل دانش اشراقی طراح صحنه این پروژه گفت: کار با روح‌الله حجازی خیلی لذت‌بخش است چون فرم، تصویر، رنگ و نور برای او خیلی مهم است. در انتخاب لوکیشن سختی زیادی کشیدم و سعی کردیم انتخاب‌های دقیقی داشته باشیم شب‌هایی پنج شش ساعت می‌گشتیم تا جای برخی پلان‌ها را پیدا کنیم در عین حال سعی می‌کردیم اگزجره نباشد مثلاً سعی می‌کردیم نورهای قرمز باشد اما خیلی مشخص نباشد من تا حالا تجربه رئال شهری نداشتم و این برای من عجیب و جذاب بود. سعی کردیم قاب جذابی داشته باشیم.

بامداد افشار آهنگساز این فیلم سینمایی هم گفت: این جزو سخت‌ترین کارهای من بود اسفند سال گذشته این فیلم ساخته شد که اوج کرونا بود، استودیوها بسته بود. گفتگوهای آنلاینی داشتیم. ساخت پروژه برای من جزو تجربه‌های عجیب بود. شخصیت روشن به لحاظ موسیقی برای من سخت بود یعنی در عین سادگی ملودی، باید بار دراماتیک را می‌داشتیم.

سرگل لواسانی بازیگر خردسال این اثر گفت: اولین تجربه حرفه‌ای و بی نظیر من بود در کنار آقای عطاران خیلی به من خوش گذشت، این کار را خیلی دوست داشتم به طوری که وقتی کار تمام شد گریه کردم.

نازنین سهامی‌زاده دیگر بازیگر این فیلم گفت: این تجربه برای من بی نظیر و درخشان بود با یک گروه بی‌نظیر کار کردیم و بیشتر برای من یک کلاس درس بود که باید کلی چیز یاد می‌گرفتم من در آغاز راه هستم ولی این شروع پرقدرت بود چون با یک تیم پرقدرت اتفاق افتاد. تجربه بسیار دل‌نشینی بود.

فیلمساز نباید به دولت‌ها بپردازد

حجازی در پاسخ به سوالی درباره تعدد خودکشی در فیلم‌های جشنواره امسال و ارتباط آن با اعتراض به دولت فعلی گفت: فیلم من خودکشی ندارد. امیرکبیر جمله معروفی دارد. چیزی که می‌کاریم سال‌ها طول می‌کشد برداشت کنیم نباید به دولت‌ها بپردازیم باید مبنایی تر به هر چیزی نگاه کنیم من فیلم‌ساز نگاه خودم را دارم و شما هم نگاه خود را خواهید داشت من آنچه را دیدم که هست، صحنه‌های مستند این فیلم را خیلی دیدیم.

وی افزود: مصداق واقعی صحنه پایانی این فیلم را خیلی دیده‌ایم. آدم‌هایی در این جامعه هستند که شرایط اقتصادی خوبی ندارند و این مسأله مبنایی است ما درگیر جناح بازی‌های سیاسی شده‌ایم هر کسی وعده اصلاح می‌دهد اما به نظرم نباید درگیر جناح بازی شویم در هیچ دوره‌ای تغییری رخ نمی‌دهد، من برای یک دولت و دو دولت فیلم نمی‌سازم برای مردم خودم فیلم می‌سازم و باید فیلمی بسازم که ماندگار باشد.

وی درباره ممیزی‌های فیلم گفت: من قواعد مملکت را می‌دانم، چارچوب‌ها را می‌شناسم و تلاش کردم به فرم برسم. سعی کردم به فرمی برسم. این محدودیت‌ها باعث شده به یک زبان جدید برسم البته در میان این محدودیت‌ها خلاقیتی رخ می‌دهد.

حجازی ادامه داد: اگر می‌گوییم زبان سینما قدرتمندتر از سینماست به خاطر همین است که در تشخیص فیلم‌ها اشتباه نمی‌کنیم. تهرانی که در واقعیت امروز می‌بینیم در فیلم ما خوش رنگ و لعاب تر شده است.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

پشتیبانی تمام قد رسانه ملی از اثری بین‌المللی و بین‌الادیانی – اخبار سینمای ایران و جهان

به گزارش سینماپرس، شاه آبادی معاون سیما که به همراه جواد رمضان نژاد رئیس مرکز سیمافیلم و جمعی از مدیران سیما، برای بازدید از پشت‌صحنه سریال سلمان فارسی به شهرک سینمایی نور رفته بود، ضمن قدردانی از زحمات یک‌ساله داوود میرباقری و عوامل سریال گفت: انصافاً سریال سلمان فارسی، اثری بزرگ، بین‌المللی و بین الادیانی است و باید به مردم ایران بشارت داد که بار دیگر، اثری ارزشمند از داوود میرباقری را خواهند دید. اثری که مقاطع مهمی از تاریخ کشورمان از جمله تاریخ ورود اسلام به ایران را روایت می‌کند.

پشتیبانی تمام قد رسانه ملی از اثری بین‌المللی و بین‌الادیانی

معاون سیما با اشاره به تنوع نماها، ایفای نقش بیش از هفتصد بازیگر اصلی، نقش‌آفرینی تعداد زیادی بازیگر خارجی، حضور هزاران هنرور و فعالیت بیش از ۲۴ کارگاه گفت: بهره گیری از همه ظرفیت‌های داخلی، مزیت درخور توجه سریال عظیم سلمان فارسی است.

وی در بازدید چهارساعته خود، با قدردانی از همۀ عوامل سریال درحال ساخت سلمان فارسی و حضور در صحنه فیلمبرداری دو پلان در محوطه یک دیر این سریال، از بخش‌های مختلف شهرک سینمایی نور مانند مکه، کعبه و شعب ابی طالب، و نیز دکورهای شهر نمادین دمشق بازدید کرد و در جریان برنامه‌ریزی‌های ساخت وسازهای دکورها قرار گرفت.

پشتیبانی تمام قد رسانه ملی از اثری بین‌المللی و بین‌الادیانی

داوود میرباقری، نویسنده و کارگردان سریال سلمان فارسی نیز با تشکر از حضور معاون سیما و هیئت همراه گفت: حضور دوستان همیشه تأثیرگذار بوده و باعث می‌شود ما باانرژی و قوت قلب بیشتر پیش برویم.

وی با اشاره به اهمیت زمان‌بندی در تداوم این پروژه ابراز امیدواری کرد: ان‌شاءالله با همراهی دوستان، مساعدت‌های لازم انجام شود تا ساخت دکورهای سریال، طبق زمان بندی پیش برود.

میرباقری به وضعیت فعلی ساخت سریال «سلمان فارسی» هم اشاره کرد و گفت: ما از پارسال تاکنون، مشغول فیلم‌برداری بخش میانی سریال هستیم که در بیزانس می‌گذرد. سلمان فارسی که در نوجوانی، ایران را ترک می‌کند و مسیحی می‌شود، حدود ۷۰ سال در شهرها، کلیسا و دیرهای مختلف بیزانس، سیر و سلوک می‌کند و ما هم‌اکنون مشغول فیلمبرداری این فصل هستیم. نویسنده و کارگردان سریال سلمان فارسی اعلام کرد با برنامه‌ریزی‌های انجام‌شده حدود ۳ ماه دیگر، فصل بیزانس به پایان می‌رسد.

میرباقری گفت: ترجیح ما این است که بعد از فصل بیزانس، فیلم‌برداری فصل اول که فصل ایران است را شروع کنیم. وی به زمان‌بندی ۴ ساله برای پایان کار اشاره کرد و ابراز امیدواری کرد به‌موقع، کار به پایان برسد.

پشتیبانی تمام قد رسانه ملی از اثری بین‌المللی و بین‌الادیانی

معاون سیما همراه با برخی از مدیران تلویزیون، حدود ۴ ساعت در شهرک سینمایی نور حضور داشتند. آن‌ها ابتدا از بخش‌های مختلف شهرک سینمایی نور مانند مکه، کعبه و شعب ابی‌طالب بازدید کردند و سپس در لوکیشن سریال سلمان فارسی حضور یافتند. دکتر شاه‌آبادی به تک‌تک عوامل سریال، خداقوت گفت و شاهد فیلم‌برداری دو پلان در محوطه یک دیر بود.

معاون سیما سپس با حضور در محل ساخت برخی از دکورهای شهر دمشق، در جریان برنامه‌ریزی‌های آینده جهت ساخت‌وسازهای دکورها قرار گرفت.

سریال سلمان فارسی که مجری طرح آن موسسه فیلمسازی زلال فیلم و از محصولات مرکز سیما فیلم محسوب می‌شود به کارگردانی داوود میرباقری و تهیه‌کنندگی حسین طاهری در حال ساخت است. این سریال در سه مقطع ایران دوره ساسانی، بیزانس و حجاز صدر اسلام به زندگی سلمان فارسی، یار ایرانی پیامبر اسلام می‌پردازد. فیلمبرداری این سریال از زمستان پارسال در کویر شهداد کرمان و جزیره قشم آغازشده بود که شیوع ویروس کرونا، چهار ماهی، فیلمبرداری را متوقف کرد. نهایتاً فیلمبرداری این سریال از دهم مرداد امسال با رعایت تمام شیوه نامه‌های بهداشتی در شاهرود و شهرک سینمایی نور از سر گرفته شد.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

«شیشلیک» قصه‌ای در غبار با ضعف‌های شدید فنی – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: محمدحسین مهدویان در کنار متلک‌های سرتاسری‌اش به نظام سیاسی ایران و ارزش‌های اولیه آن، چند متلک کینه‌جویانه به حاتمی‌کیا هم می‌اندازد که یکی‌شان همین‌جاست؛ یک چیزی شبیه کاراکترهای معترض حاتمی‌کیا که عموما رزمنده هم هستند؛ مثلا حاج کاظم. او می‌گوید آنها آنچه حق خودشان می‌پندارند را به‌زور و با خشونت می‌گیرند.

به گزارش سینماپرس، شیشلیک یکی از کنجکاوی‌های جشنواره امسال بود؛ جشنواره بی‌رمقی که اجازه حضور به خیلی از فیلم‌های خوب را نداد و در کمال حیرت، خیلی از آثار ضعیفی را که حتی قابل‌نقد نبودند، پذیرفت. طبیعتا در چنین جشنواره‌ای، قرارگرفتن یک فیلم در فهرست کنجکاوی‌ها خیلی راحت‌تر است. محمدحسین مهدویان، فیلمساز پرکار این سال‌ها که آخرین فیلمش «درخت گردو»، یکی از تلخ‌ترین و شکنجه‌بارترین آثار سینمای ایران بود، سال بعد با یک کمدی که رضا عطاران و پژمان جمشیدی را در خودش داشت، به جشنواره برگشت و کنجکاوی‌ها و شاید اشتیاق‌ها را از همین جا به‌وجود آورد؛ از اینجا که تصور می‌شد و امید می‌رفت وقتی یک فیلمساز جدی بخواهد فیلم کمدی بسازد، با یک هجویه روحوضی مثل آنچه در سال‌های اخیر دیده‌ایم، روبه‌رویمان نکند. داریوش مهرجویی در سال‌هایی که روی فرم بود «اجاره‌نشین‌ها» را ساخت و ناصر تقوایی «ای ایران» را.

شاید خیلی‌ها توقع داشتند با یک کمدی در آن سطح روبه‌رو شوند؛ چیزی که هم بخنداند و هم هزل و بی‌مایه نباشد؛ یک کمدی قابل‌احترام. شیشلیک اما قبل از هر نقدی راجع‌به جهان‌بینی سازنده‌اش و محتوایی که نمایش داده، به‌لحاظ جذابیت سینمایی و قابلیت سرگرمی‌سازی، آنچنانی نیست که نسبت‌به خودش توقع ایجاد کرده بود. فیلم، مخاطبش را خوب نمی‌خنداند که این فی‌نفسه عیب به‌حساب نمی‌آید. اصلا طنازی یعنی اینکه یک حرف عمیق بزنیم و مخاطب نهایتا لبخند یا حتی پوزخندی بزند، اما مشکل اینجاست که شیشلیک می‌خواهد بخنداند و نمی‌تواند. رضا عطاران اتفاقا کمدینی طناز است نه کسی که تیپ بازی کند، صدایش را عوض کند و هربار در هر فیلم با یک گریم متفاوت، خوراک جدیدی برای پوستر فیلم و ذوق‌زدگی خبرگزاری‌های زرد جور کرده باشد. در شیشلیک سعی شده از کمدی شکلک استفاده شود، درحالی‌که اولا دیگر بی‌نمکی این شیوه‌ها برای خیلی از مخاطبانی که قبلا به آن می‌خندیدند جا افتاده و خنداندن مخاطب بدون استفاده از مضمون و صرفا با ادا و جیغ و زوزه و پس‌گردنی‌های بازیگران به هم، واقعا کار سختی شده است و ثانیا اگر هم قرار به ساختن یک کمدی شکلک باشد، عطاران و پژمان جمشیدی هیچ‌کدام گزینه مناسبی برای آن نیستند. آنها هر دو کمدین‌های کلام و موقعیت هستند.   صحنه‌ای که رضا عطاران و ژاله صامتی در درگاه اتاق منزل‌شان نشسته‌اند و برای هم روضه پینگ‌پنگی از مشکلات‌شان می‌خوانند، یک نمونه مثال‌زدنی از این شکلک‌بازی ناموفق است. آنها سعی می‌کنند خیلی خنده‌دار گریه کنند، زوزه بکشند، صداهای عجیب دربیاورند، روی پایشان بکوبند و شلوغش کنند و خلاصه انگار دارند از مخاطب التماس می‌کنند که بخندد. جالب اینجاست که این میزانسن چندبار در سکانس‌های مختلف تکرار می‌شود و ارزیابی غلط کارگردان این بوده که هنگام نمایش فیلم، مخاطبان با این صحنه‌ها قهقهه خواهند زد.

اینکه هاشم و احمد (عطاران و جمشیدی) در دوسه جا وقتی بحث‌شان به درددل‌های غمناک می‌رسد، همدیگر را بغل کرده و گریه کنند و هربار کاملا اتفاقی، یک‌نفر آنها را ببیند و فکر کند همجنس‌باز هستند هم از همان شوخی‌های فیزیکی فیلم است که تلاش کرده گریه کردن شخصیت‌هایش را خنده‌دار نشان بدهد؛ همان‌طور که هاشم در مراسمی که شیشلیک گیرش نیامده، شرح‌حال خودش را توصیف می‌کند و جماعت به حرف‌های گریه‌دارش می‌خندند. تصور مهدویان از مخاطب سینما، لابد مطابق با همان مخاطبان استندآپ‌کمدی عطاران در مجلس عروسی است؛ کسانی که راحت و احمقانه به خنده می‌افتند. گذشته از هرنوع قضاوتی راجع‌به این نوع نگاه مهدویان نسبت‌به مخاطبان سینما، او همین مخاطبان را چه احمق و چه باهوش، نمی‌تواند بخنداند. در صحنه‌ای که عطاران به جایگاه استندآپ‌کمدی می‌رود و حرف‌های جدی‌اش را می‌زند و همه را حسابی می‌خنداند، میزانسن خندیدن حضار نشان می‌دهد که محمدحسین مهدویان به‌واقع کارگردان کاربلدی نیست. صحنه به‌قدری باسمه‌ای و لوس چیده شده و خندیدن‌ها به‌حدی بی‌نمک و مصنوعی هستند که هر فیلمساز دقیق و باهوشی، موقع ضبط آنها یا لااقل پای میز تدوین، تاییدشان نمی‌کرد. وقت آن است که کم‌کم از امید و خوشبینی بیرون بیاییم و این تحلیل را بیشتر جدی بگیریم که مهدویان به‌جز کلیپ‌های بازسازی‌شده از دهه ۶۰، همانچه در «ایستاده در غبار» و پیش از آن سریال مستند «آخرین روزهای زمستان» شمایل روایی هم پیدا کرد، قابلیت و ویژگی دیگری ندارد.

او این ابتکارش را قبلا خرج کرده و هربار که سعی می‌کند از قالب آن خارج شود (یک‌بار در لاتاری و حالا در شیشلیک)، باعث می‌شود ضعف‌های کارگردانی و یک‌خطی بودن مهارت‌هایش آشکار شوند. حالا او در بن‌بست یک‌سو آتش و یک‌سو دریا گیر افتاده است. یا باید به همان قالبی که بلد است برگردد؛ یعنی فیلم‌ساختنی که شبیه تکه‌چسبانی کلیپ‌های نوستالژیک با دوربین ۱۶ میلیمتری باشد، یا باید پا را از این فضا بیرون بگذارد که باعث خواهد شد ضعف‌هایش در کارگردانی مشخص شوند. او با ایستاده در غبار ناگهان در اوج متولد شد و البته با همان فیلم به انتها رسید؛ هرچند پایان او را دیر باور کردیم و شاید هنوز هم عده‌ای باور نکرده‌اند.

    قصه‌ای در غبار

تیتراژ روی تصاویری بالا می‌آید که محیط روایت فیلم را معرفی می‌کنند. حومه خاک‌آلود شهر، بچه‌هایی که در جوی آب شنا می‌کنند، مردان شلخته و زنان چرک با لباس‌هایی که انگار از پارچه دم‌کنی قابلمه درست شده‌اند… یک گزارشگر تصویری به این منطقه آمده تا با مردم گپ بزند. دور او همهمه است. هاشم، جماعت را کنار می‌زند و جلوی دوربین می‌پرد. گزارشگر از او درباره مشکلات منطقه می‌پرسد و پاسخی می‌شنود که یادآور لحن کلیپ معروف «دوشواری نداریم» است. هاشم ادامه می‌دهد و می‌گوید ما به‌رغم مشکلات‌مان از وضع راضی هستیم و باز یک متلک دیگر به کلیپ معروف «می‌دونی چرا؟ چون ما مثل شاه وابسته نیستیم…» ظاهرا با مردمی طرفیم که در اوج فقر زندگی می‌کنند اما یک سیستم بهره‌کش و جبار آنها را قانع‌کرده که همین وضعیت خوب است. این محله حومه‌ای، مثل دهکده برره در سریال شب‌های برره، برای خودش یک مملکت است و کاملا نماد کل ایران.

در فیلم، مترو و اتومبیل‌های امروز را می‌بینیم که یعنی زمان آن برای حال حاضر است. حتی در انتهای کار صحبت از تبلت می‌شود. اما داخل این محله انگار دهه ۶۰ است. صبحگاه‌های کارخانه پشم ایران که هاشم و احمد هم در آن حضور دارند، با سخنرانی‌های هرروزه آقای معتقدی و تاییدهای کارگران که از جان و دل است، بخش قابل توجهی از جهان‌بینی فیلمساز را شرح می‌دهند. تمام تاکید معتقدی روی این است که کارگران باید از وضع‌شان راضی باشند و به هیچ‌وجه سمت مسائلی نروند که هوس‌های دنیوی را در آنها بیدار کند. در صبحگاه دبستان دخترانه محله هم خانم مدیر به بچه‌ها می‌گوید که در مدرسه آدامس تف شده پیدا کرده است و هشدار می‌دهد که اگر کسی مزه آدامس را بچشد و از شیرینی آن خوشش بیاید، ممکن است بعدا هوس شکلات کند و القصه مسیر هوس‌ها و آرزوها تمامی ندارد و تباهی دارد. او به دخترکان می‌گوید کلمه «می‌خواهم» را از گفتارشان حذف کنند و به جایش دو چیز را بگذارند؛ «ممنون و چشم». ۵۳ سال پیش در این محله رویداد بزرگی رخ داده که از آن با عنوان گرسنگی بزرگ یاد می‌شود. عده زیادی از کارگران کارخانه پشم در همان دوره از گرسنگی تلف شده‌اند و در سرتاسر فیلم، سراسر دیوارهای محله با پوسترها، اعلامیه‌ها و بنرهای این افراد پر شده است. تصاویری کاملا مطابق با همان طراحی پوستر و بنرهای شهدا در عالم واقعیت. جمشید هاشم‌پور، نقش پدر رضا عطاران را بازی می‌کند و همدم اصلی‌اش دختربچه اوست. هفته‌ای دوبار کامیون آب‌آشامیدنی به محله می‌آید و حالا که یکی از همان نوبت‌هاست، دختر هاشم از پدربزرگش می‌پرسد چرا در هنگام رویداد گرسنگی عده‌ای مردند؟ چون غذا نبود. چرا دنبال غذا نرفتید؟ چون باید در کارخانه می‌ماندیم. چرا برای شما غذا نفرستادند؟ فرستادند ولی ماشین غذا در راه چپ کرد. چرا بعضی‌ها زنده ماندند؟ چون آنها قوی‌تر بودند و من هم زنده ماندم چون من هم قوی بودم. جمشید هاشم‌پور در فضایی که کارگران متوفی کارخانه پشم به شهدای جنگ تشبیه شده‌اند، کاملا در شمایل یک کهنه‌سرباز باقی‌مانده از جنگ قابل تمثیل است. حین همین دیالوگ، دخترک می‌گوید برویم در صف بایستیم وگرنه آب به ما نمی‌رسد و پدربزرگ، خاطرجمعی می‌دهد که خواهد رسید. بعد با دبه‌اش می‌رود سر صف و به کسی که معترض است چرا در نوبت زده، حمله می‌کند و با کتک کنارش می‌زند. حالا فهمیدیم او چرا زنده مانده…

محمدحسین مهدویان در کنار متلک‌های سرتاسری‌اش به نظام سیاسی ایران و ارزش‌های اولیه آن، چند متلک کینه‌جویانه به حاتمی‌کیا هم می‌اندازد که یکی‌شان همین‌جاست؛ یک چیزی شبیه کاراکترهای معترض حاتمی‌کیا که عموما رزمنده هم هستند؛ مثلا حاج کاظم. او می‌گوید آنها آنچه حق خودشان می‌پندارند را به‌زور و با خشونت می‌گیرند. زن هاشم هم با بازی ژاله صامتی کاملا شبیه خانم‌جلسه‌ای‌هاست. او در مجلس زنانه‌اش باقی زن‌ها را آموزش می‌دهد که چطور ساده‌زیست بمانند و سطح توقعات خودشان و خانواده را پایین نگه دارند. چندجا هم لحن او متلک‌هایی نثار چند کلیپ منتشرشده از این نوع جلسات در فضای مجازی می‌کند. وقتی نویسنده فیلمنامه یک شاخ اینستاگرامی باشد، بسامد متلک‌های فیلم به کلیپ‌های فضای مجازی هم طبیعتا بالا خواهد رفت. راستی در محله، هر از چند گاهی سیب‌زمینی مجانی هم پخش می‌کنند که مشخص است به چه چیزی کنایه می‌زنند. شام هرشب هاشم و خانواده‌اش سیب‌زمینی است و بالاخره یک شب دخترک به او می‌گوید که این را نمی‌خواهد و شیشلیک می‌خواهد. مادرش جیغ می‌زند و از حال می‌رود و خانه‌شان عزاخانه می‌شود. اینجا بچه‌ها اصلا نباید بدانند که شیشلیک چیست وگرنه سریال خواستن‌ها و نتوانستن‌هایشان سر از سقف فلک بالاتر می‌کشد. هاشم و زنش نگرانند که اگر در مدرسه شک کنند دخترشان شیشلیک خورده، اخراجش بکنند. پس طلبکارانه به آنجا می‌روند و داد و هوار می‌کنند که چرا دختر ما در این مدرسه اسم شیشلیک را شنیده است.

اینجا مهدویان یک لگد محکم‌تر به حاتمی‌کیا می‌زند. هاشم به مدیر مدرسه می‌گوید: «روز اول قرار شد ما برویم کارخانه پشم‌ریسی و شما مواظب بچه‌هایمان باشید. ما به وظیفه‌مان عمل کردیم، شما هم به وظیفه‌تان عمل کردید؟» بله این تمسخر دیالوگ معروف سردار راشد در موج مرده بود. متلک به شهیدپروری و ترویج ساده‌زیستی و تمام ارزش‌های اینچنینی دیگر در این فیلم چنان از سر و کول هم بالا می‌روند که مشخص است با یک عقده‌گشایی تمام‌عیار طرف هستیم. فیلم کاملا شبیه آثار ضدکمونیستی آمریکا در دوران جنگ سرد است و البته نسبت به خیلی از آنها لحن لجوج‌تری دارد. وقتی در ایران جنگ تمام شد و دولت سازندگی روی کار آمد، فرصتی در اختیار ثروتمندان ایرانی قرار گرفت که در آن می‌توانستند به نمایش دارایی‌هایشان بپردازند. ظاهرا این جماعت فقط رفاه را نمی‌خواستند و نمایش را هم می‌خواستند. حاتمی‌کیا و ملاقلی‌پور و بعضی از فیلمسازان جنگ که در این دوره، کارهای اجتماعی ساختند، در مقابل این موج جدید موضع گرفتند. مثلا لوکیشن «آژانس شیشه‌ای» یک موقعیت نمادین داشت. جای آدم‌های ثروتمندی بود که بلیت می‌خریدند تا به خارج از کشور بروند. در زمان جنگ هم همین داستان بود اما اگر کسی می‌رفت، باید با شرمندگی می‌رفت نه افتخار. حالا علیه تمام آن دوران و اعتراضی که به پایان مرام آن شده بود، عقده‌گشایی می‌شود و متلک‌پراکنی به شخصی مثل حاتمی‌کیا به همین دلیل است. آنها که فکر می‌کردند نباید حتی در هنگام رویداد گرسنگی کارخانه را رها کنند، به‌عنوان افرادی احمق جلوه می‌کنند و آنها که بازمانده چنین رویدادی هستند، شخصیت‌هایی قلدر و خودخواه. در سال ۱۳۹۹ فیلمی ساخته شده که عامل فقر و فلاکت مردم ایران را ترویج ساده‌زیستی و جاافتادن فرهنگ آن می‌داند. این خیلی عجیب است. درحالی که طی سال‌های اخیر، اتفاقا نوک پیکان اکثر انتقادات به‌سمت نئولیبرالیسم دولت‌های پس از جنگ و خصوصا دولت فعلی بود، کسی بیاید و فیلمی بسازد که در آن دولت و حکومت ایران به دولتی کمونیستی تشبیه شده باشند.

اجازه بدهید یک اشاره گذرا به حمایت جانانه نویسنده این فیلم از رئیس دولت فعلی در ایام انتخابات و مشارکت کارگردانش در ساخت مستند انتخاباتی او کنیم و برسیم به اینجا که این جماعت، ظاهرا تحت هیچ شرایطی حاضر نیستند قبول کنند مشکلات امروز مملکت به‌دلیل اجرای سیاست‌های غیرعدالت‌محورانه است. حالا که نتیجه این سیاست‌ها به بدترین شکل خودش را نشان داده، کسانی که مدافعین و حتی به‌نوعی از عوامل روی کار آمدن این وضع بودند، به‌جای اعتراف یا لااقل سکوت، اتفاقا چندقدم به جلوتر فرار می‌کنند و می‌گویند چرا نمی‌گذارید مردم بفهمند که شیشلیکی وجود دارد و می‌شود آن را خورد؟ چرا به آنها گفته‌اید که در دنیا فقط سیب‌زمینی و نهایتا تخم‌مرغ و گوجه‌فرنگی وجود دارند؟ نخیر دوستان! ما خوب می‌دانیم آب معدنی ۲۵۰ هزار تومانی و همبرگر دو میلیونی هم هست و اتفاقا دردمان همین است که اینها را در چشم‌مان فرو کرده‌اند. به‌جای سوال درباره اینکه شیشلیک چیست، می‌شود این سوال را از سازندگان فیلم پرسید که آیا دولت امروز ما ساده‌زیستی را ترویج می‌دهد؟ آیا غیر از این است که سیاست‌هایی کاملا متناقض با آنچه شما در فیلم‌تان ترسیم کردید، روی کار بود و مسئول مشکلات امروز جامعه است؟

    مجالی برای مرور مهدویان

در این فیلم نشان داده می‌شود که حاکمان محله طرب‌آباد اجازه نمی‌دهند مردم با جهان خارج ارتباط برقرار کنند تا مبادا از حقوق واقعی خودشان و لذت‌هایی که استحقاق رسیدن به آن را دارند، باخبر شوند. این به‌نوعی دفاع از مهاجرت یا رفت‌وآمد به خارج از کشور است. پس از موج بزرگی که در سطح عمومی جامعه علیه سلبریتی‌ها به‌دلیل افشای تابعیت دوگانه آنها یا اینکه فرزندان‌شان را در خارج از کشور به دنیا آورده‌اند، به راه افتاد، هنوز هم این جماعت درحال دست و پا زدن برای رفع و رجوع آن قضیه‌اند و حالا این‌طور توجیه‌اش می‌کنند.

اجازه بدهید به‌عنوان کسی که آن گزارش را در همین روزنامه «فرهیختگان» منتشر کرد و سپس خودش هم متحیرانه نشست و موجی که به راه افتاده بود را دید، برای اولین‌بار خارج از جمع‌های دوستانه و زمزمه‌های درگوشی، حقیقتی را درباره آن گزارش و بازتاب‌هایش بیان کنم. ما هیچ حساب ویژه‌ای روی این گزارش نکرده بودیم و اگر می‌دانستیم اینقدر دیده می‌شود، شاید آن را هزار جور دستکاری می‌کردیم و وسواس به ما دست می‌داد (که خدا را شکر نمی‌دانستیم). نکته اینجاست که چنین حرف‌هایی قبلا هم مطرح شده بود اما آنچه این گزارش را به مثابه بال‌زدن پروانه‌ای، تبدیل به یک سونامی کرد، خود افکار عمومی بود. نه سفارش دولت پشت این گزارش بود نه هیچ نهاد و ارگان دیگری. چرا باور نمی‌کنید که این مردم، این خودِ خودِ مردم بودند که به شما و چنین رفتاری واکنش منفی نشان دادند. بارها به دوستانم گفته‌ام دو سال پیش از انتشار گزارش در خواب هم نمی‌دیدم که چنین گزارشی بنویسم و مردم فحش ندهند چه رسد به اینکه تا این حد تحویلش بگیرند. مردم به این نتیجه رسیدند، به اینجا رسیدند، چرا باور نمی‌کنید؟ چرا واقعیت افکار عمومی درمورد خودتان را تقصیر غرب‌ستیزی دولت و حکومت می‌اندازید و برایش دلیل عجیبی دست و پا می‌کنید به این عبارت که آی مردم! آنها مهاجرت یا رفت و آمد به خارج را برایتان مذموم جلوه می‌دهند تا مبادا شیرینی‌های دنیا زیر زبان‌تان بیفتد و هوس کنید که بخواهید. جالب اینجاست که این ادعا در عصر ارتباطات مطرح می‌شود. به هر حال محمدحسین مهدویان قبلا چند چشمه از عقاید و جهان‌بینی‌اش را در فیلم‌های مختلفش نشان داده بود و حالا همه چیز را عیان و خودش و بقیه را راحت می‌کند. از کسی که با ساخت فیلم‌ها و مجموعه‌هایی راجع‌به زندگی شهدا خودش را مطرح کرد، بعید به‌نظر می‌رسید که به فاصله چندسال فیلمی بسازد که از اول تا آخرش پوستر و بنر تصاویر شهدا را نه‌تنها مسخره می‌کند، بلکه نسبت به آن تنفر و حس فرار هم نشان می‌دهد. اما اگر بیشتر دقت کنیم او عوض نشده بلکه آشکارتر شده است. مجال توضیح این قضیه در این مقال نیست؛ فقط کافی است فیلم‌های مهدویان را به‌جای اینکه از اولی به‌سمت ششمی مرور کنیم، از ششمی به‌سمت اولی مرور کنیم. شیشلیک، درخت گردو، رد خون، لاتاری، ماجرای نیمروز و ایستاده در غبار.

*فرهیختگان

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

موشک «روزی روزگاری آبادان» نه فقط از سیاستمداران که از سینماگران هم شریف‌تر است – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: عوامل فیلم سینمایی «روزی روزگاری آبادان» درباره شرایط دشوار تولید این فیلم در سایه ویروس کرونا توضیحاتی ارائه کردند.

به گزارش سینماپرس، نشست خبری فیلم سینمایی «روزی روزگاری آبادان» به کارگردانی حمیدرضا آذرنگ ۱۶ بهمن ماه در برج میلاد محل برگزاری سی و نهمین جشنواره فیلم فجر برگزار شد.

علی اوجی تهیه‌کننده این اثر در ابتدای این نشست با اشاره به درگذشت علی انصاریان گفت: چند روزی است که گریه امان ما را بریده است. با علی انصاریان رفاقتی داشتم و از شما می‌خواهم به احترامش یک دقیقه سکوت کنید.

وی در ادامه افزود: شایعه‌ای هم شده بود که من کرونا دارم و اینجا آمده‌ام. ما مشغول فیلمبرداری فیلم آقای کیمیایی هستیم و به شدت مراقبت می‌کنیم تا عوامل ما دچار بیماری نشوند و مرتب از دوستان تست می‌گیریم. این شایعه درست نیست و من کرونا ندارم. این چهار ماسکی هم که زدم از ترس است. خواهش می‌کنم برای واکسن کرونا مدیریت کنند تا عزیزانمان را از دست ندهیم، بزرگان کشور تدبیری کنند تا دیگر داغ نبینیم.

وی در ادامه گفت: این فیلم‌نوشت یک سال پیش به من پیشنهاد شد، یک اختلافی بین من و حمیدرضا آذرنگ، پیش آمد چون بازیگری پیش نیامد و او خواست خودش در فیلم بازی کند. من مخالفت کردم و با هم قهر کردیم و همکاری ما هم منتفی شد. گفتم راضی نیستم اولین کارت را خودت بازی کنی. حمید قهر کرد و ماجرا به سمت دیگری رفت تا اینکه دوباره از سمت عبداله اسکندری و حمید به پروژه دعوت شدم. البته محسن تنابنده هم از فیلم‌نوشت خوشش آمده بود و تصمیم گرفتیم فیلم را بسازیم.

روزی روزگاری آبادان را در تهران ساختیم

اوجی ادامه داد: «روزی روزگاری آبادان» را به دلیل کرونا و مسایل بهداشتی، در تهران ساختیم. سهیل دانش‌اشراقی به‌عنوان طراح صحنه هم خیلی با ما همراه بود. یک اتفاق دیگر این بود که محسن تنابنده از پروژه آقای فرهادی آمده بود و تستش مثبت شده بود، همان موقع از هفتاد نفر از عوامل پروژه تست گرفتیم و شکر خدا همه منفی بود. محسن استراحت کرد تا اینکه حالش خوب شد. این تنها چالش پروژه ما با کرونا بود.

آذرنگ درباره اینکه حرف اصلی فیلمش چه بوده است؟ بیان کرد: اگر فیلم خودش جوابی به این سوال نداده باشد که چه می‌خواست بگوید، من هرچه بگویم توجیه است، غلط می‌دانم که من بخواهم توضیح بدهم.

وی درباره داستان فیلم گفت: روز اول آغاز جنگ آمریکا و عراق موشکی به اشتباه به یکی از انبارهای آبادان خورده بود این روزها حرف از خطاهای انسانی است و ما آدم‌های زیادی را از دست می‌دهیم. من در آن مقطع در مواجهه با آن خبر فقط خیال پردازی کردم که اگر با این مجموعه تصاویر رو به رو می‌شدیم چه می‌کردیم.

این کارگردان درباره اینکه چرا نمایشنامه ۱۵ سال پیش خود را تبدیل به فیلم سینمایی کرده است ادامه داد: در سالن‌های مهجور تئاتر در ایران تنها سی روز یک تئاتر روی صحنه می‌ماند و حداکثر چهار هزار نفر می‌توانند حرف تو را بشنوند. بچه‌های تئاتر دوست دارند حرفشان را با تعداد بیشتری به اشتراک بگذارند. از طرف دیگر قصه جنگ قصه کهنه‌ای نیست. روز به روز چهره نکبت‌بار آن را می‌بینیم احساس می‌کردم میرایی ندارد و با توجه به زیاده خواهی‌های انسان که مدام به جنگ منتج می‌شود ترجیح دادم بسازم.

فاطمه معتمدآریا هم در ادامه بیان کرد: دو الگوی زندگی و پهلوانی را از دست دادیم. امروز فکر می‌کردم اگر من نبودم شاید مردم درد کمتری می‌کشیدند تا اینکه علی انصاریان رفت.

وی درباره حضور در این پروژه هم گفت: سابقه تئاتری که من و آذرنگ داشتیم باعث شد این فیلم مهمتر و جذاب‌تر باشد در طول یک سال و نیم که منتظر این کار بودم فراز و نشیب‌های زیادی دیدم که باعث می‌شد کار به عقب بیفتد. روز اول به او گفتم خوشحال می‌شوم در این اثر با هم همکاری کنیم و هنوز همان حس را دارم. نگاه این فیلم خانوادگی و کلی است و صحبت از جایزه شوخی است و نگاهی به آن ندارم.

آذرنگ هم درباره همکاری با معتمدآریا عنوان کرد: همراهی یک ساله و نیم سیمین معتمدآریا برای من ارزشمند بود. هرچند فراز و نشیب‌های زیادی داشتیم گاهی گفته می‌شود بازیگری سخت که جواب‌های محکمی به آن وجود دارد. مثلاً اگر یک آدم حتی عزیزترین خود را از دست بدهد، موظف است بیاید و کارش را انجام بدهد با یک کوه درد بیاید اما خودش را در یک فضای شوخ به نمایش بگذارد. معتمدآریا یکی از زیباترین لحظه‌های زندگی خود را به خاطر این فیلم ندیده گرفت؛ او روز تولد نوه‌اش نبود. شکوه و عظمت رفتاری او سر من را پایین نگه می‌دارد و من از او تشکر می‌کنم.

آذرنگ: هنوز در حال ریکاوری هستم

آذرنگ در ادامه گفت: من تا قبل از این کارگردانی تئاتر زیاد انجام داده بودم و مشکلات کارگردانی را می‌دانستم در مدیوم دیگری می‌دانستم کارگردانی کار سختی است اما هرگز نمی‌دانستم اینقدر رنج، سختی و سخت‌کوشی را توأمان با هم می‌خواهد، یک مدیریت کلان می‌خواست. در مقام کارگردان یک مجموعه تخصص دورت هست که باید به لحاظ روحی و کاری با آنها کنار بیاید با علم به اینکه می‌دانستم کار سختی است. الان بیشتر می‌دانم سخت‌تر است که بدنم می‌لرزد به کار بعدی فکر کنم هنوز ریکاوری می‌شوم امیدوارم لیاقت این را داشته باشم که ادامه مسیر بدهم.

وی گفت: پیشنهاد اجرایی هر اثری در خودش مستتر است فیلمنامه این اثر بیشتر از این نیاز نداشت و خود قصه ایجاب می‌کرد این اتفاقات بیفتد.

سپیده عبدالوهاب تدوین‌گر این فیلم اظهار کرد: تدوینگری این فیلم و کار با آذرنگ برای من یک شانس بود یکی از بهترین تجربه‌های کاری من بود. با یک کارگردانی که اینقدر پذیرنده و با دانش بود، همکاری خوبی داشتیم.

حسام ناصری آهنگساز عنوان کرد: من تمام تلاشم را که کردم آنچه در توانم بود انجام بدهم تا بهترین اتفاق بیفتد آذرنگ با تواضع من را خیلی جاها راهنمایی می‌کرد. من موسیقی تئاتر زیاد کار کردن بودم تله فیلم و فیلم کوتاه هم داشتم اما این فیلم دو نیمه دارد و با صحبت‌هایی که با آذرنگ داشتیم اتفاق خاصی را در نیمه اول نداشتیم اما چون در نیمه دوم فضا می‌شکند سعی کردیم کار را به نتیجه برسانیم.

سهیل دانش اشراقی طراح صحنه این اثر گفت: ما حدود یک سال و نیم درگیر این پروژه بودیم و بالاخره کار انجام شد. از اول قرار بود بخش داخل خانه دکور باشد کرونا باعث شد بخش‌های خارجی را نتوانیم در آبادان فیلمبرداری کنیم و تمام بخش‌های داخلی و خارجی را در تهران دکور زدیم و متاسفانه نتوانستیم یک پلان را در آبادان بگیریم خانه با طور واقعی ساخته شده است. جای مسعود سلامی خالی است چون فیلمبرداری چیره دستانه و استادانه او بی نظیر بود. من در این فیلم جای موشک هم صحبت کردم.

اوجی گفت: هرچند این اولین فیلم آذرنگ بود اما کارگردانی حرفه‌ای و دغدغه مند بود و به قدری مسلط بود که ما هیچ مشکلی در طول فیلمبرداری نداشتیم.

الهام شفیعی بازیگر این اثر گفت: این کار جز لذت برای من نبود کنار کسانی بودم که الگوی من بودند و آرزوی کار با آنها را داشتم من سال‌ها تئاتر کار می‌کردم و این اولین تجربه سینمایی من بود.

هیراد آذرنگ بیان کرد: بهترین تجربه من پسر حمید آذرنگ بودن است. از پدرم که به من اعتماد کرد تشکر می‌کنم روزهای سختی بود. من از ۱۵ سالگی در خوزستان تئاتر کار می‌کردم در هنرستان سینما خواندم و در نمایش «خنکای ختم خاطره» کار کردم.

در طول کارگردانی فیلم بدترین پدر دنیا بودم

آذرنگ گفت: من در طول فیلم بدترین و خشن‌ترین پدر دنیا برای او بودم حتی عوامل به من می‌گفتند با پسرت این‌طور رفتار نکن اما حالا جلوی همه از او عذرخواهی می‌کنم ما حرفه بی رحمی داریم فقط می‌خواستم این موضوع را به او یادآوری کنم.

وی درباره پیش‌بینی‌اش از آینده دنیا هم بیان کرد: من می‌خواهم بگویم دنیا بی‌رحمانه به سمتی می‌رود که پدیده‌های شوم انسانیت را بیشتر از انسان‌ها به یادمان می‌آورند مثلاً کرونا خیلی چیزها به یادمان آورد، انگار ما انسان‌ها موجودات فراموش کار و خودخواهی هستیم.

معتمدآریا هم گفت: این روزها طبیعت عنادی با انسان‌ها دارد به جای فکر کردن به آینده باید به این لحظه فکر کنیم که هم را دوست داشته باشیم و به هم مهربانی کنیم.

آذرنگ اظهار کرد: موشک «روزی روزگاری آبادان» خیلی شریف‌تر از سیاستمداران امروز است که برای انسان‌ها دل نمی‌سوزانند و دلشان به رحم نمی‌آید، اگر در این فیلم سیاست‌مداری جای موشک بود حتماً سر این خانواده کلاه می‌گذاشت و چند بلای دیگر هم سرشان می‌آورد اما موشک قصه ما این‌طور نبود.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

سرود «خجسته باد این پیروزی» چگونه ساخته شد؟


محمد گلریز درباره ساخت سرود مشهور «خجسته باد این پیروزی» می‌گوید که این سرود برای دفاع مقدس ساخته شد منتهی چون شعر آن بسیار محکم بود و از نظر هنری در سطح بالایی قرار داشت، باعث شد بخشی از اثر به ۲۲ بهمن و پیروزی انقلاب اسلامی هم مربوط شود؛ یعنی پیام آن به صورتی است که برای هر دو مناسبت قابل استفاده است.

مشاهده خبر از سایت منبع