X

بایگانی فینال

دفتر سینمایی

«نفس دوم» به رادیو می‌آید – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: برنامه «نفس دوم» با هدف تغییر سبک زندگی و پیشگیری و درمان با استفاده از حرکات ورزشی پخش می شود.

به گزارش سینماپرس، شهرام زین العابدینی مدیر گروه سلامت اجتماعی رادیو سلامت در توضیحاتی گفت: برنامه «نفس دوم» با هدف تغییر سبک زندگی و پیشگیری و درمان به واسطه حرکات ورزشی تولید و روانه آنتن می‌شود. این برنامه روزهای پنجشنبه ساعت ۹ به مدت ۴۵ دقیقه به تهیه کنندگی محسن کریمی و گویندگی امین ضیایی پخش می‌شود.

وی ادامه داد: برنامه «نفس دوم» در خصوص روانشناسی ورزشی است و آیتم‌های مختلفی دارد از جمله آیتم «بازی در خانه» که به شنوندگان بازی‌هایی را آموزش می‌دهد که در ایام کرونا می‌توان در خانه انجام داد. همچنین آیتم «بازی‌های محلی» اختصاص به بازی‌هایی دارد که همراه با فعالیت‌های بدنی است. هر استان بازی‌های مختص به خودشان را دارند و ما این بازی‌ها را به شنوندگان معرفی می‌کنیم تا از این طریق فعالیت بدنی شان افزایش یابد.

مدیر گروه سلامت اجتماعی رادیو سلامت عنوان کرد: محور اصلی برنامه پزشکان ورزشی هستند که به سئوالات شنوندگان پاسخ می‌دهند. به عنوان مثال یک فرد دیابتی یا قلبی تماس می‌گیرد و از پزشک برنامه می‌خواهد تا او را راهنمایی کند که چه نوع ورزش‌هایی در خانه انجام بدهد تا به سلامتیش کمک کند.

وی در پایان گفت: در مجموع بازخورد برنامه در میان شنوندگان بالاست، چرا که کارشناسان متفاوت برنامه کمک زیادی به آنها می‌کنند. کارشناسان برنامه متخصصان پزشکی ورزشی هستند که می‌توانم به امیرحسین عابدی یکتا، امیرحسین براتی، مهرشاد پورسعید اصفهانی، محمد حسبی، شهرزاد خسروی، عزیزه فرزین مهر و مریم ابوالحسنی اشاره کنم.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

آغاز پروژه «هزاران» از تالار رودکی/ زنگ خطری که به صدا درآمده است


مراسم رونمایی از آلبوم «هزاران» از تولیدات ویژه انجمن موسیقی روز سه‌شنبه اول تیر با حضور تعدادی از آهنگسازان، خوانندگان و نوازندگان این اثر موسیقایی در تالار رودکی تهران برگزار شد.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

در مستندهایی همچون «تکیه دولت» برای رسیدن به «فضای تاریخی» لازم نیست امکانات را به رخ بکشیم – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: علیرضا قاسم‌خان کارگردان مستند «تکیه دولت» بیان کرد که در چنین مستندهایی برای رسیدن به فضای تاریخی، لازم نیست امکانات را به رخ بکشیم.

به گزارش سینماپرس، علیرضا قاسم‌خان کارگردان مستند «تکیه دولت» در گفتگو با مهر درباره این اثر گفت: مستند «تکیه دولت» بر اساس طرحی پژوهشی در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی تصویب شد و فروردین ماه امسال متن پژوهشی را تبدیل به متنی کردیم که بشود بر اساس آن فیلمی مستند ساخت. همان طور که می‌دانید متنی که برای پژوهش نوشته می‌شود با متنی که به فیلمنامه تبدیل می‌شود، تفاوت دارد. در تبدیل متن به این نکته توجه داشتیم که اطلاعات کمتر، اما به نحوی باشد که تماشاگر بتواند زمان دیدن فیلم آنها را به خاطر بسپارد.

وی ادامه داد: متن که آماده شد آقای ایوب آقاخانی کارگردان، نویسنده و مدرس تئاتر آن را اجرا کرد. با توجه به آشنایی او با تئاتر ایران، آقای آقاخانی انتخاب درستی بود، او برای شخصیت‌های این مستند چند لحن مختلف در خواندن استفاده کرد.

قاسم‌خان درباره اسناد و تصاویری که از «تکیه دولت» باقی مانده است، گفت: اسناد و تصاویری و نقاشی‌ها از تکیه دولت زیاد است. اگرچه فیلمی از آن وجود ندارد. متاسفانه از آن ساختمان و بقایایش هم، چیزی نمانده است. تکیه دولت یکی از مهمترین فضاهای فرهنگی و هنری بوده که از منظر هنر موسیقی، نمایش و تعزیه واجد ارزش است. به دلیل همین تاثیر، در حافظه شهر تهران و مردمش باقی مانده است.

این پژوهشگر افزود: تکیه دولت یکی از نوادر بناهای تاریخی تهران است که عکس‌های مختلفی از آن در آرشیوها وجود دارد. در زمان ناصرالدین شاه این بنا محل اصلی اجرای تعزیه بوده و از این وجه به آن، بسیار توجه شده، از نظر معماری هم مورد توجه نقاشان بزرگی مثل کمال‌الملک بوده، عبدالله قاجار از عکاسانی است که عکس‌های فراوانی از تکیه دولت گرفته است.

قاسم خان در بخش دیگری از صحبت‌هایش توضیح داد: بخش‌هایی از این مستند بر اساس بازسازی تصاویر و تاریخ ساخته می‌شود اما نه به شکلی که اصالت تصویری و فضاسازی مربوط به آن دوره مخدوش شود. در چنین مستندهایی برای رسیدن به فضای تاریخی، لازم نیست امکانات را به رخ بکشیم. مهم این است که بازسازی بصری صورت گرفته در راستای هویت تاریخی فیلم باشد. «تکیه دولت» محصول مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی است و تدوین آن شروع شده است. این مستند اواخر تابستان امسال آماده نمایش خواهد شد.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

آلبوم «به دشت نفتون» در کنسرت رونمایی می شود/ همراهی بامداد افشار


تازه ترین آلبوم گروه موسیقی «اتاق» به آهنگسازی امید سعیدی و تنظیم بامداد افشار روز پنجم تیرماه با برگزاری یک کنسرت آنلاین پیش روی مخاطبان قرار می گیرد.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

«مهدی بلوکات» قائم مقام شد/ «میلاد نوریانی» به طرح و برنامه و نظارت رفت! – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: مهدی بلوکات با حکم علی فروغی مدیر شبکه سه سیما، به سمت قائم مقام این شبکه منصوب شد. همچنین علی فروغی مدیر شبکه سه سیما در حکمی «میلاد نوریانی» را به عنوان سرپرست طرح و برنامه و نظارت این شبکه منصوب کرد.

به گزارش سینماپرس، علی فروغی مدیر این شبکه در حکمی مهدی بلوکات را به سمت قائم مقام شبکه سه سیما منصوب کرد.

فروغی در بخشی از این حکم، ضمن بیان ماموریت‌ها و اهداف شبکه سه، ایجاد هم‌افزایی در بین حوزه‌های مختلف، بسترسازی برای حضور نیروهای متخصص و ارتقا فرآیندهای جاری شبکه را به عنوان مهمترین ماموریت‌های قائم مقام جدید این شبکه عنوان کرد.

بلوکات پیش از این مدیریت طرح، برنامه و نظارت شبکه سه سیما را بر عهده داشت.

همچنین میلاد نوریانی با حکم مدیر شبکه سه سیما به سمت سرپرست طرح و برنامه و نظارت این شبکه منصوب شد.

فروغی در بخشی از حکم خود به سرپرست جدید طرح و برنامه و نظارت شبکه سه سیما، تلاش برای غنای هرچه بیشتر برنامه‌ها، انسجام محتوایی تولیدات شبکه و ارائه گزارش مستمر از روند برنامه‌سازی گروه‌های مختلف را به عنوان مهمترین ماموریت‌های جدید حوزه طرح و برنامه و نظارت شبکه سه سیما عنوان کرد.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

نماهنگ «شمس الشموس» منتشر شد/ تقدیم به شهید مدافع حرم


نماهنگ «شمس الشموس» کاری از گروه هم خوانی «ریحانه النبی» شهر آبادان همزمان با سالروز میلاد با سعادت حضرت رضا (ع) در دسترس مخاطبان قرار گرفت.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

آن‌قدر که روشنفکران از ارگان‌های جمهوری اسلامی‌ ایران پول و رانت گرفتند و فیلم ساختند بچه‌حزب‌اللهی‌ها نگرفتند – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: قدرت جریان روشنفکری در سینمای ایران نتیجه نرم‌افزار خراب مدیران حزب‌اللهی فرهنگی کشور است که برای جذبشان دروازه‌ها را به‌روی آنان باز گذاشته‌اند، نتیجه این شده است که سینمای ما از هویت ایرانی و ملی خودش دور شود و دچار وضعیت غیرطبیعی شود.

به گزارش سینماپرس، کتاب «عبور از سینمای سانسور» مجموعه مصاحبه‌ها و یادداشت‌های وحید جلیلی است که به چاپ رسیده است. در این کتاب مطالبی از منظر نقد سینمای ایران نوشته شده است اما بیشتر از هر نکته‌ای زیرعنوان کتاب جذاب است؛ «تأملاتی در سینمای غیرطبیعی ایران.»، در واقع دو تیتر کتاب دارای نگاهی معترضانه نسبت به سینمای ایران است؛ «سانسورشده» و «غیرطبیعی.» اما چرا جلیلی به‌عنوان فعال و منتقد فرهنگی این عناوین را برای کتاب خود انتخاب کرده است؟

سینما، فیلم، کشور آلمان،

او در کتاب خود به مباحثی اشاره می‌کند که به‌نظر می‌رسد باید بیشتر توضیح داده شود مانند ستایش وی از ظرفیت و هنرِ سینمای ایران و در عین حال نقد جدی و صریح همان سینما. از سویی موضوع نقدِ سینما توسط روشنفکران و برخورد ایدئولوژیک با هنرمندان انقلاب اسلامی، موضوعی بود که او در برخی از بخش‌های کتاب به آن اشاره کرده است اما باید به‌صورت کامل شکافته می‌شد و بار دیگر مورد بررسی قرار می‌گرفت.

جلیلی اما تیغ پیکان نقد خود را به‌خلاف آنکه بسیاری می‌پندارند که علیه روشنفکران و جریان ضدانقلاب باشد، علیه مدیران کت‌وشلواری گرفته است که به‌باور او راستی و چپی ندارد بلکه همگی در مسیر غلطی شنا می‌کنند و باعث و بانی فضاحت‌های این سال‌های سینمای ایران آنان‌اند.

از اینها گذشته با تغییر دولت و روی کار آمدن دولتی که به جریان انقلابی نزدیک است، انتظارات جریان انقلابی و حزب‌اللهی از فرهنگ و هنر کشور باید جدی و بدون تعارف باشد. اما برای درک و مطالبه مناسب باید قبل از هر چیز سینمای ۴۰ سال انقلاب خصوصاً مدیریت فرهنگی کشور مورد نقد و بررسی قرار بگیرد تا بتوان با درک بهتر مسائل و اتفاقات، از مدیران انتظاراتی جدی و دقیق را داشت. صحبت‌های جلیلی در این مصاحبه به‌مثابه زمینه‌ و مقدمه‌ای خوب و شفاف برای رسیدن به نقد دقیق و آگاهانه از مدیریت فرهنگی کشور است؛ تسنیم با وحید جلیلی به گفت‌وگو نشسته‌ که ماحصل آن را می‌خوانید:

نعل واروونه به مدیریت سینمای ایران زده‌اند

* چرا در عنوان کتاب قید «سینمای غیرطبیعی» را انتخاب کردید؟ نقد اصلی شما متوجه کدام‌یک از جریان‌های سینمای ایران است و چه تحلیلی از وضعیت موجود سینمای ایران دارید؟

این کتاب مجموعه‌ای از مقالات و نوشته‌های بنده در حوزه سینمای ایران است که در سالیان اخیر نوشته شده است. علت این را که چرا عنوان غیرطبیعی را انتخاب کردم در ابتدای کتاب این‌گونه توضیح داده‌ام؛ معمولاً وقتی می‌خواهیم در فضای هنری و فرهنگی‌مان بحث‌های انتقادی را مطرح کنیم، با یک‌سری مفاهیم “ارزشی، انتقادی و هویتی” شروع می‌کنیم که در جای خودش لازم است اما به‌نظرم هنر سینمای ایران حتی به یک ادبیات انتقادی قبل از مطرح کردن موضوعات هویتی و فرهنگی نیاز دارد، واقعاً به یک نقد حرفه‌ای در حوزه سینما نیاز داریم.

باوجود تمام ادعاهای مطرح‌شده که باید به‌سمت سینمای حرفه‌ای برویم و بحث‌های ارزشی و اعتقادی و ایدئولوژیک را کنار بگذاریم تا بتوانیم سینمای حرفه‌ای داشته باشیم، من اعتقاد دارم که این یک نعل وارونه است و دقیقاً به‌عکس است، یعنی این مباحث منافی یک سینمای حرفه‌ای نیست، چراکه دقیقاً کسانی که می‌خواهند سینمای ایران را با ایدئولوژی‌ها و با ارزش‌های خودشان کنترل کنند، این نعل وارونه را می‌زنند و خودشان را در ابتدا با نقاب حرفه‌ای به نمایش می‌گذارند.

این کتاب این مسئله را به چالش می‌کشد و می‌گوید که؛ آیا واقعاً خودتان را حرفه‌ای می‌دانید و دنبال سینمای استاندارد هستید؟ یا نه، وضعیتی که امروز در سینمای کشور داریم کاملاً غیرحرفه‌ای و غیرطبیعی است؟ غیرطبیعی به این معنا که تلاش می‌شود که سینمای ایران از شرایط تاریخی و اجتماعی و فرهنگی و خصوصاً مباحث هویتی ایران بزرگ دور باشد که این مطلب را به‌تفصیل در مقدمه و مصاحبه اول گفته‌ام.

به‌نظرم بد نیست برای اینکه وارد بحث بشوم از صحبت شهید آوینی شروع کنم. فضا آن‌قدر سنگین و نعل‌های وارونه زده می‌شود که ۳۰ سال بعد از شهادت آوینی، برخی نزدیکان آن شهید طوری صحبت می‌کنند که گویی ایشان یکی از عناصر شبه‌روشنفکر بوده است و دغدغه اسلام و انقلاب را نداشته است.

بسیاری از جملات ایشان را سال‌هاست می‌بینید که دیگر جایی مورد توجه قرار نمی‌گیرد و اشاره‌ای نمی‌شود، این شهید آوینی است که تمام دغدغه و هدف زندگی‌اش مبارزه با تجدد و غرب‌زدگی بود. وقتی آدمی‌ مثل مرتضی آوینی را بعد از این سال‌ها تحریف می‌کنیم و تلاش می‌شود تا از او چهره شبه‌روشنفکر ارائه شود، بنابراین تکلیف بقیه مسائل و موضوعات روشن است، البته برای من جالب است که؛ برخی از افرادی که به آوینی نزدیک بودند، تا به حال این بعد از شخصیت شهید آوینی را مطرح کرده‌اند؟

او در کتاب آینه جادو می‌گوید: «سینمای مبارزه باید منظر غایی و مقصود جشنواره فجر و دست‌اندرکاران محترم جشنواره باشد. اگر امت مسلمان ایران هویت حقیقی خویش را در مبارزه یافته است، سینمای ایران باید هویت مستقل خویش را در مبارزه پیدا کند.»، این آوینی با آوینی‌ای که برخی از دوستان در ذهن متوهم خویش دنبال آن می‌گردند و خیلی قاطع هم درباره او حرف می‌زنند، فرسنگ‌ها فاصله دارد. آوینی غایت خودش را مبارزه در سینما می‌داند، مبارزه با کی؟

این هم ریشه‌گرفته از همان سینمای غیرطبیعی ایران است. وقتی پدیده‌ای مانند آوینی تحریف بشود و واقعیت او به‌گونه‌ای دیگر بازنمایی شود، تکلیف خود سینما مشخص است. آدم مبارزه و انقلابی و ضد غربزده و روشنفکری را بعد از سال‌ها چهره‌ای رقیق و بی‌خاصیت و بدون دغدغه انقلاب نشان دهیم جای تأسف دارد؛ این جلوه دیگری از همان سینمای غیرطبیعی ایران است که تلاش می‌کند واقعیات را از جای خودش خارج کند، چه واقعیت مثبت و چه واقعیت منفی.

به‌نظرم نیازمندیم که سینمایمان را مجدداً از این منظر بازخوانی بکنیم که چه‌مقدار به واقعیت اطراف خودش و شرایط اجتماعی، تاریخی و فرهنگی خودش نزدیک است و آنان را به‌رسمیت می‌شناسد.

آن‌قدر که روشنفکران رانت گرفتند بچه‌حزب‌اللهی‌ها نگرفتند

* این مسیر غیرطبیعی در واقع نتیجه فیلم‌هایی است که جریان روشنفکری در کشور می‌سازد. از سویی در کتاب گفته‌اید که فیلمسازان روشنفکر راه‌های تلکه‌کردن جمهوری اسلامی‌ را یاد گرفته‌اند به‌طوری که مطمئن هستند جلوی فیلمسازی روشنفکران را نمی‌شود گرفت. مشکل چیست؟ آیا مشکل از حراست و نظارت بر ارگان‌ها است؟ چه‌زمانی به این نقطه می‌رسیم که راه ورود آدمی‌ که بلد است از نظام برای مقاصد خودش سوءاستفاده کند بسته شود؟

مشکل در اقتدار امنیتی دستگاه‌های مدیریتی ما نیست. اتفاقاً خیلی هم مقتدرند و در موقعیت‌هایی که بخواهند اجازه ورود به برخی را ندهند، نمی‌دهند. آقای ضرغامی‌ برای انتخابات شعار خودش را نان، مسکن و آزادی انتخاب کرده بود اما به‌نظرم آزادی در نظر ایشان مورد نقد است

حرفم این است که اگر شما می‌بینید که از یک عنصر ضدانقلاب یا ضددین در صداوسیما، وزارت ارشاد یا جاهای دیگر حمایت می‌شود، محصول این نیست که دوستان ما از دستشان در رفته است و یا اقتدار امنیتی ندارند بلکه اتفاقاً دروازه‌ها روی آنان باز است و نمونه‌های آن هم “لاتُعدّ و لاتُحصی” است، در واقع تعداد فیلم‌های مسئله‌داری که توسط ارگان‌های جمهوری اسلامی‌ ایران مانند حوزه هنری، بنیاد سینمایی فارابی و صداوسیما ساخته شده است بسیار زیاد است، حتی برخی از ارگان‌ها مسئله‌دارترین فیلم‌ها را حمایت کرده است، فیلمی مانند “خانه پدری” را یکی از نهادها حمایت کردند که ساخته شود. آن‌قدر که روشنفکران از ارگان‌های جمهوری اسلامی‌ ایران پول و رانت گرفتند و فیلم ساختند بچه‌حزب‌اللهی‌ها نگرفتند.

در دولت احمدی نژاد فیلم‌های ضدانقلاب زیادی ساخته و از آنان حمایت‌های جدی شد؛ جالب است که هیچ کس هم حق ندارد در این باره سئوال کند.

پس مشکل نقصان در حراست و امنیت وزارت فرهنگ و نهادهای ما نیست بلکه باید عمیق‌تر نگاه کرد. نه، این محصول برنامه‌ریزی مدیریت فرهنگی ماست یعنی نرم‌افزار مدیریت فرهنگی آقایان خراب است چون مدیرانی سیاست‌زده هستند. مدیران سیاست‌زده نمی‌توانند در عرصه فرهنگ و هنر تصویر جامعی از فرهنگ و هنر و سینما داشته باشند و خیلی راحت فریب می‌خورند.

همه مشکل ما در باندی‌بودن مدیریت فرهنگی نظام است/ اصلاح‌طلب و اصولگرا دستشان در یک کاسه است

* یکی از علت‌هایی که عامل این اتفاقات نابجا است این که برخی از مدیران می‌گویند که “باید با سلایق و نگاه‌های مختلف کار کرد و نباید مرز میان خودمان و دیگران داشته باشیم، در نتیجه تفکر روشنفکری و ضدانقلاب هم وارد حوزه میدان کار و فعالیت می‌شود. “

الآن که درباره این مسائل صحبت می‌کنیم نزدیک به ۳۰ سال گذشته است؛ اما این توجیه با شرایط امروز همخوانی ندارد.

عجیب آنکه همچنان آن باند مدیریت فرهنگی کشور تغییر خاصی نکرده است. مدیران اصلی وزارت فرهنگ و صداوسیما حداکثر یک جماعت ۲۰ تا ۳۰ نفره هستند که ۳۰ سال است مدیریت کشور را در انحصار خود گرفته‌اند و به هیچ کس هم پاسخگو نیستند.

الآن وقت این است که از ایشان بپرسیم که “آقا، شما رفتید که سلیقه مخالف انقلاب و نظام را جذب کنید؛ آیا جذب شدند؟ جذب هم نه به این معنا که انقلابی و حزب‌اللهی شوند فقط به این معنا که خیلی ضدانقلاب نباشند. واقعاً به این نتیجه رسیدید؟ “، کارنامه‌شان را روی میز بگذارند و بگویند که “در این ۳۰ سال هزاران میلیارد تومان امکانات کشور در اختیار ما بود و برای این رویکرد از آن استفاده کردیم که جذب کنیم”. آیا جذبی رخ داد؟ به‌نظر من تشت رسوایی نظریه جذب افتاده است.

اما حالا که این‌همه سال از مدیریت آقای محمد هاشمی‌ و آقای لاریجانی و بعد از آن هم حضور دیگر مدیران فرهنگی حزب‌اللهی در ارکان مدیریت فرهنگی مانند ارشاد و… گذشته است، زمان پاسخگویی آنها رسیده است. امکاناتی هم که آقایان در اختیار داشتند که کم نبوده است؛ تنها سازمان صداوسیمای ما ۳۲ شبکه استانی دارد. در تمام این استان‌ها چقدر مضامین و موضوعات جالب و جذاب دراماتیک هست که می‌تواند برای بازنمایی هویت و فرهنگی ملی و تاریخی و ایرانی ما به‌کار آید اما، خروجی آن چه شده است؟

رئیس معاونت استان‌های سازمان صداوسیما کیست؟ یکی از اعضای آن باندی است که ۳۰ سال است حاکم است، آقای دارابی. کافی است که یادداشت ایشان را درباره زنجیر طلای علی دایی بخوانید تا بدانید چه فاجعه‌ای در مدیریت فرهنگی کشور ما حاکم است. این گونه متوجه می‌شویم که سطح دغدغه این آدم چیست که اگر در سال ۵ تا یادداشت بنویسد یکی از آنها گم شدن زنجیر طلای علی دایی است، آن هم با چه سوز و گدازی. خب، وقتی چنین فردی ژنرال جنگ نرم شماست، انتظار دارید شکست نخورید؟ بهشان هم هیچ انتقادی نمی‌شود کرد، می‌گویند “خفه شو، تو ضدنظام و انقلاب هستی. “

حرف ما مگر چیست؟ ما می‌گوییم که نمی‌شود که دشمنان ما با تمام اتاق‌های فکر و استراتژی‌هایشان وارد جنگ نرم با جمهوری اسلامی ایران شدند، و بعد در اوج همین جنگ نرم می‌بینید که مدیریت جنگ نرم دست چه عناصری و با چه سطح نازلی از دغدغه افتاده است.

سریال عروس تاریکی ساخته می‌شود که در صفحه سریال چند هزار نفر به آن فحش می‌دهند که چقدر این سریال دارای سیاه‌نمایی و فضاحت در محتوا است. خب، وقتی صداوسیمای ما این باشد چه انتظاری از مدیران ارشاد دولت تدبیر و امید آقای روحانی است!؟ به‌عقیده من آنها می‌گویند که “مدیران حزب‌اللهی که باید الگوی ما باشند و ما از آنان باید یاد بگیریم، نتیجه کارشان این شده است که خود شما منتقد آن هستید دیگر چه انتظاری از ما دارید؟ “

این وضعیت موجود ماست که به‌دلیل غلبه باندهای قدرت در عرصه فرهنگی کشور رخ داده است. من همه مشکلات را در این باندی بودن مدیریت فرهنگی جمهوری اسلامی‌ایران می‌دانم، باید فکری برای مدیریت باندی حاکم بر فرهنگ و رسانه جمهوری اسلامی‌ایران بشود. مگر مدیران ارشاد دولت فعلی که رو به اتمام هست چه‌کسانی هستند؟ یکی از آنان «حسین انتظامی» است که یکی از افراطی‌ترین افراد جناح راست در دهه ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ و از دوستان نزدیک آقای لاریجانی و اعضای اصلی ستاد انتخاباتی آقای ناطق نوری بود که بسیاری از حملات تبلیغاتی که علیه آقای خاتمی‌ می‌شد طراحی ایشان بود، پس ایشان را هم نمی‌شود متهم کرد که اصلاح‌طلب است بلکه یک جناح راستی جدی است که امروز هم مدیر سازمان سینمایی کشور است، بنابراین او هم از دل همین باندها بیرون آمده است.
پس باید دقت کرد که مدیریت فرهنگی کشور را سیاسی نقد نکرد چراکه چپ و راست در عرصه فرهنگی کشور، دستشان در یک کاسه است، اصول‌گرا و اصلاح‌طلب در حد زیادی با هم اشتراک نظر دارند و مانند هم عمل می‌کنند.

آقای ضرغامی با افتخار تولید ۱۰۰۰ تله‌فیلم را کارنامه خود می‌داند

* نقد جدی به عملکرد جناح راست دارید؟

تکلیف ما با اصلاح‌طلبی که روشن است و مرزبندی‌های دقیقی داریم، ما که از غرب‌گرایان انتظار خاصی نداریم اما تفاوتشان با دوستان ما این است که ادعاهایی را که آنها دارند، نداشتند. نکته مهم این است که؛ این سو که امکانات در اختیار دارند و مدعی بودند چه کردند؟ آقای ضرغامی‌ فقط یکی از بخش‌های کارنامه کاری خود را با افتخار این می‌داند که یک‌هزار تله‌فیلم ساخته است. ما بارها تلاش کردیم که تنها یکی از آنها را بدهید که بچه‌های عمار بسازند اما ندادند، بارها رفتیم به سیمافیلم و با مدیرش آقای اسلامی‌مهر صحبت کردیم تا تنها یکی از پروژه‌هایشان را به ما بدهند که بسازیم گفتند که “قبول است” اما بعد زیرش زدند.

پس اگر در دولت فعلی به‌فرض هم می‌خواستند که حتی از روی عمد فیلم‌های سیاه‌نما هم بسازند این سو کلی امکانات بوده است که بتوانند سینمای مردمی‌تر و طبیعی‌تر تولید کنند. نتیجه‌ کار چه شد؟ در حوزه هنری فیلم‌هایی مانند “حوض نقاشی” را ساختند و “مهمان داریم” که به‌نظرم فیلمی‌در نقد یکی از مهمترین ارکان نظام است. خب، وقتی که ارگان‌های حاکمیتی ما با این‌همه امکانات از سینمای ضدانقلاب حمایت می‌کنند، یقه ارشاد را گرفتن چه معنایی دارد؟

دولت که در این چند سال تکلیفش روشن است و از سیاست خارجی تا داخلی و اقتصاد و… معلوم است که سر و تهش مانند هم است و سینمای آن هم مانند دیگر حوزه‌های آن به بن‌بست رسیده است، برای همین لزوم اصلی را در نقد روی کسانی بگذاریم که هزاران ادعا و امکانات دارند و خودشان را منتسب به نظام جمهوری اسلامی می‌دانند و عملکردشان گاهی از اصلاح‌طلبان هم بدتر است.

البته این را باید گفت که در همین سال‌های اخیر جبهه انقلاب اسلامی‌ در حوزه هنر و سینما رشد و شکوفایی قابل‌توجهی کرده است و قرق‌شکنی در سینما رخ داده است.

سکوت هنرمندان حرفه‌ای انقلاب در فتنه ۸۸ غیرت نسل جدید هنر انقلاب را ایجاد کرد

* به نکته خوبی اشاره کردید، این قرق‌شکنی را هم در کتاب مورد اشاره قرار دادید، انصافاً هم در سال‌های اخیر در انیمیشن و مستند اتفاقات بسیار خوبی توسط بچه‌های انقلابی رخ داده است و یا در سینما فیلم “منطقه پرواز ممنوع” یا “فیل‌شاه” را داشتیم که در سینما فروش بسیار خوبی کرد اما با وجود این، به‌نظر من هنوز این فضا به‌صورت پیشران و با قدرت تمام حرکت خود را آغاز نکرده است و شاید در آن خلئی باشد، نظر شما چیست؟ اشکالی در کار وجود دارد یا آن را معلول جای دیگری می‌بینید؟

در جلسه‌ای که با دوستانمان در سازمان اوج داشتم، گزارش‌هایی ارائه می‌دادند که می‌گفتند که رشد فعالان عرصه فرهنگی و هنری چقدر بالا رفته است و از نظر استانداردهای سینمایی در سطح بالایی قرار گرفته‌اند.

اما من آنجا به دوستانمان گفتم که؛ اوج و عمار و دیگر برنامه‌های فرهنگی و هنری انقلاب محصول چیست؟ همه ما برآمده از اتفاقات سال ۱۳۸۸ هستیم. در فتنه ۸۸ چه اتفاقی افتاد؟ آیا انقلاب اسلامی‌ هنرمند حرفه‌ای نداشت؟ آنان که حرفه‌ای‌ترین هنرمندان ما بودند و هستند که دارای مخاطبین بسیار زیادی در کشورند و ما هم به ایشان ارادت داریم اما نسل جوانی که در آن سال‌ها مظلومیت انقلاب و رهبر را لمس کردند، دیدند که حرفه‌ای‌ترین هنرمندان که فرزندان خود انقلاب هستند حاضر نیستند که از انقلاب و نظام دفاع‌ کنند؛ برای همین غیرتشان رو آمد چون اهل انفعال نبودند، این شد که موج جدید هنر انقلاب را به‌وجود آورد و همین مزیت نسبی ماست. در سال ۸۸ هنرمندان حرفه‌ای ما که در جشنواره‌ها شرکت کردند و به دنیا نشان دادند که سینمای حرفه‌ای دارند، دچار انفعال شدند؛ ما نباید بگذاریم که همان انفعال به نسل جوان ما نیز نفوذ و سرایت کند، در این صورت باز به‌بهانه‌های مختلف برایشان ادبیات‌سازی و کلیدواژه ساخته می‌شود و در برابر شرایط فرهنگی و سیاسی کشور منفعل می‌شوند.

البته این‌گونه نخواهد شد؛ چراکه به‌نظر من نسل جدید هنر انقلاب هم از نظر حرفه‌ای فاصله‌ چندانی با هنرمندان نسل اول ندارند و هم اینکه چون فتنه‌هایی را گذرانده‌اند حواسشان جمع‌تر است و محکم‌تر در سنگر خود ایستاده‌اند. اگر این حرکت اتفاق بیفتد در سال‌های بعد طلایه‌دارانی را در هنر انقلاب به‌صورتی روشن‌تر خواهیم دید. قبل از هرچیز برای رسیدن به آن نقطه باید خود هنرمند انقلابی نگذارد که دچار انفعال شود و خود را نبازد و هنر خلاقش از دست نرود.

با وجود ظرفیت‌های دراماتیک انقلاب اسلامی‌ و عقب‌ماندگی‌هایی که در این حوزه داریم، هنوز تا نقطه مطلوب خیلی فاصله داریم چه برسد به نقطه ایده‌آل، برای همین خیلی باید تلاش کرد تا این فاصله جبران شود.

اما آنچه در کتاب گفتم این است که باوجود همه نابسامانی‌هایی که در هویت فرهنگی کشور داشتیم، به‌لطف خدا ریشه‌های انقلاب اسلامی‌ آن‌قدر قوی است که با همه این نابسامانی‌ها و خیانت‌ها نسل جوان انقلابی سینما سر برآورده است. در سینمای مستند که چند سروگردن از دیگر جریان‌های سینمایی بالاتر است و کارهای خوبی ساخته است که بخشی از آنها را در عمار و سینما حقیقت می‌بینید، تا جایی که برخی از مستندسازان می‌گویند که “نام جشنواره سینما حقیقت را عوض کنید و عمار بگذارید. “، این خود نشان‌دهنده قدرت فیلمسازان خلاق مسلمان در مستند است که امکان مقابله با آنان نیست و نمی‌توان درِ جشنواره‌ای مانند سینما حقیقت را به‌روی آنان بست.

به‌نظرم همین اتفاق در سینمای داستانی نیز رخ خواهد داد مگر اینکه دسیسه فرهنگی رخ دهد که چگونه بچه‌های انقلابی را از مسیر خارج کند و راهشان را ببندد. در زمان حاضر بچه‌مسلمان‌های انقلابی در عرصه سینما یکی بعد از دیگری از راه می‌رسند مگر اینکه مدیریت فرهنگی بخواهد آنان را منحرف کند، پس اتفاقات خوبی در حال رخ‌دادن است مشروط به آنکه مزیت نسبی خودشان را حفظ بکنند و قدر خودشان را بدانند.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

تصور می‌کردند آواز ایرانی با فوت شجریان به خطر می‌افتد


یک خواننده آواز ایرانی در آیین رونمایی آلبوم موسیقی «هزاران» گفت: من از تمام خوانندگان جوان موسیقی ایرانی می‌خواهم این عرصه را خالی نکنند. البته بسیاری تصور می‌کردند بعد از فوت استاد شجریان، آواز ایرانی در خطر قرار گیرد اما من معتقدم با حضور شما بزرگواران و هنرمندان جوان، این عرصه خالی نخواهد ماند.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

نماهنگ سلام امام رضا (ع)


نماهنگ سلام امام رضا (ع) با صدای ابوالفضل بختیاری که به مناسبت دهه کرامت منتشر شده را مشاهده می‌کنید.

مشاهده خبر از سایت منبع

دفتر سینمایی

نقی‌زاده: به اهالی سینما و تلویزیون نمی‌توانم التماس کنم از من در نقش‌های و فیلم‌های متفاوت استفاده کنید! – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: مشکل من با آن وزیری است که اینجا شعار مرگ بر آمریکا می‌دهد اما فرزندانش در آمریکا دارند عشق و حال می‌کنند.

به گزارش سینماپرس، اصغرنقی‌زاده را علاقه‌مندان سینما با ایفای نقش در همراهی با گروه دسته موتوری‌ها «آژانش شیشه‌ای» به یاد می‌آورند، بازیگری که در سینما و تلویزیون سمبل رزمندگان دفاع مقدس است و در سریال زیرخاکی نقش متفاوتی را بر عهده دارد. به بهانه ایفای نقش این بازیگر در این سریال مشرق با او به گفت‌وگو نشست.

*جناب نقی‌زاده چگونه به پروژه سریال زیرخاکی پیوستید؟

حضور من در این سریال انتخاب آقای جلیل سامان بود. نکته قابل توجه این است که برخلاف سایر کارهایی که من در آن ایفای نقش کردم، این بار کاراکتر من از رزمندگان و جنگ نیست و با سایر کارهای من بسیار تفاوت دارد.

*علت اینکه با توجه به شخصیت همیشگی شما در فیلم‌ها و سریال‌های مختلف کمی متفاوت به نظر می‌رسد، چیست؟

اوستای خدابیامرز من، خسرو شکیبایی به من آموخت که سعی کن باور پذیر باشی تا دیده بشی. اگر باور پذیرباشی اندازه‌ای که در مقابل دوربین قرار می‌گیری چندان مهم نیست. خیلی‌ها مرا با فیلم «از کرخه تا راین» به یاد می‌آورند با اینکه من نقش اول فیلم نبودم. این باورپذیری تماشاچی یک شمشیر دوبله است، چون بازیگر مجبور می‌شود با نقش زندگی کند از سوی دیگر عوارضی هم دارد، از این نظر که دیگر به شما کاری در عرصه نمایش نمی‌دهند. در ایران حالاحالا نمی‌توانی پیکان را از دست مردم بگیری و وقتی یک بازیگر تبدیل به پیکان می‌شود، کارش تمام است. خیلی بازیگران کمی داریم مثل رضا کیانیان و پرویز پرستویی که نقش‌های متفاوت به آنان پیشنهاد می‌شود. در سینمای دنیای هم همین است، جان وین نیم قرن نقش وسترنر را ایفا می‌کرد، از بازیگران نسل شما بروس ویلیس ۲۰ سال مکرر نقش پلیس را بازی کرد و این واقعیت است و شما به ندرت می‌توانید بازیگری را پیدا کنید که بتواند قالب بشکند یا به او اجازه بدهند که قالب بشکند، ما مثل دختری هستیم که می‌آیند خواستگاری‌امان. من که به اهالی سینما و تلویزیون نمی‌توانم التماس کنم از من در نقش‌های و فیلم‌های متفاوت استفاده کنید، می‌توانم؟

*کمی از پشت صحنه متفاوت بودن نقش خودتان بگویید؟

جای دیگری این را نگفتم، چون جلیل سازمان اجازه شوخی به من پشت و جلوی صحنه نداد، آقای سامان قبل از فیلمبرداری گفت: حق نداری با کسی بگو بخند بکنی، خیلی جدی می‌آیی و خیلی جدی هم می‌روی.

*شما سر صحنه فیلمی می‌روید به خاطر خوش مشربی، پشت صحنه را به هم می‌ریزید.

در طول فیلمبرداری سریال زیرخاکی چنین اجازه‌ای از سوی جلیل سامان از من گرفته شد، من در این سریال نقشی بسیار جدی دارم و تا می‌خواستم کمی فضا را تلطیف کنم و کمی بگو بخند راه بیندازم، جلیل سامان شرط اول کار را یادآوری می‌کرد. چون اگر پشت صحنه بگو بخند راه می‌انداختم دوباره می‌شدم همان “اصغر سینمای جنگ” که جلیل سامان این اصغر را نمی‌خواست و چقدر زحمت کشید و چقدر وقت گذاشت و مرا راهنمایی کرد تا بتوانم از آن کاراکتر همیشگی باهاش مشکلی هم ندارم بیرون بیایم.

*باابتلای شما به کرونا دست اندازی در مسیر فیلمبرداری پیش نیامد؟

مشکل داشتن عدم تمرکز گریبان مرا گرفته بود، چون تازه از کرونا خلاص شده بودم و دیالوگ‌هایم را فراموش می‌کردم و آقای سامان زحمت کشید و مرا در تمرین‌ها کمک‌ می‌کرد. با وجود اینکه کمردرد داشت، روی ماشین آهویی که من در آن بودم و فیلمبرداری می‌کردیم می‌نشست و لحظه به لحظه فیلمبرداری را دنبال می‌کرد. سکانسی در قسمت ششم را فیلمبرداری می‌کردیم که برایش روی سقف خوردوی آهو برای آقای سامان مونتیور گذاشتند، سوای اینکه دوربین‌ها وصل بود و اعتقادی به فیلمرو نداشت واما اصرار داشت که در خودروی در حال حرکت فیلمبرداری کند. با آن کمر دردی که داشت روی سقف خودرو می‌نشست تا کار را ببیند و بازیگران را راهنمایی کند.

*ماحصل این نظارت دقیق به چه سرانجامی رسیده؟

ما کمتر از سریال‌های تلویزیونی و فیلم‌های سینمایی فیدبک می‌گیرم، اما اینبار احساس می‌کنم در این شرایطی که فوتبال، مناظره‌های انتخاباتی، مسابقات والیبال و … پخش می‌شود و مردم را درگیر کرده، سریال زیرخاکی را بیشتر تماشا کردند. نخستین واکنش مردم به متن سریال این است که از من می‌پرسند از این خانه‌های مصادره‌ای سراغ نداری به ما هم بدهی!؟

*واقعا شما با همین شوخی‌های پشت صحنه، انرژی مضاعفی به کار می‌دهید؟

آقای سامان اعتقاد داشت به محض اینکه تو شوخی کنی، صدایت به همان اصغر نقی‌زاده‌ همیشگی تبدیل خواهد شد که از دنیای فیلم‌های جنگی می‌آید، یعنی کاراکتر طنازی که همیشه دیدید و آقای سامان می‌گفت من این کاراکتر نمی‌خواهم. من در هیچ سریالی اینقدر تمرین نکردم و دستیار آقای سامان با من برای هر سکانس تمرین می‌کرد که این جدیت در کاراکتر با تمرین محقق می‌شد.

کلا آدمی هستم درصد «شِر و وِر» گویی‌ام بالاست، شما با من زندگی نکردی، نمی‌دونی …

*اما ویژه‌برنامه‌هایی که در تلویزیون داشتید را دنبال کردم.

آخ …آخ‌آخ‌آخ… توی تلویزیون و همین برنامه‌هایی که بنده را دعوت می‌کنند می‌گویند فلان چیز را نگو، فلان چیز را بگو. من منظورم خدای ناکرده حرف‌های بی‌ادبی نیست، حتما دیده‌اید که بعضی بازیگرهاچقدر با بی‌ادبی صحبت می‌کنند.

بنده یک پسر نوجوان پانزده ساله دارم که با او برای تمرین فوتبال رفته بودیم، مربی‌اشان می‌گفت: ببیند! من یک قران از این آقا پول نگرفتم. من گفتم: آقا! ببخشید! این جوانان پانزده – شانزده ساله، یک قرانی دیده که شما مثال زدید و همه می‌خندیدند.

جلیل سامان برای من تمرین می‌گذاشت، سرفیلمبرداری او نه به عنوان فیلمنامه نویس و کارگردان بلکه به عنوان مخاطب عام پلان را تماشا می‌کرد. یعنی غیر از تماشا حین فیلمبرداری به عنوان مخاطب عام تماشا می‌کرد. با این شانزده قسمت فصل دوم را از ابتدای دی‌ماه آغاز کردیم و پایان اردیبهشت به پایان رسید. در گرفتن پلان‌های داخلی‌ا سرعتمان بالا بود و بازیگران چون قبلا کار کرده بودند در کارشان سرعت ایجاد شده بود.

*دلیل موفقیت سریال در میان مردم از منظر شما چیست؟

ما در شهرک غزالی فیلمبرداری داشتیم که دهه شصت در آن منطقه خاص فیلمبرداری می‌شود، تصور کن ماشین‌های قدیمی را وارد این شهرک می‌کردند، این خودروها باید حرکت کنند، با اینکه در پس زمینه هستند و اغلب پس زمینه مات است. اینطوری که نبود که بازیگر دیالوگ را بگوید و و کارگردان ده تا پلان بگیرد و و روی میز تدوین سریال را بسازد. جلیل سامان برای ریتم سریال وقت می‌گذاشت. اکسسوار را ببین با چه دقتی انتخاب کرده، در چیدمان صحنه میان دهه پنجاه و شصت حد فاصل انقلاب و جنگ تفاوت وجود دارد، باورتان نمی‌شود مثلا بیرونی یک سکانس را در کرج گرفته بود برای گرفتن داخلی دو ماه می‌گشتند که جایی را پیدا کنند و وسائل متناسب بچینند و فیلمبرداری کنند. تصور می‌کنید لوکیشن جهادسازندگی در سریال ما کجاست؟ ساختمان قدیم روزنامه کیهان در لاله‌زار.

هر زمان فرهنگ و تاریخ خودمان را تبدیل به فیلم و سریال کنیم و در این بازتاب فرهنگ و تاریخ تصویر روشنی از مردم خودمان نشان دادیم، موفق خواهیم بود. مثل فصل اول خوش رکاب، مثل لیلی با من است یا مثل زیرخاکی که مردم استقبال کردند. هر زمانی که در ساخت هر اثری به دنبال ادا درآوردن و تقلید رفتیم، فیلمنامه های غربی را ایرانیزه کردیم، تماشاچی چون نمونه‌های خوب آنرا دیده استقبال نکرد.

آقای جلیل سامان بسیار مرد مهربانی است، مرد با اخلاق، با نزاکت و «عصبانی نشو» است. صفت عصبانی نشو ایشان بسیار مهم است در سخت‌ترین شرایط که بنده اصغر نقی‌زاده داشتم، قالب می‌شکستم، عصبانی نمی‌شد که بر سر من داد و بیداد کند. برای من راه‌حل پیدا می‌کرد و راه حل ادای دیالوگ و حس را به من منتقل می‌کرد.

ایشان بشدت پای پلان‌های سریال می‌ایستاد. عبارت معروف “هشتاد کیلو عشق من هستی” را چه کسی در متن یک سریال می‌توانست قرار دهد. برای یک ذره از دیالوگ‌ها کوتاه نمی‌آمد. یک فریم را درمی‌آوردند نمی‌گذاشت پخش بشود، اینقدر دقت داشت. از این افرادی نیست که زمان مونتاژ به خانه‌اش برود و بی خیال همه چیز شود، نیست.

من در حین پخش فصل دوم دوبار به استودیو رفتم و برای صداهای «آف» سامان تشخیص داد که این صداها باید گفته شود، صداهایی که در پس زمینه است، مثل عبارت یاالله هنگام ورود به جایی که نامحرم است، گفته نشده بود و در صداگذاری رفتیم و گفتیم. نه تنها من کاراکترهای دیگر هم رفته‌اند. در صداگذاری اصرار داشت با همان حس سر صحنه بگوییم. چه کسی حال و حوصله چنین دقتی را حین تولید دارد؟ بزن و درو کار کردن سبب می‌شود که کار دیده نشود. دوستان می‌دانند من آدم بدون تعارفی هستم، مثلا برایم می‌نویسند فلان سریال که بازی کردی آشغال بوده، چون عوامل به آن باوری نداشتند. اما فراوان برای من می‌نویسند و در فضای مجازی ارسال می‌کنند و بی نهایت از زیرخاکی تعریف می‌کنند. جلیل سامان اگر اهل کلک زدن به تماشاگران سریال بود، در زمان پخش فوتبال، انتخابات و مسابقات والیبال این سریال راپخش نمی‌کرد. چون مطمئن بود که بشدت کارش دیده می‌شود. چه کسی جرات می‌کرد که سریالش را در این برهه زمانی پخش می‌کند. خبرنگاران و منتقدان بشدت تلویزیون نمی‌بیند اما این سریال را دیدند.

*جلیل سامان سبب شد که شما از آن کاراکتر همیشگی خودتان فاصله بگیرید، اما برای شما راحت‌تر هست «اصغر نقی‌زاده» سینمای جنگ را بازی کنید؟

من دیگه نمی‌خواهم در نقش‌هایی شبیه کاراکترهای گذشته بازی کنم.

*یعنی اگر کارگردانی بخواهد که شما سر و ریش خود را بتراشید قبول می‌کنید؟

از این نقش‌ها به بنده نخواهند داد. این بحث کاملا اقتصادی است. من فیلمی با آقای به نام جعفری در سال ۱۳۹۲ کار کردم که اسم کوچکش را به خاطر ندارم. به من زنگ زد که من یک اثر کوتاه می‌خواهم بسازم و یک روز با شما کار دارم. من تازه معراجی‌ها را تمام کرده بودم. گفتم: من در فیلم کوتاه بازی نخواهم کرد. چون اگر در فیلم کوتاه بازی کنید و در این نوع آثار جابیفتید دیگر نمی‌توانید در فیلم بلند بازی کنید. گفت: هر چقدر بخواهید من پرداخت خواهم کرد. من هم رقم بالایی پشنهاد کردم تا دست از سر ما بردارد. قبول کرد و گفت همین الان پرداخت می‌کنم و مرا در عمل انجام شده گذاشت و کار کردیم و برای یک روز کار دستمزد یک ماه را گرفتم. در پایان کار پرسیدم چرا برای یک روز کار مرا آوردید؟ گفت: این جانبازی بود با این ویژگی‌ها… و… و… و. .

من اگر هر بازیگری دیگری را می‌خواستم بیاورم باید سه چهارروز فیلمبرداری می‌کردم، با بازیگر تمرین می‌کردم و صحنه‌های جنگی را می‌گرفتم تا تماشاگر قبول کند کاراکتری که شما بازی کردی رزمنده بوده است. من می‌توانستم گردن هر بازیگری چفیه بندازم تا رزمنده بودنش را کمی باورپذیر کنم، ولی کار سرسری می‌شد اما با آوردن شما در چهار پنج روز کار صرفه‌جویی کردم چون تو را باور می‌کنند که از بچه‌های جنگ و جبهه هستی، چون در واقعیت هم چنین بوده است. من موقع انقلاب دانش‌آموز بودم اما کاراکتری که در سریال زیرخاکی بازی کردم، یک فرد انقلابی است که از قضا انسان درستکاری است و اهل سرقت بیت‌المال نیست و در سریال هم می‌گویم: مسئولینی که در این خانه‌های مصادره‌ای هستند، وضعشان خوب شود، از این خانه‌های بیرون می‌آیند.

*چرا فقط با طیف سینماگران «بچه مسلمان» کار می‌کنید؟

سایرین دنبال من نمی‌آیند. در برابر من گارد دارند.

*کیانوش عیاری مثلا سراغ شما نمی‌آید؟

اغلب اهالی سینما مرا به عنوان بازیگری حکومتی می‌شناسند، درصورتیکه من یک معلم بازنشسته هستم. زمان جنگ هم معلم بودم و برای مدتی به جبهه رفتم. در دوران پس از جنگ هم تئاتر و فیلم کار کردم. مثلا بازیگرانی که مذهبی نیستند، توسط فیلمسازان مسلمان به کار گرفته می‌شوند، اما طرف مقابل ما را برای بازی در آثارشان دعوت نمی‌کنند.

به یک عده‌ای مثل برچسب “حکومتی بودن” زدند و در آثار جریان اصلی سینما دعوتمان نمی‌کنند. پسر من مستندی درباره من ساخته است که هفته دفاع مقدس از تلویزیون پخش خواهد شد، اسم این مستند هست «اصغرآقا، اکتورسینما» و تهیه‌کننده آن حوزه هنری و شبکه مستند است.

شمار فراوانی از همکاران سینمایی حاضر نشدند که درباره من و فعالیت‌هایم در این مستند جلوی دوربین بروند. آقای فرهادی توحیدی از معدود کسانی بود که با من رفیق است و حاضر شد در این مستندحضور پیدا کند. اما مرزبندی‌های شما را قبول ندارم. به نظرم من مخالف نظام کسی است که اسلحه در دست دارد و سعی می‌کند از آنسوی مرزها با ما بجنگند، چنین افرادی مخالف هستند، هرکسی که در این مملکت زندگی می‌کند ایرانی و هموطن بنده است و ما حق نداریم مردم را قضاوت کنیم. اگر کسی مشکلی دارد، حتما مراجع ذی صلاحی برای رسیدگی هستند. مشکل من با آن وزیری است که اینجا شعار مرگ بر آمریکا می‌دهد اما فرزندانش در آمریکا دارند عشق و حال می‌کنند.

در سی و چند سالی که من در حوزه سینما و تلویزیون کار می‌کنم چرا به ما نقش خوب ندادند، چون در چند سالی من مستمر کار می‌کردم تلقی‌اشان این بوده که به اصغر نقی‌زاده (با ذهنیت خودشان) حکومتی کار ندهند یا اینکه بنده به خاطر فعالیت مستمر در سینمای جنگ را مناسب برخی نقش‌ها ندیدند.

*شما در توبه نصوح با مخملباف همکاری کردید. الان نظر شما درباره مخملباف چیست؟

من خیلی سال است که سینمای ایشان را دنبال نکردم، من آخرین فیلمی که از ایشان در خاطر دارم، ناصرالدین شاه اکتور سینماست. دو ماه فقط با ایشان کارکردم.

*با حاتمی‌کیا چگونه آشنا شدید؟

من با در «گردنه قلاجه» در غرب کشور با او آشنا شدم. ما سال ۱۳۶۲ عقبه لشگر ۲۷ بود برای عملیات والفجر ۳ . ما سه ماه آنجا بودیم و ابراهیم به آنجا آمد و جزء ۴۰ شاهد بود. همدیگر را ندیدیم تا سال ۱۳۶۸ .بعد رحلت امام بود که من رفتم پیش محمد تخت کشیان، اون موقع مسئول تولید فیلم حوزه هنری بود. رفته بودیم که وسائل گریم از ایشان بگیریم که آقای حاتمی کیا را در حوزه هنری دیدم. بعد ایشان مرا به اتاقی برد و به حاتمی‌کیا نشان داد و گفت برای نقش علی خوب است.

نقش علی یک کاراکتر یک روزه بود و برای فیلمبرداری به شمال رفتیم. من حین فیلمبرداری شروع کردم از خاطراتم برای حاتمی کیا گفتم و حاتمی کیا شروع به نوشتن کرد و در فیلم مهاجر من نقش کمی داشتم و شخصیت اصلی قرار بود هواپیما را یک نفری به پرواز درآورد، اما حاتمی کیا را من را به این سکانس‌ها اضافه کرد. من برای این فیلم سی هزارتومان دستمزد گرفتم، آموزش و پرورش برای چهار ماه مرخصی بدون حقوق بیست دو دو هزارتومان از من کم کرد یعنی ماهیانه ۲ تومن. در عوض فیلم در جشنواره دیده شد، من هم در جشنواره دیده شدم و سال بعد رفتم فیلم چشم شیشه‌ای را بازی حسین قاسمی جامی کردم و برای هر جلسه فیلمبرداری ۲ هزار تومان به من می‌دادند.

* احمدرضا درویش چگونه کارگردانی است؟

با درویش کارکردن بسیار سخت و دشوار است. درویش هم خیلی به جزئیات دقت دارد اما آدم مهربانی است. خیلی دلم می‌خواست با رسول ملاقلی پور که بچه‌محلمان بود کار کنیم که قسمت نشد.

*انبانی خاطرات از جنگ دارید و خیلی تلاش می‌کنید که به شکل لطیف و عامه‌پسندانه‌ای آن‌ها را نقل کنید.

بعد از عملیات خیبر اسفند و فروردین ۱۳۶۲ – ۱۳۶۳ به تهران آمدم، یک دوره‌ای هم معلم بودم و هم تئاتر می‌رفتم. در آن مقطع سرکلاس‌هایم، پس از تدریس، خاطراتم را برای دانش‌آموزانم تعریف می‌کردم.

*چه دروسی را در مدرسه تدریس می‌کردید؟

تاریخ، جغرافی و زبان انگلیسی. من سال ۱۳۴۶ خاطرتم هست سریالی از تلویزیون با عنوان «جیم وست» پخش می‌شد که جیم کنراد بازی می‌کرد. پدرم تلویزیون نمی‌خرید، من می‌رفتم این سریال را در منزل شوهرخاله‌ام تماشا می‌کردم و می‌آمدم یک ساعت‌ و نیم سریال را با تمام جزئیات برای دوستانم تعریف می‌کردم. اینکه من خوب خاطره و فیلم تعریف می‌کنم ریشه در سریال جیم‌وست دارد و من به همین شیوه با جزئیات فراوانی خاطرات جنگ را با شاگردانم درمیان می‌گذاشتم. البته من همیشه خاطرات جنگ را به صورتی شادی برای شاگردانم تعریف می‌کردم. معمول بود که در خاطراتی که نقل می‌شد، معمولا گریه و اندوه چاشنی آن بود اما من خاطرات جنگ را به صورت سرخوشانه‌ای تعریف می‌کردم و از سال ۱۳۶۳ تا الان من همیشه خاطرات جنگ را همچنان تعریف می‌کنم. جنگ تحمیلی هشت سال بود و من نزدیک به سی و هفت سال خاطرات جنگ را همچنان تعریف می‌کنم.

*از دانش‌آموزان معروف شده‌تان بگویید.

یک مجری در سیما با نام محمدرضا حسینیان داریم، سال ۱۳۶۵ دانش‌آموز من بود، داریوش یاری در کانون و مسابقات تئاتری که برگزار می کنیم در مسابقات حضور داشت، چیز بیشتری خاطرم نیست.

مشاهده خبر از سایت منبع